0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:15 AM

 

صحيفه نور ج 9 صفحه 213

تاريخ: 5/7/58

بيانات امام خمينى در جمع علماى شرق تهران

ما روحانيون، معممين بايد اسلام را آنطورى كه هست عرضه كنيم‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من هر وقت چشمم به اين جمال‏هاى نورانى مى‏افتد و اين جنود رحمانى، مسرور مى‏شوم. من اميدوارم كه در اين وقتى كه ما و شما احتياج داريم به اينكه اسلام را آنطورى كه هست عرضه كنيم به عالم، شما مؤفق بشويد و همانطورى كه تا حالا مؤفق بوديد و تا حالا پيروزمند بحمدالله بوديد، از اين به بعد هم با طرح‏هائى كه خودتان مى‏دهيد و با اجتماعاتى كه خودتان داريد، پيروزمند از آب در آييد. من تمام نگرانيم اين است كه ما روحانيون، معممين كه بايد بر حسب وظائف الهى كه داريم پاسدار اسلام باشيم و اسلام را به آنطورى كه هست عرضه كنيم، من خوف اين را دارم كه آنهائى كه مى‏خواهند به ما مناقشه كنند و اگر ديده باشيد مناقشه مى‏كنند و اخيرا هم جزوه نوشته‏اند راجع به اين، يك وقت خداى نخواسته از طرف ما هم بهانه‏اى دست آنها داده بشود. حالا كه بهانه ندارند، مى‏گويند كه روحانيون استبداد مى‏كنند، روحانيون مى‏خواهند فرصت طلبى بكنند، روحانيون مى‏خواهند كه قبضه بكنند همه چيز حكومت را، روحانيون انحصار طلب هستند، قشر مذهبى انحصار طلب است و اين حرف‏هاى نامربوطى كه هر كس توى خانه مى‏نشيند و مى‏نويسد بدون اينكه نظر كنند كه روحانيون تا حالا چه كرده‏اند و حالا چه حالى هستند.

اين روحانيون بودند كه شما را از اين زاويه بيرون كشيدند

اينها غافل از اين هستند كه اين روحانيون بودند كه شما را از اين زاويه‏ها بيرون كشيدند، و الا شما مدفون بوديد، شما اشخاصى بوديد كه طرفدار رژيم بوديد و با صراحت بعضى از طرفداران شما گفتند كه رژيم باشد و يا اگر طرفدار هم نبوديد، جرات يك كلمه گفتن را نداشتيد، جرات اينكه قلم برداريد و يك مقاله بنويسيد و يك سطر بنويسيد نداشتيد. شما را رژيم سابق مدفون كرده بود، روحانيون شما را از زير خاك بيرون آوردند. اين روحانيونى كه شما حالا مى‏گوئيد انحصار طلبند، اينها شما را از انحصار بيرون آوردند،اينها حصر را برداشتند، نه اينكه منحصر كردند، حالا هم كه بيش از يك ميليون از مردم عادى و اشخاصى كه بسيارى‏شان زيادى و فقط بخور و بخواب هستند، در ادارات ما هم هستند، در سرتاسر كشور بشمريد و ببينيد اگر پنجاه نفر روحانى را در اداره ديديد،

صحيفه نور ج 9 صفحه 214

آنوقت بگوئيد انحصار طلب.

اين نهضت را با قدرت روحانيت و اسلام كه ملت ما اسلامى بودند و علاقه به اسلام و كاركنان اسلام داشتند به اينجا رساندند و شما به جاى اينكه تشكر كنيد از اينها كه شما را از خارج ايران به داخل كشاندند، شمائى كه در خارج ايران بعضى تان بسر مى‏برديد و جرات اينكه به مرز ايران وارد بشويد نداشتيد، زحمات ملت ما كه در راسش روحانيت بود شما را از خارج به داخل كشاند و شما را از زوايه‏ها بيرون آورد و شما را از سكوت به صحبت كشاند و قلم‏هاى شكسته شما را دوباره تجديد كرد. شما به جاى اينكه از اينها تشكر كنيد، از شما اجر و مزدى هيچ وقت نخواستند و منصبى و اداره‏اى هم اينها نمى‏خواهند و عوض اينكه قدردانى كنيد از اينها، مى‏گوئيد با اظهار تاسف كه مبادا يك وقتى بشود كه ملت ماكذا، ملت، آخر تو كى هستى كه ملت تو، ملت به تو چه كار دارد. ملت آنى است كه به جمهورى اسلامى نود و هشت و نيم، قريب نود و نه به جمهورى اسلامى راى داد كه شما مى‏گفتيد اسلامش نه، همين شماهائى كه حالا اين حرف‏ها را مى‏زنيد، آن وقت هم مى‏زديد شماى اسلام نهها، حرف‏ها مى‏زديد، همه قوايتان را روى هم گذاشتيد و يك در صد و يك قدرى بيشتر درصد، با اينكه خيانت هم كرديد، نود و هشت و مقدارى زيادترش مال توده مردم و مسلمانان بود، مال مذهبى‏ها بود، يعنى برد مذهب، و شما حالا از مذهب مى‏ترسيد. آخر شما چكاره هستيد كه مى‏گوئيد روحانيون... و مى‏ترسيم براى ملت. ملت ما آن ملتى است كه به مجلس خبرگان وقتى كه مى‏رسد، روحانى را تعيين مى‏كند، آنى كه نظير روحانى را فكر مى‏كند، الا نادر كه بازور و با فشار و تقلبشان است. شما ملت را هيچ حساب مى‏كنيد و بعد مى‏گوئيد ملت ما. ملت شما يعنى ملت ايران، اين است كه وقتى به او مى‏گوئيد كه وكيل بفرست به مجلس خبرگان، مى‏فهمد چه مى‏كند. مجلس خبرگان يك مجلسى است براى تشخيص و پياده كردن يك قانون كه با اسلام مخالف نباشد. ما جمهورى مى‏خواهيم كه، جمهورى مثلاً دموكراتيك نمى‏خواهيم، جمهورى غربى يا شرقى را نمى‏خواهيم، ما جمهورى اسلامى مى‏خواهيم. جمهورى اسلامى وقتى كه ما مى‏خواهيم، مردم مى‏فهمند كه كى را بايد براى تشخيص احكام اسلام توى مجلس ببرند. شما مى‏خواهيد كه مردم بيايند شما را تعيين كنند كه اسلام را معتقد نيستيد يا اگر داريد، يك اسلام خشك كه اصلش كار نداشته باشد به هيچ كارى، شما را بيايند و تعيين بكنند؟! ملت شما را تعيين كرد؟! ملت ما يعنى چه، شما كى هستيد كه ملت ما مى‏گوئيد. ملت آن است كه تعيين كرد سرنوشت خود را و قانون اساسى‏اش را داده دست يك عده ملا و مجتهد در مجلس، توچه اشكال دارى؟

مى‏گوئيد كه ما به زور بايد اين آقايان را كنار بگذاريم و يك دسته مثلاً دموكرات بياوريم توى كار، زورى كه نيست. شما مى‏خواهيد از قوانين عالم فرار كنيد؟ شما خوف چه داريد؟ شما خوف اين داريد كه ملت ما مبادا پيروز بشوند. خوب، ملت است اين آخر، تو و شمائى كه دم مى‏زنيد از اينكه دموكراسى، دموكراسى، دروغى از آن دم مى‏زنيد، كجاى دموكراسى به هم خورده است؟ تا حالا رفراندمش با زور سر نيزه بوده؟! مجلس خبرگانش با زور بوده، با سر نيزه بوده؟! علماء بلادش كه

صحيفه نور ج 9 صفحه 215

اينقدر زحمت كشيدند و آنوقت كه شما در خواب بوديد و يا آن بالاها نشسته بوديد و استفاده مى‏كرديد، از خود دولت طاغوتى هم استفاده مى‏كرديد و اينها توى زندان‏ها رنج مى‏بردند و در تبعيدگاه‏ها به آنها رنج مى‏دادند، اينها فرصت طلبند؟! شما كه حالا كه يك قدرى صاف شده راه افتاده‏ايد سر اين سفره، فرصت طلب نيستيد؟ چه ديكتاتورى، علماء اسلام كرده‏اند؟ كدام ديكتاتورى؟ خوب، نشان بدهيد بگوئيد فلان جا با زور، با فشار، با چه ديكتاتورى كرده‏اند. دادگاه‏هاى اسلام كه پيدا شده است، اين دادگاه‏ها آنهائى را كه محاكمه كرده‏اند، شما آنها را مى‏خواهيد تطهير كنيد كه مى‏گوئيد ديكتاتورى كردند يعنى آنها را با ديكتاتورى كشته‏اند؟ نصيرى و امثال نصيرى را كه شما قلم‏هاتان را برداشتيد و گريه مى‏كنيد براى نصيرى و براى هويدا و براى محمدرضا خان، آنوقت خودتان را ملى مى‏دانيد، آدم مى‏دانيد. ما اگر جلوگيرى از اين ملت نكنيم براى شما خطر همه چيز پيش مى‏آيد، ما جلوگيرى مى‏كنيم، ما ميل نداريم كه ملت ما خداى نخواسته يك وقت به كسى بخواهد زور بگويد و چه. ملت ما با آرامش، با آزادى، ملت ايران با آزادى، با آرامش راى داده يك عده‏اى را تعيين كرده براى اينكه قوانين اسلام را بررسى كنند كه اين قوانين مخالف با اسلام يك وقت نباشد، براى اينكه جمهورى اسلامى است. شما مى‏گوئيد كه آقايان بروند كنار كه ملت قرارشان داده؟! بروند كنار كه براى ملت ما چه بشود؟ ملت اينها را قرار داده، براى ملت ما چى است. شما بيائيد از اين ملت بپرسيد كه شما چى مى‏خواهيد، تا ثانيا بيايند باز همان صد، الا يكى‏شان يا يك و چندشان بگويند كه ما اسلام را مى‏خواهيم، ما قوانين اسلام را مى‏خواهيم.

ملت و روحانيت زحمت كشيده اند، ملى گرايان اعلام وجود كرده‏اند

آخر چرا در مقابل يك ملت نشسته‏ايد، چهار نفر نشسته‏ايد، چهار نفرى كه تا حالا نفس‏تان در نيامده حالا كه روحانيون اسباب اين شده‏اند كه شما نفس بكشيد، نفس بر ضد اينها مى‏كشيد، اين صحيح است؟ اين انصاف است؟ شما انصاف داريد كه اينهائى كه شما را از آن كنج‏ها بيرون آورده و ظاهر كردند حالا اعلام وجود كرده‏ايد؟ و هيچ كس هم به شما اشكال نكرده، اينها زحمت كشيده‏اند و شما اعلام وجود كرده‏ايد، ملت زحمت كشيده، اين دسته از مردم بوده‏اند كه ملت را دعوت كرده‏اند و ملت به عشق اسلام اين كار را كرده‏اند.

حالا شما از ملت مى‏ترسيد و از مذهب مى‏ترسيد و از انحصار طلبى مذهبى؟! چه انحصار طلبى كرده‏اند؟ مذهبيون كجا انحصار طلبى كرده‏اند؟ آنها كه همه شما را در يك ميليون و نيم و يا نزديك به اين، افرادى كه مشغول به كار هستند و كارهاى دولتى مى‏كنند، اينها كدامشان وارد شدند در مشاغل دولتى و بخواهند مشاغل دولتى را بگيرند؟ يك چندتاشان را براى نظارت به امرى كه مبادا فلان شخص فلان جا خلاف بكند دارند نظارت مى‏كنند و براى نظارت آنجا هستند.

چرا انسان بايد اينقدر بى انصاف باشد، اينقدر دشمن اسلام باشد، اينقدر دشمن روحانيون باشد. خوب، دولت سابق هم همين طور بود و به اسم اينكه ملت ما چه بشود و اسلام بايدچه بشود و چه

صحيفه نور ج 9 صفحه 216

بشود، همين روحانيون را كوبيد و همين مذهب را كوبيد و همين مذهبيون را. شما هم كه حالا آمديد و قلم‏هايتان روى كاغذ آمده همان حرف‏ها را داريد مى‏زنيد. اين راجع به آنها.

روحانيون براى حفظ حيثيت اسلام فرصت به دست قلمفرسايان ملى‏گرا ندهند

اما راجع به خودتان، شما آقايان و همه علماء اسلام، همه علماء ايران الان در يك وقت حساس واقع شديد كه اگر خداى نخواسته از يكى از جوان شما يك كار خلاف ببينند، همين آدم‏هائى كه نشسته‏اند آنجا و مواظبند كه مبادا اسلام پيروز بشود، همين‏ها شروع مى‏كنند به قلمفرسائى و شما را متهم ميكنند كه اينها اين كاره‏اند و از آن روز تا حالا منطق اينها اين است، از آن روز تا حالا ما گرفتار ديكتاتورى پهلوى بوديم، رژيم سلطنتى، از حالا به بعد گرفتار ديكتاتورى عبا و عمامه هستيم. شما كه تا حالا ديكتاتورى نكرديد، همه عالم مى‏دانند كه شماها فشار به كسى نياورديد كه به زور راى بده، همه عالم مى‏دانند كه شما فشار به كسى نياورديد كه اين آقا را مثلاً براى مجلس خبرگان مثلاً تعيين كن، مردم آزاد رفتند تعيين كردند، حالا كه اين طورى است و شما كارى انجام نداديد الا اينكه در هر دادگاهى يك قاضى روحانى هم بوده است و اين مجرمين را، آنهائى كه پنجاه سال اين مردم را داغ كردند و پدر اين مردم را در آوردند و جوان‏هاى ما را كشتند و امر به كشتن كردند، اين يك عده معدودى را اين روحانى كه در يك دادگاهى نظارت كرده يا حكم كرده است حالا با اينكه يك همچو قصه‏اى بوده است، اينها صدايشان در آمده و من مى‏دانم اصلاً اين رگ گبريت در اينها هست، رگ مليت، آن رگ هست باز. يعنى خونشان خون ملى به آن معنائى كه گبرها مى‏گويند هست (نه اين گبرها كه بسياريشان هم آدم‏هاى شريفى هستند، هيچ ضررى هم به ما ناحيه اين گبرها نمى‏رسد، آن گبرهاى سابق). اگر چنانچه خداى نخواسته از من و شما يك مطلب خلافى صادر بشود كه روى موازين اسلام نباشد، در كميته‏ها هستيد، در هر جا هستيد، بين پاسدارها، پاسدار هستيد، از اين مسائلى كه الان موجود است و بايد هم باشد، اگر خداى نخواسته از يكى از شما يك مطلبى را ببينند كه بر خلاف موازين بود، اينهائى كه غرض با شما دارند شروع مى‏كنند با تاخت و تاز و نه به شما، به روحانيت و نه به روحانيت، اسلام راهم مى‏كوبند به اينكه جمهورى اسلامى هم همان رژيم شاهنشاهى است با عوض شدن لفظ پس من و شما، همه ما، معممين و همه روحانيون، يك وظيفه شرعى الهى داريم براى حفظ حيثيت اسلام وحيثيت نهضت اسلامى. غير قضيه اين است كه يك كسى بگويد و بخواهد خودش آبروى خودش را از بين ببرد، آن هم برايش جايز نيست، آن هم حرام است، لكن اگر يك مطلبى از من و شما صادر بشود كه موجب اين بشود كه اينها روى اسلام حساب بكنند، اگر يك همچو كارى بشود اسباب اين شديم كه عمل را پاى اسلام حساب بكنند و پاى مطلق روحانيون حساب بكنند. اين اگر يك چنين كارى بشود، ما اسباب اين شديم كه اسلام را شكست داديم، روى اسلام به جور منكر نمايش داديم و اين يك مسأله مهمى است براى همه ما، من كه يك طلبه هستم و شما كه آقايان هستيد، همه‏مان در اين امر شركت داريم، در اينكه مشتركيم در اينكه بايد حفظ كنيم اين آبروى اسلام را و او به اين

صحيفه نور ج 9 صفحه 217

است كه قدم‏هاى خودمان را متوجه باشيم كجا بگذاريم، كارها چه جور انجام مى‏گيرد، قلم‏ها چه جور به كار مى‏افتد. خيال نكنيد كه امروز قضيه شما و من است، امروز قضيه اسلام است. يعنى ما در يك حالى الان واقع هستيم در يك وقت حساسى واقع هستيم كه امر داير بين اين است كه (خداى نخواسته، خداى نخواسته و نخواهد شد انشاء الله ) اسلام زير پاى ما دفن بشود و برود سراغ كارش. شما خيال نكنيد، اگر در اين نهضت خداى نخواسته روحانيت، اسلام شكست بخورد، شكستى است كه تا آخر ديگر شكست است و بين اينكه پيروز بشويد انشاء الله، و مى‏شويد و اسلام آنطورى كه هست در اين مملكت پياده كنيم تا همه بدانند اسلام چه است.

مكتب‏هاى به ظاهر مترقى در مقابل اسلام هيچ ندارند

اين را كرارا گفتم كه ما يك متاع خيلى ارزشمندى داريم و داشتيم، عرضه عرضه‏اش را نداشتيم، مثل يك كسى كه يك متاع بسيار خوبى دارد توى انبار، هم نمى‏تواند بيرونش بياورد و تا عرضه نكند، مشترى پيدا نمى‏كند.

ما يك متاع با ارزشى داريم كه همه اين مكتب‏هائى كه اسمش را مكتب مى‏گذارند در مقابلش هيچ ابدا ندارند و مع الاسف نتوانستيم عرضه‏اش كنيم، مدفون شد توى كتاب‏ها، بيرون نيامد مدفون شد پيش خود اهل علم و توى مغزهاى آنها، بيرون نيامد، نتوانستيم از اسلام استفاده آنطورى كه بايد باشد بكنيم و عرضه كنيم به عالم كه اين متاع ماست، ببينند متاع ما چيست اينها ترس اين را دارند كه اين متاع را ما بتوانيم عرضه كنيم.

شما اين را بدانيد، اينهائى كه الان به ضد روحانيت و به ضد اسلام و مذهب منتها با پوشش اينكه نخير مذهب چطور، چطور، به ضد اينها قلمفرسايى مى‏كنند و قيام مى‏كنند، اينها خوف اين را دارند كه يك وقتى بتوانيم ما عرضه كنيم اين متاع را به عالم. وقتى عرضه بكنيم، اينهائى كه دم از آن مسائل مى‏زدند كه واقعيت نداشت، اينها بايد بروند كنار، سراغ كارشان و يا ملحق بشوند به اين جمعيت و اينها كه استفاده جو بودند و نمى‏دانم كلاهبردار بودند و از اين مسائل، آنها هم بروند سراغ كارشان يا ملحق بشوند و برگردند. خوف اين را دارند كه مبادا اين متاع بزرگ عرضه بشود، اگر عرضه شد فقط ايران نيست، فقط ممالك اسلامى نيست، همه ممالك قبولش مى‏كنند. اگر ما يك همچو عرضه‏اى داشتيم كه آنطورى كه اسلام هست، در ايران ما درست بكنيم، الان همه خوف دارند از اين مطلب يعنى آنهائى كه نمى‏خواهند چپاولگرى‏شان دست به آن بخورد الان خوف دارند، چه اينهائى كه در اينجا هستند و خارج مرزند، اينها خوف دارند، اينها مى‏ترسند كه اگر اسلام آنطورى كه هست پياده بشود، نه اين... ديگر توى كار باشد و نه اين جمهورى. اينها خوف اين را دارند ولهذا نمى‏توانند تحمل كنند اين مطلبى كه در ايران واقع شده و ما بايد كوشش كنيم انشاء الله تا اين مطلب انشاء الله تحقق پيدا بكند و عرضه بشود و اين اسلام عملا در خارج تحقق پيدا بكند و من اميدوارم كه شما آقايان مؤفق باشيد همه در سايه پرچم اسلام.


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها