پاسخ به:زندگی نامه علما
دوشنبه 2 آبان 1390 6:59 PM
شاگردان
بسيارى از دانشوارن اصفهان از محضر وى استفاده كردهاند كه نام برخى از آنان به شرح ذيل است:
1. ميرزا ابوالقاسم مدرس خاتونآبادى (1271 - 1215 ه'.ق.).[11]
2. ملا محراب گيلانى اصفهانى (متوفا 1217 ه'.ق.).
3. ميرزا محمدعلى بن ميرزا مظفر.
4. آقا محمد بيدآبادى (متوفا 1298 ه'.ق.).
5. ملا مهدى نراقى (متوفا 1209 ه'.ق.).[12]
شيخ عباس قمى مىنويسد:
المولى اسماعيل... مستجاب الدعوة، مسلوب الادعاء يروى عنه العالم الجليل المولى مهدى النراقى (صاحب مشكاة العلوم).[13]
ويژگىها:
هنگامى كه افغانها بر اصفهان سيطره پيدا كردند، حوزههاى علميه تعطيل شد. عالمان، استادان و شاگردان آنها براى در امان ماندن از فتنه افغانها به روستاهاى مجاور اصفهان كوچ نمودند. در اين هنگام ملا محمداسماعيل در اصفهان ماند و سبب دلگرمى برخى از عالمان اصفهان شد. وى توانست با صلابت، تحقيق و پژوهش را در اوج ظلم و ستم بيگانگان ادامه دهد و در عصر خود به عنوان سمبل استقامت و مرجعى والامقام و محبوب، نزد مردم اصفهان و ساير شهرهاى مذهبى قرار گيرد؛ به گونهاى كه مردم از مقام معنوى وى استمداد مىجستند و او را مردى مستجابالدعوه و مقرب عنداللَّه مىدانستند.[14]
احترام به سادات
آن بزرگوار محبت بسيارى نسبت به سادات و اولاد حضرت زهرا(س) داشت و كمال اخلاص خود را نسبت به آنان ابراز مىنمود. او داراى مقامات بلند و كرامات باهره بود.[15]
از مرحوم خواجويى درباره احترام به سادات و سخن رسولاللَّه(ص) كه فرموده است:
اكرموا اولادى الصالحون للَّه و الطالحون لى؛ گرامى بداريد اولاد مرا! شايستگان آنها را براى خدا و غير شايستگان را براى من!
پرسيدند كه آيا اين مطلب از پيامبر اكرم(ص) است؟
ايشان با استناد به نظر دانشوران شيعه نوشت:
اين حديث را علماى اماميه به عبارات متقاربه [نزديك به هم] از آن حضرت نقل كردهاند و صاحب «لوامع الهيّه» در مباحث كلاميه چنين نقل كرده است: اكرموا صالحهم للَّه و طالحهم لأجلى. و در جامع الاخبار، ص 140 موجود است.[16] و در مستدرك الوسائل فقط يك كلمه «احبوا» به جاى «اكرموا»
آمده است. روايت چنين است: قال رسولاللَّه(ص): احبوا اولادى، الصالحون للَّه و الطالحون لى.[17]
مرحوم خواجويى مىنويسد:
پيرامون اين موضوع در كتاب «فوايد» مبسوط بحث كرده است.[18]
آثار
ملا محمداسماعيل خواجويى در طول زندگى مشقتبار خود به تحقيق و پژوهش پرداخت و حوادث ناگوار، اين عالم نستوه را از تأليف باز نداشت.
برخى از آثار دقيق و تحقيقى وى در فقه، اصول، حديث، رجال، حكمت، كلام و... در اوج هجوم افغانها به ايران، به ويژه اصفهان به رشته تحرير در آورده است.
صاحب روضات الجنات تعداد آثار ايشان را يكصد و پنجاه اثر ذكر كرده است؛ اما صاحب حديقة الشعرا، آثار محققانه مرحوم خواجويى را سيصد اثر مىداند.
خواجويى بر بيشتر كتابهاى حوزوى حاشيه دارد.[19]
بررسى آثار گرانسنگ اين فقيه فرزانه نشان مىدهد كه بخش مهمى از اين آثار به صورت دستنوشته در گوشه كتابخانهها مهجور مانده و هنوز به زيور طبع آراسته نشده است. اخيراً به كوشش محقق پرتلاش سيد مهدى رجايى، حدود هشتاد اثر از آثار ارزشمند مرحوم خواجويى جمعآورى و به ترتيب ذيل چاپ و منتشر شده است:
َّ . بشارات الشيعة؛
اين اثر يكى از بهترين آثار مرحوم خواجويى است كه در سال (1155 ه'.ق.) درباره شيعه تأليف شده و شامل 8 فصل است: فصل اول؛ معنى شيعه. دوم؛ مراتب شيعه. سوم؛ فضل شيعه. چهارم؛ شيعه اگر در رختخواب بميرد، شهيد است. پنجم؛ فقط طاعات شيعه قبول است. ششم؛ فوائد حب آل محمد. هفتم؛ اقرار به شهادتين فقط از شيعه قبول است. هشتم؛ ولايت خاندان عصمت و طهارت(ع) افضل از جميع اركان اسلام است.
. ذريعة النجاة من مهالك تتوجه بعد المماة؛ كه در فضايل حضرت اميرالمؤمنين وائمه اطهار(ع) است.
. الفوائد فى فضل تعظيم الفاطميين؛ رسالهاى است مبسوط در فضيلت فرزندان حضرت فاطمه(س).
. رسالة منيرة الفرقة الناجيه عن غيرهم؛ مجموعه مطالب اعتقادى در بيان برخى از احكام مخالفان شيعه است.
. رسالة فى تحقيق و تفسير الناصبى؛ تحقيقى در معنى ناصبى است.
. طريق الارشاد الى فساد امامة اهل الفساد؛ درباره ادلهاى كه بر جواز لعن غاصبان حقوق اهل بيت(ع) است.
. رساله أينيّه.
. رساله در توجيه مناظره شيخ مفيد با قاضى عبدالجبّار معتزلى؛ درباره خلافت اميرالمؤمنين(ع).
. تذكرة الوداد فى حكم رفعاليدين حال القنوة؛ مقالهاى است استدلالى در خصوص استحباب بالا بردن دستها در حال قنوت.
. رسالة فى شرح حديث الطلاق بيد من أخذ بالساق؛ مقالهاى است استدلالى درباره روايتى از پيامبر اكرم(ص) و اين كه آيا وكيل و، ولىّ در طلاق به منزله زوج است يا خير.
. رسالة فى حرمة النظر الى وجه الأجنبيه؛ مقالهاى است تحقيقى در عدم جواز نظر به چهره نامحرم، مگر مواردى كه استثنا شده است.
. رسالة خُمسيه؛ مقالهاى است مبسوط در بيان احكام خمس و مصارف آن در زمان غيبت.
. رسالة فى أقلّ المدّة بين العُمرَتين؛ مقالهاى است استدلالى در جواز توالى در عمره مفرده.
. رسالة فى الرضاع؛مقالهاى استدلالى در جواز نكاج بين دو خواهر و برادر رضاعى.
. رسالة فى جواز التعويل على أذان الغير فى دخول الوقت؛ اين مقاله استدلالى در مورد داخل شدن وقت است به هر نشانى كه حاصل شود، از جمله: اذانِ مؤذن، صداى خروس، زنگ ساعت و غيره، اگر چه علم براى او حاصل نشود.
. رسالة فى حكم الاستيجار للحجّ من غير بلد الميّت؛ مقالهاى است درباره نيت نيابت در حج.
. رسالة فى حكم الاسراج عند الميت ان مات ليلاً؛ مقالهاى است در عدم استحباب روشن نمودن شمع و چراغ در شب اول نزد مرده.
. رسالة فى شرح حديث توضؤوا مما غيرت النار؛ تحقيقى است در خصوص اين كه وضو گرفتن با آب گرم شده با آتش جايز است يا خير؟.
. رسالة فى حكم الغسل فى الارض الباردة مع الماء البارد؛ اين مقاله درباره حكم غسل در مكان سرد با آب سرد است.
. رسالة فى افضلية التسبيح على القرائة فى الركعتين الاخيرتين؛ اين مقاله در بيان افضل بودن قرائت تسبيحات اربع در ركعت سوم و چهارم بر خواندن حمد است.
. رسالة فى تحقيق وجوب غسل مس ميت؛ مقالهاى است تحقيقى در مورد مسئله وجوب غسل مس ميت.
. رسالة فى حكم شراء ما يعتبر فيه التذكيه؛ مقالهاى است استدلالى درباره خريد و فروش گوشت و پوست و هر آنچه تذكيه در آن معتبر است.
. رسالة فى حكم لبس الحرير للرجال فى الصلاة و غيرها؛ اين مقاله درباره جواز پوشيدن لباس حرير خالص براى زنان و اطفال و كراهت آن براى مردان مگر در حال ضرورت و جنگ است.
. رسالة فى حكم الغسل قبل الاستبراء؛ اين مقالهاى در بيان حكم غسل جنابت قبل از استبراى منى از مجراى بول است.
. رسالة فى وجوب الزكاة بعد اخراج المؤونه؛ اين مقاله استدلالى در وجوب پرداخت زكات غلات بعد از كنار گذاشتن مؤنه سال است.
. الفصول الاربعه فى عدم سقوط دعوى المدعى بيمين المنكر؛ اين مقاله استدلالى درباره عدم سقوط دعوى مدّعى با قسم خوردن منكر است.
. رسالة فى صلاة الجمعه؛ (رد بر رساله الشهاب الثاقب فيض كاشانى) به صورت قال اقول (گفت و گفتم).
. رسالة فى شرح حديث (ما من احد يدخله عمله الجنّه و ينجيه من النار)؛ در اين مقاله ثابت كرده است كه اين روايت مخالف قرآن و روايات معتبر و مردود است.
. رسالة فى شرح حديث (لو علم ابوذر ما فى قلب سلمان لقتله) اين مقاله درباره حديث مذكور و علت قتل است.
. رسالة فى حديث (أعلمكم بنفسه أعلمكم بربّه)؛ هر كه خود را بيشتر شناخت، خدا را بهتر شناخته است.
. رسالة شرح حديث (لايموت لمؤمن ثلاثة من الاولاد فتمسه النار الاّ تحلة القسم)؛ اين روايت در كتابهاى روايى شيعه يافت نشد.
. رسالة شرح حديث (انهم يأنسون بكم فاذا غبتم عنهم استوحشوا)؛ اين تحقيق درباره حديث امام صادق(ع) و چگونگى انس گرفتن مردگان با زندگان هنگام حضور سر قبر آنها و وحشت مردگان هنگام دور شدن زندگان است.
. رسالة شرح حديث (النظر الى وجه العالم عبادة)؛ اين مقاله در مورد حديث مذكور درباره فقيه و نگاه به چهره عالم است.
. رسالة فى تفسير آية (فَاخْلَعْ نَعْلَيْكْ اِنَّكَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسْ)؛ مقالهاى است پيرامون اين كه از حضرت حجت (عج) پرسيدند از تفسير اين آيه و اين كه حضرت موسى(ع) چه پوشيده بوده كه مأمور به جدا كردن آن شد.
. رسالة فى تعيين ليلة القدر؛ مقالهاى است تحقيقى در مورد تعيين شب قدر.
. حاشيه على أجوبة المسائل المهنائيّه؛ اصل كتاب، جوابِ سؤالهاى سيد مهنا بن سنان مدنى است كه علامه حلّى(ره) پاسخ داده است و مرحوم خواجويى حاشيهاى بر اين جوابها دارد.
. رسالة عدلية؛ مقالهاى است مبسوط درباره معناى عدالت، اركان عدالت و اعتبار عدالت در امام جمعه و جماعت.
. رسالة فى نوم الملائكة؛ پرسشى است از امام صادق(ع) كه آيا ملائكه مىخوابند؟ حضرت فرمود: هيچ زندهاى نيست مگر آن كه مىخوابد.
. هداية الفؤاد الى نبذ من احوال المعاد؛ درباره اين كه آيا غير از خدا، بقيه موجودات فانى مىشوند يا نه و آيا چيزى با خداوند باقى مىماند يا نه.
. رسالة فى بيان شجرة الخبيثه؛ درباره آيه «مثل كلمة خبيثه كشجرة خبيثة اجتثّت من فوق الارض ما لها من قرار».
. رسالة فى الجبر و التفويض؛ شرحى است در مورد كلام امام على(ع) در نهج البلاغه (انّا لا نملك معاللَّه شيئاً و لا نملك الا ما ملكنا).
. المسائل الخَمْسْ؛ مقالهاى است تحقيقى و علمى پيرامون پنج مسئله مختلف.
. رسالة فى شرح حديث (من احبنا اهل بيت فليعد للفقر جلباباً او تجفافاً)؛ مقالهاى است پيرامون حديث مذكور، از امام على(ع) در مورد اين كه اگر فردى محبت اهلبيت(ع) را داشته باشد بايد لباس فقر بپوشد.
. رسالة فى تفسير آيه (و كان عرشه على الماء)؛ مقالهاى است درباره فرمايش امام صادق(ع) كه در اصول كافى آمده است.
. رسالة فى ذمّ سؤال غيراللَّه تعالى؛ بحث درباره روايت رسولاللَّه(ص) است كه به على(ع) فرمود: يا على ادخل يدى فى فم التِنّين الى المرافق احبّ الىّ من ان اسئل من لم يكن ثم كان؛ اى على! اگر دستم را تا آرنج در دهان اژدها كنم برايم خوشايندتر از اين است كه دستم را بر نو كيسه دراز كنم.
. رسالة فى احكام الطلاق؛ مقالهاى است در مورد طلاق رجعى، حقيقت آن و اين كه عقد نكاح چگونه زايل مىشود.
. رسالة فى شرح حديث (لسان القاضى بين جمرتين من نار)؛ مقالهاى است تحقيقى پيرامون حديث مذكور كه شيخ طوسى آن را در تهذيب آورده است.
. رسالة فى ارث الزوجه؛ مقالهاى است علمى در مورد چگونگى ارث بردن زوجه از زوج؛ از املاك و ما ترك و جمع بين اخبار متعارض.
. رسالة فى الحَبْوَة؛ درباره احكام حبوه مثل انگشتر، عصا، اشياء قيمتى و آنچه پسر بزرگ به تنهايى به ارث مىبرد.
. رسالة فى حرمة تزويج المؤمنة بالمخالف؛ درباره ازدواج زن مؤمنه شيعه با مرد سنى و بالعكس.
. رسالة فى استحباب كتابة الشهادتين على الكفن؛ مقالهاى است تحقيقى پيرامون اين كه آيا مستحب است شهادتين و غيره بر كفن نوشته شود؟
. رسالة فى حكم التنفل قبل صلاة العيد و بعدها؛ اين مقاله درباره بيان حكم خواندن نماز نافله قبل از عيد و بعد از آن است.
. رسالة فى بيان عدد الأكفان؛ مقالهاى است استدلالى در خصوص تعداد قطعههاى كفن براى مرده.
. رسالة فى جواز التداوى بالخمر عند الضرورة؛ اين رساله كه علامه خواجويى آن را براى سيد محمدطاهر تأليف كرده است؛ درباره اين است كه آيا خوردن شراب براى درمان بيمارى جايز است؟
. رسالة فى حكم الحدث الاصغر المتخلّل فى غسل الجنابة؛ مقالهاى است درباره اين كه آيا حدث اصغر در حين غسل، غسل را باطل مىكند يا نه؟
. رسالة فى استحباب رفع اليدين حالة الدعا؛ مقالهاى است در بيان استحباب بالا بردن دستها در حال دعا.
. المسائل الفقهيه المتفرقه؛ شامل سى مسئله فقهى و غير فقهى است.
. رسالة فى بيان علامة البلوغ؛ مقالهاى است علمى و استدلالى در مورد اين كه بلوغ در پسر و دختر با چه چيز محقق مىشود.
. رسالة فى من ادرك الامام فى اثناءالصلاة؛ مقالهاى است در حكم كسى كه امام جماعت را در اثناى نماز درك كند.
. رسالة الهلاليّه؛ مقالهاى است درباره چگونگى ثبوت هلال اول هر ماه.
. رسالة الذهبيّه؛ مقالهاى است در مورد اين كه آيا در دست كردن انگشتر طلا و پوشيدن لباس طلا يا زربافت براى مردان جايز است يا نه و اين كه نماز خواندن با آن، چه حكمى دارد.
. الفصول الأربعة فى من دخل عليه الوقت و هو مسافر فحضر و بالعكس و الوقت باق.
. رسالة فى حكم ممن زنا بامرأة ثم تزوج بابنتها؛ مقالهاى است درباره كسى كه با زنى زنا كرده سپس با دخترش ازدواج مىكند، كه در اين مورد، كلام محقق سبزوارى را مورد نقد و بررسى قرار داده است و ايشان اين نكاح را به نحو كراهت تجويز كردهاند.
. رسالة فى شرايط المفتى؛ مناظرهاى است با يكى از استادانش كه نام او را نبرده است و اين كه كسى مستحق منصب افتا نمىشود؛ مگر آن كه جامع جميع شرايط باشد.
. رسالة فى منجّزات المريض؛ مقالهاى است استدلالى مبنى بر اين كه اگر شخصى در مرض موت وصيّت كند آيا وصيتهاى او منجّز است يا خير؟ لازم به توضيح است كه اين مقاله در مجموعه دوم از مسائل فقهى نويسنده از شماره چهل و ششم تا شصت و پنج در سال (1411 ه'.ق.) چاپ و منتشر گرديده است.
. الاربعون حديثاً؛ كتابى است علمى و تحقيقى در مورد مسائل فقهى. اين اثر در سال (1412 ه'.ق.) به وسيله انتشارات كتابخانه مرحوم آيةاللَّه خادمى در اصفهان چاپ و منتشر شده است.
. الدرر المتشطة من تفسير الايات القرآنيه؛ كتابى است كه از مجموع آثار علامه خواجويى توسط سيد مهدى رجايى استخراج شده و داراى نكات ارزشمند تفسيرى است كه در سال (1412 ه'.ق.) به مناسبت برگزارى كنگره چهارم دارالقرآن الكريم در قم چاپ شده است.
. مفتاح الفلاح؛ اين كتاب درباره شرح دعاى صباح و شامل مباحث فلسفى و كلامى است. علامه خواجويى اين اثر را در جوانى تأليف نموده و در آخر عمر با اصلاحاتى آن را تكميل كرده است. اين كتاب در سال (1414 ه'.ق.) به وسيله انتشارات بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى چاپ و منتشر گرديده است.
. الفوائد الرجاليّه؛ اين كتاب درباره مباحث رجال و درايه و نقد و بررسى برخى از مسائل رجالى و سندى است كه مورد توجه محققان است. اين اثر در سال (1413 ه'.ق.) توسط انتشارات آستان قدس رضوى چاپ و منتشر گرديده است.
. التعليقة على مشرق الشمسين للشيخ البهائى؛ كتابى است گرانسنگ و حاشيهاى تحقيقى بر كتاب مشرق الشمسين شيخ بهايى كه در سال (1414 ه'.ق.) همراه متن آن به وسيله انتشارات آستان قدس رضوى چاپ و منتشر شده است.
. التعليقة على مفتاح الفلاح للشيخ البهائى؛ كتابى است بسيار جامع و داراى نكات ادبى و كلامى براى مجامع علمى. اين اثر يكى از آثار مهم علامه خواجويى است و در سال (1415 ه'.ق.) همراه با متن آن توسط انتشارات جامعه مدرسين قم چاپ و منتشر گرديده است.
. جامع الشتات فى النوادر و المتفرقات؛ اين كتاب شامل مباحث تفسيرى، حديثى، فقهى، اصولى، كلامى، رجالى، ادبى و غيره است كه توسط انتشارات جامعه مدرسين چاپ شده است.
. رساله اصول دين مبسوط (فارسى) كه شامل مباحث اصول دين براى عموم مردم است. اين اثر در سال (1415 ه'.ق.) توسط سيد مهدى رجايى چاپ شده است.
. رساله اصول دين كليات (فارسى)؛ شامل كليات مباحث اصول دين است. اين اثر توسط سيد مهدى رجايى در سال (1415 ه'.ق.) چاپ و منتشر شده است.
. ترجمه المناظرة المأمونيّه؛ شرحى است فارسى درباره مناظره مأمون با عالمان عصر خود در مسئله اثبات امامت و فضائل حضرت على(ع). اين حديث در عيون اخبار الرضا از شيخ صدوق آمده است و علامه خواجويى آن را بسيار سليس و روان شرح داده است. اين اثر در سال (1415 ه'.ق.) توسط سيد مهدى رجايى چاپ و منتشر شده است.
. رساله نوروزيّه؛ مقالهاى است فارسى در تعيين روز نوروز و برخى از آداب و اعمال اسلامى در اين روز. اين مقاله در دفتر چهارم ميراث اسلامى ايران به وسيله كتابخانه آيةاللَّه مرعشى چاپ و منتشر شده است.
آن دسته از آثار علامه خواجويى كه نام آنها در كتابهاى رجالى آمده به شرح ذيل است.
. رساله رضاعيّه؛ اين اثر درباره شير دادن زن به بچه ديگرى و مَحْرَميَّتِ اين بچه با فرزندان آن زن است.
. رساله تحقيق در حديث سهو النبى و ردّ صوفيان.
. رساله بيان اجل محتوم و غير محتوم؛ وى اين مقاله را در پاسخ فردى نوشته است كه درباره كشته شدن شخصى پرسيده: كه آيا مقتول به اجل محتوم از دنيا رفته است؟
. رساله اجوبة مسائل ميرزا محمد حفيظ؛ اين مقاله جواب پرسشهاى ميرزا محمد حفيظ از عالمان برجسته اصفهان است.
. رساله تحقيق درباره كوه قاف؛ اين مقاله تحقيقى درباره كوه قاف، مكان و چگونگى آن نگاشته شده است.
. رساله اخبار و احوال اَبُوالْهُذَيْلِ عَلاَّفْ[20]
. رساله وحدت وجود در ردّ صوفيان.
آثار فوق از شماره 77 تا 83 آماده چاپ و نشر است.
. ابطال الزمان الموهوم؛ اين مقاله در ردّ محقق خوانسارى و دفاع از سيّد داماد(قدس سره) است[21] و در كتابى به نام مجموعه منتخبى از آثار حكماى ايران چاپ شده است.
. اثبات الحركة؛ اين اثر در كتابخانه آستان قدس رضوى، به شماره 11198 وجود دارد.
. اصول الدين؛اين كتاب به زبان عربى نگارش يافته و به طور مفصّل در اصول دين به بحث پرداخته است.
. الامامة؛ در الذريعه؛[22] روضات الجنات[23] و كشف الاستارِ[24] مرحوم صفايى آمده است كه: اين كتاب را در شهر اصفهان ديده است
كه مانند رسائل متكلمين نوشته شده است.
. تبصرة الاخوان فى بيان اكبريّة القرآن؛ اصل اين كتاب به خط نويسنده در كتابخانه آيةاللَّه مرعشى(ره) به شماره 3023 موجود است. اين كتاب استدلالى، پاسخ به برخى شبهات درباره قرآن است.
. جواز القراءة باالقراآت السبع و جواز مَلِكِ يوم الدين؛ نام اين مقاله در صفحه اول «رساله عدليه»، ذيل فهرست آثار خواجويى آمده است.
. الحاشية على اربعين الشيخ البهائى؛ اين كتاب، حاشيه بر اربعين شيخ بهايى است و شامل هفت هزار بيت بوده و پر از نكات دقيق و تحقيقى است.
. الحاشية على اصول الكافى؛ علامه خواجويى در مقاله حكم غسل قبل از استبراى از منى و بعد از آن به اين حاشيه اشاره كرده و به آن ارجاع داده است.
. الحاشية على تهذيب الاحكام؛ در الذريعه[25] آمده است كه آقا بزرگ تهرانى اين كتاب را در كتابخانه سلطان المتكلمين به صورت غير مدون ديده است.
. الحاشية على زبدة البيان للمقدس الاردبيلى؛ علامه خواجويى در بخشى از آثار خود بعضى از مطالب را به اين كتاب ارجاع داده و در روضات الجنات نام اين اثر آمده است.[26]
. الحاشية على مدارك الاحكام للسيد محمد العاملى؛ در الذريعه، نام اين اثر آمده است.[27]
. رسالة حد اليأس الحاصل للمرأة؛ نام اين مقاله در صفحه اول (رساله عدليه) در ليست آثار علامه خواجويى آمده است.
. الرد على العلاّمة المجلسى فى جرح بعض الرجال و تعديل بعض؛ نام اين مقاله در صفحه اول «رساله عدليه» در ليست آثار علامه خواجويى آمده است.
. سقوط الوتيرة فى السفر؛ مقالهاى است در مورد نماز وتيره.
. شرح نهجالبلاغه؛ نام اين كتاب در برخى از تراجم به چشم مىخورد؛ شايد علاّمه خواجويى برخى از بخشهاى نهجالبلاغه را در اين اثر شرح كرده باشد.
. رسالة فى الصلاة؛ صاحب الذريعه، اين مقاله را در كتابهاى نوادگان مرحوم يزدى كه از اصفهان خريدارى شده ملاحظه نموده است.
. العقود الفضولى؛ اين اثر درباره عقدهاى فضولى است. نام اين اثر در صفحه اول «رساله عدليه» در فهرست آثار مترجم ياد شده است.
. الغناء؛ مقالهاى است استدلالى در حرمت غنا، و نقد و بررسى كلام محقق سبزوارى، صاحب ذخيره و صاحب كفايه در مسئله حرمت غنا. نسخهاى از اين اثر دركتابخانه دانشگاه تهران موجود است. و نام آن در الذريعه[28] و روضات الجنات[29] آورده شده است.
. الفصول؛ مقالهاى است درباره شُفعه. نام اين مقاله در صفحه اول «رساله عدليه» در فهرست آثار نويسنده آمده است.
. فضل ما لا يؤكل لحمه؛ اين اثر در صفحه اول از «رسالة عدليه» در فهرست آثار مترجم ياد شده است.
. وجيزة فى ترجيح القول بتجوهر الأعراض و تجسم الأعمال؛ نام اين مقاله نيز در ليست آثار مرحوم علامه خواجويى در صفحه اول از «رساله عدليه» به چشم مىخورد.
. رساله از بعض مسائل ضروريّه؛ اين اثر جواب برخى مسائل ضرورى است كه از ايشان پرسيده شده است.
آثار فوق در كتابهاى رجالى نامبرده شده و علىالظاهر هنوز به صورت دست نوشته در كتابخانههاى شخصى و عمومى شهر اصفهان باقى مانده است.
مرحوم خواجويى در تأليف اين آثار از محور قرآن و روايات ائمه(ع) دور نشده و متكى به اصطلاحات نبوده و هميشه صبغه حقطلبى به خود گرفته است و اين امر در آثارش مشهود است.[30]
نظرات فقهى
يكى از دانشوران معاصر علامه خواجويى، مير محمد حفيظ فرزند مير محمداشرف است كه از محضر ملا محمداسماعيل خواجويى استفتائاتى كرده است كه جواب ايشان به مير محمد حفيظ چنين است:
استغفار بعد از تسبيحات اربعه
استغفار بعد از تسبيحات و همچنين خواندن سوره بعد از حمد و سلام دادن آخر نماز، واجب نيست و ليكن احتياط در قرائت كامله و سلام دادن در پايان نماز است، فخذ الحائط لدينك لتكون فى العبادات على يقينك و أُولى بل احوط در تسليم، آن است كه چنين گويد: السلام علينا و على عباداللَّه الصالحين، السلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته و قصد خروج ضرورى نيست.
قرائت بسم اللَّه
در نمازهاى ظهر و عصر كه حمد و سوره آهسته خوانده مىشود، قرائت بسم اللَّه الرحمن الرحيم با صداى بلند مستحب است، خواه امام جماعت باشد يا نماز را فرادى بخواند؛ در دو ركعت اول باشد يا دو ركعت آخر و در عبادات نيت قربت كافى است.
به دست آوردن فتواى مجتهد
مسائل خلافيّه را از مجتهد عادل بايد اخذ كرد بلا واسطه و وسايط عادله؛ و چون مجتهد در ولايتى نباشد بر اهل آن ولايت لازم است كه مسائل خلافيّه ضروريه را نوشته بر فرد معتمدى داده تا به خدمت مجتهدى كه در جاى ديگر است فرستند، از او التماس (درخواست) جواب نمايند و يا آنكه برخى مسافرت نموده و مسائل را بالمشافهه از مجتهد فراگيرند و به اهل آن ديار برسانند، به شرطى كه با وصف ديانت و امانت خبير و بصير باشند.
اذان
اذان مطلقاً مستحب است، پس بناءً عليه چون مأمومين حكايت اذانى كه در نماز جماعت گفته مىشود بكنند، فعل مستحبى كردهاند.
تيمم
در تيمم بدل از وضو و غسل، دو دفعه دست بر خاك زنند، ليكن ضربه اول كه براى مسح پيشانى است به قصد وجوب است و ضربه دوم به نيت استحباب و چون عذر غير مرجوّ الزوال باشد، در اول وقت فضيلت، به تيمم نماز مىتوان خواند.
نماز جماعت
در نماز جماعت چون صف دوم و سوم و همچنين در دو طرف يا يكى از طرفين از محاذات صف اول گذشته باشد، ليك گذشتها مشاهده صف اول نتوانند كرد و مع ذلك حكم به بطلان نماز ايشان مشكل است، چه ايشان در بعض احوال نماز ركوع يا سجود يا غير آن مىتوانند كه مشاهده كنند كسانى را كه مشاهده مىكنند اهل صف اول را و همين قدر براى صحت نماز كافى است.
غسل ارتماسى
در غسل ارتماسى خروج مرتمس به جميع بدنه از آب ضرورى نيست، بل اگر به جميع بدنه در زير آب باشد و در همان حال نيت كرده از آب برآيد، غسل او صحيح است.
گرد و خاك نجس
چون گرد و خاكى از عين نجاست از زمين نجس با حركت باد يا غير آن بر بدن و جامه خشك نشيند، تطهير آن ضرور نيست، بل مجرد تكانيدن و فوت كردن كافى است.
حق زمامدار زكات
مراد فقها از حق سلطانى كه از آن زكات را وضع كردهاند، خراجى است كه سلطان عادل يا جائر از اراضى خراجيه مىگيرد، به شرطى كه از مقدار شرعى تجاوز نكند و زياد نگيرد و الا زكات از آن زياده موضوع نخواهد بود.
حق زوجه
بر تقديرى كه مضاجعه از حق زوجه باشد، چون زوجه حق خود را به زوج هبه كند، برائت ذمّه حاصل مىشود. و چون شبى كه مضاجعه با اوست اگر زوج را مرخص كند كه با ديگرى از حرائر او به سر برد، مىتواند.
خمس
در زمان غيبت صاحبنا - صلواتاللَّه عليه - بر مالك واجب است كه حصّه خمسيه او را به فقيه مؤتمن جامعالشرايط افتا رساند، تا آنچه مقتضاى رأى او باشد، بدان عمل نمايد. و اگر خود بدون اِذنِ مجتهد مباشر شده، ايصال به ارباب استحقاق از سادات و غيرهم نمايد، برىء الذمه نخواهد بود.
به نمونه هايى از برخى استفتائات همراه با پاسخ آنها اشاره مىشود:
علامه خواجويى در جواب آنها چنين نوشته است:
«بسماللَّه الرحمن الرحيم و ما توفيقى الا باللَّه، نوشته مهر سربسته و اصل و بر مضامين آن اطلاع حاصل شد، از مسائل ضروريه سؤال فرموده بودند.»
1. نجاست آب كمتر از كر
س: اگر آب كمتر از كر با نجاست ملاقات كند حكم آن چيست؟
ج: دليل بر عدم نجاست خالى از قوت نيست و لكن يقين به برائت ذمه موقوف است بر اجتناب از استعمال اين آب.
2. حكم نماز و روزه مسافر
س: مقدار مسافتِ شكسته شدن نماز و روزه چهار فرسخ است يا هشت فرسخ؟
ج: مسافر در مسافت چهار فرسخ مخيّر است ميان قصر و اتمام.
3. حكم طلاى همراهِ نمازگزار
س: با خود داشتن طلاى مسكوك و غير مسكوك مبطل نماز هست يا نه؟
ج: آنچه نهى از آن شده، پوشيدن لباس مذهب است مردان را مطلقاً، خواه در حال نماز باشد يا غير آن. امّا با خود داشتن طلا و شىء طلاكارى شده دغدغه در جواز آن نيست، نه در وقت نماز و نه در غير آن و انگشتر (طلا) از جمله لباس است.
4. ولايت بر خمس
س: اگر شخصى مشغول الذّمه به خمس آل محمد(ع) باشد، بدون تجويز مجتهد زمان خود به سيد صالح مستحق مىتوان داد؟
ج: در زمان غيبت امام(ع) حصّه خمسيه ايشان را كه سهماللَّه و سهمالرسول و سهم ذىالقربى عبارت از آن است، به نائب عام آن حضرت كه فقيه مؤتمن جامعالشرائط فتوا عبارت از اوست؛ بايد داد تا آنچه مقتضاى رأى او باشد، عمل نمايد و اگر مشغول الذمه به حق آن حضرت، حق او را بلا اذن فقيه سابق الذكر به مستحق رساند، از سادات و غيرهم برىء الذمه نمىشود؛ بل احوط آن است كه سه سهم ديگر را نيز به تجويز و استصواب فقيه مذكور به ارباب استحقاق رساند، تا حيف و ميل و افراط و تفريطى واقع نشود.
5. وضو و غسل در انهار
س: اگر اكثر املاك يا موقوفات خالصه، مشترك بوده و حال همگى خالصه شده و جمعى در آنجا مسكن قديمى دارند و بعض اوقات شخصى كه وارد آنجا شود در حمامهاى آنجا غسل و در انهار آنجا وضو چه صورت دارد؛ خصوصاً در وقت برف و سرماى شديد، [در ضمن] دو ثلث محصول چنين املاك از زارع آنجاست يك ثلث ديگر را حُكّام مىفروشند و گاه به عنوان عطيّه مىدهند، مىتوان گرفت؟
ج: شرط است در صحّت وضو و غسل كه آب و خاك مملوك يا مأذون فيهما باشد و چون اذن فحوايى در وضو و غسل در مطلق انهار حاصل است و به هيچ وجه ضرر به ملاّك نمىرسد - چون استظلال به جدار (در سايه ديوار نشستن) و اقتباس به نار غير (از گرماى آتش ديگرى استفاده كردن) - وضو ساختن و غسل كردن در امثال اين انهار دغدغه ندارد و حاجت به اذن صريح نيست؛ و اما عطيه و مبيع نشايد كرد و ابتياع مبيع نتوان كرد، واللَّه يعلم.
6. توضيح يك حديث
س: حديث - «اَكْرِمُوا اَوْلادى َالصّالِحُونَ لِلَّهِ وَ الطّالِحُونَ لى»[31] يعنى گرامى بداريد اولاد مرا (سادات) را، نيكان و صالحهاى آنها را براى خدا و ناصالحان آنان را به خاطر من احترام بگذاريد - درباره سادات وارد است، مىخواهم بدانم كه [اين] عبارت از جناب رسالت مآب (پيامبر اكرم(ص)) منقول است؟
ج: اين حديث را علماى اماميّه به عبارات متقاربه از آن حضرت نقل فرمودهاند، صاحب «لوامع الهيه» در مباحث كلاميّه چنين نقل كرده است: اكرموا صالحهم للَّه و طالحهم لأجلى و فقير بى بضاعت اين حديث و امثال آن را در رساله مسمّات به «فوايد»[32] كه در تعظيم و تكريم سادات نوشته، ايراد نموده، حقيقت حال را از آن مقام معلوم نمايند.
علامه خواجويى در پايان استفتائات چنين نوشته است:
«كتبه بيمناه الجانية الفانيه العبد الجانى، محمد بن الحسين بن محمدرضا المشتهر باسماعيل المازندرانى، عفىاللَّه عن جرائمهم بمحمد و آله و قائمهم صلىاللَّه عليه و آله.»[33]
وفات
تاريخ تولد مرحوم ملا محمداسماعيل خواجويى براى ما مجهول است؛ اما تاريخ دقيق وفات او روز يازدهم شعبان المعظم (1173ه'.ق.) در اصفهان بوده است. شيخ عبدالكريم گزى در مورد مدفن اين عالم ربانى مىنويسد:
«طرف پايين پاى قبر آخوند ملا علىاكبر اژهاى [در تخت فولاد اصفهان]به فاصله كمى، قبر سكو بستهاى كه دورِ آن طاقچه طاقچه است قبر مرحوم ملا اسماعيل خواجويى است و اين بزرگوار خيلى جليلالقدر و داراى مقامات بلند از علم و عمل بوده و در استمداد از زيارت قبر او و روا شدن حاجت، در آن مكان، بسيارى از اهل ايمان اعتمادى دارند و در قرب و اطراف قبر مرحوم آخوند نيز قبور علما و صلحاى بسيار است.[34]
مرحوم سيد مصلحالدين مهدوى در اين باره مىنويسد:
«قبر شريفش مقابل تكيه ميرزا ابوالمعالى كلباسى به سمت جنوب، به فاصله تقريباً يكصد متر قرار داشت و قبرى بلند بسته بود كه متأسفانه در سالهاى اخير آنجا را چون ديگر قبور مجاور آن خراب كردهاند.».[35]
البته اين مطلب در زمان مرحوم مهدوى اتفاق افتاده؛ ولى در سال (1377ش.) آن قبرها از جمله قبر مرحوم خواجويى به شكل زيبايى احيا و بازسازى شده است.
درباره فوت اين عالم ربانى، مادّه تاريخهايى گفتهاند مثل «خانه علم منهدم گرديد»، «نوراللَّه الجليل مقبرته» و «رفعاللَّه فى الجنان منزلته» كه همه اينها مطابق است با سال (1173 ه'.ق.)
بر روى سنگ سياهى كه بر مرقد فقيه محقق نصب بوده، حك شده است:
بسماللَّه الرحمن الرحيم، الا انّ اولياءاللَّه لا خوف عليهم و لا هم يحزنون، الحمدللَّه الذى تفرّد بالعز و الشفاعة و قهر عباده بالموت و الفناء و صلىاللَّه على محمد و آله سادات الورى. و بعد فقد ثلم فى الاسلام ثلمة لا يسدها شىء، حيث انتقل من منزل العناء و الشّدة و محلّ الفناء الى الجنّة دارالمقامة و الراحة و محفل الأتقياء و العلماء، الامام الفاضل الكامل العابد العالم العامل الزاهد، زبدة العلماء الراسخين و خلاصة الحكماء المحققين و نقاوة الفقهاء و المجتهدين، وارث علوم الانبياء و المرسلين اسوة ناشرى احاديث خاتم النبيّين و عترته الطاهرين، الماضى على النهج المبين، جامع معالم العاملين على الوجه المبين، فريد فى العلماء فى عصره و زمانه، زين الفضلاء فى دهره و أوانه، شمس قلل العلم و الافضال، مركز دائرة الفضل و الكمال.
جامع المعقول و المنقول، حاوى الفروع و الاصول و فخر الواصلين، قطب العارفين، مرشد السالكين، زبدة المدقّقين و فضل المحققين خاتم المجتهدين، العالم الربّانى و الفقيه النورانى، مولانا محمداسماعيل المازندرانى، اسكنهاللَّه بحبوحة جنّة النعيم و آواه الى مقام مبين كريم. و قد ارتحل عليه الرحمة و الرضوان فى حادى عشر شهر شعبان عام 1173 نوراللَّه مقبرته الجليل و رفع اللَّه فى الجنان منزلته.»
ترجمه لوح قبر ملا محمداسماعيل خواجويى:
«به نام خداوند مهرپيشه دوست پرور، آگاه باشيد (دوستان و) اولياى خدا نه ترسى دارند و نه غمگين مىشوند.[36] حمد و ستايش خدايى را كه عزت و شفاعت از ناحيه اوست، خدايى كه به وسيله مرگ بر بندگانش غلبه دارد و درود خدا بر محمد(ص) و اهلبيت او باد كه آنها آقاى جهانياناند.
با فوت (مرحوم خواجويى) شكافى و مصيبتى در اسلام پديد آمد كه هيچ چيزى آن را جبران نمىكند و اين در حالى است كه وى از منزل دنيا به بهشت راحت و جايگاه تقواپيشگان پر كشيد. آرى، پيشوايى فاضل كامل عابد، عالم عامل زاهد، گل سرسبد دانشوران و محصول بستانِ حكما و پژوهشگران، وارستهترين فقيهان و مجتهدان، وارث دانش انبيا، اسوه گسترش دهندگانِ سخنانِ خاتم پيامبران و خاندان پاكس، كسى كه در راهِ آشكار دين گذر كرده است، ستاره آسمان دانشوران، و خورشيد قلههاى دانش و فضيلت و مركز دايره فضال كمال بوده است.
او در بردارنده علوم فلسفه و كلام، فروع و اصول، افتخار و اصلين به مدارج معنوى، قطب عارفان، مرشد رهپويان، عصاره دقت انديشان و برترين محقق، خاتم مجتهدان، عالم ربّانى و فقيه نورانى، سرور ما محمداسماعيل مازندرانى است كه خداوند او را در بهترين جاى بهشت قرار دهد و او را به بهترين مقام بزرگ نائل گرداند.
رحمت و رضوان خدا بر او باد. روحش در يازدهم ماه شعبان سال 1173 ه'.ق.) به جوار حقتعالى قرار گرفت.»
شعر ذيل از يكى از شاعران اصفهان به نام دبير اصفهانى است كه بر حاشيه سنگ قبر علامه خواجويى با خط زيبايى نقش بسته است:
حيف كز گردش سپهر دو رنگ
صبح عايش جهان به شام رسيد
آه كز دور چرخ وارونه
گشت چون شب سياه، روز سفيد
عالمى رخت بست از عالم
كه چو او ديده زمانه نديد
فاضلى رفت از جهان كه چو او
در جهان كس نديد و كس نشنيد
گشت يعنى نهان ز چشم جهان
فلك اجتهاد را خورشيد
كرد ملا محمداسماعيل
از جهان جا به جنت جاويد
آنكه در بزم معرفت همه كس
مى عرفان ز جام او نوشيد
سال تاريخ او دبير نوشت
خانه علم منهدم گرديد[37]
[2] مشاهير تخت فولاد، شماره 2، ص 6، سيد مهدى رجايى، چاپ شهردارى اصفهان، مجموعه فرهنگى - مذهبى تخت فولاد.
[3] همان، ص 6.
[4] محله خواجو، ص 5، سيد مصلحالدين مهدوى، چاپ (1344 ش.)
[5] روضات الجنات، ج 3، ص 261.
[6] احوال و آثار علامه خواجويى، ص 18.
[7] يادمان سمينار مقدماتى نسخههاى خطى، سال 1379 ه' .ش.، ص 76.
[8] روضات الجنات، ج 1، ص 114. / مستدرك الوسائل، ج 3، ص 396. / كشف الاستاد، ج 1، ص 132.
[9] تتميم امل الآمل، ص 67. / نجوم السماء، مرحوم ميرزا محمدعلى كشميرى، ص 269و 268.
[10] تاريخ گلشن مراد، ص 391.
[11] سيرى در تاريخ تخت فولاد اصفهان، ص 116، سيد مصلحالدين مهدوى.
[12] تاريخچه محله خواجو، ص 75، چاپ (1344 ه' ش.)، سيد مصلحالدين مهدوى.
[13] الكنى و الالقاب، ج 2، ص 200.
[14] احوال و آثار علامه خواجويى، ص 82.
[15] روضات الجنات، ج 1، ص 114.
[16] لوامع الهيه، ص 349.
[17] مستدرك الوسائل، ج 12، ص 376.
[18] احوال و آثار علامه خواجويى، ص 81.
[19] همان، ص 50.
[20] ابوالهذيل علاف، (حدود 230 - 130 ه'.ق.)
وى متكلمى بلند آوازه و از پيشوايان معتزله است كه بيشتر عمر خود را در بصره سپرى نموده و از آنجا كه در محله كاه فروشان بصره زندگى مىكرده به عَلاّف (علف فروش) شهرت يافته است. احتمالاً او ايرانى تبار بوده و ابويعقوب شحام، مأمون خليفه عباسى،عيسى بن هيثم صوفى، هشام بن عمر فوطى و... از شاگردان وى بودهاند. وى را پايهگذار علم كلام خواندهاند.
در ميان استادانش به عثمان بن ابى عثمان خالد طويل، بشر بن سعيد و ابوعثمان زعفرانى كه هر سه از شاگردان واصل بن عطا بودهاند برمىخوريم. ابوالهذيل از طريق كتابهاى واصل بن عطا به آموزههاى وى دست يافته است. پيش از ابوالهذيل پيشوايى معتزلىها در بصره با «ضرار بن عمرو» (190 ه'.ق.) بود؛ ولى گفتهاند كه انديشههاى وى تغيير كرد و از معتزله روىگردان شد. شهرت ابوالهذيل به سبب مناظره او با دانشمندان اديان ديگر و فرقهها و همچنين با هممسلكان معتزلىاش بوده است. ابوالهذيل در سال (193 - 170 ه'.ق.) در بغداد در حضور يحيى ابن خالد برمكى وزير هارونالرشيد در نشستى با بيش از ده تن از متكلمان از جمله: هشام بن حكم، درباره عشق گفت و گو نمود و سپس در سال (199 ه'.ق.) در مكه و در حضور مردم مجدداً با هشام ديدار نمود و به مناظره پرداخت. همين مناظرهها سبب شد كه ابوالهذيل ردّيهاى بر آراء هشام بنويسد. ابوالهذيل بيش از پنجاه اثر داشته است، از جمله: «الاصول الخمسه»، «الانسان ما هو؟» «المسائل»، «كتاب على السوفسطائيه»، «الحجة» (شيخ مفيد آن را ديده است) و... ؛ اما از اين نوشتهها جز قسمتهايى كوتاه كه در برخى منابع نقل شده است؛ چيزى در دست نيست.
(دائرة المعارف بزرگ اسلامى، ج 6، ص 390 و 389).
[21] محله خواجو، ص 75، سيد مصلحالدين مهدوى، چاپ (1327 ه' .ش.).
[22] ج 2، ص 321.
[23] ج 1، ص 118.
[24] ج 1، ص 133.
[25] ج 6، ص 51.
[26] ج 1، ص 118.
[27] ج 6، ص 196.
[28] ج 16، ص 60.
[29] ج 1، ص 118.
[30] احوال و آثار علامه خواجويى، ص 68.
[31] جامع الاخبار، ص 140.
[32] لوامع الهيه، ص 349.
[33] احوال و آثار علامه خواجويى، ص 81.
[34] همان.
[35] سيرى در تخت فولاد اصفهان، ص 116.
[36] يونس / 62، ترجمه آيةاللَّه مكارم شيرازى.
[37] احوال و آثار علامه خواجويى، ص 85 - 56.