0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:07 AM

 

صحيفه نور ج 18 صفحه 190

تاريخ: 1/10/62

بيانات امام خمينى در ديدار با رئيس جمهور و رؤساى مجلس و ديوانعالى كشور و ستاد مشترك ارتش؛ نخست وزير و اعضاى هيأت دولت جمهورى اسلامى و اعضاى شوراى نگهبان‏

كمال تاسف است براى انسان‏ها كه در راه معرفت خدا قدم بر نداشته‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

متقابلا اين عيد بزرگ را، عيد مبارك ميلاد رسول اكرم و فرزند بزرگ امام صادق سلام الله عليه را به همه حضار و همه مسلمين جهان و مستضعفان سرتاسر عالم تبريك عرض مى‏كنم. من بايد عرض كنم كه اين ولادت كه دنبالش بركات پى در پى بود و منتهى شد به بعثت و نزول وحى از جانب خداى تبارك و تعالى بر قلب مبارك آن سرور، ابعادش براى بشر تاكنون معلوم نشده است. آنكه قرآن كريم دنبالش بوده است حتى براى متعمقان آخر الزمان هم به آنطورى كه بايد كشف نشده است و همين مقدارى كه معلوم شده است و كشف شده است، وقتى كه ملاحظه كنيد با قبل از اسلام و معارف قبل از اسلام و فلسفه قبل از اسلام و عدالت‏هاى اجتماعى قبل از اسلام مى‏بينيد كه همين مقدار هم يك تحول عظيمى در دنيا پيش آورده است كه سابقه نداشته است و لاحقه هم ندارد.

در سير عرفانى، شما ملاحظه بفرماييد كه قبل از اسلام چى بوده است و بعد از اسلام و با تعليمات اسلام مقدس و قرآن كريم چه شده است. اشخاصى كه قبل از اسلام بودند در عين حالى كه اشخاص بزرگى بودند مثل ارسطو و امثال او، معذلك وقتى كتاب‏هاى آنها را ما ملاحظه مى‏كنيم بوئى از آن چيزى كه در قرآن كريم است در آنها نيست.

همين آياتى كه در روايات ما وارد شده است كه براى متعمقين آخرالزمان وارد شده است مثل سوره توحيد و شش آيه از آيه سوره حديد، گمان ندارم كه واقعيتش براى بشر تا الان و تا بعدها بشود آنطورى كه بايد باشد، كشف بشود. البته مسائل در اين باب خيلى گفته شده است، تحقيقات، تحقيقات بسيار ارزنده هم بسيار شده است، لكن افق قرآن بالاتر از اين مسائل است. همين آيه شريفه هوالاول والاخر والظاهر والباطن انسان خيال مى‏كند كه خوب، اول خلق‏الله است و آخر هم همان است و عرض مى‏كنم كه ظاهر هم به حسب آثارش است و باطن هم به حسب اسمائش. لكن اصلاً اين مساله اين نيست كه ما مى‏فهميم و فهميده‏اند، مسائل بيش از اين مسائل است. هوالظاهر اصل ظهور را به غير خودش مى‏خواهد نفى كند از غير خودش، مال اوست. واقع مطلب همين است، منتها فهم اين معنا كه ظهور، ظهور اوست و عالم و تمام هستى ظهور اوست، فهم اين مشكل است. و هو معكم كه

صحيفه نور ج 18 صفحه 191

در همين آيات وارد شده است، معكم يعنى همراه ماست، او اينجاست و ما اينجا. اين معيت، مثلاً فلاسفه معيت قيومه مى‏گويند قيومه ولى مساله را حل مى‏كند؟ مثل معيت علت و معلول است؟ مثل معيت جلوه و ذى جلوه است؟ مسائل اين نيست، متعمقين آخرالزمان هم به اندازه عمق ادراكشان بهتر از ديگران فهميده‏اند والا حد قرآن آن است كه انما يعرف القرآن من خوطب به اين يعرف القرآن من خوطب به اين نحو آيات است والا بعضى آياتى كه مربوط به احكام ظاهريه است و مربوط به نصايح است كه همه مى‏فهمند، آنى كه لايعرفه الامن خوطب به يعنى خود رسول اكرم، يعنى واسطه هم نمى‏تواند بفهمد، جبرئيل هم نتوانسته است. جبرئيل امين هم يك واسطه‏اى بوده است كه خوانده است بر حضرت، اين آياتى كه از غيب بر او وارد شده است و مامور شده است كه برساند، اما آن هم من خوطب به نيست. من خوطب به فقط خود رسول اكرم است و ديگران هم كه به واسطه آن نورى كه از حضرت رسول صلى الله عليه وآله در قلب آن تعليم نورانى‏اى كه از قلب او به قلب خواص او بوده است، به واسطه او فهميده‏اند. و اما دست امثال ما و بشر عادى كوتاه است از اينكه واقعاً بداند كه هومعكم يعنى چه، چه معيتى است اين؟ و هوالنورالسموات والارض الله نورالسموات والارض اين چى است؟ نوالسموات چى است؟ چطور نور سموات است؟ ولهذا منورالسموات گفته‏اند و هيچ ربطى به آيه ندارد. تحول معنوى و تحول عرفانى كه به واسطه قرآن پيدا شده است فوق همه مسائل است. و بشر، هر كس از يك بعد به قرآن نگاه كرده است و بعضى بعد ظاهرش را، بعد مسائل اجتماعى را، بعد مسائل سياسى را، بعد مسائل فلسفى، بعد مسائل عرفانى، لكن آن بعد حقيقى كه بين عاشق و معشوق است، آن سرى كه بين خدا و پيغمبر اكرم است، آن يك مطلبى نيست كه ماها بتوانيم بفهميم چى است اين سر. اينكه از حضرت باقرسلام الله عليه نقل شده است كه فرموده است كه من از صمد، تمام احكام و شرايع را، تمام حقايق را از صمد مى‏توانم نشر كنم، مساله هست اين. البته ما هم از صمد مى‏توانيم اصول معارف را بفهميم لكن او زائد بر اين مسائل مى‏گويد.

در هر صورت كمال تاسف است براى انسان‏ها كه نمى‏خواهند بدانند، در راه دانستن نيفتاده‏اند، در راه معرفت كتاب خدا قدم برنداشته‏اند، ارتباط با مبدا وحى برقرار نكردند كه از مبدا وحى تفسير بشود برايشان.

اين ارتباط فقط بين رسول خدا و خدا بود و به تبع او هم بين خواصى كه بوده‏اند. مسائل فلسفى هم همين طور، مسائل فلسفى هم وقتى شما فلسفه ارسطو كه شايد بهترين فلسفه‏ها قبل از اسلام باشد، ملاحظه كنيد مى‏بينيد كه فلسفه ارسطو با فلسفه‏اى كه بعد از اسلام پيدا شده است فاصله‏اش زمين تا آسمان است در عين حالى كه بسيار ارزشمند است در عين حالى كه شيخ الرئيس راجع به منطق ارسطو مى‏گويد كه تاكنون كسى نتوانسته در او خدشه‏اى بكند يا اضافه بكند، در عين حال فلسفه را وقتى كه ملاحظه مى‏كنيم فلسفه اسلامى با آن فلسفه قبل از اسلام زمين تا آسمان فرق دارد.

صحيفه نور ج 18 صفحه 192

قرآن وارد شده است براى تربيت انسان به جميع ابعادى كه دارد

و راجع به امور اخلاقى، راجع به امور تربيتى و بالاخره قرآن وارد شده است براى انسان به جميع شوونى كه انسان دارد، براى تربيت انسان به جميع ابعادى كه انسان دارد، و ابعاد انسان، ابعاد غيرمتناهى است. براى همه وارد شده است، براى همه چيز و يك سفره‏اى است كه پهن شده است براى بشر كه هر كس مى‏تواند از آن سفره به مقدار استعداد خودش استفاده كند. و مع الاسف استفاده كم شده است و بايد عرض كنم كه انبيا از آدم تا خاتم به آن مقصدى كه داشتند نرسيدند، در عين حالى كه هر چه كمال در دنيا هست از آنهاست، معذلك به آن مقصدى كه آنها داشتند نرسيدند.

و نكته‏اى كه بايد عرض كنم اين است كه اين شرايع معروفى كه الان بين بشر معروف است، حالا ما شريعت حضرت موسى، شريعت عيسى و شريعت اسلام، وقتى كه ملاحظه مى‏كنيم حال مشرع را، حضرت موسى سلام الله عليه را، وضع زندگى حضرت موسى و كيفيت تبليغ او و مبارزه‏اى كه او كرده است با طاغوت، او را وقتى كه ملاحظه مى‏كنيم، بعد مى‏رويم سراغ امت موسى، آنهايى كه مى‏گويند ما امت حضرت موسى هستيم و ما پيرو حضرت موسى هستيم. موسى معارضه مى‏كرد با طاغوت و اينها كه مى‏گويند ما پيرو حضرت موسى هستيم خودشان طاغوتند، در عين حال مى‏گويند ما پيرو حضرت موسى هستيم. راديو اسرائيل بسيار نصايح حضرت موسى را هم نقل مى‏كند اما اسرائيل چه جور است؟ وضع او چى است؟ آنهائى كه خودشان را انتساب مى‏دهند به حضرت موسى و موسى وضع زندگى‏اش آن بود كه يك شبان بود و يك عصا داشت و وضع شبانى‏اش هم آن وضع بود كه تاريخ مى‏گويد، آنوقت هم پاشد رفت سراغ بزرگترين قدرتى كه در آنوقت بود و با او معارضه كرد و از دنيا و توجه به دنيا به هيچ وجه نداشت. آنوقت ببينم كه اينهائى كه خودشان را از حضرت موسى مى‏دانند چقدر به دنيا چسبيده‏اند. سرمايه بزرگ آمريكا در دست آنهاست، قدرت مادى آمريكا در دست آنهاست و مى‏گويند ما هم به شريعت موسى معتقديم. از آن بدتر پيروان حضرت عيسى است. حضرت عيسى را خوب، همه مى‏گويند كه يك شخص، (همين طور هم بوده است) يك شخص روحانى الهى بوده است كه هيچ توجه به اين مسائل مادى نداشته است و به حسب قول آنهائى كه پيروانش مى‏گويند هستيم، اين است كه ايشان به هيچ وجه توجه به اينطور موارد مسائل مادى نداشته است، يك شخص روحانى به تمام معنا، روح الله به تمام معنا، آنوقت مى‏آئيم سراغ پيروانش. پيروانش كى هستند الان؟ تمام مفاسدى كه الان، يعنى نصف كنيد، نصف مفاسدى كه الان در دنيا هست از پيروان حضرت عيسى سلام الله عليه هست؟ يعنى پيروان ادعائى. الان دارند خودشان را مهيا مى‏كنند براى عيد ميلاد حضرت عيسى، چه اشخاصى؟ اشخاصى كه با عيسى مخالفت دارند، با خداى عيسى مخالفت دارند، اعتقاد به عيسى ندارند، لكن خودشان را مى‏چسبانند به او. آن نصف ديگر عالم مال آنهائى است كه ادعا مى‏كنند كه ما براى توده‏هاى مردم، براى ضعفا، براى چى داريم زى مى‏كنيم، نمى‏خواهيم ديگر آن جهات قلدرى در عالم باشد، مى‏خواهيم همه مردم يك جور باشند. آنها هم آن طايفه اكثراً وقتى سراغ سران‏اش مى‏رويم مى‏بينم كه كرملين از آمريكا بدتر است. لنين بامردم آن

صحيفه نور ج 18 صفحه 193

كرد، استالين آن كرد، اينها هم دارند اين را مى‏كنند. آن ادعا و آن عمل. وقتى مى‏آئيم سراغ خودمان، خودمان هم همين. مسلمين هم در عين حالى كه همه سران دول اسلامى ادعاى اسلاميت مى‏كنند، ادعاى پيروى از پيغمبر اسلام مى‏كنند، در عين حال مى‏بينيد كه هيچ شباهتى ما بين سران آنها با اسلام، هيچ شباهتى نيست، هيچ ارتباطى نيست. ادعا زياد است، ادعاها هست ما پيرويم ولى پيروى در مقام عمل. سيره پيغمبر چى بوده است، سيره شماها چى است؟ پيغمبر در بين بشر چه جور زندگى كرده است، شما در بين بشر چه جور زندگى مى‏كنيد؟ پيغمبر با مردم مظلوم چه جور بوده، شما با مردم مظلوم چه هستيد؟ پيغمبر با طاغوت‏ها چه جور بوده و شما علاوه بر اينكه خودتان طاغوتچه هستيد با طاغوت‏ها چطور هستيد؟ پيغمبر با مستضعفين عالم چه وضع داشته و شما چه وضع داريد؟ پيغمبر وضع زندگى ظاهريش چى بوده و شما چه هستيد و چه داريد؟ مجرد اينكه من بگويم من تابعم كه درست نمى‏شود مطلب. سران دولت‏هاى اسلام همه اينطور هستند.

پيغمبر مى‏گويد مسلمين با هم مجتمع باشيد، شما متفرق مى‏كنيد. قرآن مى‏گويد واعتصموا بحبل الله جميعا شما چسبيديد به حبل آمريكا و شوروى. ادعاها زياد است. من نمى‏گويم كه ماها كه حالا در ايران هستيم ما هم تابع هستيم به آن معنا، ما ادعامان اين است كه ميل داريم تابع بشويم، در خط اين هستيم كه تبعيت بكنيم. شما كه مى‏گوييد تابع هستيد، كه، قرآن خدا مى‏گويد كه با اينها يك طور نباشيد والذين كفروا اوليائهم الطاغوت خوب، شما اولياءتان كى هست الان؟ با كى ارتباط داريد الان؟ خوب، يك دسته با آن طرف ارتباط داريد، يك دسته با آن طرف، ايران هم كه مى‏خواهد با هيچ كس نباشد، شما به فشارش مى‏گذاريد، فشار به اينكه چرا آن طرف نيست يا چرا آن طرف نيستى.

ما نمى‏خواهيم بيائيم ممالك شما را بگيريم، لكن مدافع از حق خودمان هستيم

آن روزى كه خداى نخواسته ايران هم بغلطد در يك طرفى، مسائل حل است، تمام است. ايران گناهش چى هست كه از آن ور صدام هجوم مى‏كند آنطورى و آنطور جنايات را بر او وارد مى‏كند و او تودهنى مى‏خورد، بعدها مى‏خواهد يك راه ديگرى پيدا بشود. تا آنوقتى كه هجوم مى‏كرد و مى‏گفت كه اين مجوسى‏ها را ما مى‏خواهيم چه بكنيم، ما همه مجوسى بوديم، همه ايران جزو مجوس بودند، همه فارس زبان‏ها يعنى مجوس. تا آنوقتى كه قدرت داشت اينطور بود، آن روزى كه برگشت و تودهنى خورد از مسلمين ايران، از آن روز شروع كرد به اينكه ما همه مسلمانيم، چرا با هم دعوا بكنيم؟ آخر شما آن صفحه صحبت هايشان را پهلوى هم بگذاريد، آن روز مى‏گويد ما مى‏خواهيم، مجوس است اينها مجوس هستند، چه، ما مى‏خواهيم برويم چه بكنيم، بگيريم اينجاها را چه بكنيم اين عربستان، عربستان است بايد ما بيائيم چه بكنيم، براى عربستان اسم مى‏گذارند و نمى‏دانم اهواز را با حاى حطى مى‏نويسند و اينها. آن روزى كه هجوم مى‏كنند آن حرف را مى‏زنند امروزى كه تودهنى خورده‏اند براى اينكه فرصت پيدا بكنند دوباره هجوم كنند، ادعا مى‏كنند كه آقا ما صلح طلبيم، هى صلح، صلح، صلح. و اين مجامع عمومى نمى‏آيند بنشينند بگويند كه آقا توئى كه مى‏گوئى كه صلح، چرا

صحيفه نور ج 18 صفحه 194

آنطور كردى؟ چرا حمله كردى كه حالا بگوئى صلح بكنم؟ اينهائى كه ادعا مى‏كنند كه ما چه و چه هستيم، در يك محلى يك انفجارى واقع مى‏شود همه مردم، مستضعفين دنيا با شما مخالفند. انفجار همه دنيا هست. در يك محلى يك انفجار واقع‏شود بعدش صدام ايلام را و اينها را بمباران مى‏كند، آنوقت در آنجا مى گويند خوب، تلافى درآورده، انتقام گرفته. همين طرفدارهاى حقوق بشر از اين حرف‏ها مى‏زنند

اين دنيا چه وضعى الان پيدا كرده است؟ اين مسلمان‏ها كه ادعا مى‏كنند كه ما تابع پيغمبر اكرم هستيم، ما تابع قرآن كريم هستيم، خوب، اين قرآن، بياييد ببينيد اين قرآن چه مى‏گويد و شما چه مى‏كنيد. آنها مى‏بينيد كه براى خاطر امريكا تمام اين گرفتارى ها را براى ما دارند پيش مى‏آورند و مى‏گويند ما مسلمان هستيم، خوب، اين اسلام شد كه شما بگوييد كه مسلم هستيم، لكن چون آمريكا چطور است شما بايد چه بكنيد؟ نفت‏شان را به امريكا مى‏دهند، تمام چيزهائى كه مال خود ملت‏شان است تقديم مى‏كنند. ملتشان به آن ضعيفى و به آن بيچارگى دارد زير ستم خود آنها پايمال مى‏شود و باز ادعا مى‏كنند كه ما مسلمان هستيم، مگر با ادعا انسان مسلمان مى‏شود؟ مى‏گويند ما مسلمان هستيم و مى‏خواهيم كه اتحاد باشد، ايران هفته وحدت درست مى‏كند آنها مى‏گويند ايران دارد تفرقه مى‏اندازد. در بعضى راديوهايشان بود كه ايران دارد تفرقه مى‏اندازد. ايران هفته وحدت درست كرده، مى‏گويند تفرقه مى‏اندازد. ايران مى‏گويد كه آقا! اى يك ميليارد مسلم! جمع بشويد با هم اين قدرت‏هاى بزرگ را نگذاريد اينطور چى بكنند تعدى بكنند به دنيا. اينها هر گوشه مى‏گويند ايران چه، ايران چه، كه نگذارند اصلاً اين حرف از حلقوم ايران بيرون بيايد. بالاخره نه آنهائى كه ادعا مى‏كنند ما تابع حضرت موسى هستيم ادعايشان صحيح است نه آنهائى كه ادعا مى‏كنند ما تابع حضرت عيسى هستيم ادعايشان صحيح است، نه اينهايى كه ادعا مى‏كنند ما تابع پيغمبر اسلام هستيم. ادعاست، همه‏اش ادعاست. اعمال را بايد ديد چى هست. آن كه طرفدار حضرت موسى است ببينيم چطورى حضرت موسى عملش آن بود؟ تاريخ ثبت شده است، قرآن هست، تاريخ هست، تورات هست، همه هست، ثبت شده است. اعمال شما هم حالا بيائيد ببينيد چى هست، اعمال هم مشاهد. آن هم كه تابع حضرت عيسى است، تاريخ حضرت عيسى مضبوط است و خود آنها هم مى‏دانند البته با يك انحرافاتى اعمالشان را كه همه مردم دارند مى‏بينند. آن هم كه‏ادعا مى‏كند من طرف، آن كه الحاد است، در طرف الحاد واقع شده و هيچ چيز را درست نمى‏داد، آن هم كه ادعا مى‏كند كه ما طرفدار ملت هستيم و توده‏ها هستيم و چه، آن هم هر جا دستش برسد مى‏كوبد و مى‏زند و مى‏كشد و از بين مى‏برد و افغانستان را اينطور كرده الان. اينها هم كه مسلمانند، خوب، همين طور. تاريخ اسلام را مى‏بينند، دست‏شان است، قرآن كريم دست‏شان هست، سيره پيغمبر دست‏شان هست، همه را دارند مى‏بينند معذلك عمل‏شان بر ضد است، نه اينكه مثل ساير متعارف مردم باشد. عمل سران دولت دولت‏هاى اسلامى به ضد اسلام است و فرق دارد با عمل‏هاى اشخاصى كه يك قدرى فرض كنيد كه خلاف مى‏كنند. آنها در راس واقع شدند و آنها اعمالشان بر خلاف حكومت اسلامى است، بر خلاف سيره پيغمبر اسلام است، بر خلاف

صحيفه نور ج 18 صفحه 195

عمل‏هاى اهل بيت اسلام است، بر خلاف اينهاست الان. و ما دنيايمان يك همچو دنيايى است. مدعى‏ها خيلى زياد وليكن واقعيت همين است كه همه مى‏بينيم و مى‏بينيد و تا چه وقت بشود كه يك همچو مطلبى منعكس بشود و منقلب بشود. البته انقلاب كلى‏اش با ظهور امام زمان سلام الله عليه است ولى خوب، ما تكليف داريم، اين درست است، اما ما تكليف داريم

تكليف اين است كه ما جديت كنيم در اينكه هر چه مى‏توانيم قوه هايمان را سر هم بگذاريم كه جلو بگيريم از اين مسائل. و ما نصيحت مان هميشه، ملت ايران و گويندگان ايران نصيحت‏شان هميشه بر دولت‏هاى اسلامى اين بوده است كه آقا! بياييد با هم مجتمع بشويم، بياييد با هم باشيم، ما نمى‏خواهيم بياييم ممالك شما را بگيريم، ما مملكت گير نيستيم، لكن مدافع از حق خودمان هستيم. خوب، ما به اين حرف مان هميشه پايبند بوده‏ايم، از اول حرف ما يك كلمه بوده تا حالا، نه آنوقت مى‏گفتيم كه عرب مقابل عجم، مجوس‏اند اينها يا آنها چه هستند، نه آنوقت ما اين حرف را زديم، نه حالا، نه بعدها. حرف ما يكى است كه مسلمان‏ها با هم مجتمع بشوند و اين گرگ‏هائى كه ريخته‏اند به جان مسلمين، اينها را از بين ببرند، كنارشان بزنند، دستشان را كوتاه كنند. مى‏گويند نمى‏شود، خوب، ما ديديم ايران كرد و شد. ايران با يك جمعيت كمى و با نداشتن هيچ نيروى صحيحى، خوب، ريختند در خيابان‏ها كار خودشان را كردند و طاغوت را از بين بردند و دست امريكا و شوروى و همه را هم كوتاه كردند. چرا نمى‏شود؟ وقتى ملت‏ها بخواهند چرا نمى‏شود؟ ما حرف مان اين است كه دولت‏ها بيايند قبل از اينكه خود ملت‏ها قيام بكنند خود دولت بيايند خاضع بشوند با هم، دوست بشوند با هم، يك جلسه‏اى درست كنند همه رئيس جمهورها بنشينند پيش هم و حل كنند مسائل‏شان را. هر كس سر جاى خودش باشد، لكن در مصالح كلى اسلامى، در آن چيزى كه همه هجوم آورده‏اند به اسلام، در او با هم اجتماع كنند، جلويشان را بگيرند و آسان هم هست. يك چيزى نيست كه نشود، اگر همه با هم مجتمع بشويد آنها اصلاً كنار مى‏روند، كار ندارند ديگر. آنها از ضعف شما از نفهمى شما، از جهالت شما استفاده مى‏كنند. زمان محمدرضا از ضعف اين بدبخت استفاده مى‏كردند. يك كلمه مى‏گفتند اين خاضع بود. نمى‏خواستند بيايند بريزند چى بكنند اما همچو ترسانده بود نشان كه اگر ما يك كلمه راجع به امريكا بگوئيم، كذا و كذا مى‏شود، ايران گفت و نشد. من نمى‏گويم به ما خسارت وارد نشد، اما ارزش ندارد كه انسان ارزش انسانى خودش را، ارزش اسلام را حفظ بكند ولو اينكه شهيد هم مى‏داد البته پيغمبر هم شهيد داد، انبيا هم همين طور. سيره انبيا بر اين معنا بوده است، سيره بزرگان بر اين معنا بوده است كه معارضه مى‏كردند با طاغوت ولو اينكه زمين بخورند، ولو اينكه كشته بشوند و يا كشته بدهند. ارزش دارد كه انسان در مقابل ظلم بايستد، در مقابل ظالم بايستد و مشتش را گره كند و توى ذهنش بزند و نگذارد كه اينقدر ظلم زياد بشود، اين ارزش دارد. ما تكليف داريم آقا! اينطور نيست كه حالا كه ما منتظر ظهور امام زمان سلام الله عليه هستيم پس ديگر بنشينيم در خانه هايمان، تسبيح را دست بگيريم و بگوييم عجل على فرجه. عجل، با كار شما بايد تعجيل بشود، شما بايد زمينه را فراهم كنيد براى آمدن او. و فراهم كردن اينكه مسلمين را با هم مجتمع كنيد، همه با هم بشويد، انشاءالله ظهور

صحيفه نور ج 18 صفحه 196

مى‏كند ايشان. و من اميدوارم خداى تبارك و تعالى قلب‏هاى همه ما را متوجه به خودش بكند و از معارف قرآن به ما يك نسيمى عنايت بفرمايد و مسلمين را به تكاليف خودشان آشنا كند و سران مسلمين را انشاءالله به تكليف الهى خودشان آشنا كند و آنهائى كه با اسلام و مسلمين مخالفند انشاءالله قلع و قمع كند.

والسلام عليكم و رحمة الله


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها