پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
یک شنبه 10 اردیبهشت 1391 12:04 PM
صحيفه نور جلد 1 صفحه 67
بيانات امام خمينى پس از آزادى از زندان
بسم الله الرحمن الرحيم
انا لله و انا اليه راجعون
من تاكنون احساس عجز در صحبتها نكردهام و امروز خودم را عاجز مىدانم، عاجز مىدانم از اظهار تألمات روحيهاى كه دارم براى اوضاع اسلام عموماً و اوضاع ايران خصوصاً و قضايايى كه در اين يك سال منحوس پيش آمد خصوصاً قضيه مدارس علمى، قضيه 15 خردادقضيه 15 خرداد را من مطلع نبودم تا اينكه از حبس به حصر تبديل شد و اخبار خارج به من رسيد. خدا مىداند كه مرا اوضاع پانزده خرداد كوبيد. (گريه شديد حضار) حالا هم كه به اينجا آمدهام از قيطريه، مواجه هستم با يك منظرههائى، با بچههاى كوچك بى پدر، (گريه شديد حضار) با پدرهاى جوان از دست داده، با مادرهاى جوان مرده، با زنهاى برادر مرده، با پاهاى قطع شده، (گريه شديد حضار) با افسردگىها، اينها علامت تمدن آقايان است و ارتجاع ما. افسوس كه دست ما از عالم كوتاه است، افسوس كه صداى ما به عالم نمىرسد، افسوس كه گريههاى اين مادرهاى بچه مرده نمىرسد به دنيا (گريه شديد حضار)
نسبت دادن ارتجاع سياه به روحانيت توسط اجانب
ما را كهنه پرست معرفى مىكنند، ما را مرتجع معرفى مىكنند، علماى اسلام را به ارتجاع سياه تعبير مىكنند، جرايد خارج از ايران، آنهايى كه با بودجههاى گزاف براى كوبيدن ما مهيا شدهاند در خارج ما را مخالف اصلاحات (كه اسلام در راس اصلاحات واقع شده است) معرفى مىكنند، مخالف ترقى مملكت معرفى مىكنند، مىگويند آخوندها مىخواهند با الاغ باز سوار بشوند از اين طرف به آن طرف بروند، آخوندها مىگويند كه برق نمىخواهيم، آخوندها مىگويند طياره نمىخواهيم، اينها مرتجع هستند، اينها مىخواهند به قرون وسطى برگردند.
عمل به اسلام و مخالفت باديكتاتورى ارتجاع و كهنه پرستى است؟!
آخوندها با اين سياه روزىهائى كه نصيب مملكت است مخالفند، اين كهنه پرستى است؟!
علماى اعلام با اين زدنها، كشتنها، قلدرىها، ديكتاتورىها و استبدادها مخالفند، اين كهنه پرستى است؟! علماى اسلام در صدر مشروطيت در مقابل استبداد سياه ايستادند و براى ملت آزادى گرفتند، قوانين جعل كردند، قوانينى كه به نفع ملت است، به نفع استقلال كشور است، به نفع اسلام است، قوانين اسلام است، اين را با خونهاى خودشان، با زجرهائى كه ديدند و كشيدند، با بيچارگىهايى كه متوجه به آنها شد، گرفتند، اين آخوندها مرتجع هستند؟!
امروز هم روحانيت قيام كرده است، نهضت كرده است، ملت به تبع روحانيت نهضت كرده است، ملتهاى اسلام بيدار شدهاند، نهضت كردهاند. خواستههاى روحانيت عمل به قوانين اسلام است، اين ارتجاع است؟! رسول اكرم مرتجع بود؟! قوانين آسمانى، قوانين الهى كه ما براى آن اين قدر اهانت مىشويم، اين قدر زجر مىكشيم، دعوت به عمل كردن به قوانين آسمانى ارتجاع است؟! خداى تبارك و تعالى مرتجع است؟! جبرئيل امين، واسطه وحى الهى مرتجع است؟ پيغمبر اكرم مرتجع است؟! ائمه هدى مرتجع هستند؟! علماى از صدر اسلام تا امروز كه از خودشان چيزى ندارند، آنها قوانين اسلام را، قوانين وحى را به مردم ابلاغ مىكنند، ابلاغ قوانين الهى ارتجاع است؟!
شما اگر چنانچه به احكام اسلام اعتقاد داريد، اين احكام اسلام است، اسلام انسان را آزاد خلق كرده است و انسان را مسلط بر خودش و بر مالش بر جانش و بر نواميسش خلق فرموده، امر فرموده است كه مسلط است انسان، آزاد است انسان، هر انسانى در مسكن آزاد است، در مشروب و مأكول آنچه خلاف قوانين الهيه نباشد آزاد است در مشى آزاد است. حكم اسلام است كه اگر كسى حمله برد به منزل كسى، براى آن كسى كه مورد حمله واقع شده است جايز است كشتن او اسلام اين قدر با آزادىها موافق است، اسلام ارتجاع سياه است؟! علماى اسلام كه از خودشان چيزى ندارند، ما كه خودمان حرفى نداريم، ما هر چه مىگوييم قال رسول الله مىگوييم، رسول الله هم قال الله مىفرمايد، اگر ما مرتجعيم معلوم مىشود رسول الله مرتجع است، اگر شما ما را مرتجع مىدانيد، ما را كهنه پرست مىدانيد (مردك امروز هم باز برداشته نوشته) اگر ما را كهنه پرست مىدانيد ما كه از خودمان حرفى نداريم ما مىگوييم قال الله تعالى، ما مىگوييم قال رسول الله، پس شما رسول الله را كهنه پرست مىدانيد! اف بر اين تجدد.
اگر قوانين را قبول داريد، اگر اسلام را قبول داريد كه ما تبع آن هستيم و اسلام سر منشأ همه آزادىها، همه آزادگىها، همه بزرگىها، همه آقائىها، همه استقلال هاست، اسلام را قبول داريد، اين احكام اسلام است، كجايش ارتجاع است؟ بفرماييد كجاى احكام اسلام را آقايان ارتجاع سياه مىدانند؟ بفرمايند بيايند تفاهم كنند، آخر اينكه تو بروى آنجا براى خودت صحبت بكنى و هر جا پيش آيد يك صحبتى بكنى و هى كهنه پرستى را ما مىكوبيم، چطور مىكنيم رجز بخوانى، اينكه نمىشود. خوب بيا بنشين بگو آقا اينكه پيغمبر فرموده است، اين ارتجاع سياه است، تا ما ببينيم كه شما درست مىفرمائيد؟ تا ما اثبات كنيم نخير ارتجاع نيست.
ما مىگوئيم آقا، غلام حلقه به گوش ديگران نباشيد. ما عزت و شرف شما را مىخواهيم. ما به
شماها نصيحت مىكنيم كه آقا شما دولت اسلام هستيد، هيأت حاكمه بر مسلمين به اصطلاح هستيد، شما عزيز باشيد، آقا باشيد، بزرگ باشيد، استقلال را حفظ كنيد، تبعيت را دست برداريد، دستتان را براى چهار دلار دراز نكنيد، هر جلسهاى كه شما تشكيل مىدهيد هى مىگوئيد دلار بده، ما با اين چيزها مخالفيم، اگر اين ارتجاع است ما مرتجعيم و اگر آن تمدن است شما متمدنيد. اگر به قوانين اسلام شما اعتقاد داريد اين قوانين اسلام و اگر به قوانين اساسى، به قانون اساسى شما اتكاء داريد، قانون اساسى مردم را آزادى داده است در مسكن، در كارهاى خودش، در مالش، در جانش آزادى داده، از اين زورگويىها قانون منع كرده است. ما مىگوئيم شما آقا بيائيد به قانون عمل كنيد، مىگذاريم قانون را زمين، شما يك نمايندهاى بفرستيد ما هم يك نمايندهاى مىفرستيم، قانون اساسى را مىگذاريم زمين، شما كه مىگوييد ما قانونى هستيم، دموكرات هستيم، شما كه مىگوييد كه ما جلو رفته هستيم، مترقى هستيم، اين قانون اساسى ماست، مىگذاريم زمين، به قانون اساسى عمل كنيد اگر ما حرفى زديم. به اين متمم قانون اساسى شما عمل كنيد كه علماى اسلام در صدر مشروطيت جان دادند براى گرفتن اين ورفع كردن اسارت ملتها، شما بنشينيد به اين قانون اساسى عمل كنيد. قانون اساسى مطبوعات را آزاد كرده است، شما آزاد مىكنيد؟! ما مرتجعيم كه مىگوييم بگذاريد به قانون اساسى عمل بشود؟! بگذاريد مطبوعات آزاد باشد؟! بگذاريد كه اين مطبوعات روى عقيده خودشان چيز بنويسند؟! گر چه همه شان خبيث هستند لكن با جميع خباثتشان باز نمىخواهند اينقدر سمپاشى كنند.
روسياهى رژيم در 15 خرداد از تاريخ محو نخواهد شد.
خوب، شما آقايان، ملت ايران روزنامه اطلاعات را، سر مقاله روزنامه اطلاعات روز سه شنبه را، سه شنبه 18 فروردين را ملاحظه فرموديد، ملاحظه فرموديد كه اينها چه نقشهاى كشيده بودند و كشيدهاند. اينها ديدند كه بازور و با قلدرى و با سرنيزه، با 15 خرداد فراهم كردن، با مدرسه فيضيه خراب كردن، با خراب كردن و با اهانت به علماى اسلام كردن، با تبعيد كردن، با اخراج كردن، با حبس كردن و اينها، هر چه كردند گندش بالا آمد، اين قدر بالا آمد كه او هم فهميد، همه فهميدند، اينها ديدند كه خيلى بد شد، دنيا اعتراض كرد. 15 خرداد روى دولتها را سياه كرد، ما نمىخواستيم اين قدر روسياهى بار بيايد. 15 خرداد ننگى بر دامن اين مملكت گذاشت كه تا آخر محو نخواهد شد، تاريخ ضبط مىكند اين را، خودشان هم گفتند كه 15 خرداد ننگ بود، من هم مىگويم ننگ بود لكن نكته را نگفتند و من نكته را مىگويم، ننگ بود كه مسلسلها را، تانكها را، توپها را، تفنگها را از مال اين ملت فقير به دست آوردند و به روى اين ملت فقير بستند، پايمال كردند اين بيچارهها را، از اين ننگ بالاتر آيا مىشود كه انسان يك ملتى را اينطور پايمال كند؟ اين بيچارهها چه كرده بودند آخر؟ چه كرده بودند؟
عمل به قانون اساسى، در نظر رژيم ارتجاع است.
ما يك سلسله نصايح كرديم، نصيحت كه اين قدر بساط نداشت. ما يك مطالب منطقى داريم، مىگوئيم قانون داريم آقا، اگر قانون اساسى را شما قبول نداريد پس بگوئيد آقاى دولت بروند در مجلس بگويند ما قانون اساسى را قبول نداريم. خوب باز بر گردند به قهقرا، هر جا مىخواهند. ما كه مىگوييم به قانون اساسى عمل كنيد ما مرتجعيم؟! يا شمائى كه دستجمعى مردم را حبس مىكنيد، تبعيد مىكنيد؟ سلولهاى شما پر است از حبسىها، از علما، از اساتيد، از محترمين، از متدينين، بندرعباس پر است از تبعيد شدگان، براى اينكه اينها مىگفتند كه آقا ما نمىخواهيم اسير مردم باشيم، اسير استعمار باشيم.
آخر چه مىگويند به ما؟ ما مرتجعيم كه مىگوييم كه به قانون اساسى عمل كنيد؟ قانون اساسى را بگذاريد زمين همهمان عمل كنيم، اين را كه قبول داريد. ما مىگوييم به دين عمل بكنيد، شما مىگوئيد كه پيغمبر اكرم مرتجع است نغوذبالله، در لفظ نمىگوئيد، معنايش اين است. قانون اساسى را كه قبول داريد (ولو در آن وقتها زمزمه مىكردند كه مال پنجاه سال پيش از اين است و فلان، قانون اساسى كه ديگر قضيه پنجاه سال پيش از اين ندارد) قانون اساسى مىگويد ملتها بايد آزاد باشند، ملت ايران بايد مردمش آزاد باشند، مطبوعات بايد آزاد باشد، هيچكس حق ندارد جلوى قلم را بگيرد.
اعلام تفاهم روحانيت با شاه، دسيسهاى براى مرفوض ساختن روحانيت
شما ديديد كه روزنامه اطلاعات در روز سه شنبه هجدهم فروردين نوشت كه: (بعضى مجلات هم نوشته بودند لكن اين بيشتر منتشر مىشود) جاى خوشوقتى است كه مقامات روحانى با دولت موافقت كردند در انقلاب شاه و ملت رفتند تهران اعتراض كردند كه آقا اين روحانى را معرفى كنيد، اين خمينى است تا ما بگوييم عليه اللعنه؟
يا ساير علماى اسلامند؟ خوب معرفى كنيد، دست بگذاريد رويش، (علماى طراز اول ما چند نفر در اينجا هستند، خداوند همه را حفظ كند، در تهران هستند، خداوند حفظشان كند، در مشهد هستند خداوند حفظشان كند، در نجف هستند خداوند حفظشان كند، در ساير بلاد مسلمين هستند خدا همه را تاييد كند.) اين علماى اسلام، اين علماى اسلام در ماوراى جو هستند؟ اينهايى كه با شما يك قرارداد سرى كردهاند خوب اسم ببريد، آقا اگر مردى تو اسم ببر، بگو كه: خمينى است، توى حبس ما رفتيم پيش او و او گفت كه برگذشتهها صلوات، خمينى غلط مىكند همچو حرفى مىزند خلاف دين اسلام، خمينى مىتواند تفاهم كند با ظلم؟ غلط مىكند. خمينى آنجا هم كه بود، تو حبس هم كه بود مجد اسلام را حفظ مىكرد، مىتواند حفظ نكند؟ اسلامى كه پيغمبر اسلام اين قدر زحمتش را كشيده است، ائمه هدى اين قدر خون دلش را خوردهاند، علماى اسلام اين قدر زحمت كشيدهاند، خمينى و امثال خمينى مىتوانند كه يك چيزى بگويند كه بر خلاف مصالح اسلام باشد؟! خمينى را از جامعه بيرون مىكنند.
اينها نقشه اين را كشيدهاند كه علماى اسلام را به معرفى كنند به اينكه اينها هم مثل ما
مىمانند. خودشان مرفوض جامعه هستند مىخواهند ما را هم مرفوض كنند. جامعه خودشان را نمىپذيرد، مىخواهند ما را هم بگويند نمىپذيريم، مىخواهند ما را با اين نقشه مشئوم، منفور جامعه كنند با سر صبر و راحت تبعيت اربابها كنند، تبعيت كارش از ارباب بود، مىخواهند تبعيت از اسرائيل كنند، وا مصيبت!.
مگر من مىتوانم با يك مجلس، دو مجلس، چهار تا مجلس مفاسد اين مملكت را بگويم. من امروز حالم هم خوب نيست. ديشب خوابم هم خيلى كم بود. معذالك خوب، يك مطالب و كلياتى بايد گفته بشود. ما حق دفاع از خودمان نداريم؟
رفتند پيش مدير اطلاعات كه آقا كى به شما اين مطلب را گفته است؟ خوب بگوييد تا ما بفهميم كه اين روحانى كيست؟ اين روحانى سازمانى كيست كه با شما تفاهم كرده است و مطالب شما را قبول كرده است برخلاف دين اسلام؟ خوب بگوئيد. بيچاره خجل شده است گفته من نبودم اينجا، به فلان بگوئيد ببخشند، چه، چه، چه، چه، از اين حرفها، يك شرح مفصلى، من سرمقالهام حاضر است و سرمقاله را به آن آقا نشان داده بود كه من اين را نوشتهام لكن سنجاق كرده از بعضى مقامات آوردهاند دادهاند كه اين را بايد بنويسى، بايد است من چه بكنم؟ من يك تكليفى براى او معين مىكنم و يك مطلبى براى خودمان مىگويم، اگر چنانچه اطلاعات، روزنامه اطلاعات، مدير اطلاعات يك آدمى است كه متاسف است از اين تحميلات، شما خوب ديگر بحمدالله متمولى، احتياج ندارى دست از روزنامه نگاريت بردار بشو وزير، الحمدلله اينجا همه وزير مىشوند، بشو وزير، بشو وكيل، بشو چه، گر چه مردم نمىكنند خودشان وكيلت مىكنند، لازم نيست مردم بخواهند مگر مردم حق وكالت دارند؟ نه! وكيلت مىكنند، منتصبت مىكنند، مثل سناتور منتصبت مىكنند. اگر تو از اين معنا عار دارى كه يك چيزى را بر تو تحميل كنند، خوب آسان است اين، روزنامه نگارى را كه الزام نمىكنند كه شما روزنامهنگار باشيد، دست از روزنامهتان برداريد برويد يك شغل بهترى. از آن طرف من به او پيغام دادم كه بايد اين درست بشود، بايد اين تكذيب بشود، از قرارى كه ديشب باز يك كسى آمده بود گفت كه: او قبول كرده است كه من نمىتوانم با ملت مواجه بشوم، نمىتوانم با روحانيت مواجه بشوم، فكرى بكنيد من يك سوژهاى درست مىكنم كه تكذيب بشود، دستگاه گفته اين دليل بر سستى كارماست خوب، ما مرتجعيم يا شما؟
يك دروغى را، آخر ما كه مرده نيستيم كه شما نسبت به ما مىدهيد، ما يك جمعيت كثيرى بحمدالله از علما داريم، ما مراجع بزرگ داريم، ما مراجع بزرگ عالى شأن داريم، ما علما داريم در بلاد، ما فضلا داريم در حوزهها، ما مدرسين بزرگ داريم در حوزهها، ما طلاب و فضلاى علوم دينيه داريم. اينها كه نمىنشينند كه گوش كنند كه كسى در روزنامه - منتشرو - كثيرالانتشارش يك دروغ شاخدارى بنويسد: بحمدالله موافقت كردند! ما داد مىكنيم، فرياد مىكنيم، نمىگذارند منعكس بشود، خوب آقا، آقايى كه ديروز گفتى كه، يا ديشب گفتى كه كهنه پرستى را جلو بگيريد، اين كهنه پرستى نيست كه شما جلو مطبوعات را مىگيريد؟ تحميل مىكنيد به روزنامه اطلاعات؟ سند
داريم، ديگر اينكه يك چيز دروغى نيست كه آقايان بگويند كه افترا بستى - روزنامه اطلاعات را - نوشته شما سنجاق در دفتر روزنامه اطلاعات است كه شما گفتهايد بايد اين را بنويسيد و نگذاشتهايد تكذيب كند.
ما حرفمان اين است كه آقا به قانون اساسى عمل بكنيد، مطبوعات آزادند، قلم آزاد است، بگذاريد بنويسند مطالب را. اگر دين داريد به دين عمل كنيد، اگر چنانچه دين را ارتجاع مىدانيد، به قانون اساسى عمل كنيد، خوب بگذاريد بنويسند. (مدير اطلاعات به دست و پا افتاد و چه شد و من به او پيغام دادم كه من از آن آدمها نيستم كه اگر يك حكمى كردم بنشينم چرت بزنم كه اين حكم خودش برود، من راه مىافتم دنبالش، اگر من خداى نخواسته يك وقتى ديدم كه مصلحت اسلام اقتضا مىكند كه يك حرفى بزنم مىزنم و دنبالش راه مىافتم و از هيچ چيز نمىترسم بحمدالله تعالى، و الله تا حالا نترسيدهام، آن روز هم كه مىبردندم آن روز هم آنها مىترسيدند، من آنها را تسليت مىدادم كه نترسيد.)
ترس در راه مقاصد اسلامى نشانه بىدينى است.
اگر ما براى مقصد اسلامى، براى مقصدى كه انبيا خودشان را به آب و آتش زدند، اولياى عظام خودشان را به كشتن دادند، علماى بزرگ اسلام را آتش زدند، سر بريدند، حبس كردند، تبعيد كردند، حبسهاى طولانى كردند، اگر چنانچه ما براى مقاصد اسلام بترسيم دين نداريم. ديندار هم براى اينكه خرقه را از اين عالم خالى كند مىترسد؟ اگر ما ماوراى اين عالم را اعتقاد داشته باشيم، بايد شكر كنيم كه در راه خدا كشته بشويم و برويم در صف شهدا، بترسيم؟ از چه بترسيم؟ آن بايد بترسد كه غير از اين عالم جايى ندارد - ما - بحمدالله تعالى، خداى تبارك و تعالى وعده كرده به ما كه يك جاى خوب داريد اگر چنانچه به دين من رفتار كنيد و ما اميدوارم كه رفتار كنيم، اميد دارم كه رفتار كنيم. ما از چه بترسيم؟ چه ترسى ما داريم از شماها؟ شما آن آخر امر اين است كه ما را اعدام كنيد، اول زندگى راحت ماست، از اين كثافت كارىها بيرون مىرويم، از اين رنج و محن خلاص مىشويم. آقاى ما فرموده: و الله لا بن ابىطالب انس بالموت من الطفل بثدى امه خوب ايشان فرموده است، ما البته نمىتوانيم همچنين دعوىهائى بكنيم لكن ما شيعه او هستيم، ما اگر از مرگ بترسيم معنايش اين است كه ماوراءالطبيعه قبول نيست.
ما كه مىگوئيم كه مطبوعات آزاد باشند، ما كهنه پرستيم؟! آقايان كه الزام مىكنند كه در مطبوعات اين نوشته بشود، آنها مترقىاند؟! خوب ما صدايمان از اين بلند گو تا آنجا مىرسد، آنها صدايشان از اينجا تا امريكا مىرسد. هر جا دلار مىگيرند صدايشان هم آنجا مىرسد. مال اين ملت را خرج مىكنند در مطبوعات خارجيه، مطبوعاتى كه در خارج هست بر ضد روحانيت، بر ضد اسلام، بر ضد مليت، بر ضد همه چيزها مقالات مىنويسند. به من مىرسد اين مطالب. اينها خطا كردند مرا رها
كردند، اشتباه كردند، به آنها هم گفتم آنجا، گفتم اگر مىخواهيد همان، رويه را داشته باشيد بگذاريد من اينجا باشم صلاح است، دوباره هياهو در نياوريد. حالا هم دارم مىگويم آقا ما مرتجع نيستيم به اين معنا كه شما مىگوئيد، ما با آثار تمدن مخالف نيستيم و اسلام با آثار تمدن مخالف نيست.
اسلام از خدا مىخواهد كه شما بر همه مقدرات عالم حكومت كنيد. اسلام آن بود كه شمشير را كشيد و تقريباً نصف دنيا يا بيشتر را گرفت، با شمشير گرفت، اين اسلام مرتجع است؟! اسلام آن بود كه اين ممالكى كه شما حالا تحت اسارت او هستيد، تحت اسارت آورد. آنها كه به احكام اسلام عمل مىكردند فىالجمله البته، حكومتهاى اسلامى تا حالا الا يكى دوتايشان به احكام اسلام عمل نكردهاند كه مع ذلك همين كه خودشان را زير بيرق اسلام مىدانستند، همين كه خودشان را وابسته به اسلام مىدانستند، همين كه به حسب ظاهر به احكام اسلام عمل مىكردند همچو قدرتى پيدا كردند كه يك بيست و چند هزار جمعيت عرب، اين مملكت به اين وسيعى را همچنين پايمال كرد و رفت تا آن آخر براى اينكه متمدنش كند، آدمش كند و كرد. اين افكار نورانى كه در علماى اعلام ما هست، در مراجع بزرگ ما هست، اينها به واسطه نور اسلام است. اين افكار نورانى كه در رجال عظيمالشان ما هست، هر جا باشد مال اسلام است. اين افكار پوسيدهاى كه، كهنه پرستىهائى كه آقايان دارند، تبعيت از همه، سر بسته و در بسته تحويل دادن، همه مخازن يك مملكت را تحويل ديگران دادن، اين ارتجاع است. روى اين ارتجاع، سياه.
فرستادند، از نخست وزير هم اينجا ديروز بود كه:بله اين عفو از شماست، اشتباه شده است، خطا شده است، يك اشتباهى شده، شما چه بكنيد، مبادا يك وقتى يك تشنجى بشود، مبادا يك وقتى جور ديگرى پيش بيايد، يك وقت چه بشود، چه بشود، چه بشود، ما مىخواهيم كه چه باشد، ما تابعيم. از اين مطالبى كه هميشه گفته مىشود ما هم گفتيم كه خوب حالا خود روزنامه اطلاعات كه مىگويد من بىتقصيرم و شماها اين كار را كرديد. شما هم كه آمديد مىگوئيد ديگر بايد او ملتزم بشود و شما هم قول بدهيد به اينكه تكرار نشود اين مطالب، اگر تكرار بشود مواجه با يك مطلب بدترى خواهد شد، نكنيد، اين قدر هى كهنه پرست را به رخ ما نكشيد تا ما هم مجبور بشويم كه مطلب را زود بازش كنيم از هم تا ببينيم كه آيا اين علماى عظام اسلام كهنه پرست هستند يا شماها؟ آنها مىگفتند: اين قدر تحميل بر ملت نكنيد.
اين بيچارههاى گدا، اين مملكت مترقى كه امسال زمستانش دل ما را خون كرد، آن اصفهانش
آن همدانش، آن تهرانش و آن قمش، هم آن جاهاى ديگرش، اين سرماى كشنده هيچ فكرى كرديد براى اين بيچارهها؟ به من اطلاع دادهاند كه در همدان بيش از دو هزار نفر مردهاند امسال، در سرماى چهل و سه درجه و دو درجه، شما هيچ فكرى براى اينها كردهايد؟ اى مملكت مترقى! اى آقايانى كه مملكتتان ترقى كرده! ما مىخواهيم واقعاً مترقى باشد، يك فكرى براى اين بيچارهها بكنيد، هم گرسنگى بخ