بازیهای بومی محلی استان استان چهارمحال و بختيارى
یک شنبه 3 مرداد 1389 6:21 PM
دست به شلاق
|
ابتدا با قرعهکشى يا با توافق، يک نفر را بهعنوان شروعکننده
ٔ
بازى انتخاب مىکنند و شلاق را به او مىسپارند. بقيه
ٔ
بازيکنان با فاصله
ٔ
کمى از يکديگر روى زمين دايرهوار مىنشينند و دستهاى خود را در پشت خود قرار مىدهند. با شروع بازى حامل شلاق دور دايره مىچرخد و در يک لحظه شلاق را در دست يکى از افراد نشسته مىگذارد. اين بازيکن بايد با شلاق فردى را که در سمت راست خود نشسته است، بزند. البته وى نيز بايد سريع بلند شود و از سمت راست دايره فرار کند (حرکت در جهت چپ خطا است) و حامل قبلى در ادامه
ٔ
فرار، بايد يک دور کامل بزند و جاى شلاقزن فعلى بنشيند. در پايان بازى کسانى که با هوشيارى قبل از کتک خوردن فرار کرده باشند، تشويق مىشوند
.
زار گزيدم (شهرکرد
) |
بازيکنى را که مهارتى در رقص داشته باشد انتخاب مىکنند. بازيگر همراه با کفزدن حاضران رقص را آغاز مىکند و شعرهائى مىخواند و ادعا مىکند که چيزى او را گزيده است. حاضران هم با شعر از او سؤال مىکنند. بازيگر با هر بار سؤال و جواب جائى از سر و گردن خود را نشان مىدهد و در آخر کار زبان خود را نشان مىدهد و به بيرون مجلس مىرود. نمونهاى از سؤال و جواب به شعر آورده مىشود
.
بازيکنى را که مهارتى در رقص داشته باشد انتخاب مىکنند. بازيگر همراه با کفزدن حاضران رقص را آغاز مىکند و شعرهائى مىخواند و ادعا مىکند که چيزى او را گزيده است. حاضران هم با شعر از او سؤال مىکنند. بازيگر با هر بار سؤال و جواب جائى از سر و گردن خود را نشان مىدهد و در آخر کار زبان خود را نشان مىدهد و به بيرون مجلس مىرود. نمونهاى از سؤال و جواب به شعر آورده مىشود
.
بازيگر: زار گزيدم (زار: زنبور درشت). جمعيت: کوجاتو گزيد؟ بازيگر: اينجا و اونجا و اوجاما گزيد (به جاهائى اشاره مىکند). جمعيت: روش آب بريز
.
و بازى بههمين ترتيب تا به آخر ادامه پيدا مىکند
.
سوارکارى و تيراندازى
|
سواران نيزهباز در محلى که براى اين کار اختصاص داده شده است، در يک خط مستقيم مىايستند
.
همه
ٔ
آنها سواره هستند. تماشاچيان بر تپه
ٔ
بلندى مشرف بر آنها مىنشينند
.
نوازنده
ٔ
محلى با کرنا و دهل شروع به نواختن آهنگ سوارکارى مىکند و اسبها بهحرکت درمىآيند. در محلى دور از سواران، نشانهاى مثلث شکل تختهاي، بر روى زمين نصب شده است و خط هر سوار نيز مشخص است و مىداند کدام نشانه را بايد بردارد. سوار با سرعت بهسوى نشانهها به پيش مىراند و با نيزه
ٔ
خود، نشانه را از زمين بلند مىکند. هربار که سوار نشانه را از زمين بردارد، امتيازى به نام آن ثبت مىشود و داور سرانجام پس از چند دور برنده را اعلام مىکند
.
لازم به يادآورى است که اين بازى بهصورت انفرادى نيز اجراء مىشود و تک تک امتيازات محاسبه و سپس برنده اعلام مىشود و اين امر گاهى با گذاشتن نشانههائى مانند کلاه و سرتيرکهاى عمودى نيز انجام مىشود
.
کُشتى مُقلى (شهرکرد
) |
دو کشتىگير آماده
ٔ
کشتى مىشوند و براى اعلام آمادگى دستهاى خود را روى شانههاى هم قرار مىدهند. پس از آغاز کشتي، آنها با توجه به فنون متداول کشتى نظير فن کمر و يک خم تلاش مىکنند پشت حريف را به خاک برسانند. برنده کسى است که بتواند پشت حريف را به خاک برساند
.
کيهکيه در مىزنه؟
(
شهرکرد - بروجن
) |
دو نفر از حاضران با تنبک و دايره مجلس را گرم مىکنند. يکى از حاضران مادر مىشود و نفر ديگر هم نقش دختر را بازى مىکند. داستان شرح رفتارهاى دخترى است که دوستان زيادى دارد و هرگاه يکى از ميهمانان وى از راه مىرسد و در مىزند، مادر با شعر از دختر مىپرسد که کيست؟ و دختر هم با شعر نام ميهمان خود را مىگويد. بعد مادر و دختر هر دو شروع به رقصيدن مىکنند و در حال رقص همراه با شعر با هم گفتوگو مىکنند
.
لالبازى (شهرکرد
) |
يک نفر استاد مىشود. باقى بازيکنان ساکت مىنشينند و استاد بازى را شروع مىکند. در مدتى که بازى جريان دارد، هيچکس حق حرفزدن يا خنديدن را ندارد. کسانى که نتوانند اين قانون را رعايت کنند، تنبيه خواهند شد. مثلاً کنار ديوار به صورتىکه يک پا يا يک دست خود را بالا نگه داشتهاند، مىايستند. روال بازى به اين ترتيب است که استاد کارى را انجام مىدهد و باقى هم بايد عين کار او را تکرار کنند. کسانى که بخندند يا نتوانند بازى را تکرار کنند، مىسوزند و در آخر استاد و يکى از بازيکنان باقى مىمانند و هرکدام سعى مىکند ديگرى را شکست بدهد. در آخر يک نفر برنده مىشود
.
هُوپَ هُوپَک
|
بازيکنان گرد مىنشينند و همزمان دهانهاى خود را پر از باد مىکنند و مىگويند هوپ و نفس خود را نگه مىدارند. کسى حق ندارد بخندد يا حرکتى بکند. آنگاه سردسته حرکتى را شروع مىکند و بازيکنان بىآنکه بخندند يا حرکتى بکنند بايد از سردسته تقليد کنند و اگر کسى بخندد يا حرف بزند او را به وسط دايره مىآورند و بايد چشم بگذارد و سايرين دستها را بالاى سر او بگيرند
.
سپس از او مىپرسند: 'تپ تپو دست کى بالا دست.' اگر کسى که چشم گذاشته درست حدس زد او را آزاد مىکنند و اگر اشتباه گفت شروع مىکنند به اذيت کردن او و همان شعر را خواندن. آنقدر اين کار ادامه پيدا مىکند تا بازيکن درست حدس بزند. آنگاه بازى از اول آغاز مىشود
.