پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
دوشنبه 11 اردیبهشت 1391 1:32 AM
بيانات امام خمينى در مورد نقش انسان ساز مكتب اسلام
بسم الله الرحمن الرحيم
قصد شاه قبل از رفتن، تبديل ايران به تلى از خاك
الان به من اطلاع دادند كه شاه تصميم گرفته است كه فردا در اين اعتصاباتى كه مسلمانها براى آن كشتههايى كه دادهاند بنا دارند كه اعتصاب كنند، خواهد يك قتل عام بزرگ بكند. من اين را كراراً گفتهام كه اين آدم اعصاب خودش را از دست داده است، الان به طور جنون آميز دارد زندگى مىكند و چون اواخر عمرش را دارد مىگذارند، از اين جهت مىخواهد كه انتقام بگيرد از ملت ايران. تا حال هر چه جنايت بوده است كرده، حالا هم كه مردم ايستادهاند و مىگويند كه بايد بروى احساس اين را كرده است كه بايد برود و به طور جنون آميز مىخواهد كه مردم را قتل عام كند و برود. در يكى از حرفهايش گفته بود كه (من اگر بنا شد بروم، ايران را به يك تل خاك برمى گردانم و ميروم، يك تل خاكش مىكنم ايران را و مىروم.) حالا معلوم مىشود كه مىخواهد عمل كند به اين گفته .امروز مطلع شدم، يعنى گفتند كه تلفن شده است از ايران كه آمادگى دارد پيدا مىكند براى اينكه مردم را يك كشتار عظيمى بكند و ما نمىدانيم كه بايد با اين دستگاه چه بكنيم ملت مظلوم ايران نمىدانند كه با اين آدمى كه الان جنون پيدا كرده است و اعصابش از بين رفته است بايد چه بكنند، بايد چه فكرى ما بكنيم. من ناراحتم از فردا كه مبادا اين مطلب صحيح باشد واين مردم را به مسلسل ببندد و به تانك و توپ ببندد و تلافى كند و آخرى كه مىخواهد برود، ديگر كسى را نگذارد و برود.ما گرفتار يك همچنين موجودى هستيم و بايد دعا كنيم، بايد دعا كنيم كه خداوند به خير بگذارند اين كار را، اگر چنانچه عملى بشود، يك خسارات بزرگى بر ايران وارد مىشود، گرچه رفتن اين، همه مصيبتها را جبران مىكند لكن چرا بايد ما مجال به اين داده باشيم كه اين كارها را بكند، البته مسلسلهاى آمريكا و سلاحهاى آمريكا پشت سر اين است والا همچو مجالى مردم به او و دولت او نمىدادند اما حالا هست، الان باز مستشاران آمريكائى هستند و اين هم آخر عمرش هست و او خواهد رفت. آن چيزى كه خواستم به آقايان بگويم و فردا هم اگر چنانچه مجلسى داشتيم، فردا هم باز تذكر مىدهم و قبل از اين تذكر، اين را عرض بكنم كه فردا مجلسى كه ما داريم مال همه دانشجويان و كسانى كه در اينجا، در خارج اقامت دارند از ايرانىهاى خودمان، اين مجلس مال همه است و مثل منزل من مىماند كه منزل همه آقايان است و درآن باز است براى اينكه هر كس بيايد، مجلس هم
اگر چنانچه فردا اشكالى پيدا نكند، آن هم مجلس خود آقايان است و كسى در اين دخالت ندارد، تو همى كه شده است كه كسى دخالت دارد، كسى مثلاً كنترل مىكند نه، شما همه با هم هستيد، همه با هم برادر هستيد و كس معينى بناى بر اين كار نيست كه دخالت داشته باشد، همه آقايان منزل خودشان است، آنجا هم اگر مجلسى باشد، همه آقايان با آن على السواء هستند، همه. ما نسبت به همه على السواء هستيم، به همه تان علاقه دارم، دعا براى همه تان مىكنم و صنف خاصى دخالت ندارد، تو هم اين نشود كه يك صنف خاصى در اين امور دخالت دارند يا من با يك صنف خاصى رفاقت دارم. نه ما با همه شما رفافت داريم و همه شما را دعا مىكنيم .
ابعاد اسلام و برداشت اسلام شناسان
آنكه مىخواستم تذكر بدهم و اگر فردا هم مهلت پيدا بكنم و بشود كه صحبت بكنم تفصيلش را بيشتر مىدهم اين است كه يك فاجعهاى براى اسلام از اول تا حالا بوده و آن فاجعه اينكه اسلام را نشاختهاند. كسانى كه بحث از اسلام كردند، چه در سابق و جه در لاحق، اينها اسلام را با همه ابعادش نشناختهاند. هر كسى يك بعدى از ابعاد اسلام را در آن نظر كرده است و همه مطالبى كه در اسلام بوده است و در قرآن كريم بوده است، به همان معنائى كه خودش ادراك كرده برگردانده است .در قرنهاى سابق يك دسته متكلمين بودند كه اينها روى فهم تكلم خودشان، روى فهم ادراك خودشان اسلام را آنطور توجيه مىكردند كه خودشان فهميده بودند يك دسته فلاسفه بودند كه روى فلسفهاى كه آنها مىدانستند اسلام را به صورت يك فلسفه ادارك مىكردند، خيال مىكردند كه مكتب فلسفى است. يك دسته عرفا و اين طايفه بودند كه اسلام را به فهم عرفانى توجيه مىكردند و اسلام را....و يك مكتب عرفانى مىدانستند تا اين زمان آخر. از آنوقت تا اين زمانهاى آخر اسلام چندين بعدش شناخته نشده بودهاست و بعضى از ابعادش را البته شناخت تمام نه، اما خوب مقدارش. هر طايفهاى روى ادراك خودش، روى علم خودش، اسلام را مطالعه مىكردهاست و همه آيات قرآن را و همه اخبار پيامبر و ائمه عليه السلام را روى آن ادراك خودش، برداشتى كه خودش كرده بوده است از اسلام، روى آن برداشت حساب مىكرده، همه اوراق را بر مىگردانده به آن ورقى كه خودش فهميده است و لهذا از اين بعدى كه اسلام دارد كه بعد دنيايى است و حكومتش است، آنجا وقتى كه ببينيد هيچ خبرى نيست همه آن مسائل فلسفى و عرفانى است اما وظيفه مردم در حالا كه دارند زندگى مىكنند چه است و كيفيت حكومت اسلام چه حكومتى است و مردم چه جور بايد برخورد داشته باشند با طبيعت، هيچ در كلمات آنها ديده نمىشود، آنها همهاش راجع به مسائل ما بعدالطبيعه و مسائل عرفانى و فلسفى و اينطور چيزها بحث كردهاند تا آمده است و رسيده است نوبت به اين قشر متاخر. اينها عكس آنها عمل كردند يعنى آن ابعادى كه اسلام در معنويات داشته است، در فلسفيات داشته است، در عرفانيات داشته است آنها را بكلى كنار گذاشتهاند و همين ورق ظاهر را ديدهاند يعنى اسلام را يك مكتب مادى تصور كردهاند، آنطورى كه آنها يك مكتب معنوى كه از ماده اصلش كانه جداست
تصور كرده بودند و حتىآياتى كه راجع به قتال واقع شده بود، به قتال با مشركين واقع شده بود، آنها را هم توجيه كرده بودند به قتال با نفس و امثال ذالك، در مقابل آنها الان از چند سال پيش در اين وقتى كه مثلاً علوم غرب به ما رسيده است و عرض مىكنم كه آن تبليغات اينها رسيده است، اينها در عين حالى كه مسلمانند، در عين حالى كه همانطور كه آنها بودهاند، در عين حالى كه خوبند لكن شناختشان از اسلام همان شناخت ماديت اسلام است. آنها دعوت به باطن مىكردند و از ظاهر و از طبيعت غافل بودند اينها دعوت به ماديت مىكنند و از معنويت غافلند و اين هر دو اشتباه است اسلام نه محصور در آن معنوياتى است كه آنها مىگويند دارد معنويات اما محصور نيست و نه در محصور اين مادياتى است كه اينها مىگويند، يعنى ماديات را دارد لكن محصور به آن نيست.
اسلام يك مكتبى است كه براى انسان سازى آمده است و ما بايد ببينيم كه اين انسان كه به قول بعضى ماهيت ناشناخته است، اين انسان چه ابعادى دارد و چه احتياجاتى دارد و اسلام كه براى انسان سازى آمده است، آيا جهت حيوانى اين را فقط خواهد بسازد يا جهت معنوى او را مىخواهد بسازد؟ يا انسان مىخواهد بسازد؟ انسان مثل ساير موجودات نيست، ساير موجودات مثل مثلاً حيوانات كه حالا در درجه بعد از نباتات و معادن اينها واقع شده است، حيوان همان حال طبيعى دارد و از ماوراءالطبيعه يك چيز كمى، يك احساسى، يك ادراكى، اما ادراك ناقص دارد و ديگر هم مراتب ندارد ماوراءالطبيعهاش. انسان از اين نقطه اول طبيعت تا آن آخرى كه يك موجود الهى مىشود، مراتب انسان است، يعنى يك انسان مىتواند سير بكند از عالم طبيعت تا ماوراءطبيعت و از ماوراءطبيعت تا مرتبه الوهيت سير بكند، تا برسد به اينكه آنجا را ادراك بكند.
اسلام، رشد دهند تمام ابعاد انسان
انسان يك موجود جامع هست، نه يك موجود يك بعدى يا دو بعدىموجودات ديگر بعضىشان يك بعدىاند، بعضى دو بعدى، بعضى چند بعدىاند لكن همه ابعاد وجود در ساير موجودات نيست، فقط انسان هست در بين همه موجودات كه يك موجود چندين بعدى است كه براى هر بعدش احتياجات دارد، براى رشد هر بعد او، احتياج دارد، احتياجات دارد و مكتبهائى كه در عالم هست، در عالم طبيعت هست، هر مكتبى را كه شما برويد ملاحظه بكنيد به استثناى مكتب اسلام و مكتب توحيدى و مكتب انبيا(كه درست دست ما نيست و از بين رفته است اما حالا اسلام محفوظ است) هر مكتبى را به استثناى مكتب اسلام كه ملاحظه كنيد يك مكتب مادى است كه انسان را حيوان تصور كرده است، يك موجودى كه همان خوردن و خوابيدن است منتهى بهتر خوردن و بهتر خوابيدن، حيوانات هم مشتركند با ما در خوراك خوردن و خوابيدن لكن اين مكتبها مىخواهند انسان را يك حيوانى كه اينطور ادراك كردهاند از انسان كه اين هم مثل ساير حيوانات هست كه تمام چيزهايى و
رشدهايى كه دارد در همان ادراكات مادى دور مىزند، در امور مادى دور مىزند، اسم آن را گفتهاند امور عينى، خيال مىكنند كه امر عينى عبارت از همين عالم طبيعت است و حال اينكه عوالم ديگرى هست كه اينها ادراكش نكردهاند و آنها عوالم عينى بيشتر، يعنى از عينيت بيشتر حظ دارند تا عالم طبيعت، عالم طبيعت در آخر موجودات عالم وجود واقع شده است، در آن آخرش واقع شده است يعنى منتهى اليه عالم، عالم وجود، عالم طبيعت است، پستترين عالمها عالم طبيعت است، و اينطور نيست كه انسان فقط خودش باشد و همين طبيعت و مرتبهاى نداشته باشد، انسان مراتب دارد. آن كسى كه رفته سراغ آن مرتبه بالاى انسان و از اين مراتب غافل شده است، اشتباه كرده است، آن كسى كه چسبيده است به اين عالم ماده و مرتبه طبيعت را ديده و غافل از ماوراى الطبيعت است اين هماشتباه كردهاست.
اسلام براى اين انسانى كه همه چيز است يعنى از طبيعت تا ماوراءالطبيعت تا عالم الوهيت مراتب دارد، اسلام تز دارد، برنامه دارد اسلام. اسلام خواهد انسان را يك انسانى بسازد جامع يعنى رشد به آنطور كه هست بدهد، از حظ طبيعت دارد، رشد طبيعى به او بدهد، حظ برزخيت دارد، رشد برزخيت به او بدهد، حظ روحانيت دارد، رشد روحانيت به او بدهد، حظ عقلانيت دارد، رشد عقلانيت به او بدهد، حظ الوهيت دارد، رشد الوهيت به او بدهد. همه خطوطى كه انسان دارد و به طور نقص است، الان نرسيده است، اديان آمدهاند كه اين ميوه نارس را رسيدهاش كنند، اين ميوه ناقص را كاملش كنند. نبايد آقايانى كه در اين غرب واقع شدهاند و غرب هم غرق در طبيعت دنياست و هيچ ملتفت به ماوراء الطبيعت نيست آقايان از اين مكتبها گول بخورند و خيال كنند كه انسان غير از اينكه مىخورد و مىخوابد و اينها چيز ديگرى نيست، همين استچيز ديگرى در كار نيست، اين اشتباهى است كه اسلام را بد شناختهاند آنهائى كه همهاش توجهشان به اين است و همه آيات و اخبارى كه در اسلام براى رشد انسان آمده برگرداندند به اين و هم آنها در اشتباه بودند كه همه آيات و اخبار را برگرداندند به آن، بايد هر چيزى سرجاى خودش عمل بشود يعنى انسان رشد طبيعى داشته باشد به هر مقدار كه ممكن است، حظ طبيعى داشته باشد به هر مقدار كه سالم است، البته روى موازين عفت و سلامت و اين مرتبه را رشد كه پيدا كرد، مرتبه بعدش هم رشد داشته باشد و مرتبه بعدش هم رشد داشته باشد و همه ابعادش وسيع بشود تا يك انسان بشود.
اسلام مثل مكاتب ديگر (مادى) نيست
انسان شدن كار مشكلى است لكن لازم است براى انسان. مقصود من از اين حرف اين است كه شما خيال نكنيد كه اسلام آمده حيوان تربيت كند، آمده است كه آب و خوراك براى حيوان درست كند، اين يكيش است، اين را هم درست مىكند لكن اين يك بعد است آن هم بعد آخرش هست، بعدهاى ديگرى دارد كه آنها هم همهاش از اسلام است وبراى تربيت انسان است و انسان را مىخواهد يك موجود رشيدى كه همه اين ابعاد را داشته باشد تربيت كند و براى همه اينها هم دستور دارد اسلام، نسبت به يك جهت و جهت ديگرى نيست، براى حكومت اسلامى دستور دارد براى تشكيلاتش
دستور دارد، براى مقابله با دشمنان دستور دارد، براى تحرك جامعه دستور دارد، براى رسيدن به ماوراى الطبيعت دستور دارد، همه اينها را دارد، يك بعدى نيست كه انسان خيال كند من اسلام را شناختم و شناختم اين است كه مثلاً تاريخش چه جور بوده و فرض كنيد كه زندگى بشريش چه جور بوده و كذا چه بوده و دستورات طبيعىاش چه بوده و اينها، مسأله اين نيست، مسائل اسلام بالاتر از اين معانى است و
ابعاد زياد دارد و بايد كسى كه مىخواهد بشناسد اسلام را، درست نگاه كند به قرآن كه مبدا اصلى است و همه ابعادى كه در قرآن هست همه را ملاحظه كند، خيال نكند كه من فقط آن آياتى را قبول دارم كه مربوط به طبيعت است و مربوط به حكومت، آن آياتى كه مربوط به قيامت است قبول ندارم. براى اينكه نمىداند اين آدم قيامت يعنى چه و آن روزى كه مىآيد چه روزى هست او خيال مىكند خيالى است، نخير عينى است و عينيتش از عينيت اين طبيعت زيادتر است منتهى حالا ما به آن نرسيديم.
در هر صورت مىخواستم اين سفارش را به همه محصلينى كه در اروپا خداوند همه را توفيق بدهد بكنم كه اسلام را محصورش نكنيد در يك محفظهاى كه خيال كنيد مكتب مثل مكتب كمونيست است، مكتب مثل مكتب ماركسيست است، مكتب مثل مكاتب ديگر است اينجورها نيست در كار اينها، كسانى كه نمىدانند اسلام چيست خيال مىكنند يك همچو مطلبى است.
با انعكاس جنايات رژيم، به ايران در حال اعتصاب كمك كنيم
مطلب ديگر اين است كه خوب ما الان موظف هستيم به وظايفمان، الان ما همه كه اينجا آرام نشستيم ايران نا آرام است، الان ما فرداى ايران را از آن نگران هستيم نمىدانم فردا در ايران چه خواهد شد بايد فكرى ما بكنيم حالا من هم در فكرش هستم كه بايد چه بكنم اما همين طورى كه ملاحظه مىكنيد تا حالا الان قريب يك سال است كه آرامش از ايران رفته است، هر گوشهاى از آن را كه مىبينيد يك انقلابى است، هر طرف شهرى از شهرهايش را كه مىبينيد يك عرض مىكنم كه اعتصابى هست، حالا كه در اين چند روز آخر و تقريباً چندين روز آخر است كه اعتصاب تمام ايران را فرو گرفته است، همه كارخانهها، همه روزنامهها، همه عرض بكنم كه عمال دولتى و غير دولتى در اعتصاب الان هستند تقريباً، در اعتصاب هستند، مردم هم همه در مصيبت و اعتصاب هستند و ما كه در اينجا هستيم و آرام هستيم نبايد فراموش كنيم آنها را، ما بايد به آن اندازهاى كه مىتوانيم به آنها كمك بكنيم، با قلم مىتوانيد، با قلم كمك كنيد، مىتوانيد در مطبوعات اينجا يك چيزى را از حالات ايرانىها و از ظلمى كه دارد برايشان مىشود و ازجناياتى كه اين رژيم بر آنها كرده است، بتوانيد در مطبوعات اينجا يك چيزى را منعكس كنيد بايد منعكس كنيد، هر كارى از شما مىآيد بكنيد و هر كه از آن كارى نمىآيد لااقل دعا كند به اينهايى كه فردا گرفتار اين رژيم منحط هستند.
انشاءالله خداوند همه شما را موفق كند واگر فردا توانستم من و مجال داده شد، انشاءالله فردا هم چند كلمهاى با شما صحبت مىكنم و من از اينكه هم دير مىآيم و هم كم مىتوانم اينجا
بنشينم از آقايان معذرت مىخواهم براى اينكه سن من را مىدانيد حدود قريب هشتاد سال است و شما الحمدلله جوان هستيد و قدرت داريد كه مقاومت كنيد، بنشينيد، من همچو قدرتى ندارم، از اين جهت من معذرت مىخواهم كه نمىتوانم زياد پيش شما بنشينم.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته