پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
دوشنبه 11 اردیبهشت 1391 1:39 AM
بيانات امام خمينى پيرامون عوامل پيروزى نهضت و تأكيد بر حفظ آن
اظهار تاسف به خاطر عدم پشتيبانى دولتهاى به اصطلاح اسلامى از ملت ايران
بسم الله الرحمن الرحيم
من از دو جهت تاسف دارم، يك جهت اين كه با اين همه خونريزىها كه در ايران مىشود چنانچه در مشهد و بسيارى از جاهاى ديگر كشتار شده است، زخمىهاى زياد داريم، همين امروز باز يك برخوردهايى بوده است در بلاد و در عين حال باز اين دولتها، دولتهاى استفادهچى كه پشتيبانى اظهار مىكنند و دولتهاى ديگرى مثل دولتهاى اسلامى، تاكنون از طرف دولتها پشتيبانى نسبت به ملت ايران اظهار نشده است، از ملتها شده است لكن از دولتها تاكنون هيچ اظهار پشتيبانى از ملت ايران نشده است و اين بسيار موجب تاسف است كه دولتهائى خودشان را به اسم دولت اسلامى معرفى مىكنند و معذلك در طول يك سال و بيشتر كه ايران در خاك و خون كشيده شده است به دست عمال شاه، آنها اظهار پشتيبانى نكردند از ملت، بلكه بعضى آنها اظهار پشتيبانى از دولت هم كردهاند، پشتيبانى از شاه را هم بعضى از آنها اعلام كردهاند و اين موجب بسيار تاسف ماست.
استعمار، عامل ايجاد احزاب مختلف در ايران
تاسف ديگرى كه بيشتر از اين است، اين است كه در عين حال كه شاه و طرفدارهاى شاه تشبثات زياد مىكنند و به هر چيز مىتوانند متوسل مىشوند براى نجات، معالاسف در بين جناح مقابل كه جناح خلق و اسلام است مىبينيم كه بعضى اختلافات ايجاد مىشود. من حالا بايد عرض كنم كه اصل اين احزابى كه در ايران از صدر مشروطيت پيدا شده است، آنكه انسان مىفهمد اين است كه اين احزاب ندانسته به دست ديگران پيدا شده است و خدمت به ديگران بعضى از آنها كردهاند. من اين طور احتمال مىدهم كه در ساير ممالك كه آن وقت مهم انگلستان بوده است، آنها يك احزابى درست كردند براى به دام انداختن ممالك عقب افتاده و ممالكى كه از آنها استفاده مىخواستند بكنند. احزاب در آنجا اين طور نبوده است كه دو حزب مثلاً با هم، به حسب واقع يك اختلافى بكنند و يكى از آنها به نفع دولتشان يا مملكتشان، يكى آنها به خلاف او يك چيزى بگويد، لكن احزاب را به نظر مىرسد كه درست كردهاند براى اينكه ديگران هم به آنها اقتدا كنند در درست كردن احزاب.
در ممالك ما و خصوصاً در مملكت ايران، از اول كه احزاب درست شده است،اينها هر
جمعيتى يك حزبى درست كردند و دشمن با احزاب ديگر، يك صحنه مبارزه بين احزاب و اين از باب اين بوده است كه چون خارجىها مىخواستند از اختلاف ملتها، از اختلاف تودههاى مردم استفاده كنند يكى از راههائى كه موجب اين مىشود كه اختلاف پيدا بشود و مردم با هم در يك مسائلى مجتمع نشوند، قضيه احزاب بوده است. حزب درست مىكردند، اين حزب، حزب مثلاً دموكرات، اين حزب، حزب توده، آن حزب، حزب چه، عدالت، نمىدانم چه (در آنوقتها يك اسماء ديگر داشت، كمكم اسماء هم اروپايى شده) اينها در ممالك خودشان يك چيزى درست مىكنند، صورت است، واقعيت ندارد، به واسطه آن صورت، ممالك ديگر را به دام مىاندازند كه آنها وقتى كه احزاب درست مىكنند واقعاً با هم دشمن مىشوند، حزب كذا با حزب كذا اينها باهم دشمن هستند و تمام عمر خودشان را صرف مىكنند در دشمنى كردن با هم. وقتى بنا شد كه آن اشخاصى كه موثر هستند، آن اشخاصى كه اميد اين است كه مملكت به واسطه آنها اصلاح بشود، اينها تمام قوايشان را صرف كنند در اينكه خودشان به جان هم بيفتند، دعوا كنند خودشان با هم، تمام نوشتههايشان بر ضد هم، تمام چيز، هر كدام ديگرى را رد كند، هر كدام ديگرى را طرد كند و اينها با بعضى آنها دانسته اين كارها را مىكردند و از عمال ابتدايى خارجىها بودند و بعضى آنها هم ملتفت قضيه نبودند كه دارند آنها را مىكشند به يك راهى كه مخالف با مصالحت كشور خودشان است.
اساساً باب احزاب از اول كه پيدا شده است و اينها با هم جنگ و نزاع كردند به نظر مىرسد كه با دست ديگران براى اينكه اينها با هم مجتمع نشوند و آنها از اجتماع يك تودهاى مىترسند، از اين جهت به واسطه اينكه اينها مجتمع با هم نشوند و مربوط با هم نباشند، اين امر را كردند و خودشان هم يك چيزى، صورتى اينجا درست كردند كه اينها ببينند كه مثلاً در مجلس انگلستان حزب كارگر داريم و حزب مثلاً كذا، خوب ما هم خوب است داشته باشيم، اما آنها يك جور ديگر فكر مىكنند، اينهائى كه از آنها اخذ مىكنند، يك جور ديگرى فكر كنند، اينها وقتى كه با هم دو حزب تشكيل دادند، دو جبهه مخالف و دو جبهه دشمن تشكيل مىدهند، اين دشمن اوست، او هم دشمن اوست و آنها استفادهاش را مىكنند، آنها بازى مىدهند اينها را كه: (البته مملكت متمدن بايد حزب داشته باشد، احزاب داشته باشد)، خوب پس ما هم بايد احزاب داشته باشيم اما احزابى كه ما درست مىكنيم اين طورى است كه اين حزب با آن حزب تمام عمرش را صرف مىكند در اينكه اين او را بكوبد و او را بكوبد.
لزوم حفظ وحدت جناحمختلف خارج از كشور
از اول اين طورى زائيده شد احزاب در ايران، به حسب نظر من، حالا هم كه به صورتهاى ديگرى در آمده است، حالا هم انسان مىبيند كه اينها باز با هم همين طور دشمنى مىكنند و مخالفت مىكنند و اين را هم من احتمال اين را مىدهم كه يك دستى از خارج در كار باشد. همين ديشب دو سه نفر، چند نفرى كه از يك جايى آمده بودند، شكايت از اين مىكردند كه در فلان جا كه ما هستيم
دستجات با هم مخالفند، اين از او بدگوئى مىكند، او از او بدگوئى مىكند و اين موجب تأسف است كه شمايى كه يك جمعيتى هستيد در خارج، يك ثروتى هستيد از مملكت ما در خارج و بايد اسلام، كشور شما از شما استفاده كند، فردا كه وارد در كشورتان مىشويد بايد استفاده بدهيد به كشور، كشور خودتان را آباد كنيد، الان با هم در اينجا به جنگ و گريز هستيد و به قول آن شخص هر فردى كه از ايران وارد شود در مثلاً فرودگاه يك دستهاى مىروند او را مىبرند مىبرنداو را و بر ضد ديگرى تبليغات مىكنند تا او را بكشند به طرف خودشان.
شما مىدانيد داريد چه مىكنيد؟ مىدانيد داريد چه ضررى به خودتان و به كشور خودتان مىرسانيد؟ شما مىبينيد كه الان در ايران كه يك وحدت كلمه فىالجمله پيدا شده است، چطور لرزانده است همه تختها و تاجها را و همه ابرقدرتها را، همه به دست و پا افتادند؟ اين را مىبينيد؟ بينيد كه الان در ايران كه جناحها با هم نزديك شدند، يك قدرى دانشگاه با روحانيت نزديك شده، روحانيت با دانشگاه نزديك شده است، بازار با دانشگاه و با روحانيت يكى شدهاند (در صورتى كه باز اختلافات فى الجملهاى هست و بعد عرض مىكنم)، شما مىبينيد كه الان يك وحدت فى الجملهاى كه در ايران پيدا شده است، امريكا را آنجا متزلزل كرده و شوروى را آنجا متزلزل كرده و اين قلدرها هم در خود شهر، در خود ايران، به دست و پا افتادهاند و همين آدمكشىها و همين تشبثاتى كه اين مرد مىكند براى همين است كه مىبيند كه مردم باهم مجتمع شدندهاند و: (چه بكنيم كهاين اجتماع رفع بشود، چه بكنيم كه به هم بزنيم اين را).
شما بدانيد كه اين كارهائى را كه مىكنيد يا از دست غير داريد، اتباع از غير مىكنيد و ديگران شما را وادار مىكنند به اين طور كارها، براى اينكه اين وحدتى كه الان در ايران پيدا شده، در اين جناحهاى خارجى كه اينها هم اشخاص موثرى هستند، در خارج هستند، در اينها هم اگر يك وحدتى پيدا بشود، ضرر زياد مىشود براى خارج، دنبال اين افتادند كه جناح داخل را به يك جور با هم مخالف كنند، جناح خارج را هم به يك جور با هم مخالف كنند، اينها را هم با آنها با يك جور ديگر مخالف كنند. شما مىدانيد كه داريد به نفع ديگران فعاليت مىكنيد؟ خودتان متوجه نيستيد؟ مىدانيد كه اين مخالفت امروز در يك وضعى كه ايران واقع شده است، در يك وضع حساسى كه بين موت و حيات الان ايران واقع شده، اين مخالفتهاى شما با هم، چه ضررى به اين نهضت اسلامى ايران مىزند؟ اگر شما با هم اجتماع كنيد، اين جبهههاى مختلفى كه داريد، هر دهتاى شما، صدتاى شما با هم جمع شديد، يك اسمى روى آن گذاشتيد، اين اسمها را كنار بگذاريد و همه با هم بشويد و يك اسم داشته باشيد و اتفاق كلمه داشته باشيد، اين همان طورى كه مىبينيد، ايران متزلزل كرده است اين ابرقدرتها را، اين قدرت شما هم در خارج به ايران منضم مىشود و بيشتر آنها متزلزل مىشوند لكن آنها از شما مىخواهند الان استفاده كنند، استفاده از شما اين است كه شما را به جان هم بيندازند، اين كى است؟ جبهه ملى، آن كى است؟ نهضت آزادى، آن كى است؟ جوانان چه، آن كى است؟ گروه كذا، آن كى استگروه كذا، گروههاى مختلف، متعدد كه پيش هر كس كه بروى از ديگرى تكذيب مىكند،
هر جناحى دشمن جناج ديگر است. اين چه معنا دارد بين يك تودههائى كه اينها با هم در يك مقصد عالى شريكند و آن اينكه بايد ريشه اين ظلم كنده بشود، بايد دست اين ابرقدرتها از اين مملكت ما كوتاه بشود، همهتان موافقيد با اين، اين اختلاف شما كه الان هست و هر روز هم ريشه دارتر مىشود و من در اين سه ماهه كه بودم نتوانستم كه اين معنا را از بين ببرم و مايوس شدم از شماها. شماها مىدانيد چه ضررى داريد به اسلام مىزنيد، چه ضررى داريد به كشور خودتان مىزنيد و چه خدمتى داريد به امريكا مىكنيد و به شوروى يا به انگلستان؟ خدمت لازم نيست كه شما بيرق آنها را به دوش بكشيد و دور بيفتيد، همين خدمت است كه شما خودتان را از ارزش مىاندازيد، خودتان را از فعاليت مىاندازيد تمام قواى شما صرف اختلافات بين خودتان مىشود، صبح تا عصر با هم دعوا داريد، شما با هم يك كلمه بشويد به ضد ديگرى، بعدها فرصت هست از براى اينكه شما يك مقاصد شخصى اگر خداى نخواسته داشته باشيد اعمال بكنيد. چرا مقاصد شخصى خودتان را داخل مىكنيد در اين امور؟ چرا در يك نهضت اسلامى اينقدر هواى نفس داريد شماها كه نمىگذاريد با هم مجتمع بشويد و نمىتوانيد با هم مجتمع بشويد؟ يك قدر كنار بگذاريد اين هواهاى نفسانيه را.
اين يك تاسف است كه من از شما جوانهاى خارج دارم بدون اينكه نظر به شخص معينى باشد، از همه.
برچيده شدن بساط ظلم و تعدى با وحدت همه جناحها
يك تاسفى هم از داخل دارم. ما چندين سال است كه زحمت كشيديم و دانشگاه را به ملاها، به مدارس علوم قديمه، به طلاب علوم قديمه نزديك كرديم، بازار را به اين هر دو، بازار با آنها نزديك بود با آن جهت، با دانشگاه نزديك كرديم، اين جبهههاى مختلف را با هم نزديك كرديم و هميشه سفارش كرديم به اينكه بايد وحدت كلمه داشته باشيد تا بتوانيد يك كارى انجام بدهيد، اگر هر كدام يك جناح خاصى باشد، يك طرف خاصى بكشد و او طرف ديگر بكشد، اين اول استفادهاش مال اجانب است، آنها الان كه ديدند يك وحدتى در ايران پيدا شده و رو به وحدت دارد مىرود و ممكن است تمام جناحها با هم يك بشوند و آن روزى كه تمام جناحها با هم يك شدند، فاتحه هم شوروى خوانده مىشود و هم امريكا خوانده مىشود هم هر كشورى بخواهد دخالت كند در امور شما و هم اين بساط ظلم و تعدى از بين مىرود، وقتى كه ديدند اين طور شده است، باز افتادهاند توى كار براى اينكه جناحها را از هم جدا كنند، جبههها را از هم جدا كنند.
با كنار گذاشتن روحانيون اصلاح مملكت ممكن نيست
باز فعاليت شروع شده از جانب دستگاه و از جانب اجانب و از جانب عمال آنها به اينكه آخوند را بگويند كه نه، ما مثلاً فلان فرد را قبول داريم، اين استثنايى است، لكن علماء ديگر را قبول نداريم، اين يك نغمهاى است كه گاهى مىكنند. من اين را از اول گفتم كه آقا اگر شما آخوند را
استثنا كنيد از جمعيت خودتان، هيچ كارى نمىتوانيد انجام بدهيد، براى اينكه تودهها با اينها هستند اينها مظهر اسلامند، اينها مبين قرآنند، اينها مظهر نبى اكرمند، مردم اينها را اينجور شناختهاند، مردم علاقه دارند به دين خودشان، علاقه دارند به اسلام خودشان، آن علاقهاى كه به اسلام دارند، علاقهاى به علماى اسلامى دارند. اگر شما بخواهيد از اينها جدا بشويد و اينها را منها كنيد، هيچ كارى ازتان نمىآيد همان سيلى اول شما را مىزنند و بيرونتان مىكنند، چنانچه ديديم كه آن روزى كه اين جماعت وارد كار نبودند، شماها در انزوا خوابيده بوديد، هيچ كار هم از شما نمىآمد. وقتى كه اين جماعت آمدند مردم همه دنبال اين آمدند، بازارها با اينها هستند، كشاورزها با اينها هستند، صنعتگرها و كارگرها مسلمند همه اينها، وقتى مسلم شدند همه اينها، علاقه به خدا دارند، علاقه به پيغمبر خدا دارند، علاقه به اميرالمومنين دارند، اينها هم همانها هستند يعنى دارند ترويج از آنها مىكنند، اينها تمام عمرشان را صرف كردند در اينكه كلمات ائمه اسلام را و پيغمبر اسلام را و احكام ائمه پيغمبر اسلام را و احكام خدا را به مردم برسانند. كسى كه هفتاد سال عمرش را صرف اين معنا كرده و مردم او را به اين سمت شناختند مردم دنبالشان هستند. اين معنائى كه حالا زمزمه مىشود كه مثلاً ما زيد را قبول داريم و ديگران را قبول نداريم، اين يك امرى است كه در دهن شما انداختهاند، عمال خارجى، شما را مىخواهند جورى بكنند كه منصرف كنند از علماى خودتان، اگر منصرف از علماى خودتان شديد شما يك تيپ عليحده، آنها يك تيپ عليحده، هر دو از بين مىرويد، شماها با آنها مخالفت مىكنيد، شما هم يك جمعيتى هستيد و شما بدانيد كه، منهاى آخوند، هيچ كارى از شما پيش نمىبرد. شما در هر شهرى كه برويد مىبينيد كه آن كس كه شهر دستش هست و مىتواند شهر را ببندد و باز بكند، باز يك ملاست. شما تجربه كنيد در تمام اين تعطيلات تجربه كنيد، ببينيد كه يكى از جناحها توانسته بازار را ببندد؟ آن كه بازار را بسته و به حكم او بازار را مىبندند، آن ملاها هستند كه امر مىكنند و آن كه ملاها را پيش مىبرد براى اين است كه اينها براى خدا دارند حرف مىزنند و عمال اسلام هستند و مردم علاقه به اسلام دارند. اين مطلب را كنار بگذاريد كه منهاى آخوند، نمىشود آقا، شما بخواهيد مملكتتان را اصلاح كنيد، منهاى آخوند اصلاح بردار نيست.
از آن طرف هم، اگر آخوند بخواهد بگويد كه منهاى دانشگاه، منهاى جبهههاى سياسى، آن هم صحيح نيست براى اينكه آن هم كارشناس لازم دارد. شما كارشناس اسلامى هستيد و قواعد اسلام را مىدانيد لكن بعضى مسائل سياسى را شماها هم نمىتوانيد حلش كنيد، محتاج به اينها هستيد، شما نمىخواهيد كه خودتان برويد حكومت بكنيد، شما يك شغل ديگرى داريد. شما حكومت لازم داريد، شما اجزاى ادارات لازم داريد، ادارات شما، حكومت شما عرض مىكنم لشكر شما، جيش شما، همه اينها با اين جبههها تحصيل مىشود، با اين دانشگاه و با اين دانشجوهاى خارجى و داخلى مملكت ما بايد اداره بشود، اگر علاقه داريد شما به اسلام، علاقه دارند آن جبهه ديگر به اسلام، با علاقه
به اسلام نمىشود كه با هم بنشينيد دعوا كنيد امروز، امروز دعوا كردن انتحار است، خودكشى است، امروز اختلافات خودكشى است.
همه در زير پرچم توحيد مجتمع شويد
سليقه تو جور نمىآيد با مثلاً حرف فلان آدم نبايد الان اختلاف ايجاد بكنى، ما همه مسلم هستيم و زير بيرق اسلام همه مىخواهيم جنگ بكنيم، همه مىخواهيم مبارزه كنيم.
خدا مىداند كه اگر اين اجتماع درست بشود و همه شما و همه جبههها زير اين بيرق بيايند و دست از آن كارهائى كه داشتند بكشند، بعد از چند روز تمام مىشود اين مسائل. اينها حالا دارند استفاده از همين چيزها مىكنند، از همين حرفها استفاده مىكنند، آن روزى كه مثلاً فرض كنيد كه يك تظاهراتى مىشود، دو تا هم از خودشان يا خير، دو تا هم آدمى كه بىعقل است، در مىآيد يك شعار ديگرى مىدهد، مقابل همه اين چند ميليون جمعيت مىشود، اين غلط است، اين انحراف است، اين انحراف فكرى است، اين نفهمى است، اين خدمت به غير است، اين خدمت به كارتر است. تو نمىفهمى، آنها از خدا مىخواهند كه شما حالا همه با هم اختلاف پيدا كنيد و آن بكشد براى حزب كذا، آن بكشد براى حزب كذا. دست برداريد از اين حرفها، همه وارد بشويد زير يك بيرق، بيرق اسلام، اگر اسلام نباشد هيچ چيز نيستيم ما، همه ما را كلمه اسلام جمع كرده با هم، همه زير كلمه توحيد زير پرچم توحيد بيائيد، وقتى كه همه مجتمع شديد زير پرچم توحيد، تمام كارها اصلاح مىشود.
اين تاسف دارد كه بعد از سالهاى طولانى كه ما زحمت كشيديم و حرف زديم و خطابه خوانديم و نوشتيم، باز آدم مىبيند كه زمزمهاى، چند تا آدم بىاطلاع، جوان بىاطلاع، زمزمه اين را مىكند كه فلان آخوند را، فلان سيد را قبول داريم اما آخوندهاى ديگر را قبول نداريم، اين غلط است، من آنها را قبول دارم، من ارادتمند به آنها هستم، همه بايد قبول داشته باشيم. يا مثلاً يك كسى مىگويد كه نخير ما دانشگاه را قبول نداريم. ما دانشگاه را قبول داريم، ما دكترها را قبول داريم، ما اطبا را قبول داريم، ما جناحهاى سياسى را قبول داريم. همه بايد با هم باشيم آقا امروز، زير يك بيرق و آن بيرق لاالهالاالله است. اين يك پيامى است كه من الان مىدهم و ان شاءالله مىرسد به ايران و به ساير ممالكى كه بچههاى ما در آنجا هستند كه آقا دست برداريد از اين خود پرستى و از اين خودخواهى. (انما اعظمكم بواحده ان تقوموالله) قيامتان براى خدا باشد، اگر قيام براى خدا نباشد كارى از او نمىآيد، قيامتان براى خدا باشد، نه براى هواهاى نفسانى كه هر كسى بكشد طرف خودش. همه با هم مجتمع بشويد، براى خدا همه با هم مجتمع بشويد و اين تشتت و اختلاف و اينها، و من از حزب كدام، من از حزب كدام، من از جبهه كذا، من از جبهه كذا هستم، اينها را دست از آن برداريد، نمىتوانيد دائماً دست برداريد، موقتاً براى خاطر خدا براى خاطر مليت، براى خاطر كشور، براى هر چه مىخواهيد حساب بكنيد، موقتاً دست برداريد تا اين بساط كنده بشود، اين بساط قلدرى و آدمكشى و زير پا كردن همه حقوق از بين برود، اين مرد جانى از بين برود كه دارد الان مردم را قتل عام مىكند،
بعد از آن آنوقت فرصت زياد است كه بنشينيد با هم دعوا كنيد. امروز نكنيد اين كار را، نمىگويم آن وقت بكنيد، البته هيچ وقت نبايد بكنيد لكن الان وضع حساس است، الان وضع امر داير بين موت و حيات يك ملت است، مسؤوليد شما پيش خداى تبارك و تعالى، مسؤوليد پيش ملت اسلام. من از خداى تبارك و تعالى بيدارى همه را مىخواهم. خداوند همه ما را هدايت كند، خداوند همه ما را به طريق مستقيم الهيت راهنمايى فرمايد. خدا همه شما را سالم بدارد.