پاسخ به:ویژه ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام
چهارشنبه 3 شهریور 1389 8:08 AM
میلاد نخستین میوه نبوت و ولایت
در پانزدهم ماه مبارك رمضان سال سوم هجرى،نخستینگل خوشبوى درخت نبوت و ولایت و اولین ثمره ازدواج على و زهرا به دنیا آمد. اولینهدیه شیرین خدا به على مرتضى و فاطمه زهرا در مدینه منوره چشم به دنیا گشود. دراین مكان و زمان مقدس، كودكى متولد شد كه وجود ذى جودش ماهرمضان را قداست وشرافتى افزون تر بخشید. خبر ولادت اولین نواده رسول خدا صلىالله علیه وآلهبه آن حضرت داده شد. پیامبر مشتاقانه به دیدار فرزند عزیز و ارجمندش به خانهعلى و زهرا سلام الله علیهما آمد كه او را دربرگیرد و نوازش كند.
طبق روایتى كه در كتب فریقین آمدهاست، پیامبر به اسماء فرمود: اسماء! فرزندمرا بیاور.
اسماء كه كودك را در پارچهاى زردرنگ پیچیده بود، او را به خدمتحضرت آورد.
پیامبر ناراحتشد و فرمود: مگر نگفته بودم نوزاد را هرگز در پارچه زرد رنگنپیچید؟ اسماء نوزاد را گرفت و در پارچهاى سفید رنگ پیچید و او را به خدمت نیاىبزرگوارش آورد. حضرت اذان را در گوش راست و اقامه را در گوش چپش خواند سپس روبه داماد گرامىاش على كرد و فرمود:
یا على! او را چه نام نهادى؟
عرض كرد: اى رسول خدا ! من در نامگذارىاش هرگز بر شما پیشى نمىگیرم.
پیامبر نیز فرمود: من هم برخدایم سبقت نمىگیرم. فورا جبرئیل امین نازل شد وخدمت رسول خدا عرض كرد: یا محمد! خدایتسلامت مىرساند و مىفرماید: چون نسبت علىبه تو نسبت هارون به موسى است جز این كه پس از تو پیامبرى نیست لذا نامفرزند هارون را بر او بگذار. پیامبر فرمود: نام فرزند هارون چه بوده است؟
عرض كرد: شبر. فرمود: من زبانم عربى است. نام شبر در زبان عربى چه مىباشد؟
جبرئیل گفت: نامش حسن است. او را حسن نام گذار.
(ذخائر العقبى،ص120)
نامش حسن.. رویش حسن .. مویش حسن .. خوى دلجویش حسن ..
به به چه زیبا پسرى، چه رعنا مولودى. امروز خانه زهرا نور باران مىشود. فرشتگانبه خدمت پیامبر براى عرض تهنیت مىآیند. ما هم از اینجا به خاندان رسالت تبریكمىگوییم. در صواعق المحرقه ابن حجر،ص115 آمده است: رسول خدا(ص) فرمود: «سمىهارون ابنیه شبرا و شبیرا و انى سمیت ابنى الحسن والحسین بما سمى به هارونابنیه; هارون نام دو فرزندش را شبر و شبیر گذاشت و من نام دو فرزندانم را حسن وحسین مىگذارم، به همان نامى كه هارون فرزندانش را نام نهاد.» در كتابكنز العمال، ج 6، ص 220، نقل كرده كه حضرت رسول دو فرزندش (حسن و حسین) را در دامان خویش نشانده بود و نوازششان مىكرد و مىفرمود: «ان ابنى هذین ریحانتاى منالدنیا; این دو فرزندانم، دو گل خوشبوى من دردنیایند».
در مجمع الهیثمى ج9، ص181، از انس بن مالك نقل مىكند كه گفت: رسول خدا گاهىبه سجود مىرفت، یكى از دو فرزندانش (حسن یا حسین) مىآمد و بر كمر حضرت مىنشست،پس حضرت سجود را طولانى مىكرد تا آنگاه كه خود كودك پایین بیاید. به او گفتهمىشد: یا رسول الله! سجودت را طولانى كردى؟ مىفرمود: فرزندم، بردوشم سوار بود، خوش نداشتم كه او را به شتاب وادارم. و دراین زمینه روایات زیادى از كتب اهل سنت نقل شدهاست. در صحیح ترمذى، ج 2، ص 306،نقل شده كه رسول الله(ص) به فاطمه مىفرمود: فرزندانم را بیاور تا آنها رااستشمام و بو كنم و آنها را در بغل مىگرفت و مىبوسید و مىبویید.
در مجمع الهیثمى، ج 9، ص 175، نقل شده كه شخصى از ابن الزبیر (دشمن سرسخت اهلبیت) سؤال مىكند: چه كسى بیش از همه به پیامبر شباهت داشت؟ او پاسخ مىدهد: حسنبن على، از هر كس بیشتر به پیامبر شبیه بود و حضرت رسول بیش از همه به او محبتو علاقه داشت. او گاهى مىآمد و حضرت رسول در حال سجده بود، پس بركمرش سوار مىشدو پیامبر سر برنمىداشت تا خود كنار رود. در صحیح ترمذى، ج2، ص240، نقل شده كهاسامه بن زید گوید: شبى به دیدار پیامبر رفتم، كارى داشتم. پس از آنكه كارمتمام شد، به حضرت عرض كردم: در زیر عبایتان گویا چیزى پنهان كردهاید؟ حضرت عبارا پس زد دیدم حسن و حسین بر دو زانویش نشستهاند. فرمود: این دو، فرزندانمهستند. خداوندا! من آنها را دوست مىدارم، پس دوستبدار هر كه آنها را دوستمىدارد. این محبت فراتر از محبت پدر یا جد به فرزندش است. حضرت رسول صلى اللهعلیه و آله و سلم در موارد متعددى كه در كتابهاى اهل سنت ذكرشده، به مردمگوشزد مىكردهاست كه محبتحسن و حسین، محبتى الهى است و هر كه پیامبر را دوستمىدارد باید آنها را دوستبدارد و هر كه با رسول خدا دشمن است، باآنها بىگماندشمن است. پیامبر آینده را مىدید كه با آن همه توصیهها و سفارشهاى متعدد، دراماكن و اوقات مختلف، بااین حال، مردم چه رفتارى با دو ریحانه رسولالله نمودندو چگونه عمل به وصیت پیامبر كردند؟
برخى از برادران اهل سنت چنین وانمود مىكنند كه چون حسنین فرزندان پیامبربودند و هر انسانى به فرزندان و نوههایش علاقه دارد، لذا اگر رسول خدا دربارهآنها عاطفهاى نشان داده و اظهار محبتى كرده، امرى است طبیعى، ولى با سیلروایتهائى كه خود از پیامبر نقل مىكنند و حضرت دشمنانشان را نفرین مىكند ودوستانشان را بشارت مىدهد، چه مىكنند؟! در مستدرك صحیحین، ج3، ص166، ازابوهریره نقل شده كه گفت: روزى رسول خدا(ص) بر ما وارد شد، در حالى كه حسن رابریك دوش و حسین را بر دوش دیگر حمل مىكرد، گاهى این را مىبوسید و گاهى آن را،تا این كه به ما نزدیك شد.
یكى از اصحاب عرض كرد: یا رسول الله! شما آنها را دوست مىدارید؟! حضرت فرمود:
آرى ! هر كه آن دو را دوستبدارد، مرا دوست داشته و هر كه آن دو را دشمن بدارد مرا دشمن داشته است.
و در همین صفحه در روایت دیگرى آمده است كه حضرت فرمود: حسن و حسین دوفرزندان من هستند، هر كه آنان را دوستبدارد، مرا دوست داشته و هر كه مرا دوستدارد، خدا او را دوست مىدارد و هركه را خدا دوستبدارد، او را داخل بهشتخواهدكرد و هركه این دو را دشمن بدارد، مرا دشمن داشته و هر كه مرا دشمن بداردخداوند او را دشمن داشته و هر كه را خدا دشمن بدارد، بىگمان وارد دوزخشخواهد كرد. آن گاه نویسنده كتاب ادامه مىدهد:
این حدیث از نظر شیخین (بخارى و مسلم) صحیح است. شاید بیش از چهل حدیثبامضمونهاى مختلف در كتابهاى اهل سنت، در همین مورد وارد شدهاست. به همین بسندهمىكنیم و نتیجهگیرى را به خوانندگان عزیز و گرامى واگذار مىنماییم.
البته، ما را دل خوش است كه با تمام وجود به اهل بیت پیامبر عشق مىورزیم وتنها امید نجات خود را در روز رستاخیز، همین محبت و علاقه به آنها مىدانیم و بهخاطر همین عشق و علاقه است كه روز پانزدهم رمضان را جشن مىگیریم و به دلیلخرسندى رسول الله از به دنیا آمدن فرزند دلبندش شاد و خرم مىشویم و به یكدیگرتبریك و تهنیت مىگوییم. پس تبریكتان باد اى شیعیان امام مجتبى.