پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
دوشنبه 11 اردیبهشت 1391 2:06 AM
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى سمينار آموزشى انجمن اسلامى معلمين كشور
بسم الله الرحمن الرحيم
از امتيازات مكتب توحيد با تمام مكتب هائى كه در عالم هست، اين است كه در مكتبهاى توحيد، مردم را تربيت مىكنند و آنها را از ظلمات خارج مىكنند و هدايت به جانب نور مى كنند. تمام مكتبهائى كه مكتب غير توحيدى هستند، مكتب مادى هستند و اين مكتبهاى مادى مردم را از عالم نور بر مىگردانند به سوى عالم ظلمت و دعوت مىكنند به ماديگرى و ماده و از عالم نور منصرف و منحرفشان مىكنند يا آنها راهمان دعوت به ماده مى كنند و ديگر آن طرفش را كار ندارند. نسبت به عالم نور، و در ارجاع مردم به عالم نور بيطرف هستند و على ايحال هر دو مكتب، چه آن مكتبهاى ضد توحيدى و چه آن مكتبهائى كه نسبت به توحيد كارى ندارند، بيطرفند نسبت به توحيد، اينها كارهائى كه مىكنند، تعليم و تعلمهائى كه دارند، تعليم و تعلمهائى است كه مربوط به ماده است و مردم را در ماديات و در ظلمات منغمس مىكنندواز توحيد و از نور آنها را باز مىدارند لكن مكتبهاى توحيدى كه در راس آنها مكتب اسلام است در عين حال كه به ماديات و با ماديات سر و كار دارند،لكن مقصد اين است كه مردم را طورى تربيت كنند كه ماديات، حجاب آنها براى معنويات نباشد، ماديات را در خدمت معنويات مىكشند، به خدمت معنويات مىكشند، در عين حالى كه نسبت به ماديات نظر دارند، نسبت به زندگى دنيا نظر دارند، در عين حال مردم را متوجه به معنويات مىكنند و از ظلمت ماده نجات مىدهند. توجه به ماده و به ماديات به طورى كه تمام توجه به ماديات باشد، ظلمت است، ظلمات است و انسان را به ظلمات مىكشد و به چيزهائى مىكشد كه شما مشاهده مىكنيد كه در همه مكتبهائى كه هست، مردم را مىكشند به جنگ ها، به خونريزىها. مكتب كمونيسم، مكتب خونريزى است، مكتب اختناق است، تمام اختناق در آنجا حكمفرماست و خونريزى در آنجا هست به طورى كه سران آنها در اول امرى كه سلطه پيدا كردند، هزاران نفر،بلكه صدها هزار نفر را به قتل رساندند و ماديتى كه در آمريكا و امثال آن ممالك غربى غير كمونيستى است، آنها هم تمام جدال و نزاعشان سر ماديات است و با ماديات سر و كار دارند و مردم را به خاك وخون مىكشند. الان در تمام دنيا كه ملاحظه مى كنيد،
اين دو مكتب و اين دو فرقه دست دارند و مردم را به خاك و خون مىكشند. يك طايفه در افغانستان و امثال اينها، يك طايفه ديگر در جاهاى ديگر. مكتبهاى توحيدى اينطور نيست، مكتبتوحيدى نمى خواهند فتح كنند بلاد را و نمى خواهند با مردم با خشونت رفتار كنند، آنها مىخواهند مردم را از ظلمتهاى ماده به نور بكشند، به طرف خدا بكشند، توجه به خدا بدهند ولهذا تا آنجا كه امكان دارد در مكتب هاى غير مادى مدارا هست، خوشرفتارى هست، دعوت هست، تا آنجائى كه ممكن است با دعوت مردم را بر مىگردانند به عالم نور وهيچ وقت در صدد جنگ و جدال نيستند مگر اينكه احساس كنند توطئه هست،اگر احساس توطئه كردند، به حسب دستور قرآن و به حسب دستور اسلام با آنها با شدت رفتار مىكنند، تا احساس توطئه نشده است همه را آزاد مىگذارند براى هر چهمىخواهند اختيار كنند، وقتى احساس توطئه شد، با شدت رفتار مىكنند.
عرضه مكتب غير از سوزاندن خرمنهاست
در مملكت ما هم وقتى كه اين فتح بزرگ به دست شما زنها ومردهاى محترم انجام گرفت، همه چيز را آزاد گذاشتند، تبليغات را آزاد گذاشتند، مكتبها را آزاد گذاشتند و اين است كه در چند ماه، تقريبا حدود دويست تا شايد، گروههاى مختلف اظهار وجود كردند. حتى كمونيستهائى كه فاسد و مفسدند اظهار وجود كردند لكن بعد از آن ما احساس كرديم كه اينها اظهار وجودشان فقط براى تبليغ نيست، فقط براى اين نيست كه مىخواهند مكتب خودشان را عرضه كنند بلكه مسأله، مسأله توطئه است . عرضه مكتب غير از سوزاندن خرمنهاست، غير ريختن به دانشگاه است و جلوگيرى از اينكه دانشگاهيان مشغول كار باشند، غيراز ريختن به كارخانههاست و مانع شدن از اينكه كارخانهها عمل بكنند، غير از اين است كه با رفراندمى كه مردم و مردمى است و مربوط به مصلحت مردم است مخالفت كنند و تحريم كنند ياآتش بزنند صندوقها را يا با اسلحه جلوگيرى كنند از اينكه مردم رأى بدهند يا در راهپيمائى كه كرده، خودشان غائله درست كردند و عده كثيرى از جوانهاى ما را زخمى كردند، قريب سيصد نفر زخمى شد كه اكثرشان شايد مربوط به ما بود، خودشان غائله درست مىكردند و حالا كه مىبينند كه نزديك است كه مجلس خبرگان تحقق پيدا بكند، حالا افتادند به دست و پا كه در هر جا يك غائلهاى ايجاد كنند و ما تا حالا كه صبر كرديم و صبر انقلابى كرديم تا حالا براى اين بود كه به مردم معلوم بشود كه اينها چه هستند، اينها چه مرا مىدارند. اينها نمىخواهند مكتب خودشان را عرضه كنند، اينها نمى خواهند با منطق صحبت كنند،اينها مىخواهند كه همه مكتبها را سركوب كنند، اينها براى سركوبى مكتب اسلام است، اينها از اسلام ترسند، اينها از قوانين اسلام مىترسند، اينها مىخواهند كه اسلام نباشد ولو هر چه باشد ولهذا توطئه است.
الان وقتى كه توطئه شد، ديگر نمىتوانيم ما تا آخر تحمل كنيم و توطئهها را بپذيريم. مسأله، مسأله اسلام است، مسأله مصالح مسلمين است، با مصالح مسلمين و اسلام ما نمى توانيم مسامحه كنيم. بنابراين من اعلام كردم كه اگر چنانچه اينها باز يك چنين كارهائى بكنند، ما تمام ملت را بسيج
مىكنيم، ما تمام پاسدارانى كه هستند بسيج مىكنيم، ماتمام زن و مرد ايران را بسيج كنيم و ريشه آنها را در مىآوريم، اينها بايد برگردند به ملت و اگر مكتبى هم دارند با اينكه برگشت به ملت كردند،از روى عقل، از روى منطق صحبت بكنند. اينها را در راديو خواستند كه با ايشان صحبت بكنند، حاضر نشدند، اينها در مكتب شكست خوردهاند، اينها يك دسته اشرار هستند، نه مكتب دارند، اينها اشرار هستند. بنابراين اشرار را ما بايد سر جاى خودشان بنشانيم و با آنها با خشونت رفتار كنيم لكن من باز مهلت دادم به آنها كه باز سر عقل بيايند و برگردند به دامن ملت و با ملت همراهى كنند. اين مربوط به اين قضايا.
نقش معلم در جامعه نقش انبياء است
و اما معلم، نقش معلم در جامعه، نقش انبياء است. انبياء هم معلم بشر هستند،نقش بسيار حساس و مهمى است و مسئوليت بسيار زيادى دارد. نقش مهمى است كه همان نقش تربيت است كه اخراج من الظلمات الى النور است آنهائى كه الله ولى الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الى النور، همين سمت معلمى است. خداى تبارك و تعالى اين سمت را به خودش نسبت مىدهد كه خداى تبارك و تعالى، ولى مومنين است و آنها را از ظلمات اخراج مىكند به سوى نور. معلم اول، خداى تبارك و تعالى است كه اخراج مىكند مردم رااز ظلمات به نور و بوسيله انبياء و به وسيله وحى مردم را دعوت مىكند به نورانيت، دعوت مىكند به كمال، دعوت مىكند به عشق، دعوت كند به محبت، دعوت مىكند به مراتب كمالى كه از براى انسان است. دنبال او انبياء هستند كه همان مكتب الهى را نشر مىدهند و آنها هم شغلشان تعليم است، معلمند، معلم بشرند، آنها هم شغلشان اين است كه مردم را تربيت كنند و انسان را تربيت كنند كه از مقام حيوانيت بالا برود وبه مقام انسانيت برسد. انسان مقامهائى دارد كه مقام اولش بعد از اينكه مراتبى را سير كرد، همين مقام حيوانيت است، يك حيوانى است مثل ساير حيوانات بلكه خطرناكتر. خطر حيوانات به اندازه خطر انسان نيست، آنقدرى كه انسان جنايت وارد مىكند به همنوع خودش، هيچ حيوانى حتى سبع هم آنقدر جنايت وارد نمى كند.اين چيزى است كه انسان است، اول مقامى است كه بعد از اينكه مراحلى را طى كرده، به مرتبه حيوانيت رسيده، يك حيوانى است كه هيچ افسارى ندارد، يك حيوانى است كه اگر رهايش كنند، خونخوارترين موجودات است. انبياء آمدهاند اين انسانى كه در اين مرحله رسيده است و يك مرحله خطرناك است هم براى خودش و هم براى همنوع خودش، آنها را نجات بدهند و متوجه به نور بكنند، متوجه به مبادى نور بكند، آنها را از اخلاق فاسد، از آن اخلاق، خوىهاى حيوانى بيرون بياورند و به خوىهاى انسانى و به اخلاق انسانى برسانند، از مقام حيوانيت بالا ببرد به مقام انسانيت برساند،ماده را تابع عالم غيب بكنند، عالم طبيعت را تابع عالم الوهيت بكنند و بعد از او معلمينى كه در بشر هستند كه الان شما هم انشاءالله موفق باشيد از آن طايفه هستيد.
شغل معلم اخراج بچهها و كودكان است از ظلمت به نور
شغل شما اخراج بچهها و كودكهاست از ظلمتها به نور. تعليم و تربيت انسانى، تعليم و تربيت اسلامى، آنها را از اخلاقى فاسد نجات بدهيد، آنها را از اين آمال و آرزوهائى كه بواسطه آن به فسادكشيده مىشوند، بر حذر داريد، بچهها را تربيت كنيد. شما معلمين يك شغل بسيار شريف داريد كه همان شغل الله است، همان شغل انبياءاست و يك مسئوليت بسيار بزرگ داريد كه همان مسئوليت انبيا است، منتها انبيا از مسئوليت بيرون مى آيند براى اينكه عمل مىكنند به آنچه فرمودهاند، به آنچه مأمور هستند، ماها هم بايد عمل بكنيم، اگر چنانچه خداى نخواسته بچههائى از دامنهاى شما و از كلاسهاى شما بيرون بيايند كه بر خلاف تربيتهاى انسانى اسلامى باشد، شما مسئول هستيد ،مسئوليت بزرگ است. يك انسان درست ممكن است يك عالم را تربيت كند، يك انسان غير سالم و يك انسان فاسد عالم را به فساد مىكشد. فساد و صلاح از دامنهاى شما و از تربيتهاى شما و از مدارسى كه شما در آنجا اشتغال داريد، از آنجا شروع مىشود.
اينها مىخواهند بچهها را از دامن مادرشان جدا كرده و به پرورشگاهها بفرستند
اينهامىخواهند بچههارا از دامن مادرشان جدا كرده و به پرورشگاهها بفرستند براى خانم يك مطلب بالاتر است و آن مطلب، تربيت اولاد است. شما گمان نكنيد اينها كه هميشه از مادر بودن و از اولاد داشتن و از تربيت اولاد داشتن، اينها تكذيب مىكنند و مطلب را يك مطلب خيلى سستى مىگيرند و مطلب را يك مطلب بسيار پائينى مىگيرند،اينها غرض صحيحى دارند. اينها مى خواهند از اين دامن كه بچه خوب مىخواهد در آن تربيت بشود، بچهها را از اين دامنها دور كنند، بچهها را از همان اول به پرورشگاهها بفرستند، زير دست ديگران، زير دست اجانب بچهها را تربيت كنند،آنهامىخواهند انسان درست نشود،دامنهاى شما دامنهائى است كه انسان درست مىكند. اينهامىخواهند بچهشما را راازاينجا نگذارند با شما باشند و نگذارند انسان درست بشود. بچههائى كه از دامن مادر جدا شدهاند و در پرورشگاهها رفتند، اينها چون پيش اجنبى هستند و محبت مادر نديدهاند، عقده پيدا مىكنند، اين عقدهها منشاء همه مفاسدى است يا اكثر مفاسدى است كه در بشر حاصل مىشود. اين جنگهائى كه پيدا مىشود از عقدههائى است كه در قلوب اين خونخوارها هست. اين دزدىها اين خيانتها،اينها اكثرا از عقدههائى است كه در انسان است. بچههاى شما را اگر از شما جدا كردند، به واسطه نداشتن محبت مادر، عقده پيدا مىكند،به فساد كشيده مىشود. مأمور بودند اين دستگاه به اينكه بچههاى مارا به فساد بكشند،از آن اول نگذارند در يك دامن محبت بزرگ بشود، تربيت بشوند، تا عقده پيدا بشود. بعد هم زير دست معلمهائى كه خودشان تعيين كردند و بعد هم در دانشگاهى كه خودشان تأسيس كردند، از اين پائين تا آن بالا فساد، اخراج من النور الى الظلمات، نگذاشتند اينكه يك تربيت انسانى پيدا بشود. دامن مادر بزرگترين مدرسهاى است كه بچه در آنجا تربيت مى شود، آنچه كه بچه از مادر مىشنود غير از آن چيزى است كه از معلم مى شنود، بچه از مادر
بهتر مىشنود تا از معلم، در دامن مادر بهتر تربيت مىشود تا در جوار پدر، تا در جوار معلم. يك وظيفه انسانى است، يك وظيفه الهى است، يك امر شريف است، انسان درست كردن است. اينهائى كه مىخواهند انسان درست نشود از انسان مىترسند. اين رژيمها از انسان مىترسند ، در هر رژيمى يك انسان اگر پيدا بشود، متحول مىكند كارها را. رضا شاه از مدرس مىترسيد، آنقدرى كه از مدرس مىترسيد، از دزدهاى سرگردنه نمى ترسيد، از تفنگدارها نمى ترسيد. از مدرس مىترسيد ،مدرس مانع بود از اينكه يك كارهاى زشتى را انجام بدهد و آخر مدرس را گرفت و كشت. اينها از روحانى مىترسند براى اينكه روحانى تربيت مىكند انسان را و آنها انسان نمى خواهند پيدا بشود. اينها نمىخواهندانسان پيدا بشود از اين جهت اينقدر تربيت اولاد را پيش مادر مبتذل كردند و اينقدر تبليغات كردند كه حتى خود مادرها هم شايد باور كردند، آنهائى كه تحت تأثير اينها واقع شدند، آن بچههاى عزيز را به پرورشگاهها فرستادند و از دامنهاى خودشان جدا كردند و در آنجا تربيتهاى شيطانى شدند.
موظفيم ما كه انسان درست كنيم. انسان است كه مىتواند جلوى مفاسد را بگيرد، انسان است كه به حال مستضعفين نظر دارد، انسان است كه از حال مستضعفين متأثر مىشود، پيغمبر اكرم (ص) است كه از حال مستضعفين متأثر است، اميرالمومنين سلام الله عليه است كه از حال مستضعفين در رنج و عذاب است.
دشمنان، مهلت خدمت كردن به دولت نمىدهند
اين رژيمها همه مستضعفين را زير بار مىخواهند بكشند و از آنها استثمار كنند. آنها دنبال اين نيستند كه براى مستضعفين كارى بكنند، نكردند، ديديد كه پنجاه و چند سال كه ما شاهد قضايا بوديم براى مستضعفين كارى نكردند، باز زاغهنشينان در اطراف تهرانند و اين دولت هم كه مىخواهد كارى بكند، نمىتواند به اين زودى. اين دولت هم كه مىخواهد يك خدمتى به مردم بكند نمىگذارند،اين اقشار نمىگذارند كه دولت توجه داشته باشد به اين مسائل از بس غائله پيش مىآورند. هر روز يك غائله پيش مىآورند كه مبادا مهلت پيدا بكند دولت و كارهاى اساسى انجام بدهد و اساس اينها از بين برود و ما خواستيم كه مفسده نكنند، زحمت ايجاد نكنند و ما مىخواهيم كه اينهابه فساد نكشند جوانهاى ما را و من اميدوارم كه موفق نشوند و به خود بيايند و به ملت برگردند و به سوى جامعه انسانى بيايند.
خداوند شما همه را موفق كند و من از زحمت شما كه در اين هواى گرم آمديد اينجا و در اين اطاق گرم تشريف داريد عذر مىخواهم و من هم يكى از خدمتگزارهاى شماها هستم و اميدوارم خداوند اين خدمت را از ما قبول كند. سلام بر همه شما.
والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته