پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
دوشنبه 11 اردیبهشت 1391 2:21 AM
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى كميتهها و سپاه پاسداران انقلاب اسلامى استان خراسان
بسم الله الرحمن الرحيم
عتبه بوسى مولا على ابن موسى (ع) از آرزوهاى من است. كراراً هم از خراسان اظهار لطف كردند آقايان و دعوت كردند و من اگر فرصتى پيدا بكنم، آرزو دارم كه بيايم خدمت ايشان و خدمت همه ملت خودم خراسان، لكن شما مىدانيد كه الان من گرفتارىهائى دارم و در يك اجتماعات بزرگى هم براى من ميسور نيست كه رفت و آمد كنم، از اين جهت عجالتاً، موقتاً معذور هستم و اميدوارم كه دعا بفرمائيد من موفق بشوم به يك همچو توفيق بزرگ.
اسلام يك خار بزرگى شده است در چشم اشخاصى كه از اول نمىتوانستند اسلام را ببينند، منتها قبل از انقلاب از باب اينكه دولت طاغوت بود، قلمها و قدمها و گفتارها به اسلام خيلى توجه نداشت، حالا كه دولت طاغوت منقرض شد و تا آخر برگشت ندارد و رژيم جمهورى اسلامى شد، اينهائى كه اسلام مثل استخوانى در گلوى آنهاست در صدد برآمدند كه نگذارند اين حقيقت تحقق پيدا بكند. تمام اين اختلافاتى كه مىبينيد با شماها دارند، با كميتهها دارند، با دادگاههاى انقلاب دارند، با روحانيون دارند و با پاسدارها دارند، اساسش اختلاف با اسلام است. آنهائى كه نمىتوانند بشنوند اسم اسلام را، حالا مى بينند كه اسلام پيش آمده است و انشاءالله با مختواى خودش تحقق پيدا مىكند، آنها را خوف بر داشته است كه اگر اين حقيقت تحقق پيدا كند، شياطين طرد خواهند شد. از اين جهت با تمام قوائى كه دارند، با اسماء مختلف، با اسم اسلام، با اسم خدمتگزارى به مردم، با اسم فدائى خلق، با اسمهاى مختلف، اينها به ميدان آمدند، يعنى به ميدان خدا آمدهاند و اينها نمىفهمند به اينكه اگر همه اينها مجتمع بشوند و براى ملت خدمت بكنند، زود اين ملت و اين كشور به نتيجه كه خواهد مىرسد، و اگر همه اينها مخالفت بكنند مخالفت شان به جائى نمىرسد، لكن مشكلاتى ايجاد مىكند. اگر در كردستان اين مشكلات را ايجاد نكرده بودند، حالا مثل ساير جاها آرام بود و توانستند مسلمين كه در آنجا هستند، دولت و ملت، آنجا را آباد كنند لكن آنها كه نمىخواهند اين آرامش پيدا بشود و حقيقت مطلب اين است كه اسلام را نمىخواهند، در آنجا به يك طورى فتنهگرى مىكنند و در هر مركزى با يك اسمى. همانها باز اسلام را نمىخواهند، بعضىشان هم اگر اسلام را بخواهند يك اسلام وارونه مىخواهند. آن اسلامى كه اسلام پيغمبر اكرم است و آن اسلامى كه به وحى الهى آمده
است، وحى را هم در آن تصرف مىكنند و به صورت ديگر در مىآورند.
اشاعه ماديت، هدف شوم منحرفين در برداشت مغرضانه از اسلام
من كراراً اين مطلب را در نجف هم گفتم و اينجا هم گاهى گفتهام كه ما در يك مدتى گرفتار بوديم به يك قشر از مردم و به قشرى از اهل علم كه اينها اسلام را از آن طرف نگاه كردند. عرفا اسلام را قبول داشتند لكن تمام مسائل را برمى گرداندند به آن معانى عرفانى، مسائل روز قائل نبودند و حتى اگر روايتى يا آيهاى در جهاد مىآمد آنها همان جهاد نفس را مىگفتند هست و اسلام را با يك صورت ديگرى غير از آن صورت واقعى كه جامع است، جامع همه اطراف است نظر مىكردند. من گفتم ما يك مدتهائى مبتلاى به آنها بوديم كه البته مردم صالحى بودند لكن اسلام را با يك صورت مىديدند، يك بعد اسلام را نظر مىكردند. و يك مدتى اخيراً ما مبتلا شديم به يك عدهاى كه اينها عكس آنها هستند، تمام معنويات را اينها به ماديات برمى گردانند. مىگويند مسلميم، لكن نه توحيدشان توحيد اسلامى است و نه بعثتشان بعثت اسلامى است و نه نبوتشان نبوت اسلامى است و نه امامتشان و نه معادشان، همهاش بر خلاف اسلام است، نه اينكه تازه، يعنى ده سال، پانزده سال است پيدا شدهاند. در وقتى كه اوائل شايد حوزه علميه قم بود، بعضى از همين سنخ آدمها كه معمم بودند يك روزى آمدند بعضىشان پيش من و گفتند كه اينطور فهميدم كه معاد همين عالم است، جزا هم همين عالم است. اين آدمها بودند، از سابق هم بودند، حالا زياد شدند. من نجف كه بودم يك آدمى آمد از طرف يك گروهى و بيشتر از بيست روز، بعضىها مىگويند بيست و چهار روز آنجا ماند، هر روز هم آمد پيش من، من يك ساعت يا بيشتر به او مهلت دادم كه صحبت كرد، تمام صحبتش هم از قرآن بود و نهجالبلاغه، تمام صحبتش، من سوءظن به او پيدا كردم و يادم آمد قصهاى كه مرحوم سيد عبدالمجيد همدانى داشته است كه نقل مىكنند كه يك نفر يهودى آمده بود پيش ايشان و مسلمان شده بود، بعد از يك چند وقتى ايشان ديده بود ايشان خيلى مسلمان شده خواسته بودش، گفته بود تو من را مىشناسى؟ گفت بله شما از علمائيد. مىدانيد كه من مثلاً اولاد پيغمبر هستم؟ مىدانيد كه من پدرانم مسلمان بودند؟ (اينهمه چه، چه) حالا هم عالم هستم در اين جمعيت؟ بله همه اينها را مىدانم. خودت را هم مىشناسى؟ بله، يهودى زادهام. همه پدرهايت يهودى بودند خودت هم يهودى و تازه مسلمان شدى، من يك معمائى پيشم هست و او اين است كه چطور تو از من بيشتر مسلمان شدى، چه شده است كه تو اظهار اسلامت بيشتر از آنى است كه ما هستيم. شنيدم كه بعد رفته و ديگر ايشان را نديده بود. معلوم شد حيلهاى بوده براى يك كارهائى. از اين حيلهها هست. من ديدم كه اين خيلى مسلمان شده و تمام حرفش از اسلام و نهجالبلاغه و فلان و در خلال حرفهايش ديدم كه روى اعوجاج دارد مسائل را، حرفهائى را مىزند. من هيچ حرف با او نزدم، جوابش را ندادم، فقط گوش كردم كه بفهمم چه آدمى است، فقط يك كلمهاى كه او گفت كه ما مىخواهيم قيام مسلحانه بكنيم، گفتم قيام مسلحانه حالا وقتش نيست، براى اينكه نيروى خودتان را از بين مىبريد و كارى ازتان نمىآيد. يك دستهاى از اينها كه حالا شما
مى بينيد كه اظهار اسلام مى كنند، از شما هم بيشتر دارند اظهار اسلام مىكنند، از اين سنخ جمعيت هستند كه اسلام را اگر هم بخواهند، نه آن اسلامى است كه پيغمبر اكرم فرموده است، يك چيز ديگرى، وارونهاش مىخواهند بكنند به يك صورت ديگرى، در ارتش همه چيزش را مىخواهند وارونه كنند. در بين اين افراد خيلى از اينها هستند كه بسيار اسم اسلام را مىبرند و بسيار هم دلسوزى براى اسلام مىكنند، اما اگر دلسوزى بكنند، براى آن اسلام خودشان، نه براى اسلام ما. بعضى ديگر هم هستند كه اصلاً نه، اعتقادى به اسلام هم ندارند چنانچه به اين انقلاب هم اعتقادى نداشتند ولى حالا صد در صد اسلامى شدند و انقلابى. حالا شما توانيد يك كسى را پيدا كنيد كه بگويد من انقلابى نيستم . همه هم مىگويند ما از اول بوديم. الان همه اينهائى كه مىآيند، مىگويند ما حبسها رفتيم، چه كرديم، مخالفتها كرديم در زمان طاغوت. حالا ديگر اسم آن رژيم پيش آنها هم طاغوت شده است در صورتى كه در دلشان اين نيست. اينها الان از اسلام مىترسند، سخت هم مىترسند، در صورتى كه اسلام براى همه خوب است، لكن اينها وحشتشان زد، البته براى خيانتكار، اسلام هم خوب نيست، هيچ دين توحيدى براى اسلام خوب نيست، اسلام مخالف با خيانتهاست، مخالف با اين است كه اين جوانهاى ما را به تباهى بكشند به اسم اسلام يا به اسم ترقى و تعالى و اين مملكت ما را به آنطور كه ديديد كشيدند، به اسم تمدن بزرگ. اينها هم كه مىگويند اسلام، نظير تمدن بزرگ آن مردك است كه با اسم تمدن بزرگ مملكت ما را به اينجا رسانيد كه الان همه جمع شدند و نمىتوانند اصلاحش كنند. اينها هم با اسم اسلام مىخواهند بكلى اسلام را كنار بگذارند و يك چيز مادى جاى او بگذارند كه همه چيزش مادى باشد. به اسم اسلام، ترويج ماديت را مىكنند بعضىشان. ما بايد يك اسلامى كه براى همه خوب است، اين اسلامى كه هم معنويات دارد، معنوياتش بالاترين معنويات است، مادياتش هم سالم ترين ماديات، بيايند در همين با ما، همراه با مسلمانها، همراه با جوانها، همراه با اين روحانيون عزيزى كه همه چيزشان را الان گذاشتند براى همين كار اين آقائى نيست كه مىبينند. يك وقتى است كه بايد رفت، وظيفه است.
لزوم بقاى كميتهها و دادگاههاى انقلاب جهت حفظ نظام كشور
اين كميتهها بايد باشد. غلط مىكند كسى كه مىگويد كميته نه. كميتهها اگر نباشند، پاسدارها اگر نباشند، اين دادگاهها اگر نباشند، كى مىتواند اين مملكت را اداره كند؟ كى اداره كرد اين مملكت را آن روزى كه اين مردك رفت و آشفته شد همه چيز؟ همين روحانيون اطراف همه ولايات و اين جوانهائى كه براى خدا قيام كرده بودند و اين مردم متعهدى كه براى خدا قيام كرده بودند، اينها آمدند و همه جا را دست گرفتند، و درست كردند آشفتگىها را. اگر نبودند، حالا هيچ كس نبود، هيچى نبود. حق ندارد كسى نسبت به اينها يك تعدى بكند و يك فرمانفرمائى. اين كميتهها بايد باشند، اين پاسدارها بايد باشند، اين دادگاه انقلاب بايد باشند. دادگسترى غلط مىكند كه به اينها حرفىزند. دادگسترى روى موازين خودش برود، آن هم موازين غلطى كه بايد اصلاح بشود. اين بعضى از اين
روساى دادگسترى از همان طاغوتند كه بايد گم بشوند بروند سراغ كار خودشان، نبايد بنشينند و حكمفرمائى كنند و به دادگاههاى ما يا به سپاه پاسداران ما يا به اهل علم ما كه در كميتهها هستند حرفى بزنند. غلط مىكنند اينها، اينهائى كه بايد بروند گم بشوند از اين مملكت، حالا آمدند نسبت به اشخاص دارند حرف مىزنند. همين طور اشخاص ديگرى كه در استانها هستند، در جاهاى ديگر هستند، اينها نمىتوانند و نبايد يك وقتى اهانت كنند راجع به مسلمانها، راجع به اين اهل علمى كه مشغول براى خدمت به اين خلق هستند، براى پاسدارها كه مشغول خدمت هستند، براى كميته ها كه مشغول خدمت هستند، براى دادگاهها كه مشغول خدمت هستند. اگر اينها نباشند، كه تو نمىتوانى هى حرف مفت بزنى. اينها اصلاً كارى كردند كه مجال دادند به شما كه مىتوانيد حرف بزنيد و هر چه دلتان هم مى خواهد بگوئيد.
قدرتمند باشيد، شما خراسانىها قدرتمند هم هستيد الحمدلله و قدرتمند باشيد. شما يك پناهگاه داريد، پناهگاه اسلامى و آن بقعه مطهر على ابن موسى (ع) است كه كسى كه يك همچو پناهگاهى دارد اين قدرتمند است. كميتهها قدرتمند باشند، دادگاهها قدرتمند باشند، علمائى كه در آنجا در كميتهها هستند قدرتمند باشند، اعتنا نكنند به اين حرفهاى مفتى كه بعضىها كه مخالف با اين انقلاب هستتند و اسلام در چشمشان مثل خارى فرو رفته است، اعتنا به اينها نكنند. البته من راجع به بعض مسائل هم با دولت باز صحبت خواهم كرد و اميدوارم كه با قدرت و قوه و ايمان همانطورى كه تا اينجا آمديد و همه چيز را رفتند آنها، تمام شد، اين ريشههاى گنديده هم زير خاك گندند، اگر يك وقت هم بخواهند بيرون بيايند قيچىشان مىكنند تمام مىشود. انشاءالله خداوند شما را حفظ كند، موفق باشيد. من دعاگوى همه هستم و شما احتمال اين را بدهيد كه اگر به من بگويند كه خدمتگزار، بهتر از اين است كه بگويند رهبر. رهبرى مطرح نيست، خدمتگزارى مطرح است. اسلام ما را موظف كرده كه خدمت كنيم، خدمتگزارى مطرح است. ما همه با هم، همه مجتمعاً با هم دست به دست هم، از پاسدارهاى عزيز تا اهل علم عزيز، تا اهل منبر عزيز، تا اهل كميتهها، تا اهل همه، ما همه ملت با هم. يك مملكتى است مال همه، يك مملكتى مال همه است، همه موظفيم اين مملكت را خودمان اداره بكنيم. حال ديگر مال خودمان، منافع مملكت ما را ديگر امريكا نمىتواند ببرد، منافع مال خودتان است، مملكت هم مال خودتان، خودمان بايد زحمت بكشيم و كشت بكنيم و منافعش مال خود ملت ما باشد. انشاءالله خداوند تاييدتان كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته