0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:01 AM

 

صحيفه نور ج 8 صفحه 44

تاريخ: 15/4/58

بيانات امام خمينى در جمع روحانيون و پاسداران انقلاب اسلامى اروميه‏

شكست ظاهرى و شهادت اهل حق به نفع اسلام است‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من بايد با آقايان روحانيون و پاسدارهاى محترم و ساير آقايان محترم كه تشريف دارند، خطرهائى كه حالا به ما متوجه است و اشكالاتى كه در حال حاضر ما داريم و موضعى كه ما در اينوقت داريم فى الجمله عرض كنم و من در مجامع ديگر هم مطلب را چون اهميت دارد گفته‏ام و باز هم تكرار مى‏كنم.

موضع ما الان از دو جهت حساستر از اوقات ديگر است. در رژيم سابق و آنوقتى كه همه شما و همه قشرها مشغول مبارزه بودند با رژيم سابق، آنوقت رژيم، رژيم طاغوتى بود و شما هم بر ضد طاغوت قيام كرده بوديد اگر ما در آن روز شكست مى‏خورديم، كشته مى‏شديم اشكالى خيلى نداشت براى اينكه يك لشكر اسلامى، يك لشكر الهى با لشكر طاغوتى مقابله كردند و شكست خوردند، يك شكستى كه اولياء خدا هم در مقابل طاغوت گاهى شكست مى‏خوردند و اين شكست در آن حال به ضرر اسلام تمام نمى‏شد، به نفع اسلام بود و قدرت اسلام و صحت مكتب ما بيشتر ثابت مى‏شد. به وجهى نظير مبارزه حضرت سيدالشهدا سلام‏الله عليه با دولت وقت كه دولت طاغوتى بود. شهادت سيدالشهدا به اسلام هيچ لطمه‏اى وارد نياورد، اسلام را جلو برد. اگر نبود شهادت ايشان، معاويه و پسرش اسلام را يك يك جور ديگرى در دنيا جلوه داده بودند به اسم خليفه رسول الله، با رفتن در مسجد، اقامه جمعه و امام جمعه بودن، اقامه جماعت و امام جماعت بودن. اسم، اسم خلافت رسول الله و حكومت، حكومت اسلام لكن محتوا بر خلاف. نه حكومت، حكومت اسلامى بود به حسب محتوا و نه حاكم حاكم اسلامى. سيدالشهدا سلام‏الله عليه اين نقشى كه اينها داشتند براى برگرداندن اسلام به جاهليت و نمايش دادن اسلام را به اينكه اين هم نظير همان چيزهاى سابق است آن را باطل كرد. و اگر هم در اين مبارزه‏اى كه مى‏كرديم شكست مى‏خورديم، كشته مى‏شديم، اسلام از او ضررى نمى‏ديد بلكه اسلام نفع مى‏ديد براى اينكه يك جبهه مجاهد اسلامى با يك عده طاغوت مبارزه كردند، مبارزه‏شان هم بين حق و باطل بود منتها باطل قوه‏اش زياد بود و آنهائى كه اهل حق بودند شهيد شدند، لكن حالا وضع چه جور است؟ آنوقت رژيم، رژيم طاغوتى بود و حكومت وقت حكومت طاغوتى بود و همه دستگاه‏ها دستگاه‏هاى طاغوتى بودند و لكن حالا كه حكومت ما مى‏گوئيم اسلامى، همه‏تان رأى داديد به‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 45

جمهورى اسلامى و رژيم تغيير كرد از رژيم سلطنتى به حكومت جمهورى اسلامى، الان ما كه معمم هستيم و شما كه پاسدار هستيد و ساير قشرهائى كه در اين مملكت هستند، همه در حكومت اسلامى هستيد، همه ما در جمهورى اسلامى واقعيم، الان رژيم ما جمهورى اسلامى است، آن خطرى كه الان متوجه به ماست خطر كشته شدن نيست، خطر شكست يك جمعيت اسلامى در مقابل طاغوت نيست، آنها اصلاً خطر نيست. آن خطرى كه الان براى ماست اينست كه مكتب ما شكست بخورد، اسلام شكست بخورد. اين خطر بزرگترين خطرى است كه الان متوجه به ماست و آنكه ما را تا اينجا رساند و پيروز كرد اين بود كه با هم قشرها اختلاف نداشتند، همه با هم فرياد مى‏كردند كه جمهورى اسلامى مى‏خواهيم، فرقى ما بين شهر و ده نبود، مركز و سرحدات نبود، همه دست به هم دادند و فرياد كردند كه ما جمهورى اسلامى مى‏خواهيم و اين دو جهت كه يكى وحدت كلمه همه بود، اكثرا با هم بودند و يكى هم مقصد، مقصد اسلامى بود، شما را پيروز كرد. شما الان يك لشكر فاتح هستيد. اما لشكرهاى فاتح در سابق هم غالبا اينطور بوده كه بعد از فتح طورى مى‏شد كه شكست مى‏خوردند. امروز من براى يك جمع ديگر كه صحبت كردم هيتلر را مثال زدم كه حركت كرد و نهضت كرد و زد و كشت و فرانسه را فتح كرد و ساير كشورها را فتح كرد و حمله كرد به شوروى، با آن قدرتى كه شوروى داشت، فتح كرد بسيارى از جاها را لكن نتوانست نگه دارد، آن فتح و پيروزى كه كرده است نتوانست نگه دارد. چون نتوانست نگه دارد شكست خورد و منتهى شد به آنجائى كه خودكشى مى‏گويند كرد. فاتح‏ها هميشه تقريبا اينطورى بودند كه بعد از اينكه فتح مى‏كردند، يك عواملى پيدا مى‏شد كه اينها را به شكست منتهى مى‏كرد.

تخطى از موازين، خطرى براى اسلام و حربه‏اى به دست دشمنان‏

من خوف اين را دارم كه شما كه يك لشكر اسلامى، ملت اسلامى فاتح هستيد الان و فتحى هم كرديد كه همه دنيا را به اعجاب آورديد، عواملى پيدا بشود كه شكست بخوريد و شكست هم از ناحيه خودتان باشد، نه از ناحيه دشمن. من خوف اين را دارم كه ما، چه طبقه روحانيون و چه ساير طبقات كه مهمش اينهائى است كه مستقيما اسم اسلامى رويشان هست، دولت اسلامى، وزارتخانه‏هاى اسلامى، كميته اسلامى، پاسداران اسلامى و دادگاه‏هاى اسلامى و اين‏هائى كه الان به اسم اسلام و لباس اسلامى دارند در حكومت اسلامى پاسداران اسلامى داريم و دادگاه اسلامى و همين طور كميته، اگر در يك همچو موقعى ماها كه ادعا مى‏كنيم كه ما هم پاسدار هستيم و شماها هم كه پاسدار هستيد، در يك همچو موقعى ما يك كارهائى انجام بدهيم كه آنهائى با ما مخالف‏اند و دشمن‏اند، آنها مراقب هستند و با كمال مراقبت به كارهاى ما چشم دوخته‏اند، ما يك كارهائى انجام بدهيم كه اين كارها با محتواى جمهورى اسلامى موافق نباشد. اين شكست مسلم در مقابل كافر نيست، شكست سيدالشهدا در مقابل يزيد نيست، اين شكست اسلام است. ما ادعا كرديم كه جمهورى اسلامى داريم و ادعا كرديم كه حكومت اسلامى تنها حكومت عادلانه است، تنها حكومتى است كه از رئيس جمهورش تا پاسبانش تابع اسلام‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 46

است، نه رئيس جمهورش مى‏خواهد بزرگى بفروشد به پائين‏ترها نه پائين‏ترها مى‏خواهند مردم را از باب اينكه مثلاً نظامى است، پاسدار است مردم را آزار بدهند، اين چيزى است كه ما ادعايش داريم مى‏كنيم. جمهورى اسلامى يعنى يك حكومت عادلانه اسلامى چنانچه مملكتى كه اسلامى است و جمهورى در تحت لواى اسلام دارد اداره مى‏شود، اين مملكت هم بايد اجزائش اسلامى باشد. اگر چنانچه در اين مقطعى كه از زمان ما هستيم و در اينوقتى كه ما ادعاى تبديل طاغوت به اسلام، همچو ادعائى را داريم، اگر چنانچه ما كه معمم هستيم و شما كه پاسدار هستيد بر خلاف آنطورى كه بايد پاسدارهاى اسلامى، روحانيون كه پاسدارند و شماها كه پاسداريد بر خلاف آن اگر يك وقت يك عملى صادر بشود ولو از يك مصداق، يك فرد صادر بشود و ديگران جلويش را نگيرند، آنهائى كه الان متوجه‏اند كه به ما اشكال كنند، يكى را هزار مى‏كنند و در بوق تبليغاتى در خارج و در داخل منتها در داخل به يك طرز ديگر و در خارج با صراحت كه: اسلام هم همانست، تغييرى حاصل نيست، اسلام اصلش همين طورى است، اسلام هم مثل رژيم شاهنشاهى است منتها اينها حالا يك اسمى جاى يك اسمى گذاشته‏اند. رأى داده‏اند فقط به يك چيزى اما محتوا، محتواى ديگرى است. يك چيز ديگرى است. اسلام اينجورى است آنوقت سازمان امنيت مردم را آزار مى‏كرد، حالا پاسداران اسلامى، آنوقت روساى طاغوتى به مردم تعدى مى‏كردند حالا روساى جمهورى اسلامى.

آنوقت روحانيون در زمان طاغوت بودند، اگر يك كارى از بعضى‏شان صادر مى‏شد مردم مى‏گفتند كه اينها ساواكى هستند، يكى كار خلاف مى‏كرد نمى‏گفتند كه اينها نوكر اسلامند و اين كار را مى‏كنند مى‏گفتند اينها جزء ساواكند. امروز اگر از يك روحانى صادر بشود كى مى‏گويد ساواكى است؟ هيچ كس، كى مى‏گويد كه الزام دارد به اين كار؟ اگر امروز يك خطائى از يك نفر معمم صادر بشود و سايرين جلويش را نگيرند و اعتراض نكنند، جنگ لازم نيست، اعتراض، گفتن، نهى از منكر. در خارج آنهائى كه دشمن شماها هستند منعكس مى‏كنند كه جمهورى اسلامى با رژيم شاهنشاهى هيچ فرقى ندارد فقط يك اسمى تغيير كرده و الا واقع همان واقع است، دليلش هم اينست كه اين پاسدارها ببينيد مثل ساواكى عمل مى‏كنند، اين كميته‏ها ببينيد مثل مثلاً چه عمل مى‏كنند، اين دادگاه‏ها را ببينيد مثل همان دادگاه‏هاى طاغوتى است و هكذا و هكذا. آنكه امروز نگرانى دارد، آنكه امروز مصيبت است براى ما اين است كه مكتبمان يعنى اسلاممان در معرض اين است كه دنيا به آن پشت بكنند و با اعمال ما دفنش كنند، فكرى براى اين بايد كرد. تا ما خودمان را اصلاح نكنيم نمى‏توانيم بگوئيم كه ما يك اشخاصى هستيم كه براى خدا داريم كار مى‏كنيم، مى‏خواهيم اصلاح كنيم مردم را. تا آقا خودشان صالح نباشند نمى‏توانند دعوت به صلاح بكنند. كسى كه خودش خداى نخواسته پايش را كج مى‏گذارد اگر به مردم بگويد پايت را راست بگذار مسخره‏اش مى‏كنند، مى‏گويند اگر پا راست گذاشتن صحيح بود خودت بگذار. اگر شما كه پاسداريد و مدعى هستيد كه ما براى پاسدارى خدمت مى‏كنيم به اسلام مى‏خواهيم خدمت كنيم، اگر خداى نخواسته همانطور كه در رژيم سابق گاهى مى‏ريختند منزل يك كسى و اثاثش را مى‏بردند، زن و بچه‏اش را به زحمت مى‏انداختند، اگر حالا هم از يكى از شما خداى‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 47

نخواسته يك همچو چيزى صادر بشود و ديگران جلويش را نگيرند و تربيتش نكنند، نهى‏اش نكنند، اين حربه را دست دشمن ما مى‏دهد و مى‏گويد پاسداران اينجورى‏اند. نمى‏گويد آن يك آدم اينجورى است، نمى‏گويند اين يك روحانى ملبس به اين لباس اينطورى است، مى‏گويند آخوندها اينطورند و پاسدارها اينطورند. اين خطر را چه جور بايد رفع كرد؟ ما الان مواجهيم با اين.

امر به معروف و نهى از منكر، تكليف همگانى امت است‏

الان مكلفيم ما، مسووليم همه مان مسووليم، نه مسؤول براى كار خودمان مسؤول كارهاى ديگران هم هستيم كلكم راع و كلكم مسئول عن رعيته همه بايد نسبت به همه رعايت بكنند، همه بايد نسبت به ديگران، مسؤوليت من هم گردن شماست، شما هم گردن من است. اگر من پايم را كج گذاشتم شما مسووليد اگر نگوئيد چرا پايت را كج گذاشتى، همه روحانيون بايد به او هجوم كنند كه چرا بر خلاف موازين؟ ساير مردم هم بايد بكنند و نهى از منكر اختصاص به روحانى ندارد، مال همه است، امت بايد نهى از منكر بكند، امر به معروف بكند. اگر ما ملت كه الان مدعى هستيم كه رژيم ما اسلام است، حكومت، حكومت عدل است و امثال ذالك و به دنيا هم اعلام كرديم و دنيا هم شناخته مملكت ما را به اسم جمهورى اسلامى، ممالك ديگر شناختند اكثرا و الان ما را يك رژيم اسلامى مى‏دانند، اگر چنانچه ما محتواى اين رژيممان اسلامى نباشد و كارهائى كه مى‏كنيم منطبق نباشد با قوانين اسلام، سر يك قضاياى جزئيه‏اى با هم معارضه بكنيم، سر يك قضاياى جزئيه‏اى با هم دشمنى بكنيم، سر يك قضاياى جزئيه اى براى ديگران كارشكنى بكنيم كه همه اينها مخالف با قواعد اسلام است، اگر يك همچو چيزى بشود و دنيا بگويد كه اسلام هم همين است، همين رژيم است، ديگر همه سر يك كرباس هستيد. اين قضيه اين نيست كه ما در يك جنگى شكست خورديم، سيدالشهدا سلام‏الله عليه از يزيد شكست خورد همه را كشتند لكن همچو شكستى به رژيم معاويه داد كه تا ابد دفن‏شان كرد. ما اگر كشته مى‏شديم در اين نهضت شايد ما هم دفن مى‏كرديم رژيم را، اما حالا كه ما پيروز شديم و رسيديم به اين مرتبه، اگر اختلافات بين خودمان حالا شروع بشود، اگر نزاع‏هاى شخصى بين خودمان حالا شروع بشود، اگر سر يك كارهائى جزئى با هم اختلاف بكنيم، اگر خداى نخواسته پاسدارى برود منزل مردم و تعدى بكند، اگر دادگاهى رأى بر خلاف اسلام بدهد، اگر كميته‏اى بر خلاف موازين اسلامى عمل بكند، اين ديگر پاى اين حساب نمى‏شود كه در رژيم طاغوتى دارد اين كارها مى‏شود. در رژيم اسلامى دارد اين كار مى‏شود، در حكومت اسلامى دارد اين كار مى‏شود، اين پاى اسلام حساب مى‏شود، دشمن‏هاى ما اين را پاى اسلام حساب مى‏كنند. يكدفعه مى‏بينيم كه در همه روزنامه‏هاى خارج صريحا نوشتند به اينكه اينها همان است فرقى ندارد. اينجا هم كه جرات نمى‏كنند به طور صحيح بنويسند، به طور كنايه مى‏نويسند. الان خوف از اين دشمن‏ها بيشتر از خوف محمدرضا بود، محمدرضا جنگ بود و نزاع بود و زد و خورد بود و بحمدالله زديد و بيرونش كرديد. حالا كه جنگ نيست، الان جنگ قلم است، الان‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 48

جنگ اعصاب است، آن جنگ نيست كه آسان است. الان يك همچو جنگى هست كه در خارج و داخل قلم‏ها را برداشته‏اند و مى‏خواهند بر ضد اسلام چيزى بنويسند، نه برضد من و شما و زيد و بكر، بر ضد اسلام. اينها از اسلام مى‏ترسند، از من و تو نمى‏ترسند اينها از اسلام مى‏ترسند. اسلام بود كه جوانهاى ما را غلبه داد بر توپ و تانك و همه چيزها، بر همه قدرت‏ها ملت ما را غلبه داد. اگر اين پاسبان‏هاى ما بعد از اين غلبه يك كارى بكنند كه اسباب شكست اسلام بشود، اين مسؤوليت غير مسؤوليت آدمكشى است، غير مسؤوليت گناه‏هاست، اين يك گناهى است كه قابل بخشيدن نيست. اگر ما اسلام را آنطورى كه هست بر خلاف آنطورى كه هست نمايش بدهيم به خارج،عرضه كنيم به خارج، اين شكست اسلام است، نه يك معصيت، قضيه معصيت نيست. اين آنى است كه انبيا سرش كشته شدند، آنى است كه اوليا سرش كشته شدند. دين حق دينى است كه اوليا و انبيا كشته شدند سرش! اگر كسى يكى از انبيا را بكشد، يا اسلام را كارى بكند، اين گناهش بالاتر از او هست. انبيابراى اسلام كشته شدند، اين از نبى كشتن بالاتر است، اين از سيدالشهدا كشتن بدتر است. سيدالشهدا براى اسلام خودش را به كشتن داد، همان اسلامى كه حالا دست ما افتاده و مع‏الاسف بعضى از ما بازى مى‏كنند با او.

رعايت حدود الهى و پرهيز از اختلاف به منظور حفظ اسلام‏

بايد اصلاح كنيد خودتان را، مسئوليت زياد است آقا، خيال نكنيد كه مسؤول نيستيم، من مسئول نيستم، او مسئول نيست. من عمامه‏اى مسئولم، شماى غير عمامه‏اى هم مسئوليد، بازارى مسئول است، دانشگاهى مسئول است. همه مسئول هستيم، همه مراقب اين باشيم كه اين مكتب محفوظ باشد. دشمن‏ها الان دنبال اين هستند كه مكتب ما را به تباهى بكشند براى اينكه آنى كه از آن مى‏ترسند اين است. دشمن‏هاى ما از من و شما نمى‏ترسند. از مكتب ما مى‏ترسند. آنها - شكسته خورده‏اى - كه خودشان را شكست خورده مى‏دانند، شكت خورده از من و شما نمى‏دانند، شكست خورده از ايمان شما مى‏دانند. آنها فهميدند، لمس كردند كه يك دسته‏اى با هيچ با قدرت الله اكبر بر آنها غلبه كردند. اينها اين قدرت را مى‏خواهند از شما بگيرند و شما حفظش كنيد، حفظش كنيد، حفظش به اين است كه من معمم و هر كس كه معمم هست، از حدود الهى يك كلمه، يك قدم برنداريد، شماى پاسدارهاى معظم (كه خداوند حفظتان كند) از حدود پاسدارى اسلام قدمى تجاوز نكنيد. آن طبقه بازارى و آن طبقه ادارى و آن دولت و آن ملت هم، همه در رژيم اسلامى الان واقع هستيم، همه در دولت اسلام الان هستيم، وظيفه دولت اسلامى را از دست ندهيد. اختلافات را در يك امورى كه نبايد هم در آن اختلاف كرد اين اختلافات را كنار بگذاريد همه. اين حزب بازى و نمى‏دانم گروه گروه كه صد گروه به حسب آنطورى كه در روزنامه‏ها بود، قريب صد گروه، در اين چند هفته صد گروه اظهار وجود كرده‏اند، يعنى صد گروه كارى دارند مى‏كنند كه اين انسجامى كه پيدا شد و رمز قدرت شما بود به هم بزنند. صد گروه دشمن داريد شما منتها يك عده مى‏فهمند و شايد اكثرا توجه ندارند.

اين گروه گروه شدن همين طورى نيست كه خيال بكنيد كه من باب اتفاق اظهار وجود مى‏كنند،

صحيفه نور ج 8 صفحه 49

هر روز در روزنامه‏ها مى‏خوانيد كه گروه كذا هم اظهار وجود كرد، بسيارشان به اسم اسلام است و خيلى‏شان هم غير اسلامى، هم آن كه به اسم اسلام است حالا اشتباه دارد مى‏كند، هم آن كه به اسم غير اسلام است اشتباه مى‏كند. همه بايد تحت لواى لااله الا الله باشيم، همه يكى باشيم انشاءالله.

توصيه به حسن استفاده از نعمت آزادى‏

خطر بزرگ است، مسئوليت بزرگ، مسئوليت من و آقايان زيادتر از شماست، مسؤوليت شما هم بزرگ است. از تحت اين مسئوليت بايد صحيح بيرون بيائيم. اصلاً امتحان است، خداوند يك نعمت بزرگى به شما داده است و الان تحت امتحان هستيد. نعمت آزادى بالاترين نعمتى است كه بشر دارد، شما فاقد بوديد اين نعمت را نمى‏توانستيد يك كلمه حرف بزنيد، نمى‏توانستيد اينجا با هم مجتمع بشويد. امكان داشت براى شما؟ قبلاً امكان داشت كه ماها بنشينيم با هم صحبت كنيم؟ نمى‏گذاشتند كسى از اين در داخل بشود، اگر يك وقتى قاچاقچى داخل مى‏شديد وقتى بيرون مى‏رفتيد توى سازمان امنيت بايد برويد.

خدا به شما نعمت آزادى را داده و شما را در امتحان اين آزادى قرار داده كه ببيند كه شما با اين آزادى چه مى‏كنيد. آيا اين نعمت خدا را كفران مى‏كنيد و با آزادى خودتان مردم را رنج مى‏دهيد يا اين نعمت را تشكر از آن مى‏كنيد و اين آزادى را حسن استفاده از آن مى‏كنيد. اين چيزى است كه من خودم را موظف مى‏دانم در اين زمان هر گروهى كه مى‏آيند همين مسائل را بگويم، براى اينكه درد اين است. درد اين است كه الان اختلافات زياد، گروه گروه‏ها زياد، آنها دارند باهم مجتمع مى‏شوند ماها داريم از هم متفرق مى‏شويم. بايد همه بيدار بشويم، همه توجه بكنيم، همه اصلاح كنيم خودمان را كه خداى نخواسته تخلف نكنيم و همه توجه كنيم به اينكه اگر يكى تخلف كرد جلويش را بگيريم، نه به داد و دعوا، گفتن با ملايمت. اگر يك كسى يك كار خلافى كرد و صد نفر آدم با ملايمت سلام كرد، تعارف كرد، بگويد آن كار خوب نبوده، تأثير مى‏كند در انسان و نمى‏تواند تخلف بكند.

خداوند انشاءالله شما پاسدارها رابراى اسلام حفظ كند و شما آذربايجانى‏ها را كه هميشه عزت اسلام بوديد باز هم عزت اسلام قرار بدهد و همه ما را موفق كند به خدمت به اسلام و به مسلمين و به ساير كشورهائى كه مستضعف هستند.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها