0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  1:35 AM

 

صحيفه نور ج 2 صفحه 231

تاريخ 6/8/57

بيانات امام خمينى در مورد ابعاد سياسى - عبادى احكام اسلام و كيفيت حكومت اسلامى

مراتب و اختصاصاتى كه انسان را از حيوانات ممتاز مى‏سازد

بسم الله الرحمن الرحيم

...انسان را به همه ابعادى كه از براى انسان هست. انسان، خود انسان عبارت از اين صورت ظاهر كه مى‏خورد و مى‏آشامد و - عرض مى‏كنم كه - ساير كارهايى كه ساير حيوانات هم انجام مى‏دهند اينقدر نيست، با ساير حيوانات فرق‏ها دارد. اين مقدارى كه مى‏بينيد كه انسان در عالم طبيعت زندگانى مى‏كند ساير حيوانات هم، ساير موجودات طبيعى هم، همه در اين عالم طبيعت، آنهايى كه زندگى حيوانى دارند، زندگانى حيوانى مى‏كنند و با انسان مشتركند و آنهايى كه زندگيشان نباتى و كمتر از اوست هم اين زندگانى را دارند. در ميان همه موجوداتى كه در اين طبيعت موجود هستند انسان اختصاصاتى دارد كه ساير موجودات ندارند - انسان - يك مرتبه باطن، يك مرتبه عقليت، يك مرتبه بالاتر از مرتبه عقل در انسان به قوه هست، از اول در سرشت انسان هست كه اين انسان از عالم طبيعت سير بكند تا برسد به آنجايى كه وهم ماها نمى‏تواند برسد و همه اينها محتاج به تربيت است. همانطورى كه تربيت‏هاى مناسب با طبيعت هست، تربيت‏هاى مناسب با مراتب ديگرش هم هست كه بعضى‏هايش را بشر مى‏تواند مطلع بشود و بعضى‏هايش را و بيشترش را بشر نمى‏تواند مطلع بشود. اطلاع را خداى تبارك و تعالى دارد و بعث انبياء براى اين است كه اين بشر اين چيزهايى را كه اطلاع ندارد، اين مراتب از انسانيت را كه خود بشر مطلع نيست و كيفيت تربيت را تا اطلاع بر خود درد و دوا نباشد نمى‏شود معالجه كرد - انبياء آمدند تا اين انسان را به آن مراتبى كه كسان ديگر، علماى طبيعت نمى‏توانند اين مراتب را اطلاع پيدا كنند و تربيت كنند انسان را، اين مراتب را تربيت بدهند و نمو و مورد ارتقاء بدهند. تمام علماى طبيعت به هر مرتبه‏اى كه برسند، آخر اداركاتشان، اين مراتب ادراكات همين خصوصيات عالم طبيعت است. از عالم طبيعت به ماوراى اين عالم طبيعت كه آن عالم با اين عالم در موجوديت شبيه‏اند والا در مرتبه وجود، آنجا خيلى بالاتر از اينجاست و ما الان خواب هستيم و آنجا را الان با اين چشم طبيعى نمى‏توانيم ببينيم چون انسان قابليت اين را دارد كه تربيت بشود و آن مراتب مافوق طبيعت را هم پيدا بكند و كسى نيست كه به انسان اين نحو تربيت را بكند، خداى تبارك و تعالى انبياء را مامور فرمودند كه اينها بيايند و تربيت كنند اين انسان را كه برسد به آن مراتب مافوق طبيعت و هر چيزى كه در آن قابليت هست فعليت پيدا بكند و تربيت يك تربيت الهى بشود.

صحيفه نور ج 2 صفحه 232

احكام اسلام، نسخه‏هايى از طرف اطباى روح‏

شما آقايان كه در خارج از كشور يا در داخل كشور، جوان‏هايى كه مورد علاقه ماها هستيد و شماها مثل فرزندان ما هستيد و در خارج كشور يا در داخل وارد زندگى تازه شده‏ايد، شما الان همين صورت ظاهر عالم طبيعت را مى‏بينيد و فعاليت‏هاى شما هم مربوط به همين رشته است. اينكه من براى شما مى‏خواهم عرض كنم، اين است كه شما همان فقط رشته طبيعت را و چيزهايى كه مربوط به طبيعت هست مثل همين مبارزاتى كه الان‏شود ولو اين مبارزات، مبارزات الهى است و براى رساندن اين مردم‏است به حقوقشان و اين البته با امر الهى است لكن تمام اين معانى كه حاصل بشود، اينها چيزهايى است كه مربوط به همين عالم طبيعت است و ما يك مراتب بالاترى داريم كه بايد شماها به آن توجه كنيد. آن عباداتى كه انبياء آورده‏اند و شما را به آن دعوت كردند مثل نماز، مثل روزه، مثل حج، اينطور چيزها، اينها يك امورى هستند كه، نسخه‏هائى هستند از طبيب‏هاى واقعى كه آمدند شما را برسانند به يك مرتبه كمالى كه همانطورى كه از طبيعت استفاده مى‏كنيد مادامى كه در طبيعت هستيد، وقتى كه نفوس شما از اين طبيعت بيرون رفت و نفس عاقله شما در يك عالم ديگر رفت آنجا هم با يك تربيت صحيح رفته باشد و يك زندگانى كاملاً سعادتند شما داشته باشيد. من به گوشم اينجا مى‏خورد كه بعضى از اين جوان‏هاى ما نسبت به اين احكام ظاهرى اسلام مثل نماز كه بسيار در اسلام اهميت دارد، اينها خيلى آنچنان تمام و تام عمل نمى‏كنند و اين مسأله، مسأله‏اى است كه اسباب تأسف ماست كه شما جوان‏هاى مسلم به آن نسخه‏هائى كه اطباى روح داده‏اند عمل خداى نكرده نكنيد و بعد در عاقبت يك وقت پشيمانى براى شما پيدا بشود كه آنوقت دستتان ديگر كوتاه باشد. اسلام مثل مسيحيت نيست كه فقط يك جهت را ملاحظه كرده باشد، اسلام تمام جهاتى كه انسان به آن احتياج دارد، برايش احكام دارد. احكامى كه در اسلام آمده است، چه احكام سياسى، چه احكامى كه مربوط به حكومت است، چه احكامى كه مربوط به اجتماع است، چه احكامى كه مربوط به افراد است، احكامى كه مربوط به فرهنگ اسلامى است تمام اينها موافق با احتياجات انسان هست يعنى هر مقدارى كه انسان احتياج دارد، احتياج به طبيعت دارد احكام طبيعى هست. اين احتياجات به ماوراى طبيعت كه من و شما الان از آن غافل هستيم انسان دارد، آنهم احكام دارد اسلام براى اينكه اين احتياجات را رفع بكند و به عبارت ديگر براى اينكه تربيت كند ما را و ما را سعادتمند كند. تفاوت حاكمان حكومت‏هاى اسلامى با سلاطين خداى تبارك و تعالى هيچ احتياجى به اعمال ما و خود ما ندارد، انبياء هم احتياج به من و شما و به اعمال ما ندارند. تمام زحماتى كه انبيا كشيدند، وقتى كه ما كيفيت زندگى آنها را مطالعه كنيم، زندگى حضرت موسى، حضرت عيسى سلام الله عليهما را و خصوصاً زندگى حضرت رسول اكرم پيغمبر خودمان را اگر ملاحظه كنيد و به تاريخ اسلام و به تواريخى كه حكايت از اينها كردند و از زندگيشان‏

صحيفه نور ج 2 صفحه 233

كردند ملاحظه كنيد و مى‏فهميد كه اينها تشكيل حكومت بعضى‏شان دادند، احكام حكومتى دارند لكن خودشان وقتى به زندگيشان مراجعه كنيد مى‏بينيد كه اصلاً مثل روساى جمهورى يا سلاطين اين عالم اصلاً نبودند، يك شكل ديگر، يك وضع ديگر داشتند در ممالك ديگر، هم در زمانشان تحت لواى ايشان بوده است در عين حال وقتى زندگيشان را، كيفيت معاشرتشان را ملاحظه مى‏كنيم مى‏بينيم كه اصلاً اين طور مسايلى كه رئيس كلانترى يك ناحيه داشته، ايشان نداردچون كه با وجودى كه الان سلطان حجاز است و فرمانفرماى حجاز است وقتى كه توى مسجد نشسته است و رفقاى خودش، اصحاب خودش نشسته‏اند، آدم‏هايى كه از خارج مى‏آيند نمى‏توانند بفهمند كه كدام يكى از اينها آن پيغمبرى است كه رئيس اينهاست و كدام سايرين هستند.

معاشرتش اين طور بوده است خيال نكنيد يك همچو مسندى كه حالا من پيرمرد را شما نشانده‏ايد، او هم روى مسند نشسته باشد، او روى همانجايى كه شما نشسته‏ايد، همانجورى نشسته بوده است كه وقتى از خارج مى‏آمدند نمى‏فهميدند كه اين پيغمبر است يا آن يكى. وضعش اينطور بوده است، اين طور نبوده كه مثل رئيس جمهورهاى حالا اگر كسى بخواهد خدمتشان برسد بايد مدتها زحمت بكشد، آن هم چه شخصى باشد، همه مردم كه نمى توانند بروند پيش او. در مسجدش باز بود و همه مى‏آمدند، غنى وفقير و درويش و مسكين و همه مى‏آمدند پيش ايشان حرف هايشان را مى‏زدند و جواب هايشان را مى‏شنيدند ومسائلشان را گوش مى‏كردند و اينها، وقتى هم منزل داشتند يك مسجدى اينها داشتند، خيال‏كنيد مثل مسجد حالاى مدينه بوده، يك تكه زمين بوده‏و دورش را با چوبهايى ازدرخت و شاخه‏هايى از درخت محفظه‏اى گرفته بودند كه حيوانات نروند آن جا. آن مسجدشان بوده است و يك دوسه تا هم‏چند تا هم خانه، اطاق گلى درست كردند درآن ودرآن هم ابداً هيچ ابداً از اين تجهيزات كه حتى منزل تو و من دارد نداشته. اين پيغمبر اكرم وقتى مى‏آييم سراغ حضرت امير سلام الله عليه كه وصى به حق اوست آنوقتى كه حضرت امير سلطنت حالا من جسارت مى‏كنم بگويم سلطنت و امام يك ممالك بزرگ بوده است و تمام حجاز و تمام عراق و تمام سوريه و لبنان و مصر وايران و همه اينها تحت لواى او و تحت حكومت او بوده است، خودش زندگيش چه جور بوده است؟ باز مثل اميرالامرا بوده‏است؟ يك پوستى داشتند، پوست گوسفندى داشتند كه شب‏ها آن طور كه نقل مى‏كنند و تاريخ دارد مى‏انداختند خودشان و همسرشان روى آن مى‏خوابيدند، روزها همين پوست گوسفند را علف مى‏ريختند توى آن براى آن شترشان كه علف بخورد. اين حكومت اسلام. حضرت امير سلام الله عليه با دست خودشان، با كلنگ خودشان قنات درست مى‏كردند. در تاريخ هست همان روزى كه بيعت كردند با حضرت امير به خلافت آن هم خلافتى كه دامنه‏اش اين قدر زياد بود همان روز بعد از اين كه بيعت تمام شد، ايشان بيل و كلنگش را برداشت رفت سراغ آن كارى كه مى‏كرد، كار مى‏كرد، آن وقت كار كه مى‏كرد نه اين كه كار مى‏كرد براى استفاده خودش كه حا قنات داشته باشد، وقتى كه آب زد بيرون آن وقت قلم و كاغذ را گرفت وقفش كردبراى فقرا - و براى مثلاً

صحيفه نور ج 2 صفحه 234

چيز وقف كرد - ما يك همچنين حاكمى مى‏خواهيم، ما كه اين قدر زحمت مى‏كشيم و فرياد مى‏زنيم و ملت اسلام را دعوت مى‏كنيم، دعوت مى‏كنيم كه ما يك حاكمى مى‏خواهيم. يك سلطانى مى‏خواهيم كه خيانتكار نباشد. داشت حساب بيت‏المال را مى‏كرد، حساب زكات و چيزهائى كه، ماليات‏هايى كه به بيت‏المال بايد مردم بدهند، چراغ روغنى‏اش (آن وقت چراغ مثل اينكه با روغن روشن مى‏شده) پيه‏سوز به اصطلاح ما، اين چراغ روشن بود و حضرت مشغول نوشتن حساب بود، يك كسى آمد (به حسب آن چيزى كه نقل شده است) كسى آمد با حضرت صحبت بكند حضرت آن چراغ را خاموش كرد گفت آن وقت كه اين روشن بود براى حساب بيت‏المال مسلمان‏ها بود حالا كه خواهيد با من صحبت كنيد مربوط به اين نيست من چراغ را خاموش كردم، مال مردم، مال بيت‏المال است، من حق ندارم.

حكومت اسلامى مانعى براى خيانت، غارتگرى و هرج و مرج

حالا شما ملاحظه كنيد كه اين رئيس‏جمهورها چه مى‏كنند، اين سلاطين چه مى‏كنند، چون از آنها اطلاع نداريم برگرديد ايران را نگاه كنيد، برگرديد ببينيد كه اين آقا كه حالا اين همه فساد كرده چه مى‏كند، با بيت‏المال مردم چه مى‏كند، با بيت‏المال مسلمين. ما يك چنان حاكم‏هايى را مى‏گوئيم كه، هى مى‏پرسند اسلام چيست، اسلام چيست؟ اسلام يك چيزى نيست كه بخواهد همه چيز را به هم بزند. اسلام تمام نظام طبيعت را حفظ ميكند، فسادهايش را جلوگيرى مى‏كند. حكومت باشد اما حكومت چپاولگر نباشد، حكومت خائن نباشد، نه اين كه مى‏خواهد حكومت را به هم بزند، خوب آنها خودشان حكومت داشتند. سلطنت به معناى حكومت (نه به اين معناى خلافكارى و اينها) به معناى حكومت اسلامى هست، حاكم اسلامى است، نظام اسلامى هست لكن اين چپاول‏ها و اين دزدى‏ها و اين خيانت‏ها نيست، منهاى اينهاست.

فرياد ما كه مى‏گوئيم كه حكومت اسلامى مى‏خواهيم و مرگ بر اين سلطنت كثافت‏كارى، براى اين است كه ما مى‏بينيم كه خودمان مى‏دانيم، و هم يك وقت تاريخ مى‏خوانيم، سلاطين سابق هر چه بودند، جبار بودند لكن خيانت در آنها كم بوده جبار بودند، تبهكار بودند، تعدى مى‏كردند به مردم اما مملكتشان شان را به يك مملكت ديگرى، منافع مملكتشان را به مملكت ديگرى نمى‏دادند. من نديدم كه يكى از سلاطين سابق مملكتش را فروخته باشد به يك كسى، منافع مملكتش را تقديم ديگرى كرده باشد، اين اخيراً شده و خصوصاً در زمان اين آقا، در زمان اين سلطان مفسد اين مسائل پيدا شده است كه هر چيزى كه ما داريم اينها از بين برده‏اند. زندگى خودشان اين زندگى است، زندگى شما اين است كه مى‏بينيد، توى اينجا بنشينيد، توى اين جاهاى نم. اين زندگى آنهاست. كه من اين را دو سه دفعه گفته‏ام تا حالا (كه نوشته بود كسى براى من و يا در مجله خواندم، الان يادم نيست) كه يكى از خواهرهاى اين آقا يك ويلايى در كجا تهيه كرده كه پول آن ويلا را من الان يادم نيست، خيلى قلم درشت محيرالعقولى بود، آنى كه يادم هست اين كلمه‏اش است كه پنج ميليون دلار خرج گلكارى و تزئينات گلكاريش شده يعنى 35 ميليون تومان. ما يك همچنين سلطانى ديده‏ايم كه چراغ را خاموش‏

صحيفه نور ج 2 صفحه 235

مى‏كند كه آن چراغ به قدر دو دقيقه كه با اين شخص مى‏خواهد صحبت عادى بكند، صحبت رفاقتى مثلاً بكند اين ديگر روشن نباشد، خودش هم دستگاه بارگاهش اين مسجد است، توى اين مسجد مى‏آيد مى‏نشيند، همه مى‏آيند حرف‏هايشان را به او مى‏زنند، از مسجد هم لشگر درست مى‏كند مى‏فرستد به اين طرف آن طرف براى عرض مى‏كنم پيشرفت اسلام لكن زندگيش همين است كه عرض كردم كه يك پوست هست و وقتى كه شب مردنش، شب شهادت حضرت، وقتى كه مهمان بود منزل دخترش نمك آورد و شير، گفت تو چه وقت ديده بودى كه من (بر حسب نقل) دو تا چيز همراه بخورم، رفت نمك را برداشت فرموده كه، به جاى نمك شير را بردار، نان با نمك را خورد آن سلطان حجاز، ايران، سوريه، لبنان، عراق، ماوراى اينها، اردن و امثال ذلك. اين شب آخر زندگى ايشان در حال آن قدرتمندى. ايشان، خواهر بزرگوار!! اين آقا خواهر جنايتكار اين جنايتكار، پنج ميليون دلار خرج گلكارى، نوشته بود خرج گلكارى اين ويلائى كه ايشان تهيه كرده است در خارج كرده. ديشب هم كه در يكى از روزنامه‏هاى اينجا من خواندم كه نوشته بودند،كه آورده بودند كه شب چهارم آبان شاه خودش با فرح جشن گرفته براى اينكه ديگران كه از خانواده او بودند همه رفته‏اند، پول‏ها را برداشتند و رفتند. مال اين ملت رفت به آمريكا و چند روز پيش از اين هم گفتند كه از ايران تلفن كرده بودند كه يك طياره پر از جواهرات، جواهرات سلطنتى را نقل كردند به آمريكا. حالا كه ايشان احتمال رفتن مى‏دهد دارد چپاول مى‏كند اين ملت را، دارد مى‏برد. ما كه حكومت اسلامى مى‏گوئيم اين هرج و مرج نبايد باشد، به ما مى‏گويند كه شما حكومت اسلامى مى‏خواهيد بكنيد، مى‏خواهيد كه اصلش چرخ اين مملكت را بخوابانيد. اين غلط است كه مى‏گويند اينها تبليغات باطل است، ما چرخ‏ها را به راه ميخواهيم بيندازيم. الان چرخ‏هاى مملكت طرف اروپا دارد حركت ميكند، نفت‏هاى شما الان به اروپا و به آمريكا دارد مى‏رود. ما ميخواهيم جلوى اين گرفته شود، يك مقدار عاقلانه‏اش فروش برود آنهم ارز دست ما بيايد نه اينكه نفت ما را ببرند و پايگاه براى آمريكا درست بكنند، عوض آن اين باشد كه اسلحه بياورند و پايگاه براى آمريكا درست كنند. ما مى‏گوئيم هرج و مرج بايد نباشد، نمى‏گوئيم حكومت نمى‏خواهيم، ما حكومت مى‏خواهيم اما اين نحو حكومت، نه به آنطور. البته هيچ كس نمى‏تواند آنطور اما يك حكومتى باشد كه دزد نباشد، لااقل خيانتكار و جنايتكار نباشد، يك حكومتى كه براى اينكه يكدفعه بگويند مرگ بر شاه، يك عده‏اى را نكشند - شما خيال كرديد كه اگر - در هر صورت مسأله اين است، حكومت اسلامى اين است، از حكومت اسلامى شما را نترسانند، حكومت عدالت است، حكومت است كه زندگى شما را زندگى مرفه انشاءالله قرار مى‏دهد، براى مردم نفع دارد، براى مردم همه‏اش منفعت است و اميد است انشاءالله به زودى اين عمل انجام بگيرد.

و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها