پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
سه شنبه 12 اردیبهشت 1391 2:08 AM
بيانات امام خمينى در ديدار با وزير كشور و استاندارن سراسر كشور
امروز مردم مىدانند كه دولت از خودشان است و انتخابات هم از خودشان است
بسم الله الرحمن الرحيم
از خداى تبارك و تعالى توفيق همه آقايان را و همه خدمتگزارها را مىخواهم كه به اين ملت مظلوم براى خاطر خدا خدمت كنند. در قضيه استانداران و آنهائى كه توابع آنها هستند، دو مطلب را مىخواهم عرض كنم. يكى اينكه توجه دارند آقايان كه تا ملت در كار نباشد نه از دولت و نه از استانداران كارى نمىآيد، يعنى همه دستگاههاى دولتى به استثناى ملت كارى ازشان نمىآيد. از اين جهت همهمان و شما آقايان همه و آنهائى كه در اختيار شما هستند، همه بايد كوشش بكنيد كه رضايت مردم را جلب بكنيد در همه امور. در سابق مردم نه دولت را از خودشان مىدانستند، نه انتخابات را از خودشان مىدانستند، نه همه روسا را، هيچ كدام را از خودشان نمىدانستند جدا مىدانستند ولهذا نه شركت مى كردند به طورى كه بايد، مگر آنجاء ى كه فشار و اينها بود و نه در مشكلات با دولت هيچ وقت همراهى نمى كردند، اگر كارشكنى نمى كردند.، همراهى نمى كردند. شما مطمء ن باشيد كه در اين مشكلاتى كه براى كشور ما پيدا شد بعد از پيروزى كه يك مشكلاتى بود كه هر دولتى را كمرش را خم مىكرد، اينكه دولت ايستاده است و به خوبى دارد عمل مىكند. براى اين است كه مردم هستند،. كمك مردم است هر جا هر نقيصهاى پيدا مى شود مردم دنبالش هستند، براى رفعش دنبالش هستند. امروز مردم اينطور نيست كه دولت را از خودشان جدا بدانند يا انتخابات را انتخابات فرمايشى بدانند و از غير بدانند. امروز مردم مىدانند كه دولت از خودشان است و انتخابات هم از خودشان است . شما بايد كوشش كنيد كه اين چيزى كه الان در ذهن مردم هست، كه دولت را از خودشان مىدانند، اين از دل آنها بيرون نرود. يعنى شما در طول خدمتى كه انجام مىدهيد خداى تبارك و تعالى را در نظر داشته باشيد شما مسؤول هستيد پيش خدا، فردا از شما سوال مىشود. اينجا هم بر فرض اينكه بتوانيد يك چيزى را خداى نخواسته عمل كنيد و مخفى نگه داريد، پيش خدا مخفى نيست، پيش ملاء كه الله مخفى نيست، يك روزى به آن مىرسد انسان از اين جهت نسبت به مردم هر چى مردم ضعيفترند بيشتر، عكس سابق كه هر چى قوىتر بودند، با خانها رفتارشان چطور بود، با مثلاآنهائى كه دارا بودند چطور بود، با سرمايه دارها چه جور بود، با مردم ضعيف هيچى. شما عكس كنيد مسئله را، يعنى آنطورى كه با مردم ضعيف و مستضعف و محروم رفتار مىكنيد بهتر باشد از آنى كه با ديگران
رفتار مىكنيد، با همه خوب، اما اينها شكستهاند، اينها محكوم بودند در طول تاريخ، اينها زحمت ديدند، اينها در انقلاب خدمت كردند، اينها امروز جوانهايشان را مىدهند، آن طبقه مرفه اگر هم باشد كمى از آنها داخل اين امور هستند، خيلى نيستند. بنابراين ما بايد اين طبقه از مردم را براى خاطر خدا و براى حفظ حيثيت جمهورى اسلامى حفظ بكنيم. در همه قشرها در در همه كارها با آنها خوشرفتارى كنيد، يك وقت خداى نخواسته يكى را كار دارد بيايد در آنجا، فراش راهش ندهد. يا مدتى معطل بشود يا توى اتاق نگذارند بيايد، اينها اينطور نباشد. اينها كارهائى بود كه بر خلاف رضاى خدا بود و سابق مىكردند، شما بايد عكسش باشد.
اين مسئله است كه راجع به همه كارهائى كه شما مىكنيد متوجه باشيد كه خدا حاضر است در همه جا و متوجه همه مسائل هست و ثبت مىشود كارهاى ما و پيش خدا ميرود، بعدها در قيامت پيش يعنى خودمان هم باز مىشود اعمالمان، از اين جهت اين يك سفارش است كه عرض مىكنم.
مردم در انتخابات حاضر مىشوند و مىدانند كه سرنوشت كشور با انتخابات است
يك سفارت ديگر راجع به انتخابات است. شما هر چه هم خوب رفتار كنيد آنهايى كه بايد اشكال كنند مىكنند. ما كارى به اشكال آنها نداريم آنها - اشكال - از اول اشكال مىكردند حالاهم اشكال مىكنند. قبل از اين هم كه انتخابات در كار باشد صحبت انتخابات همچو كه نزديك شد شروع كردند به اينكه اين انتخابات آزاد نيست، مردم هيچ وقت نمىروند پاى صندوقها، چه خواهند كرد. اينها بعدها هم خواهند گفت، اينجا ما كار نداريم، ما خودمان بين خودمان و خداى تبارك و تعالى بايد فكر بكنيم كه شما مسؤول اين مسئله هستيد، هم مسوؤل كار خودتان و هم مسؤول مسؤولين ديگرى كه تحت نظر شما هستند هستيد، كه جريان انتخابات يك جريان صحيح باشد. هيچ كس در انتخابات بر ديگرى مقدم نيست، همه افراد ملت يك جو هستند در انتخابات، يعنى همان آدمى كه يك كار كوچكى انجام مىدهد با آن كسى كه در رأس همه امور هست در باب انتخابات هيچ با هم فرقى ندارند، اين يك راى دارد، آن هم يك راى دارد. اين يك جور بايد با او عمل بشود، با آن هم يك جور عمل بشود بنابراين توجه به اينكه انتخابات جورى باشد كه مردم پسند باشد، نه جورى باشد كه فرض كن خان پسند باشد، ما او را نمىخواهيم. مردم پسند باشد، يعنى مردم احساس بكنند به اينكه مسء له انتخابات به آنطورى كه قانون انتخابات گفته است، به آنطورى كه اسلام مى خواهد دارد عمل مى شود. عمل مال شماست، قانون يك ثبتى است كه مى شود، يك وظيفهاى تعيين مى كند، لكن آنى كه مهم است در مقام عمل است، مقام عمل جورى باشد كه تطبيق بكند با قانون و مردم راضى باشند در عمل. و توجه به اين معنا هم از لازمات است كه توجه بكنيد كه اخلالگرها نيايند خرابكارى بكنند. بلااشكال در زمان انتخابات يك دسته اخلالگر هم پيدا مىشوند كه مىخواهند خدشه دار بكنند و مىخواهند هياهو بكنند، اين كارها را بكنند، اين را با شدت جلويش را بگيرند كه اخلال نكنند. بايد آرام هر كه مىآيد رايش را آرام بدهد. كسى بيايد مثلاً نزديك صندوق باشد بخواهد كه اخلال بكند يا كسانى
باشند كه در نزديك صندوق بخواهند به مردم بگويند به اين رأى بدهيد. نزديك صندوق ديگر اين كارها نيست. تبليغات كه هركس كرده است در موارد خودش يك حدودى دارد، مىكند آنجا ديگر جاى اين حرف نيست كه آنجا بايستند و بگويند فلانى خوب است فلانى بد است. اين حرفها همهاش - را اينها - بايد جلوگيرى بشود تا انشاء الله يك انتخابات خوبى داشته باشيم.
و من اميدوارم كه موفق بشويد در اين امر و مردم هم حاضرند در انتخاب، حاضر مىشوند در انتخابات براى اينكه مردم، كشور را حالااز خودشان مىدانند و مىدانند كه سرنوشت كشور با انتخابات است. اينطور نيست كه حالا بگويند ما انتخاب كنيم براى كى. انتخاب مىكنند براى خودشان. پيش تر اين حرف بود كه خوب، به ما چه ربط دارد انتخابات، به ما كارى ندارند، آنها به مصالح ما كارى ندارند. اما امروز اين حرف نيست، مردم شركت مىكنند و من اميدوارم كه هر چه بيشتر شركت بكنند در انتخابات. اين وظيفهاى است الهى، وظيفهاى است ملى، وظيفهاى است انسانى، وظيفهاى است كه ما بايد عمل به آن بكنيم، همهمان بايد در انتخابات شركت بكنيم. شما بايد در حسن جريان انتخابات جديت بكنيد، و مردم هم انشاء الله وارد بشوند و راى بدهند. و شما منتظر اين نباشيد كه انتخاباتى كه مىكنيد بعدها به شما چيزى نگويند، ولو مىگويند اين معلوم است، يعنى به شما نه، به همه مىگويند، نه، انتخابات چيزى نبود و مردم هم نرفتند و مردم چه نكردند و از اين مسايل گفته مىشود، لكن ما بايد راه خودمان را پيش بگيريم.
ميزان دز اينكه جنگ ما خوب است يا بد، تبليغاتى است كه در خارج مىشود
يك مسئله ديگر اين مساله جنگ است كه من يك نكته را. مىخواستم عرض كنم به آقايان و مردم هم بدانند اين نكته را ميزان در اينكه جنگ ما خوب است يا بد، تبليغاتى است كه در خارج مىشود. هر جا هر چه بيشتر تبليغ بر ضد مىشود، معلوم مىشود كه اينجا زيادتر است. مثلاً در آنجايى كه در طول اين مدت آنجاهايى كه ما بيشتر، مثل خرمشهر، كه بيشتر از جاهاى ديگر ما پيروزى داشتيم، آنجا بيشتر تبليغات مىكردند. من امروز وقتى ملاحظه مىكنم مىبينم از هميشه الان بيشتر تبليغات بر ضد مى شود، از هميشه ، مثلادر راس اخبار، هيچ وقت بنابراين نبود. آنوقت دروغهايى كه در آنجاها گفته مىشود اينكه اين ايرانىها چطور شدند، اينها از بين رفتند، دور و برشان را گرفتند، محاصره شان كردند، از بين بردند. يك دفعه مى گويد، عراق مى گويد ما سى هزار نفر كشتيم، يك دفعه مى گويد هجده هزار نفر، امروز مى گفتند پنجاه هزار نفر، خوب، فردا هم لابد مىگويند دويست هزار نفر. آنها هر وقت شكست زيادتر باشد، به عبارت ديگر حجم شكست آنها موافق با حجم تبليغاتشان است. هر چه تبليغاتشان زياد بشود، اين ميزانى است كه بايد ملت توجه كند، هر جا ديدند كه زيادتر هياهو مىكنند، زيادتر راجع به شكست ما مىگويند، بدانيد كه آنجا ما پيروزمند زيادتر بوديم. مثل حالا، حالايى كه موارد حساس - چيز را، آن - جبهه را گرفتند اينها، حالاآنهاآمدند مىگويند يك وقت مىگويند كه ما اصلاً در عراق هيچ وقت جنگ نبوده اين در راديو عراق بود كه ما در ايران جنگ
كرديم و همه كشتهها در ايران افتاده، فردايش يادش مىرود اين را گفته است يا اينكه نمىفهمد، مىگويد كه از عراق ما بيرون كرديم اينها را. يك وقت هم مىگويد تمام لاشههايشان در عراق افتادهاند چطور يا محاصرهشان كرديم - نمىدانم - ريختيمشان به دريا، به آب ريختيم آنها هم شنا بلد نبودند نتوانستند خارج بشوند رفتند چه شدند. ممكن است كه بعض اذهان ساده يك وقت باور كنند اين مسائل را، باور نكيند، مسئله اينطور نيست. پيروزى حالابهتر از همه پيروزىهايى است كه ما تا حالا داشتيم و آنطورى كه بعض آقايان آمده بودند مىگفتند، يك مسالهاى است كه بايد جنگهاى دنيا از آن چيز ياد بگيرند، مسائلى كه اينها در اين چيز كردند آنطورى كه به من نقل كردند مسائلى كه در اينجا اينها عمل كردند مسائل بسيار بزرگى بوده است كه بايد دنيا آنهايى كه جنگ مىخواهند بكنند از اينها ياد بگيرند.
در هر صورت بايد ما توجه بكنيم به اينكه نبادا يك وقتى مردم تحت تأثير يك همچو مسائلى بروند، خيال كنند كه پس لابد يك مطلبى هست كه اينها اينطور مىگويند، وقتى مطلبى باشد آنها صد مقابلش مىكنند. وقتى آن چيزى كه زياد بر آنها صدمه وارد كرده آنها زيادتر مىكنند. الان معلوم است صدمه اين جنگ بر دوش امريكا وارد شده است مىبينيد كه چه مىكند در اينجا، مىآيد در خليج فارس چه مىكند، نمىدانم در كجا چه مىكند هياهو مىكند كه ما نمىگذاريم چه بشود، از اين حرفهايى كه مىزنند و هيچ وقت هم فايدهاى ندارد . در ساير جاها، فرانسه هم همين طور، انگلستان هم همين طور، همه اينها چون سنگينى جنگ بر آنها واقع شده است و اينجا مىبينيد غيرمسائل ديگرى است، اينجا يك مسئله بالاتر از مسائل ديگر است از اين جهت آنها تبليغاتشان هى زياد مىشود و تشرهايشان هى زياد مىشود به خيال اينكه ما از اين تشرها مثلاً مىترسيم. خوب، ما ديديم كه امريكا هيچ كارى از او نمىآيد آن آمد ايران آمد معلوم شد چكاره است در لبنان با اينكه يك عده زيادى نبودند، لبنانىها بسيارشان با خود آنها هستند،. دولتشان هم كه با آنهاست، در لبنان آنطور وضع برايشان پيش آوردند كه هيچ كدامشان نماندند فرانسه هم حالا دارد بهانه پيدا مىكند و فرار مىكند. خوب ما اينها را مىشناسيم كه اينها هياهوشان زيادتر است، يعنى اصل بناى استعمار از اول اين بوده است كه با هياهو كارش را پيش ببرد،. با تشر كارش را پيش ببرد مثلاً فرض كنيد يك مسئلهاى در مجلس سابق واقع مىشد، در زمانى كه مرحوم مدرس هم در آن مجلس بودند، يك قضيهاى واقع مىشد، آنها يك مسئلهاى را مىخواستند از ايران، يك وقت مىآمدند اگر ايران يك سستى مىكرد، يك كشتى از انگلستان مى آمد در نزديكهاى درياهاى ما، همين اسباب اين مىشد كه اينها عقب نشينى مىكردند. از اين ور روسيه يك وقتى يك اولتيماتو مىداده بود و ارتشاش هم شروع كرده بود به آمدن و در خود آنها هم اين را گفتند، يك چيزى را از مجلس مىخواستند هيچ كس جرأت نمىكرد صحبت كند، مرحوم مدرس رفت گفت حالا كه ما بايد از بين برويم - چرا با دست آنها از بين مى رويم چرا با دست خودمان از بين برويم، بگذار آنها از بين ببرند. اين را ديگران هم قبول كردند و رأى بر خلاف دادند و هيچى هم نشد. اينها هميشه بنايشان اين است كه با هياهو و جنجال يا خودشان يا به دست نوكرهايشان هياهو
كنند، جنجال بكنند كه ما را عقب بنشانند و مسئله اينطور نيست. و من اميدوارم كه انشاء الله اين جنگ به زودى خاتمه پيدا كند و انشاء الله به نفع اسلام به نحو احسن خاتمه پيدا كند.
عيد شما آنوقتى است كه جبهه را محكم نگه داريد و فتح نهائى را بكنيد
يك مسئله ديگرى كه مىخواستم عرض كنم اين است كه حالا نزديك به ايام عيد است. من توقعم از آقايان، از همه اين است كه يك لحظه فكر كنند به حال مردم، يك لحظه فكر كنند به حال اين مادرهايى كه جوان هايشان در جبههها از دست رفته است يا عليل شده است و همين طور. از قرارى كه به من گفته اند مثلاً همينهايى كه بسيجى هستند فكر كردند كه ايام عيد را بيايند به اينجا. خوب، شما مشغول يك عبادت بزرگ هستيد الان، شما بخواهيد جبهه را اگر خداى نخواسته رها كنيد و براى عيد چند روزى هم بياييد اينجا، خوب، چه بكنيد. عيد! چه عيدى شما داريد؟ شمايى كه در آنجا آنطور گرفتار هستيد و در آنجا بمبهاى مسموم به سر شما مىريزند، خوب، شما چه عيدى داريد كه حالا بياييد عيد براى عيد جبهه را خالى بكنيد؟ جبهه را قوى نگه داريد. عيد شما آنوقتى است كه شما جبهه را محكم نگه داريد و آنها را از صحنه بيرون بكنيد و انشاء الله فتح بزرگتر و فتح نهايى را بكنيد.
انشاء الله عيدها بعد مىآيد براى شما در همين جا، جبرانش را انشاء الله خواهيد كرد.
آيا صلح كردن با كسى كه بعد خنجر را از پشت محكمتر خواهد زد شرافتمندانه است؟!
- خداوند انشاء الله به همه شما - يك كلمه ديگرى هم عرض كنم كه بعضى اشخاصى كه به نظر انسان مىآيد مغرض هم نيستند، به نظر انسان مىآيد كه متدين هم هستند اينها صحبت مىكنند از اينكه اصلاح چرا نمىشود، بياييد اصلاح بكنيد، جوانها تا كى كشته بشوند.
اينها هم ديدشان ناقص است. اينها توجه به اين ندارند كه ما در اينوقتى كه هستيم، با اين وضعى كه هستيم اگر چنانچه پيشنهاد صلح را قبول بكنيم و ما بنشينيم پشت ميزى كه صدام يك طرفش نشسته، آقاى رئيس جمهور ما هم يك طرفش نشسته، دنيا به ما چه مىگويد؟ اسلام به ما چه مىگويد؟ عراق به ما چه مىگويد؟ ايران به ما چه مىگويد؟ يك كسى كه 4 سال است، 5 سال است ( عراق كه چندين سال است) ما چهار پنج سال است كه گرفتارش هستيم كه هر چه توانسته كرده، هر چه توانسته، اگر كارى نكرده باشد نتوانسته والا آنچه توانسته اين عمل كرده و هرچه بتواند عمل مىكند و بعدها هم هر چه بتواند عمل مىكند، ما اين را مهلتش بدهيم و بنشينيم با او صلح بكنيم،آقا! خوب، بسيار خوب شما تشريف ببريد ديگر به كشور خودتان و برويد و فلان و ما هم برويم سراغ كار خودمان. اين بار عزت اسلام نمىسازد، با شرف انسان نمى سازد. اين نمىشود كه يك همچو مطلبى بگوئيم. آقايان اشتباه مىكنند، خيال مىكنند كه خوب، حالا ما جوان داديم، من هم مىدانم كه بسيار ما خسارت ديديم، بسيار ما جوان ديديم، لكن صلح كردن با يك كسى كه بعدش خنجر را از پشت محكمتر خواهد زد، اين يك صلح شرافتمندانه است؟ يك صلح عقلايى است؟ و عجب اين
است كه بعضى آقايان مىگويند كه اگر چنانچه راجع به آنها آمده بودند توى كشور ما، ما تا فرد آخر جوانهامان را مىداديم.
خوب، اين آن ملى گرايى است كه اسلام مخالف با آن هست. مگر ما اسلام را كمتر از ملت خودمان مىدانيم؟ اسلام را كمتر از كشور خودمان مىدانيم؟ ما براى اسلام داريم فكر مىكنيم. ما ملت عراق را با ملت خودمان جدا نمىدانيم. ملت عراق همانى است كه الان از ما هم آنجا، بسيارى علماى ما هم در آنجا هستند، كسان ديگر ما هم هست. يعنى ما و آنها جدا از هم نيستيم. وقتى جداى از هم نيستيم ما بياييم فكر بكنيم كه اگر براى خاك ما بود تا فرد آخرمان كشته مىشد اشكال هم نداشت، همانى كه مىگويد حالا چرا، چرا اينقدر كشته مىدهيد، مىگويد كه اگر براى چيز ما، آنوقتى كه آنها در خاك ما بودند تا آخر فرد را هم خوب بود بدهيم، حالايى كه آنها رفته اند در يك جاى ديگر، كنار رفتند با اينكه - با هم - باز هم نرفتند، حالا ديگر چرا؟ بنشينيد يك صلحى بكنيد، يك صلح شرافتمندانه . آيا شرافتمندانه است؟ اين برخلاف ديد اسلام نيست كه ما براى خاكمان همه جوانان را بدهيم هيچ اشكالى هم نداشته باشد، براى دينمان اگر يك جوان بدهيم اشكال دارد؟ ما الان براى دينمان داريم جنگ مىكنيم، براى خاك جنگ نمىكنيم، ما هر روزى كه جنگ تمام شد، با روى گشاده، آغوش باز همه ملت عراق را به آغوش مىگيريم و جنگ ديگر نداريم با آنها. جنگ ما جنگى است بين اسلام و كفر، نه جنگى است مابين يك كشور و يك كشور، مابين اسلام و كفر است. امروز اگر ما عقب نشينى كنيم اسلام را شكست داديم . امروز ما نمىتوانيم عقب نشينى كنيم. ما امروز نمىتوانيم صلح كنيم با اينها. اينها مىخواهند صلح، اظهار صلح مىكنند از آن ور و از آن ور هم آن جنايتكارىها را مىكنند، خوب، اينها صلح طلب كه نيستند دروغ مىگويند، بر فرض اينكه يك وقت هم سر چيز بيايند اما جنايتكارى كه مسلماً جنايتش طورى است كه انسان نمىتواند با او بنشيند و اصلاح كند و يك چيزى را امضا كند، آقاى رئيس جمهور ما آن طرفش را امضا كند، آقاى صدام هم آن طرفش را، آخر اين مسألهاى است كه مىپذيرد كسى از ما؟ دنيا از ما مىپذيرد؟ بر فرض اينكه قدرتهاى بزرگ مىگويند خيلى خوب شد، الحمدلله ما برديم مسئله را - آنها - برد آنهاست ديگر مسئله را برديم، اما ملتها چه مىگويند به ما، اسلام به ما چه مىگويد پيغمبر اسلام، امام زمان به ما چه مىگويند؟ خوب، ما مسؤول هستيم بنابراين خوب است آقايان فكر بكنند و حرف بزنند، فكر بكنند و اشكال بكنند. من اميدوارم كه انشاء الله شما آقايان موفق باشيد در همه امور و ما متوقع نيستيم كه شرق و غرب به ما كمك بكنند. ما كمك مان را از خدا مىخواهيم، تا حالاهم كمك كرده و ما هم نتيجهاش را تا حالا ديديم و من اميدوارم از اين به بعد هم ببينيم، به شرط اينكه ما هم خدمتگزار به اسلام باشيم، خدمتگزار به خدا باشيم. ان تنصرواالله ينصركم ما هم نصرت بكنيم انشاء الله .
والسلام عليكم و رحمه الله