0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  1:53 AM

 

صحيفه نور ج 5 صفحه 224

تاريخ: 19/1/58

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از قواى نظامى جمهورى اسلامى ايران

دو خاصيت بارز مومنين عبارت است از رحمت در ميان خودشان و شدت در مقابل اجانب

بسم الله الرحمن الرحيم‏

چقدر موجب افتخار است كه جوان برومندى در مملكت ما، در خدمت اسلامند. چقدر من شاد هستم از اينكه ما با هم در يك مجلس مجتمع هستيم و يك محيط محبت است.

ديروز هم من با يك دسته از آقايان كه آمده بودند (از ارتشى‏ها) اين مطلب را گفتم و حالا هم بايد عرض كنم - يك فرق بين - يكى از فرق‏هاى بين دولت‏هاى غير اسلامى، دولت‏هاى طاغوتى و دولت اسلامى اين است و بايد هم اين باشد كه در دولت‏هاى اسلامى، محيط محيط محبت است، محيط برادرى است، نه ارتش با مردم جدا هست و نه مردم با ارتش، جدا نيستند و نه يك محيط رعب در كار هست.

خداى تبارك و تعالى براى مومنين كه در خدمت اسلام هستند دو خاصيت نقل مى‏فرمايد يكى اينكه بين خودشان محيط محبت است رحماءبينهم با هم دوست هستند، رحيم هستند، همه به ديگرى محبت دارند، در مقابل غير، اشداء، در مقابل كفار و در مقابل اجانب شديد هستند، محكم، بين خودشان دوست و رفيق هستند.

حركات و سكنات بزرگمرد عالم حضرت امير (ع) سرمشقى براى دولت اسلامى

شما ملاحظه كنيد، بزرگتر مرد عالم كه بعد از رسول الله حضرت امير (ع) در حالى كه مملكت چندين مقابل مملكت ايران بوده است، آنوقتى كه ايشان خلافت داشتند، از مصر و تمام عربستان و عراق و ايران و مقدارى از اروپا زير سلطه ايشان بوده است، وقتى كه ما ملاحظه مى‏كنيم رفتار يك همچو سردار بزرگ، يك همچو رئيس دولت با مردم خودش، با اشخاصى كه بين خودشان هستند، ملاحظه مى‏كنيم كه چه جور ايشان رفتار مى‏كرده است، زندگيش پائينتر مى‏خواسته باشد از همه افرادى كه در مملكتش زندگى مى‏كنند، مى‏فرمايد شايد در يمامه در سرحدات، يك كسى باشد كه گرسنه باشد. آنوقت ايشان به خودشان اينطور سختى مى دهند به طورى كه خانواده ايشان نگران بودند از اينطور زندگى كه ايشان مى‏كنند و ايشان، همين رئيس دولت، يك - چيز - غذاى زبرى كه داشته

صحيفه نور ج 5 صفحه 225

است، توى يك ظرفى مى‏كرده است، سر آن را مهر مى‏كرده است مبادا سر اين را باز بكنند و داخلش يك روغنى بكنند، يك چيزى بكنند، با مردم چه جورى بود؟

شب‏ها به طورى كه نقل شده است، دور مى‏گرديدند تنها و بر دوش مباركشان غذا حمل مى‏كردند دور خانه‏ها به اشخاصى كه يتيم بودند، فقير بودند - چه بودند - تقسيم مى‏كردند و اين معلوم نبود، الا بعد از اينكه فوت شدند - شهادتشان - شهيد شدند آنوقت معلوم شد - و در - طورى كه نقل كردند، در يكى از منازل كه رفتند، چند تا بچه كوچك در آن منزل بود، بعد از اينكه گريه مى‏كردند، بچه گرسنه بودند، بعد از اينكه رفتند و خودشان غذا دادند به آنها، بعد چه كردند، بعد حضرت شروع كرد براى آنها - يك - يك كارى كرد كه اينها را بخنداند، حتى مثل اينكه مثلا صداى شتر كرد، گفت من آمدم اينجا، اينها گريه مى‏كردند، دلم مى‏خواهد حالا كه مى‏روم، اينها خندان باشند. در زندگى روزمره‏اش با مردم همچو بود كه شنيده بود كه در يك لشگرى كه از معاويه ظاهراً آمده بود، در يك جائى، يك خلخالى را از پاى يك زن يهودى در قلمرو امارت ايشان و خلافت ايشان - يك خلخالى را از پاى يك زن يهودى بيرون آوردند، همچو ناراحت مى‏شود كه مى‏فرمايد كه اگر انسان (قريب به اين معنا) بميرد، اين كارش عيبى نيست، نبايد اشكال گيرى كنند. بين خودشان رحيم، دوست و رفيق به طورى كه هيچ رعبى در آن محيط نبوده است، اگر يك كسى وارد مى‏شد بر آن همچو نبود كه حشمتى داشته باشد بترسد، ترس توى كار نبوده است، عدل بوده است. در حكومت عدل، هر كسى بايد از خودش - بايد - بترسد اينكه نبايد تخلف كند والا از سرباز مملكت عدل، از ارتش مملكت عدل، از شهربانى مملكت عدل هيچ ترس نيست براى اينكه همه با محبت با مردم رفتار مى‏كنند.

همين حضرت امير سلام الله عليه كه رفتارش با داخله اينطور بود و مثل يك نفر عمله گاهى كار مى‏كرد، خودش همان وقتى كه بيعت كردند با آن، آن اسباب كارش را برداشت و رفت يك قناتى را داشت خودش مى‏كند، بعد هم كه آب داد، وقفش كرد. اين آدم كه وضعش اينطور بود، وقتى در مقابل دشمن مى‏ايستاد، فرياد كه مى‏كرد، دل‏ها را چه مى‏كرد، شمشير را كه مى‏كشيد - از اينور - وقتى (مى‏گويند كه ضربات على يكى بوده)، از اينور كه مى‏زد و نيم پاره مى‏شد، از اينور هم مى‏زد دو تا مى‏شدند، شدت داشتند در مقابل آنها.

اين حال سرباز اسلامى است كه بين خودشان محبت، محيط، محيط محبت، همين طور كه الان ما، اين محيطى كه الان ما نشستيم، يك محيط محبتى است ديگر، قبل از اين نه آقاى سرتيپ در يك همچون مجالس، اينطور اجتماع با ما گاهى در پاريس مى‏آمدند - اما - نه ايشان در يك همچون مجالس و نه شما در اين مجالس بوديد، نه شما با اينها مجتمع، همه را جورى كرده بودند كه همه را از هم جدا كرده بودند و بدبين كرده بودند، اگر يك نفر وارد بازار مى‏شد مردم مى‏ترسيدند، مردم را ترسانده بودند، چرا؟ اين چرا، در محيط اسلام، مملكت اسلامى، رعب نيست و در محيط طاغوت رعب است براى اينكه محيط اسلامى نه شخص اولش و نه سردارهايش، با مردم جورى نكردند كه از مردم بترسند، با مردم محبت كردند، مردم همه برادر او هستند، خدمتگزارش هستند، همان طورى كه

صحيفه نور ج 5 صفحه 226

اينها خدمت به مردم مى‏كنند، مردم همه خدمت به آنها مى‏كنند. در يك همچون محيطى كسى ترس ندارد، لازم نيست كه ايجاد رعب بكنند اما در محيط طاغوتى از باب اينكه با مردم بدرفتارى مى‏كردند، مال مردم را خوردند، اذيت كردند به مردم، از مردم مى‏ترسيدند، چطور بكنند كه از اين ترس نجات پيدا بكنند. و مبادا چه بكنند، ايجاد يك محيط رعب مى‏كنند، محيط را يك محيط وحشت آور درست مى‏كنند كه مبادا يك كسى...

خدمت به مردم مايه آرامش قلبى و راحتى وجدان دو گل وقتى آمده بود اينجا، ظاهرا دو گل بود كه با شاه با هم رفته بودند توى بازار، خوب، شاه خيلى جرات نمى‏كرد بيرون بيايد، اين بيرون آمده بود رفته بود توى جمعيت ولى خوب، نمى‏ترسيد از آنها مردم به او كارى نداشتند اما خود او مى‏ترسيد كه، چرا مى‏ترسيد؟ براى اينكه به مردم بد كرده، وقتى آدم به كسى بد بكند، از آنها مى‏ترسد بد بكنند به آن. اين يك مطلب كلى است، يك سرمشق كلى است براى همه ما كه بايد با اهلى، با رعيت مملكت با افراد مملكت رفتارمان رفتار برادرانه و رحمت آميز باشد رحماءبينهم اينها هم تبادل رحمت مى‏كنند، اين رحمت به او، رحمت به اين، اين محبت به او و او محبت به او و همين جمعيت اگر در مقابل ديگران بايستند، خصم بايستند محكم و شديد هستند اشداء على الكفار ، اين يك دستور كلى است كه اگر بخواهيد وقتى منزل مى‏رويد با حال آرام بى دغدغه شب به روز بياوريد، با مردم خوبى كنيد، وقتى با مردم خوبى كرديد، محبت كرديد، خدمتگزار مردم بوديد، وقتى كه برويد شب منزل آرامش براى قلبتان هست، وجدانتان ناراحت نيست.

اينهائى كه مردم را اذيت مى‏كنند وجدانشان ناراحت است، اينطور نيست كه بروند راحت، يك نفر را كشتند و راحت بروند، نخير ناراحتند منتها البته بعضى‏ها وقتى كم‏كم زياد شد، عادت مى‏كنند، اين ديگر يك درنده مى‏شود، اين ديگر آدم نيست. بخواهيد كه زندگى مرفه، مرفه بودن زندگى به اين نيست كه پارك چند طبقه آدم داشته باشد، چه بسا اشخاصى پارك‏هاى چند طبقه دارند لكن زندگيشان جهنم است. الان شما زندگى محمد رضا را چه جور مى‏بينيد؟ همه وسايل آسايش برايش هست لكن آسايش دارد؟ يك آن آسايش دارد؟ ندارد.

آسايش انسان به اين است كه روح انسان راحت باشد. روح انسان وقتى كه راحت شد اگر يك ناهار، هر جورى باشد، اين با آن مى‏سازد و اصلا ناراحتى را ادراك نمى‏كند. راحتى انسان به اين است كه انسان وضع روحيش را جورى بكند كه با اين وضع روحى آسايش برايش پيدا بشود و اين به اسلامى شدن است. اگر انسان اسلامى بشود، تربيت كند خودش را به تربيتهاى اسلامى، ارتش تربيت كند خودش رابه اينكه براى مردم خدمتگزار باشد، نه ايجاد رعب بكند، ايجاد رحمت بكند به طورى كه همين طور كه حالا ما همه با هم هيچ كدام از هم نمى‏ترسيم، نه من از ايشان نه ايشان از من، هيچ كدام از هم ترسى نداريم، اين محيط محبت است، اين محيط محبت را حفظ كنيد. ايران را يك محيط محبت كنيد، به دست شما پاسدارها، شما ارتش، آن ژاندارمرى، آن پاسبان، همه و همه، اگر همه

صحيفه نور ج 5 صفحه 227

با هم يك وضع اسلامى - انسانى پيدا بكند، محيط يك محيط محبت مى‏شود، همه به هم خدمتگزار مى‏شوند. در اين نهضت شايد آنوقتى كه مردم مشغول بودند به مخالفت، خوب، ديديد كه يك وضع انسانى پيدا شده، يك تحول پيدا شده بود، يك تحول پيدا شده كه سرباز وقتى كه مى‏آمد توى كوچه‏ها، مردم گل به او مى‏ريختند، آن گريه مى‏كرد و به آنها اظهار محبت مى‏كرد.

اين تحول روحى است كه خداى تبارك و تعالى اين تحول را مرحمت فرموده بود، اين تحول روحى را حفظش بكنيد، اين محبت را بين خودتان و اقشار ملت حفظ بكنيد ولى در مقابل مخالفين، در مقابل اعداء، در مقابل مفسدين شديد باشيد، محكم، مثل يك سدى در مقابل آنها،نرم در مقابل هموطن‏هاى خودتان، در مقابل برادرهاى خودتان، همين كه دستور اسلام است، قرآن اين را مى‏فرمايد و همانطور كه روساى اسلام اينطور بودند. خود رسول الله (ص) ايشان خودشان در جنگ‏ها، خودشان وارد ميدان نمى‏شدند كه آدم بكشند، وضع اينطور بوده است كه نبى رحمت بودند، حتى يك نفر را مى‏گويند كشته نشده است به دست ايشان لكن حضرت امير با آن وضعى كه در جنگ داشته است، از آنها نقل كرده‏اند كه ما در شدائد پناه مى‏برديم به ايشان، يك همچو - كه - آن سردار بزرگ كه در دنيا نظير ندارد. به حسب نقل - كرده‏اند - كه از ايشان مى‏شد، مى‏فرمايد كه - شدائد - وقتى جنگ شديد مى‏شد ما پناه مى‏برديم به رسول الله. يك همچو قوه‏اى بود است، قدرت الهى بوده. قدرت الهى بوده. اين يك دستور كلى است كه آن زمان، آنها كرده‏اند و به سعادت رسيدند و به سعادت رسانده‏اند.

رعايت نطم و استفاده از آزادى در حدود ضوابط

در اين زمان ما بخواهيم سعيد باشيم، بخواهيم به سعادت برسيم بايد عمل بكنيم همه با هم دوست و رفيق، سرباز با درجه دار، درجه دار با افسر، با ارشد، رفيق باشد لكن اطاعت بكنند، اطاعت مساله‏اى، رفاقت مساله‏اى ديگر، بالائى‏ها پائينى را به چشم رحمت نگاه كنند، پائينى‏ها به بالائى اطاعت بكنند. اگر بخواهند يك مملكتى محفوظ بماند بايد ارتش روى ديسپلينى كه دارد، محفوظ بماند، روى آن نظمى كه دارد روى نظم رفتار كند اگر بخواهد به هم بريزد حتى حالا من آزاد شده‏ام، نخير زير بار كسى نمى‏روم نه، اين خلاف آن آزادى است كه خدا مى‏خواهد. آزادى در حدود ضوابط است. من آزادم حالا، من آزادم سيلى بزنم به ايشان نه آزاد نيستى. من آزادم اطاعت از مثلا، از فرماندارم نكنم نه اين آزادى نيست. در حدود قواعد و قوانين آزادى هست يعنى شما ديگر از كسى الان اينجا كه نشسته‏ايد، ديگر نمى‏ترسيد، اگر قبل از اين بود، شما خوف اين را داشته‏ايد كه از اينجا پايتان...، جمع نمى‏توانستيد بشويد اينجا، حالا اگر هم آمديد، خوف اين را داشتيد كه از اينجا رفتيد بيرون، اين ساواكى‏ها، اين بيرون نباشند، شما را بگيرند و ببرند و بودند و گرفتند و مى‏بردند.اين به اين معنا الحمدلله ما الان آزاديم الان لكن معناى آزادى اين نيست كه من هر كارى دلم بخواهد، بكنم.

اين را باز هم گفته‏ام كه خداى تبارك و تعالى ما را به اين آزادى امتحان مى‏كند، به اين نعمتى كه

صحيفه نور ج 5 صفحه 228

به ما داده است كه از همه نعمت‏ها بالاتر است، الان ما را امتحان مى‏كند كه ببيند با اين آزادى، ما چه مى‏كنيم، با آزادى رفتار مى‏كنيم خداپسند؟ يا سوءاستفاده از آزادى مى‏كنيم؟ اگر سوءاستفاده از آزادى كرديم، از امتحان درست در نيامديم و اگر استفاده صحيح كرديم از آزادى، مرضى خداست و انشاءالله خداوند نعمتش را حفظ مى‏كند به ما.

برادرهاى من! برادرهاى من ! توجه داشته باشيد، اين نعمتى را كه خدا به شما داده حفظش كنيد. يك نعمتى به شما داده، آن نعمت آزادى، نعمت استقلال، اين نعمت را حفظش كنيد و آن به اين است كه همه با هم دوست و رفيق و همه با هم بين خودتان رحيم و بر ديگران شديد. آنهائى را كه مى‏خواهند چپاولتان كنند، مشت تو دهنشان مى‏زنيد، آنهائى كه با شما رفيقند، دست برادرى مى‏دهيد و صورت هم را مى‏بوسيد.

انشاءالله خداوند همه شما را تاييد كند (انشاءالله حضار) و همه شما در لشگر امام زمان (سلام الله عليه) صف باشيد.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها