0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  1:50 AM

  

صحيفه نور ج 5 صفحه 164

تاريخ: 16/12/58

بيانات امام خمينى در جمع روحانيون و طلاب قم

ما بايد بنده باشيم و همه چيز را از خدا بدانيم كه غرور اسباب شكست است

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من سخنان ايشان را تاكنون نشنيده بودم و موجب شرمسارى است كه همه ما داريم و من اميدوارم كه نمايندگان ما همه موفق باشند. فقط يك نكته را مى‏خواستم عرض بكنم و آن اينكه اين مبالغات را كه راجع به من فرموده‏اند، من نمى‏پذيرم. من يك خادمى از همه شماها هستم و قضيه رهبرى و غير رهبرى در كار نيست، قضيه نهضت است و صف واحد، همه با هم.

ايشان خوب بيان مى‏كنند لكن راجع به من را يك قدرى بايد عرض كنم تندروى فرمودند و خصوصا در حضور كسى از او اينطور تمجيد كنند، ممكن است كه باور كند، غفلت كند و فاجعه ببار بياورد. من اميدوارم كه همه آقايان اين جهت را توجه داشته باشند كه در عين حال كه يك نهضت مقدس عالى بوده است كه نظيرش را ما سراغ نداريم و يك نهضتى بود كه با ضايعات كم، عايدات زياد، عايد ما شد، در ظرف بايد گفت چند ساعت اين رژيم منحوس را از بيخ و بن كند، لكن غرور نياورد. غرور اسباب شكست است. بايد ما بنده باشيم و همه چيز را از خدا بدانيم.

فراگير شدن نهضت در كليه اقشار، يك مساله الهى است

من آنوقت‏ها كه مى‏ديدم كه اين نهضت همگانى شده است و همه اقشار ملت را گرفته است، كه بچه‏اى كه پستانك دهنش است پستانك را در مى‏آورد و شعار مى‏دهد و اين در يك قشر محدود نيست بلكه قشرها را فرا گرفته است، از حدود هم گذشته است، من اميدوار مى‏شدم براى اين نكته كه مى‏ديدم كه مساله‏اى نيست كه بشر بتواند، مساله‏اى نيست كه به رهبرى درست بشود، مساله‏اى نيست كه مردم بتوانند، مساله‏اى است الهى. اين قدرت خداى تبارك و تعالى است كه با عنايات خاص خودش اينطور كرد كه تمام اقشار ملت ما يك زبان شدند، تمام اقشار يك مقصد شدند، مقصد واحد، شعار واحد من اميدوار شدم. آنوقت هم كه در سختى بودم و هجوم از اطراف بود، تهديدات از اطراف، از آمريكا بود، از ايران بود و مى‏خواستند مانع بشوند از اينكه من بيايم به ايران، و آن نقشه‏ها را كشيدند، و بحمدالله آن نقشه‏ها نقش بر آب شد - من از آنوقت مطمئن - اگر مطمئن نشدم خيلى احتمال مى‏دادم كه مسئله، مسئله غير عادى باشد و بود همينطور. و لهذا همه اين تهديداتى كه شد و توصيه‏هائى كه شد،

صحيفه نور ج 5 صفحه 165

از قبل دولت ايران بوسيله دولت فرانسه و امريكا به وسائل مختلف، اينها همه قوت داد ذهن مرا كه اينها توطئه مى‏خواهند ببينند، از رفتن من به ايران، اينها يك خوفى در دلشان هست و رفتن من را مى‏خواهند تعويق بيندازند، زودرس است حالا نرويد. به صورت اينكه با ما مى‏خواهند يك مثلا نوازشى از ما بكنند، يك مصلحت بينى و من مى‏ديدم كه دشمن‏ها نمى‏خواهند مصلحت ما را ببينند، مصلحت خودشان اين است. من اين را فهميدم عازم شدم به اينكه نه، بايد بروم. توصيه‏ها هم، از رفقاى ما هم، از دوستان ما هم توصيه مى‏شد كه حالا زود است، لكن من اصرار آنها را از آن فهميدم كه نه زود نيست حالا بايد رفت و اينها در صددند كه همه قوا را جمع بكنند و يك توطئه‏اى است در كار. اينجا هم كه من آمدم باز آقايان، بعضى از آقايان مى‏گفتند كاش مثلا زودتر نمى‏آمدند باز يك مقدارى زود بود ولى من اعتقادم اين بود كه زود نبود، و زود هم نبود. اگر ما اينها را مهلت داده بوديم و يك قدرى تعويق انداخته بوديم، شايد تا حال اگر تعويق انداخته بوديم اينها كارهاى خودشان را كرده بودند، و نقشه‏هايى كه بايد بكشند پياده كرده بودند، و ما تا آخر ديگر نمى‏گذاشتند كارى بكنيم، شايد ما را ديگر نمى‏گذاشتند به اين حدود بيائيم، لكن من روى همان معنا كه از كارهاى اينها و از سفارشات اينها اطمينان پيدا كردم به اينكه مساله‏اى در كار است. رفقا هم كه به من مى گفتند خوب است كه يك قدرى تعويق بياندازيد، مى‏گفتم نمى‏شود اين، براى اينكه اينها دشمن‏هاى ما هستند كه مى‏گويند نرو، اگر چنانچه آنها همچو چيزى نمى‏گفتند، خوب يك چيز بود، اما اينها دشمن ما هستند كه مى‏گويند حالا نرو زودرس است حالا.براى آنها زودرس بود، لكن به ما مى‏گفتند كه حالا رفتن شما زودرس است.

پيشرفت‏هاى چشمگير به اراده مقدس و مدد غيبى خداوند

از اين جهت من آمدم و بحمدالله تاكنون پيشرفت‏هاى چشمگيرى شد، به طورى كه اين نهضت نمونه است در همه نهضت‏هائى كه در طول تاريخ واقع شده است، يعنى نهضتى است كه همه قشرها، من گمان نكنم كه در تاريخ نهضتى كه بچه كوچولو هم همان شعار پيرمرد و شعار جوان را بدهد، تحقق پيدا كرده باشد. چنانچه نهضتى كه اين طور يك همچو قدرت غول‏وار را و با پشتيبانى‏هاى ابرقدرت، اين نهضت با دست خالى پيش ببرد، اين هم يك امر غيبى بود. ما نبايد غرور پيدا كنيم كه ما كرديم، خداست كه اين كارها را به اراده مقدسه خودش انجام داد.

حالا هم صف‏هاى ما بايد فشرده‏تر بشود. يك قشر نمى‏تواند اين خرابى‏ها را ترميم كند، همه با هم، همه با هم، تمام اقشار با هم به پيش. اگر چنانچه از اين به بعد سستى بشود خداى نخواسته، اين نهضت رو به سستى برود، آنها در كمينند و دشمن‏هاى ما دست بر نداشته‏اند.

اينجا مملكت نفت است، اينجا مملكت چيزهاى ديگر، ذخائر زير زمينى زياد است، آنها دست از اينجا بر نمى‏دارند. اينجا سرحدى است كه براى آنها قضيه سوق الجيشى در كار است، آن‏ها به اين زودى دست بر نمى‏دارند، لكن ملت ما بايد هوشيار باشد، ملت ما خيال نكند تمام شد مطلب، آقايان

صحيفه نور ج 5 صفحه 166

خيال نكنند كه مطلب تمام شد حالا بايد ديگر رها كنيم، خير مطلب مهم است و از اين به بعد همه با هم باشيم.

اختلاف، ناشى از هواى نفس و وسوسه شيطان است

تبليغات ما بايد قوى‏تر بشود از سابق، اقشار ما بايد فشرده‏تر بشوند از سابق، صف ما بايد فشرده‏تر بشود، اختلافات ما بايد كمتر بشود. من متاسفم كه در بعضى از بلاد مى‏شنوم اختلاف شده است. اختلاف سر چه؟ براى چه اختلاف؟ آنهائى كه اختلاف مى‏اندازند، اينها معلوم شد از اسلام اصلا حظى ندارند. اين اختلاف معنايش اين است: شكست اسلام. اگر ما با هم مختلف بشويم، اسلام شكست مى‏خورد. اگر در قشر روحانى خداى نخواسته مردم احساس كنند كه اين اختلافات براى دنياست، براى دين كه اختلافى در كار نيست، همه ما، همه ما يك دين داريم، يك قرآن داريم، اگر اختلافى پيدا بشود اختلاف روى اساس دين است، شيطان است كه اختلاف مى‏اندازد.

اگر ساير مردم توجه كنند كه ملاها روى هواهاى نفسانى با هم مختلف هستند، طلبه‏ها روى هواهاى نفسانى با هم مختلف هستند، مردم از شما رو بر مى‏گردانند. از شما رو برگرداندند. اسباب شكست شماست، شكست شما شكست اسلام است. وظيفه شما سنگين است آقا. شما بايد با اخلاق خودتان، با اعمال خودتان مردم را دعوت كنيد. شما هادى مردم هستيد. شما بايد چراغ باشيد، شما بايد نور باشيد. تهذيب كنيد نفوس خودتان را، حب دنيا را از نفستان بيرون كنيد، راس كل خطيئه است. همه خطاها از حب دنياست، از حب شهرت است. اين حب را از دل خودتان بيرون كنيد، بميرانيد اين حب را، زنده بشويد به زندگانى اسلام، زندگانى الهى. شما الهى بشويد، وحدت پيدا بكنيد، صفتان را واحد كنيد.

دشمن‏ها در كمين شما هستند، در كمين ملت ما هستند. دشمن‏ها حالا فهميدند كه وحدتى كه در ايران پيدا شده است آنها را شكست داد. الان بيشتر درصدد هستند، براى اينكه چشيدند آن مزه‏اى را كه وحدت داشت در بين ما. آن‏ها عذاب او را چشيدند، الان در صدد اينند كه شماها را متفرق كنند، از هم جدا كنند شما را، خودتان را از هم جدا كنند و شما را از قشرهاى ديگر جدا كنند، دانشگاه را از دانشگاه‏هاى اسلامى، دانشگاه علوم قديمه جدا كنند، قشرهاى متجدد و متنور را از شماها جدا كنند، چنانچه در دويست، سيصد سال به اين طرف اين نقشه بوده است. نقشه، نقشه‏اى بوده است كه ايران را ويران نگه دارند براى پيشرفت، شما مطالعه كنيد كتبى كه در اين باب هست. ايران را نمى‏شود ويران كرد الا به ويران كردن جناح‏ها، نمى‏شود فتح كرد الا به اينكه شماها را از هم جدا كنند. روحانيون با هم بايد باشند، اينها همه لشكر امام زمان هستند. همه با هم، اگر خداى نخواسته در صفوف شما يك خللى پيدا بشود، اين خلل شيطانى است، براى هواهاى نفس است و اگر اين خلل پيدا بشود، در ملت خلل واقع مى‏شود. در ملت اگر خلل واقع شد، آنهايى كه در كمين هستند حمله خواهند كرد، و شما را از بن خواهند كند. اين دفعه اگر خداى نخواسته اينها غلبه بكنند، نه از روحانى چيزى باقى

صحيفه نور ج 5 صفحه 167

مى‏گذارند و نه از متنورالفكر، منورالفكر نه از قشر جديد چيزى باقى مى‏گذارند و نه از قشر قديم. اينها فهميدند كه با اين وحدت ما قدم برداشتيم، استعمار را شكست داديم، اما شكستى كه اولش است. اگر چنانچه خداى نخواسته يك خللى واقع بشود، خداى تبارك و تعالى از شما ناراضى است، از قشر روحانى ناراضى است. روحانى مبدا امور است، اگر خللى واقع بشود اذا فسد العالم فسد العالم فاسد عالم، عالم را متعفن مى‏كند. تعفن عالم، عالم را متعفن مى‏كند. در جهنم از تعفن عالم پناه مى‏برند به آتش، و اين تعفن، تعفن توجه به دنياست، توجه به مقام است، توجه به رياست است. از اين چيزها اجتناب كنيد.

براى حفظ اسلام به فقه و فقاهت نيازمنديم

شمائى كه الان جوان هستيد مى‏توانيد خودتان را تهذيب كنيد، اگر پير شديد، ضعيف مى‏شويد نمى‏توانيد. الان قواى شما قوى است و شيطان در شما ضعيف، وقتى سن شما زياد شد قواى شما ضعيف مى‏شود و شيطان در شما قوى، آن وقت ديگر نمى‏توانيد، شكست مى‏خوريد. الان بايد خودتان را تهذيب كنيد، حوزه‏هاى علميه بايد خودشان را تهذيب كنند. در خلال تهذيب، هر كار كه هست تعقيب كنند از علميات. ما فقاهت لازم داريم. اگر فقيهى از بين برود، اسلام از بين مى‏رود. ما فقيه لازم داريم، بايد دنبال فقه باشيم. در عين حالى كه دنبال فقه هستيد همانطورى كه ائمه عليه‏السلام بودند، حضرت امير سلام‏الله عليه بود، در عين حالى كه نمازش آنطورى بود، در عين حالى كه عبادتش آنطور بود، شمشيرش هم آنطور بود، در عين حالى كه بسط علم و توحيد مى‏كرد و يك مثل نهج‏البلاغه را گذاشت براى ما، در عين حال جنگ مى‏كرد، در عين حال شمشير مى‏كشيد، در عين حال كه زاهد بود، در عين حال قوى و قدرتمند بود، جنگجو بود، اينها با هم بايد باشند.

اسلام منهاى سياست از بدترين القائات استعمارگران

اسلام همه چيز است. - اسلام را - يكى از بدترين چيزى كه اجانب در بين مردم و در بين خود ما القا كردند اين است كه اسلام براى اين است كه ما همان عبادت بكنيم، چنان كه مذهب مسيح را هم مسخ كردند. مذهب مسيح مسخ شد. مسيح هرگز نمى‏شود كه دعوتش اين باشد كه فقط عبادت بكنيد، ظلمه را بگذاريد به كار خودشان، اين نمى‏شود، نبى نمى‏تواند اينطور باشد، مسخ شده است اينها. اينها اسلام را در نظر ما، در نظر جاهلين مسخ كردند. اسلام را بصورت ديگر نشان دادند و اين از كيدهائى بود كه با نقشه‏هاى پياده شده است و ما خودمان هم باور كرديم آخوند را به سياست چه؟ اين حرف، حرف استعمار است. آخوند را به سياست چه؟ ساسه العباد در دعاى جامع، زيارت جامعه است ساسه العباد چطور امام را به سياست آره، اما آخوند را به سياست نه؟!

حضرت امير يك مملكت را اداره مى‏كرد، سياستمدار يك مملكت بود، آنوقت آخوند را به سياست چه؟! اين مطلبى بود كه مستعمر براى اينكه آخوند را جدا كند از دولت و ملت، القا كردند به

صحيفه نور ج 5 صفحه 168

او، آخوند هم باورش آمد. خود آخوند با ما مبارزه مى‏كند كه شما چكار داريد به سياست! اين آخوند سياسى است. اين چيزى بوده است كه ما را عقب كرد، به عقب راند. آخوند، نمونه اسلام است.

قرآن كتاب انسان‏سازى است

اسلام همه چيز است، قرآن همه چيز است. قرآن، انسان درست كن است، كتاب انسان‏سازى است. قرآن همه چيز دارد: سياست دارد، فقه دارد، فلسفه دارد، همه چيز دارد. انسان همه چيز است و بايد همه احتياجاتش را قرآن تامين بكند. انسان يك اعجوبه‏اى است كه همه عالم است و قرآن يك اعجوبه‏اى است كه اداره انسان را به همه اقشار مى‏كند، در عين حالى كه فقيه درست مى‏كند، حكيم درست مى‏كند، فيلسوف درست مى‏كند، شمشيرزن درست مى‏كند، جنگجو درست مى‏كند. فقيه بايد جنگجو هم باشد، فقيه بايد سياف باشد ولى فقيه هم باشد و فقهش را از دست ندهد.

اينطور نباشد كه حالا بگوئيد كه حالا كه وقت نهضت است ديگر درس هيچى، اين غلط است، علم همه چيز است، علم همه جهات است. حضرت امير براى علم شمشير مى‏زد، براى توحيد شمشير مى‏زد، براى بسط فقه شمشير مى‏زد، خيال نكنيد كه حالا كه ما وارد شديم در مسائل سياسى ديگر نبايد وارد به مسائل علمى بشويم. شما كه جوانيد بايد فقاهت ايجاد كنيد، فقاهت در خودتان ايجاد كنيد. بايد فقيه بشويد. فقيه از او كار مى‏آيد، اما فقيه مهذب، طلبه مهذب، انسان مهذب، ملت مهذب.

همه بايد اخلاق خودشان را تهذيب كنند، همه بايد جهاد با نفس بكنند. لكن شماها اولى هستيد. شمائى كه جندالله هستيد بايد به امر خدا، جندالله معنايش اين است كه به امر خدا بايد عمل بكنند، به فرمان او، همانطور كه جندى به فرمان سرلشكرش، به فرمان سپهبدش، عمل مى‏كند. شما جندالله هستيد، به فرمان او بايد عمل كنيد، اگر چنانچه از فرمان او تخطى بكنيد، جندالله نيستيد. هر مقدارى كه نازل شد، يا جندالله يا جند شيطان، اگر دنيا مطمح نظر شماست جند الشيطان، اگر حق تعالى مطمح نظر شماست جندالله.

ظل الله همين طور است. سلطان ظل الله است، اگر تخلف از يك جهتى بكند، ظل الشيطان مى‏شود. ظل سايه است، سايه همه چيزهايش به ذى ظل است، خودش هيچ ندارد. ظل الله كس است كه تمام حركاتش به امر خدا باشد، مثل سايه باشد. خودش هيچ، سايه خودش هيچ حركتى ندارد. ذى ظل هر حركتى كرد سايه هم همانطور حركت مى‏كند. اميرالمومنين ظل الله است، پيغمبر اكرم ظل الله است كه هيچ حركتى از خودش ندارد، هر چه هست از خداست. اينها ظل الشيطان هستند. به اين سلاطين ظل الله مى‏گفتند، ظل الشيطان هستند. ظل الله ميزان تميز ماست كه اين سلطان آيا حق است يا باطل. ظل الله ميزان تميز است كه ما با همين تعبير بفهميم كه آيا اين سلطان حق است يا باطل. اگر از

صحيفه نور ج 5 صفحه 169

خودش چيزى كرد، عملى كرد، باطل است. اگر امر خدا را اجرا كرد، ظل الله است و الا ظل الشيطان است.

جندالله هم كه شما براى خودتان انتخاب كرديد، و يا براى شما انتخاب شده است همين است. به امر خدا، اگر گفت بنشين، بنشين. اگر گفت بايست، بايست. اگر اينطور باشد جندالله است، اما اگر خدا فرمود كه فلان عمل را بكن و شما تخلف كرديد تخلف، از شيطان است، به همين مقدار از بين مى‏رود. يك وقت مى‏بيند كه انسان تا آخر همه كارهايش لله نبوده است، همه كارهايش براى شيطان بوده است. يك انسان در صورت، يك شيطان در واقع، آنجا هم كه برود به صورت شيطان در مى‏آيد.

كوشش كنيد آقايان در تهذيب نفس، در تحكيم مبادى اسلام، در تحكيم فقه اسلام، در بسط فقه اسلام، اين فقه غنى. در عالم مثل فقه شما چيزى نيست، اين فقه غنى را بسطش بدهيد. لكن در عين حالى كه فقيه هستيد جناح سياست را رها نكنيد، تفكر كنيد در امور، وارد بشويد در امور، دخالت كنيد در امور من فقيهم و ديگر كارى نداريم به چيزى نمى‏شود اين. شما فقيه هستيد ولى بايد در امور دخالت كنيد، در مقدرات مردم دخالت كنيد، شما پاسداران اسلام هستيد، بايد پاسدارى كنيد. خداوند انشاءالله همه شما را توفيق بدهد. خداوند انشاءالله ما را در پناه شما حفظ كند.

والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته




پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها