پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی
جمعه 22 اردیبهشت 1391 8:02 PM
4 : مطالعات عرفاني بهار و تابستان 1385; -(3):53-62. |
آسمان جان و نردبان آن |
كزازي ميرجلال الدين* |
* دانشگاه علامه طباطبايي |
مولانا جلال الدين يکي از برومند ترين فرزندان ايران زمين است که ادب نهان گرايانه و صوفيانه فارسي با او به اوج رسيده است و شعر شررخيز او همواره آتش در سوختگان جهان مي زند. او مثنوي خويش، شگرف ترين نامه راز را با ناي و نواي آن آغاز کرده است و از آن، چونان نمادي از خويش و از هر درد آشناي ديگري سخن گفته است. مولانا از ميان همه سازها، ناي را از اين روي برگزيده است که ناي تهي شده از خويش، خود را يک سره به دست و دم نايي مي سپارد و از دم او جان و جنب مي گيرد و در جان ديگران شور و شرر مي افکند. مولانا خود نيز ناي است که با دم شمس تبريزي از خود تهي شد و خويشتن خويش را بازيافت و مثنوي با همه دراز آهنگي اش ناله هاي اين ناي است که در نايي رنگ باخته و دم گرم نايي پرده هاي او را دريده و رازهايش را بر آفتاب افکنده است. از اين جاست که مثنوي با اين که کتابي آموختاري است و بايد آگاهانه باشد، بيشتر ناخودآگاهانه است و برآمده از گونه اي تداعي غول آسا و از سويي نيز سر رشته اين کتاب که نردبان آسمان است، به دست حسام الدين چلپي است که بي او غنچه هاي مثنوي ناگفته مي ماند. اين ها و پاره اي نکته هاي ديگر در اين گفتار باز نموده شده اند. |
كليد واژه: مولانا، مثنوي، ناي، نردبان آسمان |