0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  11:06 AM

 

صحيفه نور ج 16 صفحه 272

تاريخ 9/6/61

بيانات امام خمينى در ديدار با رئيس و نمايندگان مجلس شوراى اسلامى، فرماندهان سپاه پاسداران، علماى پاوه و اورامانات، گروهى از سفرا و كارداران و اعضاى اتحاديه انجمن‏هاى اسلامى دانشجويان ايرانى‏در هند

اساس اين گرفتارى هائى كه بشر به آن مبتلاست، حب نفس است

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من هم متقابلاً به آقايان تبريك اين عيد سعيد را عرض مى‏كنم و اميدوارم كه خداوند اين اعياد را بر مسلمين و بر ملت شريف ايران مبارك فرمايد و مستضعفان جهان را بر مستكبران غلبه دهد كه آن روز عيد بزرگ مباركى خواهد بود و اميدوارم كه حاصل بشود يك همچو روزى. من عرض مى‏كنم كه اساس اين گرفتارى هائى كه بشر به آن مبتلا هست، از زمان آدم صفى الله تا امروز و از امروز تا روز حشر، آنكه بشر به آن مبتلا هست و اساس تمام فسادها و جنگ‏ها و ظلم‏ها و تعدى‏ها و تجاوزها بر آن محور است، اساسش حب نفس است كه شعبه‏هائى از اين حب نفس و مظاهرى دارد كه اگر ملاحظه بفرمائيد، اين مظاهر كه پايه‏اش حب نفس است، بشر را به تباهى كشيده و مى‏كشد و انبيا هم براى اصلاح اين امر آمده‏اند و مع الاسف آنطورى كه آنها مى‏خواستند، موفق نشده‏اند و گمان ندارم كه هيچ كس موفق بشود. يك شعبه از اين و يك مظهرى از اين حب نفس، حب رياست است، حب جاه است، حب غلبه است. از اول عالم تا حالا از اين قدرت‏هاى جابر هر چه به مردم رسيده است،از اين حب اشتهار، رياست، حب قدرت و از اينها بوده است كه اساسش همان حب نفس است، الان هم كه ما در يك وضعى باقى هستيم در دنيا كه همه مى‏دانيد دنيا الان چه خبر است و بر بلاد مسلمان‏ها چه مى‏گذرد و بر كشورهاى مظلوم چه ظلم‏ها واقع مى‏شود، اساس همه اينها همان حب مسند و رياست است. حب قدرت است كه آمريكا را وادار مى‏كند كه اين جنايت‏هايى كه در طول تاريخ بيسابقه است، انجام بدهد و حب سلطه و رياست است كه شوروى را برمى‏انگيزد كه اينطور با مردم دنيا و مظلومين دنيا رفتار كند و حب نفس است كه كشورهاى اسلامى، سران كشورهاى اسلامى در مقابل جناياتى كه از اين قدرت‏ها واقع مى‏شود و از وابستگان آنها واقع مى‏شود، بى تفاوتند. اگر چنانچه اين حب نفس در اين سران كشورهاى اسلامى نبود و اين حب جاه و قدرت نبود، با اين فجايع كه واقع شده است، با اين ظلم كه واقع شده است بر ايران و بدتر از او بر لبنان، نمى‏نشستند و تماشا كنند. همه ترس از اين دارند كه اين قدرت تخيلى كه بايد بگويم كه هيچ ارزش ندارد، ازشان گرفته بشود، از اين جهت آنطور خاضع شدند در مقابل امريكا و بدتر از او و فجيع تر از او در مقابل اسرائيل كه الان همه جست و

صحيفه نور ج 16 صفحه 273

خيزهائى كه در اين، اكثر اين كشورهاى اسلامى مى‏شود، براى اين است كه اسرائيل را به رسميت بشناسند و آن قرار كمپ ديويد را تحكيمش ببخشند. اگر حب اين چند روز رياست، اين چند روز سلطه نبود، هر انسانى ادراك اين معنا را مى‏كند كه مثل اسرائيل بر بلاد مسلمين اينطور رفتار كند و اينطور جسورانه در مقابل همه، همه را تحقير كند. ننگى بر چهره اين كشورهاى اسلامى نقش بست كه هيچ چيز اين ننگ را نمى‏تواند بزدايد، مگر اينكه توجه بكنند، مگر اينكه منقلب بشوند، متحول بشوند. و ننگى كه بر همه اين كشورهاست اين است كه با علم به اينكه دارند خلاف مى‏كنند، به صدام كمك مى‏كنند كه صدام، اسلامى كه در ايران دارد پاى مى‏گيرد انشاءالله، اين آدم، اين را زايل كند و همه كوشش شان بر اين معناست. بعضى تصريح مى‏كنند و بعضى هم خلافش را مى‏گويند و دروغ مى‏گويند. اگر اين حب جاه نبود كه ارث شيطان است و از اول شيطان براى همين خصيصه‏اى كه داشت، مطرود شد و چون خودش را از آدم بالاتر مى‏دانست و خودش را نار مى‏دانست و آدم را طين و آن نورانيت آدم را ادراك نكرده بود، موجب اين شد كه مطرود شد و قسم خورد كه همه را مطرود كند، يعنى همه بشر را و الان دارد او موفق مى‏شود در مقابل همه انبيا. اين حمله‏اى كه صدام به ايران كرد، خوب، همه مى‏دانيد كه براى اين بود كه سردار قادسيه بشود و آن مسائل و اين حمله‏اى كه اسرائيل بر لبنان در مقابل چشم همه مسلمانان منطقه و دولت‏هاى منطقه كرد، همه مى‏دانيد كه براى قدرت طلبى و جاه طلبى و آمريكا هم همين و همه قدرت‏ها هم همين و اين ممكن است كه در شما هم پيدا بشود، در ما هم پيدا بشود. شيطان فقط نمى‏رود سراغ صدام و امريكا و شوروى، او همه جا هست و مظاهر شيطان كه نفس اماره خود ما هست، پيش همه هست. اگر چنانچه يك وقت ديديد كه حب اين را داريد كه به مردم زور بگوئيد، حب اين را داريد كه مردم پيش شما خاضع باشند، بدانيد كه از آن حظ شيطانى پيشتان هست و اين حظ شيطانى است كه پيش قدرتمندها هست و قدرتمندها را آنطور جسور مى‏كند و همين حظ شيطانى پيش آنهايى كه خاضع در مقابل اين قدرتمندان مى‏شوند، با اينكه امكانات اينكه در جلوى آنها بايستند دارند، اين همان حظ شيطانى است، همان است كه شيطان را با آدم درگير كرد و مطرود شد و حرف خدا نشنيد و امر خدا را نشنيد و اين را نفهميد كه اطاعت امر خدا قضيه سجده بر آدم نيست، سجده بر خداست. مع الاسف در بين اين دولت‏هاى اسلامى به اصطلاح و سران اين دولت‏هاى اسلامى به اين امر مبتلا هستند. اگر چنانچه اين قدم را برداشته بودند كه حب اين رياست را كم كرده بودند يا موفق مى‏شدند زايل مى‏كردند، ممكن نبود كه بدون تفاوت بنشينند و اينطور بار ذلت بكشند.

يك وقت امريكا بر مردم غلبه مى‏كند و شوروى غلبه مى‏كند، يك وقت اسرائيل غلبه مى‏كند، اسرائيل امروز فرمانفرماى اين بلاد اسلامى دارد مى‏شود و اگر اين بى تفاوتى و اين كمك و اين طفره زدن براى اينكه بشناسند اسرائيل را به رسميت، اگر اين به نتيجه برسد، او فرمانفرماى همه شان خواهد شد و همين طور كه حالا تحقيرشان كرد و ذليلشان كرد در مقابل خودش به امر امريكا، به طرح امريكا، اين مطلب توسعه پيدا مى‏كند و در همه جا ريشه مى‏دواند. مكرر اين مساله ذكر شده است كه اسرائيل قناعت نمى‏كند به آنجائى كه هست، قدم قدم پيش مى‏رود و هر قدمى كه رفت، هى مى‏گويد ما

صحيفه نور ج 16 صفحه 274

كارى نداريم، ما همين هست، فردا قدم بالاترى بردارد. امروز لبنان است، فردا خداى نخواسته سوريه، پس فردا عراق است و همين طور.

و مع الاسف اين دولت‏ها به جاى اينكه در مقابل اين آدم و اين غير انسان قيام كنند، نهضت كنند، اتفاق حاصل كنند براى جلوگيرى، يك انكار هم نكردند، الان هم جست و خيز مى‏كنند براى اينكه تثبيت كنند مقام او را و اين يك ننگى است كه در كشورهاى اسلامى بر چهره همه است، بر سران، بيواسطه و بر مردم كشورها هم كه سران را اينطور به جاى خودشان گذاشتند كه هر كارى مى‏خواهند بكنند و هر ذلتى مى‏خواهند براى اسلام و مسلمين تهيه كنند و جلو اينها را نگرفتند، بر آنها مع الواسطه. ما اين مصيبت‏ها را به كجا بايد ببريم؟ ما را مبتلا كردند به جنگ عراق، توطئه ديدند كه ما برويم سراغ اسرائيل تا عراق تقويت بشود، آنوقت عراق و اسرائيل بيايند سراغ ما. ما اين توطئه را فهميديم و آقايانى كه متوجه امورند، توجه كردند و گفتند راه ما اين است كه از اين راه برويم، اگر از آن راه ما رفته بوديم، امروز عراق وضعش با ما غير از اين بود و اسرائيل هم به دنبال او با ما طور ديگرى بود.

ملت ايران همانطورى كه تاكنون عمل كرده است و پيروزى سياسى اخير را كه پيدا كرده است، اين يك امر خيلى چشمگيرى است. صدام با تمام قوا كوشش كرد به اينكه سران كشورهاى غير متعهد را در بغداد جمع كند و اين جمهورى اسلامى و اين قدرت اسلامى در اين گوشه دنيا باعث شد كه سران كشورها توجه كنند و دست رد به سينه صدام بزنند، بعد هم با كمال وقاحت مى‏گويد من براى اينكه وحدت اسلامى محفوظ باشد، از او گذشتم، پس خوب است وزراى خارجه بيايند اينجا، آنهم هر چه توانست اين ور، آن ور زد و به دريوزگى فرستاد افراد را به همه جا، منتهى به اين شد كه حالا باز اعلام كرده است كه نه، ما براى وحدت مسلمين از اين مطلب هم گذشتيم. و من عقيده‏ام اين است كه ايشان براى وحدت مسلمين به جهنم برود.

آنهائى كه اساس اختلاف بين مسلمين را درست مى‏كنند، خوب يكيش هم از آن افراد، همين صدام است كه اساس اختلاف است. دولت ايران با هيچ دولتى هيچ وقت جنگ نداشت و مخالفت نداشت، الا با آنهائى كه برضدشان مى‏خواهند كارى بكنند. اين هجوم ابلهانه صدام به ايران اسباب اين شد كه دولت‏هاى منطقه بسيارشان باايران يعنى با اسلام به مخالفت برخيزند. آنها هم كم‏كم خواهند فهميد كه صرفه اين نيست كه با يك همچو ملتى كه همه چيزش را در راه اسلام دارد فدا مى‏كند، مخالفت كنند، آنها هم خواهند توجه پيدا كرد، لكن ما هم بايد به مسائل يعنى به آن شيطنت‏هائى كه نفس اماره انسان مى‏كند، توجه كنيم، آن ريزه‏كارى هائى كه در انسان ايجاد مى‏كند. چه بسا يك نفر آدم زاهد متقى در طول عمرش به زهد و تقوا و اينها باشد معروف باشد و شيطان يك گوشه‏اى از دل او را ربوده باشد كه همه اين اعمال و اين زهد و تقوا، همه و همه فاسد بشوند و چه بسا باشد كه شما آقايانى كه در مجلس تشريف داريد و اميدوارم كه موفق باشيد، با همه كوششى كه مى‏كنيد براى اسلام، لكن آن حظ شيطانى از پيش شما نرفته باشد.

صحيفه نور ج 16 صفحه 275

ايمان است كه شما را وادار مى‏كند برويد و براى اسلام فداكارى كنيد

بايد خودتان مراقبت خودتان را بكنيد و وادار كنيد كسانى از شما مراقبت كنند و چه بسا باشد كه اين سپاه پاسداران و اين سران فرماندهان سپاه پاسداران با همه جديتى كه مى‏كنند براى اينكه به اسلام خدمت بكنند، در باطن قلبشان غير خودآگاه از اين خصيصه‏هاى شيطانى باشد كه يك وقت ببينند كه كارهائى كه كرده‏اند، دست شيطان در آن بوده است. بايد هميشه انسان مراقب خودش باشد. مى‏خواهد نماز بخواند، مراقبت كند از نمازش كه مبادا دست او در اين كار باشد، دست نفس اماره در كار باشد. بخواهد پاسدارى بكند، متوجه باشد كه مبادا دست او در كار باشد و او را به كارى وادار كند كه خودش تباه بشود و جمهورى اسلامى را هم چهره‏اش را يك طور ديگر نمايش بدهد. شماهائى كه دست اندر كار هستيد در اين جمهورى اسلامى، چه آن آقايان سفرا و كاردارهائى كه در خارج مى‏روند و خارج بيشتر توقع هست و چه شما سپاه پاسداران و ساير قواى نظامى و انتظامى كه در داخل خدمت مى‏كنيد و چه وكلاى محترم كه در مجلس خدمت مى‏كنند و چه همه، قوه قضائيه، قوه اجرائيه، همه بايد از خودشان مراقبت كنند.

بدانند آن كه آنها را به اين قدرت رسانده است كه قدرت‏هاى بزرگ دنيا حساب براى آنها باز كرده‏اند و همين مخالفت هائى كه هر روز مى‏كنند و توطئه‏هائى كه هر روز اين قدرت‏هاى بزرگ مى‏كنند، دليل بر قدرتمندى شماست. اگر شما قدرتمند نبوديد كه آنها با شما مقابله كردند، چون مى‏بينند كه يك قدرتى اينجا هست، شما بايد بدانيد كه اين قدرت، قدرت بازوى شما و من و ساير افراد نيست، اين يك قدرت الهى است، يك قدرت اسلامى است، يك قدرت ايمان است كه اين كار را انجام داده. ايمان است كه شما را وادار مى‏كند برويد و براى اسلام فداكارى كنيد و ايمان است كه در جبهه‏ها اين عزيزان ما در جنگ تا حد شهادت حاضر هستند و تا اين ايمان را حفظ كرديد و تا اين تعهد به اسلام را حفظ كرديد، هرگز نخواهيد آسيب ديد.

و بايد ما توجه كنيم به اينكه ما امروز در حال جنگ هستيم، هم جنگ سياسى و هم جنگ نظامى. الان ما با تمام اين قدرت هائى كه در جهان هست و آنهائى كه تبع قدرت‏بزرگ هستند، در حال جنگيم، يعنى آنها به ما حمله مى‏كنند و ما در حال دفاعيم. باز ما آنوقت نرسيده است كه بگوئيم خير، ما خودمان هستيم و مستقليم و همه چيزها تمام شده. خير، الان جبهه‏ها محتاج به افراد دارد، در جبهه‏ها بايد افراد بروند، اين يك واجب شرعى الهى است منتها واجب كفائى، به همه واجب است، مگر اينكه به اندازه كفايت حاصل شده باشد. هر كه مى‏تواند، قدرت دارد، بر او واجب است و اگر چنانچه به اندازه كفايت، به طورى كه سران نظامى، از سران پاسداران و سران ارتش و اينها گفتند ديگر احتياج نيست، آنوقت از همه ساقط مى‏شود. ما بايد اين مطلب را درست توجه به آن داشته باشيم كه ما در حال جنگيم و در حال دفاع و اگر خداى نخواسته سستى بكنيم، يك مثل اسرائيلى خداى نخواسته به ما حمله مى‏كند و ما اگر سستى كنيم، بر ما چيره مى‏شود. ما از حالا بايد جلويش را بگيريم. ما تا هر حدى كه رفتيم، همه دفاع بوده، الان هم دفاع مى‏كنيم، الان هم در عين حالى كه صدام ادعا

صحيفه نور ج 16 صفحه 276

مى‏كند كه ما شهرهاى ايران را به آن كارى نداريم، الان هم آبادان ما و بعضى ديگر از بلاد ما، هر روز آبادان تقريباً هر روز تقريباً بمباران مى‏شود، يعنى از خارج توپ مى‏اندازند و اينجا را تباه مى‏كنند، مردم را شهيد مى‏كنند و ما بايد دفاع كنيم از اين مسلمان‏ها و بايد دفاع كنيم از اين كشور اسلامى . دفاع ما تا هر جائى كه بايد دفاع كرد، پيشروى بايد كرد و اين بسته به همت جوان‏هاى برومند متعهد جندالله است كه نقيصه‏ها را پر كنند و بروند و انشاءالله به زودى كار را تمام كنند، تا بعد برويم دنبال آن دشمن بزرگتر، خبيث تر. اگر از صدام كسى هم خبيث‏تر باشد، آن بگين و امثال اينها.

حفظ ثغور اسلام جزء فرايضى است كه هيچ فريضه‏اى بالاتر از آن نيست

ما در بين راه هستيم آقايان. انقلاب ما در بين راه است و ما بايد او را دريابيم، همه بايد اين فكر را بكنند، آقايان نمايندگان محترم مردم هم بايد اين فكر را بكنند، ما بين راه هستيم، اگر اينجا احتياج باشد به نمايندگانى كه بروند در جبهه‏ها و مردم را نصيحت بكنند، آنوقت تصور اين را بكنند كه آيا يك سفر مستحبى حج بايد بروند يا يك سفر تقريباً واجب به طرف جبهه‏ها و نصيحت آنها و دلدارى به آنها. الان چند روز است كه به من مكرر گفته شده است كه دارد مملكت براى اين توجهى كه دارند به سفر حج، فلج مى‏شود، وكلاى مجلس مى‏خواهند همه مشرف شوند، 140 نفر يا بيشتر مشرف بشوند، البته عذر دارند، مى‏گويند آقاى هاشمى فرمودند كه اين تعطيلى آنهاست، لكن ما اين فكر را بكنيم كه ما امروز تعطيل داريم؟ ما امروز مى‏توانيم در اين وضعى كه كشور ما دارد، استفاده از تعطيل بكنيم؟ و شوراى قضائى هم مى‏گويند بسياريشان مى‏روند، شوراى نگهبان هم، خوب، ايشان هم مى‏روند و از ساير قشرها هم همين طور. اگر واجب باشد مكه، خوب، هيچ كس جلويش را نمى‏تواند بگيرد، بايد هم بروند، اگر حج فريضه باشد، مگر اينكه يك فريضه بالاتر از آن حفظ ثغور اسلام كه همه فرايض را كنار مى‏گذارند. اين را من عرض كردم، باز هم به بعضى از آقايان كه اينجا تشريف داشتند كه با اينكه قتل نفس مومن از همه گناهان كبيره شايد بعد از شرك بالله بالاتر باشد، قتل نفس مومن بيگناه، لكن اسلام، همين اسلامى كه اينقدر راجع به مومنين سفارش فرموده است و تحذير از قتل نفس مومن كرده، از احكام جهادش اين است كه اگر يك دسته‏ء از همين مومنين، از همين مسلمين، از همين فقها، از همين عرض بكنم دانشمندان از كفار جلو قرار دادند و سپر قرار دادند براى خودشان كه بيايند، امر فرموده است كه همه را بكشيد، اينها با آنها، اينها همه شهيدند و به بهشت مى‏روند آنها هم جهنم، براى اينكه حفظ ثغور اسلام است، حفظ نظام اسلام است، حفظ ثغور اسلام است. حفظ ثغور اسلام جزء فرايضى است كه هيچ فريضه‏اى بالاتر از آن نيست، حفظ اسلام است. آقايان توجه كنند، خودشان همه دانشمند هستند، همه توجه به مسائل دارند كه البته بعضى مسائل ديگر هست من نمى‏خواهم بگويم كه موجب نگرانى است، ولى خودتان توجه بكنيد كه آيا با اين وضعى كه كشور ما دارد، اينطور كوچ كردن به جوار بيت الله با آنهمه ثواب‏هائى كه دارد، بر غير اشخاصى كه واجب عينى است، آيا الان صلاح مى‏دانند آقايان كه اين مملكت را به حال تعطيل درآورند؟ و خداى نخواسته يك

صحيفه نور ج 16 صفحه 277

وقت يك صدمه‏اى وارد بشود به كشورتان علاوه بر يك نگرانى‏هاى ديگرى كه هست. در هر صورت توجه به اين بكنيد كه انگيزه‏اى كه در قلب شما براى رفتن حج هست، چه هست، اين است كه به ثواب عالى برسيد، آنوقت ببينيد ثواب اينكه به حج برويد يا ثواب اينكه براى مسلمين خدمت بكنيد، كدام بيشتر است؟ براى حدود و ثغور اسلام خدمت بكنيد، كدام بيشتر است؟ تحصيل علم از امورى است كه واجب كفائى است و از امور مهم است، لكن اگر ما يك وقت احتياج داشتيم به اينكه علما و افراد مستعد الان تحصيل علم را كنار بگذارند و بروند در جبهه‏ها و دلدارى بدهند به اينها، هدايت كنند اينها را يا بروند به شهرهاى دور افتاده و هدايت كنند آنها را، اين مستحب بسيار بزرگ را بايد كنار بگذارند، بروند آن كار را انجام بدهند، براى اينكه آن واجب است. انجام بدهند، بعد كه آرامش حاصل شد برگردند آقايان تحصيل بكنند، چنانچه همه متصديان روحانى كه هستند الان از باب اينكه مى‏بينند كه نمى‏تواند و نخواهد توانست كسان ديگر اداره اين كشور را آنطورى كه اسلام مى‏خواهد بكند و ما تجربه كرديم كه نشد، اين آقايان با اينكه شغلشان اين نيست و حالا من عرض مى‏كنم كه بناى روحانيون بر اين نيست كه حكومت را بگيرند. حكومت چيست؟ اما بناى روحانيون بر اين نيست كه اسلام را حفظ كنند؟ ما گمان مى‏كرديم كه در بين روشنفكران ما به اصطلاح، خوب، اشخاصى پيدا مى‏شوند كه متعهدند و حفظ مى‏كنند اين را. اگر حالا هم پيدا شد يك همچو اشخاصى، يك همچو جمعيت هائى، آقايان پست‏هاى مهمتر دارند، مى‏روند سراغ كارشان، آقاى هاشمى هم مى‏روند، آقاى خامنه‏اى هم مى‏روند و همه كسانى كه متصدى هستند. اما، ما چه بكنيم امروز وضع ما، وضع ايران، وضع گرفتارى‏هاى داخل و خارج به جورى است كه بدون اينها نمى‏شود اداره كرد اين مملكت را، يا مى‏كشانندش به طرف آمريكا و كمونيسم يا مى‏كشانندش به طرف امريكا و سرمايه‏دارى ياكشانندش طرف كمونيسم و آن بساط و ما لازم است برايمان حفظ كنيم.

ننشينيد كنار و هى نق بزنيد و مردم را مايوس كنيد

خوب، ما جواب خدا را چه بدهيم؟ جواب اين شهدائى كه براى اسلام جنگ كرده‏اند چه بدهيم؟ و آن اشخاصى كه الان هم كارشكنى مى‏كنند، واقعاً چه جوابى فكر كرده‏اند؟ آنهائى كه اعتقادى به اين مسائل ندارند، خوب راحتند، مى‏گويند كه چيزى، خبرى نيست لاخبر جاء ولا وحى نزل آنها حالا راحت است وضعشان. آنهائى كه اسلامى فكر مى‏كنند، مسلمان هستند، اينها مقايسه نمى‏كنند.

بين اين جمهورى كه ما الان در اسلام داريم، در ايران داريم، با آن حكومتى كه سابق بود، با آن وضعى كه سابق بود؟ اينها فكر نمى‏كنند كه اين كشور ولو تا حالا نتوانسته صددرصد مسائل را اسلامى بكند، نه اينكه نخواسته، نتوانسته، لكن آنقدرى كه به طرف اسلام رفته است، در طول تاريخ شما يك حكومتى را پيدا نمى‏كنيد كه اينطور باشد كه اينطور طرف اسلام جهش كرده باشد. شما وقتى ملاحظه بكنيد صدر اسلام را، آيات شريفه‏اى كه وارد شده، رواياتى كه وارد شده، راجع به اين تساهلى

صحيفه نور ج 16 صفحه 278

كه در جنگ مى‏كردند آنها، آن خون جگرى كه حضرت اميرالمومنين سلام الله عليه مى‏كرد كه هى شما مى‏گوئيد جنگ، مى‏گوئيد حالا تابستان است، بگذاريد زمستان، زمستان مى‏گوئيد تابستان است. شما ببينيد امروز اين سپاه پاسداران، اين ارتش، اين نظامى ها، اين بسيج، اين ملت در آن هواى گرم 60، 70 درجه خوزستان و در آن بيابان‏ها كه انسان اگر برود خفه مى‏شود، اين جوان‏هاى عزيز ما به مدد الهى در آنجا دارند زحمت مى‏كشند، آخ هم نمى‏گويند، يك كدام شكايت نمى‏كنند. من تاكنون كه اينجا نشسته‏ام، يكى كه شكايت بكند از اينكه مادر جنگ مثلاً نرويم، چطور شد، من نديده‏ام همچو چيزى، لكن هر روز مى‏آيند با چهره گشاده، هر روز مى‏آيند و تقاضا مى‏كنند كه ما برويم شهيد بشويم. خوب، يك همچو تحولى كه حاصل شده است در يك كشورى، اين آقايانى كه آن كنار نشسته‏اند و اشكالتراشى مى‏كنند، مثلاً در يك دهى يك آدمى در آن ده يك كارى كرده، پس وا اسلاما، فكر اين نمى‏كنند كه خوب، در يك كشورى كه انقلاب شده است و الان در حال انقلاب است، يك آدمى هم در يك گوشه‏اى از اين كشور يك كارى مى‏كند. مگر شما حالا با زمان پيغمبر مى‏خواهيد خيلى شما جلو باشيد؟ زمان پيغمبر هم همين مسائل بوده، همين مطالب بوده كه يك حكومت، حضرت امير يك حكومتى كه مى‏فرستاد، گاهى خرابكارى مى‏كرد، عزلش مى‏كرد و مى‏خواست او را. مگر مى‏شود يكدفعه همه جا، يكدفعه ما صبح كنيم كه همه جا بهشت برين شده است؟ ما بايد ببينيم، اين آقايان بايد ببينند كه اينها دارند رو به اسلام مى‏روند يا خير، دارند رو به خلاف اسلام مى‏روند. انصاف داشته باشند اينهائى كه نشسته‏اند هيچ كارى براى اين جمهورى اسلامى از اولش تا حالا نكرده‏اند، كارشكنى كردند، كار نكردند، آن روشنفكرش آنطورى و آن مرتجع به اصطلاح شما آنجورى، همه، خوب بعضى از اينها را كه ما مى‏دانيم يك قدم براى اين نهضت برنداشتند، مخالفت هم با آن داشته‏اند، نصيحت هم ما را مى‏كردند كه آقا ول كنيد، نمى‏شود، بگذاريد اين شاه باشد، خوب، بهتر از ديگران است. خوب، يك همچو وضعى الان پيش آمده است كه شما مى‏بينيد در ايران الان اينقدر مراكز فساد از بين رفته است، اينها را حساب نمى‏كنند، اينقدر شراب فروشى‏هايى كه مثل آب توى مردم جريان داشت از بين رفته، يكى نمى‏تواند الان هم بيايد يك همچو كارى بكند. اينهمه چيزهائى كه در دولت‏ها بوده و در مجلس بوده و هر كه مجلس را در آنوقت ديده مى‏داند چه خبر بود، حالا مى‏بيند كه اينطور است، خوب، شما نبايد اين را قدردانى و تشكر كنيد از خداى تبارك و تعالى كه همچو عنايتى كرده‏اند؟ همراهى كنيد، مى‏توانيد بيائيد قضاوت كنيد، خوب، بيائيد قضاوت كنيد، مى‏توانيد بيائيد يك استانى را استاندارى كنيد، بيائيد بكنيد، ننشينيد كنار و هى نق بزنيد و مردم را مايوس كنيد، با اينكه نمى‏شوند اينها مايوس. آن اشخاصى كه در خارج رفتند و فرار كردند و حالا هى اعلاميه پخش مى‏كنند و خودشان هم با خودشان در جنگ هستند و اينها، آنها از يك طرف يك جورى صدمه به اينجا مى‏زنند، اين آدم ماب هم كه در بازار است يا در مدرسه است يا در كجا هست، اين هم يك جور ديگر صدمه مى‏زند.

در محضر خدا ما نبايد يك كارى بكنيم كه برخلاف چيز خدا باشد برخلاف حكم خدا

صحيفه نور ج 16 صفحه 279

باشد. ما يك جمهورى الان به دستمان آمده، اين هم با جديت ماها نبوده، خدا يك همچو كارى كرد. آن كه مقلب قلوب است، خداست. كى مى‏تواند سرتاسر كشور را، از آن بچه كوچولوهائى كه زبان تازه درآورده‏اند تا آن پيرمردهائى كه روى تختخواب خوابيده‏اند، اينها را يكدل و يكجهت براى اسلام بسيج كند؟ كدام وقت شما ديده بوديد كه برادرهاى اهل سنت و برادرهاى اهل تشيع با هم مجتمع بشوند و در يك مقصد راه بروند؟ اگر بگذارند اين فاسدها، اگر بگذارند كه اين دو تا برادر، اين دو قشر بزرگ اسلامى با هم پيوند كنند و در مقابل ديگران بايستند. و بالاخره ما بايد هميشه توجه به خدا داشته باشيم و بدانيم كه يك روزى همه ما در محضر خدا مى‏رويم و همه ما مسوول هستيم، اين را بايد احساس بكنيم، وقتى اين احساس شد، اداره خوب مى‏شود، مجلس خوب مى‏شود، الحمدلله خوب هم هستند اينها، خوبتر مى‏شود، سپاه خوب مى‏شود، ارتش خوب مى‏شود، شهربانى خوب مى‏شود، شهردارى، همه چيزها خوب مى‏شود و همه امور انشاءالله اميدوارم كه با تعهد اين ملت عزيز بر وفق اسلام انشاءالله به پيش برود و خداوند همه ما و شما را موفق كند كه خدمتگزار اسلام، خدمتگزار اين مستمندان و اينهايى كه در طول تاريخ شاهنشاهى توسرى خورده‏اند و محروم بوده‏اند، نگذارند اينها به محروميت باقى باشند. دولت توجه به اين معنا داشته باشد كه در اين جاهاى دور افتاده توجه زيادتر بكنند و اينها را يك قدرى به آنها رسيدگى بكنند و خداوند همه شما را موفق و ما را هم انشاءالله از خدمتگزاران شما حساب كند.

والسلام عليكم‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها