0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:10 AM

 

صحيفه نور ج 19 صفحه 82

تاريخ: 20/9/63

بيانات امام خمينى در ديدار با رئيس جمهور، نخست‏وزير، رئيس مجلس شوراى اسلامى، رئيس ديوان عالى كشور و جمعى از مسؤولين مملكتى به مناسبت ولادت رسول اكرم (ص) و امام جعفر صادق (ع)

قرآن يك رحمتى است براى همه بشر و پيغمبر اسلام يك رحمتى است براى عالمين

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من متقابلاً اين عيد بزرگ را كه بايد گفت هم عيد بزرگترين عيد اسلامى و هم بزرگترين عيد مذهبى است به همه آقايان و به همه ملت و به همه‏ء ملل اسلامى و مستضعفين جهان تبريك عرض مى‏كنم. پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم كه ختم همه پيامبران است و كامل‏ترين دين را عرضه كرده است بر بشر، قرآن را كه به وسيله وحى بر او نازل شده است، عرضه كرده است. قرآن يك كتابى است كه نمى‏شود در اطراف او با اين زبان‏هاى الكن صحبت كرد. قرآن يك سفره گسترده‏اى است از ازل تا ابد كه از او همه قشرهاى بشر استفاده مى‏كنند و مى‏توانند استفاده كنند. منتها هر قشرى كه يك مسلك خاصى دارد، روى آن مسلك خاص تكيه مى‏كند، فلاسفه روى مسائل فلسفى اسلام، عرفا روى مسائل عرفانى اسلام، فقها روى مسائل فقهى اسلام، سياسيون روى مسائل سياسى و اجتماعى اسلام تكيه مى‏كنند، لكن اسلام همه چيز است و قرآن همه چيز. قرآن يك رحمتى است براى همه بشر و پيغمبر اسلام يك رحمتى است براى عالمين كه در همه امور رحمت است.

آنچه كه قرآن مى‏گويد، تنها جنگ جنگ تا پيروزى نيست بلكه جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم است

جنگ‏هاى رسول اكرم، رحمتش كمتر از نصايح ايشان نبوده است. اينهايى كه گمان مى‏كنند كه اسلام نگفته است‏جنگ جنگ تا پيروزى، اگر مقصودشان اين است كه در قرآن اين عبارت نيست، درست مى‏گويند و اگر مقصودشان اين است كه در اين بالاتر از اين با زبان خدا نيست، اشتباه مى‏كنند. قرآن فرمايد: قاتلوهم حتى لاتكون فتنه، همه بشر را دعوت مى‏كند به مقاتله براى رفع فتنه، يعنى، جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم، اين غير از آنى است كه ما مى‏گوييم، ما يك جزء كوچكش را گرفته‏ايم، براى اين كه خوب! ما يك دايره خيلى كوچكى از اين دايره عظيم واقع هستيم و مى‏گوييم كه: جنگ تا پيروزى. مقصودمان هم پيروزى بر كفر صدامى است يا پيروزى بر، فرض كنيد بالاتر از آنها. آنچه قرآن مى‏گويد، اين نيست، او مى‏گويد: جنگ جنگ تا رفع فتنه از عالم،

صحيفه نور ج 19 صفحه 83

يعنى، بايد كسانى كه تبعيت از قرآن مى‏كنند، در نظر داشته باشند كه بايد تا آن جايى كه قدرت دارند ادامه به نبردشان بدهند تا اين كه فتنه از عالم برداشته بشود. اين، يك رحمتى است براى عالم و يك رحمتى است براى هر ملتى، در آن محيطى كه هست. جنگ‏هاى پيغمبر، رحمت بوده است بر عالم و رحمت بوده است حتى بر كفارى كه با آنها جنگ مى‏كرده است. رحمت بر عالم است، براى اين كه فتنه در عالم اگر نباشد، همه عالم در آسايش‏اند. اگر چنانچه آنهايى كه مستكبر هستند، با جنگ سرجاى خودشان بنشينند، اين رحمت است بر آن امتى كه آن مستكبر بر او غلبه كرده است. برخورد مستكبر رحمت است، براى اين كه اساس عذاب الهى بر اعمال ماست. هر عملى كه از ما صادر مى‏شود، در آن عالم يك صورت دارد، رد بر انسان مى‏شود. اين طور نيست كه عذاب آخرت شبيه عذاب‏هاى دنيايى باشد كه مأمورين بيايند، بكشندش و ببرندش و از باطن خود ذات انسان آتش طلوع مى‏كند. اساس جهنم، انسان است و هر عملى كه از انسان صادر مى‏شود، بر شدت و مدت عمل، بر شدت و مدت عذاب مى‏افزايد. اگر چنانچه يك كافرى را سر خود بگذارند تا آخر عمر فساد بكند، آن شدت آن عذابى كه براى او پيدا مى‏كند، بسيار بالاتر است از آن كسى كه جلويش را بگيرند و همين حال بكشندش. اگر يك نفر فاسد كه مشغول فساد است بگيرند و بكشند، به صلاح خودش است، براى اين كه اين اگر زنده بماند فساد زيادتر مى‏كند و فساد كه زيادتر كرد، عمل چون ريشه عذاب است، عذابش در آن جا زيادتر شود. اين يك جراحى است براى اصلاح. حتى اصلاح آن كسى كه كشته شود، يك كسى كه دارد يك زهر كشنده را به خيال اين كه يك شربت است، مى‏خواهد بخورد. اگر چنانچه جلويش را شما بگيريد و با فشار و زور و كتك از دستش بگيريد، يك رحمتى بر او كرديد ولو او خيال مى‏كند كه طعمه او را از دستش گرفتيد و يك زحمتى برايش ايجاد كرديد. لكن خير، اين جور نيست. اگر امروز، اين سران استكبارى بميرند، براى خودشان بهتر است از اين كه ده سال ديگر بميرند. اگر امروز، يك كسى كه فساد در ارض مى‏كند كشته بشود، براى خودش رحمتى است، به خيال اين كه به صورت يك تاديب، نه اين است كه اين يك چيزى باشد كه برخلاف رحمت باشد. پيغمبر، رحمه للعالمين است و تمام جنگ‏هايى كه او كرده است، دعوت‏هايى كه او كرده است، همه‏اش رحمت است. اين كه مى‏فرمايد كه: قاتلوهم حتى لاتكون فتنه بزرگترين رحمت است بر بشر. آنهايى كه خيال مى‏كنند كه اين آسايش دنيايى رحمت است و بودن در دنيا و خوردن و خوابيدن حيوانى رحمت است، آنها مى‏گويند كه اسلام چون رحمت است، نبايد حدود داشته باشد، نبايد قصاص داشته باشد، نبايد آدمكشى بكند. آنهايى كه ريشه عذاب را مى‏دانند، آنهايى كه معرفت دارند كه مسائل عذاب آخرت وضعش چى است، آنها مى‏دانند كه حتى براى اين آدمى كه دستش را مى‏برند براى اين كارى كه كرده است، اين يك رحمتى است. رحمتش در آن طرف ظاهر مى‏شود. براى آن كسى كه فساد كن است، اگر او را از بين ببرند يك رحمتى است بر او. اين طور نيست كه اين جنگ‏هاى پيغمبر مخالف با رحمه للعالمين داشته باشد، موكد رحمه للعالمين است. الجنه تحت ظلال السيوف، ممكن است يك معنايش هم اين باشد كه اشخاصى كه در اين جنگ‏ها هم كشته مى‏شوند، باز هم به آن مرتبه از عذابى كه بايد

صحيفه نور ج 19 صفحه 84

برسند، نمى‏رسند و ممكن است كه يك مرتبه رحمتى براى آنها باشد.

بنابراين، قرآن و كتاب الهى يك سفره گسترده‏اى است كه همه از آن استفاده مى‏كنند، منتها هركس به وضعى استفاده مى‏كند و عمده نظر كتاب الهى و انبياى عظام بر توسعه معرفت است. تمام كارهايى كه آنها مى‏كردند، براى اين كه معرفت الله را به معناى واقعى توسعه بدهند. جنگ‏ها براى اين است، صلح‏ها براى اين است و عدالت اجتماعى، غايتش براى اين است. اين طور نيست كه دنيا تحت نظر آنها بوده است كه مى‏خواستند فقط دنيا اصلاح بشود. همه را خواهند اصلاح بكنند. آن مذهبى كه جنگ درش نيست، ناقص است اگر باشد. و من گمانم اين است كه حضرت عيسى سلام الله عليه، اگر به او مهلت مى‏دادند، همين ترتيبى كه حضرت موسى سلام الله عليه عمل مى‏كرد، همان طورى كه حضرت نوح سلام الله عليه عمل مى‏كرد، آن هم با كفار آن طور عمل مى‏كرد. اين اشخاصى كه گمان مى‏كنند كه حضرت عيسى اصلاً سر اين كارها را نداشته است و فقط يك ناصح بوده، اينها به نبوت حضرت عيسى (ع) لطمه وارد مى‏كنند. معلوم‏شود -. اگر اين طور باشد، معلوم مى‏شود كه يك واعظى بوده، نه يك نبى‏اى بوده است. واعظ غيرنبى است. نبى، همه چيز دارد، شمشير دارد، نبى جنگ دارد، نبى صلح دارد، يعنى، جنگ اساسش نيست، براى اين كه اصلاح را در دنيا توسعه بدهد، براى اين كه مردم را نجات بدهد جنگ مى‏كند. براى اين كه مردم را از شرخودشان نجات بدهد، حدود را، تعزيرات را وضع كرده است، براى اين كه هم تربيت بشود اين آدم و هم راحت بشود امت اگر امروز ما جنگ مى‏كنيم و جوان‏هاى ما گويند: جنگ تا پيروزى، اين طور نيست كه اينها يك امرى برخلاف قرآن مى‏گويند. اين يك ذره‏اى است، يك رشحه‏اى است از آنچه قرآن مى‏گويد. آنى كه قرآن مى‏گويد، بيشتر از اين حرف‏هاست. اين كه ما گوييم، به اندازه حدود خودمان مى‏گوييم. ما چون امروز با فرض كنيد كه صدام يا با كسانى كه مؤيد صدام هستند جنگ داريم، در اين محيط ناقص مى‏گوييم كه جنگ جنگ تا پيروزى.

خداى تبارك و تعالى چون نظرش به اول و آخر است تا آخر نظر دارد مى‏گويد كه جنگ تا رفع فتنه. غايت، رفع فتنه است، يعنى، اگر ما پيروز هم بشويم يك كمى فتنه را كم كرديم، اگر ما به جاى ديگر هم پيروز بشويم، باز يك جاى كمى را پيروزى حاصل شده است. اگر همه دنيا را هم ما فرض كنيد كه جنگ بكنيم و پيروز بشويم، باز همه دنياى عصر خودمان را پيروزى درست كرديم. و قرآن اين را نمى‏گويد، قرآن مى‏گويد: جنگ تا رفع فتنه، بايد رفع فتنه از عالم بشود. بنابراين غلط فهمى است از قرآن كه كسى خيال كند كه قرآن نگفته است جنگ تا پيروزى. قرآن گفته است، بالاتر از اين را گفته، اسلام هم گفته است و بالاتر از اين را گفته است. و رحمت است اين، نه اين است كه نقمتى بر مردم است، يك رحمتى است بر تمام بشر، كه خداى تبارك و تعالى مردم را دعوت به مقاتله كرده است، نه اين كه خداى تبارك و تعالى مى‏خواهد زحمتى براى مردم ايجاد كند، مى‏خواهد رحمت درست كند، توسعه رحمت مى‏خواهد عنايت كند. بنابراين نبايد از قرآن سوء استفاده كرد و آنهايى كه با ما مخالف هستند، بگويند: اين مخالف قرآن است، يا آخوندهاى دربارى بگويند: اين

صحيفه نور ج 19 صفحه 85

مخالف قرآن است، يا آخوندهاى بدتر از آخوندهاى دربارى بگويند: اين مخالف قرآن است. خير! اين مؤافق قرآن است، و اگر كسى بگويد كه: با فاسد جنگ نكنيد، مخالف قرآن است، اگر كسى بگويد: فتنه را با جنگ رفع نكنيد، مخالف قرآن است. و ما بحمدالله، جوان‏هايمان الان مشغول هستند و همان دستورى كه خداى تبارك و تعالى در قرآن داده است به اندازه محيط خودشان، به اندازه سعه وجود خودشان را دارند انجام مى‏دهند و اميدواريم كه خداى تبارك و تعالى به آنها تؤفيق بدهد كه هر چه بيشتر اين امور را انجام بدهند.

آنهايى كه بشر را پايمال مى‏كنند، دم از حقوق بشر مى‏زنند!

و ديروز يا پريروز (كه مثل اين كه ديروز بوده است، يا پريروز بوده است) كه روز حقوق بشر بوده، حرف‏هايى زده‏اند. آنهايى كه بشر را پايمال مى‏كنند، دم از حقوق بشر مى‏زنند! آنهايى كه از آن‏ور دنيا آمده‏اند و اين‏ور دنيا را به آتش كشيده‏اند، صحبت از حقوق بشر كنند. آنهايى كه قضيه اختلاف نژادى مبداء امرشان است، حتى نژاد سفيد را هم قبول ندارند، فقط يك نژاد و آن نژاد خودشان را قبول دارند، آنها از وحدت نژاد صحبت مى‏كنند، آنها از اين كه نبايد نژاد مختلف باشد. دنيا، وضعش اين طور شده است كه ظالم بيشتر كانه داد رحمت مى‏دهد از مظلوم. آن كسى كه مردم را پايمال دارد مى‏كند، بيشتر از حقوق بشر صحبت مى‏كند. شما ببينيد كه در اين هواپيماربايى كه همه دست‏اندركاران ايران محكوم كردند اين را، و بعد هم به اين وضع خوب حل قضيه را كردند، باز هم مى‏گويند كه خود اينها دخالت داشتند. اين دليل بر اين است كه اضطراب درشان پيدا شده، مضطربند. كسانى كه مضطرب مى‏شوند در يك امرى، دست و پايشان را گم كنند، نمى‏دانند چى چى بگويند. اگر چنانچه اين هواپيماربايى از ايران شده بود و در يك جاى ديگر بود و اين طورى حل شده بود، حالا مى‏ديديد كه چه بساطى در دنيا درآمده بود و در تبليغات درآمد كه چه جور خوب درست شد، چه جور خوب عمل شد، چه جور شد، چه جور شد. لكن وقتى كه ايران اين كار را كرده است، اصلاً سكوت كردند در آن. گاهى يك چيزى مى‏گويند، لكن رئيس آمريكا مى‏گويد كه باز ما شواهدى بر اين كه احتمال اين را بدهيم ايران كرده است، نمى‏دهيم. لكن از آن ور مى‏گويند كه همين آمريكايى‏ها مى‏گويند خود ايران دخالت داشتند در اين امر، شواهد واضح است كه خود ايران دخالت داشته! اين، براى اين است كه مضطربند. جمهورى اسلامى و اين نهضت همگانى اسلامى، اينها را مضطرب كرده كه نمى‏دانند چى چى بگويند، هر وقتى يك چيزى مى‏گويند. و اين براى اين است كه اين يك قدرت اسلامى است كه يك جلوه كمى كرده است و اينها را اين طور مضطرب كرده است، والا چرا بايد اين طور فتنه بكنند و اين طور افترا بزنند؟ دائما مشغول افترا زدنند به جمهورى اسلامى. دائماً راجع به اين كه در جمهورى اسلامى حقوق بشر دارد از بين مى‏رود و جاهاى ديگر نه! حقوق بشر سر جاى خودش سرجاى خودش هست. آمريكا سرجاى خودش هست و رؤساى استكبار حفظ مى‏كنند حقوق بشر را! فقط در ايران است كه حقوق بشر از بين مى‏رود! اين براى اين است كه‏

صحيفه نور ج 19 صفحه 86

مضطربند اينها. از اسلام اضطراب دارند، از اين كه اسلام پيشبرد بكند، اينها مى‏ترسند. از اين جهت اين طور مى‏گويند و اين موجب تقويت شما بشود. هر چه آنها در بوق‏هايشان بر ضد شما صحبت كنند، دليل بر قوت شماست و دليل بر عظمت اسلام و عظمت جمهورى اسلامى است و اين بايد باعث تقويت ما بشود. آنها براى تضعيف ما اين طور بوق‏ها را به بار مى‏آورند و ما از اثر اين معنا چون ريشه را مى‏دانيم كه چى هست تقويت مى‏شويم. اگر ايران، يك جايى بود كه سستى داشت و جمهورى اسلامى ديگر از بين مى‏خواست برود، اين قدر سر و صدا نمى‏شد. چون مى‏بينند كه استقرار پيدا كرده است، همه چيزش مستقر شده است و دارد پيش مى‏رود، اينها دست و پايشان را گم كرده‏اند و شروع كرده‏اند به اين حرف‏ها زدن و اين موجب تقويت روحى شما و ملت ما بايد بشود و جنگنده‏هاى ما بشود.

انشاء الله خداوند تبارك و تعالى به بركت اين روز شريف كه هم ولادت مؤسس اسلام و مؤسس توحيد است (و توحيد به معناى اعلا) و هم ولادت ناشر احكام اسلام است، به همه مسلمين و به همه مظلومان مبارك كند و خداوند همه شما را مؤيد كند.

والسلام عليكم و رحمه الله‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها