0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  1:33 AM

 

صحيفه نور ج 2 صفحه 206

تاريخ: 3/8/57

بيانات امام خمنى در مورد عفو زندانياان سياسى رژيم شاه‏

بسم الله الرحمن الرحيم

اميد باطل شاه براى نجات از قيام عمومى مردم با عفو زندانيان سياسى‏

امروز اطلاع دادند كه زندانى‏هاى سياسى را يك مقدارى آزاد كردند و مقدارى را هم حالا آزاد خواهند كرد. ببينيم كه اين آزاد كردن جبران كند اين مسائل را؟ امت‏هاى اسلام را ده سال، پنج سال يا كمتر يا بيشتر از همه جهات ساقط كنند، همه آزادى‏ها را از او بگيرند، در حبس همه شكنجه‏ها و زجرها را به او بدهند بعدش بگويند كه آزاديد!! خوب اين پنج سال تضييع عمر يك مسلمان، يك انسان، پنج سال، ده سال زجر دادن به يك انسان، به يك مسلم، اينها هيچ؟! حالا آزاد، تمام شد قضيه ؟! همين كه آزاد كردند يك عده‏اى از علما را و ساير طبقات را ما قانع هستيم؟! حالا ديگر آرام بايد بشود ملت؟! آشتى كردند آنها با ملت؟ با اينكه جو يك محيطى است كه برايشان ديگر امكان نمانده است كه ادامه بدهند، دست و پا مى‏زنند براى اينكه خودشان را از اين محيط جوى كه تمام نفوس بر ضد آنها توجه پيدا كردند، با اين دست و پاخواهند نجات بدهند خودشان را، لكن آيا مى‏شود؟! قابل نجات هستند اينها؟! اين شاه كه حدود سى سال بر ما حكومت كرده، به مسلمان‏ها حكومت كرده، اين حكومت چنگيزى اينهمه از مسلمان‏ها را كشته، اينهمه از مسلمان‏ها را از وطن آواره كرده، اينهمه از انسان‏ها را از حقوق بشرى جدا كرده است، محروم كرده است، حالا مى‏گويد كه خوب آزادشان كرديم ديگر چى مى‏خواهيد از جان ما. ده سال عمرخواهند از جانتان، شما ده سال عمر يك انسان را در حبس، در يك اتاق دو ذرعى هدر داديد. زندگى يك انسان كه بايد به اين مردم خدمت كند، بايد با قلم و قدم در محيط آزاد به مردم خدمت كند تو گرفتى از او ده سال عمر يك ملت را ضايع كرديد، حالا آزاد كرديد ديگر ما چه‏خواهيم؟ ما جبران اين ده سال را مى‏خواهيم، مردم جبران اينكه بچه هايشان را، اولادشان را ده سال در زندان زجر دادى جبران اين را مى خواهند و اين جبران در اين دنيا امكان ندارد. از ادله واضحه بر اينكه بايد خداى تبارك و تعالى، يك جاى ديگر باشد كه سزاى اين ظالم‏ها را بدهد، اين است كه شما فرض كنيد كه جمع شديد و محمدرضا خان را تكه تكه‏اش كرديد، يك آدم را كشتيد، يك آدم هم يك آدم پست، خوب يك آدم در مقابل يك آدم، ما فرض مى‏كنيم كه خير ايشان هم يك آدم شريف اما همه در مقابل يك آدم شريف؟! اينهمه آدم شريف را ايشان از هستى ساقط كرده، اينهمه جوان‏هاى ما را كشته است و از هستى ساقط كرده. حالا يك نفر آدم را كه يك كسى كشت جزايش اين است كه خود او را عوض

صحيفه نور ج 2 صفحه 207

او بكشند، ... اگر فوج فوج مردم را به كشتن داد و كشت، مى‏شود مااينجا جبرانش را بكنيم؟! البته بايد اينجا جزا به او بدهيم به اشد جزا، اما مى‏شود كه جبران بشود اين ؟! جبران يك عائله، يك عائله را كه او از هستى ساقط كرده، از هستى اگر او را ساقط بكنيم جبران يك عائله است، عائله‏هاى ديگر چى؟ حالا ما دلمان را خوش كنيم كه آقا عفو فرمودند؟! اينها مردانى بودند كه عفو شاه اعتنائى ندارند، قضيه عفو نيست، قضيه الزام است و الان ملزمى كه اينها را بيرون كنيد. بسيارى از حبسى‏ها بودند كه آن حبس غير قانونى‏شان تمام شده بود وقتش. از اول حبس غير قانونى بوده، اين حبس غير قانونى هم وقتش تمام شده بوده و اينها را نگه داشتند همين طور بيخود اين عمال ساواكى كه اينقدر جريمه مرتكب شده‏اند، حالا آمدند در حبس را باز كردند آنها را از حبس بيرون كردند، تمام شد مطلب؟! اول مطلب هست حالا. اين و تمام عمال اين بايد محاكمه بشوند و بعد هم كه همه‏شان فرض كنيد كه اعدام بشوند باز جبران نشده است براى اينكه صد نفر در مقابل صدها نفر، در مقابل هزارها نفر. در يك كشتارشان در تهران چهار، پنج هزار نفر مى‏گويند كشته شده. همين كشتار آخرى همدان را مى‏گويند تا صد نفر بود، من نمى‏دانم ديروز، پريروز. الان هم همدان باز متشنج است .همين ديروز و امروز هم در قم تشنج‏ها بود و صداى تير مى‏آمد... زنجان هم همين مسائل بوده است، كرمان هم خونريزى همه جا بوده است. هر جا دست رويش بگذارى جنايت بوده است، حالا عفو فرمودند!! غلط كردند عفو فرمودند، اگر فشار عمومى ملت نبود و اين توجه همه طرفه ملت نبود كه اينها عفو نمى‏كردند. اين عفو نيست، اين، اين الزام است. جبران نمى‏شود جنايات اينها به اين مسائل. ماها نمى‏توانيم جبران كنيم براى اينكه چطور، چطور ما كشتن چهار، پنج هزار نفر را جبران كنيم و يك نفر از بين برود آنهم يك نفر آدم اينطور كه مى‏بيند. اين دليل بر اين است كه بايد يك عالمى باشد كه در آن عالم دائماً در عذاب باشد تا جبران بشود، دائماً در آن عذاب‏هائى كه مهيا شده است براى آن ستمكارها.

ايستادگى در برابر سلاطين جائر، سيره و روش انبياء و اولياء الله براى صيانت اسلام

ما نمى دانيم واقعاً چه بكنيم با اين وضع فعلى ايران. البته وضع اميد بخش است، اينطور نيست كه حالا ما نگران باشيم كه وضع چرا اينطور است اما خوب مى‏دانيد چه مى‏كنند، چه ديوانگى راه انداختند لكن همه اين مسائل ارزش دارد كه يك ملتى را نجات دهد. نبايد ما نگران باشيم از اينكه فدائى مى‏دهيم، اين سيره انبياء بوده اين كارها را مى‏كرده‏اند انبيا، اوليا در مقابل ظلمه، در مقابل اشخاص كه ظلم به مردم مى‏كردند، قيام مى‏كردند و كشته مى‏شدند و كشتار مى‏كردند و جوان‏هايشان را مى‏دادند و اصحاب شان را مى‏دادند مسأله‏اى نيست كه ما حالا يك نگرانى داشته باشيم كه مبادا خون راه بيفتد. بايد خون راه بيفتد، بايد يك ملتى كه مى‏خواهد خودش را نجات بدهد از زير بار اينهمه جنايات و اينهمه خسارات كه بر او وارد شده است،

صحيفه نور ج 2 صفحه 208

همين طور مجانى نمى‏شود كه انسان به دست بياورد. يكى از اين مادرها ظاهراً در بهشت زهرا ايستاده و صحبت كرده كه درخت آزادى محتاج به آبيارى است و خون پسر من يكى از چيزهايى است كه آبيارى مى‏كند. ما يك چنين شير زنان داريم. احتياج دارد اسلام به اينكه فدا بدهيم براى اين اسلام از صدر اسلام تا حالا چه نفوس طيبه‏اى فدائى شدند. حضرت امير كه جنگ كرد و در صفين هيجده ماه با معاويه جنگ كرد و چقدرها (بيشتراز ده هزار نفر) كشته دادند و كشتند (خيلى بيشتر) معاويه يك مردى بود كه مى‏گفت كه من مسلمانم و من خليفه پيغمبر بايد باشم و نماز جماعت مى‏خواند و امام جمعه بود و همه كارها را او انجام مى‏داد همه اين ظواهر را انجام مى‏داد، معاويه ظواهر را خوب حفظ مى‏كرد مثل يزيد نبود كه ظواهرش هم ناجور بود، ظواهر را حفظ مى‏كرد و اظهار اسلام هم مى‏كرد، خوب چه شد كه حضرت امير به جنگ او پا شد؟ براى اينكه يك ظالم بود كه مردم را استثمار كرده بود، رفته بود زمام را گرفته بود مقابل حكومت اسلام و مردم راداشت به ظلم به تعدى وادار مى‏كرد، چپاول مى‏كرد مال مردم را، بيت المال را. حضرت امير تكليف داشت به اينكه با او جنگ بكند، چه شكست بخورد چه شكست بدهد. حضرت امير ديگر مبالات اين را نداشت كه حالا من كه مى‏روم، لعل شكست بخورم. وقتى ديد كه مى‏تواند حالا مقابل او بايستد، لشكر كشيد و جنگ شد و بالاخره حضرت امير در اينجا شكست خورد. سيدالشهدا (سلام الله عليه) وقتى مى‏بيند كه يك حاكم ظالمى، جائرى در بين مردم دارد حكومت مى‏كند، تصريح مى‏كند حضرت كه اگر كسى ببيند كه حاكم جائرى در بين مردم حكومت مى‏كند، ظلم دارد به مردم مى‏كند بايد مقابلش بايستد و جلوگيرى كند هر قدر كه مى‏تواند. با چند نفر، با چندين نفر كه در مقابل آن لشكر هيچ نبود لكن تكليف بود آنجا كه بايد قيام بكند و خونش را بدهد تا اينكه اين ملت را اصلاح كند، تا اينكه اين علم يزيد را بخواباند و همين طور هم كرد و تمام شد. خونش را داد و خون پسرهايش را داد و اولادش را داد و همه چيزهاى خودش را داد براى اسلام. مگر ما خون ما رنگين تر از خون سيدالشهداست؟ ما چرا بترسيم از اينكه خون بدهيم يا اينكه جان مى‏دهيم؟ آنها هم در ماجراى دفع سلطان جائرى كه مى‏گفت مسلمانم، مسلمانى يزيد هم مثل مسلمانى شاه بود اگر بهتر نبود بدتر نبود لكن چون با ملت اينطوركرد و مردى بود متعدى و ظالم و ملت را مى‏خواست زير بار اطاعت خودش بى جهت ببرد، سيدالشهدا لازم مى‏ديد كه سلطان جائر را سراغش برود ولو اينكه جان بدهد. خوب ما همين است سيره انبيا همين بوده است كه اگر چنانچه يك سلطان جائر بر مردم حكومت مى‏خواهد بكند بايستيد در مقابلش و يا به هر جا مى‏خواهد منتهى بشود بايد برويم سراغش و نهى از منكرش و امر به معروفش كنيم و بكشيم او را پائين از آن تخت باطل. پس ما مبالاتى نداريم در اينكه كشته مى‏دهيم، كشته بدهيم، البته بايد هم بدهيم.

بكشيم و كشته شويم در راه حق، پيروزيم

ما مى‏خواهيم يك ملت را آزاد كنيم، ما مى‏خواهيم يك امت را آزاد كنيم، ما مى‏خواهيم يك امت را مستقل كنيم، ما مى‏خواهيم از زير بار آمريكا و انگلستان و روسيه بيرون برويم،

صحيفه نور ج 2 صفحه 209

البته فداكارى مى‏خواهد، جوان دادن مى‏خواهد، حبس مى‏خواهد، ده سال حبس مى‏خواهد. لازم است اين امور، همه چيز لازم دارد و ما اصلاً در اين معنا ناراحت نيستيم كه داريم حبس مى‏رويم، جوان‏هاى ما دارند از بين مى‏روند، براى اينكه در مقابل حق است، براى خداست. وقتى يك امرى براى خدا شد و مقابل ظلم شد، ما چه غمى داريم، ديگر اين غمى ندارد كه ما براى خدا داريم كار مى‏كنيم و جوان‏هاى ما براى خدا دارند فداكارى مى‏كنند. هيچ ابداً از اين هراسى به دلتان راه ندهيد. وسوسه‏هاى شياطين كه خوب (ما چه كنيم، چه مى‏شود كه) يا از اين حرف‏هائى كه شياطين القاء مى‏كنند و بعضى شياطين مى‏گويند به ماها و به شما، هيچ ابداً، خودتان محكم بايستيد و هيچ هراسى به دلتان راه ندهيد كه شما پيروزيد ان شاءالله. چه كشته بشويم و چه بكشيم حق با ماست. ما اگر كشته هم بشويم در راه حق كشته شديم و پيروزى است و اگر بكشيم هم در راه حق است و پيروزى است.

با سرنيزه نمى‏شود حق را ساقط كرد

هيچ باكى از اين مسائل نداريم هر چه مى‏خواهند حمله كنند لكن خواهند به خاك غلطيد و خواهند آنها از بين رفت. هر چه هم مى‏خواهند اين ممالك بزرگ اعلام پشتيبانى كنند از ايشان، هر كس مى‏خواهد اين كار را بكند لكن يك ملت ايستاده و (نه) دارد مى‏گويد. در مقابل (نه) يك ملت هيچ توپ و تانكى اثر ندارد و لهذا ديديم كه حكومت نظامى، الان قم حكومت نظامى است، ديروز با تظاهرات زياد بوده است و امروز هم گفتند بوده اعتنا نمى‏كنند مردم ديگر به اين، نمى‏شود ديگر، با سرنيزه نمى‏شود حق را ساقط كرد، قابل نيست. انشاءالله خداوند همه ما را حفظ كند و توفيق بدهد كه خدمت بكنيم همه‏مان به اين ملت و به اسلام و به تكليف‏مان كه به عهده‏ماست عمل بكنيم انشاءالله.

 


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها