پاسخ به:زندگی نامه علما
جمعه 22 مهر 1390 9:21 PM
حديث تلاش
محمدباقر پورامينى
نيم نگاه
بحرين، از پايگاههاى ديرينِ تشيع است و مردم آن سامان در طول قرنها و گذر زمان در پيروى از مذهب شيعه كوشا و پيشينهمندند. اين سرزمين زادگاه و مسكن بسيارى از عالمان شيعه بوده و بسيارى از فقيهان و محدّثان را در خود پرورده كه ملا عبداللَّه بحرانى يكى از اين نام آوران است. او فرزند نورالدين بحرانى بود و در عصر زرين فرهنگ ايران، راهى اين كشور شد و در دارالسلطنه اصفهان به كسب علم و دانش پرداخت و در آن سامان از استادان به نام و فرهيخته حوزه بهره جست. او بيشترين سود علمى را از محفل پربار دانش علامه محمد باقر مجلسى (متوفى 1110 ق) كسب كرد و به عنوان شاگرد علامه شناخته شد.[1] بحرانى را از محدثان و متكلمان اماميه دانستهاند. خوانسارى او را «شيخ محدث ماهر، متتبع جليل، متبحر نبيل» مىنامد،[2] گواه اين مدعا آنست كه بحرانى با بهره جستن نيك از فضاى فرهنگى و اجتماعى مساعد عصر صفوى، نخست در تدوين بحارالانوار، يار و همكار علامه مجلسى شد و آنگاه خود به تدوين دائرة المعارف بزرگى به نام عوالم العلوم پرداخت. آنچه در اين نوشتار از نظر مىگذرد تلاش ناچيزى در معرفى شخصيت بزرگ حديثى شيعه «ملا عبداللَّه بحرانى» است. معالاسف متون تراجم و شرح حالنويسى دو - سه قرن اخير از ترسيم حيات وى غافل ماندهاند.
روزگار كارهاى بزرگ
روزگار حاكميت صفويان، برگ زرين تاريخ ايران اسلامى است و در بسيارى از مقاطع آن، كارهاى سترگ و جاودانه از روحانيت شيعه به يادگار مانده است كه دهههاى پايانى آن را مىتوان روزگار كارهاى بزرگ دانست، مقطعى كه ملاعبداللَّه بحرانى در پرتو استادش علامه مجلسى درخشيد و اثر زيباى خويش را تقديم داشت.
درخشش روحانيت شيعه همچون ملاعبداللَّه بحرانى در دو دوره سلطنت شاه سليمان و شاه سلطان حسين، به يادماندنى و ستودنى است، زيرا اين مقطع از تاريخ صفوى را مىتوان فصل كارهاى سترگ و گامهاى جاودانه دانست.
شاه سليمان (حاكم سالهاى 1105 - 1078ق.) را در علاقه و خدمت به تشيع راسخ دانستهاند؛ همان گونه كه او براى ترويج امور شريعت و رسيدگى به امور شيعيان جديت داشته است. تأليف، تدوين و ترجمه كتاب در عصر شاه سليمان، روندى مثبت و شايسته داشت[3] و شاه در تشويق مؤلفان و مترجمان اهتمام مىورزيد. حاكم صفوى، گاه خود توصيه به تأليف يا ترجمه آثار مىكرد.[4] او به ظاهر خود را ديندار نشان مىداد و مىكوشيد تا كشور را بر اساس سنتهاى دينى و مذهبى اداره كند. او هر چند تعصب مذهبى نداشت، اما هماره سعى مىكرد تا رابطه نزديكى با مذهبيون داشته باشد.[5] شاه، دانشمندان و عالمان شيعى را به ديده احترام مىنگريست و جايگاه واقعى آنان را پاس مىداشت و زمينه حضور و فعاليت علمى و اجتماعى ايشان را فراهم آورده بود. چنين نگرشى از سوى پادشاه صفوى، به گونهاى بود كه سانسون در اين باره مىنويسد:
علماى دين در ايران، بالاترين مقامها را دارند و در دربار در صف اول مىنشينند. و بر صاحب منصبان دربار رجحان و برترى دارد.[6]
پس از مرگ سليمان، شاه سلطان حسين كه خود را «دين پرور» معرفى مىكرد، بر مسند نشست. ميرزا عبداللَّه افندى همكار بحرانى و شاگرد مجلسى درباره شاه سلطان حسين مىنويسد:
دائماً اوقات شريفه خود را به ترويج مآثر شريعت مقدسه مصطفوى مصروف و به تأسيس اساس دين مبين اجداد طاهرين خود نيز معطوف فرموده و مىفرمايند و به اين جهت، همواره در همگى احوال به مطالعه صحف و مؤلفات فقها و ملاحظه كتب و رسائل فضلا - بعوناللَّه سبحانه - اشتغال داشته و به صحبت علم و علما و به غايت مايل و راغب بلكه پيوسته در هر مجلسى از مجالس خلد مآنس نيز، خود به خوض فرمودن در رسائل دين مبين و مفاوضه مطالب شرع سيد المرسلين مشغول بوده و مىباشند.[7]
علاقه و ارادت شاه به عالمان شيعه، امرى شايع بود؛[8] در اين ميان، پيوند او با مجلسى، خاص و ويژه مىنمود؛ بدان حد كه آن چه ملا محمد باقر مجلسى كه استاد او بود، مىگفت، عمل مىنمود. كه فقدان علامه در سستى و انحراف او بسيار تأثير داشت.[9]
شاه سلطان حسين به تأليف، تدوين و ترجمه متون، به خصوص متون دينى، علاقه داشت و اصحاب قلم را عزيز مىداشت. تكريمى كه او روا مىداشت، سبب شد كه آثار بسيارى به نگارش درآيد. بر اساس گزارش خاتون آبادى، در شب بيست و هفتم ماه رمضان سال 1115 ميرمحمد باقرخاتون آبادى براى افطار مهمان شاه بود و به درخواست وى، مشغول رسالهاى درباره دعا شد. همچنين شاه از او خواست تا تفسير مجمع البيان را به فارسى ترجمه كند.[10] شاه بر فارسىنويسى و ترجمه متون عربى نيز پاى مىفشرد.[11]
در محفل مجلسى
بحرانى بهره علمى خود را وام دار استاد خود علامه محمد باقر مجلسى (1110 - 1037. ق) بود، حوزه درسى علامه مجلسى، بسيار گسترده و عظيم بود، به گونهاى كه تعداد شاگردان او را از هزار نفر بيشتر دانستهاند.[12] بحرانى از استاد خود مجلسى اجازه روايت گرفت.[13] او در مقدمه جلد اول كتاب عوالم اذعان مىدارد كه «بيست سال نزد محمد باقر مجلسى شاگردى كرده و از او اجازه روايتى دارد كه مجلسى او را فرزند عزيز خود خوانده است.»[14]
بحرانى در تدوين كتاب بزرگ و گرانسنگ «بحارالانوار» يار و كمك كار علامه بود، اين دايرة المعارف كه به جهان اسلام ارايه شد از آغاز تاريخ تشيع تا عصر وى، بىنظير و استثنايى بود؛[15] كتابى شامل همه مقالات و گفتههاى شرع و دين، با فراوانى موضوع و مدخل كه همه شئون انديشه و عمل و عقايد و احكام اسلام و تشيع را در بر دارد. مجلسى با بهرهگيرى از 365 كتاب كه با در نظر گرفتن چاپ جديد يكصد و ده جلدى آن، در 2327 باب و بالغ بر حدود چهل هزار صفحه، به تهيه و تنظيم بحارالانوار پرداخت. مدت زمان تدوين اين اثر را از سال 1070 تا 1105 و با همكارى گروهى از شاگردانش چون مولا عبداللَّه بحرانى، مولا عبداللَّه افندى، مولا ذوالفقارى، سيد نعمتاللَّه جزايرى، مير محمد صالح خاتون آبادى و آمنه خاتون (خواهر مجلسى) دانستهاند.[16] مهمترين انگيزه مجلسى در تأليف اين اثر، حفظ و صيانت اخبار و روايات شيعى در مجموعهاى منظم با قالبهاى طبقه بندى شده نو و مرتب است تا مخاطب به آسانى از گنجينه روايات بهرهمند گردد؛ از اين رو وى درصدد تمييز درستى و نادرستى آن نبوده است.[17]
ميرزا محمد باقر خوانسارى در وصف اين مقطع از زندگانى بحرانى مىنويسد :
او از شاگردان صاحب بحار مىباشد و داراى اجازه روايت از استادش مجلسى و از جمله كسانى است كه در تأليف كتاب بحارالانوار به استادش كمك كرد، مانند سيد محدث سيد نعمتاللَّه جزائرى و ديگر علما.[18]
عرضه «عوالم»
مشهورترين تاليف علامه ملاعبداللَّه بحرانى، كتاب «عوالم العلوم و المعارف» موسوم به «جامع العلوم و المعارف و الاحوال من الايات و الاخبار و الاقوال» است، اين اثر گرانسنگ همچون بحارالانوار، از شاهكارهاى آثار شيعه بوده، حجمى بيشتر از بحار الانوار دارد.[19]
كتاب عوالم شامل موضوعاتى در توحيد و نبوت، احوال مرگ، برزخ، احوال عالم، خلق، سماوات و ارض، ساير اصول عقايد، شرح احوال پيامبران، پيامبر گرامى اسلام و ائمه اطهار(ع) با استدلالات فراوان درباره صحت اعتقادات اماميه و روايات فراوان فقهى است.[20]
بحرانى براى مقدمه كتاب عوالم، خطبهاى مفصل و خاص ساخته، بدينگونه كه در اول و آخر هر فقره (پاراگراف) از فقرات خطبه يكى از حروف الفباء است به ترتيب از الف تا ياء چنانكه آغاز و پايان فقره نخست «الف» است و آغاز و پايان فقره دوم «ب» و همينگونه تا آخرين فقره كه حرف اول و آخرش «ياء» است. اين خطبه پنج صفحه از نسخه اصلى را فرا گرفته است.[21]
بسيارى از مجلدات عوالم در كتابخانههاى ايران و عراق موجود است، به گفته آقا بزرگ تهرانى، اين كتاب صد جلد است،[22] جامعترين نسخه آن در كتابخانه مرحوم حاج سيد على محمد وزيرى در يزد است.[23] در كتابخانه مجلس شورا، علاوه بر نسخ متفرقه از برخى از مجلدات اين كتاب همچون مقتل امام حسين(ع) در سال 1318 ق.[24] به چاپ رسيد در دهه اخير نيز برخى از جلدهاى آن زير نظر آقاى سيد محمد باقر ابطحى و تحقيق عدهاى از فضلاى حوزه علميه قم و به همت مدرسه امام مهدى به چاپ رسيد، جلدهاى «العقل و الجهل»، «النصوص على الائمه الاثنى عشر»، «فاطمه الزهراء(س)»، «امام حسن»، «امام حسين»، «امام سجاد»، «امام باقر»، «امام صادق»، «امام موسى بن جعفر»، «امام رضا» و «امام جواد»(ع) از آثار انتشار يافته اين دائرة المعارف است و جلدهاى ديگر اين مجموعه كه درباره زندگانى معصومان(ع) است نيز، در دست تحقيق و نشر مىباشد.
گذرى بر محورها
عوالم داراى صد كتاب است و برخى از كتابها خود داراى چند مجلد است و با حساب آوردن آنها تعداد مجلدات از 100 متجاوز است، عناوين اين موسوعه بزرگ با تكيه بر جلدهاى آن به شرح ذيل است:
1. مقدمه
2. كتاب العقل و ما جاء فى فضله و علامته و ضده على الجهل و ذمه
3. كتاب العلم
4. كتاب المعرفه و اثبات الصانع
5. كتاب التوحيد
6. كتاب العدل
7. كتاب النبوه و فيه جوامع احوال الانبياء
8. كتاب قصص الانبياء (در 4 جلد)
9. احوال الانبياء (در 10 جلد)
10. غصب الخلافه و الفتن التى وقعت بعد وفات النبى (در 10 جلد)
11. احوال حضرت فاطمه(س)
12. امامت و احوال ائمه اثنا عشر (در 4 جلد)
13. احوال الثلاثة و مطاعنهم (در 3 جلد)
14. احوال اربعه: طلحه، زبير، عمرو عاص و معاويه (در 3 جلد)
15. احوال امام على(س) از ولادت تا شهادت (در 8 جلد)
16 - 26. احوال امام حسن بن على تا امام قائم(ع)
27. احوال عالم مطلق
28. احوال عالم علوى، لوح، قلم، سماوات و..
29. نجوم و متعلقات آن
30. ملائكه
31. عالم سفلى، بحار، انهار و بلدان
32. جمادات و طبايع
33. نباتات
34. كتاب حيوان
35. احوال الجن و الشياطين
36. احوال انسان، روح، نفس و ساير قوى و تعبير رؤيا
37. طب
38. احوال دنياو عيوب آن
39. مرگ و عالم برزخ
40. علامت قيامت
41. آخرت و معاد
42. ايمان و كفر
43. مكارم و مساوى اخلاق
44. اوامر و نواهى
45. كبائر و معاصى
46. آداب و سنن
47. احتجاجات (در 2 جلد)
48. مواعظ و خطب
49. حكم و مواعظ
50. كتاب العشرة
51 - 98. در فروع و ابواب فقه (از طهارت تا ديات)
99. ذكر بعض اقوال رجال
100. اجازات.[25]
نقدها و نظرها
كتاب عوالم العلوم در منظر صاحبان انديشه به نيكى و بزرگى ياد شده است، انديشمندان بر همانندى ساختار عوالم با بحارالانوار اشاره كردهاند و حتى برخى «عوالم» را «بحار»ى مىدانند به گونه ديگر و بهتر از آن.[26]
صاحب روضات مىنويسد:
عبداللَّه بن نوراللَّه بحرانى صاحب كتاب العوالم در مجلدات قطور كه در آن اخبار وارده از خاندان عصمت و طهارت را در چندين مجلد بزرگ گردآورى نموده كه همانند بحارالانوار است.[27]
محدث نورى در فيض قدسى معتقد است كه عوالم همان بحار است به صورتى ديگر.[28]
بى شك طرح و تدوين كتاب عوالم متاثر و الهام گرفته از دوران حضور بحرانى در تدوين بحارالانوار است و شايد بتوان گفت كه اين اثر كه با ابتكار بحرانى گردآورى شد، يك آرزوى بزرگ علامه مجلسى را محقق ساخت چون مجلسى پس از تدوين بحارالانوار بر آن شد تا با نگارش (مستدرك البحار) تمام احاديث و روايات اهلبيت عصمت و طهارت(ع) را يكجا گردآورد و هرآنچه را در بحارالانوار نيامده بود، با استفاده از ديگر كتابهايى كه بدانها دست نيافته بود و پس از تأليف بحار آنها را فراهم آورد،[29] به آن اضافه نمايد كه با وفاتش اين آرزو محقق نشد ، ليكن يكى از برترين شاگردان وى، علامه شيخ عبداللَّه بحرانى درپى انجام آن شد و عوالم العلوم را با يك پيكربندى نو و بديع عرضه داشت، او آنچه را استاد در كتاب بحارالانوار نياورده بود با نظمى جديد همراه با ابداع در تنظيم و ابتكار در عناوين يكجا گردآورد.[30]
بحرانى اين كتاب را پس از درگذشت مجلسى (تاريخى كه در ذيل بيشتر نسخ اصل ديده مىشود) نوشت البته با اينكه شيوه تاليف آن شباهتهايى با كتاب بحارالانوار مجلسى دارد، خود او نه هيچ سخنى دال بر اينكه از شيوه استاد پيروى كرده، دارد و نه هيچ از بحارالانوار نام مىآورد.[31]
بايد اذعان داشت كه از نظر تبويب، عوالم را مىتوان بهتر دانست گرچه «بيان»هاى علامه مجلسى كه در اغلب صفحات بحار را مزين ساخته و به شرح روايات و احاديث پرداخته، بر احدى پوشيده نيست كه عوالم فاقد آنست. همچنين نقطه مهم و شاخص عوالم، دربردارندگى روايات و احاديث فروع و ابواب فقهى از طهارت تا ديات در 48 جلد است كه اين اثر را از بحار ممتاز مىسازد.
اميد است به منظور تحقيق و انتشار مجموعه دائرةالمعارفى كتاب العوالم، بنياد عوالم بنيان نهاده شود و اين اثر پرافتخار به صورت هماهنگ و يك جا به جامعه فرهنگى ارايه شود و افتخارات علمى و حديثى شيعه بيشتر عيان گردد.
سيد محمد مشكاة مدعى است كه بحرانى، شاگرد مجلسى اول نيز بوده است! فهرست كتابخانه دانشگاه تهران، ج 3، س 1140.
[2] روضات الجنات، خوانسارى، ج 4، ص 255.
[3] وقايع السنين و الاعوام، سيد عبدالحسين خاتون آبادى، ص 540.
[4] رياض العلماء، ميرزا عبداللَّه افندى، ج 4، ص 211؛ الكواكب المنتثره، ص 505؛ الذريعه، ج 4، ش 675.
[5] سفرنامه كمپفر، ترجمه كيكاوس جهاندارى، ص 127.
[6] سفرنامه سانسون، ص 38.
[7] صفويه در عرصه دين، فرهنگ و سياست، رسول جعفريان، ج 1، ص 428.
[8] فوايد الصفويه، ابوالحسن قزوينى، ص 78.
[9] همان.
[10] همان، ص 552.
[11] ر.ك: صفويان نماد اقتدار ايران، پورامينى، ج 2، ص 160 و 159.
[12] زندگىنامه مجلسى، سيد مصلح الدين مهدوى، ج1، ص131.
[13] دائرة المعارف تشيع، ج 3، ص 104.
[14] فهرست نسخههاى خطى كتابخانه مجلس شوراى ملى، عبدالحسين حائرى، تهران: 1348، ج 10، جزء 3، ص 1567.
[15] زندگى نامه علامه مجلسى، ج 2، ص 247.
[16] همان، ص 256؛ روضات الجنات، ج 4، ص 254؛ دايرة المعارف تشيع، ج3، ص92.
[17] امام خمينى(ره) با «كتاب خانه كوچك» ناميدن اين اثر، چنين معتقد است كه: «در حقيقت بحار خزانه همه اخبارى است كه به پيشوايان اسلام نسبت داده شده، چه درست باشد يا نادرست. در آن كتابهايى هست كه خود صاحب بحار آنها را درست نمىداند و او نخواسته كتاب علمى بنويسد تا كسى اشكال كند كه چرا اين كتابها را فراهم كردى، پس نتوان هر خبرى كه در بحار است به رخ دينداران كشيد كه آن خلاف عقل يا حس است، چنانكه نتوان بىجهت اخبار آن را رد كرد كه موافق سليقه ما نيست، بلكه در هر روايتى بايد بررسى شود.» كشف الاسرار، ص 319.
[18] روضات الجنات، ج 4، ص 255.
[19] الذريعه، ج 15، ص 356.
[20] دائرة المعارف تشيع، ج 3، ص 104.
[21] فهرست نسخههاى خطى كتابخانه مجلس شوراى ملى، ج 10، جزء 3، ص 1570.
[22] الذريعه، ج 15، ص 356.
[23] دائرة المعارف تشيع، ج 3، ص 104.
ر.ك: فهرست نسخههاى كتابخانه وزيرى يزد، ج 1، ص 272 - 279 ؛ ج 3، ص 1045 - 1091 ؛ ج 5، ص 1518. مجلدات عوالم، يك دوره نزديك به يك دوره كامل از نسخه اصلى به خط مؤلف موجود است.
فهرست نسخههاى خطى كتابخانه مجلس شوراى ملى، ج 10، جزء 3، ص 1570.
[24] الذريعه، ج 15، ص 356.
[25] فهرست نسخههاى خطى كتابخانه مجلس شوراى ملى، ج 10، جزء 3، ص 1567 - 1569.
[26] فهرست كتابخانه دانشگاه تهران، سيد محمد مشكاة، ج3، ص 1139 و 1140.
[27] روضات الجنات، ج 4، ص 255.
[28] الفيض القدسى، ص 17.
[29] بحارالانوار، محمد باقر مجلسى، ج 46، ص 1.
[30] آيينه پژوهش، شماره 37.
[31] فهرست نسخههاى خطى كتابخانه مجلس شوراى ملى، ج 10، جزء 3، ص 1567