0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  1:37 AM

 

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 251

تاريخ: 4/9/57

بيانات امام خمينى پيرامون عمق جنايات و خيانت‏هاى شاه در ابعاد مختلف

مقصد نجات امت است‏

بسم الله الرحمن الرحيم

مقصد هر چه بزرگتر باشد، رنج در راه آن هر چه زياد باشد، بايد انسان تحمل كند و آسان‏تر است. اگر مقصد شما آقايان همين امور دنيائى باشد، رنج‏هايتان به هدر مى‏رود و اگر مقصد خدا باشد، نجات بندگان خدا باشد، نجات يك ملت ضعيف مظلوم باشد، رنج‏ها هر چه زيادتر باشد هدر نميرود، يك چيزى كه براى خداست هدر نمى‏رود. اين قوه‏هائى كه صرف در راه اين ملت مظلوم مى شود، براى نجات خلق خدا هست، براى رفع ظلم هست، براى قطع يد اجانب از بلاد مسلمين هست. اين قوايى كه در اين راه صرف مى‏شود يا صرف شده است خيال نشود كه هدر رفته است، اينها محفوظ هستند. الان شما مواجهيد، ملت ايران، ملت اسلام مواجهند با يك قواى شيطانى كه بر مقدرات آنها سال‏هاى طولانى است كه تسلط پيدا كردند و بلاد مسلمين كم كم به فكر افتاده‏اند كه خودشان را نجات بدهند و من جمله ايران است كه حالا مدتى است در فكر اين است كه نجات بدهد خودش را از دست اجانب، از دست قواى شيطانى و در اين راه رنج‏ها برده است و چون مقصد بسيار بزرگ است، مقصد نجات يك امت است، مقصد آن است كه اين بيچاره‏ها كه زير بار ستم و ظلم اجانب با توسط حكومت‏هاى جائرانه، با وساطت سلسله پهلوى جائر در رنج بودند و در عذاب بودند، مقصود اين است كه نجات اينها حاصل بشود و مملكت از دست كفار نجات پيدا بكند، از دست اجانب نجات پيدا بكند و مملكت بشود از خود شما و ذخائر مملكت از خود شما.

ايجاد پايگاه تسليحاتى براى آمريكا در ازاى ذخائر ملت

اينكه مى‏بينيد هى فرياد مى‏زنند از اينكه بودجه كم است، كسر آمد، نه اين است كه درآمد ايران كم است، درآمد ايران زياداست لكن دست‏هايى در كار است كه نمى‏گذارد تامين بشود، خورنده‏هايش زيادند. نفت الان يك بودجه بسيار زيادى است و يكى از خيانت‏هايى كه الان شاه بر ملت ما مى‏كند اين است كه اين ذخيره‏اى كه بايد براى سال‏هاى بسيار طولانى براى نسل‏هاى آتيه محفوظ بماند و زندگى بكنند با همين ذخائر، اين آدم خواهد كه در ظرف 20 سال، 30 سال، همه‏اش را به حلقوم آمريكا بكند و در ازايش هم چيزى دريافت براى منفعت ملت نكند. اينكه كسر مى‏آيد بودجه، يكى‏اش

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 252

براى همين معناست كه اين بودجه خورده شود. شما ملاحظه مى‏كنيد كه 18 ميليارد دلار پول نفت را اسلحه خريدند 18 ميليارد دلار اينها اسلحه خريدند و باز هم خرند، اگر مهلتشان بدهند باز هم خواهند خريد، و اين اسلحه‏ها چى هستند؟ خيال مى‏كنيد كه ما محتاج به 18 ميليارد اسلحه هستيم براى تنظيم امورمان؟ خير مساله اينها نيست، چون رقيب آمريكا كه شوروى است توجه دارد به مسائل، اينها به عنوان اينكه ما پول نفت را داريم تحويل مى‏دهيم، به اين عنوان همين اسلحه‏هايى كه هيچ به درد ايران نمى‏خورد مى‏آورند در ايران و پايگاه براى خود آمريكا درست مى‏كنند يعنى نفت ما را مى‏خورند و به جاى آن براى خودشان پايگاه درست مى‏كنند، به اسم دادن پول نفت براى خودشان پايگاه درست مى‏كنند. اگر پول نفت را به ما ارز مى‏دادند و پولش را مى‏دادند، زيادتر بود از اداره دولت و اداره ملت. اين پول‏ها براى ملت ما كافى است منتها آنقدر خورده مى‏شود، آنقدرش كه آمريكا مى‏آورد و عوضش آهن به ما مى‏دهد، آهنى براى خودش، نه براى ما، يك مقدارى هم كه داده شود به حلقوم آقاى محمدرضا خان و عائله و آن كسانى كه به او مربوط هستند و آنهايى كه مى‏خواهند خدمت به او بكنند و مردم را مى‏كشند براى حفظ او، كه مى‏گويند 60 هزار نفر (اينطور نوشته بودند) 60 هزار نفر اينهائى‏اند كه مربوط به عائله سلطنتى هستند، مربوط به عائله سلطنتى يعنى آنهايى كه بايد از اين سفره بخورند، بخورند و كار نكنند، بخورند و بيعارى كنند. خورنده خيلى زياد است نه اينكه عائدات كم است.

شاه، مجرى طرح آمريكايى اصلاحات ارضى

اين عائدات نفت كه بايد صرف خود مملكت بشود، صرف اين فقرايى كه در مملكت هستند بشود، اينها براى اصلاً برق و اسفالت و اينها در خود تهران تمام نشده، برق و آسفالت و آب كه يك چيزهاى اولى است حالا، باز خود تهران ندارد. خود تهران بعضى محله‏هايش چيزى ندارد، آب ندارند، بايد بيايند سر اين شيرهايى كه هست. اين زاغه‏نشين‏هايى كه الان در تهران هستند يا چادرنشين‏هايى كه در تهران هستند و حدود بيست، سى محله هستند كه صورتشان را براى من داده بودند و الان پيش من نيست، اينها زندگيشان عجيب است، آنطورى كه نوشته بودند براى من، اينها همان‏ها هستند كه آقا گفتند: (مادهقان‏ها را از زير بار نمى‏دانم آزاد مى‏كنيم، ارباب و رعيتى به هم خورد و ديگر دهقان شدند همه و همه چه شدند). اين زاغه‏نشين‏هايى كه در اطراف تهران و در خود تهران و محلات تهران الان ساكن هستند و يا آن كه حالش خيلى خوب است يك خانه گلى درست كرده است خودش با 10 نفر، 15، 5 نفر، 6 نفر عائله، باقى ديگر با چوب و با نمى‏دانم از نى و با اينطور چيزهايى كه تا حالا براى ما تفصيلش را نوشته بودند، حدود 20، 30 تا محل را اسم برده بودند، فلان جا، فلان جا، فلان جا، اينها زاغه‏نشين هستند و يا چادرنشين هستند يا يك خانه‏هايى اينطورى درست كرده‏اند. نوشته بود كه در اين اينها در اينطور شرايط هستند كه بعضى‏شان منزل‏هايشان در يك گودالى واقع هست كه بايد تا لب خيابان كه خواهد بيايد، نمى‏دانم پنجاه تا، صدتا (خيلى زياد

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 253

نوشته بود من يادم نيست الان) بايد پله طى بكنند تا بيايند به لب خيابان، آنجا يك جايى كه شير آب است بيايند آب بردارند. اين زن بيچاره‏اى كه مى‏خواهد براى بچه‏هايش آب ببرد بايد كوزه را بردارد از اين گودال در اين زمستان، در اين برف، در اين سرما از اين پله‏ها برود بالا برسد به خيابان به آن شير آب و يك كوزه آب را پر كند و ببرد براى بچه‏هايش. زندگى، خيال نكنيد كه حالا زندگى ايرانى‏ها مرفه است آنطورى كه در بوق‏هايشان مى‏گويند، يك دسته خاصى هستند كه يا نور چشمى‏ها هستند يااشخاصى هستند كه وابسته‏اند، اينها هستند كه يك قدرى مرفه هستند، باقى مردم اينطور نيست كه خود تهران اينطور است كه 20، 30 محله دارد اينطور اشخاص ضعفا، همين‏هايى كه در دهات مشغول زراعت بودند، زراعتشان را به اسم اصلاحات ارضى به هم زدند، ديدند كه نمى‏توانند زندگى كنند آنجا، كوچ كردند بيچاره‏ها آمدند به اطراف تهران براى اينكه با كارى، با نمى‏دانم كسبى، يك كارى، يك حمالى بكنند، يك چيزى پيدا كنند كه بچه‏هايشان نميرند، اصلاحات ارضى كه ايشان كردند اين بود يعنى آمريكايى كه مى‏خواست، اين نقشه آمريكايى بود براى ملت‏هاى اين طرف كه يكى آن هم ايران بود، يك نقشه‏اى بود براى اينكه بازار درست كند براى آمريكا. آمريكا گندمش زياد بود، گاهى وقت‏ها آتش مى‏زدند، گاهى وقت‏ها به دريا مى‏ريختند، بهتر از اين چى بود كه زندگى ايرانى‏ها را به هم بزنند و زراعت ايران را به هم بزنند و كشاورزى بكلى از بين برود. حالا يك مملكتى كه يك استانش كافى بود براى تمامش و باقيش بايست به فروش برود، يك آذربايجان اگر چنانچه سابقاً بوده زراعت مى‏شد كافى بود براى همه ايران، مابقيش بايد به فروش برود، به خارج برود، صادر بشود، حالا اينطور كه ملاحظه مى‏كنيد همه چيزش وارد مى‏شود از خارج. دامداريش را به هم زدند، كشاورزيش را به هم زدند، همه زندگى را به هم زدند. مراتع ما را، مراتع سرسبز خوب ما كه بعضى مراتعش را اشخاص كارشناس كه آمدند ديدند، گفتند بهترين مراتع براى دامدارى است، در دنيا از اين مرتع بهتر نيست، اين را به يك دسته‏اى دادند كه يكى‏اش ملكه انگلستان است از قرارى كه به من نوشته بودند و يك عده ديگرى از آن مفتخورها، به آنها داده‏اند، اجاره دادند به اصطلاح خودشان. دامدارى را از بين بردند، حالا ملت ايران با گوشت‏هاى عرض مى‏كنم كه يخ زده نجس دارند زندگى مى‏كنند كه از بلاد ديگرى مى‏آورند برايشان، يخ زده، خراب، فاسد و حرام ميت است در صورتى كه ايران يك ناحيه‏اش وقتى كه دامدارى حسابى بود كافى بود براى همه ايران و مابقى‏اش بايد صادر بشود.

همكارى شاه با اسرائيل دشمن اسلام و مسلمين

حالا شما همه چيز را از خارج وارد مى‏كنيد، هر چه هست يا از اسرائيل مى‏آيد (دشمن اسلام) خدا مى‏داند كه اين مرد نسبت به اسلام چه خيانت‏ها كرده است، اسرائيل كه دشمن اسلام است، با مسلمين الان در جنگ است، اين از همان اول اين را شناختند، از اول، از بيست و چند سال پيش از اين، حدود سى سال، بيست و پنج سال پيش از اين اسرائيل را كه در جنگ بود با مسلمين، اينها به رسميت شناختند

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 254

مى‏زند براى محمدرضا خان، براى بقايش، اسرائيل است كه مى‏گويد نفت ما را از بين مى‏رود، براى اينكه نفت او را اينها دارند مى‏دهند، يعنى نفت بلاد مسلمين را مى‏دهند به دشمن مسلمين كه جنگ كند با مسلمين. يك همچو خائنى است اين مردك، نفت ما را با تانكرهاى خودشان، با وضع خودشان مى‏رسانند به آنها، آنهايى كه با همين نفت جنگ مى‏كنند با مسلمين و غصب كردند زمين‏هاى مسلمين را عرض بكنم همه چيز مسلمين را از بين بردند، فلسطين را چه كردند، بيت المقدس را غصب كردند. اين يكى از خيانت‏هايى است كه اين مرد به اسلام و مسلمين كرده است كه در ايران هم همين طور اينطورى كه به من اطلاع داده‏اند، بهترين زمين ايران دست اسرائيلى‏هاست. بهترين زمين دست اين يهودى‏هاى اسرائيلى است كه آنها كار مى‏كنند لكن منافعشان را آنها دارند مى‏برند.

شاه، كهنه نوكرى براى حفظ منافع اجانب

دهقان‏هاى ما بايد بيايند در تهران، زندگيشان آنطور باشد كه گفته‏اند و انسان تا نبيند، هر كه را نبيند، مطلب را نرود بررسى كند نمى‏فهمد چه خبر است اينها چه كرده‏اند. اين مال خود تهران كه پايتخت است، از اينجا وقتى بيرون برويد و در شهرهاى ديگر و در دهات ديگر برويد، آنجا چه خبر است خدا مى‏داند چه خبر است، آب ندارند، بهدارى نيست، در خود رزونامه‏ها نوشتند بيست تا ده هست كه يك بهدارى در آن نيست، يك طبيب ندارد، آب ندارند. در روزنامه اطلاعات يك كيهان يك وقت ديدم در چند سال پيش از اين كه اينها از بى‏آبى اينقدر بى‏آب هستند كه صبح وقتى اين بچه از خواب بيدار مى‏شود تراخم دارد، چشمش بسته است و چشمش را كه به هم بسته است مى‏خواهند چشمش را باز كنند، مادرش را با بول آن را، اين چيزش مى‏كند تا چشمش باز بشود. يك همچو زندگى ملت ما در دست اين آدم دارد. پول‏ها رامى‏برند و در خارج براى خودشان ويلا درست مى‏كنند و اين كلمه را مكرر گفتم ولى باز هم عرض مى‏كنم كه (نوشته بود به من، حالا در يك مجله‏اى بوده است كه يادم نيست اينها نوشته بود كه من خواندم اين را يا در يك چيزى بود كه براى من خواندند آن را) يك ويلايى براى خواهر اين شاه، يك كدام ازاين خواهرانش يك ويلايى خريده‏اند (به چه قيمت، آن را من يادم نيست اما نوشته بود) كه 6 ميليون دلار يعنى 35 ميليون تومان خرج، 6 ميليون دلار خرج گلكارى آنجا شده است، يك همچو ويلايى از پول كى؟ ما كه رضاخان را مى‏شناختيم وقتى كه آمد اينجا يك آدم لختى بود، يك سرهنگى بود كه آمد اينجا. يك نفر از آقايان كه نوارهايش را براى من فرستاده بود و من گوش كردم كه چه كردند در اين اسفالت كه قرارداد كردند، نوشته بود كه هر مترى نميدانم چقدر، چند صد دلار خرجش كردند يعنى خوردند و درست نكردند. ما الان هيچ نداريم، ما لختيم، بيچاره اگر اين هم برود تا مدت‏هاى زياد بايد زحمت بكشند كه اين خرابى‏هايى كه اين كرده جبران بكنند، اگر بتوانند. (اگر ايشان برود زمين و زمان به هم مى‏خورد! زمين و آسمان به هم مى‏خورد! اگر ايشان برود ثبات ناحيه به هم مى‏خورد!) كدام ثبات ناحيه به هم مى‏خورد؟ بله اگر ايشان بروند ژاندارم نيستند براى خليج و اينها، چون با پول ملت ما براى حفظ منافع آمريكا لشكر مى‏فرستد حفظ

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 255

كنند آن خليج و امثال ذالك را. اگر ايشان برود مملكت ما درست مى‏شود، اداره مى‏شود، صحيح اداره مى‏شود، هر كس بيايد صحيح‏تر از آن اداره مى‏كند. اگر ايشان برود خلاء مى‏شود؟! چه خلايى مى‏شود؟ خوب يك دزدى برود، يك نفرآدم صحيح‏تر بيايد سر جايش، اين خلاءاست؟! يك آدم صحيح‏تر مى‏آيد جايش، ما نداريم آدم صحيح؟! ايران اصلاً ديگر ندارد كسى را كه جاى آقاى محمدرضا خان را بگيرد؟! ايشان چه مى‏كند كه ديگران نمى‏كنند؟ ايشان دزدى مى‏كند، ديگرى نمى‏كند. خلاء چيست؟ اينها همه تبليغاتى است كه اينها مى‏كنند. با هر زبانى كه بتوانند تبليغ مى‏كنند كه اين را نگهش دارند و نگه داشتنش براى اين است كه يك دسته داخلى مى خواهند از قبل او بخورند، يك دسته بيشترش هم خارجى‏ها خواهند به توسط او منافع مملكت ما را ببرند و غارت كنند. ما را بهتر از او كسى نيست كه غارت كند زيرا اين نوكرى است كه از همه نوكرها بهتر است، اگر يك نوكر بهتر پيدا كنند فوراً اين را كنارش مى‏زنند لكن بهتر از اين كسى نيست، نوكرى كرده و كهنه نوكر است اين.

تكليف ما، تبليغ و روشنگرى بر عليه دستگاه‏هاى تبليغاتى اجانب

البته كار بزرگ است، مشكل است لكن اهميتش زياد است يعنى يك ملتى با يك قدرت‏هايى مى‏خواهد مقابله كند كار بزرگ است، مشكل هم است لكن براى اين است كه اسير است در دست ديگران، مى‏خواهد كه اين اسارت، قيد اسارت را بشكند. كار مهم است، وقتى مهم است ولو طولانى باشد، ولو مشكل باشد بايد درست بشود. تو باران شما هستيد، خوب با شديد، ديگر بالاخره بايد يك كار بشود. شما اگر يك تظاهرى هم ميكنيد، يك روشنگرى مى‏كنيد، خداوند توفيق‏تان بدهد، حالا باران هم مى‏خوريد، خوب بالاخره براى خداست، براى نجات ملت ايران است و همه‏تان مكلفيد مكلفيم به اينكه اين تبليغاتى كه در خارج شده و دارد مى‏شود و بعضى از اين روزنامه‏هاى خارجى از آنها ارتزاق مى‏كنند و بر ضد ملت ايران و بر وفق آقاى محمدرضا خان چيز مى‏نويسند، روشنگرى كنيد شماها در مقابل آنها، شما هم روشنگرى كنيد، شما هم به هر كسى رسيديد بگوئيد مسائل را كه ايران وضعش اينطورى است، صداى ايران نه از باب اينكه خيلى آزادى دارند بلند است صدايشان بلند است كه ما آزادى مى‏خواهيم، از باب اينكه آزادى ندارند. كى آزادى دارد؟ مطبوعات ما الان تعطيل است چندين وقت است كه تعطيل است، چرا تعطيل است؟ براى اينكه سانسور است، آنها مى‏گويند سانسور نبايد باشد. هر جا را مى‏روى الان تعطيل است، هر جا را مى‏روى اعتصاب است براى اينكه مردم مى‏بينند كه دارد از بين مى‏رود يك مملكتى در دست اينها. ادارات مطلعند كه چه مى‏گذرد منتها بيچاره‏ها نمى‏توانستند صحبت كنند، حالا، حالا اعتصاب كنند. هر جا بروى اعتصاب است، مريضخانه اعتصاب است، طبيب اعتصاب است، در دادگسترى نمى‏دانم وكيل اعتصاب مى‏كند، قاضى اعتصاب مى‏كند، هر جا بروى اعتصاب است، برق اعتصاب است، همه چيز اعتصاب است، چرا؟ خيلى در رفاه هستند كه اعتصاب كنند؟! خيلى كارشان خوب است و آزاد هستند؟! آزادى زياد به ايشان دادند به قول كارتر كه اينها همه در اعتصاب هستند و در زحمت هستند؟! يا نه مى بينند كه‏

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 256

اعتصاب بكنند يك مدتى، يك مدتى فلج كنند اين كارها را بهتر از اين است كه اعتصاب نكنند و هميشه گرفتار باشند. بايد اعتصاب بكنند تا اينكه رفع بشود اين گرفتارى‏ها. ما مكلف هستيم مثل همه يعنى بايد همه ما دنبال مطلب باشيم و اگر بتوانيم با روزنامه‏نگارها مصاحبه كنيم ، مسائل ايران را بگوئيم، نتوانيم مصاحبه كنيم، رفقا داريم در آمريكا، در اينجا، در انگلستان، در هر جا رفقا داريم، آشنايان داريم، در بين آشنايان به ايشان بگوئيم، چند نفر ايستاده‏اند توى مدرسه دارند با هم صحبت مى‏كنند، شما هم بگوييد آقا مساله ايران اين است درد ايرانى‏هائى كه الان قيام كرده‏اند اين است، خيانت‏هايى كه اين مردمك كرده است به مردم، اين است، نه آن روزنامه‏ها يا مجلاتى كه در خارج بعضى وقت‏ها منتشر مى‏شود و بر ضد ايران صحبت مى‏كند، اين مسائل نيست مسائل نيست، مسائل اين است كه اين دارد همه حيثيت ايران را به باد داده است.

استقلال، آزادى، جمهورى اسلامى، خواسته همه ملت‏

- ايران آزادى - همه مردم دارند داد مى‏كنند ما آزادى مى‏خواهيم، ما استقلال مى‏خواهيم، ما حكومت عدل مى‏خواهيم حكومت اسلامى مى‏خواهيم. حكومت اسلامى حكومت عدل است، ديگر اين دزدى‏ها تويش نيست، اگر يك حكومت عادل صحيح پيدا بشود، همه چيز ما اداره مى‏شود. ان شاءالله خداوند همه‏تان را توفيق بدهد، موفق باشيد، سلامت باشيد. من باز تكرار مى كنم از اينكه آقايان مى‏آيند اينجا از راه‏هاى دور و ما جايى كه آنها را پذيرايى كنيم نداريم معذرت مى‏خواهم. خدا همه‏تان را حفظ كند، موفق باشيد انشاءالله.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته‏

 


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها