0

بهای فردی شدن ادبیات

 
sukhteh
sukhteh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 7880
محل سکونت : اصفهان

بهای فردی شدن ادبیات
دوشنبه 28 شهریور 1390  9:18 PM

بهای فردی شدن ادبیات

بهای فردی شدن ادبیات

بی‌شک قصه مهم‌ترین بخش از یک داستان است و چارچوب و ساختار اصلی داستان را به وجود می‌آورد. در کنار ساختار و شخصیت‌پردازی و سایر عناصر شکل‌دهنده داستان بلند یا کوتاه، حضور خط روایی همراه با قصه در درون یک داستان موضوعی است که مهم‌ترین عامل ارتباط میان مخاطب با اثر را پدید می‌آورد.

این ادعا تنها یک نظر شخصی نیست و اقبال عمومی و گسترده مخاطبان به یک اثر که داری وزن روایی و قصه‌گویی قابل توجهی است، نسبت به آثاری که وزن مشابهی میان فضاسازی داستانی و زبان قصه‌گوی داستان در آن وجود دارد، در این رابطه در آن به چشم می‌خورد.

در سال‌های اخیر و با پیشی گرفتن جریان انتشار رمان نسبت به مجموعه داستان‌های کوتاه، در میان نویسندگان عمدتاً جوان که نخستین اثر داستانی خود را در گونه رمان به بازار کتاب ارائه کرده‌اند، جریان قصه‌گریزی در میان تولیدات ادبی که نتیجه‌ای جز عدم استقبال مناسب مخاطب از ادبیات داستانی به همراه ندارد، به روشنی به چشم می‌خورد.

در کنار ساختار و شخصیت‌پردازی و سایر عناصر شکل‌دهنده داستان بلند یا کوتاه، حضور خط روایی همراه با قصه در درون یک داستان موضوعی است که مهم‌ترین عامل ارتباط میان مخاطب با اثر را پدید می‌آورد.

عمده داستان‌های تولید شده در این سال‌ها در یک نگاه مختصر شکل گرفته بر مبنای توصیفات جانبی فضای رخدادن داستان، درون‌گرایی و بیان توصیفات ذهنی و شخصی راوی، شکل دادن داستان حول و حوش یک اتفاق ساده و بدون کشش و در بازه زمانی کوتاه رخ می‌دهد. حاصل این ادبیات هرچه باشد، حتی به دور از بازی‌های زبانی و فرمی رایج در بسیاری از متون داستانی بدون شک آثاری است که بدنه مخاطب ادبیات داستانی در ایران توانایی برقراری ارتباط با آن را ندارد و در نتیجه همزمان با انتشار آن اثر، مرگ آن نیز رخ می‌دهد.

هدف از نوشتن این چند خط کوتاه طرح درد به تنهایی نیست، که این نکات در بسیاری از نقدهای مطبوعاتی منصفانه این روزهای جراید کشور به چشم می‌خورد، غرض از طرح این نکته آن است که ادبیات و زبان قصه‌گو بی‌شک نیازمند ذهنیت قصه‌گو و قصه‌ساز است. ذهنیتی که در لایه‌های متعدد ذهنی و رویدادی جامعه خود کندوکاو می‌کند، بیننده خوبی است، شنونده خوبی نیز. ذهن قصه‌گو در میان منابع متعدد روایی و تاریخی جامعه خود به جست‌وجوی قصه است، خاطرات را می‌خواند، رویدادها را رصد می‌کند، به تاریخ علاقه‌مند است به وقایع اجتماعی با نگاهی جامع و فرارویدادی می‌نگرد و در کنار تمامی این مسائل توانایی استنتاج بالایی را نیز داراست.

اگر در میان نویسندگان جوان این روزهای ادبیات داستانی کشورمان به نمونه‌هایی از این دست برخورد نمی‌کنیم، بی‌شک باید دلیل آن را در عدم سوق گرفتن فضای فرهنگی کشور به چنین ذهنیتی جست‌وجو کرد. در کشور ما در حال حاضر آثار و خاطره‌نگاری‌های داستانی پیرامون هشت سال جنگ تحمیلی بخش عمده جریان نشر کشور را شامل می‌شود. بسیاری از این آثار اما تنها در همان جلسات به اصطلاح رونمایی و در نهایت در یک یا دو ستون از مطبوعات به تصویر کشیده می‌شوند و تمام. صرف‌نظر از کیفیت این نوع متون که در سایر زمینه‌های غیر از دفاع مقدس از حیث معرفی در جامعه با فقر بیشتری نیز روبه‌رو هستند، بهای عدم توجه و خوراک‌دهی ذهن و زبان نویسندگان نسل سوم و چهارم ایران به این متون و نیز وقایع ماورای ذهنیت فردی خودشان، در حال حاضر جز به لاغر و نحیف شدن بدنه ادبیات داستانی کشور به موضوع دیگری نمی انجامد.

حال بیایید به این موضوع بیندیشیم که این بها را چه کسی در آینده باید متقبل شود؟ نویسنده؟ مخاطب یا در قدمی بزرگ‌تر جامعه به راستی جامعه بدون ادبیات چگونه جامعه‌ای است؟ جامعه‌ای که در آن نویسنده تنها از من فردی خود و نه من اجتماعی بنویسد چگونه جامعه‌ای است؟ آیا می‌توان برای این جامعه افقی متصور بود؟ آیا می‌توان برای سیر اندیشیدن در این فضا جمعی نهایتی متصور شد؟

اللّهمّ عرّفنی نفسک فانّک إن لم تعرّفنی نفسک لم أعرف رسولک اللّهمّ عرّفنی رسولک فانّک ان لم تعرّفنی رسولک لم اعرف حجّتک

حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح / ور نه طوفان حوادث ببرد بنیادت

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها