پاسخ به:بانک مقالات علوم اجتماعی
یک شنبه 17 اردیبهشت 1391 8:12 PM
1 : مجله جامعه شناسي ايران پاييز 1385; 7(3):5-33. |
ضرورت هاي ساختاري مديريت سياسي سرزمين و شكل بندي اجتماعي ايران عصر صفوي |
عبادالهي حميد* |
* گروه علوم اجتماعي، دانشگاه گيلان |
در ادبيات ايران شناسي شكل بندي اجتماعي ايران پيشا سرمايه داري برحسب گفتمان هاي فئوداليسم، آسيائيسم (شيوه توليد آسيايي) و پاتريمونياليسم (رويكرد وبرگرايان) مفهوم يابي شده است. در دو گفتمان نخست، كليت جامعه و اقتصاد عصر صفوي فاقد منطق اقتصادي مجزا و تابع اقتصاد روستايي است، و در گفتمان سوم، ايران آن عصر در سايه حضور نظام پاتريمونيالي (به عنوان يك عنصر سياسي) تعريف مي شود. در هر سه گفتمان، كليت جامعه و اقتصاد ايران عصر صفوي، از روي مفهوم فئوداليسم غربي (در شكل سلبي يا ايجابي) و يا از روي مفهوم عقلانيت غربي (در شكل سلبي)، مفهوم يابي مي شود، به طوري كه در آنها به ترتيب مفاهيم « فئوداليسم» و «عقلانيت غربي» كاركرد روش شناختي «نمونه آرماني» را به عهده دارند. اين مقاله در گام نخست با انتقاد از رويكردهاي فوق و در گام بعد با عنايت به نقائص تئوريك موجود در ادبيات ايران شناسي سعي دارد در چارچوب رويكرد ماركسيسم ساختارگرا و با تعريف ساختارگرايانه از ايران عصر صفوي مفهومي مستقل از شكل بندي اجتماعي ايران آن عصر ارايه دهد. در چنين تعريفي، ويژگي هاي ساختاري ايران عصر صفوي تعيين كننده مفهوم ايران آن عصر است. ساختاري كه در آن چندين شيوه توليد در يك مفصل بندي «پويا» خصلت هاي سيال ايران آن عصر را تعيين مي كردند. با چنين تعريف ساختارگرايانه اي، ويژگيهاي متمايز سده نخست و دوم ايران عصر صفوي تجليات پويايي هاي مفصل بندي شيوه هاي توليد در سده نخست و دوم است. |
كليد واژه: ايران عصر صفوي، فئوداليسم، آسياليسم، (شيوه توليد آسيايي) ماركسيسم ساختارگرا، مفصل بندي شيوه هاي توليد |
نسخه قابل چاپ |