پاسخ به:زندگی نامه علما
چهارشنبه 17 اسفند 1390 10:39 AM
حاج ميرزا محمد حسن شيرازى
حـاج مـيـرزا مـحـمـد حـسن شيرازى , معروف به ميرزاى شيرازى بزرگ , ابتدا دراصفهان تحصيل كرد و سپس به نجف رفت و در حوزه درس صاحب جواهر شركت كردو بعد از او به درس شـيـخ انـصارى رفت و از شاگردان مبرز و طراز اول شيخ شد بعد ازشيخ انصارى مرجعيت عامه يـافـت در حـدود 23 سـال مرجع على الاطلاق شيعه بود وهم او بود كه با تحريم تنباكو, قرار داد معروف استعمارى رژى را لغو كرد شاگردان زيادى در حوزه درس او تربيت شدند, از قبيل آخوند مـلا مـحمد كاظم خراسانى , سيدمحمد كاظم طباطبائى يزدى , حاج آقا رضا همدانى , حاج ميرزا حـسـيـن سـبزوارى , سيدمحمد فشاركى رضوى , ميرزا محمد تقى شيرازى و غير اينها از او اثرى كـتبى باقى نمانده است , ولى احيانا برخى از آرائش مورد توجه است در سال 1312 ه ق درگذشت 1 .
يكى از مصاديق بارز سير در تاريخ , مطالعه احوال علماى دين , به ويژه اعاظم علم و عمل در اسلام اسـت از مـيـان عـلـمايى كه در اواخر قرن سيزدهم و اوايل قرن چهاردهم هجرى به منصه ظهور رسـيده اند, نام مبارك ميرزاى بزرگ شيرازى , مرجع بلامنازع شيعه بلكه عالم اسلام , بر تارك تاريخ مى درخشد وى بزرگترين جنبشهاى نـماز جماعت ميـرزاى شيرازى در صحـن مطهر امام حسين (ع ) (البته اين عكس را به آية اللّه سيد اسماعيل صدر نيز نسبت داده اند)
مـذهبى عليه ظلم و فساد حاكم و استعمار در حال استيلا بر كشورهاى اسلامى ,من جمله ايران را پايه گذاشت نام ميرزاى شيرازى و جنبش تحريم تنباكو چنان با هم عجين شده اند كه با ياد كردن يكى , بى درنگ ديگرى در خاطر مى آيد اما زندگى پربارميرزا تنها در پى ريزى اين نهضت خلاصه نـمـى شـود, بـلـكـه شخصيت فوق العاده اين مرد بزرگ , در جاى جاى حيات طيبه او هويداست و ماجراى تنباكو تنها جلوه اى ازبركات وجودى اين مرد مقدس است .
ولادت :
روز پـانـزدهم جمادى الاولى سال 1230 ه ق در شيراز متولد و نام محمد حسن بر او نهاده شد در دوران طـفـولـيـت پـدر خـويـش را از دست داد و دائى اش سيد حسين معروف به مجد الاشراف عهده دار سرپرستى او گرديد.
تحصيلات :
ميرزا در زمانى كه فقط چهار سال و پانزده روز از عمرش مى گذشت , شروع به تحصيل نمود پس از دو سال از قرائت و كتابت فارسى فارغ گشت شش سال و نيم داشت كه به آموزش علوم تجربى پرداخت در 8 سالگى مقدمات را به پايان برد وتوسط دايى اش به بزرگترين خطيب شيراز معروف بـه مـيـرزا ابـراهـيم سپرده شد تا اواهل خطابه و منبر گردد هوش وى چنان سرشار بود كه يك صـفـحه از كتاب ابواب الجنان قزوينى را كه كتابى بس مشكل بود, دو بار مى خواند و از حفظ مـى شـد پـس ازآن كـتـب مـتـعـارف فقه و اصول را خواند و در دوازده سالگى در درس شرح لمعه شركت جست و در كنار آموختن شرح لمعه خود به تدريس آن در پانزده سالگى نيزپرداخت پس از مدتى به توصيه استادش به دارالعلم آن زمان , اصفهان شتافت و درمدرسه صدر, حجره اى گـرفـت اسـتاد بزرگوار وى در اصفهان , شيخ محمد تقى صاحب حاشيه بر معالم بود پس از فـوت شـيـخ محمد تقى به محضر درس سيدمحقق , مير سيد حسن بيدآبادى حاضر شد و قبل از بـيـست سالگى به كسب اجازه ازوى نائل آمد (اجازه در آن زمان معمولا در سه چيز بود: اجازه در امـور مربوط به ولايت فقيه , اجازه نقل حديث , اجازه در اجتهاد) ميرزا پس از ده سال تعليم و تعلم دراصـفـهـان , عزم سفر به عتبات عاليات نمود و در سال 1259 ه ق وارد كربلا شد و درس آية اللّه سيد ابراهيم صاحب ضوابط شركت جست , سپس عازم نجف شد ميرزا درنجف در حوزه هاى درس علما و اساتيدى چون صاحب جواهر, و صاحب انوارالفقاهة حاضر شد پس از فوت صاحب جواهر در مـجـالس درس شيخ بزرگوار, علا مه دهر, شيخ مرتضى انصارى شركت كرد و در نجف مقيم شد در تـعـريـف و مـدح اين مرد بزرگوار همين بس كه بارها شيخ مرتضى انصارى گفته بود: من درسم را براى سه نفر مى گويم : ميرزا محمد حسن , ميرزا حبيب اللّه , آقا حسين تهرانى .
مرجعيت و زعامت دينى :
بـه سال 1281 , شيخ مرتضى انصارى دار فانى را وداع گفت افاضل شاگردان شيخ گرد آمدند و بـه گفته ميرزاى آشتيانى , همگى بر مقدم بودن ميرزاى شيرازى اتفاق كردند ميرزا به سبب تـواضـع و خـاكسارى ابتدا از قبول اين مهم امتناع مى نمود,ولى با استماع سخنان ديگران و حكم ايشان مبنى بر وجوب تصدى اين امر از جانب استاد, ميرزا قبول نمود سال 1288 هنوز فرا نرسيده بـود كـه به زيارت خانه خدامشرف شد ميرزا در اين سفر قصد اقامت در مدينه منوره را داشت كه ايـن امـر مـيـسـرنـمـى شـود و به نجف باز مى گردد پس از آن , مجاورت مشهد امام رضا (ع ) را نيت مى كند كه آن هم ممكن نمى شود تا اينكه بالاخره در شعبان 1290 به سامرا مسافرت مى كند, و ايـن مـسـافرت همان هجرت او به سامرا است با هجرت ميرزا به سامرا,خانه علم و مركز اسلامى و مرجع مردم در امور دين و دنيا شد و خداوند متعال هم بانصرت خويش و بالا بردن مقام ميرزا, نام او را در سراسر كره ارض منتشر ساخت .
سيرت ميرزا در دوران زعامت :
در خـوش برخوردى و شيرينى گفتار, نمونه نداشت شخص در هنگام جداشدن از ميرزا در نهايت شـادمـانـى و رضايت ايشان را ترك مى گفت هيچ كس به سعه صدر او نبود حتى بر مستحق , يك كلمه زشت ادا نمى كرد خطاكار را جز به احسان پاداش نمى داد و اين همان خلق عظيمى است كه از پيامر عظيم الشان اسلام به ارث برده بود.
اخلاق او:
او از نظر اخلاق و رفتار و مسائل انسانى و معنوى , و در قيام به وظايف شرعيه ,در غايت كمال و اوج اشـتـهـار بود حكايات و نوادر بسيارى از حالات روحى و معنوى او را نقل كرده اند كه مجموع اين حـالات , او را بـه رتـبه اى از مراتب سازندگى رسانده است كه به اصطلاح علماى وقت , به او لقب مـجـدد و احـياگر مذهب را داده اند كه درراس هر قرن , يك فرد از ميان جمع اخيار و رجال عـلـمـى مـى درخشد و تجديد كننده واحياگر اصول معارف علمى و عملى مذهب مى شود (اين حديث هر چند منبع معتبرروائى ندارد, ولى در عمل و تاريخ چنين پايگاهها و محورهاى مردمى را مى توان نشان داد).
آثار و تاليفات :
بر خلاف نظر شريف استاد مطهرى , ميرزا, نوشته ها و تحريراتى در فقه واصول داشته , ولى به دليل اينكه خود آنها را ناچيز مى دانسته حاضر به انتشارشان درميان مردم نبوده است با اين حال بعضى از آنها مشاهده شده است سيد محمد تقى اصفهانى , يكى از شاگردان ميرزا نقل مى كند كه ميرزا در هنگام درس اشاره داشت كه اين مطلب را در رساله طهارت و صلوة به طور مفصل آورده ام هم ايـشـان مـى گفت كه حاج ميرزا اسماعيل شيرازى پسر عموى ميرزا, نسخه اى از رساله اجتماع الامـر والـنـهـى بـه خـط خـود مـيـرزا در اخـتـيـار دارد سيد محمد تقى باز يادآورى مى كند كـه يـادداشـتـهـايـى را كـه ديـده است , در آن سؤالات ميرزا و جوابهاى شيخ انصارى بوده , ونيز حـاشيه اى را كه بر نجاة العباد و ديگر رساله ها زده است , همگى را مشاهده كرده است تاليفات وى عبارتند از:
1 ـ كتابى در طهارت (تا مبحث وضو).
2 ـ رساله اى در رضاع و شير دادن .
3 ـ كتابى در فقه (از اول مكاسب تا آخر معاملات ).
4 ـ رساله اى در اجتماع امر و نهى .
5 ـ خلاصه اى از افادات استاد بزرگوارش شيخ مرتضى انصارى در تمام مباحث اصول .
6 ـ رساله اى در مشتق .
7 ـ حاشيه اى بر نجاة العباد.
8 ـ تعليقه اى بر كتاب معاملات آقا وحيد بهبهانى .
و اما آنچه از فتاوى و تقريرات درس آن فقيه بزرگوار گردآورى شده است :
1 ـ صد مساله از فتاواى ميرزا, توسط شيخ فضل اللّه نورى .
2 ـ مجموعه اى از فتاواى ميرزا به زبان عربى .
3 ـ مباحث درس اصول ميرزا, توسط شيخ على دزدرى .
4 ـ مباحث درس اصول , توسط سيد محمد اصفهانى .
5 ـ مباحث درس اصول و فقه , توسط ابراهيم دامغانى .
6 ـ مباحث درس اصول , توسط شيخ حسن فرزند محمد مهدى شاه عبدالعظيمى كه آن را ذخاير الاصول ناميده است .
7 ـ تقريراتى از درس ميرزا نوشته باقر حيدر.
8 ـ ترجمه كتاب معاملات آقا وحيد بهبهانى از فارسى به عربى توسط شيخ حسنعلى تهرانى (ميرزا بر اين كتاب تعليقاتى دارد).
اقدامات و اصلاحات عملى ميرزا:
امـنـيـت و آسـايش زمانى به زوار سامرا سايه گسترد كه ميرزاى شيرازى در آن ديار رحل اقامت افكند شيعيانى كه قصد زيارت آنجا را مى نمودند, به هنگام ورود وخروجشان بسيار ترسان بودند تا مـبـادا دچـار گرفتارى شوند زمانى كه ميرزا به سامرامهاجرت كرد, سامرا اهميت خود را دوباره بـازيـافـت و مـركز مهمى براى تحصيل علم و محل تجمع علماى بزرگ گرديد و اين امر تا زمان مرگ ميرزا هر روز رو به افزايش بود ميرزا اقدامات عمرانى بسيارى انجام داد مدرسه اى براى طلا ب بـنـا نـهاد كه تا هم اكنون به مدرسه ميرزا شهرت دارد مدرسه ديگرى نيز در شرق اين مدرسه وكنار آن احداث كرد بر شط سامرا پلى زد تا از چاپيده شدن مردم توسط بلم داران براى عبور مردم و وسايل و چهارپايانشان جلوگيرى كند, ولى بعد از فوت ميرزا, ازآنجا كه به منافع عده اى سودجو ضـرر وارد آمـده بـود, پـل تخريب شد و به مرور زمان از بين رفت از ديگر كارهاى ميرزا در سامرا سـاختن دو حمام , يكى مردانه و ديگرى زنانه بود ساعتى توسط ايشان خريدارى گرديد و بر بالاى باب قبله نصب شد درحرم عسكريين (ع ) تزئينات و اصلاحاتى صورت گرفت بازار بزرگى توسط ايـشـان ساخته شد حسينيه اى جهت برگزارى مراسم عزادارى امام حسين (ع ) به همت ايشان بنا شد براى بسيارى از مجاورين سامرا خانه ساخت فقرا بسيارى از اهل تسنن را انفاق نمود و زندگى آنها را به جريان انداخت در سال 1311 ه ق فتنه اى ميان اهالى سامرا و مجاورين برانگيخته شد كه بـه تهديد مجاورين از جانب اهالى انجاميدآتش فتنه از سوى عده اى از جاسوسها و دسيسه چينان كـه خـواهان جنگ ميان مسلمين و ايجاد آشوب و تفرقه بين برادران شيعه و سنى بودند, برپا شد مـيـرزا بـا كـفـايـت وتـدبـير خويش آتش فتنه را خاموش ساخت و امور مردم به مجراى طبيعى خـودبـازگـشت داد در اجراى اين مهم اجازه دخالت به هيچ كس , حتى كنسول انگلستان ووالى عثمانى بغداد نداد و به آنها پيغام داد: مساله به زودى اصلاح خواهد شد و اين حادثه كوچك تر از آن است كه نياز به مداخله ماموران حكومتى باشد.
تحريم تنباكو:
يـكـى از نقاط عطف و مهم تاريخ معاصر ايران , تحريم تنباكو است كه سندگويايى بر رهبرى روحانيت مبارز و مقاومت و همبستگى مردم متعهد اين سرزمين در پاسدارى از ارزشهاى اسلامى و دفـاع از استقلال و آزادگى است نقش ميرزاى بزرگ شيرازى (اعلى اللّه مقامه الشريف ) در اين حركت بزرگ , انكارناپذير است چنانچه امام خمينى (ره ) در اين باره فرمودند:.
آن مرحوم (ميرزاى بزرگ رحمة اللّه عليه ) كه در سامره تنباكو را تحريم كرد,براى اينكه ايران را تـقـريـبـا در اسارت گرفته بودند, به واسطه قرار داد تنباكو, و ايشان يك سطر نوشتند كه تنباكو حرام است , و حتى بستگان خود آن جائر (ناصر الدين شاه ) هم و حرمسراى آن جائر ترتيب اثر دادند بـه آن فتوا, و قليانها را شكستند و دربعضى جاها تنباكوهايى كه قيمت آن هم زياد بود, در ميدان آوردنـد و آتـش زدنـد وشـكست دادند آن قرارداد را, و لغو شد قرارداد, و يك چنين چيزى و آنها ديـدنـد كـه يـك روحـانـى پـيرمرد, در كنج دهى از دهات عراق , يك كلمه مى نويسد و يك ملت قيام مى كند, و قراردادى كه مابين شاه جائر و انگليسيها بوده است , به هم مى زند و يك قدرت اين طورى دارد او 2 .
در دوران قـاجـار ـ و كـمـى پـيـش از آن ـ محور عمده حل و فصل مشكلات سياسى , اجتماعى و اقـتصادى رژيم حاكم را, سياست موازنه منفى و مثبت (جلب رضايت دو ابرقدرت روس و انگليس از طـريـق اعـطـاى امـتـيازات و منافع مختلف به آنها) تشكيل مى داده است , تا جائيكه به عنوان شـيـوه اى سهل الوصول براى حفظ وبقاى شاه و در برابر تكاثرطلبى استعمارگران بين المللى به كـار گـرفـتـه مـى شد در آن زمان , دو دولت روس و انگليس نقش تعيين كننده را در دربار شاه داشـتـند كه خود به دليل فقدان پايگاه مردمى دربار بود بينش سياسى و فرهنگى مردم در سطح نـازلى قرارداشت و از وسايل ارتباطى آن روزگار (مانند روزنامه ها) به نحو قابل توجهى برخوردار نـبـودنـد و غالبا در اثر تبليغات انحرافى رژيم شاه , تصور مى كردند كه ديگرشاهان جهان تابع شاه ايران هستند! مدتى پيش از انعقاد قرارداد امتياز تنباكو عهدنامه رويتر در تاريخ جمادى الاولى 1289 هـ ق (1872 م ) بـا بـارون ژوليوس دورويترانگليسى كه رشوه هاى كلان به شاه و صدر اعـظـم وى (مـشـيـر الـدولـه سپهسالار)پرداخته بود, صورت گرفت در وصف ننگين بودن اين عـهـدنـامه همين بس كه به اعطاى سند مالكيت ايران معروف گشت و لرد كرزن , آن را بخشش از طرف ايران خواند شاه و سپهسالار پس از اين بخشش و با پولى كه به عنوان رشوه از رويترگرفتند در سال 1290 ه ق از طريق روسيه به فرنگ رفتند ولى در پايتخت روسيه بااعتراض شـديـد دولـت تـزارى نـسبت به اين عهدنامه روبرو شدند كه دنباله اين سفر به اعطاى امتيازات ديگرى به روسيه منجر شد.
متن حكم :
بـسـم اللّه الـرحمن الرحيم , اليوم استعمال تنباكو و توتون , باى نحو كان , در حكم محاربه باامام زمان صلوات اللّه و سلامه عليه است حرره الاقل محمد حسن الحسينى .
بـلافـاصـلـه پـس از صـدور حكم , ماموران حكومت وظيفه يافتند به هر نحو ازانتشار اين حكم و آگاهى مردم نسبت به صدور آن ممانعت كنند و به طريقى كه مى توانستند و ضرورت داشت عمل مـى كردند با اين حال , در همان نصف روز اول كه حكم به دست ميرزاى آشتيانى رسيد, در حدود صد هزار نسخه از حكم ميرزاى شيرازى نوشته شد مردم , حتى بى سوادها, نشر آن را وظيفه شرعى خـود مـى دانـسـتـندحكم تحريم , حتى دربار شاه و اندرون حرمسراى وى را نيز در برگرفت , به نـحـوى كـه انـيـس الـدوله , سوگلى ناصر الدين شاه دستور داد قليانها را جمع كنند و ناصر الـدين شاه هم براى آنكه مبادا به احترامش لطمه اى وارد آيد, بعد از آن به هيچ يك از نوكران خود دستور نمى داد قليان بياوردند و در تمام دربار, قليانها را جمع كردند كار به جايى رسيد كه يهود و نـصـارى نـيز به متابعت از اسلام , دخانيه را در ظاهر ترك نمودند ازسوى ديگر, شاه و درباريان به مـصداق الغريق يتشبث بكل حشيش به هر گونه نيرنگ وفريب به منظور جلوگيرى از روند پـيروز تحريم دست مى زنند در آغاز با مساعدت وعاظ السلاطين و معممين دربار به شايعه جعلى بـودن فـتـوى و اين كه توسط فردى به نام ملك التجار جعل شده است , مى پردازند و سيستم حـفـاظـت و اختناق خود را به شدت گسترش مى دهند تا هر گونه ارتباط مردم و علما, و كسب تكليف از ميرزاى بزرگ را سلب كنند اما اين اقدامات نيز تاثيرى در روند قضايا نداشت لذا دولتيان بـاتـوسـل بـه نـيرنگى ديگر و ايجاد تفرقه , دست به دامن علماى داخل ايران مى شوند شاه و امين الـسلطان به ميرزاى آشتيانى روحانى تهرانى روى مى آورد و از او مى خواهندبه اباحه و تجويز دخـانـيـات حـكم كند ميرزاى آشتيانى و ديگر علما, شاه و درباريان رابه كلى مايوس مى سازند و قـاطعانه مى گويند كه حكم ميرزاى بزرگ را جز خود اوكسى ديگر نمى تواند تغيير دهد, و اضافه مـى كـنـند: اين كار اصلاح برنمى دارد, بايدمتوقف شود اين امتيازات بايد برگردد و تا برنگردد ميرزا آرام نمى گيرد از طرف ديگر, سياست ارعاب و تهديد و توسل به خشونت نيز كارآيى خود را از دسـت داد ومـردم را هرچه بيشتر مصمم تر و مقاوم تر ساخت بدين رو, ناصر الدين شاه , ناچار بـه فـكـر تسليم و لغو امتياز مى افتد, ولى مسئولان كمپانى , و على الخصوص كارگزاران سفارت انگليس , او را از اين كار برحذر مى دارند و آن را خطرى براى اصل رژيم قلمداد مى كنند سرانجام , شـاه در حـالـى كه فقط دو هفته از صدور حكم تحريم مى گذرد, به الغاى انحصار داخله توتون و تـنـبـاكـو مـى پـردازد امـا علما و مردم باز هم مقاومت مى كنند و خواستار لغو كامل امتياز تنباكو مـى گـردند شاه كه خصوصا ازمقاومت ميرزاى آشتيانى بسيار عصبانى شده بود, او را تهديد مى كند در عوض ميرزا نيز تصميم به مهاجرت مى گيرد شاه از ترس به پا شدن طوفان , به تملق و تهديدميرزا پرداخته و وى را از هجرت باز مى دارد در اين ميان , زمزمه هاى جهاد عليه دستگاه نيز بالا مى گيرد و اعلاميه هايى بدين مضمون بر در و ديوار شهر نصب مى شود:بر حسب حكم جناب حـجـة الاسلام , آقاى شيرازى , اگر تا 48 ساعت ديگر امتيازدخانيات لغو نشود, يوم دوشنبه آتيه , جهاد است , مردم مهيا شويد.
از سـوى ديـگـر شدت اوضاع و تنگناهايى كه براى فرنگيان پديد آمده بود,باعث شد كه مسئولين كمپانى از سوى سفرا و سياسيون اروپا در تهران , تحت فشارقرار گيرند.
آرنـسـتـيـن , رئيـس كـمـپانى , امين السلطان را در اتخاذ دو راه مخير مى سازد: لغوامتياز و پـرداخت خسارت , لغو تحريم و آرام كردن مردم شاه تصميم دوم رابرمى گزيند شاه و دربار براى چـاره جـويـى , مـجـلسى با حضور علماى بزرگ تهران وبرخى از دولتيان تشكيل مى دهند در اين مـجـلـس , از عـلـما آقايان ميرزا حسن آشتيانى , سيد على اكبر تفرشى , شيخ فضل اللّه نورى , امام جـمعه تهران , سيد محمدرضا طباطبايى , سيد عبداللّه بهبهانى , آخوند ملا محمد تقى كاشى , و از طـرف دولـت :نـايـب الـسـلـطنه كامران ميرزا, صدراعظم امين السلطان , ميرزا على خان امين الـدولـه ,مـشير الدوله , قوام الدوله و مخبر الدوله شركت داشتند در اين جلسه , صورت امتيازنامه مطرح شد, ولى آقايان علما, به علت اينكه كليه مفاد آن بر خلاف الناس مسلطون على اموالهم بـود, از صـحـه گذاردن بر آن خوددارى نمودند, و حتى تهديدات دولتيان نيز نتوانست كارى از پـيـش ببرد كار به جايى رسيد كه آقا سيد محمدرضا طباطبايى فرمود: اگر اين حكم را دولت داده است , كه بايد به امضاى ملت باشد,و اگر شخص شاه داده است كه حقى نداشته و ندارد.
وفات:
در شـب چـهـارشـنبه بيست و چهارم شعبان 1312 ه ق , يكى ديگر از ستارگان آسمان فقاهت در خـاموشى فرو رفت و تيرگى شب را دوچندان ساخت افول اين ستاره , انفجارى در دلها پديد آورد كـه كـوچكترين نمودش جارى شدن سيلاب اشكهابود تقديرات خداوند تبديل ناپذيرند و مرگ بر هـمـگـان مـقـدر شـده اسـت مـيـرزاى بـزرگ نيز از اين قاعده مستثنى نبود او كه 82 سال عمر گرانمايه اش را به پرتوافكنى درميان مسلمين و به خصوص شيعيان سپرى كرده بود, آن شب بعد از نـمـاز عـشـا, بـر اثـرشـدت بيمارى سل دار فانى را وداع كرد و جان به جان آفرين تسليم نمود ميرزاوصيت كرد كه او را در نجف , در محلى كه خود قبلا مشخص كرده بودند به خاك بسپارند به همين جهت جسد شريفش را پس از غسل دادن در شط سامرا, به طرف نجف اشرف حركت دادند در تـمـام شهرهاى سر راه , مردم با گريه و زارى ونوحه خوانى و سينه زنى به پيشواز مى آمدند در نـزديـكـى بغداد, تمام اهالى بغداد (حتى غير مسلمانان از اهل ذمه ) نيز به استقبال آمدند مشير رجب پاشا هم ارتش سلطانى را با هياتى آراسته به حزن و اندوه , و تفنگهايى سرنگون به استقبال فـرسـتـاد در كربلا,جسد ميرزا در حرمين امام حسين (ع ) و حضرت عباس (ع ) طواف داده شد و درنـجف نيز جسد ميرزا در حرم اميرالمؤمنين (ع ) طواف داده شد و سپس در آخرين شب شعبان دفـن ميرزا به پايان رسيد از آن پس مجالس فاتحه در تمام شهرها برگزارگرديد همه بازارها در ايام فاتحه بسته بود و اين عزادارى تا نزديك يك سال در بلاداسلامى ادامه داشت 3 .
پاورقىها:
1 آشنايى با علوم اسلامى , ص 314 .
2 از بيانات 28/8/1359 امام خمينى (ره ) . 3 يـكـصـد سال مبارزه روحانيت از ميرزاى شيرازى تا امام خمينى , تاليف نگارنده , چاپ 1360 ,دفتر نشرنويد اسلام . عـلاوه بـر مـنـابـع فـوق , مـى تـوان از: هدية الرازى الى المجدد الشيرازى , تاليف علا مه حاج آقا بزرگ تهرانى , انتشارات ميقات ـ تحريم تنباكو, تاليف ابراهيم تيمورى و منابع فراوان ديگر استفاده نمود.
فقهاى نامدار شيعه عقيقى بخشايشي