پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
دوشنبه 11 اردیبهشت 1391 1:38 AM
بيانات امام خمينى در مورد تكليف شرعى مسلمين در برابر سلاطين جائر از ديد پيشوايان معصوم
اعوذبالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
قيام مسلمين در مقابل نقض عهد خدا و سنت پيغمبر واجب است
از حضرت سيدالشهدا سلام الله عليه خطبهاى نقل شده است كه در آن خطبه علت قيام خودشان را برضد حكومت وقت ذكر فرمودهاند و آن اين است كه فرمودهاند خطاب به مردم كه پيغمبراكرم فرموده است كه كسى كه ببيند يك سلطان جائرى حلال مىشمرد حرمات الله را، چيزهائى را كه خداوند حرام كرده است اين آزاد مىگذارد و مخالف سنت رسول الله عمل مىكند و عهد خدا را مىشكند، اگر كسى ديد يك سلطان جائرى اين كارها را مىكند و معذلك ساكت شد و تغيير نداد با قول خودش، با عمل خودش اين انحرافى كه سلطان جائر پيدا كرده است تغيير نداد، خداى تبارك و تعالى حتم كرده است، حتم است بر او كه اين آدمى كه ساكت شد در مقابل اين سلطانى كه حرمت احكام خدا را نگه نمىدارد، مخالف سنت رسولالله عمل مىكند و عهد خدا را مىشكند، اين ساكت بشود در مقابل يك همچون سلطانى و قولاً و عملاً تغيير ندهد مسير اين سلطان جائر را، حتم است بر خداى تبارك و تعالى كه جاى او را هم جاى همان سلطان جائر در آخرت قرار بدهد. يعنى اين سلطان جائر كه اينطور اوصاف را دارد، سنت پيغمبر اكرم را تغيير مىدهد و عهد خدا را مىشكند و حرمات الله را سزاوار و رها مىكند يعنى مستحل است، ولو اين آدم كه اين چيزها را از اين آدم مىبيند و ساكت است، همه كارهاى واجب و مستحب هم به جا بياورد، آدمى باشد كه سه وقت نماز مىخواند، در مساجد مىرود، آدمى باشد كه احكام خدا را همه را ترويج مىكند، موافق رضاى خدا عمل مىكند همه كارهاى خوب را مىكند، از همه كارهاى بد هم اجتناب مىكند لكن ساكت است در مقابل سلطان جائر، حسب اين روايتى كه نقل شده است از سيدالشهدا سلامالله عليه كه به منزله علت قيام ايشان است بر ضد حكومت وقت، اينست كه مىخواهند عمل به قول رسول الله بكنند كه مبادا يك وقت تخلف بكنند و كسى كه تخلف بكند جاى او جاى همان سلطان جائر است يعنى در هر طبقهاى از جهنم كه سلطان جائر، يك همچو سلطان جائرى جا دارد، اين آدمى هم كه ساكت است كه اين سلطان جائر هر كارى مىخواهد بكند، ساكت است او، جايش جاى همين سلطان جائر قرار دارد.
حالا ما حساب بكنيم ببينيم كه آيا حكومت وقت ما، سلطان وقت ما اين اوصافى كه ذكر
فرموده اند، دارد؟ اگر اين اوصاف را دارد و ما ساكتيم، بايد همين معنائى كه فرمودهاند، بر ما منطبق بشود و ايشان در يك وقتى اين مطلب را فرمودهاند كه وقتى قيام كردهاند و نهضت كردهاند در مقابل يزيد، اين سلطان جائر، با يك عدد كمى در مقابل يك عده كثيرى و در مقابل ابرقدرت كه در آنوقت همه مواضع قدرت دستش بوده است، كه عذر را از ما ساقط كند كه ما بگوئيم كه مثلاً ما عددمان كم بود، ما زورمان كم بود. اين را در وقتى ايشان فرمودهاند كه مىخواستند قيام كنند بر ضد سلطان جائر وقتشان، خطاب كردند به مردم و خطبه خواندند و علت قيام است اينكه چرا من در مقابل اين آدم قيام كردم براى اينكه اين عهد خدا را شكسته است و سنت پيغمبر را مخالفت كرده است و حرمات الله تعالى را نكث كرده است و نقض كرده است و پيغمبر فرموده است هر كه ساكت بنشيند و تغيير ندهد اين را، جايش جاى همان يزيد است در جهنم، جائى كه يزيد دارد، كسى كه سكوت كند جايش جاى اوست.
حالا ما ببينيم يزيد چه كرده است كه حضرت سيدالشهدا سلام الله عليه در مقابلش قيام كردند و همچو مطلبى را فرمودهاند و برنامه دادهاند. حضرت سيدالشهدا مطلبى را كه فرمودهاند، اين مال همه است، يك مطلبى است عمومى، (من راى) هر كه ببيند، هركسى ببيند يك سلطان جائرى اينطور اتصاف به اين امور دارد و در مقابلش ساكت بنشيند، نه حرف بزند و نه عملى انجام بدهد، اين آدم جايش جاى همان سلطان جائر است.
يزيد يك آدمى بود كه به حسب ظاهر متشبث به اسلام بود و خودش را خليفه پيغمبر حسابكرد و نماز هم مىخواند، همه اين كارهائى كه ماها مىكنيم آن هم مىكرد، اما چه مىكرد؟ اما از آن طرف معصيت كار بود، مخالف سنت رسولالله مىكرد. رسولالله سنتش اين است كه بايد با مردم چه جور عمل بكنند، او خلافش عمل مىكرد، بايد حفظ دماء مسلمين بشود، دماء مسلمين را مىريخت، بايد مال مسلمين هدر نرود، او هدر مى داد مال مسلمين را. همان شيوهاى كه پدرش معاويه هم داشت و اميرالمومنين هم قيام كرد در مقابل او منتهى حضرت امير لشگر هم داشت ولى سيدالشهدا عدد خيلى كمى در مقابل يك ابرقدرت بود.
ما ببينيم كه اين كارهائى كه او (يزيد) كرده است، به اين حكام وقت ما و به سلطان وقت ما تطبيق مىشود؟ اين مسائلى كه رسولالله فرموده است، اينها تطبيق مىشود بر اين؟ سلطان است؟ جائر است؟ اين معلوم است كه الان سلطه دارد، (سلطان) يعنى سلطه دارد، الان سلطه دارد و جائر هم هست، خودش هم شايد قبول داشته باشد كه جائر است، همه كس هم ميداند كه اين آدم جائر است. خوب مخالفت سنت رسول الله را نكرده؟! هر چه رسول الله فرموده است، ايشان عمل كرده؟! يا اقوال رسول الله را به حساب نمىآورند اينها؟ اينها سنت رسول الله را به حساب نمىآورند. بله در ايام عمرش براى اينكه من و شما را بازى بدهد يك دفعه هم مىرود به حرم حضرت رضا و آنجا يك، دو ركعت نماز هم مىخواند، من هم نمىدانم با چه حالى مىخواند، يك دو ركعت نماز هم آنجا مىخواند و يك حرفهائى هم آنجا ميزند. اين چيزها، اين براى اغفال من و شماست، آيا به سنت رسول الله عامل
است؟! ايشان عامل سنت رسول الله هست؟! سنت رسول الله اين است كه دماء مسلمين محفوظ باشد، ايشان حفظ كرده است دماء مسلمين را؟! الان اطلاعى كه رسيده است در همين چند روز، در همين دو، سه روز در اصفهان پنجاه نفر، در كجا، در كجا چقدر كشته شدهاند. بى اطلاع ايشان است؟! با اطلاع است. بىاطلاع دولت است؟! با اطلاع دولت است. بىاطلاع شاه است؟! اينها بىاطلاع شاه كارى نمىكنند و من نگرانم از فردا و پس فردا براى اينكه يك خبرى به ما رسيده است كه ان شاءالله دروغ است و من هم حمل كردم كه اين يك تبليغاتى باشد ولى خوب محتمل است و آن اينكه اينها اعلام كردند به اينكه فردا و پس فردا آزادند مردم در شعائر خودشان و در شعائر مذهبى و در عزادارى آزادند. از آن طرف اطلاع دادند كه يك نقشهاى در كار است و آن نقشه اين است كه يك عددى از اشرار را بين مردم به همان صورت مردم وارد معركه كنند، اين راهپيمائى كه علما و ساير طبقات بنا دارند كه فردا در همه شهرهاى ايران و قصبات انجام بدهند، اينها يك عدهاى از اشرار را كه مربوط به خودشان است، در بين اينها وارد كنند و آنها شلوغكارى كنند آنها كه شلوغكارى كردند، اينها بگويند كه خوب -آزاد اين يك تظاهرات آرام نبوده و شلوغ كردند و با رگبار مسلسل مردم را از پا درآورند. خوب من احتمال اين معنا را مىدهم كه اين يك اشتهارى است كه اينها دادهاند براى اينكه مردم را از اين كارى كه فردا بنا دارند بكنند، مردم را از آن كار وا دارند و نگذارند بشود يعنى خود مردم نكنند و آنها به مقصد خودشان رسيده باشند كه هم گفته باشند كه خوب ما كه آزاد گذاشتيم مردم را و خود مردم بيرون نيامدند لكن خوب يك احتمالش هم اينست كه يك نقشه شيطانى در كار باشد و اين البته موجب نگرانى است كه فردا اينها چه خواهند كرد.
حمايت شاه از ارتش سركوبگر اسرائيل با چپاول بيت المال مسلمين
لكن مساله اين است كه الان اين يك سلطان جائرى است يعنى يك سلطهاى دارد بر مردم، قشون دارد، لشگر دارد و قدرتهاى بزرگ هم دنبال سرش هستند و سلطان جائر است و همه اين اوصافى كه فرمودهاند، در ايشان هم هست. نفوس مسلمين را خداى تبارك و تعالى محرم كرده است كه كسى تصرف در آن بكند و مردم را بكشد اين يكى از حرمات الله است و ايشان اجازه مىدهد، امر مىكند، به آن. اموال مسلمين بايد محفوظ باشد، اموال ملت ايران بايد محفوظ باشد براى خود ملت ايران، نفت ايران مال خود ايران است مراتع ايران مال خود ايران است، بايد به درد خود ايران بخورد، شيلات ايران بايد به درد خود ايران بخورد مال خود ايران است، جنگلها مال خود ايران است، مخازن زيرزمينى هر چه هست مال خود ايران است، بايد خود ايرانىها بيرون بياورند، استخراج بكنند و استفاده كنند و براى همين مصالح خودشان، براى ملت، ايشان همه اينهائى را كه ذكر كردم به باد دادند.
بر همه حرام است كه اموال مسلمين را، آن اموالى كه مال يك ملت است به باد بدهد و به دشمنهاى اسلام مثل اسرائيل بفروشد، اسرائيلى كه الان در حال جنگ است با مسلمين، نفت او را، بيشترش را مىگويند كه از ايران اداره مىشود، در ازائش آن هم از قرارى كه مىگويند بسيارى از اين كشته هائى
كه ما داديم با سربازهاى اسرائيل شده است. پس اين مستحل حرماتالله است. هم نفوس مسلمين را به باد دارد مىدهد و هم اموال مسلمين را. مراتع ما را به غير داده است، جنگلهاى ما را به شركتهاى خارجى داده است، شيلات را با كشتن چندين هزار، آنطور كه مىگويند چندين هزار نفر را كشتند تا شيلات را از مردم بيچاره گرفتند و به غير واگذار كردند، نفتمان هم كه همه مىدانيد كه دارند چه مىكنند كه بعد از چند وقت ديگر ايران هيچ چيز ندارد، هر چه هست غارت كردند و بردند.
خيانتها و جنايات جبران ناپذير شاه مانعى براى قبول توبه وى
اين صورتى هم كه ديديد، لابد اينجاها هم مثل اينكه آوردند، اين صورتى هم كه ديديد كه اين چپاولگرها خارج كردند از ايران و اموال ايران را به خارج بردند و بعد از اينكه همه اينها را به خارج بردند، آنوقت به فكر اين افتادند كه نه، ديگر كسى نبرد، ديگر كى نبرد؟ خوب بردند تمام شد. سه هزار ميليون و بيشتر، سه هزار و چند صدميليون از خود ايشان يا، اين چيزى بوده است كه حالا بردند، آنهائى كه قبلاً بردند خدا مىداند چقدر است. از اول اينها شروع كردند به بردن، رضا شاه جواهرات ايران را آنوقتى كه مىخواستند بيرونش كنند آنطورى كه براى من نقل كردند از يك صاحب منصبى (يكى از آقايان نقل كرد از يك صاحب منصبى كه همراه بوده است) وقتى رضا شاه را متفقين آمدند و بيرونش كردند، در اين خلالى كه مىخواست برود، چمدانهاى جواهر را پركرد، چمدانهارا پر كردند از جواهرات ايران و راه افتادند كه ببرند منتها بين دريا (همان صاحب منصب نقل كرده بود) كه با كشتى اين آدم را مىبردند، يك جايى نگه داشتند و يك چيز ديگرى، يك بلمى يا يك كشتى كه آن شخص گفته بود مخصوص حمل دواب بوده است، آنها آوردند متصل كردند به اين كشتى و به او گفتند كه تو برو توى آن كشتى لكن همانجا چمدانها را برداشتند و انگليسها بردند، تمام شد. آن زمان او اين كار را كردند غير از آنهايى كه دزديده بود و برده بود.
يك وقتى در يك سفر رفته بود، يك سفرى كه مورد خطر شايد بود، مرحوم مدرس رحمهالله كه آن روز مخالف با رضاشاه بود و جانش را هم سر همان مخالفت داد، گفته بود كه من دعا كردم به شما در اين سفر كه سالم برگرديد، خيلى خوشحال شده بود كه مدرس به او دعا كرده، گفت دعا كرديد؟ خوب، ايشان گفته بود آخر نكته دارد، اينست كه اگر تو در اين سفر مرده بودى همه اموال ما از بين رفته بود، من مىخواهم زنده باشى تا اموالمان را پيدا كنيم.
در زمان او آن كارها را او مىكرد، در اين زمان هم از اولى كه ايشان وارد سلطنت شده (ديگر جلوتر خيلى تجربه كرده است، تجربههاى پدر را داشته است) از اول بنا گذاشته به اينكه اموال را ببرد بانكهاى خارجى، بانكهاى آمريكا، هر جاى ديگر، در آنجاها انبار كردند اموال اين ملت را كه وقتى كه اگر يك اتفاقى افتاد برود سراغ آن اموال و ملت نبايد بگذارند اين فرار كند، اين الان در صدد است. گفتند رفته به جزيره كيش و من اولش كه يك خوفى كردم كه اين گاهى وقتها كه از ايران، از تهران خارج مىشد آنوقت يك مفسدهاى مىخواست واقع بشود، امر مىكرد كه بكشند و خودش
مىرفت بيرون، من در ذهنم آمد كه مبادا براى فردا و پس فردا هم يك همچو تهيهاى ديدهاند لكن محتمل است كه نباشد ان شاءالله، بعضى هم گفتند رفته آنجا كه ديگر كار آخرى را انجام بدهد. اين البته در صدد است كه فرار كند، ملت ايران بايد نگذارند اين فرار كند، آنقدرى كه مىشود. امكان ندارد البته كه يك كسى بتواند سزاى عمل اين آدم را به او بدهد، يك آدمى كه سى و چند سال است مسلط شده است بر اين ملت و همه چيز ملت را به باد داده است، يك آدمى كه مادرها را به عزاى اولادشان نشانده است و همين امروز كسى گفت كه يك زن بوده است كه سه تا بچه داشته هر سه بچهاش كشته شدند، يك پدر و مادرى كه حالا وقتى كه مىآيند توى خانه مىبينند ديروز پنج نفر سر سفره بودند حالا دو نفر شدند، مگر مىشود كه اين را ما در اين دنيا بتوانيم جزايش را به او بدهيم؟ يك آدم كه مىكشد يك كسى را، همان مقدار مىشود خودش را بكشند و همين، بس، خون اين هم خون يك آدم است (اگر آدم باشد). كسى كه سى و چند سال است بر اين ملت تسلط پيدا كرده و كشتار كرده و آنطور كشتار كرده و دزدى كرده و آنطور دزدى كرده و خيانت كرده و آنطور خيانت كرده و جنايت كرده و آنطور جنايت كرده، مگر بشر مىتواند كه اين را به سزاى اعمالش برساند؟ يك جان بيشتر ندارد مقابل يك نفر و حالا عجب، من گاهى وقتها از فهم بعضى از اشخاص تعجب مىكنم كه مىگويند خوب حالا آمده، حالا آمده عذر خواسته ديگر، حالا بپذيرد، آمده گفته است كه من اشتباه كردم، خوب بپذيرد ديگر از او. چى بپذيريم؟ مگر خدا مىپذيرد از او اين عذر را؟ خدا حق الناس را نمىگذرد، خود ناس بايد بگذرند، خود مردم بايد بگذرند تا خدا بگذرد. مگر خدا مىگذرد از حق الناس ؟(بيائيد حالا مصالحه بكنيد، بيائيد حالا خوب، عفو بكنيد، نمىدانم چه) يك آقاى ريش سفيدى يك كاغذ مفصلى نوشته بود، البته خودش آدم دانشمندى است لكن ادراكش، يك خرده عقلش ناقص است، به من نوشته بود كه پيغمبر اكرم در فلان جا فلان آدم را بخشيد، در فلان جا فلان كافر را بخشيد، در فلان جا فلان كسى را بخشيد. تاريخ براى من نوشته بود، مثل اينكه من حق دارم كه ببخشم ايشان را، به من چه ربط دارد؟ بچههاى آن پيرزن را كشته، من ببخشم چطور من ببخشم كشتههائى كه از اين ملت، جوانهائى كه از اين ملت به باد رفته؟! همين امشب شما احتمال بدهيد كه عدهاى را كشته باشند، همين امروز اطلاع رسيد كه اشخاصى را كشتند، مردم را كشتند، ما بنشينيم بگوييم كه شما اعليحضرت حالا ديگر باشيد؟! ديگر ازاين به بعد حكومت نكنيد، اعليحضرت باشيد؟! آخر اين چه منطقى است چطور انسان همچو حرفى را مىتواند بزند؟
(بيائيم به قانون اساسى حالا عمل بكنيم)! معنى به قانون اساسى عمل كردن اين است كه آقا (يعنى همين قانون اساسىاى كه الان دست است) كه ايشان سلطان باشند و عرض مىكنم كه حاكم نباشند. آخر مىشود يك همچو چيزى؟ امكان دارد براى يك آدم، يك كسى كه اول ادراك آدمى داشته باشد؟ حيوان هم نمىتواند يك همچو حرفى بزند كه ما ديگر اين را بيائيم و عفوش كنيم. يكى عفوش بكند؟ كى حق دارد كه اين را عفوش بكند؟ مگر با من يك كارى كرده كه حق من است كه عفوش بكنم؟ حق يك ملت را خورده است اين، خون يك ملت را ريخته اين آدم، اين ناكث عهدالله
است. خدا از همه مردم عهد گرفته است به اينكه بايد اطاعتش بكنند، اين ناكث عهدالله است. خودش هم تعهد كرده است، در مجلس اولى كه به اين سلطنت غاصب رسيده، آمده است در مجلس و قسم خورده است به اينكه به مذهب شيعه وفادار باشد، مروج باشد، به ملت خيانت نكند. آن قسمهائى كه مىخورد اين، نقض اين عهدش هم كرده است، قرآن را گذاشته و قسم خورده و خدا را شاهد گرفته است، عهد كرده است به اينكه به ملت خيانت نكند، مذهب شيعه را ترويج كند. ترويجش همين است كه مىبينيد و امانتش هم همين است كه شما داريد مىبينيد. مخالف سنت رسولالله هم كه الى ماشاءالله هر چه بخواهيد مخالف سنت رسول است.
مخالفت با شاه يك تكليف شرعى است
اگر كسى ببيند محمدرضاخان را كه اين اوصاف را دارد، سكوت كند، جايش جاى محمدرضاخان است در جهنم، ولو نماز شب بخواند، ولو يك عالم باشد، ولو تمام عمرش را در اطاعت الله صرف كرده باشد، اگر در مقابل اين آدم ساكت بنشيند (به حسب اين نقلى كه از رسول الله كردهاند و نقلى كه از سيدالشهدا كردهاند كه مىفرمايد رسول خدا چنين فرموده است) چطور مىشود يك ملت ساكت بنشيند؟ عذر همه منقطع است، همهها منقطع است، اگر ما چهار نفر هم بوديم قاعدهاش بود كه قيام كرده باشيم. هيچ كس نمىتواند بگويد ما تنهائيم. حالا ملت است، تمام ملت است، الان جميع ملت ايران ايستادهاند در مقابل اين سلطان جائر، اين حاكم جائر، تمام ملت اسلام، تمام ملت ايران قيام كردهاند، از دهات گرفته، پريروز يك نفر پيش من آمده بود كه رفته بود يك دهات دور افتادهاى را ديده بود، گفت كه در اين دهات هم راهروى هر روز هست، صبح و عصر. مىگفت. صبح و عصر در همه اين دهات، اهل علم آن ده جلو مىافتد و رعيتها و مردم ديگر دنبالش پياده روى مىكنند. در يك همچو موقعيتى كه همه مردم قيام كردهاند من ديگر نمىتوانم بگويم كه من نمىتوانستم. نخير، مىتوانى، چنانچه مىبينيد كه مىتوانيد، چنانچه مىبينيد كه نه حكومت نظامى توانست كارى بكند نه دولت نظامى. همين دولت نظامى كه آنقدر هياهو براى خودش بجا آورده بود، حالا ديد كه وقتى همه مردم مىخواهند پيادهروى كنند، هر كس از يك گوشهاى مىخواهد پياده روى كند سران قوم، ديد كه نمىشود، رها كرد گفت مجازند مردم. خيال كرد اگر اين اجازه را ندهد نمىروند. (مجازند) چيست؟ مگر ديوانه اينها(مجازند مردم كه بروند، اجازه دادند) در يك جاى ديگر هم گفتند اعليحضرت اجازه دادهاند. آخر اينها مضحك است ديگر، اينها ديگر مضحك است كه يك كسى چنين حرفى بزند و بگويد من اجازه دادم يا دولت بگويد من اجازه دادم. تو كى هستى؟ شما سرنيزهها را گذاشتيد طرف مردم ولى مردم آمدهاند سينههايشان را سپر كردند در مقابل سرنيزههاى شما، بچهها هم آمدند، زنها هم آمدند، زنها اين بچههاى كوچكشان را بغل كردن و آمدند در صف مردم. اين يك امر الهى است، خدا يك چنين كارى كرده، اين آتش را خدا روشن كرده و اين روشنىاش هست، مثل خورشيد مىماند، تا آخر نتيجه اين مساله هست ان شاءالله. كسى الان عذر ندارد كه بگويد كه ما
نمىتوانستيم، ما نمىدانستيم. كسى مىتواند در همه ايران بگويد من نمىدانستم كه اين سلطان جائر است؟ كسى مىتواند بگويد مندانستم مخالفت با سنت رسول الله مىكند؟ كسى نمىداند كه اين آدم عهد خدا را شكسته، معصيت كار است، به مردم جور دارد مىكند؟ مال مردم را همه را هدر دادهاست هيچ كس نمىتواند بگويد من نمىدانستم. حالا كسى مىتواند بگويد كه ما ديگر نمىتوانستيم؟ تمام قدرت همراه ماست، چطور نمىتوانستيم؟ همه بايد استنكار كنند يعنى بالفظ بگويند شاه اينطور است، چطور بعضى از علماء بعضى ازبلاد صريحاً مىنويسند كه شاه اينطور است، هيچ كاريشان هم نكردند، همه بايد بگويند كه شاه اينطور است (دولت نمىدانم چطور، رژيم چطور است) اينها غلط است، بايد اسم ببرند بگويند كه شاه اينطور است، استنكار كنند، عذر نمىشود بگويد من نمىتوانستم، نخير مىتوانستى. اگر كسى يك كلمه بگويد كه در اين يك كلمه ترويج از اين ظالم است، تاييد اين ظالم است، با اين كلمه حفظ بشود، اين ظالم اين خيانتكار به اسلام و مسلمين است، نبايد اين كار بشود. اسم قانون اساسى را نبايد كسى بياورد كه با قانون اساسى، مگر بگويد كه قانون اساسى، اين موادى كه رضاخان با سرنيزه گذاشت توى قانون اساسى، اين مواد كنار برود مابقى قانون اساسى، خوب آن غلط است لكن ديگر اينقدر جنايت ندارد كه بخواهد اين را نگهش دارد.
ايرانيان مقيم خارج مكلفند به تبليغ و انعكاس خواستههاى ملت
امروز عذر نيست براى ما، هيچ كدام ما عذر نداريم، لكن ما هم كه اينجا هستيم، شما آقايان هم كه در اين بلاد هستيد بىتكليف نيستيد. آنها در صف مردم، در صف قتال هستند، الان هم شايد صداى تفنگ، صداى مسلسل در تهران و قم و اهواز و نمىدانم كجا، الان هم شايد باشد براى اينكه مردم كه آرام نمىنشينند، آنها هم كه ايستادهاند در مقابل آنها، در صف مقاتله هستند و محاربه هستند، تكليفشان را دارند عمل مىكنند، به قول رسولالله دارند عمل مىكنند، اقتدا به سيدالشهدا سلام الله عليه كردند و دارند عمل مىكنند. شما هم كه در اينجا هستيد، هر مقدار مىتوانيد، توانيد كه مصاحبه مطبوعاتى بكنيد، مصاحبه مطبوعاتى كنيد و جرم و جرايمى كه اين آدم كرده است اين جرايم را افشا كنيد، مىتوانيد كه اجتماع كنيد در يك جائى و بگوئيد يكى برود مطالب را بگويد، برود بگويد. با اين رفقائى كه در خارج از كشور شما داريد از فرق ديگر، از اهل مثلاً اينجا يا ساير ممالك كه آشنا هستيد با آنها، هر جا اتفاق افتاد بايستيد و مطالبتان را بگوييد تا مردم بدانند كه يك دسته اشخاص شلوغكار نيستند دارند اينكار را مىكنند. آنها كه قيام كردند بر ضد اين، نه اينكه يك مردمى هستند كه مىخواهند شلوغكارى بكنند اين كارها راكنند، اين مردمى هستند كه حق مىگويند، حق خودشان را طلبكنند. آزادى حق مردم است، استقلال يك مملكت حق اهل يك مملكت است كه طلب استقلال بكنند در مملكت. مردم شريفى هم كه قيام كردهاند و خون خودشان را دارند مىدهند در مقابل اينكه احكام اسلام را و اين ثروت خودشان را يعنى ثروت ملتشان را نگذارند هدر برود، احكام اسلام را نگذارند از بين برود و زير پا برود، بايد به مردم، به اهالى اينجا شما حالى كنيد اين مطلب را. هر كسى
به هر زبانى، به هر جورى كه مىتواند بگويد به اينها كه مردم ايران كه قيام كردند بر ضد اين مرد و اين حكومت، براى اينكه اين حكومت، اين مرد پنجاه سال است خودش و پدرش به ما خيانت كردهاند، خودش و پدرش پنجاه سال است جنايت كرده، قتل عام كرده اند. خوب، پدرش مسجد گوهرشاد را قتل عام كرد، خودش ديگر هر جا بگرديد. (ولد صدق) .
بگوييد به مردم كه مساله اين است، نه مساله اين است كه يك دستهاى هستند و اراذل و اوباش هستند و چند نفر، اخيراً هم آن مردك مىگويد كه (يك عده معدودى مردم را ناراحت كردهاند والا مردم همه شاه را مىخواهند!!) من نمىدانم آخر اينها چه جور فكر مىكنند؟ براى كى مىگويند اينهابگوئيد به مردم اينجا كه مردم ايران كه قيام كردهاند،براى يك مطلب واضحى است كه همه بشر قبولش دارد كه آزاد بايد باشد، نبايد هى در حبسش كنند، نبايد جلويش بگيرند كه حرف نزن، بيخ گلويش را فشار بدهند كه نبايد يك كلمه حرف بزنى، قلمش را بشكنند كه نبايد بنويسى. قلمها را اينها شكستند، قدمها را شكستند در اين پنجاه سال. حبسپر بود ازاشخاصى كه آزادى مىخواستند در اين پنجاه سال. حالا قيام كردهاند و حقوق واضح ملى خودشان را، آنكه از حقوق بشر است و از اولين حقوق بشراست،(آزادى،استقلال ،حكومت عدل) اين راخواهند مردم. اين تبليغاتى كه از قرارى كه مىگويند در هر سال صد ميليون دلار ايشان خرج تبليغات خودش مىكند كه بگويد چشم و ابرويش كذا و نمىدانم قد وقامتش چه و مخالفينشان را به هرچى خواهند نسبت بدهند، اينها را شما فشل كنيد بگوييد به اشخاصى كه با آنها ملاقات مىكنيد كه مسأله اين نيست اين آدم مال ملت را بر مىدارد بر ضد ملت خرج مىكند، اموال ملت را به ضد مصالح ملت دارد خرج مىكند. ان شاءالله خداوند همه تان را تاييد كند، موفق باشيد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته