0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  1:40 AM

  

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 147

تاريخ: 17/10/57

بيانات امام خمينى در مورد تبليغات شيطنت‏آميز شاه‏

سقوط رژيم شاهنشاهى و استقرار حكومت عدل اسلامى خواست صريح و بى‏ابهام ملت.

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

مسائلى كه ملت ايران در اين مدت طرح كرده‏اند يك مسائلى است كه هيچ ابهامى در آن نيست. ما هم كه از اول همان مسائلى كه در نهاد ملت است طرح كرديم هيچ ابهامى در مطالب ما نيست، مطلب ما اين نيست كه شاه برود بيرون مملكت، مطلب ما سقوط شاه است از سلطنت و اينكه مى‏گوئيم (شاه برود) يعنى سلطنت نداشته باشد، نه برود تفريح. و مطلب دوم اين است كه رژيم شاهنشاهى يك رژيمى است كه مقبول ملت نيست و از اول هم يك مطلب غلطى بوده است. و مطلب ثالث اين است كه ما مى‏خواهيم يك حكومت عدل، بر قوانين اسلام در ايران حكمفرما باشد. اينها هيچ كدامش در آن ابهامى نيست كه كسى بخواهد تحليلش كند، كسى بخواهد بگويد مطلب ملت باز معلوم نيست، چه مى‏گويد، معلوم نيست اينها كسى مگر خودش را به كرى بزند و الا ملت حالا چندين وقت است، از يك سال بيشتر است كه در خيابان‏ها دارد فرياد ميزند كه ما رژيم شاهنشاهى را نمى‏خواهيم، رژيم پهلوى را نمى‏خواهيم و ما حكومت اسلامى مى‏خواهيم. اين هيچ ابهامى ندارد. خيال نشود كه حالا كه شاه رفته يا بنا دارد برود يك مطلبى حاصل شده است، تا حالا هيچ مطلبى از آن مطالبى كه ما و ملت ايران مى‏خواهيم حاصل نشده است.

تبليغات كذب رژيم شاه

بله، ايشان (آنطورى كه از ايشان نقل شده است) گفته‏اند كه اگر من بروم (من يك سه ماهى مى‏خواهم بروم براى اينكه يك ناراحتى‏هايى دارم، سه ماه مى‏خواهم بروم) ديگر به غرب نفت نخواهد رسيد. اين براى اين است كه غرب را بر ضد نهضت تجهيز كند (و اگر من بروم بيرق سرخ به بالاى پشت بام‏هاى مثلاً ايران به بالاى ايران، به بالاى بلندى‏هاى ايران بيرق سرخ زده مى‏شود يعنى همه ديگر از اول تا آخر ايران كمونيست مى‏شوند و به شوروى گرايش پيدا مى‏كنند) بعد هم گفتند كه اينها كه مخالف من هستند يك عده معدودى هستند، چيزى نيستند اينها و اينها هم من را درك نكردند،

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 148

اگر چنانچه من را درك كرده بودند، اينها هم مخالف نبودند، حالا ما اين سه تا مطلبى كه ايشان گفتند، خوب بايد ببينيم چى هست، صحيح ايشان مى‏فرمايند يا خير، باز هم دست برنداشتند از اين تبليغات شيطنت آميز.

چپاول و غارت نفت ايران درازاى ارسال سلاح‏هاى بلا استفاده و تاسيس پايگاه‏هاى تسليحاتى

اما اينكه مى‏گويند اگر چنانچه من بروم ديگر براى غرب نفت نيست، اگر مقصود اين است كه آنطورى كه شما نفت مى‏داديد به خارج ما مى‏دهيم، صحيح است اين براى اينكه شما نفت ما را داديد به خارج و آنى كه از امريكا به خيال خودتان گرفتيد و براى تعميه گرفتيد يك اسلحه‏هاى بسيار پيشرفته كه در ايران هيچ كارشناسى ندارد و هيچ كس نمى‏تواند استعمالش بكند گرفتيد براى پايگاه درست كردن براى آمريكا در ايران، يعنى هم نفت را برديد و هم پايگاه درست كرديد. اگر مى‏خواست يك مملكتى در مملكت ديگرى پايگاه درست كند محتاج به اين بود كه ميلياردها مثلاً دلار بدهد تا پايگاه اجازه بدهند درست كند. ايران اجازه داده كه پايگاه درست كن در ازاى نفتى كه ما به تو مى‏دهيم. نفت را داده‏اند اگر در ازايش اسلحه براى ايران هم خريده بودند خوب، يك غلطى بود اما غلط كمى بود. اما اسلحه براى ايران نخريدند، اينها همان چيزى كه امريكائى‏ها مى‏خواستند و آمالشان بود كه در مقابل شوروى يك پايگاهى داشته باشند در ايران، با اين صورت درست كردند كه پايگاه را درست كردند به اسم اينكه ما پول نفت را مى‏خواهيم بدهيم، خوب ديگر پول نفت دادن كه جرم نيست، ما نفت خريديم و پولش را مى‏خواهيم بدهيم منتها حالا مبلغ خيلى زياد است از باب اينكه ايران مى‏خواهد يك مملكت پيش افتاده‏اى باشد، اينكه هيجده ميليارد دلار يا بيست و دو ميليارد دلار پول اين اسلحه‏اى است كه شاه خريده است نه اين است كه ما مى‏خواهيم پايگاه درست كنيم، نخير اين مال خود ايران است. خوب، اينقدر زياد براى چه؟ ايران كه اينقدر لازم ندارد. اين براى اين است كه ايران هم يكى از ابرقدرت‏ها مى‏خواهد باشد و مى‏خواهد در مقابل شوروى بايستد؟ در مقابل آمريكا بايستد و در دروازه تمدن مى‏خواهد وارد بشود؟ از اين جهت است كه اينقدر زياد اسلحه خريده؟! لكن ما كه مطلب را مى‏دانيم، اينطور مى‏گوئيم كه خير، براى ايران نيست، براى آمريكاست. آمريكا، هم عوض را گرفته هم معوض را، هم نفت را گرفته و هم عوضش را خودش گرفته. پول نفت را به صورت اسلحه به ايران داده و جاهاى زيادى پايگاه آمريكائى است. اگر مقصود اين است كه، اينكه مى‏گويد ديگر غرب نفت ندارد. مقصود اين است كه اين ترتيبى نفت ندارد، اگر غرب از ما بخواهد كه نفت به او بدهيم و عوض آن هم پايگاه درست كند، يا يك چيزى كه به درد ما نمى‏خورد در ايران درست كند، يا مضر براى ايران

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 149

است در ايران درست كند، ما نفت را اگر به بيابان‏ها ريختيم، اگر آتش زديم به آنها نمى‏دهيم. و اگر مقصود اين است كه نفت را نمى‏دهند، غرب به نفت نمى‏رسد، يعنى اگر بخواهند يك معامله صحيحى، عقلائى، روى انصافى، روى تبادل نظرى بين متعاملين، بگويد نفت را نمى‏دهم، نخير دروغ مى‏گويد. نخير، ما و ايران هر حكومتى باشد احتياج دارد به پول براى اينكه اداره مملكت بايد بكند و عمده اش پول نفت است. نفت را هر مشترى‏اى كه پيدا بشود كه خوب بخرد به او مى‏دهند، پول مى‏گيرند. به آمريكا مى‏دهد به جاى اينكه ايشان پايگاه درست كرده، نه ما پايگاه نمى‏خواهيم درست كنيم براى آمريكا، ما پول مى‏گيريم براى اينكه اين ملت ضعيف را، اين ملت بى‏چيز را نجات بدهيم از اين وضعى كه دارد. اين زراعتى كه از دست داده، اين كشاورزى كه از دستش رفته است، اين صنعت مونتاژى كه براى خاطر مصلحت ديگران درست كرده اند. اگر يك حكومت صحيح پيش بيايد نفت را مى‏فروشد و پول مى‏گيرد خرج مى كند از براى منافع خود ملت، اين فقرا را نجات مى‏دهد، اين اشخاصى كه ضعفا هستند، اينهائى كه الان به واسطه شكست كشاورزى هجوم آوردند در اين سرماهاى زمستان به شهرها و مسكن ندارند، زير چادرها(نه مثل اين چادر كه حالا اينجا درست كرديد، خير آن چادرهاى بيچارگى كه آنها درست كرده اند) در آن سرماى زمستان زير چادرها زندگى مى‏كنند، در يك اتاق‏هاى گلى كه آنهائى كه رفتنددانند چه خبر است، درآنجا دارند زندگى مى‏كنند، هيچ ندارند، آب ندارند، برق ندارند، اسفالت ندارند، در يك گودال هايى هستند كه از اين گودال ها زن‏هاى بيچاره بايد كوزه را بردارند(از قرارى كه نوشته‏اند)پله‏هاى زيادى، حالا يادم نيست كه صد تا پله نوشته بودند يا يك خرده كمتر، از اينها بايد بيايند بالا و بروند به آن شيرى كه وصل كرده‏اند كه آب هست توى خيابان، از آنجا كوزه شان را آب بكنند باز از اين پله‏ها برگردند بروند به آن محلى كه دارند. در اين سرماى زمستان و اين پله‏هاى لغزنده شما ببينيد چه مصيبتى براى اين ملت هست. اين مصيبت‏ها راخواهند رفع بكنند، مى‏خواهند مملكت يك مملكتى باشد كه هر جورى هست فقرا به حالشان رسيدگى بشود. پس اينكه مى‏گويد كه ديگر نفت در غرب نمى‏رود، روى يك فرض نادرست است،روى يك فرض دروغ است.

طرح خطر كمونيست و حمله شوروى به ايران از ادعاهاى باطل شاه براى حفظ سلطنتش

مطلب ديگرى كه ايشان گفته‏اند اين است كه اگر من بروم بيرق سرخ زده مى‏شود. اين مطلب هم صحيح نيست، اين را هم مكرر ما گفته ايم و گفته‏اند كه يك مطلب صحيحى نيست اين مطلب. اگر بنا بود كه يك ملتى بود كه اگر ايشان مى‏رفت (حالا ايشان جلويشان را گرفته است كه بيرق سرخ بالاى سرشان زده نشود!!) بيرق سرخ بالاى سرشان مى‏زدند، اگر ملت ما يك همچو ملتى بود چطور در تمام

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 150

سرتاسر ايران با مشت گره كرده مقابل آمريكا و شوروى ايستاده و آمريكا را شكست داد؟ آمريكا از آن اول گفت كه ما شاه را نگه مى‏داريم، نخير شاه بايد باشد. حالا هم مى‏گويد اما حالا يك قدرى يواشتر. پيشتر با طمطراق مى‏گفت كه (ما خير، اين را نگه مى‏داريم بايد باشد ايشان، ثبات منطقه به واسطه اوست، اگر اين نباشد ثبات ندارد منطقه). بعد فهميدند كه اصلاً ايشان كه هست ثبات ندارد براى اينكه الان شما ملاحظه مى‏كنيد كه در ايران اينهمه اختلافات و اينهمه هياهو براى اين است كه اين هست. اگر اين برود، يعنى برود به طورى كه سقوط بكند سلطنتش، آنوقت است كه خواهند ديد كه مملكت ثبات دارد چرا مملكت ثبات ندارد؟ اگر مى‏گويند كه شوروى مثلاً مستقيماً دخالت مى‏كند در ايران و لشكر سرخ مى‏ريزد ايران را مى‏گيرد، اين دورغ است براى اينكه همچو كارى نمى‏تواند بكند از باب اينكه آن طرفش هم يك قلدرى مثل خودش ايستاده است اگر او اين كار را بخواهد بكند جنگ مى‏شود و الان همه ابرقدرت‏ها مى‏دانند كه اگر يك جنگ عمومى بشود تمام بشر از بين مى‏رود براى اينكه با اين سلاح‏هائى كه الان هست ديگر اينطور نيست كه جنگ، جنگ منطقه‏اى باشد، در يك قطرى جنگ بكنند در يك قطر ديگرى نباشد، همه منطقه‏هاى دنيا، همه بلاد دنيا از بين خواهد رفت و هيچ عاقلى اقدام به همچو جنگى نخواهد كرد. ما اگر فرض هم بكنيم كه يك لشكر اجنبى وارد بشود به مملكت‏مان، اين هم باز همه تجربه كردند در تاريخ كه اجنبى اگر بيايد ممكن است وارد بشود و زورش غلبه كند بر يك ملتى لكن نمى‏تواند بماند هميشه، وقتى كه آمد و وارد شد، هر فردى از آن را اين ملت از بين مى‏برد، تمامش مى‏كند و اجنبى هم نمى‏تواند مقابل هر فردى دو تا فرد بياورد اينجا براى نگهدارى، او مى‏خواهد نفع ببرد، براى نگهداريش نمى‏شود اينطورى كند. بنابراين از اين هيچ خوفى نيست كه شوروى بى‏عقلى كند و حمله كند، اينها حرف مفت است كه مى زنند، اين براى اين است كه آمريكا را تحريك كند، با آنكه امريكا مى‏داند اين حرف‏ها را، او اگر مى‏توانست كارى بكند بدون تحريك مى‏كرد براى اينكه تو به نفع او بودى. بنابراين اين حرف ايشان هم كه اگر من بروم چه مى‏شود، معلوم مى‏شود كه شوروى از ترس ايشان است كه وارد ايران نمى‏شود!! اگر ايشان نباشد ديگر چه خواهد شد! اين حرف‏ها را همه ما مى‏دانيم كه صحيح نيست.

اگر ملت با شما موافق است ديگر چرا تعهد و توبه ؟!!

اما مطلب سومش را كه مى‏گويد كه اينها يك چند نفرى هستند، عده معدودى هستند كه با من مخالف هستند. اين دو تا كلام در اينجا گفته است: يكى اينكه مخالفين ايشان عده معدودى است لكن (ملت من را مى‏خواهد، ملت، همه من را مى‏خواهند لكن يك چند نفر، يك عده كمى هستند.) اين مطلب ايشان است. مطلب ديگر اين است كه اينها هم كه با من مخالفند من را درك نكرده‏اند و الا مخالف نمى‏شوند. حالا ما هر دو مطلب را ببينيم كه صحيح هست يا نه. اگر ملت عده معدودى بودند چطور آمدى توبه كردى، خوب ملت كه با شما هستند، همه با شما هستند، يك عده معدودى، چند نفرى مخالفند، خوب اين چند نفر را از بين مى‏بردى ديگر اين توبه نداشت. چطور گفتى من در مقابل ملت

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 151

ايستاده‏ام و تعهد مى‏كنم. ملتى كه با شما موافق است معلوم مى‏شود كه شما كارهايت به قدرى خوب بوده است كه همه ملت با شما موافقند، اين ديگر تعهد نمى‏خواهد، شما تعهدات را عمل كردى، كار خوب كردى براى مردم. اين كه مى‏گويد كه من تعهد مى‏كنم، من اشتباهاتى كرده بودم و اين اشتباهات را ديگر نمى‏كنم، من اين اشتباهات را ديگر تكرار نمى‏كنم. اگر ملت همراه تو هست و يك عده معدودى مخالف هستند، خوب بيا بگو كه اى ملت! بيائيد اين عده معدودى كه آمده‏اند با من دارند مخالفت مى‏كنند خودتان از بين ببريد. اگر ملت با شما موافق بودند، خوب همين كافى بود كه شما پشت راديو بگوئيد كه (اى ملت ايران! كه با من موافقيد اى ملت ايران! كه من به شما خدمت كردم و من به شما عرض مى‏كنم كه نفع رساندم، شما را مى‏خواهم برسانم به مرتبه تمدن و به دروازه تمدن، اين عده معدودى كه آمدند، اينها از اشرار هستند شما بيائيد اينها را از بين ببريد.) اگر شما يك همچو چيزى بوديد، خوب ملت قيام مى‏كرد و اين عده معدودى كه شما مى‏گوئيد از بين مى‏برد. خوب، حالا ما سؤال مى‏كنيم كه اين بازارهائى كه در ايران بسته شده، براى چى بسته شده؟ از ايشان سؤال مى‏كنيم، براى اينكه مبادا شما از بين برويد بسته شده؟! براى اين است كه مخالفت كنند با مخالفين شما؟ از اين جهت بسته شده است؟ اين تظاهراتى كه مردم مى‏كنند و مى‏گويند مرگ بر شاه، مرادشان اين است كه مرگ بر مثلاً يك كس ديگرى مرادشان از شاه شما نيستيد؟! اين هياهوئى كه در ايران راه افتاده، الان اعتصاب سرتاسر ايران است، اين سرتاسر ايران كه اعتصاب است، بسيارش هم از دستگاه‏هاى خود دولت است و اعتصاب كرده‏اند، اينها با شما موافقند و چون موافقند اعتصاب كرده‏اند؟! چون با دولت شما موافقند اعتصاب كرده‏اند؟! صحيح است اين حرف شما كه عده معدودى هستند؟! خوب، سابقاً هم مى‏گفت كه يك عده‏اى هستند كه از آن طرف مرز آمده‏اند، با شناسنامه‏هاى جعلى از آن طرف مرز آمده‏اند در ايران و اينطور شلوغى‏ها را مى‏كنند. اين معنايش اين است كه تمام اين بازار ايران، بازارهاى ايران اشخاصى هستند كه از آن طرف مرز آمده‏اند و عده معدودى هم هستند. تمام ايران الان قيام كرده است بر ضد تو، باز هم مى‏گويى كه عده معدودى هستند؟! حالا هم كه پايت را برداشته‏اى كه يك قدرى بروى جلوتر مى‏گويى كه عده‏ى معدودى هستند اينها؟! همان حرف‏هاى اول را مى‏زنى؟! اين حرف ايشان هم كه تمام.

دنيا حجابى براى ملكات انسان است

اما اينكه مى‏گويد كه اين عده من را درك نكرده‏اند، اين از يك جهت صحيح است و از يك جهاتى هم نه.

اما از اين جهت كه صحيح است اين است كه بشر تا در اين دنياست نمى‏تواند انسان ملكاتش را درك كند براى اينكه ملكات ظاهر نيست الا بعضى از آن. ماها تا در اين دنيا هستيم همه صورت‏ها صورت انسانى و كارها هم يك كارهائى است كه متعارف است لكن وقتى كه اين ورق برگشت و آن صفحه باطن انسانى ظاهر شد (يوم تبلى السرائر) آن سرائر آدم، آن ملكاتى كه انسان دارد، در يك

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 152

محيطى كه جاى ظهور آن ملكات و سرائر است و آن محيط ملكوت است، محيط عالم غيب است. وقتى وارد شد به آنجا آن وقت معلوم مى‏شود چى هست. ما الان نمى‏توانيم ايشان را بشناسيم، آن ملكاتى كه در باطن اين هست، نه او، هيچ كس را نمى‏توانيم بشناسيم، چه آنهائى كه در طرف خوبى ملكات فاضله دارند و چه آنهائى كه در طرف بدى ملكات غير فاضله و خبيثه دارند، اينها را در اين عالم نمى‏شود شناخت همه دارند توى اين محيط را مى‏روند و همه دارند (ياكلون و يمشون) همه در اين محيط دارند زندگى مى‏كنند، همه مثل هم دو تا گوش دارند و يك سر دارند. در اينجا هيچ كس نمى‏تواند تمام حقيقت يك آدم را بشناسد و از اين جهت كه ايشان مى‏گويد من را درك نكرده‏اند، صحيح مى‏گويد، ما نمى‏توانيم شما را و پدر شما را بشناسيم و درك كنيم براى اينكه حالا سرائر ظاهر نشده است. آنهائى كه اهل باطن هستند و مطالب زائد بر آن اداركات صوريه ما را مى‏گويند و از محيط وحى هم مطالبى ادارك كرده‏اند، آنها اينطور مى‏گويند كه ملكاتى كه انسان دارد و در اينجا ظاهر نيست در آن صفحه بعدى كه صفحه ظهور سرائر است به شكل مناسب در مى‏آيد، يعنى يك آدمى كه حالا به صورت انسان هست ممكن است كه باطن اين آدم، ملكات اين آدم يك ملكاتى باشد كه مثلاً ملكات بسيار بدى داشته باشد كه اين يك حيوان درنده است نه يك انسان، به حسب باطن ذات يك حيوان درنده است، وقتى كه از اين عالم رفت آن صورت پيدا مى‏شود. حالا اين صورت هست وقتى كه جا را عوض كرد و ظاهر رفت عقب و باطن پيدا شد اين يك جانور درنده است يعنى صورتش هم جانور درنده مى‏شود، حالا تا ببينيم به اين جانورهاى درنده كدام شبيه‏تر است. آيا پلنگ است اين، به صورت پلنگ در مى‏آيد. آيا گرگ است اين، به صورت گرگ در مى‏آيد. آيا بدتر از اينهاست، به صورت آن بدتر در مى‏آيد و ممكن است كه چون انسان با ساير حيوانات فرق دارد، حيوانات يك حدودى دارد درندگى‏شان، تا يك حدودى، گرگ هم اينطور است گرگ حمله مى‏كند يك حيوانى را مى‏گيرد مى‏خورد بعد استراحت مى‏كند، ديگر همچو نيست كه (الا بعضى از گرگ‏ها) يك همچو ملكه‏اى داشته باشد كه هر جانورى را بدرد، محدود است. ساير حيوانات هم در جانب درندگى و سبعيت محدود هستند. انسان محدود نيست يعنى انسان در طرف سعادت و در طرف فضيلت غير محدود است، مى‏رسد تا آنجائى كه تمام صفاتش الهى است يعنى نظر مى‏كند، نظر الهى دستش را دراز مى‏كند دست الهى. (و مارميت اذرميت و لكن الله رمى) دست، دست خداست، تو انداختى (رميت) لكن (ما رميت، ان الله رمى) آنهائى كه با تو بيعت كردند (انما يبايعون الله) انسان در طرف كمال به آنجا مى‏رسد كه يدالله مى‏شود، عين الله مى‏شود، اذن الله ميشود، در طرف كمال اينطورى است غيرمحدود است. در طرف نقص هم، در طرف شقاوت هم غير محدود است. (الله ولى الذين امنوا يخرجهم من الظلمات الى النور و الذين كفروا اولياءهم الطاغوت يخرجونهم من النور الى الظلمات). الى الظلمات، همه مراتب ظلمت، نه الى ظلمت، همه مراتب ظلمات. در طرف آنجا كه نور مى‏گويد، براى اينكه نور وحدت دارد و كامل‏ترين نور، نور واحد است، در اين طرف اقسام مختلفه است از ظلمت. اينها از طرف نور به طرف ظلمت مى‏روند، آنها تمام ظلمت‏ها را پشت سر مى‏گذارند و طرف نور مى‏روند. تا اينجايش معلوم

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 153

نيست، تا اينجا نه نورانيت آنها و مقام نورانيت آنها معلوم است نه ظلمت اينها و مقام ظلمات اينها معلوم است. وقتى اين ورق برگشت و آن طرف صفحه پيدا شد آنوقت معلوم مى‏شود. يك نفر آدم مى‏بينى كه ده تا ملكه داشته باشد به ده صورت پيدا مى‏شود. يكى است اما هم جهت، حيوانيت شهوى او اينقدر غلبه دارد كه يك صورت حيوان شهوى مثل خنزير، هم صورت سبعيت او خيلى غلبه دارد (آنطورى كه در حيوانات هست مثل پلنگ مثلاً) و هم صورت شيطنتش زياد است خدعه و فريبش زياد است، اين در آنجا وقتى كه صفحه برگشت شيطان است و در عين حال كه صورت شيطانى دارد صورت سبعيت هم دارد، آخر مرتبه سبعيت، صورت حيوان شهوى هم دارد، آخر مرتبه شهوانيت. اين به اين صورت‏هاى مختلف در مى‏آيد. از اين جهت ماها، نه او را درك نكرديم، ما خودمان هيچ كدام خودمان را هم درك نكرديم، ديگران (را) هم درك نكرديم، به اين معنا كه درك نكرديم شما را. آنوقتى كه سرائر معلوم بشود و ورق برگردد، آنوقت، هم خودت خودت را درك مى‏كنى و هم مردم تو را. و ما هم همين طور هستيم، ما هم خودمان را باز درك نكرديم كه چه هستيم تا ببينيم ملكاتمان چه باشد و به خدا پناه مى‏بريم از ملكات فاسده‏اى كه در ماها هست. و اينكه مى‏گوئى كه درك نكردى، يعنى به آن معنائى كه خودت مى‏فهمى (اينكه من گفتم، تو اهل فهمش نيستى) ما يك مقدار از كارهاى شما را درك كرديم، يك مقدار هم از كارهاى پدر شما را درك كرديم.

حدود خيانت‏ها و جنايت‏هاى انجام شده توسط رژيم غير قابل درك و فهم است.

امروز هفده دى است. من يادم هست (شايد اين آقا هم يادشان باشد، هر كس سنش به سن ماهاست يادش هست) كه هفده دى چه شرارتى كرد اين آدم، چقدر به اين ملت فشار آورد، چه اختناقى ايجاد كرد، چه محترماتى را هتك كرد، چقدر سقط جنين شد در هفده دى و اين اطراف هفده دى، چقدر ماموران اين و دژخيمان اين به مردم تعدى كردند و به زن‏ها تعدى كردند و زن‏ها را از توى خانه‏ها بيرون كشيدند. اين مال پدر شما كه من نمى‏توانم شرحش را بدهم، آن كارهائى كه كرده است نمى‏شود شرحش را داد. اين در آن عالم معلوم مى‏شود، اين عالم نمى‏توانيم ما بفهميم، نمى‏توانيم بفهميم چه جانورى بود. و اما شما كارهائى كرده‏ايد، بيائيد حساب بكنيد ببينيد كه ما كه شما را درك نكرديم شما چه كارهائى كرده‏ايد كه ملت نفهميده آن كارها را. البته خيلى كارها زير پرده دارند اينها، اينقدر از پول‏هائى كه خارج شده است كه صورت‏هايش را الان فرستاده بودند (قبلاً هم داده بودند) صورت شركت‏هائى كه با زور شركت درست كردند، صورت پول‏هائى كه در خارج فرستادند. اينهائى كه شما مى‏بينيد يك مقدارى است كه واضح است. آن پول‏هائى كه آنها در سر بردند و مااطلاع نداريم، آن خيانت‏هائى كه به ما كردند و ما مطلع نيستيم، بعدها اگر مطلع شده باشند اهل تاريخ، در تاريخ ضبط مى‏شود. بعدها گفته خواهد شد مقدار خيانتى كه ايشان به ملت ما كرده است و جناياتى كه كرده است. آن مقدارى كه كرده است ما نمى‏دانيم، شما نمى‏دانيد در باطن اين حبس‏ها چه گذشته است بر مومنين، به جوان‏هاى ما در اين حبس‏ها و كميته‏ها چه گذشته. نمى‏شود، اينها قابل شرح نيست، قابل

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 154

بيان نيست. يكى، دو تايش را مى‏توانند بگويند. پاى فلان را اره كردند يا توى روغن گذاشتند داغ كردند يا يكى را گذاشتند روى يك بخارى برقى و سرخش كردند، اينها بعضى از آنهاست كه به ماها رسيده و به شماها رسيده، آنهائى كه به ماها نرسيده اينها را بايد از نصيرى‏ها استفسار كرد، بايد از خود ايشان استفسار كرد. ايشان مى‏فرمايند كه (ديگر در حبس‏ها چيزى نيست (ايشان اينطور مى‏فرمايند) اصلاً آن حرف‏هائى كه گفته مى‏شود كه در حبس‏ها زجر هست، اينها نيست ديگر، اين چيزهائى كه پيشتر بود كه دستش را يك قدرى اينطور مى‏كردند نيست ديگر (ايشان اينجور مى‏گويد) حالا بله، يك قدرى چيزهاى روانى هست و الا خير، ديگر زجر و اينها نيست) اينها را از خودش بايد پرسيد، يعنى يك كسى سريره اين را بتواند حالا بخواند، بخواند ببيند چى ثبت است در مغز اين. آنهائى كه مطلع شده است (اطلاع به او مى‏دهند) ثبت است الان در مغز او، در روح او ثبت است، ملائكه الله نوشته‏اند اينها را. اگر كسى سواد آن عالم را داشته باشد، آنوقت مى‏خواند كه چه كارهائى اين كرده، چه دستورهائى داده و آنهائى كه عمل كردند، به او اطلاع دادند كه ما چه كرديم. مى‏داند اينها را، بروز نمى‏دهد. شما خيانت‏هائى كه به اين ملت كرديد، شما يك ملتى را (كه در لفظ مى‏گوئى كه من مى‏خواهم به دروازه تمدن برسانم، دروازه بزرگ تمدن!) نيروى جوانى‏اش را هدر داديد، شما بيائيد از اين جوان‏هاى ما كه در خارج هستند و فرستاديد در خارج براى نمى‏دانم نيروى اتمى و بساط، بپرسيد از اينها كه چه مى‏كنند اينجا، خودشان هستند، حالا مى‏آيند پيش من. شما جوان‏هاى ما را نمى‏گذاريد كه يك درجه بالا بروند، دانشگاه ما را نگه داشته‏ايد در سطح پائين نمى‏گذاريد دانشگاه استقلال پيدا كند، نمى‏گذاريد اساتيد توى دانشگاه به كار خودشان ادامه بدهند، فرهنگ ما را شما عقب افتاده قرار داديد، فرهنگ استعمارى، يعنى فرهنگ دستورى، اين فرهنگ ما كه الان ما فاقد هستيم. الان اگر چنانچه ايشان هم بروند و اين حكومت هم از بين برود يك مملكت آشفته به هم ريخته فاسد، اقتصادش از دست رفته، فرهنگش از بين رفته، نظامش فاسد است، يك همچو مملكتى را به ارث مى‏گذارند اينها. ما وارث يك مملكت آشفته هستيم. سال‏هاى طولانى لازم است تا به بركت جوان‏هاى ما، تحصيلكرده‏هاى ما، قشرهاى بيدار مملكت ما و ملت ما كه در انزوا هستند يا در حبس‏ها هستند، يك چندين سال ما لازم داريم تا اين ايران را برسانيم به آن حدى كه قبل از سى و چند سال پيش از اين كه ايشان سلطنت كرده. چقدر وقت لازم است تا اين كشاورزى را به حال اول برگردانند، چقدر وقت لازم است كه اين فرهنگ ما يك فرهنگ بشود، اقتصاد ما يك اقتصاد بشود. (شما را درك نكرديم) بله، خوب ما اينطورى از شما درك كرديم، اگر شما جور ديگر هستيد بفرمائيد. پس چرا مى‏گوئيد اشتباه كردم، اگر جور ديگر عمل كردى چرا مى‏گوئى اشتباه كردم، بگوئيد من كارم صحيح بوده است شما اشتباه كرديد، اين چند نفر اشتباه كردند، ملت هم كه با من هست كارهاى من هم كه درست بوده، همه‏اش صحيح بوده، اين چند نفرى كه از آن طرف مرز آمدند اينجا اينها اشتباه كردند. خوب بود اينها را بگوئى، چرا اينها را نمى‏گوئيد؟ چرا مى‏گوئيد كه اگر من بروم چه خواهد شد، چه خواهد شد، چه خواهد شد، اينها مرا ادراك نكردند، چند نفرى هستند كه اگر ادارك كرده بودند با من موافق بودند!! اگر اينها شما را

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 155

درك كرده بودند آنوقت مى‏ديدى چطور مى‏شد، حالا كه ادارك نكرده‏اند و نكرديم، اينطور با شما مخالفيم. اگر ما باطن ذات شما را ادارك بكنيم، هر انسانى اگر ادارك بكند باطن ذات تو را، با تو مخالفت خواهد كرد.

اين حكومت تا سلطنت هست باطل است

حالا هم كه راه افتاده است بيرون، از قرارى كه گفته مى‏شود چند تا (به اصطلاح آن آقائى كه مى‏گفت) قصاب را گذاشته كه مردم را بكشد، خودش مى‏خواهد فرار كند برود كنار و يك عده‏اى را گمارده به اينكه باز قتل عام كنند مردم را، باز اين گرفتارى را ما داريم. ما كراراً گفتيم اين حكومت تا سلطنت هست حكومت باطل است براى اينكه مردم راى دادند به اينكه سلطنت، سلطنت غير قانونى است. مردم گفتند نمى‏خواهيم سلطنت را، همه مردم گفتند.اگر مى‏گويند همه نگفتند، يكى را پيدا كنند، غير آنهائى كه در دستگاه خودش هستند و پول مى‏گيرند، بروند بازار، دور بازار بگردند بگويند آقا شما كدام يكى‏تان اين رژيم را مى‏خواهد. اگر يكى را پيدا كردى، همه بازارهاى ايران به اختيار شما، همه دهقان‏ها به اختيار شما. هر چه رفتيد به دهقان‏ها گفتيد اين آخوندها اگر بيايند روى كار شما ديگر كارتان زار است، از شما گوش نكردند براى اينكه آخوندها كار اينها را زار نمى‏خواهند بكنند، آخوندها مى‏خواهند اينها را از اين نكبت بيرون بياورند، از اينكه گول خوردند بيچاره‏ها، از اين نكبت بيرون بياورند ومن كراراً گفته‏ام اين معنا را كه اگر چنانچه اختيار دست ما بيايد اينطور نيست كه ما اينهائى كه ده تا ده، صد تا ده داشته‏اند ده‏هايشان را برگردانيم. اينها حساب دارند، اينها سال‏هاى طولانى حساب بايد پس بدهند. اينها مى‏آيند به كشاورزها، دهقان‏ها به اصطلاح خودشان مى‏روند تبليغات مى‏كنند كه (اگر چنانچه چه بشود، چه بشود.) اينها شما را شناخته‏اند، تا حالا چه كرديد، براى آنها؟ تا حالا اينها را به بدبختى انداختيد. چرا آمدند اطراف تهران توى اين زاغه‏ها زندگى مى‏كنند؟ ما مى‏خواهيم اينها را دستشان را از اين زاغه‏ها بگيريم بيرون بياوريم، ما مى‏خواهيم اين انگلى كه ايران دارد كه انگل غير است، بسته به غير است، از اين بستگى بيرونش بياوريم. ما حرفمان ابهامى ندارد.

حكومت اسلامى با مفسدين و غارتگران ارتش مخالف است، نه با صاحب منصبان محترم آن

تبليغات حالا هم مى‏كنند كه اگر يك حكومت اسلامى پيش بيايد چه خواهد شد، اگر پيش بيايد چه خواهد شد. يا پيش نظامى‏ها مى‏روند تبليغ مى‏كنند كه (همه نظام را به هم مى‏زنند) ما نظام لازم داريم، چطور همه نظام را به هم مى‏زنند؟! چطور ارتش را به هم مى‏زنند؟! ما چند دزدش را كنار مى‏گذاريم باقى‏اش را قبول داريم، صاحب منصب‏ها اين را بدانند، ما صاحب منصب پاك را قبول داريم، نجس‏ها بروند، آنهائى كه مال ملت را خورده‏اند، آنهائى كه در بانك‏هاى خارجى مال ملت را انباشته‏اند، اينها بروند سراغ كارشان، بروند يعنى گم شوند، نه اينكه بروند يعنى بردارند و بروند، بايد

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 156

ازشان گرفت اينها را، من اگر دستم مى‏رسيد نمى‏گذاشتم اين مرديكه برود، بايد باشد حساب پس بدهد. دارى كجا مى‏روى؟ پول‏ها را برداشتى رفتى؟

ما ارتش لازم داريم، احترام به ارتش مى‏گذاريم، ما طبقه جوان ارتش را، صاحب منصبان جوان ارتش را برايشان احترام قائل هستيم، در طبقه بالاتر هم اگر چنانچه يك صاحب منصب يا چند صاحب منصب صحيح پيدا شد آنها هم محترمند. ما با آنهائى كه دزدى كردند مخالفيم. در قشرهاى دولتى ما به همه قشرهاى دولتى احترام قائل هستيم، اگر در بين آنها يكى، دو تا پيدا شد كه فاسدند، فاسدها بايد بروند، تصفيه بايد بشوند و الا مملكت نظام لازم دارد، مملكت اداره لازم دارد، وزارتخانه لازم دارد، همه اينها را لازم دارد اما نه اينطورى كه حالا دارند درست مى‏كنند.

دولت معرفى شده از طرف شاه خائن و مجلس آمريكائى غير قانونى است

الان ما با اين دولت مخالفيم براى اينكه اين دولت غير قانونى است چون شاه معرفى كرده و غير قانونى است و مجلسين معرفى كرده‏اند يا مى‏كنند و هر دو تايشان غير قانونى هستند. مجلس، مجلس ملت نيست. مجلس، مجلس شاه است يا مجلس آمريكاست. ما اين دولت را دولت خائن مى‏دانيم براى اينكه بالاتر خيانت اين است كه مجلس را فاسد بداند و معذلك از آن راى اعتماد بگيرد، اين خيانت به ملت است راى اعتماد ايشان مى‏گيرد از كسى كه ملت هيچ اطلاع ندارد از وكالت اينها (اين را ديگر هيچ كس نمى‏تواند انكار كند) و امر به تشكيل كابينه را از كسى مى‏گيرد كه ملت يك سال است كه داد مى‏زند (مرگ بر اين آدم) و دارد با قلدرى با مردم رفتار مى‏كند. يك همچو دولتى، دولت باطل است و هر كس و هر مقام موافقت با اين دولت بكند خائن است بر ملت ما و به حسب حكم الهى هم فاسق و كار حرام كرده، هر كس مى‏خواهد باشد. و شما آقايان كه در خارج هستيد اين مطلب را بايد برسانيد به همه جا كه (ملت ايران همه دارند اين را مى‏گويند، من نمى‏گويم اين را، شما هم جزء ملت هستيد، شما هم همه اين معنا را قبول داريد) يك همچو حكومت تحميلى كه شاه آورده و اين هم مى‏خواهد شاه را نگه دارد و تصريح مى‏كند كه شاه بايد برگردد به ايران، همچو حكومت خائن به ملت ماست و بايد برود. انشاءالله همه موفق باشيد.

والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته




پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها