0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  10:47 AM

 

صحيفه نور ج 16 صفحه 74

تاريخ 24/12/60

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از پرسنل هوانيروز، كاركنان، كارداران و سركنسولان جديد وزارت امور خارجه، اعضاى خانواده‏هاى شهداى حادثه آمل، گروهى از كاركنان وزارت دفاع و مربيان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى‏

آنها حربه ايران را كه ايمان، توحيد و اسلام است نمى‏شناسند و تاييدات غيبى را منكر هستند

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من از شما جوان‏هاى برومند از هر طبقه كه هستيد، از نظاميان و كارمندان وزارت خارجه و بازماندگان شهداى آمل تشكر مى‏كنم و سلامت و سعادت همه را از خداى تبارك و تعالى مسئلت مى‏نمايم. اشتباهى كه همه اين گروه‏هاى مخالف با ايران و اسلام دارند اين است كه چون يك حكومت اسلامى و يك رژيمى كه تمام اجزاء او منسجم باشد و يك دولتى كه از مردم و ارتشى كه از مردم باشد نبوده است، يا اگر بوده است همان در صدر اسلام يك مدت كوتاهى بوده و بعدش نبوده است، لهذا اينها آشنايى ندارند با يك همچو طرز حكومت. اينها هميشه در ذهنشان از حكومت‏ها مثل حكومت هيتلر و رضاخان و ديگر اشخاص غير انسانى و غير اسلامى و غير مكتبى در ذهنشان هست و مقايسه مى‏كنند مابين حكومت‏هائى كه در تمام دنيا هستند با حكومتى كه در ايران هست و نفهميدند كه اين طرز حكوكت غير آن طرزهاست، و لهذا به فكر ناقص خودشان در اين كشور كودتا امكان دارد و به فكر ناقص خودشان خرابكارى‏ها در اين كشور براى تضعيف روحيه ملت تاثير دارد يا حمله نظامى در مقابل اين كشور و اين ملت فايده دارد. اينها حتى آنهائى كه از خود ايران بودند و در ايران هم در زمان انقلاب بودند نشناختند ايران را و نشناختند قدرت ايمان را و نشناختند اسلام را. اينها اعتقاد داشتند كه كشور ايران به واسطه انقلابى كه شده است، ارتشش در هم ريخته و مردمش متفرق و سر و سامان ندارد اين كشور و اگر يك قدرتى در مقابل او بايستد، در ظرف چند روز مى‏تواند كه ايران را قبضه كند. اين اشتباهات براى همين است كه ادعا مى‏كنند ما اسلام را مى‏شناسيم و نشناختند، ادعا مى‏كنند كه ما جامعه‏ها را مى‏شناسيم و نشناختند و نكته‏اش هم همين بود كه عرض كردم كه يك جامعه مثل جامعه امروز ايران سابقه نداشته يا سابقه‏اى كه آنها مطلع بر آن شده باشند، نداشته و لهذا هر يك از اينها كه با آن جهالتى كه دارند و عدم ديد سياسى و شناخت از اسلام و جامعه ما دارند، در يك گوشه‏اى با هم جمع مى‏شوند و مى‏خواهند توطئه كنند، به خيال خودشان مى‏خواهند كه يا ايران را

صحيفه نور ج 16 صفحه 75

برگردانند به حال سلطنتى، كه يك طايفه زيادشان اين خيال را دارند، يا ايران را از جمهورى اسلامى‏اش برگردانند به جمهورى دموكراتيك، كه آنها هم يك دسته هستند و روى هم رفته اينها اسلام را نمى‏خواهند، حتى آنهائى كه ادعاى اسلام مى‏كنند هم حكومت اسلامى را به اين وضعى كه در ايران هست، نمى‏خواهند. آنها نمى‏خواهند كه دولتشان يك دولتى باشد كه با مردم آميخته است و ارتششان يك ارتشى باشد كه در دامن ملت است و ملت در دامن او. آنها مى‏خواهند كه يك رژيمى باشد كه يكى در آن بالا باشد و حكومت كند با يك اقليت و همه مردم هم خاضع باشند، آن هم خاضعى كه با سرنيزه خاضع باشند. شما اگر خيال كنيد كه در سرتاسر دنيا حكومتى باشد كه سرنيزه را بردارد و بتواند به جاى خودش بنشيند، نداريم همچو حكومتى، يعنى خود ملت‏ها و خود مردم توده‏هاى ميليونى با حكومت‏ها موافق نيستند و يا تا كنون نديدند يك حكومتى كه وقتى كه جنگ بشود همه مردم جنگجو هستند، وقتى كه محاصره اقتصادى بشود افكار همه مردم توجه به اين پيدا مى‏كند كه ما بايد خودكفا باشيم و متخصصين ما مشغول مى‏شوند و افكار خودشان را به راه مى‏اندازند و قدرت خودشان را به راه مى‏اندازند و ايران را مستغنى مى‏كنند از خارج و من به شما اطمينان مى‏دهم كه اگر تا يك مدتى ما در اين فشارها باشيم، ايران بيشتر ثبات پيدا مى‏كند و مغزهاى متفكر مكتبى ايران بيشتر به كار مى‏افتد و ايران را - از - خودكفا مى‏كند. آنها حتى كارمندان دولت را، كاركنان در كشور، آنهايى كه در كارخانه‏ها كار مى‏كنند و كارگرانى كه در مزارع مشغول زراعت هستند، در يك رژيم اسلامى نشناختند، آنها مقايسه كردند اينجا را يا به بعض كشورهاى غربى يا به بعض كشورهاى شرقى و روى آن ديد است كه تا اينجا وارد مى‏شوند. آن حربه‏اى كه در دست ايران است، پيش آنها نيست و آنها نمى‏شناسند آن حربه را، آن حربه ايمان است، حربه توحيد است، حربه اسلام است، حربه قرآن مجيد است كه در تحت بيرق يك همچو اسلام و قرآن و توحيد همه مجتمع هستند و آنها تاييدات غيبى الهى را منكر هستند، نمى‏توانند بفهمند، اينها نمى‏توانند چشمشان را باز كنند و ببينند كه در هرگوشه از ايران يك امور خارق العاده واقع مى‏شود كه با دست عادى بشر نمى‏تواند واقع بشود. آنها در طبس آمدند و گمان كردند كه مى‏توانند نيرو پياده كنند و مى‏توانند بيايند و به بهانه خارج كردن گروگان‏ها ايران را قبضه كنند و خداى تبارك و تعالى شن‏ها و بادها را فرستاد و آنها را شكست داد.

اينها نمى‏توانند بفهمند و نخواهند توانست بفهمند كه سربازهاى ايران از نظامى و پاسدار و ساير قواى مسلح با ايمان است كه دارند پيش مى‏روند. تمام قدرت‏ها يك طرف ايستادند و يك قدرت ايمان هم در مقابل آنها يك طرف و قدرت ايمان بر آنها غلبه كرد و غلبه مى‏كند. اينها جامعه‏اى كه اسلام در او وجود پيدا كرده است و پياده شده است، اين جامعه را نديدند تا بفهمند، در كتاب‏ها هم همچو جامعه‏اى را نخوانده‏اند تا بفهمند، افكار كوتاه آنها هم نمى‏رسد به اين امر كه بتوانند بفهمند جامعه اسلامى يعنى چه. در تاريخ، در عين حالى كه خوانده‏اند كه عده‏هاى بسيار كم و ارتش بسيار كم اسلام بر دولت‏هاى طاغوت بسيار قدرتمند مثل ايران سابق و مثل روم غلبه كردند و اين غلبه، غلبه ايمان بود، آنها را آنطور غربى‏ها غربزده كردند و تبليغات برضد اسلام و برضد ايمان و برضد انبيا

صحيفه نور ج 16 صفحه 76

كردند كه غفلت كردند از ايمان و اسلام و روى آن غفلت مشغول اينطور خرابكارى‏ها هستند. اگر اين عده‏اى كه در جنگل بودند، اسلام را فهميده بودند، حمله به آمل نمى‏كردند. اين حمله در عين حالى كه براى ما تاسف‏انگيز بود و عده‏اى از برادرهاى ما را از دست ما گرفت لكن فهماند به اين دسته‏هاى غير انسانى كه اينطور نيست كه شما خيال مى‏كنيد كه اگر يك صدايى بلند كنيد مردم با شما هستند. چطور يك مردم مسلمانى كه دل بسته‏اند به اسلام و دل بسته‏اند به قرآن و شهادت را براى خودشان افتخار مى‏دانند و هر كس شهيدى دارد براى خانمان خودش يك افتخارى مى‏داند و هست، چطور امكان دارد كه چند تا دزد سرگردنه و چند تا اشخاصى كه هيچ از قرآن و اسلام اطلاع ندارند و هيچ ايمان ندارند، بيايند و يك شهر مومن را بخواهند به هم بزنند؟ اين معنا واضح شد كه مساله آنطور نيست كه اينها فكر كردند. صدام يا آنهايى كه صدام را وادار كرده بودند به اينكه به ايران حمله كند، نشناخته بودند ايران را، نشناخته بودند قدرت اسلام را، نشناخته بودند قدرت ايمان را و حمله كردند و به اين دام افتادند و حالا دارند دست و پا مى‏زنند كه از اين دام بيرون بروند و نمى‏توانند بيرون بروند.

به حكم قرآن تجاوزگر باغى است و بايد با او قتال كرد

تبليغات زيادى كه شما مى‏دانيد در همه بوق‏هاى تبليغاتى هست، اخيراً ديگر به اينجا رسيده‏اند كه از اين راه تبليغ كنند كه صدام صلح طلب است و ايران قبول نمى‏كند ايران كه‏گويد ما از آن راهى كه داريم عقب نمى‏نشينيم، ببينند چه راهى را او مى‏گويد، ايران چه مى‏گويد، در عين حالى كه مى‏دانند باز هم نخست وزير ما، رئيس جمهور ما، رئيس مجلس ما، وزير خارجه ما، همه اينها تكرار مى‏كنند كه بيايند اشخاص ببينند كه ما چه مى‏گوئيم، آيا ما صلح طلب نيستيم؟ صدام صلح طلب است؟! اگر يك دزدى آمد در خانه يك انسانى و اثاث او را يك مقدارى غارت كرد و خانه او را گرفت و به آتش زد بعض اثاث او را، بعد بگويد كه مردم بيائيد ما را صلح بدهيد، صلح بدهند كه توى دزد يك قدرى از خانه را داشته باشى و صاحبخانه هم يك قدرى؟ توى دزد اين ضررهايى كه زدى، ناديده بگيرند؟ توى دزد اين شرارت‏هايى را كه كردى، ناديده بگيرند؟ اگر ناديده نگيرند، صلح طلب نيستند؟ اگر صلح به اين معنا مى‏گويند كه ما كشورى كه به آن حمله شده است، تجاوز شده است، دزدها آمده‏اند و مقدارى از منزل ما را، مقدارى از خانه‏هاى ما را غارت كردند، آتش زدند، خراب كردند و جوان‏هاى ما را كشته‏اند، حالا مى‏گويند ما سرجاى خودمان هستيم، بيائيد اى دنيا ببينيد كه ما صلح طلبيم، بيائيد صلح بكنيم، خوب، ما هستيم در اينجا، آنجايى كه با تجاوز آمديم و گرفتيم، آنجا هستيم، لكن بيائيد ما را صلح بدهيد، اين صلح را كدام انسان مى‏تواند بپذيرد؟ اين اسمش صلح هست اصلش؟ ايران كه مى‏گويد كه تا از خانه ما بيرون نرويد و تا جرم‏هايى كه كرديد، معلوم نشود كه شما مجرم هستيد و تا ضررهايى كه به ايران زديد، جبران نشود و حكم به جبران نشود، صلح معنا ندارد، براى اينكه صلح بدون اينها يعنى يك مقدار از خاك ما دست آنها باشد و بعد بگويند گرفتيم اين را و مال خودمان، اين ضررهايى كه به ايران وارد شده است كه ضررهاى انسانى‏اش بسيار با اهميت و ضررهاى مادى‏اش‏

صحيفه نور ج 16 صفحه 77

هم همين طور، اين ضررها را زديم، حالا بيائيد صلح كنيم، يك مقدارى از خاك ايران مال ما باشد و حدش را بياوريم اين ور آبادان مثلا"، حدش را قرار بدهيم خونين شهر. اين صلح است؟! ما مى‏گوئيم كه، به همه كشورهاى اسلامى و همه كشورهاى اسلامى، تمام كشورهاى عرب و غير عرب ما مى‏گوئيم كه ما حكم را قرآن قرار مى‏دهيم، قرآن كتاب آسمانى مسلمين است، طايفه يا طايفه ديگرى ندارد، ما حكم را قرآن قرار مى‏دهيم، ما يك آيه‏اى از قرآن كريم را حكم قرار مى‏دهيم و عقلاى عالم، اشخاصى كه مى‏خواهند صلح بدهند ما را، با همين يك آيه عمل بكنند و ما قبول داريم. صدام هم كه مى‏گوئيد و خودش اقرار مى‏كند كه من مسلمان هستم، در عين حالى كه ما بعيد مى‏دانيم، اين قرآن است، ساير كشورهاى اسلامى هم كه مى‏گويند كه ما، ملت‏ها قرآن را قبول دارند، حتماً دولت‏ها هم مى‏گويند ما به قرآن اعتقاد داريم، بيايند بنشينند نماينده بفرستند. ما قرآن كريم را باز مى‏كنيم، سوره حجرات را باز مى‏كنيم و يك آيه از آيات سوره حجرات را برايشان مى‏خوانيم، مى‏گوئيم بيائيد با اين عمل كنيد. در آن آيه اين است كه اگر دو طايفه‏اى از مومنين با هم جنگ كردند، شما صلحشان بدهيد و اگر يك طايفه‏اى از اينها تجاوز به طايفه ديگر كرد، همه‏تان مكلفيد كه با او قتال كنيد، جنگ كنيد تا اينكه به اطاعت خدا برگردد. وقتى به اطاعت خدا برگشت، صلح كنيد به عدالت، به قسط. ما مى‏گوئيم به دنيا كه بيائيد ببينيد كه ما در خاك عراقيم يا عراق در خاك ماست؟ اگر ما در خاك عراقيم، شما با ما جنگ كنيد و اگر عراق در خاك ماست، به حسب قرآن كريم تجاوز كرده، وفئه باغيه است وفئه باغيه را بايد با او قتال كنيد. ما از قتال شما هم گذشتيم و اميدى به اين نداريم، لااقل محكوم كنيد. اگر به قرآن عمل نمى‏كنيد كه قتال كنيد و او را با سرنيزه بيرون كنيد از كشور اسلامى، لااقل محكوم كنيد او را و اگر محكوم هم نمى‏كنيد لااقل بى‏صدا باشيد، بى طرف باشيد. چه شده اينها را كه نه به قرآن اعتنا دارند و نه به حكم عقل اعتنا دارند و نه مسائل بين المللى، به هيچى اعتنا ندارند، هر روز يك شايعه درست مى‏كنند، هر روز مى‏گويند بحرين را بنا بود ايران، مى‏خواست بحرين را چه بكند. يك طياره از يك جا عبور مى‏كند يك جائى ديگر ساقط مى‏شود، شايعه درست مى‏كنند كه اسرائيل داشت همراهى مى‏كرد و اسنادش موجود است. اين كدام اسناد؟ يك كشورى كه بيست و چند سال است با اسرائيل مخالفت كرده، دست اسرائيل را از نفتش كوتاه كرده، روابط بكلى قطع است و او را غاصب مى‏داند و مسلمين را دعوت به اتحاد مى‏كند كه اين را بايد بيرون بكنيد و او به ريش مسلمين دارد مى‏خندد و امريكاى فاسد هم همين طور، باز اين مسلمين از اسرائيل دست برداشتند و مى‏خواهند با او مصالحه كنند بعضى از آنها به تبع امر امريكا و همه تبليغات خودشان را متمركز كردند به ضد ايران، يك دفعه از خودشان نمى‏پرسند كه آخر قضيه چيست. اينقدر سرسپردگى به امريكا، اينقدر سر سپردگى و ترس، ذخاير خودتان را تقديم امريكا مى‏كنيد و از او هم با او هم روابط داريد و از او هم عذر مى‏خواهيد و خوش خدمتى و خوش رقصى هم مى‏كنيد. ما با اينكه ملت ضعيف هستيم و به حسب افراد، افراد ما حدود سى و پنج ميليون يا چهل ميليون است و ابزار جنگى ما يك ابزار محدودى است بسياريش هم غارتگرها در وقتى كه انقلاب بود، غارت كردند

صحيفه نور ج 16 صفحه 78

و قايم كردند، حالا به روى خود همين ملت مى‏كشند، ما با همه اين گرفتارى‏ها كه داريم، در مقابل همه كشورهايى كه مى‏خواهند تعدى بكنند ايستاديم، در مقابل همه قدرت‏هائى كه با ما مى‏خواهند مخالفت كنند و با اسلام مى‏خواهند مخالفت كنند، ايستاده‏ايم و مع‏الاسف اين دولت‏هاى اسلامى بسياريشان به جاى اينكه با اسرائيل جنگ كنند، به جاى اينكه دست اتحاد به ايران بدهند كه اسرائيل را دفن كنند، اسرائيلى كه به همه چيز مسلمين طمع دوخته است، اسرائيلى كه برنامه‏اش اين است كه از نيل تا فرات مال اوست، اين اسرائيلى كه مكه و مدينه مكرمه را از خودش مى‏داند و مى‏خواهد دست درازى كند، مع‏الاسف اين حكومت‏ها به او كار ندارند بلكه مى‏خواهند بشناسند او را و همه تبليغات خودشان را و همه هم و غم خودشان را به اسلام و به حكومت اسلامى ايران متمركز كرده‏اند. تا گفته مى‏شود كه ما از اين حدودى كه داريم و چيزى كه از اول گفته‏ايم، هيچ قدمى كنار نمى‏گذاريم، فوراً مى‏بينيد كه يك جا مى‏گويد كه ديگر صلح امكان ندارد براى اينكه ايران سر صلح ندارد. مگر آن حدودى كه ما گفتيم چيست؟ جز اين است كه بايد بيرون برود تا ما بنشينيم با او صلح كنيم؟ ما قرآن مى گوئيم، ما حكم قرآن را مى‏گوئيم كه همه مسلمين بايد به اين جنگ كنند تا اين بيرون برود. اگر بعد از جنگ سر فرود آورد به احكام اسلام، آنوقت بنشينند صلح كنند، آن هم صلح به قسط و عدل. مسلمين بيايند ببينند، بابا بى خود صرف وقت در تبليغات نكنند و حسن قضيه اين است كه تبليغات اينقدر اختلاف دارد و اينقدر اعوجاج دارد و اينقدر خلاف ضرورى است كه ديگر هركس بشنود، هم، اگر راست هم اينها بگويند، مى‏گويند دروغ است. اين بوق‏هاى تبليغاتى كه هر روز يك چيز مى‏گويند و هر روز يك مطلب واضح‏الفساد را مى‏گويند، طورى اينها حيثيت خودشان را از دست داده‏اند كه هر كه بشنود كه راديوى كذايى چه گفت، مى‏گويد راديو دروغ مى‏گويد. راديويى كه مى‏گويد كه زن و مرد ايران ديگر برگشته‏اند از حكومت اسلام، از اين حكومت پشت كردند، يا نقل مى‏كند از بعض اشخاص فاسدى كه به واسطه فسادش نتوانسته است در ايران بماند و فرار كرده، نقل مى‏كنند كه اينها جوان‏ها و زن‏هاى آبستن و بچه‏ها و اينها را در خيابان‏ها هر روز مى‏كشند، در عين حالى كه خود اين تروريست‏ها دارند اين كارها را مى‏كنند، اين كارها را انجام مى‏دهند و بعد مى‏گويند ايرانى‏ها اين كار را مى‏كنند. بله ايرانى است، اما كدام ايرانى؟ آن ايرانى كه به اسم مجاهد خلق بر ضد خلق، با اسم فدايى خلق بر ضد خلق قيام كرده است، آن هم ايرانى است لكن انسان نيست.

اصل وارد شدن در حزب براى ارتش، سپاه پاسداران و قواى انتظامى و نظامى جايز نيست‏

برادرها! ما بايد خودمان، خودمان را حفظ كنيم، نبايد ما منتظر اين باشيم كه قدرت‏هاى خارجى به ما كمك كنند، ما از كمك آنها گذشتيم. مرا به خير تو اميد نيست، شر مرسان. شر هم بخواهند برسانند ما با آنها مقابله مى‏كنيم. ما بايد كلاه خودمان را خودمان حفظ كنيم و حفظ اين به اين است كه ارتشى و ساير قواى نظامى و انتظامى، پاسدار، اينهايى كه عشايرى هستند، اينهايى كه قدرت‏هاى

صحيفه نور ج 16 صفحه 79

نظامى و انتظامى هستند، با هم يكصدا باشند، اختلاف در بين نباشد. و من عرض مى‏كنم به همه اين قوا و به فرماندهان اين قوا كه اين افراد در هيچ يك از احزاب سياسى، در هيچ يك از گروه‏ها وارد نشوند. اگر ارتش يا سپاه پاسدار يا ساير قواى مسلحه در حزب وارد بشود، آن روز بايد فاتحه آن ارتش را خواند. در حزب وارد نشويد، در گروه‏ها وارد نشويد. اصلاً تكليف الهى شرعى همه شما اين است كه يا برويد حزب يا بيائيد ارتش باشيد. مختاريد، از ارتش كناره‏گيرى كنيد برويد در حزب، ميل خودتان است اما هم ارتش و هم حزب، معنايش اين است كه ارتشى بايد از ارتشى‏اش دست بردارد، بازى‏هاى سياسى بايد توى ارتش هم وارد بشود. در هر گروهى كه وارد هستيد بايد از آن گروه جدا بشويد، ولو يك گروهى است كه بسيار مردم خوبى هم هستند، ولو يك حزب است كه بسيار حزب خوبى هست، لكن اصل حزب وارد شدن براى ارتش، براى سپاه پاسداران، براى قواى نظامى و انتظامى وارد شدنش جايز نيست، به فساد مى‏كشد اينها را. و من عرض مى‏كنم كه كسانى كه در راس ارتش هستند و كسانى كه در راس سپاه پاسداران هستند موظف هستند كه ارتش را و سپاه را و ساير قواى مسلح را از احزاب كنار بزنند و اگر كسى در حزب هست، بايد او را از ارتش بگويند يا در آنجا يا در اينجا، و همين طور سپاه پاسداران و همين طور ساير قواى مسلح بايد وارد در جهات سياسى نشوند تا انسجام پيدا بشود. اگر وارد بشويد، بالاخره به هم خواهيد زد خودتان را و بالاخره در مقابل هم خواهيد ايستاد و نظام را به هم خواهيد زد و اسلام را تضعيف خواهيد كرد. تكليف همه شما اين است كه با هم باشيد بدون اينكه در يك حزب يا در گروهى وارد شده باشيد، هر گروهى مى‏خواهد باشد. گروه فاسد كه انشاءالله وارد نمى‏شويد، گروه‏هاى بسيار خوب هم وارد نشويد، بايد شما مستقل، بدون اينكه پيوند به يك گروهى داشته باشيد مستقل باشيد و از حزب الله تعالى شانه. همه افراد ايران موظفند كه با هم باشند. اگر احزاب هستند، خودشان را با ساير افراد كشور هماهنگ كنند، افراد كشور هم خودشان را با آنها برادر بدانند. گروه‏هاى مختلفى كه اسلامى هستند، اين گروه‏هاى اسلامى هم نبايد دخالت در امور ارتش بكنند و نبايد در آنجا افراد داشته باشند، تا بتوانيد يك عضو صالح و يك ارتش و سپاه پاسداران منسجم و صالح و قدرتمند باشيد. ورود سياست در ارتش شكست ارتش است. اين را بايد بدانيد و شرعاً جايز نيست. و من امر مى‏كنم به شما كه يا در ارتش يا در حزب. دوم ندارد كه بخواهيد هم ارتشى باشيد، هم حزبى، نمى‏شود، يا مثل ساير مردم هر طورى هستيد.

به صدام مى‏گويم كه يك راه براى تو سراغ دارم و آن راه انتحار است‏

و من به همه كسانى كه با اين جمهورى اسلامى مخالفت مى‏كنند، نصيحت مى‏كنم كه بس است ديگر، قدرت‏هاى خودتان را سنجيديد فهميديد كه نمى‏شود با يك قدرت اسلامى در افتاد، خودتان را سنجيديد، فهميديد نمى‏شود، حالا كه فهميديد نمى‏شود، چرا لجاجت مى‏كنيد؟ دست برداريد برويد مشغول يك كار ديگرى بشويد و به صدام هم مى‏گويم كه من يك راه براى تو سراغ دارم و آن راه انتحار است، همانطورى كه هيتلر بعد از آنكه به شكست رسيد خودش را كشت، تو هم اگر مردى و مثل

صحيفه نور ج 16 صفحه 80

هيتلرى خودت را بكش.

اگر بخواهيد يك ملت قوى و آزاد باشيد، از تشريفات يك قدرى بكاهيد

برادرها! خواهرها! عرض كردم كه ما بايد خودمان، خودمان را نگه داريم. بايد طمع را از همه جا بريد، به خدا متوجه شد. تاكنون هم هر چه شما پيروزى داشتيد براى اين است كه اتكال به قدرت الهى و قدرت خودتان كه از قدرت الهى است اين اتكال را داريد و يكى از نصيحت‏هايى كه چون نزديك سال نو است مى‏خواهم به همه ملت اين نصيحت را بكنم اين است كه ما در حالى كه جنگزده هستيم، در حالى كه اينهمه آواره داريم، اينهمه بيمار داريم، اينهمه معلول در بيمارستان‏ها داريم و شما هر يكى‏تان بعض همسايه‏هاتان شهيد دادند، شما بايد يك قدرى راجع به مراسم عيد كوتاه بيائيد. شما همه اين قشرهائى كه براى اسلام الان دارند زحمت مى‏كشند و شهيد دادند و بازماندگان شهيد هستند يا در بيمارستان هستند، اينها را عائله خودتان حساب كنيد، مقدارى كه مى خواهيد تشريفات زايد را عمل بكنيد، نكنيد و برويد از اينها دلجوئى كنيد. ايام نوروز، ايام عيد نوروز برويد در اين مريضخانه‏ها، برويد احوال اينها را، اينهايى كه آواره شدند، اينهايى كه در جنگ آواره شدند، اينهايى كه از خارج بيرونشان كردند و گرفتار هستند، به اينها سركشى كنيد و آن تشريفات زمان سابق را تخفيف بدهيد. اگر بخواهيد يك ملت قوى آزاد باشيد، از تشريفات يك قدرى بكاهيد، عيد را در بين دوستان خودتان، ملت خودتان، مجروحان خودتان، معلولان خودتان و جنگزدگان خودتان و آوارگان خودتان، از هر جا هست، اينها همه از شما هست، اين عيد را در بين آنها با هم عيد كنيد. يك قدرى از خودتان بكاهيد و بيفزائيد براينكه به آنها سركشى كنيد و آنها را احترام كنيد. اينها بزرگند، اينها عاليرتبه‏اند، اينها شهيد داده‏اند، اينها معلول داده‏اند، معلول هستند و اينها امتحان داده‏اند و مادرهاى اينها امتحان داده است كه شهيد مى‏دهد و افتخار مى‏كند و مى‏گويد باز هم دارم، بيائيد ببريد. ما در مقابل اينها سرافكنده هستيم، ما در مقابل اينها شرمسار هستيم و ما بايد با اينها يك جورى رفتار كنيم كه عيد براى آنها هم باشد. و شما وقتى عيد داريد كه اخلاق عيدى داشته باشيد، اخلاق تازه. و من اميدوارم كه به اين امر ملت ما سرتاسر همه جا عمل كنند و رضاى خداى تبارك و تعالى را در اين امر به دست بياورند.

از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت و پيروزى اين ملت را مستدعى هستم و همه سعادتمند و پيروز باشيد.

والسلام عليكم و رحمه الله


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها