پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 1:21 PM
5 : نامه فرهنگستان پاييز 1385; 8(3 (پياپي 31)):71-84. |
كعبه چشم از نگاه تا رنگ (بررسي واژه چشم در ادبيات فارسي و عرب) |
جلالي مريم* |
* دانشگاه آزاد اسلامي، واحد اسلامشهر |
چشم عجيب ترين عضو آدمي است و در بدن جايگاهي ممتاز دارد. قدرت نمايي اين عضو كوچك قلمرو وسيعي از مضامين ادبي را به زير فرمان خود كشيده و معاني و عواطفي متضاد چون عشق و نفرت، مهرباني و سنگدلي، دوستي و دشمني، خشم و بخشش، اندوه و شادي، صداقت و ريا و بسيار چيزهاي گفتني و ناگفتني ديگر را در برد گسترده خود گنجانده است. ادبا و شعرا و حتي منابع ديني به اين عضو بيش از اعضاي ديگر بدن توجه نموده اند. در قرآن كريم، با اشاره به داستان حضرت يوسف و درد پدر در فراق او، آمده است: و تولي عنهم و قال يا اسفي علي يوسف و ابيضت و عيناه من الحزن فهو كظيم. (يوسف 84:12) در ادبيات فارسي و ادبيات عرب براي چشم منزلت ديگري قايل شده اند. حس بينايي در ادبيات عرب به صور گوناگون توصيف شده است. اين حس گاهي به مجموع چشم و پلك نسبت داده شده و گاهي سياهي چشم حامل آن شمرده شده است. چشم، در هر دو زبان، حامل انواع تشبيه و استعاره و مجاز و كنايه است. شواهدي از آن است: در ادبيات فارسي به معني «چشم زخم، چشزخ، چشمزخ، نظر، چشم بد» در فارسي، كه معادل آن «عين الكمال» است د رعربي. (لغت دهخدا) |
كليد واژه: |
![]() |
نسخه قابل چاپ |