پاسخ به:خاطرات طنز جبهه
یک شنبه 11 مرداد 1388 8:57 AM
روزهاي اولي كه خرمشهر آزاد شده بود ، توي كوچه پسكوچه هاي شهر براي خودمان ميگشتيم و صفا ميكرديم . پشت ديوار خانه مخروبهاي به عربي نوشته بود : « عاش الصدام » . يكدفعه راننده زد روي ترمز و گفت : پس اين مرتيكه آش فروشه ! آن وقت به ما ميگويند جاني و خائن و متجاوزه ! »