پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
سه شنبه 12 اردیبهشت 1391 2:10 AM
بيانات امام خمينى در ديدار با رئيس جمهور، اعضاى مجلس خبرگان و ائمه جمعه سراسر كشور به همراه مهمانان خارجى شركت كننده در سومين كنفرانس انديشه اسلامى به مناسبت دهه فجر
آنها از اسلام مىترسند و حقيقتاً حملهشان به اسلام است
بسم الله الرحمن الرحيم
من از آقايانى كه زحمت كشيدند و تشريف آوردند در اين جا، چه آقايانى كه مربوط به مجلس خبرگان است و چه آقايانى كه از ائمه جمعه كشور ما هستند و چه مهمانان عزيزى كه در اين دهه داريم، من اميدوارم كه خداوند تبارك و تعالى همه ما را هدايت كند به آن راهى كه خود مىخواهد. دردها را همه مىدانيد. مىدانيد كه امروز اسلام مبتلاى به چه چيزهايى هست كه قدرتهاى بزرگ و دستگاههاى مربوط به آنها و وابستگان به آنها فراهم مىآورند. آقايانى كه از خارج آمدهاند، بايد توجه كنند به اين كه آيا تطبيق مىدهد آن تبليغاتى كه در خارج به ضد جمهورى اسلامى و در حقيقت به ضد اسلام دارد انجام مىگيرد نسبت به ايران و نسبت به مردم ايران و حكومت ايران و روحانيون ايران؟ آيا تطبيق مىكند يا نه؟ اگر تطبيق مىكند ما را نصيحت كنند و اگر تطبيق نمىكند كه نمىكند آقايان تكليف شرعى دارند به اين كه هر يك در كشورهاى خودشان، در حضور جمعيتهايى كه هستند، مسائل را به آن طورى كه مشاهده كردند، منعكس كنند. آنهايى كه اين مسائل را پيش آوردند، ايران مورد نظرشان نيست، آنها خوف اين را دارند كه اسلام به آن طورى كه هست گسترش پيدا كند و همه كشورهاى اسلامى را بگيرد و به همه مستضعفين جهان پرتو بيفكند، آنها خوف اين را دارند، ولهذا از اسلام مىترسند و حقيقتاً حملهشان به اسلام است، منتها به صورت اين كه ايران چطور است، نمىتوانند بگويند كه اسلام چطور است، مىگويند ايران چطور است لكن واقع مطلب اين است كه اينها اسلام را نمىخواهند. اگر جمهورى اسلامى يك جمهورى دموكراتيك بود، آنها حرفى نداشتند، لكن جمهورى اسلامى است، كه دستورات اسلام براى آنها در غارتگرىها و در زورگويىها، مجال نمىخواهد بدهد.
تمام مفسدههايى كه در عالم پيدا مىشود از اين بيمارى خودبينى است
ما آن طورى را كه خيال مىكنيم، قرآن كريم در قصه آدم كه بايد گفت يك قصه رمزى است، لكن بسيار آموزنده به ما يك دستوراتى داده است كه اگر به آن دستورات بشر عمل بكند، حل همه
مشكلات مىشود. قبل از اين كه آدم را خلق بكند به ملايكه مىفرمايد كه مىخواهم يك همچو كارى بكنم. ملايكه جنبه تقدس خودشان را نظر مىكنند و جنبه فساد آدم را. از اين جهت مىگويند كه شما چرا خلق مىكنى يك جمعيتى را كه در زمين فساد كنند و سفك دماء كنند؟ ما تقديس تو را مىكنيم. خودشان را مىبينند در صورت تقدس و آدم را مىبينند در صورت فساد. جنبه خوبى خودشان را و جنبه بدى آدم را ملاحظه مىكنند. خداى تبارك و تعالى هم بهشان مىفرمايد كه: شما نمىدانيد، شما همان خودتان را مىبينيد، خودبين هستيد و از آدم، كمالات را نمىدانيد و بعد هم قصه را تمام مىكند كه به آدم اسماء را كه واقعش اسماء الله است همه چيز اسماءالله است تعليم مىكند و بعد مىگويد: عرضه كنيد! آنها مىبينند كه عاجزند. آنها، خوب! عقب نشينى مىكنند. بعد از اين كه خلق مىكند آدم را، امر مىكند كه سجده كنند، ملائكه الله همه سجده مىكنند، لكن ابليس نمىكند. نكتهاى كه ابليس نمىكند، اين است كه خودبين است. مىگويد: خلقتنى من نار و خلقته من طين، من از آتش خلق شدم، او از خاك خلق شده است، او پستتر از من است، من بالاتر از او هستم. اين هم جنبه خودبينى دارد و روى اين زمينه سجده نمىكند و مطرود مىشود. بعد هم به خدا خدا را تهديد مى كند به اين كه، بعد از اين كه انذار مىكند و مىگويد: به من مهلت بدهيد. بعد از آن كه مهلت را مىگيرد و خاطر جمع مىشود، آن وقت خدا را تهديد مىكند به اين كه: به آن عزتت قسم به آن كه به آن اسمى كه من را اغوا كردى قسم كه اينها را نمىگذارم كه اكثرشان به تو توجه كنند. از بين يدشان مىآيم، از خلفشان مىآيم، از يمينشان مىآيم، از شمال شان مىآيم. و لا تجد اكثرهم شاكرين خدا هم جواب را مىدهد. ما از اين جا مىفهميم كه قضيه خودبينى، ارث شيطان است، از صدر عالم اين قضيه بوده است. وقتى هم كه وسوسه مىكند به آدم، باز آدم را اغوا
مىكند به اين كه تو را مىخواهند اين جا كانه حبس كنند. تو اگر حرف من را بشنوى، بيشتر از اينها دارى. آدم هم به آن جنبه ديگرى از او قبول مى كند. اين يك تعليم عمومى است كه از قبل از خلقت آدم تا حالا بايد براى ما عبرت باشد، بدانيم كه ارث شيطان، خودبينى است. تمام فسادهايى كه درعالم واقع مىشود چه فسادها از افراد و چه فسادها از حكومتها و چه در اجتماع، تمام فسادها زير سر همين ارث شيطان است و تمام مفسدههايى كه در عالم پيدا مىشود، از اين بيمارى خودبينى است. چه در كنج خانه كسى نشسته باشد و به عبادت مشغول باشد، اگر خودبينى بكند، ارث شيطان را دارد و چه در جامعه باشد و با مردم تماس داشته باشد، اين هم اگر فسادى از آن حاصل بشود، از خودخواهى و خودبينى خودش است و چه حكومتهايى كه در عالم حكومت مىكنند، از اولى كه حكومت در دنيا تأسيس شده است تا حالا، هر فسادى واقع شده از اين خصيصه است.
دردها دوا نمىشود، الا با اين كه اين خصيصه شيطانى از بين برود. كسى بخواهد درد خودش را شخصاً دوا كند، بايد اين خصيصه را از بين ببرد. بايد رياضت بكشد و خودش را بزرگ حساب
نكند. نگويد من عالمم، نگويد من خودم مقدس هستم چنانچه ملايكه گفتند نگويد من ثروتمندم، نگويد من زاهدم، نگويد من عارفم، نگويد من موحدم. در هريك از اينها، ولو اين علم اعلايى كه علم فلسفه يا عرفان است، اگر اين خصيصه شيطانى باشد، حجاب است، العلم حجاب الاكبر و اگر كسى بخواهد معالجه كند خودش را، بايد اين خصيصه را به آن توجه بكند و بسيار مشكل است معارضه با اين خصيصه. اگر بخواهد كسى تهذيب بشود، با علم تهذيب نمىشود، علم انسان را تهذيب نمىكند. گاهى علم انسان را به جهنم مىفرستد، گاهى علم توحيد انسان را به جهنم مىفرستد، گاهى علم عرفان انسان را به جهنم رساند، گاهى علم فقه انسان را به جهنم مىفرستد، گاهى علم اخلاق انسان را به جهنم مىفرستد. با علم درست نمىشود. تزكيه مىخواهد يزكيهم تزكيه مقدم است بر همه چيز. طلبهاى كه در مدرسه درس مىخواند، همدوش با درس، همقدم با درس تزكيه لازم دارد. امام جمعهاى كه براى مردم مىخواهد هدايت كند مردم را، بايد تزكيه خودش را كند تا بتواند هدايت كند. دولتى كه بخواهد مردم را وادار به كار خوب بكند بايد تزكيه بكند خودش را. عارفى كه بخواهد مردم را به معارف الهيه دعوت كند تا خودش را تزكيه نكند اين قدرت را ندارد. فيلسوفى كه بخواهد توحيد را به مردم بياموزد، تا اين خصيصه شيطانى در او هست، اين عمل را نمىتواند انجام بدهد، يعنى، زبان، زبان شيطان است و توحيد مىگويد و دل، دل شيطان است كه توحيد را دريافت كرده است و قلب، قلب شيطان است كه فقه را آموخته و فقه را تعليم مىكند. تا اين خصيصه هست، تمام امور لنگ است در اشخاصى كه بخواهند خودشان را تهذيب كنند، يا اشخاصى كه بخواهند جامعه را تهذيب كنند. بر عهده كى است كه جامعه را تهذيب كند؟ بر عهده علما، بر عهده دانشمندان، بر عهده انديشمندان، بر عهده ائمه جمعه، بر عهده مدرسين، بر عهده علماى بلاد. همه بايد بكنند، اما آن كه خودش را به اين زى درآورده و خودش را به صورت معلم، استاد، مدرس، فقيه، دانشمند و امثال اينها نمايش مىدهد، اين اگر بخواهد تهذيب كند جامعه را، اول از خودش بايد شروع كند و بعداً تكليف دارد كه جامعه خودش را تهذيب كند. اگر خودش تهذيب نشود، نمىتواند جامعه را تهذيب كند. كسى كه خودش فاسد است، نمىتواند كلامش را يك طورى ادا كند كه مردم صحيح بشوند، تأثير ندارد. آن وقتى كلام تأثير دارد كه از قلب مهذب و پاك بيرون بيايد، اگر چنانچه از قلب ناپاك بيرون بيايد و از قلب شيطانى بيرون بيايد، به زبان شيطانى گفته بشود، اين تأثير نمىتواند بكند در قلب اشخاص. و اگر چنانچه قلب، قلب رحمانى شد، الهى شد، توجه به خدا كرد، از خدا همه چيز را خواست، همه چيز را به دست او دانست، او مىتواند كه مردم را تهذيب كند. و اين به عهده علماى بلاد است در هر جا هستند، انديشمندان بلاد است در هر جا هستند، مدرسين است، خبرگان است، هر جا هر كس هست. اين تكليف، ابتدائاً متوجه به اينهاست و همه مردم تكليف دارند، لكن اينها خودشان را در اين معرض قرار دادند. اگر بخواهيد جامعه را تهذيب كنيد كه اين جامعه، يك جاى دنيا اگر اسمى از اسلام برد، مخالفت با آن نكند بايد تهذيبشان كنيد، بايد آشنايشان كنيد به مسائل.
شما خير و شر را با مردم بگوييد تا مردم به فطرت خودشان از شر گريزان شده به خير توجه كنند
آقايانى كه از خارج آمدند و در ايران مدتى ماندند، اى كاش در اين جبههها مىرفتند، جوانهاى ما را ديدند و جنايتهايى كه بر اين امت اسلامى شده است، مىديدند. كاش رفتند در اين زندانها، زندانىها را مىديدند و مىرفتند زندانىهاى آن جا را هم مىديدند كه قضيه چى است. آن وقت مىرفتند به بلاد خودشان و مسائل را آن طورى كه هست، ما هيچ توقع نداريم كه يك كلمهاى خلاف گفته بشود، ما توقعمان اين است كه اين آقايانى كه آمدهاند اين جا اين طور نباشد كه يك اجتماعى باشد و يك صحبتهايى باشد و يك قطعنامههايى باشد و تمام شد و رفت. هر كس وقتى رفت سرجاى خودش، مشغول كارهاى خودش بشود اگر ائمه جمعه اجتماع كردند در يك مركزى، يا ائمه جمعه خارج را خواستند و اجتماع كردند، اين جور نباشد كه چند تا نطق باشد و چند تا صحبت باشد و حرفهاى خوب هم خيلى بزنند و قطعنامه هم بعد درست كنند و يك جايى را محكوم كنند و يك جايى را هدايت كنند و درش را ببندند و بروند منزلشان بنشينند. اين، انسان را ناكام مىكند. بايد آن كسى كه بخواهد يك جامعه را تهذيب كند، يك ملت را تهذيب كند، يك جمعيت كوچك را تهذيب كند، دنبال كند مسائل را، وقتى كه در اين جا يك اجتماعى شد براى انديشمندان، يك اجتماعى شد براى مهمانان، اجتماعى شد براى ائمه محترم جمعه بلاد و ساير بلاد خارج، اينها بعد نقشه اين را داشته باشند كه وقتى رفتيم به محل خودمان، چه بكنيم؟ اگر شما صد تا اعلاميه صادر كنيد و صد تا نطق بكنيد و صد تا محكوم بكنيد، بعدش دنبالش را نگيريد، اين تمام مىشود. يك صحبتى كرديد، يك زحمتى كشيديد، نتيجهاى هم نبرديد. اما اگر بنا باشد كه هر كدام در هر محلى هستيد، دنبال كنيد مسأله را، مفاسدى را كه ديديد واقع شده است بگوييد به مردم، مفاسدى را كه قدرتهاى بزرگ بر بشريت دارند مىكنند، بگوييد به مردم، مسائلى را كه انگلهاى قدرتهاى بزرگ دارند به مسلمين مىكنند، بگوييد به مردم، آنچه كه در ايران ديديد، از بد و خوب هر دو را بگوييد به مردم تا آنها بيدار بشوند. ملت ايران همين طور نخوابيد شب و صبح پا شود، بيدار شده باشد. ملت ايران علمايش سالهاى طولانى زحمت كشيدند، در همان اختناق زحمت كشيدند، در همان كتك خوردنها زحمت كشيدند، در همان حبسها كه رفتند زحمت كشيدند. زحمت كشيدند، به مردم گفتند، جنايات را گفتند هر جا رفتند گفتند، مردم هم دلشان آگاه شد و وقتى آگاه شد، البته خوب را مىخواهند مردم. مردم وقتى فطرت اين است كه وقتى خيرى را ديد، بخواهد. شما خير و شر را به مردم بگوييد تا مردم به فطرت خودشان از شر گريزان بشوند و به خير توجه كنند. اين طور نباشد كه تشريف آورديد و صحبت كرديد و احسنت هم شنيديد و درش را ببنديد و برويد در ولايتتان بخوابيد. نه! اين درست نمىشود، اين بدتر مىكند مطلب را، براى اين كه دشمنهاى شما مىفهمند كه خبرى نيست، حرف است، عملى نيست، صحبت است، قطعنامه است نه عمل. دنبال قطعنامه عمل مىخواهد همان طور كه در ايران بود. در ايران عمل كردند، جوانهاى ما كشته دادند، فداكارى كردند و الان دارند مىكنند. شما برويد ببينيد اين سنگرها
را، ببينيد مساجد است اين سنگرها. اين سنگرها مراكز عرفان است، مراكز توحيد است و در اين مراكز كه شب آن طور مشغول هستند، روز هم اين طور فداكارى مىكنند. اين، براى اين است كه روى اين جمعيت، مدتهاى زياد چندين سال بيست سال تقريباً كار شده است، علماى بلاد كار كردهاند، فضلا كار كردهاند، اينها را بيدار كرده متحول كردند. اگر نبودند اينها، اين جوانهايى كه از دست ما گرفته بودند، از دست اسلام گرفته بودند و در مراكز فحشا برده بودند آنها را، اگر نبود اين نهضتى كه در ايران شد، اين نهضت اسلامى و انقلاب اسلامى كه در ايران شد، خدا مىداند كه آنها بنا داشتند چه بكنند. و اين امرى كه در ايران هست، همه جا هست، ما در ايران شاهدش هستيم، شما هم در بلاد خودتان الان شاهدش هستيد، ببينيد كه الان از احكام اسلام آن جا چه خبر است و اين جا چى است؟ اينهايى كه هميشه تكذيب از ايران، و هر راديويى را شما باز كنيد از ايران تكذيب مىكند، از اختناق ايران، از جنايات ايران، از زندانهاى ايران، از شكنجه ايران، از كشتار بدون محاكمه، از اينها صحبت مىكنند. خوب! شما ببينيد در خارج تحقيق كنيد الان اين مطلب را، شما آمديد، درها باز است. براى تحقيق برويد، ببينيد. شما كوچه و بازار را داريد مىبينيد، در كوچه و بازار مردم را دارند با چه تهديد مىكنند و اذيت مىكنند؟ در نماز جمعه اى كه شما رفتيد، كسى ايستاده بود با تفنگ مردم را تهديد مىكرد كه برويد نماز جمعه؟ خوب! اينهاست كه به ما مىگويند. اگر شما در خارج ايران، در بلاد خودتان، ديديد كه مفاسد زياد است، بدانيد كه اينها از اين مىترسند كه آن جا برگردد حال مفسده به حال مصلحت، به حال اسلام. اينها مىخواهند جلوى اين را بگيرند، يك سدى درست كنند، جلوى اين موجى كه پيدا شده است بگيرند و نگذارند كه صداى ايران برسد به كشورهاى ديگر. و اين هم يك اشتباهى است كه آنها مىكنند. هرچه اين بوقها بلندتر بشود ايران قوىتر مىشود. هر چه اينها ايران را متهم كنند به اين كه فساد دارد مىكند، نمىدانم استبداد هست! فاشيستى است (امثال اين عبارات) و هر ترورى در عالم واقع مىشود دست ايران در كار است! اينها تقويت مىكند ايران را. وقتى ملتها ديدند كه آمريكا دور قصر خودش و دور كاخ سفيد، سد ايجاد مىكند كه مبادا از ايران بروند آن جا را منفجر كنند، مردم قدرت ايران را مىفهمند، مىفهمند كه اسلام همچو قدرتى دارد. يك دروغى آنها گويند به خيال اين كه ما را تضعيف كنند، آنها دروغ مىگويند. ايران مخالف با همه اين مسائل است. ايران حجت دارد، دليل دارد. ما با قرآن داريم پيش مىرويم. با نهج البلاغه داريم پيش مىرويم. ما محتاج نيستيم به اين كه ترور كنيم، آنهايى كه مخالف ما هستند الان دارند ترور مىكنند، الان هم در ايران مشغولند، منتها نمىتوانند فرض كنيد يك بقالى را مىزنند. خوب! اين ترور كور.
قتال هم رحمت است براى اين كه مىخواهد آدم درست كند
اينهايى كه مخالف با ترور هستند، مركز ترور هستند. آمريكايى كه اين قدر از انسان دوستى صحبت مىكند و رئيس جمهورش آن طور از انسان دوستى، انسان دوست است آمريكا! آمريكايى كه دنيا را به آتش كشيده است، آمريكايى كه بشر را دارد به فنا مىرساند اينها انسان دوستاند؟ و اسلام اين
طور نيست؟! و ايران اسلامى اين طور نيست؟ برادران! وقتى كه مىرويد بيرون، مسائل را بگوييد. ننشينيد ديگر در خانه تا اين كه آنها براى شما هجوم كنند، شما هجمه كنيد آنها عقب مىنشينند. شما ننشينيد در خانه و هى ترس اين كه مبادا چه بشود. خوب! همين چيزى بود كه در ايران بود و قدرت ايران از اكثر اين بلادى كه هستند زيادتر بود، لكن ايران علمايش رويش كار كردند، مردم را بيدار كردند، به مردم مصلحت را گفتند، اسلام را گفتند به مردم، مردم هم اسلام را به ذات مىخواهند، مسلمانند. شما اسلام را به مردم بگوييد، شما احكام اسلام را نرويد سراغ احكام فقط نماز و روزه، آنها را هم بايد بگوييد، اما احكام اسلام كه منحصر در اين نيست. شما سوره برائت را براى مردم چرا نمىخوانيد؟ و شما آيات قتال را چرا نمىخوانيد؟ هى آيات رحمت را مىخوانيد! آن قتال هم رحمت است براى اين كه مىخواهد آدم درست كند. آدم گاهى درست نمىشود مگر اين كه مرض گاهى صحيح نمىشود، الا بالكى، بايد ببرند، داغ كنند تا درست شود. جامعه، بايد آنهايى كه فاسد هستند، از آن بيرون ريخته بشوند. جنبه رحمت است همه اش. منتها آقايان، بعضىهاخيال مىكنند كه همان رحمت اين است كه به آن مهلت بدهند تا بكشد آدمها را. اين رحمت است؟ از حبسها بيرونشان كنيد تا بريزند مردم را بكشند، اين رحمت است؟ شما روى قرآن عمل كنيد. قرآن با اشخاصى كه مسلمند و معتقدند و ايمان به خدا دارند، به برادرى رفتار مىكند. با اشخاصى كه بر خلاف اين هستند آنها را مىگويد بكشيد، بزنيد، حبس كنيد، اشداء على الكفار. شما همان طرفش را گرفتيد، زمين هم مىخوريد. ما، اگر بنا باشد اسلام را به يك طرفش قبول داشته باشيم، همين جنبه به اصطلاح شما رحمت، من همه جنبههايش را رحمت مىدانم، اما آنى كه شما خيال مىكنيد كه آن جنبهاش رحمت است كه دزدها را بيرونشان كنيم، مفسدها را بيرون كنيم، آدمكشها را بيرون كنيم، دست برداريد از اين طور رحمتهايى كه شما توهم مىكنيد. اينها رحمت نيست، اينها مخالف خداست، مخالفت با خداست. شما آقايان، بايد بگوييد مسائل را، براى در بلاد خودتان كه رفتيد، مسائلى كه خدا فرموده است، بگوييد. اشداء على الكفار رحماء بينهم، اين را بايد به مردم حالى كنيد كه معنىاش چى است. ما بايد چه بكنيم با آنها؟ آنهايى كه هجمه كردند به همه بلاد اسلامى و دارند همه چيز بلاد اسلامى را از بين مىبرند. از آن ور آخوندهاى درباريشان تبليغ مىكنند و افساد مىكنند و بر ضد اسلام حرفها مىزنند، تفرقه مىاندازند بين مسلمين، از آن طرف هم، آنها به جان مردم افتادهاند و همه چيزشان را دارند مىبرند. و ما هم كنار بنشينيم، تماشا كنيم، ما تماشاچى هستيم! ما چه كارى به اين كارها داريم! ما مىرويم نمازمان را مىخوانيم و روزهمان را مىگيريم و تمام شد! تكليف همين است؟! اميرالمؤمنين همين بود؟ سيدالشهدا، اگر اين فكر را مىكرد كه نمىرفت به كربلا با يك عدد معدودى. اين فكر را نمىكرد، اين فكر غلط ما، در ذهن او نبود. اميرالمومنين، اگر بنا بود كه خير، هى مسامحه كند خوب، اين خلاف كرد، چه شمشير نمىكشيد هفتصد نفر را يكدفعه بكشد، تا آخر آن اشخاصى كه قيام كرده بودند به ضدش، تا آخر ضد اسلام بود ديگر، تا آخرشان را كشت و چند نفر ديگر فرار كردند، بعد هم آمدند آن فساد را كردند، فرارىهايشان آن فساد را كردند. شما بدانيد كه از
حبسهاى ما همين اشخاصى هستند كه مفسدند. ما اشخاصى كه مفسد نيستند، يك آن هم ميل نداريم باشند. اگر از اينها هر چه بيرون برود هر يكشان بيرون بروند آدم مىكشند، آدم نشدهاند اينها. ما تا كى بايد خواب باشيم؟ ما تا كى سادهانديش باشيم؟ شما آقايان چرا سادهانديشى مىكنيد؟ در بلاد خودتان كه مىرويد، بگوييد به مردم، بگوييد به دنيا، كه با دنيا دارند چه مىكنند اين قدرتمندها، اينها با ضعفا دارند چه مىكنند. اينها، اتيوپى كهآن همه بيچارهها دارند رنج مىبرند، ميرند از گرسنگى، گندمهايشان را مىريزند در دريا خرج سلاح مىكنند كه همه عالم را از بين ببرند. اينها انساندوستند! اينها با اين صورت انسان دوستى مىخواهند همه ما را پايمال كنند، اينها با اين مجامع حقوق بشر مىخواهند حقوق بشر را از بين ببرند.
منطق انبياء اين است كه اشداء بايد باشند بر كفار و بين خودشان رحيم باشند
من اميدوارم كه خداوند به ما مرحمت كند و ما را بيدار كند. ما را بر احكام اسلام به همه جوامعش، به همه مطالبش، به همه اطرافش بيدار كند و متوجه كند. خيال نكنيد كه اسلام فقط اين تكه است، نماز و روزه است فقط، نيست اين طور! اگر اين طور بود پيغمبر هم مىنشست توى مسجدش و نماز مىخواند، چرا از اول عمرش تا آخر زحمت كشيد، جنگ كرد، زد و خورد كرد، شكست خورد، شكست داد تا مسائل را آن قدرى كه توانست عمل كرد. اميرالمؤمنين هم همين طور، ديگران هم همين طور، صلحا هم همين طورند، اشخاص بيدار اين طورند. اين طور نيست كه بنشينند توى مسجد و كار به اين كارها نداشته باشند. بنشينند توى خانههايشان و كار به كسى نداشته باشند. بىطرف باشند. كارى ما به اين كارها نداريم! اگر اين منطق انبيا بود كه فرعون نمىرفت سراغ موسى، موسى نمىرفت سراغ فرعون. اگر منطق انبيا اين بود كه ابراهيم نمىرفت هجمه كند بر آنها، پيغمبر اين كار را نمىكرد. منطق انبيا اين نيست. منطق انبيا اين است كه اشداء بايد باشند بر كفار و بر كسانى كه بر ضد بشريت هستند، بين خودشان هم رحيم باشند. و آن شدت هم رحمت است بر آنها. خداوند همه ما را بيدار كند و به همه شما انشاء الله سلامتى و نصرت عنايت كند. اين بشر مظلوم را از گرفتارىهايى كه از دست اين قدرتهاى بزرگ دارند مىكشند، نجات بدهد و دين و دنياى همه ما را حفظ كند.
والسلام عليكم و رحمه الله