0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:06 AM

 

صحيفه نور ج 18 صفحه 126

تاريخ: 4/7/62

بيانات امام خمينى در جمع رؤساى جمهورى و مجلس، گروهى از مستضعفين جنوب تهران، پرسنل سپاه و ارتش و بسيج مستضعفين و اقشار مختلف مردم به مناسبت عيد غدير خم‏

نگذاشتند حضرت اميرسلام الله عليه مجال پيدا كند براى پياده كردن حكومت الله به آن نحوى كه مى‏خواست

بسم الله الرحمن الرحيم‏

متقابلا من اين عيد بزرگ را به همه حضار و همه ملت ايران و همه مسلمين جهان و مظلومين سرتاسر عالم تبريك عرض مى‏كنم.

و چه خوب مجلسى است كه در يك همچو روز عيدى صاحبان اصلى انقلاب كه همين طبقه گودنشينان و كشاورزان و كارگران و مجاهدان هستند در اينجا تشريف دارند و ما از محضرشان استفاده معنوى مى‏كنيم. آن چيزى كه موجب تاسف است، اين است كه مجال پيدا نكرد حضرت امير سلام الله عليه، نگذاشتند مجال پيدا بكند، چون حكومتى كه حكومت الله است در دنيا به آن نحوى كه مى‏خواست، خود حضرت امير سلام الله عليه مى‏خواست پياده كند تا دنيا بفهمد كه اسلام چى آورده است و چه شخصيت‏هائى دارد. در آن وقت كه حكومت دست ايشان نبود، كه مجال نبود، آنوقت هم كه حكومت دست ايشان آمد، باز مجال ندادند، سه تا جنگ بزرگ در زمان ايشان افروختند و مجال اينكه يك حكومتى كه دلخواه او هست برقرار كند نشد و اين را ما بايد تا آخر ابد از آن متاسف باشيم. اگر يك همچو مجالى براى ايشان پيدا مى‏شد، الگويى بود آن حكومت براى همه كسانى كه مى‏خواهند به عدالت و به امور الهى قيام كنند، الگو مى‏شد. ولى تاسف اين است كه نشد و آنقدرى كه شد هم باز نورش متجلى است و الان هم همان اثر كمى كه از ايشان مانده است در باب حكومت، همان اثر كم هم معلوم كه وضع بايد چه باشد و تاسف ديگر اينكه مجال پيدا نكرد ايشان كه آن علومى كه در سينه ايشان بود وهيهنا علما جما ان هيهنا علما جما پيدا نكرد اشخاصى كه حمله آن علم باشند و بلااشكال آن علمى كه ايشان حمله‏اش را پيدا نكردند، آن علم اسرار ولايت، اسرار توحيد است و بايد همه عرفا تاسف بخورند بر اينكه اين مجال براى ايشان پيدا نشد كه آن اسرار را كه بايد افشا كند، افشا بفرمايد، مجال نشده و اين هم جزء تاسف‏هايى است كه بايد خصوصا عرفا و فلاسفه و علما و دانشمندان در اين تاسف روزگار بگذرانند.

صحيفه نور ج 18 صفحه 127

اگر حكومت، على (ع) را الگو قرار داد در اجرا، اين تمسك كرده است به ولايت اميرالمؤمنين‏

و ما در اين روز، اين روز مبارك كه از اعياد بزرگ اسلام است و بر حسب نفوس ما بالاترين عيد است و نكته‏اش هم اين است كه اين ادامه نبوت است، ادامه آن معنويت رسول الله است، ادامه آن حكومت الهى است، از اين جهت از همه اعياد بالاتر است و ما در اين روز سعيد يكى از چيزهايى كه وارد شده است اين است كه بگوييم، بخوانيم: الحمدالله الذى جعلنا من المتمسكين بولاية اميرالمؤمنين و اهل بيته .

تمسك به ولايت اميرالمومنين چى هست؟ يعنى ما همين اين را بخوانيم و رد بشويم؟ آن هم تمسك به ولايت اميرالمومنين در روزى كه ولايت به همان معناى واقعى خودش بوده است، نه تمسك به محبت اميرالمومنين، تمسك به محبت اصلاً معنا هم ندارد، تمسك به مقام ولايت آن بزرگوار به اينكه گر چه ما و بشر نمى‏تواند به تمام معنا آن عدالت اجتماعى و عدالت حقيقى را كه حضرت امير قدرت بر پياده كردنش داشت، نمى‏توانيم ماها و هيچ كس قدرت نداريم كه پياده كنيم لكن اگر آن الگو پيدا شده بود و حالا هم ما بايد به يك مقدار كمى كه قدرت داريم تمسك كنيم. تمسك به مقام ولايت معنايش اين است، كه يكى از معانى‏اش اين است كه ماظل آن مقام ولايت باشيم، مقام ولايت كه مقام توليت امور بر مسلمين و مقام حكومت بر مسلمين است، اين است كه اگر چنانچه حكومت تشكيل شد، حكومت تمسكش به ولايت اميرالمومنين اين است كه آن عدالتى كه اميرالمومنين اجرا مى‏كرد، اين هم اندازه قدرت خودش اجرا كند. به مجرد اينكه ما بگوئيم ما متمسك هستيم به اميرالمومنين، اين كافى نيست، اين تمسك نيست اصلش. وقتى كه حكومت الگو قرار داد اميرالمومنين سلام الله عليه را در اجراء حكومتش، در اجراء چيزهايى كه بايد اجرا بكند، اگر او را الگو قرار داد، اين تمسك كرده است به ولايت اميرالمومنين. اگر چنانچه او الگو نباشد يا اينكه تخلفات حاصل بشود از آن الگوى بزرگ، هزار مرتبه هم روزى بگويد خدا ما را از متمسكين قرار داده است، جز يك كذبى چيزى نيست. و اگر مجلس كه از مقامات بلند يا بلندترين مقام كشورى است اگر چنانچه الگو قرار داد آن چيزى كه اميرالمومنين مى‏خواست و آن عدالتى را كه او در همان برهه كمى كه به او مجال دادند، خيلى كم مجال پيدا كرد، اگر الگو قرار بدهند آن را براى اينكه احكام را و امورى كه بايد محول به آنهاست به آن نحو اجرا بكنند، به آن نحو تصويب بكنند و دقت بكنند، آنوقت مى‏شود گفت كه مجلس ما هم از متمسكين به اميرالمومنين هستند. و ما اگر چنانچه مجلس نتواند اين كار را بكند يا خداى نخواسته نخواهد اين كار را بكند، يا بعض افراد نگذارند كه اين كارها بشود آنوقت ما نمى‏توانيم بگوئيم كه يك مجلس متمسك به ولايت اميرالمومنين داريم. و هكذا قوه قضائيه، اگر قوه قضائيه هم تبعيت نكند از آن قضاء اميرالمومنين كه .اقضاكم على و اگر تبعيت نكند از قضاوت اسلام، متشبث به همان قضاوت اسلامى نباشد، آن هم هر چه بگويد ما متمسك هستيم، بر خلاف واقع است. تمسك وقتى است كه قوه قضائيه هم كارهائى كه مى‏كنند از روى الگوى علوى باشد كه همان الگوى اسلامى است. و مردم ما هم

صحيفه نور ج 18 صفحه 128

كه اين دعا را با اين فقره را مى‏خوانند آنها هم بايد توجه كنند به اينكه تمسك به ولايت حضرت امير براى آنها تبعيت از مقاصد اوست.

كسانى كه مدعى هستند ما شيعه اميرالمومنين هستيم بايد در قول و فعل تبعيت از او داشته باشند

همين طور گفتند كه ما شيعه على هستيم و همين كه گفتند ما متمسك به ولايت اميرالمومنين هستيم، اين كافى نيست، نمى‏شود اين. اين امور، امورى نيست كه لفظى باشد و با الفاظ و با عبارات بتوانيم ما بگوييم تحقق پيدا كرده است، اينها يك امور عملى است، يك حكمت عملى است اينها. بايد كسانى كه مدعى هستند كه ما شيعه اميرالمومنين هستيم، تبع او هستيم بايد در قول و فعل و نوشتن و گفتن و همه چيز تبعيت از او داشته باشند. اگر اين تبعيت نباشد و ما بگوييم كه ما شيعه هستيم، يك گزافى گفته‏ايم، يك طائلى گفته‏ايم.

اميرالمومنين در زمان حكومتش كه بسيار كوتاه و بسيار با ناگوارها مقابل بود مى‏بينيد كه وقتى كه آن نامه را به مالك اشتر مى‏نويسد چه مسائل مهمى را، مسائل سياسى را، مسائل اجتماعى را، همه چيز را در آنجا ذكر مى‏فرمايد با اينكه يك بخشنامه‏اى براى يك نفر بوده است، يك نامه‏اى براى يك نفر بوده است و آن اين است كه مى‏گويد كه به حسب نقلى كه شده است كه يك خلخال را از پاى يك ذمى در حكومت او در آوردند، به حسب اين روايت مى‏فرمايد كه اگر انسان بميرد براى اين، اين ملوم نيست. شيعه اين است كه اينطور باشد نه مثل ما، شيعه اين است كه اگر چنانچه در حكومت اسلامى، در كشور اسلامى ظلم ولو به يك ذمى وارد بشود، آن هم ظلم به همين كمى كه يك خلخال را از پاى يك ذميه در آورند، بگويد كه انسان اگر بميرد ملوم نيست، ملامت نبايد به او بشود، اينطور اهميت دارد.

اسلام تكليف دارد بر شما كه مظلومين را نجات بدهيد از دست كفار

و ما امروز مى‏بينيم كه در بلاد مختلفه مسلمين، ظلم‏هاست كه بر مسلمين دارد مى‏شود. در لبنان آن آتشى كه برافروخته‏اند، آمريكا برافروخته، آن لشكركشى‏اى كه از طرف آمريكا و فرانسه و ساير اذناب آنها براى يك مشت مظلوم شيعه و مظلوم مسلمان در آنجا انجام مى‏گيرد، ساير مسلمين نشسته‏اند و تماشا مى‏كنند. غايت كارى كه امسال حكومت‏ها كردند اين بود كه عيد نگرفتند. كافى است اين؟ اين هم يك كارى است، اما آنها دارند ظلم خودشان را مى‏كنند، آنها دارند فوج فوج جوان‏هاى ما را در لبنان و فلسطين مى‏كشند، آنها دارند در افغانستان جنايات را مى‏كنند، آنها دارند در عراق آن جنايات را مى‏كنند و آنها بر ايران آن جنايات را وارد مى‏كنند. مجرد اينكه امسال ما عيد نداريم، اين كار را درست مى‏كند؟ اين تكليف را از دوش اين دولت‏ها بر مى‏دارد؟ آنها با سرنيزه پيش مى‏آيند و با توپ و تانك پيش مى‏آيند و مظلومين هم تنها مانده‏اند و معذلك تو دهنى دارند به آنها مى‏زنند، لكن دولت‏ها نشسته‏اند تماشا مى‏كنند و غايت امر اين است كه عيد را نمى‏گيرند. شما عيد

صحيفه نور ج 18 صفحه 129

نگيريد، عيد را آمريكا مى‏گيرد، عيد را اسرائيل مى‏گيرد. بهتر از اين عيد چى كه شماها مرتبه‏تان به آنجا رسيده كه هيچ كارى از شما نمى‏آيد الا اينكه عيد نگيريد. چه تاثيرى در دنيا دارد اين؟ عيد نگرفتن آنجائى كه دنبالش مشت‏هاى گره كرده در مقابل آمريكا و در مقابل شوروى و در مقابل صهيونيسم و ساير جنايتكاران با مشت‏هاى گره كرده بايستند و با آنهمه امكاناتى كه داريد مقابله كنيد، آنوقت اين عيد نگرفتن هم يك اثرى دارد والا از آن طرف نفت را به رايگان بدهيد به آنها، از آن طرف كمك‏هاى معنوى را به آنها بكنيد، از آن طرف همه مسلمان‏ها را در بند خودتان نگه داريد و نگذاريد كه حتى آنها يك كلمه‏اى بگويند، آنوقت عيد نگيريد، اين عيد نگرفتن چه اثرى دارد؟ اينها انحراف است. اينها تعميه است. مى‏خواهند به ملت خودشان و مسلمين جهان تعميه كنند كه ما الان ايستاده‏ايم مقابل اسرائيل. در مقابل توپ و تانك عيد نگرفتن كارى است؟ قدرت نداريد شما؟! شما نفت‏تان را اگر ده روز ببنديد به روى دنيا، دنيا خاضع شما مى‏شود. اينها مصيبت‏هايى است كه بر كشورهاى اسلامى دارد وارد مى‏شود و خودشان را همه پيرو اسلام مى‏دانند، پيرو دين اسلام مى‏دانند لكن آنى كه اسلام هست اصلاً خبرى از آن نيست. اسلامى كه در قرآنش با صراحت مى‏گويد كه نبايد سلطه جويان عالم، كفار عالم بر مسلمين مسلط بشوند و سلطه پيدا بكنند، شما كوشش مى‏كنيد به اينكه آنها سلطه پيدا بكنند. الان وضع لبنان چه وضعى است؟ اين شيعيان لبنان، اين مسلمان‏هاى لبنان الان در چه حالى هستند و اين دولت‏ها مى‏خواهند باز بسازند - و - با آمريكا، از آمريكا تبعيت كنند و با اسرائيل بسازند و با امين جميل بسازند. اين سازش چه معنى دارد؟ شمائى كه قدرت داريد كه اينها را سر جايشان بنشانيد و نجات بدهيد يك دسته مظلومين را و اسلام هم تكليف دارد بر شما كه مظلومين را نجات بدهيد از دست كفار، آنوقت همه كار شما اين است كه عيد نداشتيد! شما عيد درست مى‏كنيد براى اسرائيل و براى امريكا. آنها همه روزشان عيد است براى اينكه مى‏بينند در منطقه كارى كرده‏اند كه اسلام مهار بشود، هيچ نتواند يك قدم جلو بگذارد. آنها هر روزشان عيد است و براى ماها هر روز عزاست.

ما مى‏خواهيم با دعوت اسلام را به همه جا صادر كنيم، نه با سرنيزه

مائى كه مى‏خواهيم اسلام در همه جا باشد و مى‏خواهيم اسلام صادر بشود، ما كه نمى‏گوئيم كه مى‏خواهيم با سرنيزه صادر بكنيم، ما مى‏خواهيم با دعوت به همه جا، اسلام را صادر كنيم. ما مى‏خواهيم يك الگوئى از اسلام در عالم ولو يك الگوى ناقصى باشد نشان بدهيم كه همه عقلاى عالم غير از آنهايى كه جنايتكاران با لذات هستند، همه ملت‏هاى مظلوم بفهمند كه اسلام چى آورده و مى‏خواهد چه بكند در دنيا. اسلام با اين محرومين، با اين مظلومين، با اين گرفتارها مى‏خواهد چه كند كه اينها را نجات بدهد. و شما دولت‏هاى خليج و غيرخليج كوشش داريد به اينكه اين اسلام را نگذاريد از ايران يك قدم بيرون بگذارد ولو اينكه به رغم انف شما، بيرون پا گذاشته است و خواهد گذاشت. مسلمين، انصافا انسان بايد بگويد كه اين دولت‏هاى اسلامى، همه دولت‏هاى اسلامى، الا يك

صحيفه نور ج 18 صفحه 130

معدود بسيار كمى اصلاً به اسلام كارى ندارند، اسلام وسيله براى مقام است، اسلام غير از اين نيست كه وسيله باشد با لفظ اسلام و با قول به اسلام مثل اسلام رضاخانى و محمدرضاخانى، اسلام اينها اين بود كه قرآن هم طبع مى‏كردند و رضاخان مجلس روضه هم داشت و عزادارى هم آنوقت ارتشش مى‏كردند و همه اينها بود، دسته هم در مى‏كردند، من خودم ديدم. اما اساس را مى‏خواست از بين ببرد، با اين صورت اساس را مى‏خواست از بين ببرد و از او بدتر محمدرضا بود كه روى نقشه كار مى‏كردند و هر كارى مى‏كردند براى بردن - اساس است - اساس بود. الان هم حزب بعث عفلقى عراق همين كار را دارد مى‏كند، حالا ديگر عابد و مسلمان شده‏اند، لكن عابد و مسلمانى كه عبيد زاكانى مى‏گويد. اساس را اينها از بيخ قبول ندارند. اينها اسلام را منافى با مقاصد خودشان مى‏دانند و منافى هم هست. مقاصد آنها اين است كه بزنند و بكوبند و مردم را زير فشار قرار بدهند و غارت كنند و هر چه مردم دارند بگيرند از آنها و براى خودشان در بانك‏هاى خارجى انبار كنند، مثل محمدرضا كه كرد اين كار را. اسلام با اين آشنايى ندارد با يك همچنين مطلبى آنها مى‏دانند كه اسلام اينطورى نيست، پس، اين اساس نبايد باشد.

دولت واقعاً بايد آنطورى كه على (ع) براى محرومين دل مى‏سوزاند با تمام قدرت دل بسوزاند

ما كه اميدواريم كه يك جلوه ولو بسيار ناقصى از ولايت، ولايت على عليه السلام در كشور ما شده باشد، ما بايد توجه بكنيم، كافى ندانيم اينكه ما تظاهر مى‏كنيم و شعار مى‏دهيم و چه، اينها كافى نيست. دولت واقعاً بايد با تمام قدرت آنطورى كه على عليه السلام براى محرومين دل مى‏سوزاند اين هم با تمام قدرت، دل بسوزاند براى محرومين، مثل يك پدرى كه بچه‏هايش اگر گرسنه بمانند، چطور با دل افسرده دنبال اين مى‏رود كه آنها را سير بكند، يك دولت تابع اميرالمومنين بايد اينطور باشد. الحمدلله هستند خيلى، البته من نمى‏گويم كه كسى مى‏تواند مثل حضرت امير باشد، خود او هم گفت كه شما نمى‏توانيد، نمى‏توانيم هم واقعاً، اما اعانت كنيم ما او را به ورع و تقوا، اعانت كنيم به اينكه تا آن اندازه كه مى‏توانيم، براى همه تا يك اندازه‏اى قدرت هست كه هم خودش را نگه دارد و هم جمهورى اسلامى را نگه دارد. اين قدرت‏هاى كوچك وقتى پهلوى هم گذاشته مى‏شود يك قدرت بزرگ است. الان چهل ميليون جمعيت ايران يك قدرت اسلامى بزرگ است كه انشاءالله اگر با همين وضع باقى باشد، به همين انسجام باقى باشد، طرفدارى از دولتشان بكنند، طرفدارى از مجلس‏شان بكنند و پشتيبان باشند براى جنگ‏هائى كه در اين كشور به بار آورده‏اند، اگر اينها به همين حال باشند آنوقت يك پرده‏اى از مقام ولايت در اين كشور جلوه پيدا كرده است. كوشش كنيد بر اينكه كوشش بكنند همه جمعيت‏ها و ارگان‏ها و همه نهادهاى اسلامى در اينكه اين تبعيت از مرام على عليه السلام را حفظ كنند و به پيش ببرند. قانع نشوند به اينكه ما حالا تا يك حدودى چه شده است، نخير، هيچ قانع نشويد.

صحيفه نور ج 18 صفحه 131

شما گودنشينان و زاغه‏نشينان كه به ما منت داريد و براى اسلام پيروزى ايجاد كرديد بايد حفظ كنيد آن را

انسان حد ندارد، بى‏حد است انسان. انسان در معنويات هيچ حدى ندارد تا آنجائى كه برگردد به مبدا كمال مطلق. در قدرت هم همين طور است. قدرت اسلامى انسان بى‏حد است. بنابراين بايد همه كشور ما به اين توجه داشته باشند كه اگر چنانچه دير بجنبند گرگ‏ها آنها را مى‏خورند. اگر به اين قدرتى كه الان در جبهه‏ها هست و بحمدالله هر روز براى اسلام پيروزى ايجاد مى‏كنند، اگر دير بجنبند آن قدرت‏ها و دير بجنبند اين ملت، به دنبال آنها گرگ‏ها از اطراف نشسته‏اند و فرصت‏طلبى مى‏خواهند بكنند كه همه ايران را ببلعند و شماييد كه بايد حفظ بكنيد و شما گودنشينان و زاغه‏نشينان كه به ما منت داريد و براى اسلام پيروزى ايجاد كرديد و شما عزيزانى كه سلامت خودتان را براى اسلام از دست داديد و ما همه مرهون زحمات شما هستيم، بايد توجه بكنيد كه اين وحدت الهى محفوظ باشد. شياطين نيايند و وسوسه ايجاد كنند كه حالا هم چيزى نشده است اين شياطين مى‏خواهند آنى كه بشود اين است كه باز مجالس رقص زمان محمدرضا و مجالس - نمى‏دانم - عيش و عشرت آنوقت و سينماهاى آنوقت باشد، البته اين نشده و نمى‏شود هم.

آنهائى كه مى‏گويند كه اين كشور باز چيزى نشده است، مثل آنوقت و بدتر از آنوقت است، براى اين است كه در نظر آنها بدتر است. آنها مى‏خواهند آنطور باشد، آنها مى‏خواهند كه در همه كشور ما مسكرات مثل آب جريان داشته باشد، آنها مى‏خواهند فحشا در همه جا باشد، آنها نيست، البته آنها هم ناراضى هستند. لكن شما گودنشين‏ها، شما زاغه‏نشين‏ها، شما كشاورزان، شما كارگرها كه بنيه اين كشور هستيد و اساس اين كشور هستيد توجه كنيد كه شياطين وسوسه نكنند به شما، شما را در كارهايتان سست نكنند. شما مى‏بينيد كه در همين مدت كوتاه چه كارهايى در ايران شده است. همين قضيه نشت نفت و آن موشك‏هاى حزب بعث كه اين كار را، اين جنايات را كرد و بعد هم در دنيا آنهمه بساط در آوردند و به گردن ما هم مى‏گذاشتند، آنهمه بساط درست كردند، تبليغات كه بايد همه جمع بشوند چه بكنند، بايد يك صندوق بين‏المللى پيدا بشود و چه بكند و امريكا بايد بكند و انگلستان مثلاً و امثال اينها. اين جوان‏هاى ما كه متعهد به اسلام هستند و فهميده‏اند كه خودشان بايد براى خودشان كار بكنند، اينها اين كار را كردند. حالا آنها بنشينند در خارج هر چى مفت مى‏خواهند بگويند. اينها اين معجزه را كردند، پس مى‏توانيد بكنيد. كارخانه‏ها را راه انداخته‏اند همين رفقا، همين دوستان، همين زاغه‏نشينان، همين كارگرها، مى‏توانيد همه كارها را انجام بدهيد لكن بايد يك لحظه از خدا غافل نباشيد. غفلت از مبدا قدرت، انسان را به هلاكت مى‏رساند. مبدا قدرت، اوست و همه چيز به دست اوست و ما چيزى نيستيم. ما شكر مى‏كنيم كه خداى تبارك و تعالى به ما عنايت كرده است و از قدرت لايزال خودش يك ذره‏اى، يك جلوه مختصرى در اين كشور بذل كرده است، عنايت كرده است.

صحيفه نور ج 18 صفحه 132

دولت و مجلس و قدرت‏هاى ديگر تاكنون كارهاى بسيار مهمى كرده‏اند ولو اينكه كم گفته‏اند

و امروز قدرت شما يك قدرت الهى آسيب ناپذير است مادامى كه همين طور باشيد، مادامى كه تحت تاثير اين تبليغات نباشيد كه يك چيزى كم است، يك چيزى چى. خوب، شما نمى‏دانيد كه در وقتى كه جنگ است، جنگ داخلى است، جنگ خارجى است، همه چيز هست، محاصره اقتصادى است، همه كشورها با ما مخالف هستند، همه قدرت‏هاى بزرگ به ضد ما هستند و دولت را در آن مضيقه گذاشته‏اند، معذلك دولت تاكنون يك شاهى قرض نكرده و دارد كارها را انجام مى‏دهد و مجلس با قدرت خودش دارد قوانين را كه به صلاح مسلمين و اسلام است و قوانين اسلامى است دارد طرح مى‏كند و دارد تصويب مى‏كند و قدرت‏هاى ديگر مشغول به تعمير اين كشور هستند و تاكنون بسيار كارهاى مهمى كرده‏اند، ولو اينكه كم گفته‏اند ولكن زياد كرده‏اند. اين براى اين است كه يك كشورى است احساس كرده كه خودش بايد سر پاى خودش بايستد، اين احساس وقتى كه در جمعيت پيدا شد، اين معجزات هم دنبالش است. و آنوقت ما را اينطور كرده بودند كه احساس اين بود كه نمى‏شود، نمى‏توانيم، بايد از خارج بيايند، همه چيز ما از خارج است، سر تا قدممان بايد فرنگى بشود، احساس اين بود. وقتى احساس اين بود، افكار جامد شده بود، يعنى افكار رفته بود دنبال اينكه ما نمى‏توانيم و بايد ديگران دست ما را بگيرند. ديگران هم دست شما را نمى‏گرفتند، ديگران مال شما را مى‏گرفتند، خزائن شما را مى‏گرفتند.

امروز احساس اين است كه مى‏توانيم، اين احساس، توانايى مى‏آورد، اين احساس افكار را متوجه و متمركز مى‏كند كه هر كسى در هر جايى هست كار بكند، در هر جايى هست خدمت بكند - تا - اين احساس مادامى كه هست، شما به پيش مى‏رويد. و من اميدوارم كه اين احساس هميشه باشد و هميشه كشور شما به پيش برود و يك روزى باشد كه هر چيزى كه هر جا درست مى‏كردند خود شما هم درست بكنيد.

خدا انشاءالله همه شما را از مواليان ائمه اطهار و از شيعيان على بن ابيطالب سلام الله عليه قرار بدهد و دشمنان شما را انشاءالله يا آدم كند يا از بين ببرد.

والسلام عليكم و رحمة الله


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها