0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:04 AM

 

صحيفه نور ج 17 صفحه 250

تاريخ: 21/2/62

بيانات امام خمينى در جمع رؤساى جمهورى، مجلس شوراى اسلامى و ديوانعالى كشور؛ اعضاى شورايعالى قضايى، نخست‏وزير و اعضاى دولت، اعضاى شوراى نگهبان، فرماندهان نظامى و انتظامى، اعضاى شركت كننده در كنگره حزب جمهورى اسلامى و مسؤولين سازمان‏هاى دولتى و نهادهاى انقلابى

مسأله بعثت يك تحول علمى عرفانى در عالم ايجاد كرد

بسم الله الرحمن الرحيم‏

متقابلاً من عيد سعيد مبعث را به شما آقايان و ملت شريف ايران و جميع مسلمين بلكه جميع مستضعفان جهان تبريك عرض مى‏كنم. مسأله مبعث و ماهيت آن و بركات آن چيزى نيست كه بتوان با زبان‏هاى الكن ما از آن ذكرى كرد و به قدرى ابعاد آن زياد است و جهات معنوى و مادى او زياد است كه گمان ندارم بتوان حول و بر او هم صحبت كرد. مسأله بعثت يك تحول علمى - عرفانى در عالم ايجاد كرد كه آن فلسفه‏هاى خشك يونانى را كه به دست يونانى‏ها تحقق پيدا كرده بود و ارزش هم داشت و دارد، لكن مبدل كرد به يك عرفان عينى و يك شهود واقعى براى ارباب شهود. قرآن در اين بعدش براى كسى تاكنون منكشف نشده است مگر من خوطب به و در بعضى ابعادش حتى براى من خوطب به منكشف نشده است فقط براى ذات ذوالجلال جلت عظمته معلوم است. اگر كسى سير كند در فلسفه‏هاى قبل از اسلام و فلسفه‏هاى بعد از اسلام و خصوصاً قرن‏هاى آخر و عرفاى قبل از اسلام و آن كسانى كه در هندوستان و امثال آن يك همچو مسائلى داشتند، با عرفاى بعد از اسلام كه به تعليم اسلام در اين امر وارد شده اند، مى‏فهمد كه چه تحولى در اين بعد حاصل شده است. در صورتى كه عرفاى بزرگ اسلام هم راجل هستند در كشف حقايق قرآن، لسان قرآن كه از بركات بعثت است، از بركات بزرگ بعثت رسول خداست، لسانى است كه سهل و ممتنع است. بسيارى شايد گمان كنند كه قرآن را مى‏توانند بفهمند، از باب اينكه به نظرشان سهل است. بسيارى از ارباب معرفت و ارباب فلسفه گمان مى‏كنند كه قرآن را مى‏توانند بفهمند، براى اينكه آن بعدى كه براى آنها جلوه كرده است و آن بعدى كه در پس اين ابعاد است براى آنها معلوم نشده است. قرآن داراى ابعادى است كه تا رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مبعوث نشده بودند و قرآن متنزل نشده بود از آن مقام غيب، نازل نشده بود از آنجا، و با آن جلوه نزولى‏اش در قلب رسول خدا جلوه نكرده بود، براى احدى از موجودات ملك و ملكوت ظاهر نبود. بعد از آنكه اتصال پيدا كرد مقام مقدس نبوى ولى اعظم با مبدأ فيض به آن اندازه‏اى كه قابل اتصال بود، قرآن را نازلتاً و منزلتاً كسب كرد، در قلب مباركش جلوه كرد و با نزول

صحيفه نور ج 17 صفحه 251

به مراتب هفتگانه به زبان مباركش جارى شد. قرآنى كه الان در دست ماست نازله‏ء هفتم قرآن است و اين از بركات بعثت است و همين نازله‏ء هفتم آنچنان تحول در عرفان اسلامى، در عرفان جهانى بوجود آورد كه اهل معرفت شمه‏اى از آن را مى‏دانند و بشر از همه ابعاد او، يعنى جميع ابعاد او براى بشر باز معلوم نشده است و معلوم نيست معلوم شود. آياتى در قرآن كريم كه باز از بركات بعثت است مشاهده شود كه اين آيات را در عين حالى كه انسان گمان مى‏كند كه خوب، ظاهر است، لكن تاكنون كشف نشده است هوالاول و الاخر و الظاهروالباطن و هو معكم الله نور السموات و الارض اينها آياتى است كه نه مفسرتواند بفهمد، نه فيلسوف و نه عارف. هركس ادعا كند كه معنى او را فهميده است، در جهل فرو رفته است. قرآن را انما يعرف القرآن من خوطب به به وسيله من خوطب به به يك عده معدودى از اولياء خدا و ائمه‏ء معصومين عليهم السلام تحويل داده شده است و به وسيله‏ء آنها يك حدودى كه قابل فهم است براى بشر تفسير شده است، لكن آنكه لطيفه‏ء وحى است همان آيه شريف الله نور السموات والارض وقتى دست مفسر افتاده است الله نورالسموات والارض معنا كرده است كه هيچ مربوط به قرآن نيست. اين مفسرين در عين حالى كه زحمت‏هاى زياد كشيده‏اند لكن دست شان از لطايف قرآن كوتاه است، نه از باب آنكه آنها تفسيرى كرده‏اند، از باب اينكه عظمت قرآن بيشتر از اين مسايل است. مسأله معرفت الله كه در قرآن مطرح است فرمايد كه به حسب نقل ما عرفناك حق معرفتك البته معنايش اين است كه آنطورى كه معرفت تو حقش است ما نشناختيم، نه ما عرفناك حق معرفتى اياك او آنقدرى كه حق معرفت بشر است شناخته است اما حظ معرفت بشر غير از آن چيزى است كه حق معرفت الله است. حق معرفت الله و حق عبادت الله را، حتى به حسب اين روايت، رسول اكرم كه بزرگترين عارف و بزرگترين عابد است مى‏فرمايد كه ما عرفناك و عبد ناك امافرمايد كه ما عرفناك حق معرفتى اياك و ما عبدناك حق عبادتى اياك براى اينكه آن را ادا كرده، اما آن حظ انسانى جلوه ظاهرى است و از براى معرفت خدا چيزى است كه نه ملك مقرب مى‏تواند آن معرفت را پيدا كند و نه رسول مرسل و اين از بركات بعثت است. اينقدرى كه معرفت براى اهل معرفت حاصل شده است. اين از نازله‏ء كتاب خداست كه به وسيله‏ء نزول بر قلب رسول الله كه آن هم از اسرار بزرگ است. كيفيت وحى از امورى است كه غير از خود رسول خدا و كسانى كه در خلوت با رسول خدا بودند با اينكه از او الهام گرفته‏اند كيفيت نزول وحى را كسى نمى‏تواند بفهمد و لهذا هروقت خواستند معرفى هم بكنند با زبان ما عامى‏ها معرفى كردند، چنانچه خداى تبارك و تعالى با زبان آن بشر عامى خودش را با شتر معرفى مى‏كند، با آسمان معرفى مى‏كند، با زمين معرفى مى‏كند، با خلق و امثال اينها. و اين براى اين است كه بيان قاصر است از اينكه آن مطلبى كه هست ادا بشود و تا آن حدى كه بيان مى‏توانسته ادا كند قرآن ادا كرده است و هيچ كتاب معرفتى ادا نكرده است، آنهائى كه ادا كردند به تبع قرآن ادا كردند. اگر قرآن نبود باب معرفت الله بسته بود الى الابد. و آن فلسفه يونانى يك باب ديگرى است كه در محل خودش بسيار ارجمند است براى اينكه با استدلال ثابت مى‏كند، نه معرفت حاصل مى‏شود، باب دليل اثبات مى‏شود وجود خداى تبارك و تعالى.

صحيفه نور ج 17 صفحه 252

معرفت غير اثبات وجود است و قرآن آمده است كه هم اثبات بكند به همان طريقه‏هاى متعارف و طريقه‏هاى بلكه گاهى نازل‏تر از او و هم پرده‏ء ديگرش عرفان قرآن است كه او را همين مقدارش هم كه در قرآن هست در هيچ كتابى نمى‏يابيد حتى در كتب عرفانى اسلامى كه متحول شده است و با عرفان قبل از اسلام بسيار فرق دارد، باز تعبيرات قرآن غيرآنى است كه آنها دارند.

بعثت رسول خدا براى اين است كه راه رفع ظلم را به مرم بفهماند

يك نحوه ديگرى هست، يك لطايف ديگرى در قرآن هست و اينها همه از بركات بعثت است و بركات بعثت آن مقدارى كه در معنويات هست آنقدر در ماديات ظاهر نشده است، لكن آن مقدارى هم كه در ماديات ظاهر شده است باز قبل از اسلام نبوده است. اتصال - معنا - به معنويت به ماديات و انعكاس معنويت در همه جهات ماديات از خصوصيات قرآن است كه افاضه فرموده است. قرآن در عين حالى كه يك كتاب معنوى، عرفانى و آنطورى است كه به دست ماها، به خيال ماها، به خيال جبرئيل امين هم نمى‏رسد، در عين حال يك كتابى است كه تهذيب اخلاق را مى‏كند، استدلال هم مى‏كند، حكومت هم مى‏كند و وحدت را هم سفارش مى‏كند و قتال را هم سفارش مى‏كند و اين از خصوصيات كتاب آسمانى ماست كه هم باب معرفت را باز كرده است تا حدودى كه در حد انسان است و هم باب ماديات را و اتصال ماديات به معنويات را و هم باب حكومت را و هم باب خلافت را و همه چيز را و ما كه اميد است از پيروان اسلام باشيم و از پيروان قرآن باشيم بايد همه ابعاد اين را در نظر داشته باشيم. نه در نظر داشته باشيم، بلكه دنبالش باشيم تا حاصل بشود براى ما، مجاهده كنيم تا حاصل بشود براى ما. و اگر چنانچه ما با همان بعد ظاهرى قرآن، به همان بعدى كه قرآن براى اداره امور بشر آمده است، براى رفع ظلم از بين بشر آمده است يعنى يك بعدش اين است كه ظلم را از بين بشر بردارد و عدالت اجتماعى را در بشر ايجاد كند، اما اگر كوشش كنيم و آنهايى كه تابع قرآن خودشان را مى‏دانند، مسلمين جهان اگر كوشش كنند تا اينكه اين بعد از قرآن را كه بعد اجراى عدالت اسلامى است، در جهان پخش كنند، آنوقت يك دنيايى مى‏شود كه صورت ظاهر قرآن مى‏شود. و ما ملت ايران كه نهضت كرديم و دست ظلم را كوتاه كرديم بايد دنبال اين مطلب باشيم و تا آنجايى كه دست ظالمان را بكلى از كشور خودمان كوتاه كنيم و با هدايت اين نور ساير كشورهاى اسلامى و ساير مستضعفان جهان بيدار بشوند و خودشان را از تحت سلطه قدرت‏هاى بزرگ خارج كنند. و آن چيزى كه ما در روز مبعث بايد توجه به آن بكنيم اين است كه با بعثت رسول خدا، بعثت رسول خدا براى اين است كه راه رفع ظلم را به مردم بفهماند، راه اينكه مردم بتوانند با قدرت‏هاى بزرگ مقابله كنند به مردم بفهماند. بعثت براى اين است كه اخلاق مردم را، نفوس مردم را، ارواح مردم را و اجسام مردم را، تمام اينها را از ظلمت‏ها نجات بدهد، ظلمات را بكلى كنار بزند و به جاى او نور بنشاند، ظلمت جهل را كنار بزند و به جاى او نور عمل بياورد، ظلمت ظلم را به كنار بزند و به جاى او عدالت بگذارد، نور عدالت را به جاى او بگذارد و راه او را به ما فهمانده است، فهمانده است كه تمام مردم، تمام مسلمين برادر هستند و بايد با هم وحدت

صحيفه نور ج 17 صفحه 253

داشته باشند، تفرق نداشته باشند.

همه قشرهاى ملت مكلفند به اينكه جمهورى اسلامى را حفظ كنند

برادران! ما امروز گرفتار تمام قدرت‏هاى شيطانى بشر هستيم، ما بايد توجه بكنيم به اينكه تكليف الهى ما در امروز كه همه به ما حمله كرده اند چى است. تمام اقشار ملت از آنهايى كه در سطح كشور كارفرما هستند و دست اندركاران دولتى هستند، آنهايى كه قوه قضايى به آنها محول است، آنهايى كه كارهاى ديگر به آنها محول است، آنهايى كه پاسدارى از مرزها به آنها محول هست مثل ارتش و غيره، آنهايى كه همه چيز به آنها محول است و ساير قشرهاى ملت مكلفند به اينكه اسلام را حفظ كنند، مكلفند به اينكه جمهورى اسلامى را حفظ كنند و اين تكليف، تكليفى است كه از بزرگترين تكاليفى است كه اسلام دارد و آن حاصل نمى‏شود الا با تفاهم، الا با اينكه همه ملت با هم برادر باشند. مؤمنون اخوه هستند. اگر اين اخوت ايمانى در سرتاسر كشور ما محفوظ بماند و هر كسى براى خودش توجه به خود نداشته باشد توجه به مقصد داشته باشد و خودش را براى مقصد بخواهد هيچ كس‏تواند به اين كشور تعدى كند. و اگر خداى نخواسته در بين آقايان، در بين مردم، در بين دولتيان، در بين مجلسيان، در بين اقشار ملت، كارگرها، كارفرماها و كشاورزان، همه اگر چنانچه اين اخوت ايمانى سست بشود، آن روز است كه رخنه مى‏كنند در بين شما شياطين و شما را به جان هم مى‏ريزند و استفاده‏اش را قدرت‏هاى بزرگ مى‏كنند. آنها، قدرت‏هاى بزرگ نشسته‏اند آنجا كه با ايادى خودشان در اين كشور راه‏هايى درست كنند كه خود اهل اين كشور براى آنها جاده را صاف كند. آنها مستقيماً نمى‏آيند سراغ شما، آنها با اين راه ها، با قلم‏هاى فاسد، با فكرهاى فاسد كه در خدمت مى‏گيرند در سراغ شما مى‏آيند و باشايعه افكنى‏ها و دروغپردازى‏ها در بين شماها هركس را به ديگرى بدبين‏خواهند بكنند. و آن روزى كه قشرهاى ملت خداى نخواسته برخلاف الان كه هستند، به هم بدبين بشوند، آن روز است كه رخنه كرده‏اند آنها و استفاده خواهند كرد. و همه مسؤول هستيم، از من طلبه تا مراجع اسلام تا علماى بلاد اسلامى تا دست اندركاران، مجلس، رئيس جمهور، ارتشى ها، پاسدارها و همه قشرهاى ملت در مقابل خدا مسؤولند و همه يك روز در پيشگاه خدا خواهيم رفت و از ما سوأل خواهد شد، نعمت را از ما سوأل مى‏كنند و آن نعمت، اسلام است. ما هستيم، ما بايد پا روى غرض‏هاى شخصى خودمان بگذاريم براى خدا و براى مقصد. ما همه بايد براى خدا باشيم چون از او هستيم و هر چه داريم از اوست، قدرت هر چه هست از اوست، نعمت هر چه هست از اوست و او نورالسموات والارض است و ما موظف هستيم از طرف او و از طرف عقل خودمان و وجدان خودمان كه به آن كسى كه ولى همه چيز ما هست خدمت بكنيم و آمال و آرزوى ما اين باشد كه دين او را تقويت بكنيم و اسلام را در بين بشر پياده كنيم و اين نمى‏شود الا به وحدت كلمه‏ء شما و دست برداشتن از اختلافات، اگر خداى نخواسته باشد و انشاءالله نباشد. و من اميدوارم كه با وحدت كلمه و با اخوت ايمانى محكم بايستيم و بايستيد و اين كشور را از حوادث دهر حفظ كنيد. خداوند انشاءالله به همه ما

صحيفه نور ج 17 صفحه 254

سعادت دريافت معنويات مبعث پيغمبر اكرم را عنايت فرمايد، خداوند تعالى از نور معرفت خودش كه به وسيله قرآن القا شده است به ما هم بهره‏اى عنايت فرمايد، و خداوند تعالى وحدت اسلامى اين ملت را حفظ بفرمايد و دولت‏هاى اسلامى را بيدار كند و ملت‏هاى اسلام را به هم پيوند بدهد.

والسلام عليكم و رحمه الله‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها