0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:12 AM

 

صحيفه نور ج 19 صفحه 154

تاريخ: 16/2/64

بيانات امام خمينى در جمع روحانيون و طلاب حوزه علميه قم، تهران، آذربايجان شرقى و غربى، خراسان و روحانيون تركمن صحرا و سيستان و بلوچستان نيمه شعبان)

كار انبيا هم مورد قبول همه نبوده، لكن انبيا به وظايفشان عمل كردند

بسم الله الرحمن الرحيم‏

تبريك اين عيد بزرگ و اين روز عزيز را به خدمت همه‏ء آقايان، به همه‏ى ملت و ملت‏هاى اسلامى و مستضعفان جهان عرض مى‏كنم. و من اميدوارم كه انشاء الله برسد روزى كه آن وعده‏ء مسلم خدا تحقق پيدا كند و مستضعفان مالك ارض بشوند. اين مطلب وعده‏ء خداست و تخلف ندارد، منتها آيا ما درك كنيم يا نكنيم، آن به دست خداست. ممكن است در يك برهه كمى وسايل فراهم بشود و چشم ما روشن بشود به جمال ايشان. اين چيزى كه ما در اين وقت، در اين عصر وظيفه داريم، اين مهم است. همه انتظار داريم وجود مبارك ايشان را، لكن با انتظار تنها نمى‏شود، بلكه با وضعى كه بسيارى دارند، انتظار نيست. ما بايد ملاحظه وظيفه‏ء فعلى شرعى الهى خودمان را بكنيم و باكى از هيچ امرى از امور نداشته باشيم. كسى كه براى رضاى خدا انشاء الله مشغول انجام وظيفه است، توقع اين را نداشته باشد كه مورد قبول همه است، هيچ امرى مورد قبول همه نيست. كار انبيا هم مورد قبول همه نبوده است، لكن انبيا به وظايفشان عمل كردند و قصور در آن كارى كه به آنها محول شده بود نكردند، گرچه مردم بسيارى اكثراً گوش ندادند به حرف انبيا. ما هم آن چيزى كه وظيفه‏مان هست عمل مى‏كنيم و بايد بكنيم گرچه بسيارى از اين عمل ناراضى باشند يا بسيارى هم كارشكنى بكنند.

اين قشرى كه بيشتر از همه تكليف بر او متوجه است روحانيونند

عمده روحانيونند، اين قشرى كه بيشتر از همه تكليف بر او متوجه هست روحانيون هستند و امروز بحمدالله علماى محترم از بسيارى از بلاد و خطباى محترم و ساير قشرهاى اهل علم در اين جا تشريف دارند و يك مجلس نورانى است كه بايد ما با هم در اين مجلس نورانى صحبتى كه مفيد است و براى جامعه‏ء اسلامى و براى مسلمين مفيد باشد عرض كنيم، گرچه مكرر عرض شده است، شايد از همه‏ء قشرها، قشر روحانى مسؤوليتش بيشتر باشد براى اين كه هركس بيشتر نزديك به اسلام است بيشتر مورد مسؤوليت است. انبيا از همه كس مسؤوليت شان زيادتر بوده است. آنها در عين حالى كه مسؤوليت‏شان از همه بيشتر بود، به آن امرى كه وظيفه داشتند عمل كردند و هيچ قصورى نكردند.

صحيفه نور ج 19 صفحه 155

علماى هر ناحيه مسؤوليت‏شان از ساير طوايف بيشتر است. اينها عذر ندارند، ممكن است كه بسيارى از مردم عذر داشته باشند، يا عذر اين كه نمى‏دانستيم يا عذر اين كه نمى‏توانستيم كه هيچ كارى بكنيم. روحانيون الان در ايران هيچ عذرى ندارند براى اين كه راه را مى‏دانند و مى‏توانند هم كار بكنند. اگر خداى نخواسته در بين روحانيون كسى از اشخاصى پيدا بشود كه بر خلاف عمل بكند، اين يا از باب اين است كه با اصل مبناى اسلامى مخالف است يا نمى‏فهمد كه اين اسلام در اين جا وضعش چطور است.

يك دسته‏اى هستند كه مى‏گويند كه زمان رژيم سابق بهتر از حالا بود، لابد عقيده‏شان اين است كه اين همه مشروب فروشى‏ها كه در سرتاسر ايران بود، بهتر بود باشد و جمهورى اسلامى نباشد! اين همه مراكز فساد، فحشا در سرتاسر ايران باشد، لكن جمهورى اسلامى نباشد! اين نمى‏شود الا اين كه يا بكلى از همه‏ء مسائل عارى و برى هستند، يا يك عقده‏هايى دارند كه در عين حالى كه مى‏دانند مسأله اين نيست، لكن اين طور اظهار مى‏كنند اينها يك اقليتى هستند كه نبايد ملت به آنها گوش بكند. اكثريت قاطع روحانيت و اهل علم، اينها متعهد به جمهورى اسلامى هستند و مى‏فهمند جمهورى اسلامى در ايران چه كرده است، مى فهمند كه مقايسه‏ء اين با زمان شاه چه جور است و تعهد دارند به اين كه كار را پيش ببرند و قدم‏هاى بلندترى بردارند و اين نمى‏شود الا اين كه يك جهاتى ملاحظه بشود. يكى اين كه بين خود روحانيون هر چه بيشتر اخوت بيشتر بشود، هر چه بيشتر وحدت بيشتر بشود. آن چيزى كه شما را پيروز كرد و آن رژيم سابق را كنار زد و يك رژيم اسلامى را به جاى او نشاند، آن اين بود كه همه با هم بودند، در آن وقت خلافى توى كار نبود براى اين كه همه مى‏دانستند كه رژيم بد است، همه از او درد كشيده بودند، رنج كشيده بودند. و اگر چنانچه بعد از پيروزى، خداى نخواسته كسانى بخواهند اخلال بكنند و در بين شما يك خلافى ايجاد بكنند، بدانيد كه اين يك دستى است كه از آمريكا دراز شده است، تا اين جا هم آمده است. بايد بيدار باشيد! بايد هشيار باشيد! كه نبايد ما دشمن را خوار و ضعيف بشماريم. ما بايد هر روز هشيار و بيدار باشيم كه اين دشمنانى كه هستند، يا براى اصل اسلام و يا براى جمهورى اسلامى اينها مشغول كارند و اخيراً هم فعاليتشان بيشتر شده است. شما بايد اجتماعتان را حفظ كنيد، روحانيون بايد اخوت روحانيتى‏شان را حفظ بكنند علاوه بر اين كه اخوت اسلامى بين همه‏ء قشرها بايد باشد، روحانيون يك تكليف فوق اينها دارند. اگر يك روحانى‏اى پايش را كج بگذارد مى‏گويند روحانيون اين طورند، نمى‏گويند فلان آدم. اگر يك بقالى كم فروشى كند مى‏گويندآن بقال كم فروشى كرده نمى‏گويند بقال‏ها كم فروشند. اين از تبليغاتى است كه شده است. اگر يك روحانى خداى نخواسته يك خطايى بكند، اين طور الان وضع شده است كه گويند روحانيون اين جورى‏اند. مسؤوليت يك مسؤوليت بزرگى است كه يكى اگر پايش را غلط بگذارد اين طور نيست كه پاى خودش حساب بشود، پاى روحانيت اسلام حساب مى‏شود، شكست روحانيت اسلام است. اين فرق دارد با آن كه اگر خطايى بكند مى‏گويند كه اين آدم خطا كرده است، نمى‏گويند كه اين صنف خطاكار است. از اين جهت هر خطايى كه از ما و شما

صحيفه نور ج 19 صفحه 156

آقايان خداى نخواسته تحقق پيدا بكند علاوه بر آن مسؤوليت شخصى كه داريد، مسؤوليت انسانى، مسؤوليت اجتماعى، مسؤوليت صنفى اين را هم داريد براى اين كه پاى همه حساب مى‏شود. بنابراين، حساب نكنيد خودتان را يك آدم عادى. حتى طلبه در مدرسه، خودش را حساب نكند كه‏خوب! من مثل ساير مردم يك طلبه عادى هستم، اگر يك خلافى بكنم پاى خودم حساب مى‏شود. حتى آن طلبه‏اى كه در مدرسه دارد درس مى‏خواند، آن هم وقتى كه يك خطايى بكند پاى خودش حساب نمى‏شود، پاى ديگران هم حساب مى‏كنند. مسؤوليت بسيار بزرگ است و اين نمى‏شود الا اين كه تهذيب در خود انسان و وحدت با همه رفقا، با همه دوستان با همه اشخاص، همه قشرها. در بين روحانيون، ائمه جمعه بيشتر از ديگران مسؤولند. سروكارشان الان ائمه جمعه با مردم بيشتر است تا سروكار ساير روحانيون. ائمه جمعه بايد خيلى مواظب باشند كه خداى نخواسته اگر در يك جايى يك چيزى اتفاق افتاد و چه شد، با جهت روحانى، جهت پدرى حل كنند. اگر خداى نخواسته يك وقت بنا باشد كه يك اعمال قدرت بخواهد بكندبراى اين كه امام جمعه است اين پاى خودش حساب نمى‏شود، پاى روحانيت حساب مى‏شود، پاى اسلام حساب مى‏شود. از اين جهت اينها وظيفه‏شان خيلى خطير است و بايد خيلى ملاحظه بكنند.

قدرت طلبى از هر كه باشد از شيطان است‏

قدرت‏طلبى در هر كه باشد، اين اسباب اين مى‏شود كه زمين بخورد. قدرت‏طلبى از هر كه باشد از شيطان است، مى‏خواهد رئيس جمهور آمريكا قدرت‏طلبى كند يا يك طلبه‏اى در مدرسه بخواهد قدرت‏طلبى بكند يا يك امام جمعه‏اى در مركزى كه دارد. اگر وضع اين باشد كه قدرت‏طلبى در كار بيايد و كار اين كه: من اين طور بايد باشم، بشود، بداند كه اين از شيطان است، شيطان اين تزريق را از ابتدا كرده است و ما را هم از اين راه بيشتر از جاهاى ديگر مى‏تواند بازى بدهد، كه تو فلانى هستى! تو چه هستى! ديگران چى اند! از اين معانى هيچ فرقى مابين آن آدمى كه به حسب ظاهر قدرتمند دنياست و دارد باز هم دنبال قدرت مى‏گردد، با آن آدم زاهدى كه توى يك صومعه نشسته است، در اين جهت فرق نيست كه اگر هر دوشان بگويند: من اين طور! اين زاهد بگويد: من اين زاهد هستم! من چه! يا آن بگويد: من قدرتمند هستم! هر دويش از شيطان است، بلكه اين فسادش بيشتر از آن است، خودخواهى هميشه اسباب اين است كه انسان را به فساد بكشد. تمام فسادهايى كه در عالم پيدا مى‏شود، از خودخواهى پيدا مى‏شود، از حب جاه، از حب قدرت، از حب مال، از امثال اينهاست و همه‏اش برمى گردد به حب نفس و اين بت از همه بزرگتر است و شكستنش هم از همه مشكل‏تر است. تعقيب كنيد كه اگر نمى‏توانيد به تمام معنا بشكنيد كه مى‏توانيد انشاء الله مشغول باشيد به شكستن دست و پاى يك همچو بتى. اگر رهايش كنيد شما را به هلاكت مى‏كشاند. اين طور نيست كه ما را رها كند، ما يك معصيتى بكنيم ما را رها كند، يك كار ديگرى بكنيم زيادتر ما را رها كند. درجه به درجه پيش مى‏برد تا آن جايى كه دين انسان را از دست انسان مى‏گيرد. اين يك مسأله طبيعى است كه

صحيفه نور ج 19 صفحه 157

شغل شيطان هم همين است، هم شيطان باطنى انسان، هم آن شيطانى كه اينها هم به او بستگى دارند.

يكى از امور مهم اين است كه روحانيون بايد ساده زندگى كنند

ائمه جمعه، ائمه جماعت، روحانيون محترم، اينها بايد توجه به اين معنا داشته باشند كه اينها پدر هستند از براى ملت. اينها با مردم بايد سمت پدرى داشته باشند، اينها با مردم بايد رفتارشان رفتار پدرانه باشد. بين خودشان برادر باشند، رفتار، رفتار برادرى باشد. اجتماع داشته باشند، در هر شهرى با هم در هر هفته يك روز، دو روز با هم مجتمع باشند، مسائل خودشان را بگويند. اگر يك خيالى دارند، اگر يك كارى دارند او را بگويند، حل كنند بين خودشان و هيچ وقت يك مسأله‏اى را به خطبه‏هاى نماز جمعه نكشانند، چه اشكال داشته باشند به فلان استاندار، فلان حاكم يا فلان وزارتخانه و چه اشكال داشته باشند به فلان آدم يا فلان شخص. اين جاى خطبه نماز جمعه، جاى دعوت به حق است و دعوت به تقوا و مصالح مسلمين را در او گفتن، و تعرض به اين خرده ريزى‏ها، اينها ازشان ائمه جمعه خارج است پرهيز كنند از اين معنا.

و يكى از امور مهم هم اين است كه روحانيون بايد ساده زندگى كنند. آن چيزى كه روحانيت را پيش برده تا حالا و حفظ كرده است، اين است كه ساده زندگى كردند. آنهايى كه منشا آثار بزرگ بودند، در زندگى ساده زندگى كردند. اينهايى كه در بين مردم موجه بودند كه حرف آنها را شنيدند، اينها ساده زندگى كردند. شايد آقايان كمى‏شان يادشان باشد، در آن وقتى كه ما اوايلى كه آمديم قم، كه در آن جا چه اشخاصى بودند، شخص اول قم در جهت زهد و تقوا و اينها مرحوم آشيخ ابوالقاسم قمى، مرحوم آشيخ مهدى و عده ديگرى، و شخص نافذ آن جا و متقى، مرحوم آميرزا سيد محمد برقعى و مرحوم آميرزا محمد ارباب. همه اينها را من منزل‏هايشن رفتم. اين كه رياست صورى مردم را داشت و رياست معنوى هم داشت، با آن كه زاهد بود، در زندگى مشابه بودند. مرحوم آشيخ ابوالقاسم، من گمان ندارم هيچ طلبه‏اى مثل او بود، زندگى‏اش يك زندگى‏اى بود كه مثل ساير طلبه‏ها، اگر كمتر نبود، بهتر نبود، كمتر هم بود. مرحوم آميرزامحمدارباب كه من رفتم مكرر منزلشان، يك منزلى داشت دوسه تا اتاق داشت خيلى ساده، بسيار ساده. مرحوم آشيخ مهدى همين طور، سايرين هم همين طور، عده هم زياد بودند آن وقت. وقتى انسان در آن محيط واقع مى‏شد كه اينها را مى‏ديد، همين ديدن اينها براى انسان يك درسى بود، وضع زندگى آنها براى انسان يك، وضعى بود، درس بود براى انسان عبرت بود. هر چه برويد سراغ اين كه يك قدم برداريد براى اين كه خانه‏تان بهتر باشد، از معنويت‏تان به همين مقدار، از ارزش‏تان به همين مقدار كاسته مى‏شود. ارزش انسان به خانه نيست، به باغ نيست، به اتومبيل نيست. اگر ارزش انسان به اينها بود، انبيا بايد همين كار را بكنند. انبيا سيره‏شان را ديديد چه جور بوده. ارزش انسان به اين نيست كه انسان يك هياهو داشته باشد، يك اتومبيل كذا داشته باشد، يك رفت و آمد زياد داشته باشد. ارزش روحانيت به اين نيست كه يك بساطى داشته باشد و يك دفترى و يك دستكى داشته باشد. فكر كنيد ارزش انسان را به دست

صحيفه نور ج 19 صفحه 158

بياوريد، ارزش روحانيت را از دست ندهيد. در كيفيت تحصيل آن علوم هم هرچه برويد سراغ تجملات - و انشاء الله نمى‏رويد از علوم‏تان كاسته مى‏شود. آنهايى كه اين كتاب‏هاى قطور را نوشتند و پر ارزش را، زندگى شان يك زندگى طلبگى بوده مثل شيخ انصارى و مثل امثال اينها. يك زندگى طلبگى بوده. آنها توانستند اسلام را در همه‏ى جهات حفظ كنند و فقه را به پيش ببرند و مسائل دينى را افزايش بدهند (يعنى فروع را) و آن كتاب‏هاى ارزشمند را عرضه كنند به مردم. براى اين كه آنها ارزش را به اين نمى‏دانستند كه من خانه‏ام بايد چه جور باشد، حالا سه تا اتاق داريم كم است، چهار تا! شما خيال مى‏كنيد كه اگر ده تا اتاق هم باشد كافى براى شما هست؟ خير! اگر همه‏ء اين دنيا را به يك كسى بدهند، كافى نيست، مى‏گويد: بايد برويم جاى ديگر. اين فطرت انسان است، فطرت خداخواهى است، اين يكى از فطرت‏هايى است كه هر كس هرچه بيابد، آن گم شده‏ء خودش را نيافته، آن گم شده يك چيز ديگرى است و لهذا آن كه دنبال قدرت مى‏رود، قدرت مطلق مى‏خواهد، قدرت مطلق خداست، آن كه دنبال علم مى‏رود، علم مطلق مى‏خواهد، علم مطلق علم خداست. هر كه دنبال هر كمالى برود يا هر چيزى برود، او كمال مطلقش را مى‏خواهد و همه خدا را مى‏خواهند، خودشان نمى‏دانند. عذاب‏هايى كه به ما مى‏شود براى حجاب‏هايى كه در ما هست. آن كه حجاب‏ها را پاره كرده‏است، ارزش‏ها را مى‏فهمد و رسيده به آن جايى كه بايد بفهمد.

شما كه مى‏خواهيد مردم را دعوت كنيد به آخرت، بايد قدم اول را خودتان برداريد

مناجات شعبانيه را خوانديد؟ بخوانيد آقا! مناجات شعبانيه از مناجات‏هايى است كه اگر انسان دنبالش برود و فكر در او بكند، انسان را به يك جايى مى‏رساند. آن كسى كه اين مناجات را گفته و همه ائمه هم به حسب روايت مى‏خواندند، اينها، آنهايى بودند كه وارسته از همه چيز بودند، مع ذلك آن طور مناجات مى‏كردند، براى اين كه خودبين نبودند. هر چه بودند اين طور نبوده كه خودش را ببيند، كه حالا من امام صادق‏ام ديگر، نه! امام صادق مثل يك آدمى كه در معصيت غرق است مناجات مى‏كند براى اين كه مى‏بيند خودش هيچ نيست و هر چه هست نقص است و هر چه هست از اوست. هر چه كمال است از اوست، خودش چيزى ندارد. هيچ كس چيزى ندارد، انبيا هم هيچى نداشتند، همه هيچ‏اند و اوست فقط، همه هم دنبال او هستند، همه‏ء فطرت‏ها دنبال او هستند، منتها چون ما محجوبيم، نمى‏فهميم كه ما دنبال او هستيم آنهايى كه فهمند، آنها وارسته مى‏شوند و مى‏روند سراغ همان معنا. اين كمال انقطاعى كه خواستند، اين كمال انقطاع همين است كه از همه‏ء اين چيزهايى كه هستش، اصلش به كنار باشند.انه كان ظلوماً جهولا را كه در آيه‏ء شريفه وارد شده است كه عرضنا الامانه على السموات والارض والجبال فابين كذا ، بعد مى‏گويد: ان كان ظلوماً حهولا ، بعضى مى‏گويند كه ظلوماً جهولا بالاترين وصفى است كه خدا براى انسان كرده، ظلوماً كه همه بت‏ها را شكسته و همه چيز را شكسته، جهولا براى اين كه به هيچ چيز توجه ندارد و هيچ چيز را متوجه به آن نيست، غافل از همه است. ما نمى‏توانيم اين طور باشيم، ما امانت دار هم نمى‏توانيم باشيم،

صحيفه نور ج 19 صفحه 159

لكن مى‏توانيم در آن راه باشيم. شما آقايانى كه مى‏خواهيد مردم را دعوت كنيد به آخرت، دعوت كنيد به صفات كذا، بايد قدم اول را خودتان برداريد تا دعوت‏تان دعوت حق باشد، والا دعوت حق است، دعوت كن شيطان است، از زبان شيطان دعوت مى‏كند انسان. آن هم كه درس توحيد مى‏گويد، آن هم همين طور است كه اگر چنانچه در او آن منيت باشد، زبان، زبان شيطان است و درس توحيد را به زبان شيطان مى‏گويد. شما آقايانى كه مى‏خواهيد برويد در جاهاى ديگر و تربيت كنيد مردم را، ملتفت باشيد كه يك وقت خداى نخواسته خودتان آلوده نباشيد و آنها را دعوت كنيد.

ما امروز مبتلا هستيم به دنيا و قدرت دنيا

ما امروز مبتلا هستيم به دنيا و قدرت‏هاى دنيا، در هيچ وقت ايران اين قدر ابتلا نداشته است، براى اين كه ايران يك گاو شيرده بوده است و پستان‏هايش را هم رها كرده بوده است كه از او مى‏دوشيدند، اين آرامش بوده! آن آرامشى كه در زمان سابق بود، اين آرامش بود كه يك گاو شيردهى پستان‏هايش را در دست ديگران قرار بدهد و هيچ حرف نزند. وقتى ايران همه‏ء مخازنشان را تحويل مى‏دهد به غير، ديگر چرا او را نگهش ندارند؟ چرا آرام نگهش ندارند؟ آرامش است، اما چه آرامشى، آرامشى كه يك حيوانى دارد در مقابل يك انسان! امروز، آن نيست ديگر. امروز براى اين كه اين انسان مى‏خواهد ارزش انسانى‏اش را به دست بياورد، همه با او مخالفند. شرق با او مخالف است، غرب هم با او مخالف است و منطقه هم مخالف، داخل هم آنهايى كه توجه ندارند يا آنهايى كه عناد دارند آنها هم مخالف. شما راه خودتان را به پيش بگيريد، وحدت خودتان را حفظ بكنيد، خودتان را با جامعه، با مردم تطبيق بدهيد، به اين معنا كه آنها را هم هدايت كنيد و آنها را داشته باشيد. اين ملت است كه شما را از آن قيد و بندها آزاد كرد و امروز هيچ قيد و بندى از هيچ كشورى در گردن شما نيست، هيچ تعهدى نداريد به ديگران. امروز كشورى كه غيرمتعهد است، ايران است. يك كشور ديگر پيدا نمى‏كنيد كه غيرمتعهد به معناى واقعى‏اش باشد و اين به بركت اين زاغه‏نشينان، اين قشر محروم توده بوده است. آن كه اين همه جوان را داد اين قشر محروم است. بيايند بشمرند، چند نفر از آن مرفه‏ها، چند نفر از آنهايى كه الان نشستند و بدگويى مى‏كنند براى جمهورى اسلام، از آنها چند نفر رفتند به جبهه؟ آنها چند تا شهيد دادند؟ اگر يكى پيدا كرديد! مگر آن يكى از آنها منفصل شده باشد، ممكن است، ممكن است كه يك نفر از آن خانه‏ء مرفه منفصل شده باشد و حزب الله شده باشد او برود، اما اين كم است. هر چه شهيد است مى‏بينيد كه مال اين قشر محروم است. محروم هم اين طور نيست كه فقط زاغه‏نشين محروم باشد، بازارى‏اش محروم است، كارگرش محروم است كشاورزش محروم است و همه‏ء اين قشرها محرومند و از همين‏هاست. آنى كه الان در جبهه دارد خدمت مى‏كند، از همين قشر است. آنى كه آن قدر زحمت دارد مى‏كشد براى حفظ كشورش و براى حفظ اسلام، همين قشر هستند، اينها آقاى ما هستند، اينها به ما منت دارند، با اينها با كمال تواضع رفتار كنيد!

صحيفه نور ج 19 صفحه 160

تبليغات در سرتاسر دنيا راه افتاده است براى اين كه اسلام را زمين بزنند

امروز ايران از همه وقت‏ها مبتلاتر است، يعنى همه با او مخالفند. تبليغات دنيا، سرتاسر تبليغات راه افتاده است براى اين كه اسلام را زمين بزنند،صلح بكنيد. اين برخلاف نظام انسانى است، برخلاف نظام اسلامى است، برخلاف ايده‏ء انبياست كه با مفسد، با كسى كه فساد به راه مى‏اندازد و هر روز مفسده‏اش را داريد مى‏بينيد و به طبع مفسد است و مخالف همه‏ء چيزهاى انبيا هست، صلح بكنيد. اين مخالف قرآن است، مخالف عقل است، مخالف اسلام است، مخالف ارزش انسانى است. اينهايى كه از اطراف دارند مى‏آيند ايران و مى‏آيند به تهران و كفن پوش و غيركفن پوش و فرياد مى‏كنند ما جنگ مى‏خواهيم، اينها از اين ملت نيستند؟ ملت همين است كه مى‏گويد ما بايد صلح بكنيم؟ كدام ملت مى‏گويد ما صلح بكنيم، جز آن مرفه‏ها و آنهايى كه اسباب عيش‏شان فراهم نيست، يا آنهايى كه متوجه نيستند. حمل به صحتش، اين است كه يك دسته‏اى متوجه نيستند. بنابراين، امروزى كه همه با ما مخالفند، ما خودمان بايد با هم باشيم. نمى‏گويم نيستيم كه الان، اول شب گوش كنيم، ببينيم مى‏گويد: خوب، كى گفته است كه مردم با هم مخالفند! چه، معلوم شد يك قضيه‏اى در كار است. خوب! مى‏گويند اينها را. من در عين حالى كه مى‏گويم شما با هم هستيد، مى‏گويم بيشتر باشيد، مى‏گويم اين را نگهش داريد. امروز همه با ما مخالفند، ما خودمان بايد حفظ كنيم وحدتمان را، هر چه آنها خلاف كنند ما وحدتمان بايد قوى تر باشد، هرچه تبليغات آنها زياد بشود ما بايد وحدتمان زيادتر بشود. آنها همه تبليغات را براى اين مى‏كنند كه اختلاف ايجاد كنند. آنها ايادى‏شان در همه جا راه افتاده است براى اين كه در ايران خلاف ايجاد كنند، از غير ايران هم از هيچ جا نمى‏ترسند، براى غير ايران هم از هيچ جا تبليغ نمى‏كنند. شما ديديد كه در انگلستان چندين ماه (قريب يك سال) اعتصاب بود، حرفى نبود، انگلستان است ديگر، اعتصاب است. اگر چهار نفر آدم در يك جايى فرض كنيد فرض كنيد اعتصاب بكند، اين تا آخر هر روز گفته مى‏شود كه در ايران اعتصاب است! چه شده! چند نفر آن جاست! اين چند نفر هم نمى‏گويند، مى‏گويند كارخانه‏ها از كار افتاد. براى اين كه اينها اينها تمام دلخوشى‏شان به روز كارگر بود، من مواظب بودم. اينها روز كارگر را خيال مى‏كردند كه الان اين كارگرها براى آنها سينه مى‏زنند. روز كارگر آمد و گذشت و كارگرهاى عزيز ما بيشتر از سابق در صحنه بودند و فرياد هم مى‏زدند كه ما مى‏خواهيم خدمت كنيم. مگر براى من خدمت كنند كه اگر من بد شدم خدمت نكنند؟ براى خدا دارند كار مى‏كنند، براى كشور خودشان دارند كار مى‏كنند اين كشورى كه همه چيزش را ديگران مى‏دادند، حالا مشغولند خودشان دارند اصلاح مى‏كنند، دارند كاركنند، همه چيز را دارند دنبالش هستند كه بسازند و مى‏توانند. وقتى بنا شد كه همه براى يك مقصد و آن مقصد، مقصد الهى است، نه مقصد دنيايى كه چون من حالا به آن نرسيدم پس ول كنم. مقصد الهى است، خدا هست، قيامت هست و ما مسؤوليم. مقصد الهى است، يك مقصد الهى را كه با اين چيزها نمى‏شود به همش زد. فرض كنيد كه چهار نفر هم يك جايى بنشينند با هم يك صحبتى بكنند و بگويند مردم هم اين جور مى‏گويند، اما اين مسأله اين طور

صحيفه نور ج 19 صفحه 161

نيست، خوب است همه‏ء ما بيدار بشويم و خدا همه را بيدار كند.

خدمت‏هايى كه جمهورى اسلامى در طول اين چند سال به اسلام كرده، كسى در طول تاريخ غير از زمان انبيا نكرده است

و من اميدوارم كه دراين ماه مبارك رمضان كه ماه خداست، همه مؤفق بشويد به اين كه دعا كنيد براى اسلام. در ادعيه‏تان دعاى براى اسلام باشد، در رأس ادعيه‏تان دعاى براى جمهورى اسلامى و بقاى جمهورى اسلامى باشد. خدمت‏هايى كه جمهورى اسلامى در اين چهار پنج سال به اسلام كرده است، در طول تاريخ غير از زمان انبيا نكرده كسى، آن قدر خدمتى كه اين كرده. هر كس ببيند، هر كه، مخالفين، هركس بيايد صورت شمارى كند، ريز بدهد. زمان اين جا چه خبر بود، زمان قاجار چه خبر بود؟ تازه آرامترين‏شان بودند. زمان قاجار چه خبر بود، حالا چه خبر است؟ ديگر زمان پهلوى را كه همه مى‏دانيد چه خبر بود! اين كمال بى‏انصافى است كه يك كسى بگويد آن وقت هم مثل حالا و حالا بدتر از او. يا كمال بى‏اطلاعى، لجاجت، انسان لجاج، وقتى لجاجت پيدا مى‏كند نمى‏داند خودش هم چه مى‏كند. مى‏گويند كه يك دسته‏اى از اهل جهنم كه در عذاب بودند يك وقت ديدند آرام شد (در روايت است ظاهراً) گفتند چه شد؟ گفتند پيغمبر عبور مى‏كند گفتند درها را ببنديد نبينيم. آن كسى كه جهنمى هست اين جورى است، درها را ببنديد با اين كه آرام شده است، با اين كه عذاب را برداشتند. عذاب باشد، لكن پيغمبر نباشد! فساد باشد، لكن جمهورى اسلامى نباشد! در خيابان‏ها آن مفسده علنى باشد، لكن جمهورى اسلامى نباشد! اينها يك دردى است كه دواى او پيش حضرت عزرائيل سلام الله عليه است.

و خداوند همه اين دردها را شفا بدهد و اميدوارم كه همه‏ء ما مؤفق بشويم به عمل كردن به رضاى خدا، و خداوند اين اسلام را، جمهورى اسلامى را نگه دارد و ما را مؤفق كند كه به لقاى جمال مبارك امام زمان سلام الله عليه مؤفق بشويم.

والسلام عليكم و رحمه الله‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها