0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:26 AM

 

صحيفه نور ج 11 صفحه 86

تاريخ: 3/10/58

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از فرهنگيان و معلمان شهرستان محلات‏

اگر چنانچه انسان تحت تربيت انبيا متحول بشود، جامعه هم به تبع او به ترقى مى‏رسد

بسم الله الرحمن الرحيم‏

محلات يك محلى است كه من بعضى تابستان‏ها مى‏رفتم، تابستان‏ها را آنجا بودم و در آنوقت كه من آنجا بودم احساس مى‏كردم كه مردم محلات با مردم بسيارى از جاها فرق دارند، توجهشان به ديانت بيشتر بود از بعضى جاهاى ديگر، از خيلى جهات و من اينكه فهميدم اين بود كه محل به واسطه خوبى علما خوب بوده. علمائى بودند كه در محلات بودند، علمائى بودند كه افراد صحيح، وظائف ملائى‏شان را، وظائف ديانت‏شان را خوب عمل مى‏كردند، مردم هم تبعيت آنها خوب شده بودند، اهل مسجد بودند، همه اهل دعا و اهل عبادت و اهل كار و همه چيز بودند. محلات، من حالا قريب بيشتر از شايد سى سال است، يك همچو چيزهائى است كه ديگر آنجا را نديدم، نمى‏دانم الان باز همان است، من اميدوارم كه همان باشد. اگر چنانچه انسان خودش متحول بشود به يك انسانى كه تحت تربيت انبيا انسان بشود، جامعه هم به تبع او به ترقى مى‏رسد. گاهى يك فرد در يك جامعه موجب فساد مى‏شود و گاهى هم يك فرد در يك جامعه موجب صلاح مى‏شود. اين فرد گاهى از قشر قدرتمندان است كه مردم به او توجه دارند، گاهى از قشر روحانيين است كه آن هم مردم به او توجه دارند. قشر قدرتمندها كمتر در شأن پيدا مى‏شود كه اشخاص ساخته شده باشد، من كه حالا ياد ندارم، كمتر پيدا مى‏شود، در قشر روحانيين پيدا مى‏شود. و اگر روحانى، در يك محل يك روحانى متعهد باشد، آن محل را تصفيه مى‏كند و اگر در هر يك از بلاد چند نفر روحانى باشند كه آنها آنطور كه بايد، آنطور كه دستور اسلام است باشند، از باب اينكه مردم تبعيت از آنها مى‏كنند، مردم هم اصلاح مى‏شوند و با اصلاح مردم يك جامعه صحيح پيش مى‏آيد.

مهمترين مأموريت رضاخان يكى اين بود كه روحانيون را بكوبد

شما ديديد كه در اين 50 سال، خوب اكثراً يادتان نيست، زمان رضاخان را اكثراً يادتان نيست لكن من يادم است، يعنى من از قبل از اينكه رضاخان كودتا كند يادم هست، رضاخان به واسطه مأموريتى كه داشت ابتدا به يك صورت مقدس مابى آمد تو كار، مقدس مابى آن حدودى كه يك نظامى بايد باشد، در محرم روضه داشت، در يك جائى بود كه روضه خوانى داشت و خودش هم حاضر

صحيفه نور ج 11 صفحه 87

مى‏شد، دستجات از ارتشى‏ها راه مى‏انداخت كه من او را خودم ديدم، دستجات مختلفى از ارتشى‏ها راه مى‏انداخت و آنوقت هم معروف بود كه خود او در ماه محرم تكيه‏هائى كه در تهران بود مى‏گفتند كه مى‏رفت. بعضى‏ها مى‏گفتند پياده مى‏رفت، همه تكيه‏ها را در اين شب‏هاى محرم، به تدريج تكيه‏ها را مى‏رفت تا آنوقتى كه قدرتش مستقر شد، با اسلحه ديانت آمد تا آنوقتى كه قدرتش محكم شد، آنوقت كه محكم شد مأموريتش را شروع كرد و مهمترين مأموريتش يكى اين بود كه روحانيون، را بكوبد روحانيون را آنطورى كه كوبيد كه تبليغات را راه انداختند، شعرا بر ضد روحانيون، دستگاه‏ها تجهيز شدند بر ضد روحانيين، به طورى كه قشرهاى ناآگاه هم برگشتند از روحانيون، شوفرها روحانى را يا سوار نمى‏كردند، يا اگر سوار مى‏كردند، اهانت مى‏كردند. من خودم سوار اتوبوس بودم كه يك شيخ هم بود، بنزين تمام شده بود، تمام شدن بنزين را گردن شيخ مى‏گذاشتند. يكى از رفقاى ما گفت كه من در اراك بودم و مى‏خواستم بيايم قم مثلاً، رفتم، شوفر گفت كه ما بنا گذاشتيم دو طايفه را سوار ماشين نكنيم، يكى فواحش، يكى آخوندها. از همه جهات شروع كردند فشار آوردن، ممنوعشان كردند از منبر رفتن، اصلاً مجالس را از بين بردند، شروع كردند به سربازى بردن، شروع كردند عمامه‏ها را برداشتن و به طورى كه ما شايد مثلاً قبل از آفتاب، چه وقت، كه خلوت باشد مى‏رفتيم در يك جائى رفقا يك چند نفرى كه بودند، اينها يكى يكى مى‏آمدند و در آنجا كه نمى‏توانستيم بيرون برويم براى تعرض مى‏كردند و من يك درسى كه - من داشتم، يك روز ديدم كه يك نفر آمد، جمعى بودند، يك نفر آمد، گفتم كه رفقاتان؟ گفت اينها قبل از آفتاب مى‏روند در باغات براى اينكه مأمورين مى‏آيند در توى مدرسه‏ها مى‏گردند معممين را مى‏برند. اين براى چه بود، اين براى اين بود كه اين قشر را مؤثر مى‏دانستند اينها، ولو حالا به خيال خودشان اين قشر را مى‏گفتند كه نماينده اسلامند، مردم به آنها توجه دارند، اگر اينها يك قدرتى داشته باشند، نمى‏گذارند كارها انجام بگيرد، كارهائى كه مى‏خواستند، نمى‏گذارند انجام بگيرد، از اين جهت به اينها فشار مى‏آوردند.

يك كار ديگر هم كه آنها مى‏كردند كارها زياد بود، يعنى برنامه زياد بود اينكه قشر جوان را، در مفاسد را به روى آنها باز كردند، در همه شهرها خصوصاً تهران كه بيشتر از همه جا مورد نظر بود، آن جاهائى كه جوان اگر برود در او فاسد مى‏شود، درهاى او باز بود به روى آنها، تبليغات هم از همه طرف، سينماها به آن وضعى كه شنيدند، مراكز فساد به آنطورى كه گفته شده است، مراكز فروش مشروبات الكلى كه از كتابخانه زيادتر بود، از كتابفروشى زيادتر بود، گفتند بين تهران تا شميران آنجاها چقدر جاهائى بود كه براى فحشا مهيا كرده بودند. اين قشر جوان كه بايد از او كار برآيد و از او اميد هست و مى‏تواند براى كشور خودش خدمت بكند، اينها را از آنجائى كه مركز خدمت است مى‏كشاندند به مراكز فحشا تا اينها را يك موجود مهمل بار بياورند، چنانچه اين خوب ديگر اخيراً منتهى شد به اينكه زمان اين مردك شد. و اين از پدرش عميق‏تر كار مى‏كرد، اين بيشتر از او نقشه داشت يعنى نقشه‏اى كه برايش دستش داده بودند.

اين هروئين به اين فراوانى كه الان هم ملت ما به شرش مبتلاست، اين يك مسأله‏اى نبود كه‏

صحيفه نور ج 11 صفحه 88

همين من باب اتفاق چنين توسعه پيدا كند، اين يك برنامه بوده است براى اينكه يك وقتى يك جوانى هروئينى بشود ديگر همه چيزش را از دست مى‏دهد. يك قوه فعاله است، اين قوه فعاله وقتى كه مبتلاى به هروئين بشود، مبتلاى به مشروبات بشود، عادت كند كه به سينما برود، به سينماى كذائى، عادت كند به اين مركزهاى فحشا برود كه همه اينها را براى اينكه اين قشر جوانى كه آمال يك كشور است اين را نگذارند كه بيدار بشود، همه چيزش را ببرند اين بى‏تفاوت باشد، عادت هروئينى اينطورى است، آدم ترياكى اينطورى است، آدمى كه مبتلاى به مسكرات است اينطورى است، آدمى كه مبتلاى به فحشاء است اينطورى است كه اگر هر بساطى سرش درآورد اين ديگر نمى‏تواند كه قيام كند و كار انجام بدهد. اينها خواستند مملكت ما اينطور بشود كه قشر جوانش از بين برود، بى‏تفاوت باشد و هر چه اينجا دارند ببرند و آنها هم توجه به او نكنند. در هر جا به يك نقشه‏اى توسل پيدا كردند تا اينكه نگذارند اين مملكت بيدار بشود.

خدا خواست كه به داد اين مملكت رسيد و مردم را بيدار كرد

خدا خواست كه به داد اين مملكت رسيد كه مردم را بيدار كرد، خدا بيدار كرد مردم را، توجه مردم از آن مسائل كم كم برگشت، همان جوان‏هائى كه يك وقت اصل به اين مسائل اعتنائى نداشتند، خداوند تاييد كرد و توجه پيدا كردند، به حيث جوان‏هائى كه بايد بروند سراغ مثلاً جوانى‏شان، در اين نهضت آمدند ريختند به خيابان‏ها و فعاليت كردند و براى اسلام خدمت كردند و اين پيروزى كه نصيب ما شد، نصيب ملت ما شد در اثر تحولى بود كه به اراده خداى تبارك و تعالى براى ملت حاصل شد. تحولى كه ملتى كه توجه به اين مسائل نداشت، آنهائى كه به مسائل سياسى توجه داشتند كارى به ديانت نداشتند، مسائل سياسى آنها به نرخ روز، آن روزى كه بيرق آمريكا بالا شد براى او صحبت مى‏كند، آن روزى كه بيرق فرض كنيد انگلستان بلند شد براى او صحبت مى‏كند، آن روزى كه بيرق اسلام باشد براى او صحبت مى‏كند، اينها يك مبنائى ندارند، اينطورى هستند، يك مبنائى ندارد آن مبنا يك كارى بكند و اين قشرشان كه توجه به مسائل ممكن بود پيدا بكنند، اينها توجه اينجورى بود وضعشان، قشرهاى ديگر هر كس مشغول كار خودش بود، كاسب كسب مى‏كرد، زارع زراعت مى‏كرد، همه چيزشان را كه مى‏بردند هى مى‏گفتند خوب آقا، از اينكه توجه مى‏كرد، مى‏گفت ما چه بكنيم، نمى‏توانيم، اكثراً هم توجه نداشتند به اين مسائل، اين يك دست غيبى الهى بود كه اين ملت را از آن حال رخوت، از آن حال سستى، از آن حال بيخبرى برگرداند به يك حال خبردارى، همه مجهز شدند. نمى‏شود كه بدون تاييد الهى يك چنين توسعه‏اى پيدا بكند يك مسأله، همه جا مى‏رفتيد مى‏ديديد يك مطلب مى‏گويند كه ما جمهورى اسلامى مى‏خواهيم، نه شرقى، نه غربى، جمهورى اسلامى، آزادى، استقلال، جمهورى اسلامى. اين يك مسأله‏اى نبود كه بشود يك نفر آدم، ده نفر آدم، صد نفر آدم، كار انجام بدهند، يك مسأله‏اى الهى انجام گرفت به طورى كه تمام قشرهاى ملت ما هم يكصدا شدند، با آن يك صدا هم پيش بردند، و ما مادامى كه اين نهضت را نگهش داريم، حفظش كنيم پيروز هستيم و ما

صحيفه نور ج 11 صفحه 89

اميدواريم كه حفظ بشود.

امروز روز اين است كه يك توجه داشته باشيم و آن توجه به اينكه دشمن را عقب بزنيم‏

توجه داشته باشيد به اينكه امروز روزى نيست كه ما و شما و ملت ما و همه توجه به گرفتارى خودشان، گرفتارى شخصى داشته باشند. يك روزى كه يك گرفتارى براى اسلام دارد پيش مى‏آيد، يك گرفتارى براى كشور دارد پيش مى‏آيد، در معرض اين است كه مفسدها افساد بكنند و بخورند كشور را، برگردانند به حال ديگر كه همه چيزمان از بين برود، روز اين نيست كه ما بنشينيم كه حقوقم كم است، خانه‏ام چه جورى است، الان روز اين نيست.، بايد الان ما اين كشتى كه از همه اطراف موج‏هاى بسيار خطرناك به او متوجه است، ما بايد بنشينيم حالا كه، همان نظير خود كشتى، حالا اگر يك عده‏اى در كشتى بودند و كشتى افتاد به خطر غرق، آنوقت اينها بنشينند بگويند كه خانه‏مان چه جورى است!! هيچ كس نمى‏نشيند، همه در صدد اينند كشتى را نجات بدهند. يك وقت يك كشورى مبتلا شده است به يك چنين مسائل، مثل الان كه كشور مبتلاست به، مواجه با يك قدرتى كه تمام تبليغات دنيا دستش هست، دولت‏ها هم الا نادر، همراه او هستند، يك چنين موقعى ملت ما نبايد در فكر اين باشد كه حالا در اداره كه من مى‏روم جايم كجا باشد، در فرهنگ بايد چه جور باشد. همه اينها يك موقع آرام بايد طرح بشود.

امروز روز اين است كه ما تمام چيزهائى كه مربوط به خودمان است، مربوط به اداره‏مان است همه را كنار بگذاريم يك نظر، يك توجه داشته باشيم و آن توجه به اينكه اين دشمن را عقب بزنيم و مى‏توانيم و مى‏توانيد. يك ملت اگر يك چيزى خواست، نمى‏شود خلافش كرد، خدا به همراهش يدالله مع الجماعه يك جمعيت كه براى خدا قيام كرده و با الله اكبر مطلبش پيش برده است اين را نمى‏شود تحميلش كرد. تحميلاتى كه بر ملت‏ها مى‏شود از باب اين بود كه قشرهاى مختلف هر كدام مشغول كار خودشان بودند، آنها هم ايجاد اختلاف مى‏كردند بينشان، حرف‏هاى مختلف درست مى‏كردند كه هر كدام دشمن همديگر بودند، در قشرهاى مختلف مملكت كارهاى مختلف، اين كى هست؟ ترك، آن كى؟ كرد، آن كى؟ سيستانى، آن كى؟ بلوچ، آن كى؟ فارس. حتى در يك شهر، اين محله و آن محله با هم اختلاف داشتند، شايد شماها يادتان نباشد، محله كذا با محله كذا با هم اختلاف داشتند، كه اگر از آن محله يك كسى مى‏آمد به اين محله، كتك مى‏خورد و رفت. اينها يك چيزهائى بود حساب شده كه نگذارند يك ملت با هم مجتمع بشوند، نگذارند كه يك جمعيت‏هائى يك طرف بروند، متوجه بشوند به يك چيزى، متوجه به يك طرف. اين وقتى اختلاف پيدا شد، نخواهد شد. خدا خواست كه به همه نيرنگ‏هائى كه آنها داشتند ملت ما يكصدا شد، صدا هم همچو نبود كه براى دنيا باشد، اصلش توجه به اينكه گرفتارى من دارم نبود، اين مردم ريختند در خيابان‏ها و در پشت بام، پائين و اينها و همه آن روزى كه داد مى‏زدند اين بود كه اين شخص، اين سلسله، بلكه اصل شاهنشاهى بايد

صحيفه نور ج 11 صفحه 90

برود و اسلام بيايد. ما با اين مطلب پيروز شديم و بعد از پيروزى، دشمن‏ها بيشتر به اين معنا، به اين نيرنگ توجه پيدا كردند براى اينكه ديدند ضربه خوردند، ديدند از وحدت ملت و اينكه براى اسلام داشتند فرياد مى‏كردند ضربه خوردند، آنها از اسلام ضربه خوردند، ديدند از وحدت ملت و اينكه همه براى اسلام داشتند فرياد مى‏كردند ضربه خوردند، آنها از اسلام ضربه خوردند، از اسلام كه ضربه خوردند دنبالش هم براى اسلام يك حرف‏هائى پيش مى‏آوردند كه جمهورى اسلامى لازم نيست بشود، ما نمى‏خواهيم جمهورى باشد و هكذا تا حالا باز صداشان هست. ملت بايد توجه به اين بكند كه آنى كه ملت ما را پيش برد و آنها را عقب زد، آن را نگه دارد، آن توجه به خدا و وحدت كلمه. تا توجه‏تان به خداست و هى توجه به اينكه فرشم چه جورى و نمى‏دانم چه جورى و اينها، تا اين هست اگر اين پيدا بشود، اختلافات شروع مى‏شود.

اگر انسان متوجه شد به اينكه من حالا بايد كارم چه جور باشد، حالا بايد وضعم چه جور باشد، اين متوجه اين مى‏شود كه يك اختلافاتى پيدا بشود. امروز روز اين كار نيست، امروز روز اين است كه ما از اختلافاتمان دست برداريم و آن چيزهائى كه مربوط به حفظ وحدتمان هست و مربوط به مصالح كشور، امروز مى‏دانيد كه ما را دارند تهديد مى‏كنند به حصر اقتصادى، ما بايد فكر بكنيم براى اين كار، فكر اين است كه كشور مشغول كشاورزى بشوند، مشغول كشت بشوند. آنهايى كه شلوغكارى مى‏كنند، در كشاورزى خرابكارى مى‏كنند، آنها بايد كنار بروند. به اسم‏هاى مختلف مى‏روند نمى‏گذارند كشاورزها مشغول بشوند، آنها را بايد خود مردم كنار بزنند و قواى انتظامى هم كنارشان بزنند. مردم با آسوده خاطر بودن مشغول زراعت بشوند. فردا اگر خداى نخواسته جلو گرفتند، ما محتاج نشويم به خارج، اگر محتاج شديم به خارج، همه مسائل برمى‏گردد، شكم گرسنه مى‏كند ايمان ندارد. اگر خداى نخواسته اينها چنين كردند، ما احتياج پيدا كرديم كه گندم بدهد، اين احتياج اسباب اين مى‏شود كه ما وابستگى سياسى هم پيدا كنيم، وابستگى فرهنگى هم پيدا كنيم، وابستگى نظام هم پيدا كنيم و همه چيزمان از دست برود و از يك چنين حالى نبايد اختلافات را دامن زد، نبايد آن بگويد من حزب كذا، آن بگويد من حزب كذا، نبايد اينقدر حزب‏ها پيدا بشود، دويست تا حزب پيدا بشود، اينقدر جمعيت‏ها پيدا بشود، بايد همه‏شان با هم مجتمع براى نجات يك كشورى كه همه در آن مى‏خواهند زندگى بكنند، نجات به اين است كه جهت اقتصاديش را، هر كه مشغول هر كارى هست خوب انجام بدهد تا جهت اقتصادى درست بشود، كارخانه‏ها را راه بيندازند، كارخانه‏هاى خصوصى، بزرگ، كوچك. آنهائى كه مى‏آيند آشوب مى‏كنند در كارخانه، بدانند كه اينها مانع هستند، اينها نمى‏خواهند كه اين مملكت سروسامان پيدا بكند، جلوشان را بگيرند و كشاورزها هم همين طور، هر كس مشغول هر كارى هست خوب انجام بدهد آن كار را.

ما بايد بناى بر اين بگذاريم كه احتياجمان را از غير سلب كنيم‏

فرهنگى‏ها يك بسيار بزرگى در گردنشان هست و او تربيت است، تربيت جوان‏ها، تربيت

صحيفه نور ج 11 صفحه 91

بچه‏هاست. اين تربيت بچه‏ها اگر تحقق درست پيدا بكند كه اين بچه‏هاى كوچك كه تحت تربيت معلمين هستند خوب تربيت بشوند، مملكت ما بعدها نجات پيدا مى‏كند. ما از اينكه فاقد يك مغزهاى متفكر صحيح و سالم، مغز متفكر زياد، اما متفكرى كه سالم نيست مغزش، ما بايد كوشش كنيم كه اين مغزهاى كوچولوى بچه‏ها را از حالا سالم بار بياوريم تا بتوانند اينها بعدها دفاع كنند از كشورمان. آتيه كشور شما دست اين بچه‏هاست كه بعدها بايد اينها دست بگيرند. اينها را اگر حالا تربيت بكنيد.....

الان ما همه جهاتمان بايد متوجه اين باشد كه اين دشمن را از ميدان بيرون كنيم، بعد بنشينيم همه چيز - بايد - بسازيم، البته نمى‏گويم حالا نسازيم، حالا بايد بسازيم. الان ما محتاج به كشاورزى هستيم، بايد كشاورزى به يك حال توسعه‏اى چيز بشود انجام بگيرد. ما نبايد هى بنشينيم اينجا محتاج به اين باشيم كه برويم پيش دشمن‏هامان از آنها يك چيزى را بخواهيم، دستمان را دراز كنيم پيش دشمن‏هامان از آنها يك چيزى بخواهيم، دستمان را دراز كنيم پيش دشمن‏مان كه از آنها يك چيزى بگيريم براى زندگيمان. ما بايد خودمان بناى بر اين بگذاريم كه خودكفا باشيم. بناى به اين بگذاريم كه از اين زمين خدا كه به ما داده است كه كشور ما، كشور خيلى بزرگى داريم، اينجا مى‏گويند كه صد و پنجاه ميليون جمعيت مى‏توانند زندگى كنند. ما حالا سى و پنج ميليون فرض كنيد هستيم در يك كشور كه صد و پنجاه ميليون جمعيت مى‏توانند در آن زندگى بكنند. ما اگر روى يك اصول صحيح اين مملكت را اداره بكنيم، بهترين زندگى براى ملت، ممكن حاصل بشود، لكن نمى‏خواهند اينطور بشود، نمى‏گذارند. اين شط كارون تا برسد به آنجائى كه به شط العرب مى‏خواهد برسد، اين شط همين طور آبش هرز مى‏رفت، يك وقتى كه من رفته بودم از آنجا عبور كنم، بيابان و هم زمين‏هاى سالم، همين طور افتاده بود. اين آب اگر خرج اين زمين مى‏شد و اين زمين آباد مى‏شد، براى صد ميليون جمعيت مى‏توانست ايران ارزاق بدهد، نه اينكه حالا كه سى و پنج ميليون است نتواند خودش اداره كند. ما بايد بناى بر اين بگذاريم كه احتياجمان را از غير سلب كنيم، احتياجمان را از دشمن‏هاى خودمان سلب كنيم كه ما محتاج به دشمن‏مان نباشيم كه از دشمن‏مان بخواهيم يك چيزى بگيريم براى رزق خودمان و اين به اين است كه همه همت كنند، ملتى باشند كه بيدار شدند بحمدالله، همت كنند و اين قشرهاى فاسد كه نمى‏گذارند كار انجام بگيرد، آنها را طردشان كنند اين بين خودشان، پشت بكنند به آنها. و خداوند انشاءالله به همه شما سلامت بدهد. و آقا سال‏هاى طولانى خدمتشان بودم، در خدمتشان بوديم و بنابراين است كه ايشان آنجا اقامه جمعه بكنند و اميدواريم كه از ايشان استفاده بكنند، از خطبه‏هاى ايشان استفاده بكنند و خطبه‏هاى ايشان خطبه‏هاى آموزنده باشد و خداوند همه شما را حفظ كند انشاءالله.

والسلام عليكم و رحمةالله‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها