میخائیل باکونین
چهارشنبه 19 بهمن 1390 6:54 PM
میخائیل باکونین در امپراتوری روسیه در یک خانواده اشرافی روسیه متولد شد و جوانیاش را به عنوان یک افسر تازهکار در ارتش گذراند، اما در سال ۱۸۳۵ میلادی از ارتش کناره گرفت و به مسکو رفت تا در رشته فلسفه تدریس کند.[نیازمند منبع]در دههٔ ۱۸۳۰، باکونین از هگلیهای جوان بود. وی در سال ۱۸۴۲ روسیه را ترک کرد و سفرهای دنبالهداری را آغاز کرد.او در ۱۸۴۸ در انقلاب آلمان (قیام درسدن) شرکت جست. در ۱۸۴۹، دستگیر و به دولت روسیه تحویل داده و به حبس ابد محکوم شد. وی پس از مرگ تزار نیکلاس اول، به سیبری (۱۸۵۷) تبعید شد.در ۱۸۶۱، او از تبعید گریخته و به لندن رفت.باکونین در لندن به لیگ صلح و آزادی پیوست. در کنگرهٔ برن این لیگ (۱۸۶۸)، او و هواداراناش که در اقلیت بودند از این سازمان جدا شده و اتحاد بینالمللی سوسیال دموکراسی (به انگلیسی: International Alliance of Socialist Democracy) را تشکیل دادند. این سازمان و بینالملل اول در ۱۸۶۹ به هم پیوستند. در اینجا بود که اختلافات باکونین با مارکس بروز کردند.او به تشکیل دستهجات مقاومت بر علیه سیستم اعتقاد داشت. روش وی در تبلیغ مسافرتهای دائمی به نقاط مختلف اروپا بود.[نیازمند منبع] او به آنارکومی (آنارشیسم-کمونیسم) اعتقاد داشت که برداشتی جزمی از اعتقادات گادوین بود و در آن جامعه به دستجات همکار تقسیمبندی میشود و از تعاون و همکاری بین گروهی نیازهای خود را برآورده میکند.آثار وی عمدتاً به تشریح جامعه مورد نظر وی و مقایسه و در عین حال بیان برتری ماتریالیسم بر ایدهآلیسم بنیان یافته است.[نیازمند منبع]از کتابهای او میتوان به «خدا و دولت» (۱۸۷۱) و «مارکسیسم، آزادی و دولت» (۱۸۷۰ - ۱۸۷۲) اشاره کرد.او از جمله فلاسفه خداناباور بود.