0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  1:36 AM

  

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 182

تاريخ: 27/8/57

سخنرانى امام خمينى در مورد ضرورت قيام بر عليه ظلم به عنوان يك فرضيه و عمل بى چون و چرا به تكاليف مقدس الهى

تكاليف ما، نتايج و احتمالات پيروزى

بسم الله الرحمن الرحيم

در اين مسائلى كه ما و شما وارد هستيم، در آن كه اصولش سه تا مساله است: يكى نبودن محمدرضا خان و اين سلسله، سلسله پهلوى و يكى نبودن اصل رژيم سلطنتى و يكى هم استقرار حكومت عدل اسلامى، جمهورى اسلامى. در همه مسائلى كه انسان اقدام مى‏كند يك جورش اينطور است كه، يك قسم از مسائل اينطور است كه انسان بايد ملاحظه كند كه در اين عملى كه مى‏كند نتيجه حاصل مى‏شود؟ نمى‏شود؟ آيا مى‏رسد به اين مقصدى كه دارد؟ نمى‏رسد؟ اگر مطمئن شد كه به آن مقصد مى‏رسد، اقدام مى‏كند، اگر مطمئن نشد، اقدام نمى‏كند. يك قسم از مسائل اينطورى است. يك قسم از مسائل هم هست انسان تكليف دارد از طرف خدا كه اصل مطلب يك تكليفى هست و نتايجى هم احتمال رود حاصل بشود و احتمال هم مى‏رود حاصل نشود. در اين مسائل كه آدم تكليف دارد كه اقدام بكند، ديگر نبايد ما در آن مسائل علم به اينكه يك نتيجه‏اى، يك مطلبى را كه ما مى‏خواهيم حاصل مى‏شود، اين لازم نيست علم پيدا كند، انسان دنبال اين است كه آن تكليفى كه به انسان شده است، به آن تكليف عمل بكند.

جلوگيرى از ظلم يك تكليف شرعى است

حضرت امير (سلام الله عليه) كه قيام كردند بر ضد معاويه البته مى‏خواستند به اينكه معاويه را از مقام خودش كنار بزنند و يك حكومت آدم عادلى را، آدمى كه فاسق است و مال مردم خور است آن را بزنند كنار و يك آدم صحيحى را به جاى او بگذارند در شامات و سوريه و آنجاها. لكن جلوگيرى از ظلم معاويه يك تكليف شرعى بود كه بايد قيام كنند به اين امر و به مردم بفهمانند كه اين ظالم است و بايد اينطور اشخاص دفع بشوند و ايشان قيام كردند و منتهى به اين شد كه موفق نشدند به اينكه او را از آن مقامى كه داشت منحطش كنند. حضرت سيدالشهدا قيام كردند بر ضد يزيد و شايد (همانطور هم بود كه) خوب، اطمينان به اين بود كه موفق به اينكه يزيد را از سلطنت بيندازند نشوند، اين اخبارش هم اينطور است كه ايشان مطلع بودند بر اين مطلب، در عين حال براى همين معنا كه بر ضد يك رژيم‏

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 183

ظالم قيام كنند ولو اينكه كشته بشوند، قيام كردند و كشته دادند و كشتند و خودشان هم كشته شدند. الان وضع حاضر دولت ايران و شاه اين وضع است كه همانطورى كه، يعنى همانطور هم نه، معاويه، هم امام جماعت بوده است هم امام جمعه، آنطور نبوده است كه معاويه اصلاً نه نماز بخواند و نه روزه بگيرد، خير هم نماز مى‏خواند و هم روزه مى‏گرفته و هم امام جماعت بوده، مى‏رفته مسجد و عقبش نماز مى‏خواندند مسلمان‏ها، هم روز جمعه مى‏رفته نماز جمعه مى‏خوانده، همه اين مسائل شرعيه‏اى كه بوده است، به حسب صورت عمل مى‏كرده است لكن از باب اينكه يك آدم قاچاقى بوده و يك آدم ظالمى بوده و مال مردم را مى‏گرفته و اگر چنانچه هر جور دستش مى‏رسيده ظلم و آدم كشى و همه اينها را داشته، حضرت امير نه اينكه اين چون نماز نمى‏خوانده، چون كافر بود قيام كردند بر ضد او؟ نخير، كافر نبود و مسلمان هم بود و اظهار اسلام هم مى‏كرد و لكن بر خلاف موازين اين مسند را گرفته بود. يك حكومت جائر بود كه برخلاف موازين الهى مسندى را گرفته بود و در آن مسند هم به طور ظالمانه عمل مى‏كرد، از اين جهت حضرت امير قيام كرد و ولو نرسيد به نتيجه لكن تكليف را ادا كرد، تكليف اين بود كه بايد با يك چنين آدمى معارضه و مبارزه بكند.

سلطنت غاصب پهلوى، مخالف قانون اساسى و حكم شرع است

الان وضع اين حكومت اين است براى اينكه غاصبانه مسندى را گرفته است و يك سلطنت غاصبانه دارد كند. همانطورى كه معاويه سلطنت غاصبانه مى‏كرد، اين هم سلطنت غاصبانه است، بلكه تذكر دادم مكرر كه ما اگر چنانچه ملتزم به قانون اساسى هم باشيم، روى اين فرض هم سلطنت ايشان برخلاف قانون اساسى است و اين قانون اساسى آن چيزى را كه گفته است،اين است كه سلطنت يك موهبت الهى است كه مردم مى‏دهند به شخص سلطان و ما مى‏دانيم كه اين مردم اصلاً يك همچنين سلطنتى را نه به ايشان دادند و نه به پدر ايشان دادند لكن اين يك سلطنتى نبوده است كه مردم داده باشند به ايشان. بنابراين روى فرض قانون اساسى هم اين مقام را غصب كرده است اين، يعنى الان ياغى است به حسب قانون. به حسب قانون اساسى اين آدم يك آدم ياغى است كه مثل ساير دزدها كه يك وقت بيايند يك جائى را بگيرند و يك حكومتى را غصب كنند، اين هم همان است بر حسب حكم شرع هم كه اصلاً لياقت اينها ندارند براى حكومت شرع. آن كه لايق است براى اينكه حاكم بر مسلمين باشد، آن شرايطى دارد كه در اينها اصلاً آن شرايط موجود نيست. بنابراين، هم به حسب قانون اساسى، اين سلسله غاصب اين مقام هستند، پدرش و خودش و بعداز آن هم اگر بچه‏اش و هم بر حسب حكم شرعى اينها لايق از براى اين مقام نيستند و غاصب اين مقام هستند، حالا هر چه هم مى‏خواهد زيارت برود و هر چه هم مى‏خواهد عذر بخواهد و هر چه هم مى‏خواهد قرآن طبع بكند و هر چه از اين حقه بازى‏ها مى‏خواهد بكند لكن اصل مقام غصب است. يك آدم غاصب هر چه هم عذر بخواهد، اين مقام را تا دست از آن برندارد غاصب است.

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 184

ما مكلفيم به اداى شرع مقدس‏

وقتى كه يك شخصى غاصب يك مقامى شد و همانطورى كه ائمه جور اينطور بودند، مثل معاويه و امثال اينها و تكليف مسلمين بود بر اينكه اين را از آن مقامى كه دارد كنار بزنند و حكومت را دست آن كسى كه بايد و شرع مقدس تعيين كرده است تسليم بكنند، الان هم بر مسلمين اين مطلب واجب است، لازم است. ما هم يكى از افراد مسلمين هستيم كه بر ما هم واجب است كه جديت كنيم و اين را از اين مقام پائين بياوريم، احتمالش را هم مى‏دهيم كه موفق بشويم، لازم نيست يقين بكنيم، ما احتمال اين معنى را مى‏دهيم بلكه بيشتر از احتمال الان هست در كار كه با اين نهضتى كه مسلمين كرده‏اند و همه با هم فرياد مى‏زنند كه ما نمى‏خواهيم اين را، اين مطلب درست بشود و سقوط پيدا بكند ان‏شاءالله و بر فرض اينكه حالا ما نتوانيم، زورمان به او نرسد همان است كه حضرت امير هم نتوانست، يعنى جنگ كرد و 18 ماه هم جنگ خونين كه از طرفين عده زيادى، همه اينها مسلم بودند، از طرفين، هم آنها مسلم بودند و هم اينها مسلم بودند، آنها مسلم فاسق بودند، اينها مسلم عدالتخواه بودند، اينها با هم جنگ كردند و عرض مى‏كنم كه موفق نشدند به اينكه معاويه را از حكومت كنار بزنند. ما از اينكه يك عده‏اى از ما كشته بشود يا ما يك عده‏اى از آنها را بكشيم باكى نداريم براى اينكه ما روى تكليف داريم عمل مى‏كنيم. خداى تبارك و تعالى ما را مكلف كرده كه با اينطور اشخاص، با اينطور ظلمه، با اينهايى كه اساس اسلام را دارند متزلزل مى‏كنند و همه مصالح مسلمين را دارند به باد مى‏دهند، ما مكلفيم كه با اينها معارضه و مبارزه بكنيم، اگر يك وقتى هم دستمان برسد، دست به تفنگ مى‏كنيم و معارضه مى‏كنيم خودمان تفنگ به دوشمان مى‏كنيم و معارضه مى‏كنيم. هر وقت متقضى بشود و دستمان هم به مقتضياتش موفق بشود ما باك از اين نداريم كه ده نفر، بيست نفر، صدنفر، البته هم بيشتر از ده هزار نفر، بيشتر از بيست هزار نفر تقريباً در اين جنگ‏ها در اين 18 ماه كشته شد لكن زمان پيغمبر هم اين طور بود. پيغمبر هم وقتى كه يك حكومتى را مى‏خواست كنار بزند، اين كفار قريش را مى‏خواست كنار بزند، خوب جنگ‏ها را كرد و در يك جنگ‏هائى موفق شد و در يك جنگ‏هائى هم شكست خورد و آدم كشته شد و اشخاص بزرگ مثل عموى پيغمبر مثلاً كشته شد،، در جنگ چيز عمار ياسر كشته شد، آن مرد بزرگوار، آنقدر كشته دادند. در اين اصل هيچ اشكالى براى ما نيست كه ما كشته‏دهيم.

ملت، متحول شده است

بعضى‏ها نق مى‏زنند كه خوب كشته داديد چرا؟ ما تكليفمان اين است. چه شد؟ اولا" شد خيلى از چيزها. يك ملتى كه يك پاسبان اگر توى بازارش مى‏آمد و مى‏گفت ببنديد، بستند، با يك امر پاسبان توى بازار تهران، بزرگترين بازارهاى ايران، يك پاسبان، چند تا پاسبان مى‏رفت به آنها مى‏گفت كه ببنديد، امروز روز چهارم آبان است، مثلاً چه شده، بايد ببنديد، بايد بيرق بزنيد، تخلف نمى‏كردند، اصلاً توى ذهنشان نمى‏آمد كه مى‏شود تخلف از پاسبان كرد. اگر يك صاحب منصبى با

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 185

چهار تا ستاره، با سه تا ستاره مى‏آمد تو بازار و هر غلط كارى مى‏خواست بكند كسى (چرا) به او نمى‏گفت.

اين نهضت مقدس اسلامى باعث اين شد كه بچه‏هاى كوچك هم فرياد بزنند توى خيابان‏ها كه مرگ بر اين سلطنت پهلوى. اين يك تحولى حاصل شد بين مردم كه الان پاسبان را مردم هيچ چيزى بارش نمى‏كنند، صاحب منصبش هم نمى‏كنند، حكومت نظاميش هم نمى‏كنند. آنوقت‏ها كه حكومت نظامى مى‏شد، به مجرد اينكه مى‏گفتند اين حكومت نظامى است، ديگر مردم مى‏رفتند سراغ كارشان اصلاً ديگر دنبال اينكه يك معارضه‏اى، مبارزه‏اى بشود توى ذهنشان هم ضنمى آمد امروز حكومت نظامى است، قانون حكومت نظامى خودشان مى‏گويند كه، اعلامشان اين است به اينكه بيشتر از دو نفر نبايد با هم باشند، هفتاد هزار نفر، صد هزار نفر، پانصد هزار نفر مردم مى‏آيند بيرون و فرياد مى‏زنند و همه فريادشان هم ضد شاه است. اين يك تحولى است در يك ملت حاصل شده است، اين يك چيز كمى نيست.

اثرات مقاومت مردم در پيشروى نهضت‏

از آنطرف هم ملاحظه مى‏كنيد كه اينها پله پله (ما بايد اين را به مرگ بگيريم) پله پله دارند پايين مى‏آيند ديگر. اين حزب رستاخير، يك چيز آسانى بود كه اينها دست از آن بردارند؟ شما ديديد كه چقدر مداحى اينها كردند. خود اين مرديكه چقدر حرف‏ها راجع به، حرف نامربوط راجع به حزب رستاخيز زد (همه مردم اين بايد همه بايد وارد بشوند، هر كس وارد اين حزب نشود بايد از اين مملكت برود، اين اصلاً اينجائى نيست) و از اين حرف‏هائى كه زدند. يك دفعه با همين نهضت مردم، با همين مشت خالى، آنها توپ و تانك دارند، اينها مشت دارند، همين مشت غلبه كرد بر آن كه يك وقتى حزب رستاخيز معلوم شد خبرى نيست اعلام كردند (نه اين چيزى نيست بيخود است اصلاً، اصلاً دولت هم قبولش ندارد) (خنده حضار) مطلب اين بود كه بله، دولت هم قبولش نكرد با اينكه دولت از خودشان بود. تاريخ را تغيير داده بودند برگشتند از آن.

يك آدمى كه حاضر نبود كه به اين ملت يك كلمه تعارف بكند، آمد ايستاد و همه طبقات ملت را خطاب كرد و عذرخواهى كرد كه ما اشتباهاتى كرديم اشتباهات و غلطهائى بوده است و واقع شده است و حالا هم ديگر از اين به بعد ما از اين كارها ديگر نمى‏كنيم. اين يك آدمى كه شما در 15 سال پيش از اين، بيست سال پيش از اين ديده بوديد وضعش چه جورى است، در چند سال پيش از اين هم همين طور بود، در اين ايام فترت بين 15 خرداد تا حالا كه اصلاً كسى را به حساب نمى‏آورد، يك آدمى بود كه هر چه بود خودش كرد، هر كارى بود خودش مى‏كرد و اينكه مى‏گويد اشتباه، دروغ مى‏گويد، همه كارها را خودش ملتفت بود و عالم و عامد بود و نوكر مردم بود. عالم و عامد بود كه كرد كارها را، اشتباه توكار نبوده- همه‏اش كارهاى غلط بوده است و عمداً هم كرده است و بعد از اين هم اگر مهلتش بدهيد، اين اشتباهات زياد خواهد كرد.

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 186

مقصد اعلى، تشكيل حكومت اسلامى

در هر صورت اينها يك كارهائى است كه شده است تا حالا كه پله پله است البته، ما نبايد جلوى آن را بگيريم بگوييم مثلاً ما همين قدر راضى هستيم، نه. ما آن معنائى را كه دنبالش آمديم اين است كه آن مطلب آخرى حاصل بشود يعنى اين مقدمات را طى بكنيم، اين نباشد و سلسله پهلوى نباشد و رژيم شاهنشاهى نباشد و دست آمريكا و انگلستان و روسيه قطع بشود از اين مملكت و مملكت براى خودمان باشد و حكومت اسلامى هم ان‏شاءالله برقرار بشود.

ما دنبال اين مطلب هستيم و آنقدر هم كه از قوه‏مان مى‏آيد ما دنبال اين مى‏دويم. اگر توانستيم كه كار را انجام بدهيم كه الحمدالله توانستيم و يك خدمتى به اين ملت كرديم، اگر نتوانستيم، تكليفمان را ادا كرديم يعنى پيش خدا ديگر چيزى نيست كه ما بگوئيم ما نكرديم اين كار را، عذر تراشى نكرديم، واقعاً يك مطلبى را عمل كرديم و دستمان نرسيده نتوانستيم اين كار را بكنيم، پيش خدا آبرومنديم. بنابراين ما اين مراتبى كه اصلش كه عبارت از رفتن اين آدم و به هم خوردن اين سلسله و عرض مى‏كنم كوتاه كردن دست اينها، اينها همه‏شان جزء مقاصد است منتهى مقصد اعلى عبارت از اين است كه يك حكومت عدلى، يك حكومت اسلامى عدلى، مبتنى بر قواعد اسلامى حاصل بشود، آن مقصد اعلاى ماست و الا اينها همه‏اش جزو مقاصد شده حالا ديگر، ولو اين هم مقدمه آن است و ليكن خود اينها الان جز و مقاصد هستند و ما همانطورى كه حكومت اسلامى را خواهيم حكومت اين را هم نمى‏خواهيم، البته توى حكومت اسلامى همه اينها هست. ما اگر مى‏گفتيم ما حكومت اسلامى خواهيم معنايش اين بود كه اين سلسله نبايد باشد و اين رژيم نبايد باشد و آنها هم دستشان كوتاه بايد باشد چون اسلام حكومتش اينجورى است كه نبايد كسى در مملكت اسلامى تصرفى داشته باشد، كفار، هيچ كس نبايد تصرفى داشته باشد.

بنابراين ولو اينكه اين اجمال اين مطلب را داشت لكن ما تفصيل مطلب را گفتيم كه ما اين سه تا اصل را عرض مى‏كنم كه آمال و آرزويمان است.

مساله، يك مساله‏اى شرعى است‏

و حالا اينكه مى‏خواستم عرض بكنم اين است كه شما خيال نكنيد كه اگر يك وقت ما نرسيديم به مقصد، گفته بشود كه، خوب چه شد؟ خون‏ها ريخت و از بين رفت و چه شد؟ اولا" شده است خيلى چيزها، اينها الان از آن خر شيطان پايين آمده‏اند يك قدرى و ثانياً (چه شد) نيست، تكليف را ادا كرديم. اين همان است كه خوارج ممكن بود به حضرت امير بگويند، خوب چه شد؟ شما 18 ماه جنگ كرديد. چه شد؟ (چه شد) يعنى چه؟ خوب - من - تكليف ماست. ما حالا نماز داريم مى‏خوانيم، يك كسى بگويد خوب شما بيست سى سال نماز خوانديد چه شد؟ خوب من بيست سال نماز، اطاعت خدا را كردم. (چه شد) كدام است؟ من اطاعت خدا را كردم. خدا گفت: بكن، من هم كردم. (چه شد) مال اين است كه يك مساله‏اى باشد كه تكليف شرعى نباشد و يك مساله خودمانى باشد، آدم بخواهد روى

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 187

مقصد يك كارى بكند وقتى نشدميگوئيم چه شد اما وقتى‏كه جلوگيرى از يك بنگاه ظلمى، يك بنگاهى كه مى‏خواهد اصلاًاساس اسلام را از بين ببرد، اساس روحانيت را از بين ببرد، اساس مليت را از بين ببرد، مصالح مردم و مسلمين را به خطرانداخته است و از بين برده است، تكليف مسلمين اين است كه قيام كنند و اين را برش گردانند از اين حرف‏هائى كه ميزند يعنى اين را بيرونش كنند از اين مملكت و اگر دست هم رسيد بگيرندش و محاكمه‏اش كنند و پول‏هاى مردم را كه برده از او بگيرند اگر هم ندارد و چيز كرده است، ظلمى را كه كرده آن را مجازاتش بكنند. اين يك چيزى است كه لازم است بر ما، بر مسلمين است كه اين كار را بكنند منتهى توانستيم اين كار را انجام بدهيم كه الحمدالله هم تكليفمان را ادا كرديم هم به مقصد رسيديم. نتوانستيم عمل كنيم، به تكليفمان عمل كرديم، نماز خوانديم. حالا (چه شد) يعنى چه؟ خوب، نماز خوانديم، مبارزه و معارضه‏اى با ظلم كرديم، با ظالم كرديم، با كسى كه مى‏خواسته يك مملكتى را خراب كند و خراب كرده است و همه مصالح مسلمين را زير پا گذاشته و به كفار داده است، با اين جنگ و نزاع كرديم، خون داديم، خون گرفتيم همه اين كارها را كرديم اما تكليف بوده است كه كرديم، رسيديم به مقصد الحمدالله، نرسيديم به مقصد، تكليفمان را ادا كرديم. هيچ باكى از اين مطلب نداريم و ان‏شاءالله مى‏رسيم. انشاءالله.

عكس العمل ما در مقابله با تبليغات

من از خداى تبارك و تعالى سلامت همه شما را خواهم و اين مطلب را من هر شب تقريباً تكرار مى‏كنم كه همه ما مكلف هستيم، اين قضيه تكليف، مال يك نفر، يكى باشد، يكى ديگر نباشد، نيست، من مكلفم، آقا مكلف است، همه، همه كه اين نهضتى كه در ايران شده است و الان همه جوان‏هايشان را توى دست گرفتند و دارند مى‏دهند، پير زن چند تا جوانش از بين رفته و ايستاده و گفته است كه من حاضرم همه چيز از بين برود. ما به اين نهضت بايد كمك بكنيم، اينجا مى‏توانيد كمك بكنيد، بايد كمك بكنيد يعنى كمك شما در اينجا تبليغات است مقابل تبليغاتى كه شاه و دستگاه شاه و روزنامه نويس‏هايى كه از شاه چيز مى‏گيرند و اجير او هستند و تبليغات كردند به اينكه اين مردم هرج و مرج طلب هستند، اينها - عرض مى‏كنم كه - يك مردم وحشى هستند، اينها چه هستند، از اين حرف‏ها زياد زدند. وقتى تماس مى گيريد با رفقايتان، با اشخاصى كه هستند تماس مى‏گيريد، تظاهرات مى‏توانيد بكنيد، تظاهر بايد بكنيد، تماس با اشخاصى كه غفلت كرده‏اند از اين امور داريد مى‏گيريد، هر جا يك عده‏اى را از همين اروپائى‏ها ديديد يا از آمريكائى ديديد، چند نفر بلند شويد فوراً بگوئيد با مسأله ايران اينطورى است، مردم ايران اين را مى‏گويند، مردم ايران وحشى نيستند، مردم ايران مردم مترقى هستند كه مى‏گويند ما آزادى مى‏خواهيم، ما نمى خواهيم كه آمريكا مالمان را ببرد. كسى كه مى‏گوييد آمريكا مالمان را نبرد، اين آدم وحشى است؟ يا آدم عرض كنم كه بر خلاف موازين عمل كرده است؟! مى‏گويد كه ما آزادى مى‏خواهيم و استقلال مى‏خواهيم؟ اين يك مساله‏اى است كه همه

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 188

مردم از او مى‏پذيرند و به هر كس بگويند مى‏پذيرند از او كه اينها يك ملتى هستند قيام كردند براى استقلال خودشان، براى آزادى خودشان، نمى‏خواهند كه ساير ممالك سلطنت بر اينها داشته باشند، تا حالا اينها خيانت كردند، اين خائنين را مى‏خواهند رد كنند بروند سراغ كارشان و مملكت را بسپارند دست يك دسته از اشخاصى كه امين باشند، لااقل جيب‏هاشان را پر نكنند اينقدر.

ويژگى‏هاى حاكم اسلامى

ما البته نمى‏توانيم يك حاكمى مثل حضرت امير پيدا كنيم كه حكومت كند، كه وضع زندگيش آنطور باشد اما خوب ما توقع نداريم كه برسيم به يك حاكمى كه زندگيش آنطور باشد كه وقتى شب آخرى كه شبى است كه (خوب سلطنت دارد بر، حالا من جسارت مى‏كنم بگويم سلطنت، خلافت دارد بر يك همچو ممالك طويل و عريضى) مى‏خواهد كه شهيد بشود حضرت، يعنى ضربت خورد، مهمان بود به منزل يكى از دخترها، دخترهاى خودشان، وقتى كه برايش به حسب تاريخ نمك آوردند و شير آورند رو كرد كه تو چه وقت ديده بودى كه من دو تا چيز داشته باشم، مى‏آيد نمك را بردارد، مى‏فرمايد كه نه شير را بردار، من همان نمك را مى‏خورم. البته ما نمى‏توانيم يك همچنين حكومتى پيدا بكنيم اما مى‏توانيم كه يك حكومتى كه دزد نباشد پيدا كنيم، يك حكومتى كه مال مردم را اينقدر نخورد، اينقدر نچاپد، اينقدر ندهد به مردم. ما دنبال اين هستيم كه حالا يك حكومتى پيدا كنيم كه اينطور نباشد كه اموال مسلمين را خرج خودش و عائله‏اش بكند و يك مقداريش را، زيادترش را هم بدهد به آمريكا بدهد به شوروى و بدهد به ساير ممالك ديگر تا آنكه تخت و تاجش محفوظ بماند.

ميزان و تخمين خيانت‏ها بعدها معلوم مى‏شود

اينهمه خيانت، ما اصلاً - ما - مطلع نيستيم، بعدها شما خواهيد فهميد كه اينها چه خيانت‏هائى كرده‏اند، نه من مطلع هستم نه شماها، لكن اشخاصى هستند كه مطلع‏اند، نوشته‏اند اين مسائل را، محفوظ است پيششان و بعدها انشاءالله خواهيد ديد كه اينها چه كارهائى كرده‏اند، چه خيانت‏هائى به اين اسلام و به مسلمين و به ممالك اسلامى و به ايران و اينها كرده‏اند، اينها بعدها انشاءالله معلوم ميشود. خوب ما مى‏خواهيم كه اين حكومت خائن برود، يك حكومتى كه خائن نباشد - نه آنطور باشد، ما نمى توانيم آنطور پيدا بكنيم يك حاكمى كه خائن نباشد، مال ملت را اينطور تفريط نكند، اينطور نفت ما را ندهد همين طورى به آمريكا و عوضش آن پايگاه براى آمريكا در اينجا درست كند به صورت اينكه ما مى‏خواهيم اسلحه بگيريم، اين اسلحه، پايگاه درست كردن از براى آمريكا در ايران، عوض نفت پايگاه برايشان درست مى‏كنند، مى‏خواهيم اينطورى نباشد، يك همچو حكومتى خيلى زياد هم پيدا مى‏شود. يك همچو اشخاص شريفى در ايران زياد است، در اروپا ايرانيانى كه آمده‏اند اينجا، زيادند اينطور اشخاص و ما اينها را براى حكومت انشاءالله انتخاب مى‏كنيم، درست مى‏كنيم مسائل را. و السلام عليكم و رحمه الله و بركاته




پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها