0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  10:39 AM

 

تاريخ: 17/6/60

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى شوراى مركزى حزب جمهورى اسلامى

اينها هر نفرى از ماها و شما را شهيد بكنند به نفع اسلام است‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من گاهى فكر مى‏كنم كه از اولى كه اين نهضت شروع شد، كه بايد گفت مبداش 15 خرداد بود، تا حالا هر قصه‏اى كه واقع شده است و هر چيزى كه ما از دست داديم، آيا ما در ازائش دريافتى كرده‏ايم يا نه. مثلا آنوقتى كه قبل از 15 خرداد كه خوب، يك اجتماع كوچكى براى مخالفت با آن چيزهائى كه آنوقت واقع شده بود چيز شد، آنوقت اگر چنانچه شاه مخلوع به ما يك روى خوشى نشان مى‏داد، اين انقلاب حاصل نمى‏شد. اگر قبول مى‏كرد، ما مسائل خيلى بزرگى آنوقت نداشتيم. اگر آنوقت قبول مى‏كرد آنها را، خوب، قهر است مى‏شدند آنهائى كه چيز بودند و نمى‏رسيد به اين مساله. آن سختى‏هائى كه آنها كردند كه حالا من بخواهم يكى يكى آنها را بگويم يادم هم نيست، طولانى هم هست، در ازاى آن فشارها و آن گاهى فحاشى‏هائى كه مى‏آمدند بخصوص پيش آقايان مى‏كردند، البته من راهشان ندادم اما يك وقت آمدند، گمان هم مى‏كنم آنوقتى بود كه مرحوم آقاى حكيم يك تلگرافى كرده بود و آنها مى‏خواستند جلو بگيرند از جواب گمانم اين بود كه شايد قبل هم بود آمدند كه مى‏خواهند چند نفرى هستند، بيايند از طرف دستگاه شما را ببينند. من گفتم كه من با آنها ملاقات نمى‏كنم از باب اينكه اينها اشخاصى هستند كه اگر بيايند يك چيزى اينجا بگويند، دروغ مى‏روند مى‏گويند و من ملاقات نمى‏كنم. لكن با بعضى آقايان ديگر ملاقات كرده بودند و آن آقايى كه با او ملاقات كرده بودند، عصر همان روز آمد با حال وحشتناك پيش من گفت كه اينها آمدند و مى‏گويند كه ما مى‏ريزيم در منزل‏هايتان، اگر جواب آقاى حكيم رابدهيد مى‏ريزيم در منزل‏هايتان خودتان را چه كنيم، زن‏هايتان را چه مى‏كنيم و از اين حرف‏هاى اراذلى، و حالا بايد چه بكنيم؟ گفتم شما هم باور كرديد حرفشان را؟ گفت ما چه بكنيم؟ من همان وقت پاشدم جواب آقاى حكيم را دادم. اگر آنوقت هم به ما اينها يك روى خوشى نشان مى‏دادند و چه مى‏كردند باز ما يك بهره حسابى نمى‏توانستيم برداريم، منتهى نمى‏شد به اينها و اگر 15 خرداد پيش نيامده بود و آن كشتار ناهنجار و ظلم و ستم بزرگ واقع نشده بود، باز ممكن بود كه منتهى به اين مسائل نشود. در هر قصه‏اى كه واقع شد، يك بهره‏اى قهرا برداشته مى‏شد. اگر چنانچه 17 شهريور آن مسائل واقع نمى‏شد و آنها گذاشته بودند مردم صحبتشان را مى‏كردند، چه كردند، منتهى به اين نمى‏شد كه بايد برود، يا آنها يك چيزهائى را كه

صحيفه نور ج 15 صفحه 138

آنها مى‏خواستند آنوقت، شايد آنوقت خيلى چيزهاى مهمى هم نبود، يا شاه معدوم مى‏گفت كه من حاضرم كه عمل كنم به قانون اساسى و چه بكنم، خوب اين صحبت‏ها پيش نمى‏آمد لكن آن شرارتى كه آنها كردند، در مقابلش بهره‏اش اين بود كه منتهى شد به سقوط، سقوط شاهنشاهى 2500 ساله. در هر قصه‏اى كه پيش آمد و به ما صدمه‏اى وارد شد، در ازاى او يك بهره خوبى ما برداشتيم. شما مى‏بينيد كه در زمانى كه مرحوم آقاى بهشتى زنده بودند، چه وضعى پيش آوردند اين اراذل و ايشان را يك چهره ديگرى نشان داده بودند كه آن روز در خيابان‏ها هم بر ضد ايشان تظاهر مى‏كردند، صحبت مى‏كردند و نمى‏دانستند قصه را. شهادت ايشان اسباب اين شد كه يك بهره بزرگى ما برداشتيم و آن اينكه ثابت شد كه آن انحراف بوده است، آن كار آنها انحرافى بوده است و همين طور هر قصه‏اى كه اينها خواستند از آن بهره بردارى كنند، ما بهره بردارى كرديم و البته ما خيلى خسارت به ما وارد شد لكن خسارت در مقابل اسلام، يعنى ما مقصد داشتيم، هدف داشتيم و هدف ما يك هدف الهى بود و روحى بود. افرادى را كه از دست مى‏داديم البته مهم بودند لكن در راه هدف، اگر بهره بردارى براى هدف بود ارزش داشت و ما بهره بردارى كرديم براى هدف. اگر اين مسائل واقع نشده بود، شما، حزب شما هم مى‏دانيد چه جورى بود وضعش بين مردم؟ بين مردم شماها را يك صورت كريهى، حزب حاكم، الان هم دارند در خارج هى حزب حاكم، حزب حاكم مى‏گويند و شماها را كه در راس حزب هستيد، يك صورت مشوهى آنوقت نشان مى‏دادند كه شايد مردم غير آگاه همه شايد قبول مى‏كردند كه مساله اين است و اينها هستند كه دارند انحصار طلبى، اينها هستند كه دارند همه چيز را براى خودشان چه كنند، اينها هستند كه دارند اسلام را چه مى‏كنند. از اين مسائل هى پيش مى‏آوردند لكن هر ضررى كه به ما وارد شد يك نفعى هم پهلويش بود بزرگتر، يعنى ما عمده نظرمان اين بود كه براى اسلام نتيجه بگيريم، ما مى‏خواستيم بهره بردارى براى اسلام بكنيم. پانزده هزار جمعيت در 15 خرداد از دست مسلمانان آنطورى كه مى‏گفتند رفت و اين نيروى بزرگى بود براى اسلام لكن در ازاى آن يك ظلم 2500 ساله و ستم 2500 ساله مبداء اين خرابى و بعد تلف شدن او داشت. يا 17 شهريور كه امروز است، خوب آن صدمه وارد شد به ايران و اشخاص شايد خيال مى‏كردند ديگر مساله تمام شد لكن بهره‏اى كه اسلام از اين برداشت، همان بهره‏هائى بود كه در صدر اسلام از كشتن سيدالشهدا سلام الله عليه برداشته مى‏شد.

آنهائى كه توجه به اين مسائل معنوى ندارند، در آنوقت اگر مثلا كسانى بودند، مى‏گفتند كه سيدالشهدا آمد اينجا و همين چرا آمد. خوب، چرا آنوقت مى‏گفتند، مقدس‏هائى كه آنوقت آنوقت آنجا بودند، اينها چرا را مى‏گفتند كه خوب چرا رفت؟ چرا بچه‏هايش را برد؟ اول هم از ايشان سوال مى‏كردند كه چرا اينها را مى‏بريد. لكن شهادت سيدالشهدا كه در اسلام بسيار ناگوار بود، چون در راه عقيده و مقصد بود و عقيده راپيش برد، يعنى همان شهادت، بساط بنى اميه را پيچيد به هم و از بين برد، تمامش كرد. و در هر موقعى كه هر چه واقع شد، خداى تبارك و تعالى حالا در اين مواقعى كه براى ما پيش آمد خداى تبارك و تعالى يك چيز زيادترى نصيب ما كرد قهرا بدون اينكه ديگر محتاج باشد به

صحيفه نور ج 15 صفحه 139

اينكه تبليغات اطرافش بشود و اينها.

شما ديديد كه صبح آن روزى كه مرحوم آقاى بهشتى و آن هفتاد نفر مظلوم در آنجا، آنطور به وضع فجيع شهيد شدند مردم فرق كردند، يكدفعه تمام صحبت‏ها برگشت. همان‏هائى كه بهشان تزريق كرده بودند كه اين آدم چطور و كذا و كذاست و آنطور براى ايشان شعار ضد ايشان مى دادند، يكدفعه شعارها برگشت و به نفع ايشان شد يعنى به نفع اسلام شد. حزب شما هم معرفى‏اش آنطورى كه در آنوقت مى‏كردند همين طورها بود كه اين حزبى است كه حزب حاكم و انحصار طلب و كذا و كذا و چنان. خوب، من افراد البته تمام حزب را كه من نمى‏شناختم و نمى‏شناسم لكن افرادى كه اين حزب را ايجاد كردند، خوب، من‏شناختم، من آقاى خامنه‏اى را بزرگش كردم، من آقاى هاشمى را بزرگ كردم، من آقاى بهشتى را بزرگش كردم. ديدم اينها از اول تا آخر، بسيارى از اينها، خوب، من مى‏شناختم كه اينها اشخاصى نيستند كه نه‏انحصار طلب به آن معنائى كه آنها مى‏گويند، البته انحصار به اين معناكه بايد اسلام باشد و غير اسلام نباشد، همه ما انحصار طلبيم و اسلام اصلا اينطورى است. پيغمبر اسلام هم لا اله الا الله اين انحصار است ديگر يعنى فقط همين، ديگر غير از اين نه، ما هم حرفمان اين است كه فقط اسلام غير از اين نه. اين انحصارى كه مى‏گويند، اگر اين است، مسلمين همه انحصار طلبند، پيغمبرها هم همه انحصار طلب بودند و خداى تبارك و تعالى هم انحصار طلب، انحصار، اين صحيح است. انحصار طلبى فى نفسه يك امر فاسدى نيست كه هر انحصار طلبى فاسد است. انحصار كه بخواهد همه چيز را به نفع ماديت تمام بكند، براى خود آدم باشد، اين انحصار طلبى فاسد است. البته اگر چنانچه شما و ما و هر كدام اينها بخواهيم بهره بردارى براى خودمان بكنيم از اين شهدائى كه خون خودشان را دادند، ما هم انحصار طلبى به آن معناى فاسدش هستيم، اما من كه شماها را مى‏شناختم و مى‏ديدم اينطورى نيست مساله و مقصد شما اسلام است، خوب من گاهى هم به اشخاص مى‏گفتم كه صحيح نيست. در هر صورت شهادت آقاى بهشتى و اين هفتاد نفر مظلوم يكدفعه متحول كرد مردم را به اينكه كم كم بيدار شدند. الان بعضى از آن اشخاص كه در آنوقت چيزهائى مثلا مى‏گفتند، برگشتند و پشيمان شدند و اظهار ندامت مى‏كنند و توبه مى‏كنند و مثل قضيه تائبين شده است الان و هر قصه‏اى كه واقع مى‏شود اينطور است. آقاى قدوسى خدا رحمتش كند، خوب من مى‏شناختم چه آدمى است و چقدر به اين آدم چيز كردند كه مردم را دارد چه مى‏كند، مى‏كشد، چه مى‏كند، فلان مى‏كند، و من مى‏دانستم چه آدمى است. محتاط، در احتياط، حتى در اين ماليات آنقدر از او شكايت مى‏كردند كه اين آقا احتياط مى‏كند نمى‏گذارد يك چيزى را كه بايد خرج كرد، خرج كند لكن وقتى كه به شهادت رسيد، يك دفعه يك دسته بيدار شدند كه اينها يك همچو افرادى را دارند شهيد مى‏كنند. اينها هر نفرى از ماها و شما را شهيد بكنند، به نفع اسلام است و ما از اين خوفى نداريم و به ضرر آنهاست. اگر اينها از روى عقل عمل كرده بودند و آنطورى كه بعضى جبهه‏هاى سياسى عمل مى‏كنند كه آنها هم مثل همين‏هايند، اگر اينها از روى عقل عمل كرده بودند، حالا هم رئيس جمهور همان بود و هم آن وكلائى كه فاسد بودند همان جا بودند و مى‏توانستند كه به تدريج كم كم بكشانند اين

صحيفه نور ج 15 صفحه 140

جمهورى اسلامى را به مسائل غربى، همه هم رو به غرب نماز خواندند لكن خدا خواست اينكه اينها نتوانند خوددارى كنند و سياست را نمى‏فهميدند، نمى‏فهميدند كه چه جور بايد رفتار كرد، ملت را نشناخته بودند، اسلام را توجه به آن نداشتند، ملت مسلم را نمى‏دانستند يعنى چه و اين بود كه دستپاچه شدند و زود خودشان را لو دادند، آنطور هر صحبتى كه كردند لو دادند و يك قدرى پايه‏شان سست شد تا وقتى كه واقعا قيام كردند و عرض مى‏كنم كه معلوم شد كه اينها با كى‏ها مربوطند و از كجا آمدند و با كى روابط داشتند و با چه بوده و خودشان خودشان را از بين بردند. خداى تبارك و تعالى گاهى اينطور مى‏كند كه يك كسى خودش خودش را زمين بزند مثل، مثل آن كه روى شاخه نشسته بود و پائينش را اره مى‏كرد، اينطور شد كه خودشان خودشان را از بين بردند و براى ما همه اينها صلاح بود، يعنى انسان مى‏فهمد كه خداى تبارك و تعالى عنايت دارد به اين ملت با شهادت، همانطورى كه عنايت به اسلام داشت و با شهادت بزرگان ما اسلام را بزرگ كرد، حالا هم همين طور است كه خداى تبارك و تعالى عنايت به اين كشور دارد و با دست دشمن‏ها اين اسلام و اين كشور را دارد حفظ مى‏كند به دست خود آنها، به دست خود آنها خودشان را رسوا مى‏كند و آن راهى كه آنها پيش گرفته بودند كه ما را منحرف كنند و ببرند آن طرف، با دست خودشان راه خراب شد. اين از چيزهائى است كه ما تدبير نمى‏توانيم بكنيم، خداست كه اينطور تدبيرها را مى‏كند و ما دلمان بسته است به يك مبدائى كه آن همه چيزها در دست اوست.

اينها هر عملى كردند انحرافشان معلوم شد و الان از ايران اينها همه‏شان ديگر مايوسند

و آن چيزى كه مى‏خواهم به شما آقايان بگويم اينها از اول معلوم شد كه بناى شيطنت داشتند، همانطورى كه دولت‏هاى بزرگ اينطور هستند. آنها يكدفعه يك كسى را نمى‏آورند خلق الساعه در اينجا بگذارند كه كار انجام بدهد. آنها از اولى كه نقشه استعمار همه جا را كشيدند در هر جائى مامورينى دارند بسيار مقدس، بسيار خوب، در لباس مليت، در لباس روحانيت، در همه چيزها دارند آنها. يك وقت آدم مى‏بيند كه اين آدمى كه سى سال مى‏گفت كه‏اى ملت، ملت، كذا، يك وقت بختيار از كار در مى‏آيد. بايد خيلى توجه به اين معنا داشته باشيد كه اينها، از آنها چيزى نباشد كه در آن آنها باشد، ممكن است يك وقت يك جمعيتى را منحرف كنند با تبليغات و با چيزها يواش يواش منحرف كنند و ممكن است وقتى كه از انحراف عاجز شدند، انفجار درست كنند. يا انحراف است يا انفجار. الان اينها همه مايوسند از اينكه ملت ايران را اينها بتوانند منحرف كنند، اينها هر كارى كردند ملت ايران فهميد اينها منحرف هستند، هر صحبتى كردند انحرافشان معلوم شد، هر عملى كردند انحرافشان معلوم شد و الان مايوسند از اينكه بتوانند به طور سياسى عمل بكنند، به طور سياسى كه از آن بهره بردارى سياسى بكنند. از ايران، اينها همه‏شان ديگر مايوسند، آمريكا هم مايوس است، البته آمريكا براى دراز مدت تا دويست سال بعد هم ممكن است نقشه‏هائى دارد، اما اينهائى كه بطور بچگانه دارند عمل مى‏كنند اينها ديگر كارشان، همه چيز تمام شد، اما وقتى كارشان تمام شده و مايوس از همه جا

صحيفه نور ج 15 صفحه 141

شدند، مثل همان گربه‏اى كه به شير مى‏پرد، وقتى مايوس شد همان كار راكند. الان اينها دارند كارهاى مايوسانه مى‏كنند و مى‏بينند كه خودشان چيزى نيستند، مى‏گويند خوب حالا كه مانيستيم اينها هم نباشند. چنانچه من به آقاى رفسنجانى اين را مكرر گفته‏ام كه شما بايد، اين يكى از مسائل مهم است، مجلس الان يكى از مسائل مهم است و حتما بدانيد هدف است مجلس، از اول هم بوده، مجلس هدف است و شما بايد آنجا را يك اشخاصى كه مى‏خواهند حفاظت آنجا را بكنند يك اشخاصى باشند كه صد در صد بشناسيد اينها را، بدانيد كه اينها كه مى‏خواهند حفاظت كنند، چه اشخاصى هستند، يا همان كه آدم را مى‏خواهد حفاظت كند همان است كه فاجعه به بار مى‏آورد. در هر صورت در عين حالى كه ما هر قضيه‏اى انجام گرفت و انجام بگيرد به نفع اسلام و به نفع ملت مسلمان ماست لكن ما هر يك از شما را لازم داريم، هر يك از شما لازم است براى اين مملكت، رفتن هر يك از شما فاجعه است. آنها كه رفتند فاجعه بود، بهره بردارى هم شد ماها هم برويم همين است لكن بايد ما نگذاريم اينطور بشود.

من از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت همه آقايان را مى‏خواهم و من اميدوارم كه روزنامه شما كه حالا ديگرآن مسائلى كه قبل بود ديگر ندارد، يك روزنامه‏اى باشد كه هدايت كند مردم را، هادى باشد براى همه روزنامه‏ها، بايد همين طور باشد و شما موفق باشيد كه روزنامه‏تان يك روزنامه اسلامى آبرومند، مفيد براى جامعه اسلامى و براى كشور اسلامى ما انشاء الله تعالى باشد.

والسلام عليكم و رحمه الله


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها