پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
دوشنبه 11 اردیبهشت 1391 2:19 AM
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از اهالى مسجد ارباب تهران
اين آقايان روشنفكر كه حالا در اقليت واقع شدهاند، مىخواهند بگويند راى اكثريت ميزان نيست!
بسم الله الرحمن الرحيم
انسان بايد به تدريج تجربه پيدا كند. ما قبل از انقلاب نمىدانستيم كه بعد از انقلاب چه خواهد شد، تجربه نداشتيم. حالا كه انقلاب شده است مىبينيم كه يكى از ثمرات انقلاب هرج و مرج شده است، هر كس هر چه دلش مىخواهد مىگويد، هر كس هر عملى را كه مىخواهد انجام مىدهد و ابدا در فكر اين نيستند كه آيا اين حرفى كه مىزنند در مسير ملت است، آنكه ملت خواسته بود و راى مثبت به او داد يعنى راى اكثريت قاطع كه تمام مخالفين وقتى يك طرف شدند و ملت هم يك طرف، صد، صدى نود و هشت ملت راى داشتند و دو، تمام مخالفين، و ملت ما با فرياد و با راى، راى به جمهورى اسلامى داد. جمهورى كه ملت ما مىخواهد اين است كه محتواى اين جمهورى احكام اسلام باشد و تمام مملكت روى احكام اسلام اداره بشود و آنچه كه خداى تبارك و تعالى فرموده است به وسيله پيغمبر اكرم و به ما رسيده است به وسيله ائمه اطهار، آنها تحقق پيدا بكند. حالا كه راى مردم دادند و تمام كارها با نظر مردم انجام گرفته است، مىبينيم كه گروههاى مختلفى پيدا شدهاند و هر كس هر جور دلش مىخواهد صحبت مىكند، وقتى هم كه از آنها سوال بكنند، برهانش اين است كه انقلاب شده است و چون انقلاب شده است ديگر بايد همه انقلابى باشند و معنى انقلابى اين است كه ديگر موازين ندارد و ميزان عقلى، ميزان انسانى و ميزان اسلامى در كار نيست. نطقها مىشود، كاغذها نوشته مىشود، قلمها به كار افتاده است در گوشه و كنار كشور و هر كس هر چه به نظرش مىآيد مىنويسد و مىخواهد تحميل كند به يك ملت سى و چند ميليونى. همين آقايانى كه فرياد مىزنند كه بايد دموكراسى باشد، بايد آزادى باشد، همين آقايان مىنشينند دور هم و يك چيزى پيش خودشان مىگويند و مىخواهند تحميل كنند به يك ملت سى و چند ميليونى. مثلاً مجلس خبرگان با اكثريت ملت رفته است و مشغول كار است حالا مىبينيم كه يك دسته چند نفرى دور هم جمع مىشوند و مىگويند مجلس خبرگان بايد منحل بشود.
من نمىدانم كه اين آقايان بايد منحل بشود چكارهاند كه مىگويند بايد منحل بشود. براى چه منحل بشود؟ براى اينكه اين آقايان اهل علم هستند؟! براى اينكه آقايان به اسلام عقيده دارند و احكام
اسلام را دارند جمع مىكنند؟! چون گفتند كه ولايت فقيه بايد باشد و نظارت فقيه بايد باشد؟! اينها از نظارت فقيه در امور مىترسند، مىگويند قدرتمند مىشود فقيه، وقتى قدرتمند شد هرج و مرج مىشود و - عرض مىكنم كه - از آن مسائل كه مىگويند، لكن مضايقه ندارند كه مثلاً يك قدرتى دست نخست وزير باشد، يك قدرتى دست رئيس جمهور باشد لكن معمم نباشد، غربى باشد، هر چه مىخواهد باشد. منطق تقريبا به حسب واقع اين، لكن صورت يك صورت ديگر است. ما مىگوئيم كه شما مىتوانيد كه، يك اقليت ده نفر، صد نفر، هزار نفرى مىتواند كه حالا بگويد ملت راى داده است به جمهورى اسلامى، لكن بايد جمهورى باشد، نه اسلامى؟ اين بايد يعنى چه؟ بايد اين كار بشود، اين بايد، اين صد نفر، هزار نفر چكارهاند كه در مقابل يك ملت بايد مىگويند؟ مجلس خبرگان را مردم تعيين كردند، تهران بيش از دو ميليون به مرحوم آقاى طالقانى راى دادند، بيش از دو ميليون به آقاى منتظرى راى دادند، قريب دو ميليون به ديگران راى دادند يك ميليون و چقدر به ديگران راى دادند، اكثريت آوردند، در شهرهاى ديگر اكثريت آوردند، اكثريت قاطع آوردند و ديگران در اقليت بودند، حالا كه در اقليت واقع شدند، اين آقايان روشنفكر و اين آقايانى كه ادعاى دموكراسى مىكنند، حالا كه در اقليت واقع شدند، مىخواهند كه بگويند نه، راى اكثريت ميزان نيست، بايد منحل بشود.
من مىپرسم از اين آقايان كه چرا بايد منحل بشود، چه شده است؟ چطور شما بايد مىگوئيد؟ شمائى كه مدعى اين هستيد كه بايد آزادى باشد، شما مىگوئيد راى آزاد ندادند مردم؟! شما مىگوئيد كه مردم آزاد نبودند در راى و راى درست ندادند؟!
فرض اين است كه از اول شما اين مطلب را نگفتيد آن وقتى كه مردم راى دادند و همه مردم هم ديدند كه راى آزاد مردم دادند اينها خيال مىكنند كه اگر مجلس منحل بشود، مجلس ديگر نمىخواهيم يا دوباره از سر بايد انتخاب بشود. اگر صد مرتبه انتخابات بشود مردم علمايشان را انتخاب مىكنند صد مرتبه، اگر صد مرتبه انحلال پيدا كند مجلس و دوباره مردم چيز باشند، مردم اشخاصى كه متدينند و اشخاصى كه شناخته شدهاند و اشخاصى كه - عرض مىكنم كه - غربزده نيستند و اشخاصى كه توجه به اسلام دارند، اينها را تعيين مىكنند. شما باورتان بيايد كه اينطور نيست كه شما خيال مىكنيد كه اگر چنانچه منحل بشود، اولا انحلال نمىشود، كسى حق ندارد، خود ملت حق دارند، و ثانيا اگر منحل بشود يك وقت بگوئيد كه خوب، ما قانون ديگر نمىخواهيم، بس است، خوب، شما حق يك همچو چيزى نداريد. يك وقت مىگوئيد كه قانون مىخواهيم، قانون هم ملت بايد تعيين كند. مجلس موسسان باشد. ملت متدينين را، علمايشان را، متدينينشان را تعيين مىكند. و كلاهم، وكلاء دارالشورا هم باشد، باز همين طور است. شماها بايد عزا بگيريد براى اينكه نه در مجلس خيلى راه داريد و نه در مجلس موسسان خيلى راه داريد و نه در جاهاى ديگر راه داريد و علتش اين است كه يك ملتى است فرياد زده است كه ما اسلام را مىخواهيم و دنبال اين است كه اسلام را به دست بياورد، وقتى دنبال اين است كه اسلام را به دست بياورد، صد دفعه هم كه شما آن را به هم بزنيد (با اينكه نمىتوانيد به هم بزنيد) صد دفعه هم كه آن را به هم بزنيد باز مردم مىگويند همان اسلام. بله، مىتوانيد شما تبليغ كنيد كه
يك وقتى مردم از اسلام برگردند، همه ملت برگردند آنوقت دست شما مىافتد، اما مادامى كه مردم فرياد مىزنند كه ما اسلام را مىخواهيم، هر روز هم دارند باز داد مىكنند كه ما اسلام و جمهورى اسلامى را مىخواهيم، مادامى كه اين مساله هست، ديگر نمىشود اين را تغييرش داد و معنا ندارد كه يك اقليتى بخواهد تحميل كند به يك اكثريتى، اين خلاف دموكراسى است كه شما به او عقيده داريد، خلاف آزادى است، خلاف همه انسانيت است بخواهند يك عده معدودى كه اقليت هستند تحميل كنند بر يك عده، اين همان است كه زمان رضاخان هم بود كه يك عده معدودى بودند و با سر نيزه تحميل كردند بر ملت يك چيزها را، حالا سر نيزه تبديل شده است به منطق و تبديل شده است - عرض مىكنم - به قلم و تبديل شده است به توطئه و اينها، و اينطور مىخواهند كه به مردم اغفال كنند، تحميل كنند، چيز بشود، آن هيچ نيست.
نصيحتى به مخالفين براى بازگشت به مسير ملت و پرهيز از توطئه و هرج و مرج
من اعتقادم اين است كه آقايان بايد فكر بكنند، آقايانى كه علاقه مىگويند داريم به اسلام، علاقه مىگويند داريم به ملت، علاقه داريم به كشور، بايد فكر بكنند، بايد در همين مسيرى كه اين سيل دارد مىرود، خودشان را وادار كنند، اگر بخواهند برخلاف آن مسير بروند سيل آنها را خواهد برد از بين. اينها بر همان مسير ملت راه بروند و خيال نكنند كه اين ملت نمىفهمد چيزى، نخير، ملت بهتر از ماها مىفهمد، همانطور راه خودش را پيدا كرده و دارد مىرود و آن معنايى كه شما خيال كرديد كه اينها تحصيل نكردهاند، تحصيل اگر كدورت در ذهنها و در قلوب اشخاص بياورد، معلوم نيست كه آن تحصيلهائى كه شما مىگوئيد، يك هدايتى بكند. مردم هدايت شدند و هدايت كردند مردم را، الان هم همه مطلع هستند كه چه مىخواهند بگويند. يك وقت مىگوئيد نمىدانند چه مىخواهند. آخر مردم مطلعند كه چه مىخواهند. اگر چنانچه ولايت فقيه را كه معنايش اين است كه آنى كه خداى تبارك و تعالى براى نظارت در امور و تعيين مراكز قدرت مشخص كرده آن عبارت از فقيه جامعالشرائط است، اگر همين را شما به رفراندم ملت بگذاريد، همان رايى كه او آورد، اين راى را هم خواهد آورد. مردم همين را مىخواهند، مردم آن چيزى كه خدا مىخواهد، آن چيزى كه پيغمبر خدا فرموده، مىخواهند. بيخود دست و پا مىكنند، بايد به مسير ملت بيايند و اگر واقعاً علاقهمندند كه اين مملكت يك مملكت صحيحى بشود بگذارند يك آرامشى پيدا بشود، بگذارند كه يك آرامشى پيدا بشود، توطئه در اطراف نشود، توطئه در مركز، در كردستان و در ساير جاها نشود تا يك آرامشى پيدا بشود، وقتى كه اين آرامش پيدا شد آنوقت همه چيز ملت به جاى خودش هست، همه چيز ملت درست مىشود، دست اجانب كوتاه مىشود و نمىگذارند ديگر برگردند. اما الان يك دسته در تهران توطئه كنند، يك دسته در بلوچستان توطئه كنند، هر دسته در يك جائى ممكن است يك وقتى به اينطور چيزها يك نهضت خداى نخواسته شكست بخورد و اگر شكست بخورد همه چيزمان از بين خواهد رفت. همه با هم باشيد، همه ملت باشيد، همه دست به دست هم بدهيد، همانطورى كه از اول هم اين نهضت را آنهائى كه شركت
داشتند، نهضت را رساندند تا اينجا، باز هم با هم باشيد تا اين نهضت انشاالله به ثمر برسد و انشاالله آن چيزى را كه خدا و رسول خدا مىخواهد و آن چيزى را كه قرآن مجيد مىخواهد، اين چيزها عملى بشود و اين صلاح دين و دنياى همه ملت است و صلاح همه مملكت است. و هيچ وقت خيال نكنيد كه ديكتاتورى در اسلام است، يا ديكتاتورى در روحانيت است، يا ديكتاتورى در اينطور چيزها، ابدا اين حرفها در كار نيست، ديكتاتورى در كار نيست. شماها ديكتاتورى نكنيد، ملت ما ديكتاتور نيستند، ملت ما هم ديكتاتور نيستند، علماء ما هم ديكتاتور نيستند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته