0

مسيحيت وحل مشکل تثليث

 
gps0064
gps0064
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 1751
محل سکونت : اصفهان

مسيحيت وحل مشکل تثليث
چهارشنبه 7 مرداد 1388  1:19 PM

استقراء اعتقاد ثتليثى از مکاشفه مستند در تاريخ

رسيدن به دلايل اعتقاد مسيحيان به تثليث مستلزم تغيير ديدگاه از زمينه قياسى اعتقاد به توحيد، به اعتقادى به خدا است که اين اعتقاد بايد ابتدا و مهمتر از همه، بر اساس سنت تامل استقرايى بر روى مکاشفه از طريق کتب مقدس باشد. در اينجا رهيافت مسيحى براى فهم قانون خدا، به علم تفسير قرآنى در فقه اسلامى بسيار نزديک‌تر از روش شناسى منطق‌گرايانه عقليات در الهيات اسلامى است. درست همان‌گونه که قوانين اسلامى مربوط به ازدواج و طلاق برگرفته از تفسير منضبط قرآن و سنت پيامبر است، اعتقاد مسيحيان به خداى سه‌گانه زمينه و معناى خود را فقط در دنياى انجيل و تفسير آن در سنت مسيحى مى‌يابد. اين بدان معنا نيست که الهيات مسيحى هرگز با اليهات طبيعى آغاز نمى‌شود. علماى کاتوليک رومى در الهيات فرقه سن‌توماس (معروف به توميست) اظهار مى‌دارند که صرف نظر از وحي، عقل وجود خدا و همچنين پاره‌اى از صفات او را مى‌شناسد. با اين حال حتى توميست‌ها هم معتقدند که اعتقاد به تثليث اعتقادى مکاشفه شده است که خرد مستقل را به آن دسترسى نيست.
دو رشته عمده شاهد انجيلى وجود دارد که اعتقاد به خداى سه‌گانه از آنها سرچشمه مى‌گيرد. اول اعتقاد يهوديان به يگانگى خدا در بطن اين اقراراست که: “ به گوش اى ‌اسرائيل: پروردگار خداى ما است، فقط پروردگار” (فصل دوترنومى انجيل NRSV 4:6) اين اعتقاد به وحدانيت در عهد جديد (انجيل) نيز ادامه دارد (مارک 29:12، 1 کورنتيانز 5-8 : 4) يهوديان و مسيحيان، مانند مسلمانان به وجود فقط يک خدا اقرار داشته و او را پرستش مى‌کنند و بنابراين چارچوب درک اعتقاد تثليثي، اعتقاد يهود به وحدانيت است، نه اعتقاد به چند خدايى يوناني- رومي. دومين رشته انجيلى که از تثليث خبر مى‌دهد در سند عهد جديد است مبنى بر اينکه پدر، پسر و روح‌القدس دست به کار ماموريتى عظيم براى رستگاري، رهايى از ديون و آشتى‌دادن بشر با تمام مخلوقات هستند. (يعني: مارک 15-1 :9 ، مارک 36- 14 :32، جان 15-16 :1، جان 24-17 :20، رومنز 27-8 :9، 1 کورينتيانز 28-15 :20.)
لزوما براى مسلمانانى که انجيل را مى‌خوانند معلوم نيست و همين‌طور اغلب در کليساى اوايل مسيحيت روشن و واضح نبود که پدر، پسر و روح‌القدس هرکدام به‌طور مساوى و کاملا خدا هستند. اما اين موضوع به اقرار محتوايى سنت مسيحى مبدل شد، و درپى يک قاعده تعبيرى مى‌آيد که جورج ليندبک آن‌را حداکثرگرايى مسيح شناسانه “Christological maximalism” مى‌نامد. آنگونه که ليندبک توضيح مى‌دهد، اين قاعده هرنوع معنايى را به عيسى منسوب مى‌کند که نه با انسانيت کامل او مناقشه دارد و نه با يکتاپرستى يهود.(1)
در انجيل و کليساى اوايل مسيحيت، حداکثرگرايى مسيح شناسانه از اين اعتقاد نشات مى‌گيرد که رستگارى عيسى مسيح به دست خود خدا صورت گرفته است. آتاناسيوس، مدافع مصرى اورتودوکسى نايسيه در قرن چهارم، استدلال مى‌کند که مخلوقات نمى‌توانند خود را نجات بخشند، تنها خالق مى‌تواند نجات بخشد، که همان کارى بود که در مورد عيسى مسيح کرد. رستگارى فقط رفتن به بهشت نيست بلکه مشارکت در حيات خدا است. پس، آتاناسيوس عيسى متولد شده در صورت فلکى حمل را رد مى‌کند، که هرچند يک ناجيآسمانى و مقدم بر تمام مخلوقات است، اما با اين همه هنوز يک مخلوق است و بنابر اين فاقد توانايى نجات مخلوقات ديگر است. به همين صورت، علماى کليساى اوايل مسيحيت استدلال مى‌کنند که روح‌القدس خدا است چون او کارهايى مى‌کند که فقط خدا قادر به انجام آنها است. (2) منو سيمونز که در قرن شانزدهم مى‌زيست و نام خود را به مکتب منونى که من به آن قائلم داد، در رساله خود در باره تثليث قدرى متفاوت‌تر و تطبيقى‌تر از اين استدلال مى‌آورد. او توضيح مى‌دهد که پسر و روح‌القدس، الهى هستند چرا که انجيل نشان مى‌دهد آنها همان صفات خدا و پدر را دارند.(3 )
از اين رو معلوم مى‌شود که اعتقاد به تثليث از اصول و فرضيات متافيزيکى يا ماهيت عمومى جهان و انسان استنتاج نمى‌شود. بلکه در تفسيرى ويژهو از نظر مسيحيان، فوق‌العاده قابل دفاع از وحى الهى مستند در تاريخ و شيوه‌هاى مکاشفه‌اى که خدا را به عنوان پدر، پسر و روح‌القدس نشان مى‌دهد، ريشه دارد.
اين ادعاى مسيحى که عيسى بشر، خداى پسر بود همواره از نظر مکتب اسلامى ادعايى شرم‌آور بوده همانطور که از نظر جهان يونان قبل از اسلام بود. با اين وجود، حتى اگر فکر کنيم که اين ادعاى مسيحى ادعاى ننگ‌آورى است باز مى‌توانيم قبول داشته باشيم که اعتقاد تثليثى نمايانگر راهى براى تقويت اين ادعا است که تثليث در چارچوب رجوع انجيلى خودش غيرمنطقى نيست.
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها