پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
سه شنبه 12 اردیبهشت 1391 2:06 AM
بيانات امام خمينى در ديدار با رئيس جمهور، وزير نفت و گروهى از كارگران و متخصصين وزارت نفت جمهورى اسلامى
ايران دستش را پيش امريكا تا ابد دراز نمىكند ولو اينكه فانى بشود
بسم الله الرحمن الرحيم
من بسيار خوشحالم هستم از اينكه اين برادرهاى عزيز را امروز مىبينم و براى ما سرافرازى ايجاد كردند و مسأله بعد معنويش اهميتش بسيار بيشتر از بعد ماديش است. بعد ماديش، خوب يك مقدارى نفت رفته و الحمدلله جلوگيرى كردند. اما بعد معنوى همان است كه شما اشاره كرديد كه اينها ماها را هميشه با اين مسائل مىترسانند. دست به آن نزنيد كه نخواهد شد، غير از امريكا كارى نمىتواند بكند، غير از فرانسه و نمىدانم چى نمىتوانند بكنند. در صورتى كه ثابت كردند جوانهاى ما و كارمندهاى ما و همه اشخاصى كه در اين امور مربوط هستند، به اينكه: نه، آن كارهائى كه آنها ممتنع مىدانند، اينجا ممكن است و ما بايد اين را راهى باز كنيم براى كارهاى بزرگتر. نترسيم از مطلب كه ما نمىتوانيم بكنيم. نخير مىتوانيم بكنيم.
خوب، يك همچو مطلبى كه من ديشب فيلمش را آوردند ديدم، البته من درست نمىتوانم بفهمم مسائل را، اما سختى و مشكلىاش را فهميدم كه اين كار با چه سختى انجام گرفته، با چه مشكلى انجام گرفته است و همانطورى كه گفته شده است، اين را آنطور نمايش داده بودند كه غير از امريكا و امثال او از آنها نمىآيد اين كار را بكنند و با اين مىخواستند كه ما را به يك نحوى گرايش بدهند به آن طرف و اين بايد به دولتهاى كشورهاى اسلامى و خصوصاً به اين خليجىها تذكر داده بشود كه شما خودتان برخيزيد از جا. اينقدر خودتان را اسير اين قدرتهاى بزرگ نكنيد. شما خودتان مىتوانيد كار بكنيد. شما خودتان شريان حيات امريكا و امثالش دست شماست و خودتان مىتوانيد كار را انجام بدهيد و معنا ندارد كه دولتهاى اسلامى همه كوشش كنند به اينكه ايران هم بايد مثل خود ما باشد و مربوط به امريكا باشد. اين كوششها بىفايده است و ايران دستش را پيش آمريكا انشاءالله تا ابد دراز نمىكند، ولو اينكه فانى بشود. آنها گمان مىكنند كه ما براى فرض كنيد كه يك نفت و يا براى چيزى تسليم امريكا مىشويم در صورتى كه نه، ما تا فناى خودمان تسليم ديگر نمىشويم. مىتوانند آنها اگر يك وقتى توانستند البته آنطور كه باز آنها خيال مىكنند كه مىتوانند هر كارى بكنند. باز مسأله آن نيست. اينها امتحانشان را در افغانستان دادهاند. آن شوروى قلدتر از امريكاست ولو اين شيطانتر
است، اينها امتحانشان را آنجا دادند و ديدند چه. خود آمريكا هم در جاهاى ديگرى - عرض شود - در ويتنام و امثال اينها امتحانش را داد. اين در صورتى است كه فرقهاى زياد است ما بين آنجا و اينجا. آنجا دولتش همراه با آمريكا بوده. در افغانستان حزبش موافق با امريكا بوده، ارتشاش موافق بوده، همه چيزش موافق بوده. آن چريكهاى قدرتمند بودند كه مقابل ايستادند و تو دهنى به آنها زدند و الان هم دارند مىزنند. اينجا بحمدالله همه ملت با هم هستند، كارگرش، كارمندش، زارعش، دولتش، رئيس جمهورش - نمىدانم - مجلساش، همه، همه يكى هستند. ارتش اش، سپاه پاسدارهايش، بسيجاش، اينها همه يك موجود الان هستند، يك ارگان را تشكيل مىدهند با اسماء مختلف. ولهذا مىبينند و مىگويند كه اينهمه چيزهايى كه براى ما پيش آوردند، مشكلاتى كه براى ما پيش آوردند، خود همين آقايان حل كردند. و مشكلات بعدها هم به دست خود همين آقايان حل مىشود كه ما بتوانيم مشكلاتمان را با زحمت خودمان و حفظ شرافت خودمان، خودمان انجام بدهيم. چرا بايد ما دستمان را پيش ديگران دراز كنيم براى اين امور؟ بايد افكار خودمان را به راه بيندازيم، يعنى همه ايران اين كار را بكند. همه دانشگاهها، همه كارخانهها، همه افكارشان را به كار بيندازند. از آنها مىآيد، راه را خدا باز مىكند. ابتدا به نظر آدم مىآيد كه يك كارى نمىشود، وقتى كه وارد شد كم كم مىبيند نه، خدا راه را باز كرد و شد. خوب يك همچو كارى كه اين جوانهاى عزيز ما كردند، يك كار مهمى بود، كار كوچكى نبود، اين كار مهم را همت گماشتند و با همت كار را انجام دادند. كارهاى ديگر را هم مىتوانند انجام بدهند. و ما بايد مأيوس نباشيم. ما بايد خودمان را از ديگران، از غير خدا مأيوس كنيم و بگوييم آنها هيچ، و با اتكاء به خداى تبارك و تعالى و قدرت ملى خودمان، اسلامى خودمان كارهايمان را پيش ببريم و پيش مىرود اين كارها، منتها بعضىهايشان زود پيش مىرود، بعضىهايشان هم يك قدرى ديرتر پيش مىرود. بايد ما عزم مان را جزم كنيم به اينكه نه دستمان را پيش آمريكا دراز كنيم نه پيش شوروى و نه پيش ديگران و بايد خيلى آدم متأسف باشد اين از اين دولتهائى كه به اسم اسلام در اين اطراف هستند كه همه دارند كوشش مىكنند كه اسارت خودشان را تحكيم كنند. نه اينكه اينها نمىفهمند، بسيارشان مىفهمند مسأله را كه اگر اينها با دولت اسلامى، جمهورى اسلامى، مربوط بشوند، برايشان خوب است. اما يك وسوسه شيطانى در قلب آنها ايجاد كردهاند كه نمىشود اينها را، با آمريكا نمىشود چه شد. تا همين كه سابقاً مىگفتند براى ما كه با امريكا اصلاً نمىشود طرف شد، باشاه هم نمىشود طرف شد. خوب، طرف شدند ملت ما، ديدند كه مىشود با امريكا، با شوروى، همه را دستشان را قطع كرد و ديدند كه خبرى هم نشد و نخواهد هم شد.
وقتى بنا شد همه ملت در يك راه برود نمىشود از اين راه منحرفش كرد
و مسأله اينطور است كه يك ملتى اگر يك چيزى را خواست، نمىشود تحميلش كرد. مىشود تحميل به يك گروهى، يك حزبى، نمىدانم يك چيزهايى كرد، اما به يك ملت نمىشود يك چيزى را تحميل كرد. ملت وقتى بنا شد، همهشان را در يك راه روند، نمىشود ديگر اين را از اين راه
منصرفش كرد. با قدرت نمىشود ملت را از آن طريقى كه دارد منصرف كرد. ممكن است كه يك وقت فرض كنيد يك قدرت هايى سركوب كنند يك ملتى را، لكن نمىشود تا آخر برود، در بين راه فلج مىشود. بحمدالله مملكت ما جورى است كه از اول هم نمىتوانند، نه اينكه بيايند و بين راه، انشاءالله از اول هم نمىتوانند. و ما به خدا متكى هستيم و خداوند انشاءالله همه جوانهاى ما را حفظ كند و دولت ما را، ملت ما را همه را حفظ كند. و بايد من واقعاً تشكر كنم از شما جوانهاى عزيز كه بعد معنويش بسيار زياد است براى اسلام و براى ايران، شما محقق كرديد و خداوند به شما اجر مجاهدين را انشاءالله عنايت كند. والسلام عليكم و رحمة الله