پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
دوشنبه 11 اردیبهشت 1391 1:35 AM
بيانات امام خمينى به مناسبت سالروز 15 خرداد
بسم الله الرحمن الرحيم
تبعيت چنگيز و مغول از قانون ياسا
ايران يك مملكت نمونه است و من بعيد مىدانم كه در تمام ممالك دنيا يك مملكتى مثل ايران و يك ملتى مثل ملت ايران مظلوم گمان ندارم باشد، حتى سابقه هم شايد كمتر داشته باشد. در تاريخ هست كه چنگيز با آن طبع وحشيگرى و صحرايى كه داشته است، با آن خونريزىهايى كه كرده است تابع يك قانون بوده است كه به آن قانون مىگفتند (ياسا نامه بزرگ) و مغول، چنگيز و ساير مغول تخلف از آن قانون نمىكردند، حتى تعبير بعضى اين بوده است كه احترام آن قانون پيش مغول مثل احترام قرآن در صدر اسلام پيش مسلمين بوده است، تخلف از آن قانون مطابق با مرگ بوده است. اين مغول و اين چنگيز كه تابع يك قانونى بودهاند، ما ببينيم كه آيا در اين زمان در اين عصر كه ما واقع هستيم، اين رژيم ايراناين شاه ايران آيا تابع چه قانونى است؟ آيا هيچ قانونى در ايران حكومت دارد؟ احترام براى قانونى قايل هست؟ اين رژيم و اين سركرده رژيم احترامى براى طبقات ملت قايل هست؟ ما حساب مىكنيم، يكى يكى آناندازهاى كه مقتضى است، يكى يكى حساب مىكنيم.
آيا رژيم ايران تابع قانون اسلام است ؟!
ببينيم كه آيا ايران و اين رژيم ايران تابع قانون اسلام است؟ در سرتاسر تهران مشروب فروشىها بيشتر از كتاب فروشى هاست مىگويند و امن و آزاد و هر طور دلشان مىخواهد آنها عمل مىكنند و اگر كسى تعرض به آنها بكند، آنها را تخطئه كنند، ظلم مىكنند. كدام يكى از قوانين اسلام در ايران و در محيط رژيم ايران جارى است؟ ظلم كه در آيات قرآن و در احكام اسلام آنقدر نسبت به آن صحبت شده است، راجع به ظالمين صحبت شده است، ايران و رژيم ايران عدالت پروراست؟ عدالت اجتماعى؟ عدالت اسلامى؟ خودشان را بازى مىدهند يا ملت را مىخواهند بازى بدهند؟ قرآن چه احترامى پيش شاه و دارو دسته شاه دارد؟ احترام قرآن همين است كه از روى سالوس طبعش كنند و به مردم بدهند براى اغفال، نظير احترامى كه معاويه كرد و قرآن را بالاى نيزه كرد كه بياييد با هم به قرآن عمل بكنيم. اينها به قرآن احترام قايل هستند؟ اينها به روحانيت احترام قايل هستند؟ اسلام چقدر از روحانيت تجليل كرده و سفارش كرده، اينها به روحانيت، براى
روحانيت احترام قايل هستند؟ براى مراجع اسلام احترام قايل هستند؟ چند روز پيش ريختند منزل آقايان مراجع، در و پنجرهها را شكستند، آدم كشتند، عربده كشيدند، الان هم در منزل بعضى از آقايان هستند كماندوهاگفته مىشود كه هستند و مراقبند و اينها را تحت نظر دارند. چه كردهاند آقايان كه اينطور مورد اهانت واقع شدند؟
آيا رژيم شاه به قانون اساسى عمل مىكند؟!
اينها به قانون اساسى عمل مىكنند؟ چنگيز به ياسا عمل مىكرد و چنگيزىها و مغولها عمل مىكردند. اين چنگيز عصر ما، اين مغولبه قانون اساسى احترام قايل هستند؟ عمل مىكنند به قانون اساسى ؟ انتخاباتشان روى موازين قانون است؟ وكلايشان شرايط قانونى دارند؟ مجلسشان يك مجلس روى موازين قانون است؟ كدام يك از كارهاى اينها مىشود گفت كه يك بوئى از قوانين دارد، چه قوانين شرعى و چه قوانين عرفى و اساسى ؟
آيا فرهنگ نزد رژيم معتبر است ؟!
فرهنگ پيش اينها احترام دارد؟ و اگر فرهنگ پيش اينها احترام دارد چرا اين مدارس ايران تعطيل و نيمه تعطيل است و چرا استادهاى دانشگاه از درس گفتن كنار مىزنند براى اين كه محيط دانشگاه را دولت نمى گذارد آرام باشد. چه كردند اين دانشجوها كه بايد محروم باشند؟ چه احترامى اينها براى فرهنگ قائل هستند؟
چه احترامى از براى ارتش قايل هستند؟ اينها كه ارتش را به خيال خودشان ابزار دست خودشان مىدانند چه احترامى براى ارتش قايل هستند؟ ارتشى كه در تحت اسارت مستشارهاى آمريكا باشد، آنها را مصون كنند و اينها را تحت سيطره آنها قرار بدهند، اين چه اهانتى است بر ارتش ايران؟ چه ذلتى است از براى ارتش ايران، از براى صاحب منصبها؟ چرا اين صاحب منصبها اينقدر به ذلت تن دردهند؟ چه شده است كه بيدار نمىشوند و كار اين آدم را زار نمىكنند و اين رافرستند به محلى كه بايد برود؟ اينها احترام براى چى قائل هستند؟ به چه قانونى اينها عمل مىكنند؟ بيايند به قانون چنگيزى با ما عمل بكنند، يك عنوانى توى كار باشد، يك قانونى توى كار باشد هرج و مرج الان ايران با هرج و مرج دارد مىگذرد.
15 خرداد جنايتى به امر شخص شاه
15 خرداد نيامده، از قبل از اينكه چندين روز مانده به 15 خرداد براى اينكه مبادا در 15 خرداد يك چند نفرى ناله كنند و شكايت كنند از كشتارى كه در 15 خرداد شد، از جناياتى كه با امر خود شاه، با امر خود شاه در 15 خرداد شد و خودش فرمانده نيروها بود براى كشتار مردم، براى اينكه مبادا يك نالهاى بكنند مردم، مبادا يك صحبتى بكنند مردم، قبل از اينكه حالا
15 خرداد بيايد مشغول گرفتن مردم هستند. الان تهران عدهاى را گرفتند، قم عده زيادى را گرفتند از طلاب، از مردم، حتى از جوان هاى كوچك، بچه ها. هر كس را سراغ مىگيرند، مىگويند مىگيرند اينها را و شهربانى قم را مىگويند ديگر جا ندارد از بس كه جمعيت در آن هست، انباشته شده است.
اين چه وضعى است كه در ايران هست؟ اين چه آزادى است كه اعطا فرمودهاند آزادى را؟! مگر آزادى اعطا شدنى است ؟! خود اين كلمه جرم است، كلمه اينكه اعطا كرديم آزادى را، اين جرم است آزادى مال مردم هست، قانون آزادى داده، خدا آزادى داده به مردم، اسلام آزادى داده، قانون اساسى آزادى داده به مردم، (اعطا كرديم) چه غلطى است ؟ به تو چه كه اعطا بكنى؟ تو چه كاره هستى اصلش؟ (اعطا كرديم آزادى را بر مردم!!) آزادى اعطايى اين است كه مىبينيم، آزادى اعطايى كه آزادى حقيقتاً نيست، اين است كه مىبينيد، براى اين است كه مردم را اغفال كنند.
اينها نشستند و يك دستهاى را - شايد يك دستهاى را - درست كردهاند كه (اينهااز دارو دسته خودشان هست) گاهى وقتها يك چيزى بنويسند، يك كلمهاى بنويسند و ابهام كنند كه نه، آزاد است، قلم آزاد است، قلمها آزادند. البته در بين اينهايى كه مىنويسند عده شريفى هستند از همه طبقات كه مىنويسند كه الان با همه خطراتى كه هست، هم در قم يك عده كثيرى از فضلا و از مدرسين (ايدهم الله) هست كه مىنويسند فجايع را و همه مطالب را تقريباً مىنويسند و منتشر مىكنند و امضا مىكنند و هم در جناح هاى سياسى و حزبى است كه مىنويسند، منتشر مىكنند، مطالب را مىگويند، با جرات مطالب را مىگويند ولو اينكه مورد اهانت و خطر واقع مىشوند. البته در اينها، در بين اين جناح هاى به اصطلاح سياسى گاهى هم اشخاصى پيدا مىشوند و بعيد هم نيست كه خود دارو دسته آنها باشند و مطلب راخواهند منحرف كنند از مجرم اصلى به اين پايينها، به دولت مثلاً، آنها الان از خدا مىخواهند كه اينها هر چه مىگويند، از دولت بگويند، اعليحضرت را كنار بگذارند، مجرم اساسى و اصلى را كنار بگذارند، هرچه مىخواهند از دولت بگويند. يك وقتى كه ما مىخواستيم يك صحبتى بكنيم يك نفر را فرستادند كه شما از آمريكايىها صحبت نكنيد ولو از شاه هم بگوييد مانعى نيست. من گفتم ما همه اشكالمان در آمريكايى هاست همه گرفتارى كه ما داريم از دست آمريكا داريم، ما آن مجرم اصلى را بگذاريم و برويم سراغ اينهايى كه تبع هستند و آلت هستند؟! حالا در ايران البته مجرم دست دوم - مجرم دست اول عبارت از آمريكاست، مجر دست دوم عبارت از اين شاه است. ما حالا گرفتار اين مجرمى كه دست دوم هست و ديگران هيچ ديگر و ديگران چيزى نيستند كه چيزى باشند نه نخست وزيرش قابل ذكر است و نه وزرا و نه وكلا هيچ كدام اينها قابل ذكر اصلا نيستند، خودش هم قابل ذكر نيست
لكن چه بكنيم گرفتار شديم. الان علماى ايران گرفتارند آقا، ملت ايران الان گرفتارند نفس نمىگذارند بكشند، الان خيابان هاى ايران از كماندوها پر است از قرارى كه براى ما نقل كردند. همين دو سه روز پيش از اين كسانى آمده بودند. كه كماندوها در خانه آقايان هستند، در بين مردم هستند، قبل از اين هم مسلسل بود و تانك بود و از آن حرفها، چه شده؟ اين ملت چه كرده؟ غير از اين است كه مىگويد بگذاريد ما هم نفس بكشيم؟
دروازه تمدن بزرگ و زاغه نشينان!!
اين آقاى دروازه تمدن بزرگ ملاحظه نكرده خود تهران را، اين محله هاى تهران را آنطورى كه آقايان نوشتهاند چهل و چند منطقه هست كه در اين چهل و چند منطقه اين زاغه نشينها، اين چادر نشينها، اينهايى كه خانه ندارند اصلاً يا زير زمين يك سوراخى پيدا كردهاند و بيچارهها مثل حيوانات زندگى مىكنند يا يك چادرى درست كردهاند، مناطق زيادى چهل و چند منطقه را اسم بردند، محلشان را ذكر كردند، الان پيش من است صورتش، اين آقاى تمدن بزرگ نگاه نكرده است بهاين تهران كه جهل و چند منطقه بيچاره محرومند از همه چيزهايى كه آثار تمدن است، آب ندارند، برق ندارند، هيچ ندارند، هيچ چيز ندارند بيچارهها، اينها را از دهات بيرون كردهاند و اراضى دهات را گرفتند براى خودشان و اينها آمدهاند در تهران. تهرانش اينطور است كه چهل و چند منطقه، اينها از چادرنشينها و زاغه نشينهايى كه با فلاكت، با زحمت دارند زندگى مىكنند، با بيچارگى دارند زندگى مىكنند نوشته است كه اينها وقتى آب براى خودشان مىخواهند تهيه كنند، از يك محلى كه محل خودشان قريب صد پله يا بيشتر تا محل آب هست اين زن هاى بيچاره بايد بيايند سر آن فشارى آب بردارند كوزه را از اين پلهها شما فكر كنيد زمستان ايران را از اين پلهها بايد پايين بروند، چقدر زمين مىخورند، چقدر بيچارگى مىكشند تا يك خردهاى آب ببرند براى بچههايشان، اين آقاى تمدن بزرگ كجاست كه اينها را ببيند؟ اينها را نمىداند يا چشم هايش را هم مىگذارد كه نداند؟ همين دو سه روز، همين سه چهار روز پيش از اين در مشهد رفته در حرم مطهر سالوسى هايش را كرده و بعد هم آمده براى اين بيچارههايى كه خودشان جمع كردند آنجا يك عدهاى بيچاره را، نطق كرده تمدن بزرگ گفته، ما بعد از چند سال ديگر به كجا خواهيم رسيد و در بين فرمايشاتشان فرمودهاند كه بعد از چند سال ديگر جمعيت ايران 65 ميليون نفر مىشود و نفت هم نيست. آقا نفت را چه كسى دارد از بين مىبرد؟ هى مىگويد نفت نيست، نفت هست تو دارى نفت را از بين مىبرى، تو دارى نفت را به حلقوم آمريكا و ديگران مىكنى، نه اينكه نفت نيست. ما مخازن زياد داريم، شما داريد اين مخازن را از دست مىدهيد تا بعد از چند سال ديگر نفتش از بين برود و مردم بيچاره بشوند، بعد ايشان مىخواهند از انرژى خورشيد استفاده كنند، آقا چرا؟ اين حرفها چيست مىزنىآخر خجالت بكش، تو از انرژى خورشيد مىخواهى استفاده كنى ؟! بعدها ديگر استفاده از نفت لازم نيست ؟! ما از جاهاى ديگر استفاده مىكنيم ؟! آخر اين حرفها را براى چه كسى مىزنى ؟
خوب پس بگو ديگر در راديو نگويند اينها را،براى همان رعيتها بگويند ديگر در راديو نگويند كه مرم بشنوند، حتى نجف هم بشنود اين را، اروپا هم بشنوند اين را بخندد. اين زاغه نشينهاى ما كه در تهرانش چهل و چند منطقه را نوشتند پيش ما آوردند، الان موجود است پيش من مناطقش با اسم و رسم، تهران و از حضرت عبدالعظيم تا شميران گرفته، اين حومه همهاش تهران هست، جاهاى ديگر از تهران بدتر است جاهاى ديگر هست كه بعضى از آقايان كه آمدند پيش من، بعضى از محترمين تجار كه آمدند پيش من گفتند: اجازه بدهيد كه ما اين سهم امامى كه بدهكار هستيم از خودمان هم رويش بگذاريم يك آب انبار درست كنيم براى اين بيچارهها كه زن هايشان بايد از يك فرسخى (ظاهراً تعبيرش اين بود) آب بروند پيدا كنند بياورند براى خانه شان و بچه شايشان را سيراب كنند) ما هم اجازه داديم، و آب انبار را درست كردند يا نكردند من ديگر نمىدانم. همه مناطق اينطور است. شما خيال مىكنيد كه بله، يك عده وابسته و عرض مىكنم پيوستهاى هست در تهران كه يك سروصدا و يك شلوغى و چيزهايى هست از خارج و داخل و اينها، اينها را وقتى بعضى غافلها مىروند مىبينند خيال مىكنند كه ايران آباد است. ديگر الحمدلله همه اتومبيل دارند، همه پارك دارند همه چه. آقا اينها دارودسته خود همين اينها هستند و آن چپاولگرهايى كه دارند مردم را غارت كنند، چه وقت مردم عادى اينطور هستند؟ زاغه نشينها را برويد ببينيد، چادر نشينها را برويد ببينيد، برويد جنوب شهر را ببينيد، حتى شمال شهر اينطور هست، در خيابان آيزنهاور هم يكى از مناطقى است كه چادرنشين يا زاغه نشين دارد و برويد نگاه كنيد اينها را، بعد بگوييد كه ترقى كرده است و ما نزديكيم كه به دروازه تمدن بزرگ برسيم و خير همين روزها ديگر جشنش هم خواهيم گرفت!! اين از اين طرف، اين زاغه نشين هاى ما و اين بدبختهايى كه در ايران هست.
ملى كردن، وسيلهاى براى غارت ذخاير ايران
از آن طرف با اسم ملى كردن جنگلها، ملى كردن مراتع، ملى كردن آب ها، ملى كردن رودخانهاها، آب هاى زير زمينى، تمام جاهاى خوب را به شركت هاى بزرگ آمريكايى يا صهيونيستى يا انگليسى دادند دشتهايى كه براى مراتع جورى بوده است كه نوشتند (الان نوشتهاش پيش من است) نوشتند كه وقتى كه شوهر ملكه انگلستان آمد، رفت از دشت ارژن، فقط از دور ملاحظه كرد آنجا را و گفت كه بهترين جايى است كه در دنيا هست، بهترين مرتع است از براى دامپرورى هر جور دامى، اينها ملى كردند و بعد هم به انگليسىها دادند و الان هم آن طور كه به من نوشتند الان نوشته موجود است ملكه انگلستان با يك عده از ثروتمندهاى آنجا و شركتهاى آنجا اينجا را دارند چهكنند براى دامپرورى كه گوشت درست كنند، حالا براى خارج درست كنند يا به ما هم يك مقدارش را بدهند خدا مىداند. دشت عمران كه اطراف قزوين است مىگويند بهترين جاست از براى زراعت، تمام مردم آنجا را از آنجا كوچ دادند و آوردند بيرون مىدادند دست يهودىها، به اروپا، دادند دست آنها، آنها الان دارند آنجا استفاده مىكنند، شركتهاى آمريكايى و صهيونيستى دارند در آنجا بهره بردارى مىكنند و اين زمينهايى كه بهترين زمينهاست از براى كشت و زرع در دست آنهاست و اين ملت بيچاره گرسنه مانده است، بيچاره مانده است و
نمى داند چه بكند.اين تمدن بزرگ ماست!! مردم نان ندارند بخورند آقا مىفرمايند (تمدن! ما در تمدن بزرگ! شما را به تمدن بزرگ برسانيم) دشت مغان از دشتهايى است كه باز ملى كردند و مردمش را بيرون كردند و دامدارها از بين رفتند، اين را هم دادند دست يك دسته ديگرى. اين سد دز را كه هفتصد ميليون براى ساختن آن است و يك ميليارد و دويست ميليون دلار يا تومان هم خرج كردند براى كانالى كه آب برساند به آنجا، اين هم در تقديم اعليحضرت است و دارو دسته ايشان. صدوپنجاه روستا از بين رفت، اينها را از بين بردند و اينجاها را ملى كردند يعنى براى همه ملت لكن مال خود اعليحضرت و دارو دسته ايشان. اينها چيزهايى است كه نوشتند و گفتند شواهد هست در آن.
15 خرداد بايد سرلوحه قضايا و مبدا تفكر باشد
ما يك چنين زندگىاى داريم، ما يك چنين تمدن بزرگى داريم كه قبل از آمدن 15 خرداد جوان هاى ما را مىگيرند حبس مىكنند، قانون جنگل هم معلوم نيست اين جور باشد، مغول هم كه اين جور نبوده، حال اينكه آنها هم ياسا داشتند، قانون داشتند، به چه قانونى بايد گرفت فلان را، به چه قانونى بايد كشت فلان را، به چه قانونى بايد چه كرد. شما كه مردم را مىكشيد، بى قانون مىرويد منزل علماى اسلام، تا يك كسى بلند مىشود كه ما كارى نكرديم بعد مرديكه مىزند، مىكشد يكى هم نيست كه بگويد چرا؟ 15 خردادى كه - جناياتى كه اين مرد در 15 خرداد كرد معلوم نيست در تاريخ نظيرش اتفاق افتاده باشد - الانادر - كه مردم بيگناه را همين طور درو كردند، اشخاصى كه ديده بودند مىگفتند، مىگفتند كه همين طور مىآمدند، اين كاميونها مىآمدند، اين زره پوشها همين طور مردم را درو مىكردند و مىريختند توى خيابان ها. اين 15 خرداد را نمىگذارند يك كسى آه بكشد براى آن، لكن ملت ايران نبايد اين 15 خرداد را از ياد ببرند، خوب 15 خرداد بايد زنده بماند، يك جنايتى است كم آثارش بايد محو نشود. حالا بحمدالله به دست خودشان يكقدرى دارد زنده مىشود براى اينكه همين جلوگيرى و همين آدم گيرى و همينها زنده مىكند 15 خرداد را. ملت ايران نبايد 15 خرداد را از ياد ببرند و نبايد هيچ يك از جناياتى كه از 15 خرداد به اين طرف شده است و جلوترش به دست پدر اين شده است نبايد ملت ايران آنها را از ياد ببرد، اينها بايد سرلوحه قضاياى آنها باشد براى اينكه مبدا تفكر باشد، بايد سران قوم تفكر كنند در اين امور، 15 خرداد را بايد حفظش كنند، مىتوانند با جاروجنجال و هياهو و تظاهرات، نمىتوانند با مقاومت منفى و بيرون نيامدن از منازل، اگر مىبينند كه اينها مثل گرگ به جان مردم افتادند و جوانهاى اينها را مىخواهند بكشند، در منازل بمانند، يك جور تنفر است از اين رژيم و از اين آدم اعتراضاً در منزل بمانند، اگر مىتوانند تظاهر كنند اما از ياد نبايد برود، بايد اين زنده باشد و انشاءالله از ياد هم نمىرود.
حفظ وحدت كلمه يك تكليف الهى است
دنبال اين مطلب آن چيزى كه مهم است اين است كه بايد تمام جناحها تمام جناحهايى كه در ايران هست، از جناح مرجعيت و علميت تا جناح ارتش، تا جناح بازارى، تا فرهنگستانى، تا دبيرستانى، تا دانشگاهى، تا بيابان نشينها، تا كوخ نشينها، تمام اينها بايد تفكر كنند و مورد تفكر خودشان قرار بدهند و سران قوم بايد روابط داشته باشند باهم متفرق نبايد باشند. امروز روزى نيست كه شماها با تفرقه كار انجام بدهيد، اگر چنانچه تفرقه داشته باشيد تا آخر همين هستيد و از همين بدتر. تكليف است، تكليف الهى است، بايد با هم باشيد، بايد اين جناحها روابط زيرزمينى با هم داشته باشند بزرگانشان، بايد آشكارا نباشند، زير زمينى باشد روابطشان اما روابط داشته باشند كه اگر يك وقتى بناشد صحبت كنند، همه صحبت كنند، اگر يك وقتى بنا شد كه چنين كنند، همه چنين كنند، اگر يك وقتى بناشد ساكت باشند، همه ساكت باشند، دست واحد باشند، نه متفرقات. كه يكى حزب بخواهد درست كند، آن يكى مثلاً فرض كنيد چه درست كند، اين صحيح نيست، ما همه بايد يد واحد باشيم. مسلمين بايد يد واحد باشند، اگر مسلمين يد واحد باشند كسى نمىتواند مقابل اين جمعيت قيام كند، هيچ غلطى نمىتوانند بكنند، نه اينها ممالك ديگر هم غلطى نمىتوانند بكنند اگر اينها يد واحد باشند.
همه مكلفيم كه بر ضد شاه قيام كنيم
لكن آنها تفرقه مىاندازند و ما هم باور مىكنيم، بايد اين باورها را كنار گذاشت، بايد اين ظاهر الصلاح بودن اينها را كنار گذاشت، بايد اين سالوسى كه هر سال يك دفعه يا دو دفعه به مشهد مىرود و مقابل حضرت مىايستد و (بايد ديد حضرت چه مىگويد به اين آدم. خدا مىداند اگر حضرت زنده بود از را راهش نمىداد. مگر مىشود اين فاسد فاجر را حضرت رضا راه بدهد؟ يك آدم قاتل جانى را راه بدهد؟ لكن حالا ايشان كه نيستند) يك آخوندى هم مىبرند تعريف مىكند و هياهو مىكند و اينهاكه مردم همه به اعليحضرت چه دارند و فلان و خودش هم رفته در يك جاى ديگر ببين چه كرده. چه حرف هائى!.
بايد روابط باشد، بايد كارهاى شما روى روابط و ضوابط باشد، بايد روى يك برنامه باشد كارهاى مسلمين، بايد احزاب با هم دست به هم بدهند، اين حزب كذا و آن حزب كذا، هر كه براى خودش كار بكند، نباشد، بايد انگشت روى جانى بگذارند اگر مىشود به صراحت، اگر نمىشود با تلويح و اگر هم نمىشود جنايت را به كسى ديگر متوجه نكنند، همين بگويند جنايت هست. (دولت اين كار را كرده) دولت چيست؟ (شهربانى اين كار را كرده) شهربانى چيست بيچاره؟ همين ديروز، پريروز، ديروز بود كه بعضى آقايان آمده بودند گفتند كه 17 نفر از اينهائى (حالا صاحب منصب بودند يا كسان ديگرى) كه آوردند به قم براى جنايت، 17 نفرشان قايم شدند و از قرار مذكور اين گردشى كه كردند در قم وتفتيش كه از همه جا كردند از براى پيدا كردن اين مسلحين بوده است، اينها با اسلحه قايم شدند. الان در ارتش هم همين طور است شما خيال مىكنيد ارتش دل خوشى
دارد از اينها؟ كسى كه زمام همه ارتش را بدهد به دست چهار نفر آمريكايى، مستشار آمريكايى كه همه جهات در دست آنها باشد، اين بيچارهها همه در تحت فشار باشند اينها دل خوش دارند؟ مگر اصلاً غيرتمند نباشند والا اگر كسى غيرتمند باشد دل خوش نمىتواند داشته باشد، نبايد اينها هم ساكت باشند، اينها هم روابط بايد داشته باشند، بين احزاب و لشكرىها، بين لشكرىها و روحانيون همه بايد با هم روابط داشته باشند و نقشه بكشند براى زوال اين آدم. ملت اسلام و ملت ايران با اين آدم آشتى نخواهد كرد، اگر يك كسى بگويد آشتى، اين خائن است آشتى نخواهد كرد با اين، نه هيچ ملائى آشتى با اين مىكند و نه هيچ كافرى آشتى مىكند و نه هيچ مسلمانى آشتى مىكند، راه آشتى نمانده است، خوب چه راهى گذاشتند براى اين؟ اينهمه جوان هاى ما را كشتند، باز هم آشتى؟ اينهمه به مقدسات ما توهين كردند، باز هم آشتى؟ آشتى چيست؟ ما آشتى نداريم، دروغ نسبت مىدهند به آقايان عظام دروغ نسبت مىدهند، كسى آشتى ندارد با آنها و امكان ندارد يك همچو چيزى. يك ملتى كه همه چيزش به باد رفته است، حيثيت و جهات معنوى و ماديش به باد رفته است و همه را آين آدم به باد داده است، خوب چطور آشتى بكند با اين؟ همان طورى كه يكى از بزرگان سياسيون گفته است كه يكى از دو راه دارند مسلمين، ايرانىها، يا آزادى يا بودن اين، يا بايد اختيار كنند بودن اين را و همين طور تا آخر تحت فشار باشند و يا بايد اختيار كنند آزادى را و اين را بيرونش كنند و چون آزادى را حتماً خواهند اختيار كرد پس اين را حتماً انشاءالله خواهند بيرون كرد. تكليف هست آقا براى همه ما - يك چيزى نيست كه تكليف است، تكليف الهى است، يك ملتى همه چيزش را دارد از دست مىدهد و از دست داده است، اهتمام به امور مسلمين از اوجب واجبات است، بايد شما محكم به اين امر باشيد والا (فليس بمسلم). اين از امورى است كه لازم است بر همه ما، همه مكلفيم كه اين كيان اسلام را در ايران حفظ كنيم. اين آدم نه با اسلام خوب است و نه با قرآن خوب است و نه با حضرت رضا خوب است، كسى كه با اسلام آشنايى داشته باشد اين طور، جسارتها نمىكند. ما همه مكلفيم كه برضد اين قيام كنيم، قيام قلمى قيام قولى، هر وقت هم شد قيام به سلاح، هر وقت، وقت پيدا كرديم اول كسى كه سلاح را به دوشش بگيرد خود منم اگر توانستم، هر وقت هم نتوانستم حرف مىزنم، صحبت مىكنم
همه حيثيات ايران يك حيثيت انگلى است
بعد از اينكه همه اين چيزها، همه مراتع ما را از بين بردند (قريب 40 هزار نوشته است) قريب 40 هزار قنات خشك شده است در ايران براى اينكه اين سدها را كه بستند يا چه كردند، اين قناتها خشك شده است و قهراً وقتى قناتها خشك شد زراعت نمىشود، وقتى زراعت نشد مردمش كوچ مىكنند و مىآيند به فقر و فلاكت در تهران يا در يك شهر ديگرى و تعمد در اين كار هست كه مردم را جمع كنند در شهرها كه مبادا در دهات مخالفت شروع بشود و دهات مشكل است مهارش. آنهايى كه يك نحو شم سياسى دارند، مىگويند مسأله اين است كه مىخواهند كوچ بدهند دهاتىها را، كوهستانىها را، بختيارىها را كه در كوهستان هستند عرض مىكنم كه بلوچها كه در صحرا
و كوهستانها هستند، اينها را مىخواهند كوچ بدهند به شهرها تا بتوانند كنترل كنند اينها را يعنى هر وقت اينها بخواهد صدايشان درآيد با توپ و تانك بتوانند اينها را كنترل كنند، اما اگر چنانچه در جاهاى مرتفعات باشند اينجا نمىشود كنترل كرد، يك وقت مىبينى تمام قشرها برخلاف قيام مىكنند و آن وقت سرايت مىكند به همه جا. حالا يا اين است نكتهاش، يا نكته (استفاده) است كه همه را به دست چپاولگرهاى شرق و غرب بدهند. هر چه هست الان وضع ايران يك وضعى است كه نظير نداشته است يعنى اگر از حيث جنايات، آدمكشى و اينها نظير داشته از حيث اين جور منافع ايران را به باد دادن، شما نمىتوانيد نظير برايش پيدا كنيد در اعصار سابق برسيم تا هر جا مىخواهيد جلو برويد، يك همچو موردى كه تمام مراتع خوب ايران را به غير داده باشند و به شركتهاى خارجى داده باشند، تمام شيلات ما را، شيلات ايران را، هم طرف جنوبش را، هم طرف شمالش را از دست مردم گرفتهاند و شركتهاى خارجى دارند اداره مىكنند، اينجا نوشته است هفت هزار نفر در شمال كشته شده است تا شيلات را دولت ملى كرده به اصطلاح خودش و ضبط كرده و داده دست شركت هاى بزرگ. آن نفت ما، آن ماهيگيرى، شيلات ما، آن مراتع ما، آن جنگل هاى غنى ما، جنگلها را شما خيال كرديد ملى كردند يعنى به نفع ملت. اين لفظ است، ملى كردن مثل همان دروازه تمدنى است كه مىگويد، اين هم يك لفظى است كه القاء مىكنند، واقعيت ندارد. بعضى از جنگلهاى بسيار خوبى كه چوبش براى همه چيز خوب است به يك شركت رومانى دادند و آنها دارند مىخورند. ايشان در اين نطقش گفته بود كه سابقاً پيش از اين، يك چند سال پيش از اين ايران بين دو منطقه روس و انگليس تقسيم شده بود و ما آمديم و چه، آخر اين حرفها من نمىفهمم چطور او شعورش نمىرسد، يا مىرسد و مىخواهد اين چند نفر را اغفال كند؟ پس چرا در راديو مىگويد؟ ما ايران را نجات داديم از اين دو منطقهاى؟ خوب شما چطور ايران را نجات داديد؟ شما كه الان مراتعتان را يك مقدارش را خانم انگليسى با دارودستهاش دارد مىخورد، يك مقدارش را هم كه آمريكا و صهيونيستها دارند مىخورند، يك مقدارش هم كه خودتان و بچهها و زاد و ولدتان داريد مىخوريد، اين چه ملى شدنى است؟ اين چه نجاتى است كه ما همه منافع مملكتمان را بايد به آنها بدهيم و خودمان خدمتگزار باشيم براى آنها باز؟ ملت ما بايد خدمت كنند و همه منافع خودشان را منافعى كه از دستشان پيدا مىشود، از هوششان پيدا مىشود، از هوششان پيدا مىشود تسليم آنها بكنند؟ (ما نجات داديم ايران را، كجا نجات داديد ايران را؟ شما ايران را به باد داديد تا آخر، شما فرهنگ ايران را بكلى از بين بردهايد. ما اگر يك طبيبى حالا بخواهيم بايد برويم به انگلستان، هر چند روز يك نفر راه مىافتد مىرود انگلستان براى معالجه، خوب اگر ما طبيب داشتيم چرا انگلستان مىرفتيم؟ شما دانشگاه را از بين بردهايد، الان ما دانشگاه نداريم، يك صورتى است و نمىگذاريد هم حتى اين صورت محفوظ بماند، چه بكنند بيچاره دانشجوها؟ آن استادان دانشگاه چه بكنند از دست اين هيولا؟ همه حيثيات ايرانى يك حيثيت انگلى است، تمام حيثيت ايران را اين آدم به باد داده و انگل كرده، آنقدر كه شده استفاده بشود داده به شركت هاى بزرگ و يك قدرى هم با اجازه آنها خودش و دارو دستهاش خوردهاند و اين بيچارههايى كه در روستاها بودند و به قول خودش
دهقان ما درست كرديم، دهقانهاى بيچاره را از آنجاها كوچ دادند آوردند، اين چادرنشينهاى اطراف تهران و آن زاغه نشين هاى اطراف تهران اين همين بيچاره دهقانىهايى بودند كه دامدارى مىكردند و براى مملكت ايران پشم و روغن و نمىدانم گوشت تهيه مىكردند، همه اينها از بين رفت حالا بايد همه از خارج بيايد، گوشتش از خارج بيايد و گندمش از خارج بيايد چه كشاورزى ما را به كلى از بين برده است، فرهنگ ما را از بين برده، ارتش ما را از بين برده، حيثيت ارتش ما را از بين برده، روحانيت ما را خيال دارد از بين ببرد و موفق نخواهد شد انشاءالله.
متفق الكلمه خواستار رفتن شاه باشيد كه تخلف از اين امر خيانت به اسلام است
الان تكليف است، همه ما مسلمين، وحدت كلمه و اول كه: اين نباشد ما بعد خودمان درست مىكنيم) در راس همه كلمات كه همه متفق الكلمه بايد باشند و اگر كسى تخلف كند، به اسلام خيانت كرده، اين است كه اين نبايد باشد. اگر شما در نوشته يك حزبى ديديد كه از آن بيرون مىآيد كه ما قانون اساسى مىخواهيم، بطور مطلق اين را گفتن، معنايش اين است كه ايشان (شاه) بايد باشد اين خيانت است، بايد آنهايى هم كه مىگويند قانون اساسى و حقوق بشر، بگويند قانون اساسى بعد از اصلاح اين موادى كه با سر نيزه درست شده است. ما شاهد قضيه بوديم كه اين موادى كه درست شد و اينها را به اين سلطنت منحوسه رساند با سرنيزه بود، با سر نيزه رضاخان بود نه اينكه مردم يك مجلس درست كردند و يك چيزى خود مردم اختيارى نداشتند، سر نيزه اين كارها را كرد. اين مواد، موادى است كه مقبول ملت نيست و اين موادى كه حكومت اينها را تثبيت كرده بايد از بين برود. قانون اساسى با متمم قانون اساسى، با اصلاحاتى كه متمم قانون اساسى كرده ما هم حرفى نداريم اما با اصلاحاتش. آن كسى كه بگويد قانون اساسى و تعقيب نكند اين معنا را كه بايد اصلاح بشود (ولو به طور ابهام كه پس از اصلاح)، اين آدم بدانيد كه اين مشى صحيحى ندارد يا ملتفت نيست، حالا من كه مىگويم، ملتفت بايد بشود.
ما همه موظفيم كه روابط داشته باشيم، بين ما و خارج، بين جناح هاى داخل و جناح هاى خارجى، بين علماى اسلام با ساير علما، علماى مراكز با ساير علماى بلاد، بنى علماى اسلام با احزاب. روزى نيست كه حزب عليحده باشد و عالم عليحده، حزب خودش هيچ كار ازآيد، عالم احتياج دارد كه احزاب باشند در كار، اين دو طايفه هستند كه مسلمين را بايد باهم، مسلمين ايران را بايد با هم جوش بدهند و همه با هم روابط داشته باشند و با صاحب منصبان هم باز روابط داشته باشند، ايجاد روابط بايد باشد با صاحب منصبهايى كه شرافتشان از دست نرفته و شريف هستند، زياد است باز بين اينها، زياد است كه خون دل مىخورند بيچارهها از اين گرفتارى و آنها هم بايد روابط داشته باشند تا يك روزى كه بشود قيام بشود و با قيام، اين آدم نباشد انشاءالله، حكومت اسلامى باشد انشاءالله احكام اسلام جريان پيدا كند. الان كه از احكام اسلام در ايران خبرى نيست طلاقش مطابق احكام اسلام است؟ نكاحش مطابق اسلام است؟ معاملاتش مطابق
احكام اسلام است؟ چه چيزش اسلام است؟ همين من مىروم زيارت حضرت رضا، درست مىشود با اين؟! يك رياكارى كار را درست مىكند؟!مردم ديگر گول مىخورند از تو؟!
خداوند انشاءالله ايرانىها را بيدار كند و از اين بيدارتر، حوزه هاى دينى را حفظ كند، حوزه هاى اسلامى را حفظ كند. خداوند انشاءالله دست اجانب را از اين مملكت كوتاه كند، همه ممالك اسلامى را با هم متحد كند.
والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته