پاسخ به:ویژه ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام
چهارشنبه 3 شهریور 1389 12:38 PM
دفع دشمنى خطرناك
از كتاب العدد روایت شده كه گفتهاند مردى در حضور امام حسن (ع) ایستاده، گفت:
«یا بن امیرالمؤمنین بالذى انعم علیك بهذه النعمة التى ما تلیها منه بشفیع منك الیه بل انعاما منه علیك، الا ما انصفتنى من خصمى فانه غشوم ظلوم، لا یوقر الشیخ الكبیر ولا یرحم الطفل الصغیر!»؛ اى فرزند امیرمؤمنان سوگند به آن كه این نعمت را به تو داده كه واسطهاى براى آن قرار نداده، بلكه از روى انعامى كه بر تو داشته آن را به تو مرحمت فرموده، كه حق مرا از دشمن بیدادگر و ستمكارم بگیرى كه نه احترام پیران سالمند را نگهدارد و نه بر طفل خردسال رحم كند!
امام (ع) كه تكیه داده بود، برخاست و به آن مرد فرمود: این دشمن تو كیست تا من شرش را از سر تو دور كنم؟
عرض كرد: فقر و ندارى!
امام (ع) سر خود را به زیر انداخت و لختى فكر كرد و سپس سربرداشت و به خدمتكار خود فرمود :«احضر ما عندك من موجود.»؛ هر چه موجودى دارى حاضر كن!
خدمتكار رفت و پنج هزار درهم آورد.
امام (ع) فرمود: این پول را به این مرد بده، آنگاه به وى فرمود:« بحق هذه الاقسام التى اقسمت بها على متى اتاك خصمك جائرا الا ما اتیتنى منه متظلما.» ؛ به حق همین سوگندهایى كه مرا بدانها سوگند دادى كه هرگاه این دشمنت براى زورگویى نزد تو آمد حتما براى گرفتن حق خود نزد من بیا.