0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:06 AM

 

صحيفه نور ج 9 صفحه 9

تاريخ: 10/6/58

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمن اسلامى پرسنل نيروى هوائى جمهورى اسلامى‏

نقش تبليغات سوء اجانب و اهمال مسلمين در عدم عرضه حقيقت اسلام‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

قبلا از اين آقا تشكر كنم كه هم ما را مستفيض كردند امروز به آيات شريفه و هم آبروى ما را در جاهاى ديگر، خداوند انشاءالله شما را بپذيرد. من اميدوارم كه انجمن اسلامى شما و ساير انجمن‏هاى اسلامى كه هست بتواند اسلام را آنطور كه هست عرضه كند. اسلام يك متاعى است كه اگر عرضه بشود، معلوم نيست كه كسى كه ذره‏اى انصاف داشته باشد، اين متاع را نپذيرد و دلخواه نباشد. منتها ما در طول تاريخ بعد از غيبت امام سلام الله عليه نتوانستيم آنطور كه بايد عرضه كنيم، اسلام را عرضه نتوانستيم بكنيم و اين در طول تقريبا دويست، سيصد سال به اين طرف براى خاطر عوامل خارجى كه اينجاها كم كم آمدند و مطالعات كردند و همه چيزهاى ما را مطالعه كردند و ثبت كردند و بردند و كارشناس‏هايشان در اطرافش فكر كردند، اينها همچو يافتند كه اگر چنانچه (اينطور محتمل است) اسلام در محيط اسلام آنطور كه هست عرضه بشود، براى آنها مجالى نخواهد بود.از اين جهت با عوامل مختلفه‏اى كه داشتند، از داخل و خارج در صدد بر آمدند كه اين متاع را نگذارند نمايش پيدا بكند، اين را در تحت پوشش‏هائى مخفى نگه دارند و مع الاسف ما خودمان هم به آنها كمك كرديم و زياد هم كمك كرديم. ما از مسائل اسلام، بعضى مسائلى كه روابط بين فرد و خداى تبارك و تعالى بود گرفتيم و مابقى مسائل كه اكثر كتب فقهى ماست در كتاب‏ها مدفون شد، همين توى كتاب‏ها مدفون شد و در خارج نيامد. مباحثى كه بحث شد در حوزه‏هاى ما همين مباحث، محدود به همين مباحث بود و آنهمه اخبار و آنهمه آيات و آنهمه كتب فقهى ما نمايش خارجى پيدا نكرد، نتوانستيم ما عرضه كنيم، امور اجتماعى را، امور سياسى را، اين امورى كه مال زندگى است، اينها را نتوانستيم ما عرضه بكنيم. از اين جهت آنها از آن طرف دامن زدند، ما هم از اين طرف غافل. قلم‏هاى مسموم كه حتى حالا هم بعضى از آن انگل‏ها در ايران هستند، اسلام را معرفى كردند به اينكه اين يك ترتيبى است كه مال سابق بود كهنه است حالا ديگر، اين مال هزار و چهار صدسال پيش از اين است و بايد حالا فكر نوئى كرد. آنها از آن طرف هر چه توانستند راجع به اسلام گفتند و حالا هم ميگويند و مهمش اين است كه از اسلام مى‏ترسند. اينهائى كه قلم‏هاى مسمومشان يا قدم‏هاى بسيار كثيفشان بر ضد اسلام و جمهورى اسلام و اينها برداشته مى‏شود، اينها بعضى‏هاى‏شان يا خيلى‏هاى‏شان اصلا نمى‏دانند چيست اسلام، غافل‏

صحيفه نور ج 9 صفحه 10

هستند اصلا نمى‏فهمند، يك چيزى از يك مقاله‏اى در اروپا منتشر شده است خوانده‏اند، همان را ميزان فهم خودشان و همانطورى كه (غربزده‏اند ديگر) هر چه آنها بگويند اينها بى دليل مى‏پذيرند، هيچ دليلى ديگر نمى‏خواهند، هر چه آنها در مقالاتشان بنويسند اين دليلشان اين است كه او نوشته شما در كتاب‏هائى كه در اين قرن‏ها از نويسندگان ما، از به اصطلاح محققين ما نوشته‏اند (الا بعضى ) ملاحظه كنيد كه اينها هر مطلبى را كه مى‏گويند آخرش دليلشان اين است كه فلان پروفسور در كجا اين را گفته، فلان مثلاً كى در كجا اين را گفته. تمام استشهادشان به قول آنها نظير استشهاد ما به قول خداست. ما هم استشهاد مى‏كنيم به قول پيغمبر و خدا در حرفهايمان، آنها هم استشهادشان همين نحو است كه هر چه كه فلان پروفسور گفت، همين، تمام است، ماركس هر چه گفت درست است ديگر، ديگر لازم نيست. ماركسى كه در خارج الان شكست خورده و مكتبش دفن شده است، حالا تازه آمده است توى جوانهاى ما و بچه‏هاى ما تازه حالا اينجا آنها كنارش زده‏اند، اينها گرفته‏اند و نمى‏دانند اصلاً او چه مى‏گويد و نمى‏دانند كه برنامه‏اش چى هست و نمى‏دانند برنامه‏هاى اسلام چى هست اين را، اصلاً نمى‏دانند اينها را و يك دسته‏هائى هم هستند كه اينها مى‏دانند اما اجيرند براى اينكه اگر چنانچه اسلام آنكه هست در خارج بيايدو عرضه بشود، كلاه آنها پس معركه است، نمى‏توانند اجانب در اينجا حكومت كنند. از اين جهت اين يك دسته‏اى از اينها هم اجير آنها هستند براى همين كه نگذارند اين يك مطلبى درست بشود، از آن جمله آن نويسنده‏هائى بود كه اطراف شاه مخلوع بودند. اين كتابها، كتابهائى نيست كه به قلم او باشد، او اهل قلم نبوده است و اهل فهم اين چيزها نبوده، براى اينها مى‏نوشتند در سابق هم براى ناصرالدين شاه شعر مى‏گفتند و مى‏گفتند خودش گفته است اينها هم حالا كتاب نوشتند و آنهائى كه بايد بنويسند و آنهائى كه اجيرند از آن طرف كتاب نوشتند و به اسم اعلى حضرت منتشر كردند. اينها با قلم‏هاى خودشان نخواستند كه اسلام معلوم بشود چيست و اينها ديگر يك دسته‏اند كه البته اينها در اقليتند اما موثرند، اينها يك دسته‏اى هستند كه با علم به مطلب براى انحراف اذهان مطالب را مى‏گويند، مطلعند نه اينكه نمى‏دانند لكن اگر آنكه را مى‏دانند بگويند كلاه خودشان هم پس معركه است، كلاه ارباب‏ها هم پس معركه است از اين جهت آنها هم نمى‏گذارند كه چه بشود و در اين مدتى كه اينها رفت و آمدشان زياد شده است، در شرق آن چيزى را كه توفيق زياد پيدا كرده‏اند تهى كردن جامعه ماست از محتواى خودش، در اين توفيق پيدا كردند.

استقلال شرق در گرو رهائى از بى محتوائى و خودباختگى است‏

بى جهت نيست كه هر قصه‏اى پيش مى‏آيد راجع به فرض كنيد كه اطبا، راجع به ساير طبقات، هر قصه‏اى پيش مى‏آيد قبله‏شان غرب است. آتاتورك در، من گمان مى‏كنم ديده باشم اين مجسمه را، به من هم گفتند كه اينكه ايستاده دستش را اينطور كرده يك مجسمه‏اى هست رو به غرب يعنى همه چيز از آنجاست. يكى از نويسنده‏هاى اينجا هم كه حالا مرده است او هم مى‏گفته است كه ما همه چيزمان بايد از انگلستان باشد، همه چيزمان. اين براى اين است كه تبليغات آنها اين مغز اينها را تهى كرده‏

صحيفه نور ج 9 صفحه 11

است، از خودشان بيگانه شدند. شرقى‏هاى ما از ماثر شرق كه اروپا گرفته است، كتاب شيخ الرئيس حالا هم در اروپا مورد استفاده است، ماثر شرق را از دست ما آنها گرفتند و ما را همچو تهى كردند كه هر چه صحبت مى‏شود ما حرفمان آنجاست. تا يك كسى زكام مى‏شد بايد برود اروپا، مى‏خواهد لوزتينش را عمل كند، اين بايد اروپا برود يا اگر متمكن است يك طبيبى از اروپا بياورد من يك وقت (اطبا بعضى‏شان بودند) گفتم كه خوب يك همچو مساله‏اى است كه شما معلوم مى‏شود بلد نيستيد هيچى كه اينطورى، گفتند ما بلد هستيم، همانها را كه ما بلد هستيم، در آنجا هم الان اطباء ما كار مى‏كنند، اينها هم كه بروند آنجا شايد بسياريشان پيش اطباء خود ايرانى‏اند اما وضع جورى شده است كه اين مطلب در همه جا گسترش پيدا كرده. هر كه هر چه بخواهد بفهمد بايد اروپا برود ايران اصلا جاى فهمى نيست در حال حاضر، اصلا مساله‏اى نيست در ايران، اينطور نيست كه ايران خودش بتواند خودش باشد اين براى اين است كه اين تبليغات ما را از آن محتوائى كه خودمان داشتيم تهى كرده يعنى يك شرقى را از شرقيت خودش تهى كرده، مغز غربى به جايش گذاشتند و مغز غربى انگل. اين ديگر در همه قشرها هست، همه قشرها يك همچو غربزدگى در آنها هست منتها كم و زياد دارد بعضى زيادتر بعضى كمتر و آنكه بخواهيم ما اگر واقعا مملكتمان نجات پيدا كند،مقدم بر همه اين است كه از اين غربزدگى نجات پيدا كنيم. شما ملاحظه كنيد حتى اسم خيابان‏هاى ما روز ولت، چرچيل، چه و چه، چرا؟ براى اينكه ما براى خودمان شخصيتى قائل نيستيم الا شخصيت اروپائى بايد باشد. اصلا مملكت ما تزئين بايد بشود به اسماء اينها. اين مسأله است. اينها، يعنى آنها همچو كردند كه مغز ما را اينطور بار آوردند كه اگر بخواهيم يك چيزى بشويم، كتاب مى‏نويسيم اولش هم اسم يكى از آنها بايد باشد، تاكتابمان را بخرند. جوانهاى ما بخواهند كتاب بخرند اگر چنانچه به اسم ماركس باشد ولنين باشد تا كتابمان را بخرند. جوان‏هاى ما بخواهند كتاب بخرند اگر چنانچه به اسم ماركس باشد و لنين باشد، مشترى زياد است. اگر به اسم شيخ الرئيس باشد نه، با اينكه تمام اينها را يك صفحه از كتب شيخ الرئيس را نمى‏توانند بفهمند ولى معذلك چون شرقى است و غربى نيست، از اين جهت. ملاصدرا را اسمش را نشنيدند ملاصدرا اصلاً اسمش را نشنيدند و ملا هادى ما را اسمش را نشنيدند اما رجال آنها همه، همه هست. كتابهاى ما را نمى‏دانند چه است. مى‏گويند اسلام شناس، اسلام شناس، ما اسلام شناسيم، اسلام را نمى‏دانند چيست تا اسلام شناس باشند. دو تا جنگ اسلام را مى‏دانند، دو سه تا جنگ‏هائى كه واقع شده است. مگر اسلام جنگ است؟ مگر معارف اسلام جنگ است؟ از معارف اسلام بى‏اطلاعند، اسلام هم وقتى مى‏خواهند بشناسند با حرفهاى اروپائى‏ها مى‏شناسند. حرفهاى غربى‏ها را مى‏آورند، فلان غربى اسلام شناس، اسلامى كه غربى‏ها براى ما معرفى مى‏كنند. اين براى اين است كه ما خودمان را باخته‏ايم در مقابل غرب، شرق خودش را باخته است، تا از اين باختگى بيرون نيايد، تا محتواى خودش را پيدا نكند نمى‏تواند مستقل باشد. استقلال نظامى يك مسأله است، استقلال فكرى، استقلال روحى، مغز خود آدم مال خودش باشد ، همه‏اش توى آن هى غرب نباشد، هر چه مى‏خواهد بگويد غرب، كى گفته، فلان فيلسوف گفته، فلان چه گفته. اين تا شرقى‏ها آن حيثيتى كه خودشان داشتند و يك وقتى قبله همه جا بودند، آنوقتى كه آنها وحشى بودند اينها قبله بودند براى آنها،

صحيفه نور ج 9 صفحه 12

تا اينها آن محتواى خودشان را پيدا نكنند و نشوند يك موجود شرقى و خودشان را نشناسند نمى‏توانند مستقل باشند. شما هر چه هم زحمت بكشيد، تا دانشگاه ما آن مغز غربيش را كنار نگذارد و يك مغز شرقى پيدا نكند نمى‏تواند مستقل باشد. دائماً حرف، حرف آنهاست. فوج فوج از اينجا بايد بروند اروپا براى تحصيل، اگر هم اروپا نروند، اينجا نمى‏پذيرند آنها را. تمام سر اين است كه ملت هم اينطور شده، مردم هم اينطور شده‏اند، دولت هم همين طور است، همه همين طورند، همه اينجورند ديگر كه تا اين نرود يك مدتى در فرض كنيد كه فرانسه ولو آنجا برود و كارى ديگر نداشته باشد، اكثراً هم شايد اينطورى باشند، آنجا مى‏روند و كارهاى ديگرى مى‏كنند لكن وقتى كه اينجا آمد او، آنها هم زود به به اينها ورقه مى‏دهند براى اينكه نمى‏خواهند كه يك آدم دانشمند بفرستند، مى‏خواهند يك آدم ورقه دار بفرستند. اصلاً برنامه اين است كه اين اشخاصى كه مى‏روند در آنجا و صاحب ديپلم مى‏شوند و تصديق مى‏شوند، اينطور نيست كه آنها تصديق كرده باشند اينها را، اين تصديق استعمارى است. بناى آنها بر اين است كه خودشان يك جور تصديق مى‏كنند، به اين زودى‏ها به آنها تصديق نمى‏دهند، به ما هم يك جور، به ما زود تصديق مى‏دهند، براى چه؟ براى اينكه نمى‏خواهند كه ما يك چيزى داشته باشيم، نه آنها نه، هميشه ما محتاج به آنها باشيم و هميشه انگل باشيم. تا ما از آن غربزدگى در نيائيم و مغزمان را عوض نكنيم و خودمان را نشناسيم نمى‏توانيم مستقل باشيم، نمى‏توانيم هيچ داشته باشيم.

جهد و كوشش در راه معرفى و ترويج مكتب اسلام‏

كوشش كنيد اسلام را بشناسانيد به مردم. اين انجمن‏هاى اسلامى كوشش كنند كه اين متاعى كه ما داريم و هيچ كس ندارد، اين قرآنى كه ما داريم، اين سنتى كه ما داريم و هيچ كس ندارد در دنيا، اين را معرفى كنيد. كارشناس‏ها را پيش خودتان ببريد از آنها استفاده كنيد و اين را توسعه بدهيد كه يك وقت انشاءالله ايران بشود انجمن اسلامى ايران انجمن اسلامى، نه فقط فرض كنيد در نيروى هوائى يا در نيروى زمينى يك انجمن اسلامى، همه انجمن اسلامى. خداوند انشاءالله همه شما را توفيق بدهد، موفق باشيد و از خدمتگزاران اسلام باشيم و باشيد انشاء الله با قصد خالص و نيت الهى انشاء الله.

و السلام عليكم و رحمه الله وبركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها