0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
یک شنبه 10 اردیبهشت 1391  12:04 PM

صحيفه نور جلد 1 صفحه 67

تاريخ 25/2/43

بيانات امام خمينى پس از آزادى از زندان

بسم الله الرحمن الرحيم

انا لله و انا اليه راجعون‏

تاسف و تالم شديد از 15 خرداد

من تاكنون احساس عجز در صحبت‏ها نكرده‏ام و امروز خودم را عاجز مى‏دانم، عاجز مى‏دانم از اظهار تألمات روحيه‏اى كه دارم براى اوضاع اسلام عموماً و اوضاع ايران خصوصاً و قضايايى كه در اين يك سال منحوس پيش آمد خصوصاً قضيه مدارس علمى، قضيه 15 خردادقضيه 15 خرداد را من مطلع نبودم تا اينكه از حبس به حصر تبديل شد و اخبار خارج به من رسيد. خدا مى‏داند كه مرا اوضاع پانزده خرداد كوبيد. (گريه شديد حضار) حالا هم كه به اينجا آمده‏ام از قيطريه، مواجه هستم با يك منظره‏هائى، با بچه‏هاى كوچك بى پدر، (گريه شديد حضار) با پدرهاى جوان از دست داده، با مادرهاى جوان مرده، با زن‏هاى برادر مرده، با پاهاى قطع شده، (گريه شديد حضار) با افسردگى‏ها، اينها علامت تمدن آقايان است و ارتجاع ما. افسوس كه دست ما از عالم كوتاه است، افسوس كه صداى ما به عالم نمى‏رسد، افسوس كه گريه‏هاى اين مادرهاى بچه مرده نمى‏رسد به دنيا (گريه شديد حضار)

نسبت دادن ارتجاع سياه به روحانيت توسط اجانب

ما را كهنه پرست معرفى مى‏كنند، ما را مرتجع معرفى مى‏كنند، علماى اسلام را به ارتجاع سياه تعبير مى‏كنند، جرايد خارج از ايران، آنهايى كه با بودجه‏هاى گزاف براى كوبيدن ما مهيا شده‏اند در خارج ما را مخالف اصلاحات (كه اسلام در راس اصلاحات واقع شده است) معرفى مى‏كنند، مخالف ترقى مملكت معرفى مى‏كنند، مى‏گويند آخوندها مى‏خواهند با الاغ باز سوار بشوند از اين طرف به آن طرف بروند، آخوندها مى‏گويند كه برق نمى‏خواهيم، آخوندها مى‏گويند طياره نمى‏خواهيم، اينها مرتجع هستند، اينها مى‏خواهند به قرون وسطى برگردند.

عمل به اسلام و مخالفت باديكتاتورى ارتجاع و كهنه پرستى است؟!

آخوندها با اين سياه روزى‏هائى كه نصيب مملكت است مخالفند، اين كهنه پرستى است؟!

صحيفه نور جلد 1 صفحه 68

علماى اعلام با اين زدن‏ها، كشتن‏ها، قلدرى‏ها، ديكتاتورى‏ها و استبدادها مخالفند، اين كهنه پرستى است؟! علماى اسلام در صدر مشروطيت در مقابل استبداد سياه ايستادند و براى ملت آزادى گرفتند، قوانين جعل كردند، قوانينى كه به نفع ملت است، به نفع استقلال كشور است، به نفع اسلام است، قوانين اسلام است، اين را با خون‏هاى خودشان، با زجرهائى كه ديدند و كشيدند، با بيچارگى‏هايى كه متوجه به آنها شد، گرفتند، اين آخوندها مرتجع هستند؟!

امروز هم روحانيت قيام كرده است، نهضت كرده است، ملت به تبع روحانيت نهضت كرده است، ملت‏هاى اسلام بيدار شده‏اند، نهضت كرده‏اند. خواسته‏هاى روحانيت عمل به قوانين اسلام است، اين ارتجاع است؟! رسول اكرم مرتجع بود؟! قوانين آسمانى، قوانين الهى كه ما براى آن اين قدر اهانت مى‏شويم، اين قدر زجر مى‏كشيم، دعوت به عمل كردن به قوانين آسمانى ارتجاع است؟! خداى تبارك و تعالى مرتجع است؟! جبرئيل امين، واسطه وحى الهى مرتجع است؟ پيغمبر اكرم مرتجع است؟! ائمه هدى مرتجع هستند؟! علماى از صدر اسلام تا امروز كه از خودشان چيزى ندارند، آنها قوانين اسلام را، قوانين وحى را به مردم ابلاغ مى‏كنند، ابلاغ قوانين الهى ارتجاع است؟!

شما اگر چنانچه به احكام اسلام اعتقاد داريد، اين احكام اسلام است، اسلام انسان را آزاد خلق كرده است و انسان را مسلط بر خودش و بر مالش بر جانش و بر نواميسش خلق فرموده، امر فرموده است كه مسلط است انسان، آزاد است انسان، هر انسانى در مسكن آزاد است، در مشروب و مأكول آنچه خلاف قوانين الهيه نباشد آزاد است در مشى آزاد است. حكم اسلام است كه اگر كسى حمله برد به منزل كسى، براى آن كسى كه مورد حمله واقع شده است جايز است كشتن او اسلام اين قدر با آزادى‏ها موافق است، اسلام ارتجاع سياه است؟! علماى اسلام كه از خودشان چيزى ندارند، ما كه خودمان حرفى نداريم، ما هر چه مى‏گوييم قال رسول الله مى‏گوييم، رسول الله هم قال الله مى‏فرمايد، اگر ما مرتجعيم معلوم مى‏شود رسول الله مرتجع است، اگر شما ما را مرتجع مى‏دانيد، ما را كهنه پرست مى‏دانيد (مردك امروز هم باز برداشته نوشته) اگر ما را كهنه پرست مى‏دانيد ما كه از خودمان حرفى نداريم ما مى‏گوييم قال الله تعالى، ما مى‏گوييم قال رسول الله، پس شما رسول الله را كهنه پرست مى‏دانيد! اف بر اين تجدد.

اگر قوانين را قبول داريد، اگر اسلام را قبول داريد كه ما تبع آن هستيم و اسلام سر منشأ همه آزادى‏ها، همه آزادگى‏ها، همه بزرگى‏ها، همه آقائى‏ها، همه استقلال هاست، اسلام را قبول داريد، اين احكام اسلام است، كجايش ارتجاع است؟ بفرماييد كجاى احكام اسلام را آقايان ارتجاع سياه مى‏دانند؟ بفرمايند بيايند تفاهم كنند، آخر اينكه تو بروى آنجا براى خودت صحبت بكنى و هر جا پيش آيد يك صحبتى بكنى و هى كهنه پرستى را ما مى‏كوبيم، چطور مى‏كنيم رجز بخوانى، اينكه نمى‏شود. خوب بيا بنشين بگو آقا اينكه پيغمبر فرموده است، اين ارتجاع سياه است، تا ما ببينيم كه شما درست مى‏فرمائيد؟ تا ما اثبات كنيم نخير ارتجاع نيست.

ما مى‏گوئيم آقا، غلام حلقه به گوش ديگران نباشيد. ما عزت و شرف شما را مى‏خواهيم. ما به‏

صحيفه نور جلد 1 صفحه 69

شماها نصيحت مى‏كنيم كه آقا شما دولت اسلام هستيد، هيأت حاكمه بر مسلمين به اصطلاح هستيد، شما عزيز باشيد، آقا باشيد، بزرگ باشيد، استقلال را حفظ كنيد، تبعيت را دست برداريد، دستتان را براى چهار دلار دراز نكنيد، هر جلسه‏اى كه شما تشكيل مى‏دهيد هى مى‏گوئيد دلار بده، ما با اين چيزها مخالفيم، اگر اين ارتجاع است ما مرتجعيم و اگر آن تمدن است شما متمدنيد. اگر به قوانين اسلام شما اعتقاد داريد اين قوانين اسلام و اگر به قوانين اساسى، به قانون اساسى شما اتكاء داريد، قانون اساسى مردم را آزادى داده است در مسكن، در كارهاى خودش، در مالش، در جانش آزادى داده، از اين زورگويى‏ها قانون منع كرده است. ما مى‏گوئيم شما آقا بيائيد به قانون عمل كنيد، مى‏گذاريم قانون را زمين، شما يك نماينده‏اى بفرستيد ما هم يك نماينده‏اى مى‏فرستيم، قانون اساسى را مى‏گذاريم زمين، شما كه مى‏گوييد ما قانونى هستيم، دموكرات هستيم، شما كه مى‏گوييد كه ما جلو رفته هستيم، مترقى هستيم، اين قانون اساسى ماست، مى‏گذاريم زمين، به قانون اساسى عمل كنيد اگر ما حرفى زديم. به اين متمم قانون اساسى شما عمل كنيد كه علماى اسلام در صدر مشروطيت جان دادند براى گرفتن اين ورفع كردن اسارت ملت‏ها، شما بنشينيد به اين قانون اساسى عمل كنيد. قانون اساسى مطبوعات را آزاد كرده است، شما آزاد مى‏كنيد؟! ما مرتجعيم كه مى‏گوييم بگذاريد به قانون اساسى عمل بشود؟! بگذاريد مطبوعات آزاد باشد؟! بگذاريد كه اين مطبوعات روى عقيده خودشان چيز بنويسند؟! گر چه همه شان خبيث هستند لكن با جميع خباثتشان باز نمى‏خواهند اينقدر سمپاشى كنند.

روسياهى رژيم در 15 خرداد از تاريخ محو نخواهد شد.

خوب، شما آقايان، ملت ايران روزنامه اطلاعات را، سر مقاله روزنامه اطلاعات روز سه شنبه را، سه شنبه 18 فروردين را ملاحظه فرموديد، ملاحظه فرموديد كه اينها چه نقشه‏اى كشيده بودند و كشيده‏اند. اينها ديدند كه بازور و با قلدرى و با سرنيزه، با 15 خرداد فراهم كردن، با مدرسه فيضيه خراب كردن، با خراب كردن و با اهانت به علماى اسلام كردن، با تبعيد كردن، با اخراج كردن، با حبس كردن و اينها، هر چه كردند گندش بالا آمد، اين قدر بالا آمد كه او هم فهميد، همه فهميدند، اينها ديدند كه خيلى بد شد، دنيا اعتراض كرد. 15 خرداد روى دولت‏ها را سياه كرد، ما نمى‏خواستيم اين قدر روسياهى بار بيايد. 15 خرداد ننگى بر دامن اين مملكت گذاشت كه تا آخر محو نخواهد شد، تاريخ ضبط مى‏كند اين را، خودشان هم گفتند كه 15 خرداد ننگ بود، من هم مى‏گويم ننگ بود لكن نكته را نگفتند و من نكته را مى‏گويم، ننگ بود كه مسلسل‏ها را، تانك‏ها را، توپ‏ها را، تفنگ‏ها را از مال اين ملت فقير به دست آوردند و به روى اين ملت فقير بستند، پايمال كردند اين بيچاره‏ها را، از اين ننگ بالاتر آيا مى‏شود كه انسان يك ملتى را اينطور پايمال كند؟ اين بيچاره‏ها چه كرده بودند آخر؟ چه كرده بودند؟

صحيفه نور جلد 1 صفحه 70

عمل به قانون اساسى، در نظر رژيم ارتجاع است.

ما يك سلسله نصايح كرديم، نصيحت كه اين قدر بساط نداشت. ما يك مطالب منطقى داريم، مى‏گوئيم قانون داريم آقا، اگر قانون اساسى را شما قبول نداريد پس بگوئيد آقاى دولت بروند در مجلس بگويند ما قانون اساسى را قبول نداريم. خوب باز بر گردند به قهقرا، هر جا مى‏خواهند. ما كه مى‏گوييم به قانون اساسى عمل كنيد ما مرتجعيم؟! يا شمائى كه دستجمعى مردم را حبس مى‏كنيد، تبعيد مى‏كنيد؟ سلول‏هاى شما پر است از حبسى‏ها، از علما، از اساتيد، از محترمين، از متدينين، بندرعباس پر است از تبعيد شدگان، براى اينكه اينها مى‏گفتند كه آقا ما نمى‏خواهيم اسير مردم باشيم، اسير استعمار باشيم.

آخر چه مى‏گويند به ما؟ ما مرتجعيم كه مى‏گوييم كه به قانون اساسى عمل كنيد؟ قانون اساسى را بگذاريد زمين همه‏مان عمل كنيم، اين را كه قبول داريد. ما مى‏گوييم به دين عمل بكنيد، شما مى‏گوئيد كه پيغمبر اكرم مرتجع است نغوذبالله، در لفظ نمى‏گوئيد، معنايش اين است. قانون اساسى را كه قبول داريد (ولو در آن وقت‏ها زمزمه مى‏كردند كه مال پنجاه سال پيش از اين است و فلان، قانون اساسى كه ديگر قضيه پنجاه سال پيش از اين ندارد) قانون اساسى مى‏گويد ملت‏ها بايد آزاد باشند، ملت ايران بايد مردمش آزاد باشند، مطبوعات بايد آزاد باشد، هيچكس حق ندارد جلوى قلم را بگيرد.

اعلام تفاهم روحانيت با شاه، دسيسه‏اى براى مرفوض ساختن روحانيت‏

شما ديديد كه روزنامه اطلاعات در روز سه شنبه هجدهم فروردين نوشت كه: (بعضى مجلات هم نوشته بودند لكن اين بيشتر منتشر مى‏شود) جاى خوشوقتى است كه مقامات روحانى با دولت موافقت كردند در انقلاب شاه و ملت رفتند تهران اعتراض كردند كه آقا اين روحانى را معرفى كنيد، اين خمينى است تا ما بگوييم عليه اللعنه؟

يا ساير علماى اسلامند؟ خوب معرفى كنيد، دست بگذاريد رويش، (علماى طراز اول ما چند نفر در اينجا هستند، خداوند همه را حفظ كند، در تهران هستند، خداوند حفظشان كند، در مشهد هستند خداوند حفظشان كند، در نجف هستند خداوند حفظشان كند، در ساير بلاد مسلمين هستند خدا همه را تاييد كند.) اين علماى اسلام، اين علماى اسلام در ماوراى جو هستند؟ اينهايى كه با شما يك قرارداد سرى كرده‏اند خوب اسم ببريد، آقا اگر مردى تو اسم ببر، بگو كه: خمينى است، توى حبس ما رفتيم پيش او و او گفت كه برگذشته‏ها صلوات، خمينى غلط مى‏كند همچو حرفى مى‏زند خلاف دين اسلام، خمينى مى‏تواند تفاهم كند با ظلم؟ غلط مى‏كند. خمينى آنجا هم كه بود، تو حبس هم كه بود مجد اسلام را حفظ مى‏كرد، مى‏تواند حفظ نكند؟ اسلامى كه پيغمبر اسلام اين قدر زحمتش را كشيده است، ائمه هدى اين قدر خون دلش را خورده‏اند، علماى اسلام اين قدر زحمت كشيده‏اند، خمينى و امثال خمينى مى‏توانند كه يك چيزى بگويند كه بر خلاف مصالح اسلام باشد؟! خمينى را از جامعه بيرون مى‏كنند.

اينها نقشه اين را كشيده‏اند كه علماى اسلام را به معرفى كنند به اينكه اينها هم مثل ما

صحيفه نورجلد 1 صفحه 71

مى‏مانند. خودشان مرفوض جامعه هستند مى‏خواهند ما را هم مرفوض كنند. جامعه خودشان را نمى‏پذيرد، مى‏خواهند ما را هم بگويند نمى‏پذيريم، مى‏خواهند ما را با اين نقشه مشئوم، منفور جامعه كنند با سر صبر و راحت تبعيت ارباب‏ها كنند، تبعيت كارش از ارباب بود، مى‏خواهند تبعيت از اسرائيل كنند، وا مصيبت!.

مگر من مى‏توانم با يك مجلس، دو مجلس، چهار تا مجلس مفاسد اين مملكت را بگويم. من امروز حالم هم خوب نيست. ديشب خوابم هم خيلى كم بود. معذالك خوب، يك مطالب و كلياتى بايد گفته بشود. ما حق دفاع از خودمان نداريم؟

رفتند پيش مدير اطلاعات كه آقا كى به شما اين مطلب را گفته است؟ خوب بگوييد تا ما بفهميم كه اين روحانى كيست؟ اين روحانى سازمانى كيست كه با شما تفاهم كرده است و مطالب شما را قبول كرده است برخلاف دين اسلام؟ خوب بگوئيد. بيچاره خجل شده است گفته من نبودم اينجا، به فلان بگوئيد ببخشند، چه، چه، چه، چه، از اين حرف‏ها، يك شرح مفصلى، من سرمقاله‏ام حاضر است و سرمقاله را به آن آقا نشان داده بود كه من اين را نوشته‏ام لكن سنجاق كرده از بعضى مقامات آورده‏اند داده‏اند كه اين را بايد بنويسى، بايد است من چه بكنم؟ من يك تكليفى براى او معين مى‏كنم و يك مطلبى براى خودمان مى‏گويم، اگر چنانچه اطلاعات، روزنامه اطلاعات، مدير اطلاعات يك آدمى است كه متاسف است از اين تحميلات، شما خوب ديگر بحمدالله متمولى، احتياج ندارى دست از روزنامه نگاريت بردار بشو وزير، الحمدلله اينجا همه وزير مى‏شوند، بشو وزير، بشو وكيل، بشو چه، گر چه مردم نمى‏كنند خودشان وكيلت مى‏كنند، لازم نيست مردم بخواهند مگر مردم حق وكالت دارند؟ نه! وكيلت مى‏كنند، منتصبت مى‏كنند، مثل سناتور منتصبت مى‏كنند. اگر تو از اين معنا عار دارى كه يك چيزى را بر تو تحميل كنند، خوب آسان است اين، روزنامه نگارى را كه الزام نمى‏كنند كه شما روزنامه‏نگار باشيد، دست از روزنامه‏تان برداريد برويد يك شغل بهترى. از آن طرف من به او پيغام دادم كه بايد اين درست بشود، بايد اين تكذيب بشود، از قرارى كه ديشب باز يك كسى آمده بود گفت كه: او قبول كرده است كه من نمى‏توانم با ملت مواجه بشوم، نمى‏توانم با روحانيت مواجه بشوم، فكرى بكنيد من يك سوژه‏اى درست مى‏كنم كه تكذيب بشود، دستگاه گفته اين دليل بر سستى كارماست خوب، ما مرتجعيم يا شما؟

يك دروغى را، آخر ما كه مرده نيستيم كه شما نسبت به ما مى‏دهيد، ما يك جمعيت كثيرى بحمدالله از علما داريم، ما مراجع بزرگ داريم، ما مراجع بزرگ عالى شأن داريم، ما علما داريم در بلاد، ما فضلا داريم در حوزه‏ها، ما مدرسين بزرگ داريم در حوزه‏ها، ما طلاب و فضلاى علوم دينيه داريم. اينها كه نمى‏نشينند كه گوش كنند كه كسى در روزنامه - منتشرو - كثيرالانتشارش يك دروغ شاخدارى بنويسد: بحمدالله موافقت كردند! ما داد مى‏كنيم، فرياد مى‏كنيم، نمى‏گذارند منعكس بشود، خوب آقا، آقايى كه ديروز گفتى كه، يا ديشب گفتى كه كهنه پرستى را جلو بگيريد، اين كهنه پرستى نيست كه شما جلو مطبوعات را مى‏گيريد؟ تحميل مى‏كنيد به روزنامه اطلاعات؟ سند

صحيفه نور جلد 1 صفحه 72

داريم، ديگر اينكه يك چيز دروغى نيست كه آقايان بگويند كه افترا بستى - روزنامه اطلاعات را - نوشته شما سنجاق در دفتر روزنامه اطلاعات است كه شما گفته‏ايد بايد اين را بنويسيد و نگذاشته‏ايد تكذيب كند.

ما حرفمان اين است كه آقا به قانون اساسى عمل بكنيد، مطبوعات آزادند، قلم آزاد است، بگذاريد بنويسند مطالب را. اگر دين داريد به دين عمل كنيد، اگر چنانچه دين را ارتجاع مى‏دانيد، به قانون اساسى عمل كنيد، خوب بگذاريد بنويسند. (مدير اطلاعات به دست و پا افتاد و چه شد و من به او پيغام دادم كه من از آن آدم‏ها نيستم كه اگر يك حكمى كردم بنشينم چرت بزنم كه اين حكم خودش برود، من راه مى‏افتم دنبالش، اگر من خداى نخواسته يك وقتى ديدم كه مصلحت اسلام اقتضا مى‏كند كه يك حرفى بزنم مى‏زنم و دنبالش راه مى‏افتم و از هيچ چيز نمى‏ترسم بحمدالله تعالى، و الله تا حالا نترسيده‏ام، آن روز هم كه مى‏بردندم آن روز هم آنها مى‏ترسيدند، من آنها را تسليت مى‏دادم كه نترسيد.)

ترس در راه مقاصد اسلامى نشانه بى‏دينى است.

اگر ما براى مقصد اسلامى، براى مقصدى كه انبيا خودشان را به آب و آتش زدند، اولياى عظام خودشان را به كشتن دادند، علماى بزرگ اسلام را آتش زدند، سر بريدند، حبس كردند، تبعيد كردند، حبس‏هاى طولانى كردند، اگر چنانچه ما براى مقاصد اسلام بترسيم دين نداريم. ديندار هم براى اينكه خرقه را از اين عالم خالى كند مى‏ترسد؟ اگر ما ماوراى اين عالم را اعتقاد داشته باشيم، بايد شكر كنيم كه در راه خدا كشته بشويم و برويم در صف شهدا، بترسيم؟ از چه بترسيم؟ آن بايد بترسد كه غير از اين عالم جايى ندارد - ما - بحمدالله تعالى، خداى تبارك و تعالى وعده كرده به ما كه يك جاى خوب داريد اگر چنانچه به دين من رفتار كنيد و ما اميدوارم كه رفتار كنيم، اميد دارم كه رفتار كنيم. ما از چه بترسيم؟ چه ترسى ما داريم از شماها؟ شما آن آخر امر اين است كه ما را اعدام كنيد، اول زندگى راحت ماست، از اين كثافت كارى‏ها بيرون مى‏رويم، از اين رنج و محن خلاص مى‏شويم. آقاى ما فرموده: و الله لا بن ابى‏طالب انس بالموت من الطفل بثدى امه خوب ايشان فرموده است، ما البته نمى‏توانيم همچنين دعوى‏هائى بكنيم لكن ما شيعه او هستيم، ما اگر از مرگ بترسيم معنايش اين است كه ماوراءالطبيعه قبول نيست.

ارتجاع در تعبير رژيم.

ما كه مى‏گوئيم كه مطبوعات آزاد باشند، ما كهنه پرستيم؟! آقايان كه الزام مى‏كنند كه در مطبوعات اين نوشته بشود، آنها مترقى‏اند؟! خوب ما صدايمان از اين بلند گو تا آنجا مى‏رسد، آنها صدايشان از اينجا تا امريكا مى‏رسد. هر جا دلار مى‏گيرند صدايشان هم آنجا مى‏رسد. مال اين ملت را خرج مى‏كنند در مطبوعات خارجيه، مطبوعاتى كه در خارج هست بر ضد روحانيت، بر ضد اسلام، بر ضد مليت، بر ضد همه چيزها مقالات مى‏نويسند. به من مى‏رسد اين مطالب. اينها خطا كردند مرا رها

صحيفه نور جلد 1 صفحه 73

كردند، اشتباه كردند، به آنها هم گفتم آنجا، گفتم اگر مى‏خواهيد همان، رويه را داشته باشيد بگذاريد من اينجا باشم صلاح است، دوباره هياهو در نياوريد. حالا هم دارم مى‏گويم آقا ما مرتجع نيستيم به اين معنا كه شما مى‏گوئيد، ما با آثار تمدن مخالف نيستيم و اسلام با آثار تمدن مخالف نيست.

قدرت اسلام.

اسلام از خدا مى‏خواهد كه شما بر همه مقدرات عالم حكومت كنيد. اسلام آن بود كه شمشير را كشيد و تقريباً نصف دنيا يا بيشتر را گرفت، با شمشير گرفت، اين اسلام مرتجع است؟! اسلام آن بود كه اين ممالكى كه شما حالا تحت اسارت او هستيد، تحت اسارت آورد. آنها كه به احكام اسلام عمل مى‏كردند فى‏الجمله البته، حكومت‏هاى اسلامى تا حالا الا يكى دوتايشان به احكام اسلام عمل نكرده‏اند كه مع ذلك همين كه خودشان را زير بيرق اسلام مى‏دانستند، همين كه خودشان را وابسته به اسلام مى‏دانستند، همين كه به حسب ظاهر به احكام اسلام عمل مى‏كردند همچو قدرتى پيدا كردند كه يك بيست و چند هزار جمعيت عرب، اين مملكت به اين وسيعى را همچنين پايمال كرد و رفت تا آن آخر براى اينكه متمدنش كند، آدمش كند و كرد. اين افكار نورانى كه در علماى اعلام ما هست، در مراجع بزرگ ما هست، اينها به واسطه نور اسلام است. اين افكار نورانى كه در رجال عظيم‏الشان ما هست، هر جا باشد مال اسلام است. اين افكار پوسيده‏اى كه، كهنه پرستى‏هائى كه آقايان دارند، تبعيت از همه، سر بسته و در بسته تحويل دادن، همه مخازن يك مملكت را تحويل ديگران دادن، اين ارتجاع است. روى اين ارتجاع، سياه.

عذر خواهى نخست وزير.

فرستادند، از نخست وزير هم اينجا ديروز بود كه:بله اين عفو از شماست، اشتباه شده است، خطا شده است، يك اشتباهى شده، شما چه بكنيد، مبادا يك وقتى يك تشنجى بشود، مبادا يك وقتى جور ديگرى پيش بيايد، يك وقت چه بشود، چه بشود، چه بشود، ما مى‏خواهيم كه چه باشد، ما تابعيم. از اين مطالبى كه هميشه گفته مى‏شود ما هم گفتيم كه خوب حالا خود روزنامه اطلاعات كه مى‏گويد من بى‏تقصيرم و شماها اين كار را كرديد. شما هم كه آمديد مى‏گوئيد ديگر بايد او ملتزم بشود و شما هم قول بدهيد به اينكه تكرار نشود اين مطالب، اگر تكرار بشود مواجه با يك مطلب بدترى خواهد شد، نكنيد، اين قدر هى كهنه پرست را به رخ ما نكشيد تا ما هم مجبور بشويم كه مطلب را زود بازش كنيم از هم تا ببينيم كه آيا اين علماى عظام اسلام كهنه پرست هستند يا شماها؟ آنها مى‏گفتند: اين قدر تحميل بر ملت نكنيد.

عدم توجه دولت به وضع فقرا

اين بيچاره‏هاى گدا، اين مملكت مترقى كه امسال زمستانش دل ما را خون كرد، آن اصفهانش‏

صحيفه نور جلد 1 صفحه 74

آن همدانش، آن تهرانش و آن قمش، هم آن جاهاى ديگرش، اين سرماى كشنده هيچ فكرى كرديد براى اين بيچاره‏ها؟ به من اطلاع داده‏اند كه در همدان بيش از دو هزار نفر مرده‏اند امسال، در سرماى چهل و سه درجه و دو درجه، شما هيچ فكرى براى اينها كرده‏ايد؟ اى مملكت مترقى! اى آقايانى كه مملكتتان ترقى كرده! ما مى‏خواهيم واقعاً مترقى باشد، يك فكرى براى اين بيچاره‏ها بكنيد، هم گرسنگى بخ


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

تشکرات از این پست
taghvimi
دسترسی سریع به انجمن ها