0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:10 AM

 

صحيفه نور ج 19 صفحه 90

تاريخ: 14/11/63

بيانات امام خمينى در ديدار با رئيس جمهور، اعضاى مجلس خبرگان و ائمه جمعه سراسر كشور به همراه مهمانان خارجى شركت كننده در سومين كنفرانس انديشه اسلامى به مناسبت دهه فجر

آنها از اسلام مى‏ترسند و حقيقتاً حمله‏شان به اسلام است

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من از آقايانى كه زحمت كشيدند و تشريف آوردند در اين جا، چه آقايانى كه مربوط به مجلس خبرگان است و چه آقايانى كه از ائمه جمعه كشور ما هستند و چه مهمانان عزيزى كه در اين دهه داريم، من اميدوارم كه خداوند تبارك و تعالى همه ما را هدايت كند به آن راهى كه خود مى‏خواهد. دردها را همه مى‏دانيد. مى‏دانيد كه امروز اسلام مبتلاى به چه چيزهايى هست كه قدرت‏هاى بزرگ و دستگاه‏هاى مربوط به آنها و وابستگان به آنها فراهم مى‏آورند. آقايانى كه از خارج آمده‏اند، بايد توجه كنند به اين كه آيا تطبيق مى‏دهد آن تبليغاتى كه در خارج به ضد جمهورى اسلامى و در حقيقت به ضد اسلام دارد انجام مى‏گيرد نسبت به ايران و نسبت به مردم ايران و حكومت ايران و روحانيون ايران؟ آيا تطبيق مى‏كند يا نه؟ اگر تطبيق مى‏كند ما را نصيحت كنند و اگر تطبيق نمى‏كند كه نمى‏كند آقايان تكليف شرعى دارند به اين كه هر يك در كشورهاى خودشان، در حضور جمعيت‏هايى كه هستند، مسائل را به آن طورى كه مشاهده كردند، منعكس كنند. آنهايى كه اين مسائل را پيش آوردند، ايران مورد نظرشان نيست، آنها خوف اين را دارند كه اسلام به آن طورى كه هست گسترش پيدا كند و همه كشورهاى اسلامى را بگيرد و به همه مستضعفين جهان پرتو بيفكند، آنها خوف اين را دارند، ولهذا از اسلام مى‏ترسند و حقيقتاً حمله‏شان به اسلام است، منتها به صورت اين كه ايران چطور است، نمى‏توانند بگويند كه اسلام چطور است، مى‏گويند ايران چطور است لكن واقع مطلب اين است كه اينها اسلام را نمى‏خواهند. اگر جمهورى اسلامى يك جمهورى دموكراتيك بود، آنها حرفى نداشتند، لكن جمهورى اسلامى است، كه دستورات اسلام براى آنها در غارتگرى‏ها و در زورگويى‏ها، مجال نمى‏خواهد بدهد.

تمام مفسده‏هايى كه در عالم پيدا مى‏شود از اين بيمارى خودبينى است‏

ما آن طورى را كه خيال مى‏كنيم، قرآن كريم در قصه آدم كه بايد گفت يك قصه رمزى است، لكن بسيار آموزنده به ما يك دستوراتى داده است كه اگر به آن دستورات بشر عمل بكند، حل همه‏

صحيفه نور ج 19 صفحه 91

مشكلات مى‏شود. قبل از اين كه آدم را خلق بكند به ملايكه مى‏فرمايد كه مى‏خواهم يك همچو كارى بكنم. ملايكه جنبه تقدس خودشان را نظر مى‏كنند و جنبه فساد آدم را. از اين جهت مى‏گويند كه شما چرا خلق مى‏كنى يك جمعيتى را كه در زمين فساد كنند و سفك دماء كنند؟ ما تقديس تو را مى‏كنيم. خودشان را مى‏بينند در صورت تقدس و آدم را مى‏بينند در صورت فساد. جنبه خوبى خودشان را و جنبه بدى آدم را ملاحظه مى‏كنند. خداى تبارك و تعالى هم بهشان مى‏فرمايد كه: شما نمى‏دانيد، شما همان خودتان را مى‏بينيد، خودبين هستيد و از آدم، كمالات را نمى‏دانيد و بعد هم قصه را تمام مى‏كند كه به آدم اسماء را كه واقعش اسماء الله است همه چيز اسماءالله است تعليم مى‏كند و بعد مى‏گويد: عرضه كنيد! آنها مى‏بينند كه عاجزند. آنها، خوب! عقب نشينى مى‏كنند. بعد از اين كه خلق مى‏كند آدم را، امر مى‏كند كه سجده كنند، ملائكه الله همه سجده مى‏كنند، لكن ابليس نمى‏كند. نكته‏اى كه ابليس نمى‏كند، اين است كه خودبين است. مى‏گويد: خلقتنى من نار و خلقته من طين، من از آتش خلق شدم، او از خاك خلق شده است، او پست‏تر از من است، من بالاتر از او هستم. اين هم جنبه خودبينى دارد و روى اين زمينه سجده نمى‏كند و مطرود مى‏شود. بعد هم به خدا خدا را تهديد مى كند به اين كه، بعد از اين كه انذار مى‏كند و مى‏گويد: به من مهلت بدهيد. بعد از آن كه مهلت را مى‏گيرد و خاطر جمع مى‏شود، آن وقت خدا را تهديد مى‏كند به اين كه: به آن عزتت قسم به آن كه به آن اسمى كه من را اغوا كردى قسم كه اينها را نمى‏گذارم كه اكثرشان به تو توجه كنند. از بين يدشان مى‏آيم، از خلفشان مى‏آيم، از يمين‏شان مى‏آيم، از شمال شان مى‏آيم. و لا تجد اكثرهم شاكرين خدا هم جواب را مى‏دهد. ما از اين جا مى‏فهميم كه قضيه خودبينى، ارث شيطان است، از صدر عالم اين قضيه بوده است. وقتى هم كه وسوسه مى‏كند به آدم، باز آدم را اغوا

مى‏كند به اين كه تو را مى‏خواهند اين جا كانه حبس كنند. تو اگر حرف من را بشنوى، بيشتر از اينها دارى. آدم هم به آن جنبه ديگرى از او قبول مى كند. اين يك تعليم عمومى است كه از قبل از خلقت آدم تا حالا بايد براى ما عبرت باشد، بدانيم كه ارث شيطان، خودبينى است. تمام فسادهايى كه درعالم واقع مى‏شود چه فسادها از افراد و چه فسادها از حكومت‏ها و چه در اجتماع، تمام فسادها زير سر همين ارث شيطان است و تمام مفسده‏هايى كه در عالم پيدا مى‏شود، از اين بيمارى خودبينى است. چه در كنج خانه كسى نشسته باشد و به عبادت مشغول باشد، اگر خودبينى بكند، ارث شيطان را دارد و چه در جامعه باشد و با مردم تماس داشته باشد، اين هم اگر فسادى از آن حاصل بشود، از خودخواهى و خودبينى خودش است و چه حكومت‏هايى كه در عالم حكومت مى‏كنند، از اولى كه حكومت در دنيا تأسيس شده است تا حالا، هر فسادى واقع شده از اين خصيصه است.

تزكيه مقدم است بر همه چيز

دردها دوا نمى‏شود، الا با اين كه اين خصيصه شيطانى از بين برود. كسى بخواهد درد خودش را شخصاً دوا كند، بايد اين خصيصه را از بين ببرد. بايد رياضت بكشد و خودش را بزرگ حساب

صحيفه نور ج 19 صفحه 92

نكند. نگويد من عالمم، نگويد من خودم مقدس هستم چنانچه ملايكه گفتند نگويد من ثروتمندم، نگويد من زاهدم، نگويد من عارفم، نگويد من موحدم. در هريك از اينها، ولو اين علم اعلايى كه علم فلسفه يا عرفان است، اگر اين خصيصه شيطانى باشد، حجاب است، العلم حجاب الاكبر و اگر كسى بخواهد معالجه كند خودش را، بايد اين خصيصه را به آن توجه بكند و بسيار مشكل است معارضه با اين خصيصه. اگر بخواهد كسى تهذيب بشود، با علم تهذيب نمى‏شود، علم انسان را تهذيب نمى‏كند. گاهى علم انسان را به جهنم مى‏فرستد، گاهى علم توحيد انسان را به جهنم مى‏فرستد، گاهى علم عرفان انسان را به جهنم رساند، گاهى علم فقه انسان را به جهنم مى‏فرستد، گاهى علم اخلاق انسان را به جهنم مى‏فرستد. با علم درست نمى‏شود. تزكيه مى‏خواهد يزكيهم تزكيه مقدم است بر همه چيز. طلبه‏اى كه در مدرسه درس مى‏خواند، همدوش با درس، همقدم با درس تزكيه لازم دارد. امام جمعه‏اى كه براى مردم مى‏خواهد هدايت كند مردم را، بايد تزكيه خودش را كند تا بتواند هدايت كند. دولتى كه بخواهد مردم را وادار به كار خوب بكند بايد تزكيه بكند خودش را. عارفى كه بخواهد مردم را به معارف الهيه دعوت كند تا خودش را تزكيه نكند اين قدرت را ندارد. فيلسوفى كه بخواهد توحيد را به مردم بياموزد، تا اين خصيصه شيطانى در او هست، اين عمل را نمى‏تواند انجام بدهد، يعنى، زبان، زبان شيطان است و توحيد مى‏گويد و دل، دل شيطان است كه توحيد را دريافت كرده است و قلب، قلب شيطان است كه فقه را آموخته و فقه را تعليم مى‏كند. تا اين خصيصه هست، تمام امور لنگ است در اشخاصى كه بخواهند خودشان را تهذيب كنند، يا اشخاصى كه بخواهند جامعه را تهذيب كنند. بر عهده كى است كه جامعه را تهذيب كند؟ بر عهده علما، بر عهده دانشمندان، بر عهده انديشمندان، بر عهده ائمه جمعه، بر عهده مدرسين، بر عهده علماى بلاد. همه بايد بكنند، اما آن كه خودش را به اين زى درآورده و خودش را به صورت معلم، استاد، مدرس، فقيه، دانشمند و امثال اينها نمايش مى‏دهد، اين اگر بخواهد تهذيب كند جامعه را، اول از خودش بايد شروع كند و بعداً تكليف دارد كه جامعه خودش را تهذيب كند. اگر خودش تهذيب نشود، نمى‏تواند جامعه را تهذيب كند. كسى كه خودش فاسد است، نمى‏تواند كلامش را يك طورى ادا كند كه مردم صحيح بشوند، تأثير ندارد. آن وقتى كلام تأثير دارد كه از قلب مهذب و پاك بيرون بيايد، اگر چنانچه از قلب ناپاك بيرون بيايد و از قلب شيطانى بيرون بيايد، به زبان شيطانى گفته بشود، اين تأثير نمى‏تواند بكند در قلب اشخاص. و اگر چنانچه قلب، قلب رحمانى شد، الهى شد، توجه به خدا كرد، از خدا همه چيز را خواست، همه چيز را به دست او دانست، او مى‏تواند كه مردم را تهذيب كند. و اين به عهده علماى بلاد است در هر جا هستند، انديشمندان بلاد است در هر جا هستند، مدرسين است، خبرگان است، هر جا هر كس هست. اين تكليف، ابتدائاً متوجه به اينهاست و همه مردم تكليف دارند، لكن اينها خودشان را در اين معرض قرار دادند. اگر بخواهيد جامعه را تهذيب كنيد كه اين جامعه، يك جاى دنيا اگر اسمى از اسلام برد، مخالفت با آن نكند بايد تهذيب‏شان كنيد، بايد آشنايشان كنيد به مسائل.

صحيفه نور ج 19 صفحه 93

شما خير و شر را با مردم بگوييد تا مردم به فطرت خودشان از شر گريزان شده به خير توجه كنند

آقايانى كه از خارج آمدند و در ايران مدتى ماندند، اى كاش در اين جبهه‏ها مى‏رفتند، جوان‏هاى ما را ديدند و جنايت‏هايى كه بر اين امت اسلامى شده است، مى‏ديدند. كاش رفتند در اين زندان‏ها، زندانى‏ها را مى‏ديدند و مى‏رفتند زندانى‏هاى آن جا را هم مى‏ديدند كه قضيه چى است. آن وقت مى‏رفتند به بلاد خودشان و مسائل را آن طورى كه هست، ما هيچ توقع نداريم كه يك كلمه‏اى خلاف گفته بشود، ما توقعمان اين است كه اين آقايانى كه آمده‏اند اين جا اين طور نباشد كه يك اجتماعى باشد و يك صحبت‏هايى باشد و يك قطعنامه‏هايى باشد و تمام شد و رفت. هر كس وقتى رفت سرجاى خودش، مشغول كارهاى خودش بشود اگر ائمه جمعه اجتماع كردند در يك مركزى، يا ائمه جمعه خارج را خواستند و اجتماع كردند، اين جور نباشد كه چند تا نطق باشد و چند تا صحبت باشد و حرف‏هاى خوب هم خيلى بزنند و قطعنامه هم بعد درست كنند و يك جايى را محكوم كنند و يك جايى را هدايت كنند و درش را ببندند و بروند منزلشان بنشينند. اين، انسان را ناكام مى‏كند. بايد آن كسى كه بخواهد يك جامعه را تهذيب كند، يك ملت را تهذيب كند، يك جمعيت كوچك را تهذيب كند، دنبال كند مسائل را، وقتى كه در اين جا يك اجتماعى شد براى انديشمندان، يك اجتماعى شد براى مهمانان، اجتماعى شد براى ائمه محترم جمعه بلاد و ساير بلاد خارج، اينها بعد نقشه اين را داشته باشند كه وقتى رفتيم به محل خودمان، چه بكنيم؟ اگر شما صد تا اعلاميه صادر كنيد و صد تا نطق بكنيد و صد تا محكوم بكنيد، بعدش دنبالش را نگيريد، اين تمام مى‏شود. يك صحبتى كرديد، يك زحمتى كشيديد، نتيجه‏اى هم نبرديد. اما اگر بنا باشد كه هر كدام در هر محلى هستيد، دنبال كنيد مسأله را، مفاسدى را كه ديديد واقع شده است بگوييد به مردم، مفاسدى را كه قدرت‏هاى بزرگ بر بشريت دارند مى‏كنند، بگوييد به مردم، مسائلى را كه انگل‏هاى قدرت‏هاى بزرگ دارند به مسلمين مى‏كنند، بگوييد به مردم، آنچه كه در ايران ديديد، از بد و خوب هر دو را بگوييد به مردم تا آنها بيدار بشوند. ملت ايران همين طور نخوابيد شب و صبح پا شود، بيدار شده باشد. ملت ايران علمايش سال‏هاى طولانى زحمت كشيدند، در همان اختناق زحمت كشيدند، در همان كتك خوردن‏ها زحمت كشيدند، در همان حبس‏ها كه رفتند زحمت كشيدند. زحمت كشيدند، به مردم گفتند، جنايات را گفتند هر جا رفتند گفتند، مردم هم دلشان آگاه شد و وقتى آگاه شد، البته خوب را مى‏خواهند مردم. مردم وقتى فطرت اين است كه وقتى خيرى را ديد، بخواهد. شما خير و شر را به مردم بگوييد تا مردم به فطرت خودشان از شر گريزان بشوند و به خير توجه كنند. اين طور نباشد كه تشريف آورديد و صحبت كرديد و احسنت هم شنيديد و درش را ببنديد و برويد در ولايتتان بخوابيد. نه! اين درست نمى‏شود، اين بدتر مى‏كند مطلب را، براى اين كه دشمن‏هاى شما مى‏فهمند كه خبرى نيست، حرف است، عملى نيست، صحبت است، قطعنامه است نه عمل. دنبال قطعنامه عمل مى‏خواهد همان طور كه در ايران بود. در ايران عمل كردند، جوان‏هاى ما كشته دادند، فداكارى كردند و الان دارند مى‏كنند. شما برويد ببينيد اين سنگرها

صحيفه نور ج 19 صفحه 94

را، ببينيد مساجد است اين سنگرها. اين سنگرها مراكز عرفان است، مراكز توحيد است و در اين مراكز كه شب آن طور مشغول هستند، روز هم اين طور فداكارى مى‏كنند. اين، براى اين است كه روى اين جمعيت، مدت‏هاى زياد چندين سال بيست سال تقريباً كار شده است، علماى بلاد كار كرده‏اند، فضلا كار كرده‏اند، اينها را بيدار كرده متحول كردند. اگر نبودند اينها، اين جوان‏هايى كه از دست ما گرفته بودند، از دست اسلام گرفته بودند و در مراكز فحشا برده بودند آنها را، اگر نبود اين نهضتى كه در ايران شد، اين نهضت اسلامى و انقلاب اسلامى كه در ايران شد، خدا مى‏داند كه آنها بنا داشتند چه بكنند. و اين امرى كه در ايران هست، همه جا هست، ما در ايران شاهدش هستيم، شما هم در بلاد خودتان الان شاهدش هستيد، ببينيد كه الان از احكام اسلام آن جا چه خبر است و اين جا چى است؟ اينهايى كه هميشه تكذيب از ايران، و هر راديويى را شما باز كنيد از ايران تكذيب مى‏كند، از اختناق ايران، از جنايات ايران، از زندان‏هاى ايران، از شكنجه ايران، از كشتار بدون محاكمه، از اينها صحبت مى‏كنند. خوب! شما ببينيد در خارج تحقيق كنيد الان اين مطلب را، شما آمديد، درها باز است. براى تحقيق برويد، ببينيد. شما كوچه و بازار را داريد مى‏بينيد، در كوچه و بازار مردم را دارند با چه تهديد مى‏كنند و اذيت مى‏كنند؟ در نماز جمعه اى كه شما رفتيد، كسى ايستاده بود با تفنگ مردم را تهديد مى‏كرد كه برويد نماز جمعه؟ خوب! اينهاست كه به ما مى‏گويند. اگر شما در خارج ايران، در بلاد خودتان، ديديد كه مفاسد زياد است، بدانيد كه اينها از اين مى‏ترسند كه آن جا برگردد حال مفسده به حال مصلحت، به حال اسلام. اينها مى‏خواهند جلوى اين را بگيرند، يك سدى درست كنند، جلوى اين موجى كه پيدا شده است بگيرند و نگذارند كه صداى ايران برسد به كشورهاى ديگر. و اين هم يك اشتباهى است كه آنها مى‏كنند. هرچه اين بوق‏ها بلندتر بشود ايران قوى‏تر مى‏شود. هر چه اينها ايران را متهم كنند به اين كه فساد دارد مى‏كند، نمى‏دانم استبداد هست! فاشيستى است (امثال اين عبارات) و هر ترورى در عالم واقع مى‏شود دست ايران در كار است! اينها تقويت مى‏كند ايران را. وقتى ملت‏ها ديدند كه آمريكا دور قصر خودش و دور كاخ سفيد، سد ايجاد مى‏كند كه مبادا از ايران بروند آن جا را منفجر كنند، مردم قدرت ايران را مى‏فهمند، مى‏فهمند كه اسلام همچو قدرتى دارد. يك دروغى آنها گويند به خيال اين كه ما را تضعيف كنند، آنها دروغ مى‏گويند. ايران مخالف با همه اين مسائل است. ايران حجت دارد، دليل دارد. ما با قرآن داريم پيش مى‏رويم. با نهج البلاغه داريم پيش مى‏رويم. ما محتاج نيستيم به اين كه ترور كنيم، آنهايى كه مخالف ما هستند الان دارند ترور مى‏كنند، الان هم در ايران مشغولند، منتها نمى‏توانند فرض كنيد يك بقالى را مى‏زنند. خوب! اين ترور كور.

قتال هم رحمت است براى اين كه مى‏خواهد آدم درست كند

اينهايى كه مخالف با ترور هستند، مركز ترور هستند. آمريكايى كه اين قدر از انسان دوستى صحبت مى‏كند و رئيس جمهورش آن طور از انسان دوستى، انسان دوست است آمريكا! آمريكايى كه دنيا را به آتش كشيده است، آمريكايى كه بشر را دارد به فنا مى‏رساند اينها انسان دوست‏اند؟ و اسلام اين

صحيفه نور ج 19 صفحه 95

طور نيست؟! و ايران اسلامى اين طور نيست؟ برادران! وقتى كه مى‏رويد بيرون، مسائل را بگوييد. ننشينيد ديگر در خانه تا اين كه آنها براى شما هجوم كنند، شما هجمه كنيد آنها عقب مى‏نشينند. شما ننشينيد در خانه و هى ترس اين كه مبادا چه بشود. خوب! همين چيزى بود كه در ايران بود و قدرت ايران از اكثر اين بلادى كه هستند زيادتر بود، لكن ايران علمايش رويش كار كردند، مردم را بيدار كردند، به مردم مصلحت را گفتند، اسلام را گفتند به مردم، مردم هم اسلام را به ذات مى‏خواهند، مسلمانند. شما اسلام را به مردم بگوييد، شما احكام اسلام را نرويد سراغ احكام فقط نماز و روزه، آنها را هم بايد بگوييد، اما احكام اسلام كه منحصر در اين نيست. شما سوره برائت را براى مردم چرا نمى‏خوانيد؟ و شما آيات قتال را چرا نمى‏خوانيد؟ هى آيات رحمت را مى‏خوانيد! آن قتال هم رحمت است براى اين كه مى‏خواهد آدم درست كند. آدم گاهى درست نمى‏شود مگر اين كه مرض گاهى صحيح نمى‏شود، الا بالكى، بايد ببرند، داغ كنند تا درست شود. جامعه، بايد آنهايى كه فاسد هستند، از آن بيرون ريخته بشوند. جنبه رحمت است همه اش. منتها آقايان، بعضى‏هاخيال مى‏كنند كه همان رحمت اين است كه به آن مهلت بدهند تا بكشد آدم‏ها را. اين رحمت است؟ از حبس‏ها بيرونشان كنيد تا بريزند مردم را بكشند، اين رحمت است؟ شما روى قرآن عمل كنيد. قرآن با اشخاصى كه مسلمند و معتقدند و ايمان به خدا دارند، به برادرى رفتار مى‏كند. با اشخاصى كه بر خلاف اين هستند آنها را مى‏گويد بكشيد، بزنيد، حبس كنيد، اشداء على الكفار. شما همان طرفش را گرفتيد، زمين هم مى‏خوريد. ما، اگر بنا باشد اسلام را به يك طرفش قبول داشته باشيم، همين جنبه به اصطلاح شما رحمت، من همه جنبه‏هايش را رحمت مى‏دانم، اما آنى كه شما خيال مى‏كنيد كه آن جنبه‏اش رحمت است كه دزدها را بيرونشان كنيم، مفسدها را بيرون كنيم، آدمكش‏ها را بيرون كنيم، دست برداريد از اين طور رحمت‏هايى كه شما توهم مى‏كنيد. اينها رحمت نيست، اينها مخالف خداست، مخالفت با خداست. شما آقايان، بايد بگوييد مسائل را، براى در بلاد خودتان كه رفتيد، مسائلى كه خدا فرموده است، بگوييد. اشداء على الكفار رحماء بينهم، اين را بايد به مردم حالى كنيد كه معنى‏اش چى است. ما بايد چه بكنيم با آنها؟ آنهايى كه هجمه كردند به همه بلاد اسلامى و دارند همه چيز بلاد اسلامى را از بين مى‏برند. از آن ور آخوندهاى درباريشان تبليغ مى‏كنند و افساد مى‏كنند و بر ضد اسلام حرف‏ها مى‏زنند، تفرقه مى‏اندازند بين مسلمين، از آن طرف هم، آنها به جان مردم افتاده‏اند و همه چيزشان را دارند مى‏برند. و ما هم كنار بنشينيم، تماشا كنيم، ما تماشاچى هستيم! ما چه كارى به اين كارها داريم! ما مى‏رويم نمازمان را مى‏خوانيم و روزه‏مان را مى‏گيريم و تمام شد! تكليف همين است؟! اميرالمؤمنين همين بود؟ سيدالشهدا، اگر اين فكر را مى‏كرد كه نمى‏رفت به كربلا با يك عدد معدودى. اين فكر را نمى‏كرد، اين فكر غلط ما، در ذهن او نبود. اميرالمومنين، اگر بنا بود كه خير، هى مسامحه كند خوب، اين خلاف كرد، چه شمشير نمى‏كشيد هفتصد نفر را يكدفعه بكشد، تا آخر آن اشخاصى كه قيام كرده بودند به ضدش، تا آخر ضد اسلام بود ديگر، تا آخرشان را كشت و چند نفر ديگر فرار كردند، بعد هم آمدند آن فساد را كردند، فرارى‏هايشان آن فساد را كردند. شما بدانيد كه از

صحيفه نور ج 19 صفحه 96

حبس‏هاى ما همين اشخاصى هستند كه مفسدند. ما اشخاصى كه مفسد نيستند، يك آن هم ميل نداريم باشند. اگر از اينها هر چه بيرون برود هر يكشان بيرون بروند آدم مى‏كشند، آدم نشده‏اند اينها. ما تا كى بايد خواب باشيم؟ ما تا كى ساده‏انديش باشيم؟ شما آقايان چرا ساده‏انديشى مى‏كنيد؟ در بلاد خودتان كه مى‏رويد، بگوييد به مردم، بگوييد به دنيا، كه با دنيا دارند چه مى‏كنند اين قدرتمندها، اينها با ضعفا دارند چه مى‏كنند. اينها، اتيوپى كه‏آن همه بيچاره‏ها دارند رنج مى‏برند، ميرند از گرسنگى، گندم‏هايشان را مى‏ريزند در دريا خرج سلاح مى‏كنند كه همه عالم را از بين ببرند. اينها انساندوستند! اينها با اين صورت انسان دوستى مى‏خواهند همه ما را پايمال كنند، اينها با اين مجامع حقوق بشر مى‏خواهند حقوق بشر را از بين ببرند.

منطق انبياء اين است كه اشداء بايد باشند بر كفار و بين خودشان رحيم باشند

من اميدوارم كه خداوند به ما مرحمت كند و ما را بيدار كند. ما را بر احكام اسلام به همه جوامعش، به همه مطالبش، به همه اطرافش بيدار كند و متوجه كند. خيال نكنيد كه اسلام فقط اين تكه است، نماز و روزه است فقط، نيست اين طور! اگر اين طور بود پيغمبر هم مى‏نشست توى مسجدش و نماز مى‏خواند، چرا از اول عمرش تا آخر زحمت كشيد، جنگ كرد، زد و خورد كرد، شكست خورد، شكست داد تا مسائل را آن قدرى كه توانست عمل كرد. اميرالمؤمنين هم همين طور، ديگران هم همين طور، صلحا هم همين طورند، اشخاص بيدار اين طورند. اين طور نيست كه بنشينند توى مسجد و كار به اين كارها نداشته باشند. بنشينند توى خانه‏هايشان و كار به كسى نداشته باشند. بى‏طرف باشند. كارى ما به اين كارها نداريم! اگر اين منطق انبيا بود كه فرعون نمى‏رفت سراغ موسى، موسى نمى‏رفت سراغ فرعون. اگر منطق انبيا اين بود كه ابراهيم نمى‏رفت هجمه كند بر آنها، پيغمبر اين كار را نمى‏كرد. منطق انبيا اين نيست. منطق انبيا اين است كه اشداء بايد باشند بر كفار و بر كسانى كه بر ضد بشريت هستند، بين خودشان هم رحيم باشند. و آن شدت هم رحمت است بر آنها. خداوند همه ما را بيدار كند و به همه شما انشاء الله سلامتى و نصرت عنايت كند. اين بشر مظلوم را از گرفتارى‏هايى كه از دست اين قدرت‏هاى بزرگ دارند مى‏كشند، نجات بدهد و دين و دنياى همه ما را حفظ كند.

والسلام عليكم و رحمه الله‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها