0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:14 AM

 

صحيفه نور ج 20 صفحه 35

تاريخ: 8/6/65

ديدار با رئيس جمهور، نخست وزير و هيأت به مناسبت هفته دولت‏

اشخاصى هستند كه مقام تحت تأثير آنهاست از باب قوت نفسى كه دارند

بسم الله الرحمن الرحيم‏

لازم است كه /من/ در اين روزى كه فاجعه نخست وزيرى رخ داد يك يا چند كلمه‏اى يادى از اين دو نفر شهيد بزرگوار و همين طور آقاى عراقى كه من سابقه طولانى با ايشان داشتم، بشود. من از خصوصياتى كه در اين آقايان بود، آقاى رجايى، آقاى باهنر، آقاى عراقى، آنى كه به نظرم خيلى بزرگ است، اين است كه آقاى رجايى يك نفر آدمى بود كه، دستفروشى در بازار از قرارى كه گفتند، من در مطالعاتى كه در ايشان كردم به نظرم آمد كه از حال دستفروشى‏اش تا حال رياست جمهور، در روح او تأثيرى حاصل نشد. چه بسا اشخاصى هستند كه اگر كدخداى ده بشوند، تغيير مى‏كنند به واسطه ضعفى كه در نفسشان هست، تحت تأثير آن مقامى كه پيدا مى‏كنند واقع مى‏شوند و اشخاصى هستند كه مقام تحت تأثير آنهاست از باب قوت نفسى كه دارند. و آقاى رجايى، آقاى باهنر در عين حالى كه خوب يكى‏شان رئيس جمهور بود، يكى‏شان نخست وزير بود، اين طور نبود كه رياست در آنها تأثير كرده باشد، آنها در رياست تأثير كرده بودند. يعنى آنها رياست را آورده بودند زير چنگ خودشان، رياست آنها را نبرده بود تحت لواى خودش. و اين يك درسى است كه انسان بايد از اينها ياد بگيرد والحمدلله در اين جمهورى بسيارند همچو اشخاص كه تفاوتى به حالشان نكرده است، آن وقتى كه در طلبگى بودند يا در بازار بودند /يا چيزها/ يا وقتى كه مقام پيدا كردند فرقى نكرده است كه انسان ببيند كه خير حالا يك بادى به غبغب بيندازد و يك هياهويى بجا بياورد و اينها نشده است و اين مسأله‏اى است كه اهميت دارد. آن كه تحت تأثير مقام مى‏رود، نه اين است كه يك مقامى‏دارد، اين از باب اين كه بسيار آدم ضعيفى است، مقام به او تسلط پيدا مى‏كند و دنبال او هم مى‏رود آن وقت. و اين دنبال رفتن مقام بسيار ضرر دارد براى خود انسان و براى كسانى كه در كار هستند براى كشورشان، از آن طرف اگر چنانچه عكس شد، تأثير خوب دارد، هم براى خودشان و هم براى كشور. و لهذا من با اين كه ما ابرى‏ء نفسى ان النفس لاماره بالسوء به شما آقايان عرض مى‏كنم كه توجه به اين معنا داشته باشيد، اين مقامات بعد از چند روزى ديگر تمام مى‏شود، آنهايى كه در اريكه قدرت‏هاى بزرگ بودند بعد از چند روز تمام شد، آنهايى هم كه به درويشى و به قناعت زندگى كردند آنها هم تمام شد، اين امور تمام مى‏شود، آن چيزى كه هست، ما در حضور حق تعالى هستيم و ثبت است در نامه اعمال ما همه امور، همه‏

صحيفه نور ج 20 صفحه 36

خلجانات نفسانى و ما بايد آن فكر آن جا باشيم. اين راجع به اين آقايان كه واقعاً اسباب تاسف شد كه يك همچو اشخاصى فاسد از بين بردند. ولى بحمدالله اينها در مماتشان هم تقويت كردند اين جمهورى اسلامى را. آقاى عراقى را هم من سال‏هاى طولانى مى‏شناختم، در همان اوايل امر كه اين مسائل پيش آمد، ايشان وارد بود در امر و با من دوستى داشت، او هم بسيار مرد صالح و بزرگوارى بود، خداوند همه اينها را رحمت كند.

بى‏انصافى است كه ما بگوييم دولت موفق نبوده

و اما راجع به، چون هفته دولت است يك كلمه هم با آقايان راجع به اين معنا صحبت كنم. ما بايد در سنجش‏هامان روى هم مطلب را بريزيم و حساب كنيم، يك نقطه را اگر بخواهيم نظر بكنيم ممكن است اين نقطه ما را به خطا بكشاند، يك نقطه ديگر را نگاه كنيم باز همين طور، ما بايد عملكرد دولت را رويهمرفته حساب كنيم، ببينيم كه آيا اين دولت در اين مدتى كه در جنگ بوده است و در محاصره اقتصادى بوده است و مخالفت همه قوت‏هاى بزرگ دنيا بوده است. اين دولت موفق بوده است رويهمرفته يا نه؟ بى‏انصافى است كه ما بگوييم موفق نبوده، بى‏انصافى است كه ما بگوييم كه دولت كار ازش نيامده. خوب! كارهاى بزرگى كرده‏اند، كارهايى كه در ظرف چهل، پنجاه سال نشده بود، اينها كرده‏اند در هر قشرشان، همه جا، همه افرادشان و رويهمرفته يك دولت موفق بوده است. و من به شما آقايان سفارش مى‏كنم كه با اين كه موفق بوديد بايد دنبال موفقترى برويد، قناعت نكنيد به اين كه ما حالا فلان كار را كرديم. ما هر چه خدمت بكنيم به اين ملت، كم خدمت كرده‏ايم، براى اين كه اين ملت بود كه همه اين گرفتارى‏ها به دست او رفع شد، دولت شاهنشاهى به دست آنها ساقط شد و هر چه ما داريم از آنهاست. ما بايد خدمتگزار باشيم، واقعاً خدمتگزار باشيم و هر چه خدمت بكنيم باز كم است. ما كه شكر خدا را نمى‏توانيم بجا بياوريم براى اين كه كوچكتريم از اين كه شكر خدا را بجا بياوريم، لكن شكر اين ملت قهرمان و مظلوم همان شكر خداست، كسى كه شكر اينها را بجا نياورد، شكر خدا را بجا نياورده است براى اين كه اينها بندگان خدا هستند، اينها كسانى هستند كه براى خدا دارند خدمت مى‏كنند به اين كشور و شكر اين است كه ما به آنها خدمت بكنيم، هر كس در هر مقامى كه هست خدمت بكند.

اشخاصى كه قلم در دستشان است متوجه باشند كه قلم آنها، زبان آنها در حضور خداست

و من بايد اين را عرض بكنم كه گاهى اشخاص با اين كه ممكن است كه آدم‏هاى خوبى باشند، لكن يك چيزهايى در نفوس انسان هست كه انسان از آن غفلت مى‏كند. مثلاً يك پدر و مادرى كه بچه‏شان را خيلى دوست دارند، اين هر چه مى‏بيند خوبى مى‏بيند از او، اصلاً غفلت مى‏كند از اين كه در اين بدى باشد. حب‏الشى‏ء يعمى و يصم . از آن ور هم همين طور است، وقتى انسان در قلبش دشمنى‏

صحيفه نور ج 20 صفحه 37

يا مخالفت با يك كسى داشت يا با جمعى داشت، هر چه خوبى ببيند، بدى مى‏بيند، اصلاً خوبى‏ها محو مى‏شود. من به همه اشخاصى كه قلم در دستشان است، زبان گويا دارند مى‏خواهم سفارش كنم كه متوجه باشند كه قلم آنها، زبان آنها در حضور خداست، فردا مؤاخذه دارد، صحبت سر دولت و رياست جمهور و اينها نيست، صحبت سر نظام است، نظام اسلام است. آقاى خامنه‏اى سلمه الله باشند رئيس جمهور يا يك كس ديگر، آقاى موسوى نخست وزير باشند يا يك كس ديگرى، اين مطرح نيست، مطرح نظام جمهورى اسلامى است، ما مكلفيم به حفظ او، همه نويسنده‏ها مكلفند به حفظ نظام. وقتى كه انسان فرض كنيد از يك كسى گله دارد يا مى‏بيند نقيصه‏اى در كار هست، اين نصيحت مى‏تواند بكند و بايد بكند، اما لسان نصيحت غير لسان لجن كردن و ضايع كردن است. من راجع به افراد هم عقيده‏ام هست - يعنى شارع هم همين طور است، ما تابع او هستيم - كه اگر انسان يك مسلمانى را براى خاطر هواى نفسش لگدمال كند، اين در آن دنيا شايد مجازاتش بدترين مجازات باشد و در اين دنيا هم موفق نخواهد شد. ما لسانمان بايد لسان نصيحت باشد و انسان مى‏بيند كه گاهى وقت‏ها لسان‏ها لسان نصيحت نيست، قلم‏ها قلم‏هاى نصيحت نيست. مطرح دولت نيست، مطرح جمهورى اسلامى است. گاهى وقت‏ها انسان مى‏بيند كه به واسطه يك قلمى، به واسطه يك نوشته‏اى ممكن است كه در بازار يك مطلبى واقع بشود، يك زيادى قيمتى بشود، يك كسر قيمتى بشود، اين طور چيزها، اين كسى كه قلم دستش مى‏گيرد بايد توجه به اين معنا بكند كه مسأله، مسأله فرد نيست، مسأله اسلام است و نظام اسلامى‏و ما مكلفيم اين نظام را حفظ كنيم. همچو نباشد كه وقتى قلم دستمان آمد، اگر من با آقاى نخست وزير مخالفم يا با آقاى خامنه‏اى مخالفم، ديگر فكر اين نباشم كه قلمم كجا مى‏رود، هر جا رفت بنويسم، هر چه شد بكنم، اين در حضور خداست، در حضور ملائكة الله است، ثبت مى‏شود اينها و /من/ ممكن است كه اشخاص هم خوب باشند، اما اين چيزهايى كه در نفس انسان است نمى‏تواند انسان به اين زودى بر آن مكايد شيطان و مكايد نفس اماره /انسان/ تسلط پيدا كند، انبيا هم دنبال اين بودند كه يك وقت خداى نخواسته گرفتار يك همچو مسائلى نشوند.

آن كسى قلمش قلم انسانى است كه از روى انصاف بنويسد

آقايان توجه بكنند كه قلم آنها يك وقت قلمى نباشد كه جمهورى اسلامى را تضعيف بكند. و من مى‏بينم در بعضى قلم‏ها اين جورى است و اينها توجه بكنند. من هميشه ميل دارم كه با نصيحت، با - عرض مى‏كنم كه - تقاضا، با ملايمت با آقايان رفتار كنم و هميشه جورى باشد كه يك صحبتى كه ملايم نباشد، نباشد. لكن اگر چنانچه يك وقتى اقتضا بكند مصلحت اسلام، يك وقت انسان ببيند كه مى‏خواهد يك كسى اسلام را تضعيف كند ولو نمى‏فهمد خودش يا خداى نخواسته از روى فهم - كه بعضى نادر هست الان كه از روى ادراك مى‏خواهند لطمه بزنند و شناسايى هم ممكن است شده باشند - لكن توجه كنند كه اگر يك وقت يك همچو چيزى پيش بيايد، آن وقت يك وضع ديگرى پيش مى‏آيد، اين جور نيست كه همه‏اش قضيه نصيحت باشد و ملايمت باشد، يك مسأله ديگرى پيش مى‏آيد.

صحيفه نور ج 20 صفحه 38

ما در حال انقلاب هستيم، شما ملاحظه كنيد آن جاهايى كه انقلاب شده است چه كرده‏اند، آن جاهايى كه انقلاب شده است، انقلاب روسيه‏اى كه پنجاه و چند سال از آن گذشته است، روزنامه باز همچو تحت كنترل است كه نمى‏توانند يك كلمه اين ور و آن ور بگويند. الان به طورى كه براى من گزارش دادند در عراق هيچ مطلبى را جز اين كه اداره اطلاعات اجازه بدهد نمى‏توانند بروز بدهند، هيچ مطلبى را. راجع به اقتصادشان، راجع - به عرض مى‏كنم - كه ارزشان، راجع به نظامى‏شان، همه چيزها، بايد اداره اطلاعات اجازه بدهد تا چى بشود. بعضى...(3) نوشته بود، لابد آقايان هم ديده‏اند كه بعد از دو سال حق دارند كه يك كلمه‏اى راجع به او بگويند، خوب ما چى؟ ما هر چه دستمان آمد گفتيم. حالا اقتصاد ما اين طورى است و ما ورشكسته هستيم! خوب ما ورشكسته، جناب عالى كه مى‏فرماييد كه ما ورشكسته شديم، اين براى اسلام مضر است يا براى دولت مضر است؟ اين براى جمهورى اسلامى مضر است. وقتى فهميد طرف ما ورشكسته نيستيم، چون مردم مى‏دانند، اما تويى كه برمى‏دارى مى‏نويسى ما ورشكسته هستيم، تويى كه مى‏نويسى ما هيچى ديگر نداريم، تويى كه اين حرف‏ها را مى‏نويسى، اين براى اسلام مضر است نه براى دولت. اگر يك چيزى بود كه مخصوص دولت بود، خوب! يك مسأله‏اى بود، باز مى‏شد يك چيزى، اما يك چيزى كه براى نظام مضر است هست و اين را توجه كنيد به آن. دست‏هاتان را يك قدر نگه داريد، قلم‏هاتان را يك قدر نگه داريد، توجه بكنيد به اين كه هر چيزى نبايد نوشته بشود، هر چيزى نبايد منتشر بشود. و من به شما عرض مى‏كنم كه من ممكن است يك روزى اگر چنانچه خداى نخواسته تعقيب بكنند آقايان، ممكن است من يك وضع ديگرى پيش بيايد برايم.

و من از خداى تبارك و تعالى مى‏خواهم كه موفق باشند همه و همه خدمت بكنند. شما همه در يك مملكت داريد زندگى مى‏كنيد. شما ملاحظه كنيد انسان چقدر ضعيف است، اگر من يك قلمى دستم بگيرم و بخواهم مطلبى بنويسم براى كسى كه خيلى دوستش دارم، ممكن نيست در اين قلم يك لغزشى پيدا بشود كه اين ولو هزار تا عيب داشته باشد يكى از آنها را اشاره كنم، هيچ ممكن نيست، براى اين كه اين دوستى نمى‏گذارد. اگر چنانچه از آن ور من با يك كسى دشمنى داشته باشم، يك قلمى دست بگيرم بخواهم بنويسم، ممكن نيست كه از محاسن او يك كلمه بنويسم. اين قضيه، قلم شيطان است اين، آن كسى قلمش قلم انسانى است، آنى است كه از روى انصاف چيز بنويسد. از روى انصاف صحبت كند، آن هم توجه كند كه در يك وقتى كه ما الان اين طور گرفتارى‏ها را داريم، بعضى از امورى كه از روى انصاف هم باشد نبايد گفت، همان طورى كه ديگران نمى‏كنند. خوب! يك روزنامه، تمام روزنامه‏ها را در انقلابات از بين مى‏برند، يكى مى‏گذارند اين تحت نظر دولت، تحت نظر خودشان، تمام احزاب را از بين مى‏برند، يكى را مى‏گذارند تحت حزب خودشان. انقلابات اين جورى هستند ديگر، نمى‏گذارند كه هرج و مرج باشد، هر كه هر كارى دلش مى‏خواهد بكند، هر كه هر حرفى‏

صحيفه نور ج 20 صفحه 39

مى‏خواهد بزند. حالا اين ضرر به نظام دارد يا ندارد، نه، ما بگذار حريفمان از بين برود ولو اسلام هم رفت جهنم! در بعضى اشخاص انسان اين جور مى‏بيند و بايد تجديد نظر بكنند در كارهايشان، بايد توجه بكنند كه يك وقت خداى نخواسته يك ورق ديگر پيش نيايد. وقتى انسان تكليف بفهمد ديگر نمى‏تواند كه بگويد اين دوست من است، اين رفيق من است، اين برادر من است، اين پسر من هست.

تعديل كنيد كارهايتان را، تحت تأثير نفس اماره واقع نشويد

من از خداى تبارك و تعالى استدعا مى‏كنم كه يك همچو مسائلى را پيش نياورد و از آقايان، از همه نويسندگان، از همه گويندگان تقاضا مى‏كنم كه شما يك قدرى تعديل كنيد كارهايتان را، تحت تأثير نفس اماره واقع نشويد. دولت موفق بوده است، دولت با گرفتارى‏اى كه دارد، ما الان در حال جنگيم، ما در حال محاصره هستيم، همه دنيا دست‏هاشان، قلم‏هاشان بر طرف ضد ماست، حالا خود ما هم بنشينيم هى هر كه هر چه دلش مى‏خواهد بگويد، اين صحيح است آيا؟ من اميدوارم كه آقايان هم در گفتارشان مثل آقاى خامنه‏اى، آقاى رفسنجانى نصيحت كنند همه را، همه كسانى كه هستند نصيحتشان كنند كه يك قدرى در امور تجديد نظر بكنند، اين جور نباشد كه همه‏اش هى عيب بگويند. خوب! يك قدرى از چيزهايى كه، خدمت‏هايى كرده‏اند چطور گفته نمى‏شود؟ در بعضى قلم‏ها يك كلمه راجع به اين كه فلان خدمت هم شده است نمى‏شود، از اول شروع مى‏شود عيب، عيب، كجاست، كجاست، كجاست، كجاست، كجاست، كجاست، همه. آن وقت بعضى هاش ضرر مى‏زند به حيثيت اسلام، بعضى‏هاش ضرر مى‏زند به نظام، بعضى‏هاش ضرر مى‏زند به، حتى در قواى نظامى تأثير مى‏كند. و اميدوارم كه ديگر اين امور تكرار نشود. خداوند شما را و ما را و همه ملت ما را از اين لغزش‏ها نجات بدهد و ما را كارى كند كه در حضور خودش روسياه وارد نشويم.

والسلام عليكم و رحمةالله‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها