پاسخ به:زندگی نامه علما
جمعه 8 مهر 1390 10:25 PM
تنديس فضيلت
محمدعلى رحيميان
ملاّ عبداللَّه تونى بشروى از علماى بزرگ و فقيهان مشهور قرن يازدهم است كه همه او را به فضل و كمال و زهد و پارسايى ستوده و همتاى مقدس اردبيلى دانستهاند.[1]
در كتابها از او به عنوان: عالم، فاضل، ماهر، فقيه، صالح، زاهد و عابد ياد شده است. كتاب وافيه او در اصول فقه، از كتابهاى مشهور و متداول در حوزههاى علميه آن زمان بوده كه مذاق اصولى او را با سبك مخصوص به خودش بيان مىكند.
زادگاه
تاريخ دقيق ولادت فاضل تونى به خوبى مشخص نيست امّا زادگاه وى بخش بشرويه از توابع تون بوده است.
«تون»[2] يا «فردوس» يكى از شهرستانهاى جنوب استان خراسان است كه 21956/6 كيلومتر مربع مساحت در بخش مركزى استان واقع و مركز آن شهرستان فردوس است. علاوه بر فردوس بخشهاى «اسلاميه» و «سرايان» و «بشرويه» نيز در محدوده اين شهرستان جاى گرفته است.
و اما بشرويه از بخشهاى بزرگ شهرستان فردوس است كه در جنوب غربى استان خراسان قرار دارد. اين بخش از شمال به بردسكن كاشمر، از غرب به طبس، از جنوب به ديهوك، و از شرق به فردوس متصل است.
بشرويه داراى 120 آبادى و دهستان مسكونى است كه مجموعاً سى هزار نفر جمعيت دارد. پانزده هزار از آنان در مركز بخش (بشرويه) سكونت دارند.
در جنبش سربداران كه شيعيان خراسان به مقابله مغولان برخاستند؛ بشرويه نيز از مراكز مهم اين جنبش در خراسان بوده است. از اين شهر عالمان شيعى فراوانى برخاستهاند كه از ميان آنها ملا عبداللَّه تونى و حسن بن محمدباقر حسينى را مىتوان برشمرد.[3]
بى مناسبت نيست كه به چند تن از رجال و بزرگان اين ديار اشاره كنيم. شهرى كهن و قديمى همچون تون از عالمان و دانشمندان و شاعران نامى بزرگى برخوردار است كه نام برخى از آنان عبارتند از:
1. ملا عبداللَّه تونى (متوفاى 1071)، معروف به فاضل تونى از عالمان و فقيهان قرن يازدهم.
2. ملا احمد تونى، برادر معروف فاضل تونى، كه وى نيز از عالمان و دانشمندان قرن يازدهم و معاصر برادرش بوده است.
3. نثارى تونى، شاعر شيعى مذهب سده دهم هجرى. همعصر شاه تهماسب اول و از شاعران بسيار توانا و قوى زمان خود بوده است.
4. حيرتى تونى، نام وى محمد تقىالدين متخلص به «حيرتى» از شاعران معاصر شاه تهماسب اول، شاعرى توانا اما منزوى بوده است.
5. آفتى تونى، (شاعر).
6. احمد بن عباس تونى، فقيه، محدث و مدرس در شهر هرات
7. احمد بن محمد تونى، (فقيه).
8. ملا محمدعلى بن محمدرضا تونى خراسانى.[4]
9. ثنايى تونى، (شاعر).
10. صافى تونى، (شاعر).
11. عطّار تونى، (شاعر).
12. وفايى تونى، (شاعر).
13. قطبى تونى، (شاعر).
14. وصالى تونى، (شاعر).
15. فاضل تونى، (حكيم و فيلسوف).
تحصيل
وى ابتدا همراه برادرش ملا احمد كه او نيز از عالمان بزرگ است در مدرسه معروف مولى عبداللَّه تسترى (متوفاى 1021 ه'.ق.)[5] اصفهان به تحصيل اشتغال ورزيد و از محضر اعلام آن ديار مخصوصاً علامه مولانا رفيع الدين محمد بن حيدر طباطبايى معروف به ميرزا رفيعا (متوفاى 1082 ه'.ق.) كسب فيض نمود و در ضمن تحصيل به كار تدريس و افاضه پرداخت.[6]
تدريس و شاگردان
فاضل تونى در طول اقامت خويش در اصفهان با تدريس و افاضه در مدرسه ملا عبداللَّه بن حسين تسترى (متوفاى 1021 ه'.ق.) شاگردان برجستهاى همچون علامه امير عبدالحسين خاتون آبادى تربيت نمود و همواره مشتاقان فقه، اصول، كلام و حديث از محفل پرفيضش بهرهمند شدند. علامه خاتون آبادى (متوفاى 1105 ه'.ق.) در كتاب وقايع السنين و الاعوام مىنويسد:
شاه عباس ثانى در سال (1059 ه'.ق.) قندهار را از دست پادشاه والاجاه هند خرم گرفت در آن وقت بنده در خدمت آخوند ملا عبداللَّه تونى مقابله «من لا يحضره الفقيه» را شروع كرده بودم و اكثر اوقاتم را در خدمت آن جناب مىگذرانيدم. و از فيض خدمت و كثرت ملازمت آن جناب و برادرش آخوند مولانا احمد استمداد، و استفاضه از اخلاق و آداب مىنمودم. هر دو برادر در غايت قصوى از تقوا و صلاح و ورع بودند. اما آخوند مولانا عبداللَّه به فضل و كمال و دقت و فطانت در شعور بر ملا احمد برادرش و بر اكثر طالبان علم آن عصر برترى تمام داشت و بعد از اين، مدتى مجاورت روضه رضويه اختيار كرد.[7]
تأليفات
1. الوافيه[8]
2. شرح الارشاد در فقه.
3. رسالهاى در اصول فقه.
4. رسالهاى در نماز جمعه.[9]
5. حاشيه بر معالم الاصول.
6. تعليقاتى بر مدارك الاحكام.
7. حاشيهاى بر ارشاد علامه.
8. فهرست بر تهذيب الاحكام شيخ طوسى، كتابى بسيار نفيس و مفيد براى طالبان فقه و فقاهت كه خود مؤلف در تعبيرى مىنويسد:
هو من اهم الاشياء لمن يريد الفقه و الترجيح. يعنى اين كتاب از مهمترين كتابهاى لازم براى دانشپژوهان فقه است.
مرحوم خوانسارى در روضات الجنات مىنويسد:[10]
و هو كما قال و فوق ما نقول. يعنى كلام فاضل تونى در وصف فهرست تهذيب الاحكام واقعيتى درست بلكه سخن او فوق چيزى است كه ما مىگوييم.
با كمال تأسف از آثار وى جز رساله خطى نماز جمعه و كتاب الوافيه كه چاپ شده است. اثرى در دسترس نيست و شايد سبب گمنامى اين بزرگان همين محو آثار آنان باشد.
ابتكارات علمى
يكى از ويژگىهاى فاضل تونى ابتكارات علمى اوست. و اين همان روح آزادانديشى علمى است كه وى را در زمان خودش مشهور و معروف ساخته است. گر چه بعد از فوت و گذشت زمان در اثر مفقود شدن آثار وى، نام او به بوته فراموشى سپرده شد؛ اما عدهاى معدود از بزرگان معاصر وى همچون استاد الفقهاء و المجتهدين علامه بزرگ شيخ مرتضى انصارى و ديگران نام او را به بزرگى ياد كردهاند. و از او به عنوان فاضل تونى مطلب آوردهاند.
يكى از كتابهايى كه ذوق و ابتكار او را بر همگان آشكار مىكند، كتاب ايشان با عنوان «الفهرست بر تهذيب الاحكام شيخ طوسى» است. آرى اين كتاب در آن زمان با نبود امكانات، بهترين خدمت را به عالم فقه و فقاهت نمود. ترتيب و باببندى كتاب «الوافيه» هم حاكى از ذوق و ابتكار اوست كه مرحوم خوانسارى درباره او مىنويسد:
و له فى الاستصحاب و مباحث التعادل و التراجيح تفريعات و فوائد نادرة و تصرفات كثيره لم يسبقه اليها احد؛[11] براى فاضل تونى در باب استصحاب و تعادل و تراجيح فروعاتى و فوائدى جديد و كمياب است كه احدى قبل از او به آن نرسيده است.
فاضل تونى داراى آراى فقهى خاصى بود. كه در بعض كتب فقهى به آن اشاره شده است.
مرحوم نراقى در كتاب عوائد الايام در ذيل عائده 86 مىنويسد:
و المحكى عن القاضى عبدالعزيز بن البراج الثانى و اختاره بعض المتأخرين و هو الظاهر من غير واحد من مشايخنا المعاصرين حيث قالوا: بعدم ثبوت النجاسة بقول العدلين لعدم دليل على اعتباره عموماً. بل هو ظاهر السيد فى الذريعة و المحقق الاول فى المعارج و الثانى فى الجعفرية و صاحب الوافيه حيث حكموا بعدم ثبوت الاجتهاد بشهادتهما، لعدم دليل على اعتبارها. و كنت على ذلك منذ اعوم كثيره... در اين قول مرحوم فاضل تونى قائل به عدم اعتبار شهادة عدلين است كما اين كه مرحوم نراقى هم مىگويد من مدتها به همين عقيده بودم سپس تغيير رأى دادم.[12]
جايگاه علمى
مرحوم شيخ حرّ عاملى او را به عنوان: «عالم، فاضل، ماهر، فقيه» ستوده است. فقيه متبحر و محدث بزرگ، شيخ يوسف بحرانى (صاحب حدائق) در ضمن بحث استصحاب، در كتاب الدرر النجفيه اينگونه مىنويسد: [13]
بعض اصحابنا المحققين من متأخرى المتأخرين ... استاد الفقهاء و المجتهدين مجدد علم اصول، مرحوم شيخ مرتضى انصارى با اين كه در آوردن القاب و تعبيرات نسبت به افراد بسيار دقيق و حساب شده عمل مىنمايد. در كتاب رسائل با عنوان «فاضل تونى» از او ياد مىكند و همين تعبير در تمامى كتب اصولى آمده است.[14]
زهد
فاضل تونى را همه به زهد و پارسايى ستودهاند. شيخ حرّ عاملى با تعبير صالح، زاهد و عابد، او را مىستايد. ميرزا افندى مىگويد:
وى از پارساترين مردم اهل زمانش بوده، بلكه مىتوان هم گفت دومِ مقدس اردبيلى بوده، بلكه برادرش ملاّ احمد هم در همين قدر از زهد و پارسايى بوده است.
سپس مىافزايد:
در ديدارى كه از بشرويه داشتم به بركت اين عالم بزرگ و برادرش ملاّ احمد تمام اهالى آن صالح و متقى و عابد و پرهيزكار بودند.[15]
يك كرامت
فرزند بزرگ محدّث قمى گويد:
فراموش نمىكنم زمانى كه در نجف اشرف بوديم يك روز صبح پدرم - در حدود سال (1357 ه'.ق.) دو سال قبل از وفاتشان - از خواب برخاستند و گفتند: امروز چشمم به شدت درد مىكند و قادر به مطالعه و نوشتن نيستم و بسيار ناراحت به نظر مىرسيدند. تقريباً زبان حالشان اين بود كه شايد خاندان پيامبر(ص) مرا از خود طرد كرده باشند...
آقاى محدّث زاده مىافزايد:
من مشغول تحصيل بودم، رفتم به مدرسه و ظهر كه به خانه برگشتم ديدم ايشان مشغول نوشتن هستند، عرض كردم چشمتان بهتر شد؟ فرمودند: درد به كلى مرتفع گرديد. سؤال كردم چگونه معالجه كرديد؟! پاسخ دادند كه: وضو گرفتم و مقابل قبله نشستم و كتاب «كافى» خطى را كه به خط فقيه مشهور ملاّ عبداللَّه تونى صاحب كتاب وافيه بود به چشم كشيدم، درد چشم برطرف شد و تا پايان عمر ديگر به درد چشم مبتلا نگرديدند.[16]
آرى كتاب كافى مرحوم كلينى به دست خط مرحوم ملاّ عبداللَّه تونى از كتبى بود كه مرحوم محدّث قمى به آن خيلى علاقه داشت.
شخصيت اجتماعى
عالمى بزرگ همچون فاضل تونى بايد داراى بعد اجتماعى عظيمى باشد كه بتواند در ميان مردم نفوذ داشته باشد و امرا و ملوك او را تكريم كنند. ساختن مدرسه علميهاى در اصفهان با وجود مدارس علميه ديگر خود حاكى از موقعيت اجتماعى اوست. آمدن شاه عباس بديدنش نيز نمونهاى ديگر از شخصيّت اجتماعى وى را آشكار مىسازد. بىمناسبت نيست كه داستانى را كه مرحوم تنكابنى در كتاب «قصص العلماء» آورده اينجا بياوريم:
«گويند كه شاه عباس روزى به ديدن ملاّ عبداللَّه تونى آمد و آخوند مدرسهاى ساخته بود و خالى از جماعت طلاّب بود. پس سلطان مدرسه را سير كرد و از ملاّ عبداللَّه سؤال كرد كه چرا مدرسه شما خاليست و مجمع طلاّب نيست؟ ملاّ عبداللَّه در جواب گفت كه جواب اين سؤال را بعد از زمانى به شما عرضه خواهم داشت. پس روزى آخوند ملا عبداللَّه به بازديد شاه عباس رفت، پس از طى تعارفات و گفت و گوها پادشاه به ملاّ عبداللَّه گفت كه چيزى از من خواهش كن! آخوند گفت: من مطلبى ندارم. سلطان در اين باب اصرار كرد! آخوند گفت اكنون كه شما اصرار داريد، مرا يك حاجت است و آن اين است كه كه من سوار شوم و شما در پيش روى من پياده در ميدان شاه حركت كنيد! سلطان گفت كه: سبب و حكمت اين چه باشد؟ آخوند گفت: كه جواب آن را بعد از چندى عرضه خواهم داشت. از آن جايى كه سلاطين صفويه رحمهماللَّه از مروجين دين سيدالمرسلين صلواتاللَّه و سلامه عليه و آله اجمعين بودند و در احترام علماى اعلام غايت كوشش را داشتند؛ لهذا آخوند ملاّ عبداللَّه سوار شد و شاه عباس در پيش روى او پياده روان شد و قدرى راه رفتند و همه اهل شهر ديدند. پس آخوند سلطان را وداع نمود و به مكان خود مراجعت كرد. بعد از چند وقتى سلطان بار ديگر به ديدن آخوند ملاّ عبداللَّه آمد ديد كه مدرسه آخوند مملو از جماعت طلاّب است. پس از آخوند استفسار نمود كه سابقاً مدرسه شما از طلاب خالى بود، اكنون مدرسه مملو از طلبه گرديده، وجه آن چه مىباشد؟ آخوند گفت: وجه اين است كه آن روز از شما خواهش كردم كه شما پياده و من سواره بين مردم برويم مرتبط است. وجه آن است كه مردم در ابتداى امر فضيلت علم و عالم را ندانستهاند و ظاهر بين مىباشند و معرفت ندارند لهذا در بدو امر در مدرسه من كسى جمع نشد و در آن زمان كه من سوار شدم و شما پياده در جلو راه رفتيد مردم دانستند كه بحسب دنيا علم را آن قدر و مقدار است كه پادشاه پياده در پيش روى عالم راه مىرود؛ فلذا به جهت عزت دنيا و طلب جاه و جلال مال دنيا در مدرسه جمع شده و مشغول تحصيل مىباشند و چون بعضى از مراتب علم را طى نمايند نيت ايشان خالص خواهد شد و نيت قربتى كه مقصود اصلى در علم و جميع عبادات است حاصل خواهد گرديد. كماورود فىالخير: اطلبو العلم ولو لغيراللَّه فانّه يجّر الىاللَّه و يا اينكه به مصداق: المجاز قنطرة الحقيقة حاصل گردد ايشان را.»[17]
از نگاه ديگران
قديمىترين منبعى كه زندگينامه اين عالم جليل القدر در آن آورده شده كتاب «امل الامل» تأليف شيخ حرّ عاملى (م 1104 ه'.ق) است.
ايشان در ذيل عنوان «مولانا عبداللَّه بن محمد التونى البشروى» مىنويسد:
عالم، فاضل، ماهر، فقيه، صالح، زاهد، عابد معاصرٌ له كتاب شرح الارشاد فى الفقه و رسالة فى الاصول و رسالة فى الجمعة و غيرذلك.[18]
ميرزا عبداللَّه افندى اصفهانى چنين مىنويسد:
«اين بزرگوار طبق آنچه كه ما شنيدهايم از پرهيزگارترين مردم زمانش بود و متقىترين آنها؛ بلكه تالى تلو مولى احمد اردبيلى2 و همچنين برادرى داشت به نام مولى احمد(قدس سره). وى ابتدا مدتى در اصفهان در مدرسهاى مشهور به مدرسه ملاّ عبداللَّه تسترى بود؛ سپس به مشهدالرضا سفر كرد و مدتى در آنجا سكنى گزيد، سپس به عراق رفت تا ائمه مدفون در آنجارا زيارت كند.
در بين راه به درخواست عالم جليل القدر مولا خليل قزوينى (م: 1089 ق) ايامى را در قزوين متوطن گرديد...[19]
3. ميرزا محمد تنكابنى:
ملا عبداللَّه از اهالى بشرويه تون است و تون از جمله بلاد خراسان و نزديك قاين واقع است.
آخوند ملاّ عبداللَّه اخبارى مسلك بوده و در اواخر زمان شيخ بهايى و ميرداماد مىزيسته و از تأليفات او «وافية الاصول» است كه بر او شرح نوشتهاند مانند سيد صدر الدين همدانى و سيد محسن كاظمينى كه شرح او چهل - پنجاه هزار بيت تقريباً مىشود... .[20]
4. مرحوم حاج شيخ عباس قمى، محدّث جليل القدردر كتابهاى خود از او به عنوان:
عالمٌ، فاضل، ماهر، فقيه، صالح، زاهد، عابد، ورع و معاصر مؤلف امل الامل ياد كرده است.[21]
5. سيد محسن امين جبل عاملى هم چون ساير عالمان از فاضل تونى ياد كرده و او را فقيهى صالح و عابد و با ورع مىشمارد.[22]
6. ميرزا محمدباقر خوانسارى به تفصيل از فاضل تونى و كتب و شروح او ياد مىكند و گفته صاحب رياض العلماء را در زهد و ورع ايشان آورده و در آخر «تون» و «بشرويه» را از نظر جغرافيايى بيان مىكند.[23]
7. محمد حسن خان صنيع الدولة مىنويسد:
وى عالمى فاضل و فقيهى صالح و زاهدى عابد بود [كتاب] وارث علاّمه را شرح نموده و رسالهاى در اصول و رسالهاى ديگر در جمعه ساخته و با شيخ حرّ عاملى معاصر بوده است.[24]
8. مرحوم مدرس تبريزى در باره وى آورده است:
ملاّ عبداللَّه بن محمد تونى بشروى معروف به فاضل تونى فقيه عالم جليل فاضل صالح عابد زاهد اتقى و اورع اهل زمان خود و تالىتلو مقدس اردبيلى بود... .[25]
9. عمر رضا كُحاله از مؤلفان معاصر از فاضل تونى به عنوان فقيه اصولى ياد مىكند و به آثار قلمى وى اشاره مىنمايد.[26]
10. مرحوم شيخ آغا بزرگ تهرانى درباره وى مىنويسد:
عبداللَّه بشرويهاى فرزند محمد تونى خراسانى صاحب كتاب الوافيه ساكن مشهد عالمى فاضل و فقيهى صالح و زاهدى عابد كه كتاب شرح ارشاد در فقه از تأليفات اوست.... تا اينكه مىنويسد: من مىگويم كه كتاب فهرست تهذيب هم از تأليفات اوست كه در كتاب وافيه گفته كسى بر من سبقت نگرفته در خوبى تنظيم اين كتاب. سپس مىگويد رساله تحريم نماز جمعهى او را با ردّ فاضل سرابى (محمد سراب) (متوفاى 1124 ه'.ق.) و رساله مولا محمد امين پسر برادر فاضل تونى كه ردّ بر محمد سراب نوشته همه را در مجموعه خطى به خط عباسعلى فرزند شيخ ابراهيم، ملاحظه كردم. تاريخ كتابت اين رساله (1126 ه'.ق.) دو سال بعد از وفات محمد سراب مؤلف ردّ تحريم صلاة جمعه بوده است.»[27]
وفات
سرانجام اين عالم ربّانى هنگامى كه عازم سفر عتبات عاليات بود؛ در شهر كرمانشاه در اثر بيمارى دارفانى را وداع گفت و در شانزدهم ربيع الاول (1071 ه'.ق.) روح پاكش به جنان پرواز كرد. پيكر مطهّر او با احترام تشييع و در انتهاى قبرستان، نزديك پل شاه كرمانشاه به خاك سپرده شد و به دستور شيخ عليخان زنگنه حاكم كرمانشاه بارگاهى بر قبر او ساختند و اين مزار مدتها مورد توجّه خاص و عام بوده و كراماتى هم از زبان زائران قبرش نقلشده است.
در سال (1371 ه' .ش.) مقبره اين عالم فرزانه كه در شرف نابودى بود. به همّت گروهى از اهالى محترم كرمانشاه تعمير و بازسازى و بارگاه با شكوهى روى آن ساخته شد.[28]
عنوان ملاّ عبداللَّه از عناوينى است كه علماى بزرگ با اين تعبير از او ياد كردهاند و مرحوم شيخ حرّ عاملى صاحب كتاب «امل الامل» از او به عنوان: مولانا عبداللَّه... ياد كرده. ميرزا افندى و خوانسارى هم به همين تعبير از او ياد كردهاند. مرحوم تنكابنى در كتاب «قصص العلماء» از او به عنوان «آخوند ملاّ عبداللَّه» و در الذريعة به نام «عبداللَّه البشروئى» ياد نمودهاند. مرحوم محدث قمى در الكنى و الالقاب مىنويسد: التونى اذا وصف به الفاضل؛ هر گاه فاضل تونى بگويند مراد «مولا عبداللَّه بن محمد التونى البشروى» است. همه علما به عنوان «فاضل تونى» در كتب اصول از او ياد كردهاند (الوافيه، مقدمه، ص 12).
[2] در كتاب تاريخ جهانگشاى نادرى صفحه 467 مىنويسد:
تون شهرى است به خراسان در 426 كيلومترى مشهد و 72 كيلومترى گناباد و دامنه كوههاى كلات، حمداللَّه مستوفى آن را از شهرهاى اقليم چهارم ذكر مىكند... به نقل مستوفى: اين شهر در زمان قديم بسيار آبادان بوده ولى به عهد او شهر متوسطى شده است و همو از خندق و حصار و باغهاى اين شهر و به خصوص خربزه شيرين تون شرح مفصلى مىآورد.
اعتماد السلطنة به نقل از مسافرى به نام محمد مجدى مىگويد: شهر تون به سبك شهرهاى چين ساخته شده است يعنى مدوّر با دو حصار و خندق عميق.
[3] مفاخر بشرويه، ص 5، با تلخيص.
[4] شرح حال اين فقيه در كتابخانه تخصصى تاريخ، واقع در شهر مقدس قم، تحت رقم 34/3/2، به نام «مقالهاى در بيان احوال و آثار ملا محمدعلى بن محمدرضا تونى خراسانى» موجود است.
[5] از اعيان علما در عصر صفويه، مرحوم مولى عبداللَّه تسترى است. وى از مشايخ مجلسى اول مولا محمدتقى مجلسى (متوفاى 1070 ه'.ق.) است و معاصر مقدس اردبيلى و فاضل تونى بوده است. محدث قمى وى را با القاب: عزّالدين، الشيخ الاجل، مروج الملة و الدين، مربّى الفقهاء و المحدثين و تاجالزهاد و الناكسين جامع المعقول و المنقول. المجتهد فى الفروع و الاصول ستوده است.
[6] خورشيد خاوران، ص 25.
[7] خورشيد خاوران، ص 25 به نقل از وقايع السنين و الاعوام، ص 516.
[8] اين كتاب چندين بار چاپ شد، چاپ اول آن در بمبئى، سال 1301 ش. و دو چاپ اخير توسط مجمع الفكر الاسلامى انجام و توسط دانشمند محترم سيد محمدحسين رضوى كشميرى تحقيق شده است.
[9] ر ك: صفويه در عرصه دين، فرهنگ و سياست. رسول جعفريان، ج 1، ص 314: در بخش نماز جمعه در دوره صفوى اينگونه مىنويسد:... 2. رسالة صلاة الجمعة، عبداللَّه بن محمد تونى بشروى (فاضل تونى متوفاى 1071) فاضل تونى در آغاز رساله خود آورده: جمعى از معاصران سخنى تازه ساز كرده و بدعتى آورده گويند وجوب عينى نماز جمعه نه مشروط به وجود امام است و نه فقيه جامعالشرايط و غرض از نوشتن اين رساله ابطال اين رأى مبتدع است...
[10] ج 4، ص 244.
[11] روضات الجنات، ج 4، ص 244.
[12] عوائد الايام، ص 812.
[13] الدرر النجفيه، ص 34.
[14] در كتاب زندگانى و شخصيت شيخ انصارى مؤلف بعد از شمردن تأليفات
[15] رياض العلماء، ج 3، ص 237.
[16] مفاخر بشرويه، ص 10، به نقل از حاج شيخ عباس قمى مرد تقوا و فضيلت، ص 185.
[17] قصص العلماء، ص 270.
[18] مفاخر بشرويه، ص 8، به نقل از امل الامل، ص 163.
[19] مفاخر بشرويه، ص 9، مولى خليل بن الغازى القزوينى (1001 - 1089 ه'.ق.) از عالمان فقيهان عصر صفويه است كه با فاضل تونى مودّت و دوستى داشته و اخبارى مسلك و قائل به حرمت نماز جمعه در عصر غيبت بوده است. در امل الآمل مىنويسد: المولى الجليل خليل بن الغازى القزوينى، فاضل، علامة، حكيم، متكلم، محقق، مدقّق، فقيه، محدّث، ثقة، جامعالفضائل، ماهر، معاصر...
[20] قصص العلماء، ص 269.
[21] فوائد الرضويه، ص 255. ترجمه الكنى و الالقاب (مشاهير دانشمندان اسلام)، ج 3، ص 118؛ سفينةالبحار، ج 3، ص 345، مادّه عبد، چاپ بنياد پژوهشها، آستانقدس رضوى.
[22] اعيان الشيعة، ج 8، ص 70.
[23] روضات الجنات، ج 4، ص 244.
[24] مفاخر بشرويه، ص 8، به نقل ازمطلع الشمس، ج 3، ص409.
[25] ريحانةالادب، ج 1، ص 356.
[26] معجم المؤلفين، ج 6، ص 113.
[27] طبقات اعلام الشيعة، القرن الحاديعشر، ص 342.
[28] مفاخر بشرويه، ص 15.