پاسخ به:مقالات علوم سیاسی
دوشنبه 4 اردیبهشت 1391 6:20 PM
: پژوهشنامه علوم سياسي زمستان 1389; 6(1 (21)):75-108. |
پيوند حامي - پيرو و سقوط نظام پهلوي؛ ساختار توازن قدرت و کارگزار انقلابي |
خليلي محسن,صلواتي فاطمه |
نظام سياسي پهلوي براي کسب، نگهداشت و افزايش قدرت، به دلايلي تاريخي نتوانسته بود بر پايه هاي حقاني قدرت سياسي (دين، عرف و قانون) تکيه کند. نظام خودکامه در محيط سياسي داخلي بر دو بنيان استوار مي شود: از يک سو، مخالفان خود را به شيوه هاي گوناگون سرکوب مي کند؛ از ديگر سو، براي تامين منابع مالي مورد نياز براي گسترده سازي کار ويژه هاي دولت به تصاحب اقتدارگرايانه منابع کشور مي پردازد. در محيط بين المللي، نظام سياسي خودکامه اجاره دار تلاش مي کند با جلب حمايت قطب هاي قدرت بين المللي به جبران ضعفي بپردازد که در محيط داخلي با آن روبه روست. آموزه نيکسون - کيسينجر در سياست خارجي امريکا، اين امکان را فراهم کرد تا بازيگر دست نشانده بتواند در محيط بين المللي با وابستگي به يک ابرقدرت، منافع قابل توجهي را به دست آورد. در دکترين نيکسون - کيسينجر، ثبات در ساختار نظام بين المللي، از طريق تنظيم سازوکار توازن قدرت پديد مي آمد. در اين معادله قدرت، ايران به عنوان ژاندارم منطقه، از سويي با کاهش هزينه هاي امنيتي امريکا، به ثبات ساختار بين المللي کمک مي کرد. از سوي ديگر، افزايش ناامني و سرکوب داخلي، ميدان عمل کارگزار انقلابي را گسترش مي داد. از نظر نگارندگان، مبناي نظري ساختار توازن قدرت، در آموزه نيکسون کيسينجر، به تناقض نماي زبرنظري ميان ساختار توازن قدرت و کارگزار انقلابي، اشاره دارد که مي توان با تکيه بر آن، وقوع انقلاب اسلامي و گسست پيوند ژنرال - ژاندارم را بررسي کرد. |
كليد واژه: نظام پهلوي، آموزه نيکسون - کيسينجر، دست نشاندگي، انقلاب اسلامي، زبرنظريه |
نسخه قابل چاپ |