پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
دوشنبه 11 اردیبهشت 1391 2:00 AM
بيانات امام خمينى در جمع صاحبان صنايع و بازاريان تهران
موعظه به صاحبان كارخانهها در رعايت حقوق كارگران و پيشگيرى از انفجار عمومى
بسم الله الرحمن الرحيم
من يك كلمه به طور موعظه با شما صحبت مىكنم، يك كلمه هم راجع به اساس قضايا كه شما مىگوئيد اينكه بطور موعظه عرض مىكنم اين است كه آقايان صاحب كارخانهها بايد وضعشان را يك قدرى از آن رژيم سابق تغيير بدهند براى اينكه در رژيم سابق كه مردم آن را رژيم اسلامى نمىدانستند و طاغوتى مىدانستند، اگر كارى مىشد مىگفتند كه در رژيم طاغوتى شده است و اگر يك ناراحتىهايى براى كارگرها پيدا مىشد يا يك تحريكاتى مىشد كه اينها اعتصاب كنند، شورش كنند، آنها با فشار و اگر چنانچه نوبت به روحانيين هم مىرسيد با موعظه اما الان با آنوقت فرق دارد. الان همه ما اين ادعا را داريم كه يك مملكت اسلامى است و روى احكام اسلام بايد عمل بشود. اگر خداى نخواسته در يك مملكت اسلامى طورى بشود كه در كارخانهها كارگرها به واسطه اينكه درست به آنها رسيدگى نمىشود انفجار حاصل بشود، اين انفجار از محيط يك مملكتى است كه مدعى اسلام است، نه روحانى مىتواند اين را خاموش كند و نه كس ديگر. براى اينكه روحانى آنوقت مىتواند چيز بكند كه بگويد خوب يك اشخاصى غير اسلامى اين كارها را كردهاند اما اگر مملكت اسلامى به اينكه اسلامى است يك طورى بشود كه انفجار در كارگرها حاصل بشود، اين انفجار ديگر قابل كنترل نيست و اين يك خطرى است كه بر همه شماها و بر همه ما هست و ما را تهديد مى كند. از اين جهت بايد صاحبان كارخانهها توجه به اين داشته باشند كه با كارگرها نظير سابق عمل نكنند، با اينها برادر و دوست باشند و تا آن حدودى كه آنها، كارگرها هم چنين نيست كه خيلى بلندپرواز باشند، اينهايك زندگى مىخواهند. آقايان كارى بكنند كه يك زندگى براى اينها حاصل بشود و جلوگيرى بشود از يك انفجارى كه قابل كنترل نيست. عرض كردم انفجار، اگر ياس از حكومت اسلامى باشد و انفجار پيدا بشود هيچ چيز نمىتواند جلويش را بگيرد به خلاف آنجايى كه انفجار حاصل بشود و پناه به اسلام بخواهند بياورند، آن قابل كنترل است اما اگر يك مملكتى اسلامى شد و باز بساط، همان بساط سابق باشد كه لفظ، لفظ اسلامى است، عمل، عمل طاغوتى باشد و خداى نخواسته انفجار حاصل بشود، با اينهمه تحريكاتى كه مىبينيد الان هست، توطئه كه الان هست اگر انفجار بشود،
انفجار بر ضد اسلام است. يك همچو انفجارى، انفجارى است كه از باطن يك مملكتى كه مدعى اسلامى است پيدا شده و مأيوس از اسلام شدهاند، مأيوس از برنامههاى اسلام شدهاند، يك همچو انفجارى را هيچ كس نمىتواند جلويش را بگيرد، ديگران هم كه دامن مىزنند و همان مسائل را دارند طرح مىكنند كه تغييرى نكرده است، يك اسمى تغيير كرده، آنوقت مىگفتيم حكومت شاهنشاهى، حالا مىگوئيم جمهورى اسلامى، واقع مسائل همان مسائل است، كارگرها همان كارگرها هستند، كارمندها همان كارمندها هستند، مردم همان مردمند، رباخوارها همان رباخوارها هستند، زورگوها همان زورگوها هستند اگر در يك همچو محيطى خداى نخواسته انفجار حاصل بشود، غير از انفجارهاى ديگر است، اين ديگر چيزى براى كسى باقى نخواهد گذاشت و لهذا بايد خود آقايان در فكر اين معنا باشند كه يك همچو چيزى نشود و آن به اين است كه شماها يك قدرى پايينتر بيائيد، كارگرها را هم يك قدرى بالاتر ببريد، آنها نمىخواهند در عرض شما باشند، آنها يك زندگانى مىخواهند، شماها كه الحمدلله دارا هستيد و داراى كارخانهها هستيد و دارأى كارمندان زياد هستيد، يك قدرى براى مصلحت خودتان و براى اينكه خداى ناخواسته يك وقت انفجارى نشود كه همه چيز به باد رود، همه چيز يك كشور به باد برود، شماها هم يك مقدارى خودتان با دست خودتان به اينها يك كمكهايى بكنيد، يك كارهائى بكنيد كه آنها ببينند كه در اين وضعى كه حالا شده است به آنها رسيدگى مىشود. البته دولت هم رسيدگى مىكند ما هم موعظهشان مىكنيم و رسيدگى مىكنيم اما مسأله اين است كه اينها ببينند كه در يك جمهورى اسلامى، اين كارگرها ببينند كه اين اشخاصى كه در رأس هستند و كارفرما آنوقت به آنها مىگفتند اينها بنا دارند كه با اينها يك جور ديگرى رفتار كنند، آنچه كه كمونيستها يا اشخاص منحرف تبليغ مىكنند، اينجور نيست، بنابراين است كه با اينها يك طرز بهترى رفتار بشود، به زندگى آنها رسيدگى بشود، به احتياجات آنها رسيدگى بشود. اين معنا امروز ديگر عملى نيست كه يك دستهاى آن بالاها باشند و همه آن چيزهايى را كه بخواهند، به طور اعلى تحقق پيدا بكند، پاركها و اتومبيلها و بساط، يك دسته هم اين زاغهنشينها باشند كه اطراف تهرانند و مىبينند آنها را اين نمىشود. اين نه منطق اسلامى دارد، نه منطق انصافى دارد، نه صحيح است. و اگر خداى نخواسته اينها صدايشان درآيد ديگر قابل خاموشى نيست، شماها بايد يك فكرى بكنيد براى اينها. شما براى حفظ خودتان، حفظ خانوادهتان، حفظ ثروتتان، حفظ حيثيت خودتان، خودتان بنشينيد با هم تفاهم بكنيد، دستههاى ديگر هم كه آمدند، از اصفهان يك دستهاى آمده بودند و من همين حرفهايى كه به نظرم مىآيد به آنها گفتم كه بايد يك فكرى خودتان بكنيد كه اين تفاوت طبقاتى به اينطور نباشد، يك تعديلى بشود. اسلام تعديل مىخواهد، نه جلو سرمايه را مىگيرد و نه مىگذارد سرمايه آنطور بشود كه يكى صدها ميليارد دلار داشته باشد و براى سگش هم اتومبيل داشته باشد و شوفر داشته باشد و امثال ذلك و اين يك شب كه برود پيش بچههايش نان نداشته باشد. نمىشود اين عملى نيست، نه اسلام با اين موافق است نه هيچ انسانى با اين موافق است، اين با دست شماها نصفش حل مىشود، نصفش، اگر نگويم همهاش، نصفش با دست شما حل مىشود يك قسمت ديگرش هم با دولت است كه براى
اينها خانه درست بكند، بسازد - عرض كنم كه - يك زندگى، همانقدرى كه آن بيچارههامىخواهند. شما خيال نكنيد آن كارگرها مىگويند ما اتومبيل مىخواهيم، ما پارك مىخواهيم اين حرفها نيست آنها يك زندگى مىخواهند وقتى بروند منزلشان اگر بچهاش بگويد من كفش ندارم بتواند كفش بخرد برايش، بشرند آنها، ناراحت مىشوند خود شما فكر كنيد، كه خودتان برويد منزل، يك بچه عزيز داشته باشيد از شما يك چيز بخواهد نداشته باشيد، يك وقت ندهيد، نه؟ ناراحتى ندارد؟ يك وقت بخواهيد و نداشته باشيد به او بدهيد. فرضاً از اينكه يك وقت برود منزل و ببينيد كه پدرش برايش نان نياورده، خوب شما فكر اين را بكنيد، اين منطق ديگر درست نمىشود كه بگوييد كه ما اختيار داريم و همه اختيارات را داريم و ما بايد چه باشيم و چه باشيم و ديگران هيچ. نمىشود اين، اين، من حالا كه عرض مىكنم از نظر جهت سياسيش مىگويم كه جهت سياسى براى خود كارخانه دارها و براى خود كارفرماها جهت سياسى اقتضاء مىكند كه خودشان فكر بكنند و اين مسائل را بين خودشان حل كنند. من به آن اصفهانيها هم كه آمدند گفتم شما خودتان يك چيزى تشكيل بدهيد يك مجلسى تشكيل بدهيد با هم صحبت بكنيد با هم قرار بدهيد كه كمكهايى بكنيد به اينها كه اينها دلخوش بشوند به شما هم كار خوب بكنند برايتان و هم آن انفجارى كه احتمال هست و من ترس از او دارم آن حاصل نشود. اين آن مطلبى است كه عرض كردم كه به طور موعظه مىگويم و مسأله اساسى است و سبك نگيريد اين را. شما حالا ممكن است كه خيلى توجه به مسائل نكنيد اما يك وقت از دست بگذرد، وقتش بگذرد و علاج براى هيچ كس ممكن نباشد نه ما بتوانيم مهارش كنيم و نه شما بتوانيد، اين يك فكر مىخواهد.
عمل بر خلاف مسير اسلام ممنوع!!
اما آنچه راجع به قضاياست، آنكه مربوط به من است بايد صحبت بكنم البته يك چيزهائيش مربوط به دولت است يكى مربوط به وزارت كار است، يكى مربوط به - عرض كنم كه - ديگر است و آن اين است كه ما اجازه نخواهيم داد كه يك قدم خلاف اسلام بردارند. اسلام مالكيت را به طور مالكيت مشروع تثبيت كرده، اجازه داده و كسانى كه دارأى كارخانهاى هستند، صنعتى هستند، آنها اگر چنانچه به غير مشروع نباشد، اينها بايد باشند سر جايشان و طرح دولت هم اين نيست كه صنايع خاص مردم را چه بكنند، دولت هم آن طرحى كه حالا دادهاند كه من باز درست تمامش را با دقت نگاه نكردم اين است كه گفتند يك دستهاى هستند كه اموالشان اموالى بوده است كه چه كردهاند و بردهاند و خوردهاند واز بين بردهاند و اموال غير است و كذا، و صاحب كارخانههايى كه آنطور هستند، آنها ملى مىشود و اين حق است. يك دسته هم آنها هستند كه بدهكار به دولت هستند، بيشتر از آن اندازهاى كه دارند در آنجا. يك دسته اشخاص هستند كه به اندازهاى نه، بدهكار نيستند، خودشان شريكند آن شريكشان عبارت از كسى بوده است كه مثلاً صاحب منصب و امثال اينها بوده است، يكى هم شريك خاصى داشتهاند اينها هم بيايند اينها شركتشان محفوظ است. يك دسته هم هستند كه خودشان
مى توانند اداره كنند خودشان را. پس اين نبوده است كه دولت بخواهد، اينجا مملكت كمونيست نيست كه دولت، حرفى از كمونيست كه نيست، اينجا دولت اسلامى است، آنقدرى كه اسلامى مىشناسد مالكيت را، دولت نمىتواند تخطى بكند، بخواهد تخطى بكند، بخواهد تخطى بكند كنارش مىگذارند، اينطور نيست كه شما خيال بكنيد كه بخواهند هر كس هر كارخانهاى دارد بگيرند. چنانچه در زمينها گفته بودند كه خوب زمينها را مىخواهند بگيرند، مسأله اين نبود. زمين موات بود، زمين موات آن است كه هيچ كس در آن چيز نكرده آنوقت اين موات را فروخته بودند همين فروش غلط بود زمين موات را نمىتواند كسى بفروشد يا يك خطكشى كرده بودند و فروخته بودند، آن هم غلط است، آن موات را مىگيرند بلكه ارفاق هم مىكنند كه هر كه خودش مىتواند برود چه بكند اما زمينى كه كسى احياء كرده و مالك هست، كى مىگيرد آن را كى مىتواند بگيرد آن را. اين مسائل مطرح نيست، اين مسائل يك مسائل اسلامى است، يك برنامه اسلامى است و تاكنون هم هر چه اينها گفتهاند و طرح دادهاند من نديدم يك چيزى باشد كه خلاف اسلام باشد و بخواهند اين را، ولى شايعات زياد است. يك كلمه كه گفته مىشود كه اراضى موات گرفته مىشود يكدفعه شايع مىشود به اينكه مىخواهند خانههاى مردم و زمينها را بگيرند از مردم. اما اشخاص غير مسؤول اگر يك حرفى، نطقى بكنند، توى روزنامه يك چيزى بنويسند، اينها ميزان نيست. هر وقت خود دولت صحبت كرد، سخنگوى دولت صحبت كرد آن ميزان است. روزنامهها خيلى چيزها همين طورى مىنويسند يا يك اشخاصى كه غير مسؤولند يك حرفهايى مىزنند اين مربوط به دولت و مربوط به اسلام نيست ما روى خط اسلام بايد عمل كنيم من تا زنده هستم از خط اسلام نمىگذارم دولت خارج بشود و من اميدوارم خودمان هم خارج نشويم.
لزوم هميارى دولت وملت در رفع حوائج يكديگر و بازسازى ايران اسلامى
و شماها سرگرم كارتان باشيد لكن اين مطلبى را كه به شما گفتم خيلى در نظر داشته باشيد، خيلى توجه داشته باشيد، شما فكر بكنيد اينها فرزندان خودتان هستند شما فكر كنيد كه يك فرزندى داريد برود منزل براى بچهاش نان نداشته باشد به شما چه مىگذرد. فكر اين را بكنيد يك قدرى افكارتان را بياوريد توى اين جمعيتى كه زير دستتان هست، توى اين جمعيتى كه زاغهنشين هستند، توى اين جمعيتى كه هيچى ندارند. البته دولت هم مشغول است لكن بىانصافها اينقدر خرابى كردهاند و رفتهاند كه به اين زودى نمىشود اصلاحش كرد. هر جا شما دست بگذاريد خرابى است. هر چه توانستند بانكها را چاپيدند و رفتند، به عنوان قرض. الان اين چيزهايى كه اينها گذاشتهاند از قبيل عمارات و اينطور چيزهايى كه گذاشتهاند، همهاش را قرض كردهاند و بردهاند كه بايد قرض اينها را بدهند. اينطور نيست كه اين ثروت را ما اكثراً خيال مىكرديم خوب، براى اصلاح حال فقرا همين كه اينها گذاشتند كافى است، ما هم اينها را بنياد مستضعفين درست كرديم بعد كه رسيدگى كردند ديدند چه. اينقدرى كه اينها چاپيدند و رفتند و اين اخيراً قرض كردند و همچو كه فهميدند كه امكان دارد كه بروند قرض كردند از همه بانكها با هر طورى كه توانستند چاپيدند و بردند اين بنياد مستضعفين هم
آنقدر سرمايه ديگر ندارد. معلوم شد اينطورها نيست كه ما خيال مىكرديم كه كافى است براى ما. ما بايد دستمان را باز پيش ملت دراز كنيم براى اينكه اين مستضعفين و اين بيچارهها و اين زاغهنشينها را نجاتشان بدهيم، بايد به ملت رجوع كنيم و ملت اين كارها را بكند. همهمان يعنى با هم، همهمان روى هم رفته دست به هم بدهيم كه يك وضع متوسطى براى اينها حاصل بشود كه نه بىانصافى باشد نسبت به برادرهاى هم نوع شما اينها را برادر خودتان حساب كنيد، كارگرها، كارگردانها را نوكر حساب نكنيد، برادر حساب كنيد، فرزند حساب بكنيد. حوائجشان را ببينيد چه، براى اولادتان حوائجى اگر داشته باشد هر چه بتوانيد بر مىآوريد، اينها آنقدرها نمىخواهند، آنقدرى كه يك زندگى متوسطى، همچو نباشد كه هر چه را دست بگذارد، نداشته باشد، اين اسباب اين مىشود كه خداى نخواسته يك وقت غير آنطورى كه ما فكر مىكنيم بشود. خداوند انشاءالله همه شما را حفظ كند و همهتان، همهتان در فكر اين باشيد كه اين مملكت را راهش بيندازيد. اينكه شما خيال كنيد دولت تنها بتواند، نمىتواند. مسأله اين نيست كه دولت بتواند كار بكند. يك قشر از مردم بتوانند، نمىتوانند. بايد هر كس در هر جا هست مشغول بشود به خدمت تا اينكه بشود اين كار را انجام بدهيم. من كه اينجا نشستهام و يك طلبه هستم به اندازه طلبهاى به مردم سفارش كنم و چه بكنم و شما كه صاحب كارخانه هستيد و خداوند به شما عنايت كرده، شما هم به اندازه خودتان كار را انجام بدهيد. كشاورزان هم به اندازه خود، هر كس در آن محيطى كه هست آنجا را درست بكند. انشاءالله بلكه ايران به دست همه درست بشود تا دوباره چپاولگران نيايند همه چيز شما را ببرند. هر چه نتيجه عملتان است چپاولگران به صورتهاى مختلف و به جهات مختلف ببرند. اين بسته به اين است كه خود ما قيام كنيم به امر و گمان نكنيم كه مطلب ديگر تمام است. نخير، مطلب تمام نيست. الان ساختن برتر از سابق است، سابق براى بيرون كردن آنها خيلى معونه نمىخواست يعنى جز معونه مشت و فرياد، اما حالا محتاج به عمل است و همه عمل مىكنند. و همه براى خدا عمل بكنند. انشاءالله خداوند همه شما را مؤيد كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته