0

زندگی نامه علما

 
montazer_1371
montazer_1371
کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت : تیر 1390 
تعداد پست ها : 298
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:زندگی نامه علما
سه شنبه 5 مهر 1390  12:55 AM

ابوالفتح کراجکی449(ه.ق)

 

دانشور مهاجر

 

نزار منصورى

 

ديباچه

 

قاضى ابوالفتح محمد بن على بن عثمان بن على كراجكى، ثقه‏اى جليل القدر، فقيهى سترگ و محدثى چيره دست است.

 

در مورد علت نامگذارى او به «كراجكى» و نحوه تلفظ اين اسم در بين تاريخ‏نگاران چند ايده وجود دارد:

 

1. برخى مانند: صاحب رياض العلما و محدث قمى، در كتاب «الكنى و الالقاب»، كراجك را - به فتح كاف و ضم جيم - روستايى واقع در دروازه واسط، در مركز شرقى عراق، سرِ راه بغداد - بصره دانسته‏اند.

 

2. ابن حجر عسقلانى، كراجك را برگرفته از كلمه «كراجك» - به فتح كاف و جيم - مى‏داند؛ كه به معناى يك نوع كارِ بدنى است.

 

3. يافعى، لقب «الخيمى» را نيز به القاب كراجكى اضافه نموده و در توضيح آن مى‏گويد: الخيمى منسوب به «خيم» است.[1]

 

در مورد اين كه چرا او را قاضى خطاب كرده‏اند

 

خبر دقيقى در دست نيست؛ زيرا تا كنون هيچ شهرى شناخته نشده كه منصب قضاوت يا حكومت آن بر عهده شخصيت مورد نظر ما بوده باشد؛ فقط احتمال مى‏رود كه منصب قضا، از سوى فرمانروايان طرابلس به او نسبت داده شده باشد.

 

 

ولادت

 

تاريخ ولادت كراجكى به طور دقيق روشن نيست و در كتابهاى تراجم نيز مطلبى در اين باره ديده نمى‏شود؛ اما به طور احتمالى - با توجه به اينكه وى در سال (399 ه'.ق.)، از ابوالحسن على بن احمد لغوى، معروف به «ركاز» روايت كرده و معمولاً اين كار در سنين 25 سالگى امكان‏پذير است - مى‏توان حدس زد كه سال ولادت او (374 ه'.ق.) بوده و حدود 75 سال عمر نموده است.

 

 

عشق به فراگيرى‏

 

كراجكى عشق روزافزونى به تحصيل دانش داشت و در دوران زندگى‏اش، پيوسته براى آموختن تازها به سرزمينهاى مختلف اسلامى و غير اسلامى سفر نمود. در اين سفرها علاوه بر تحصيل، آثار گرانسنگى را نيز براى برخى اشخاص مانند: اميران، صاحب منصبان و عالمان به رشته تحرير درآورده است. از تأليفات متعدد و متنوع اين عالم فرزانه در زمينه‏هاى: فقه، اصول، حساب، رياضيات، فلك، ادب، حديث، فلسفه، كلام، نحو، اخلاق، تاريخ، رجال،

 

تفسير و... به روشنى مى‏توان دريافت، كه وى به معارف و دانشهاى موجود در عصرش، توجه خاصى داشته است. به دليل تلاش كراجكى در فراگيرى دانشهاى مختلف، تاريخ‏نگاران او را با اوصافى چون: نحوى، لغوى، منجم، طبيب، متكلم، محدث، فقيه، و متفنن توصيف نموده‏اند.

 

اسامى سرزمينهايى كه كراجكى بدانجا سفر كرده بدين شرح است:

 

1. دمشق؛

 

2. طرابلس؛

 

3. بغداد، (399 ه'.ق.)؛

 

4. ميافارقين، (399 ه'.ق.)؛

 

5. قاهره، (407 و 426 ه'.ق.)؛

 

6. صيدا - لبنان، (411 ه'.ق.)؛

 

7. مكه، 0413 ه'.ق.)؛

 

8. رمله، (410 - 416 ه'.ق.)؛

 

9. صور - لبنان، (416 ه'.ق.)؛

 

10 ببليس، (418 ه'.ق.)؛

 

11. مصر، (436 ه'.ق.)؛

 

12. حلب (436 ه'.ق.)؛

 

13. طبريه - فلسطين، (436 ه'.ق.)؛

 

 

مشايخ‏

 

يكى از دانشهايى كه كراجكى بدان پرداخته، علم حديث است. وى از بزرگان اين رشته، در شهرهاى مختلف بهره برده و به نقل حديث مبادرت ورزيده است. اسامى تعدادى از مشايخ وى در اين دانش عبارتند از:

 

1. احمد بن حمزه الشريف ابومنصور حسينى عريضى،

 

2. احمد بن محمد بن احمد هالينى هروى (410 ه'.ق.)،

 

3. اسد بن ابراهيم بن كليب قاضى ابوالحسن سلمى خراسانى، بغداد، (410 ه'.ق.)،

 

4. عبداللَّه بن عثمان بن حماس ابومحمد،

 

5. ابوالعباس بن نوح بن محمد حنبلى، (411 ه'.ق.)،

 

6. على بن محمد ابوالحسن بساط بغدادى، (410 ه'.ق.)،

 

7. ابوالحسن بن موسى بن جعفر حسينى، قاهره (407 ه'.ق)،

 

8. محمد بن على بن محمد صخر قاضى ابوالحسن ازدى، مصر (426 ه'.ق.)،

 

9. محمد بن احمد بن شاذان قمى، مكه، (412 ه'.ق.)،

 

10. على بن احمد، ابوالحسن لغوى، معروف به ابن ركاز، ميانارقين (399 ه'.ق.)،

 

11. سيد مرتضى انصارى، بغداد (436 ه'.ق.)،[2]

 

12. شيخ ابوالعباس، احمد بن اسماعيل بن عثمان، حلب (436 ه'.ق.)،

 

 

آثار

 

كراجكى آثار متنوع و گوناگونى در رشته‏هاى مختلف علوم اسلامى به يادگار گذاشته است. برخى از اين آثار در «مستدرك» و «روضات الجنات» خوانسارى و پاره‏اى از آن‏ها در «كنز الفوائد» ذكر گرديده‏اند و ما مجموعه اين آثار را بدين شرح و به طور مفصل گرد آورده‏ايم:

 

َّ 1 . الابانة عن المماثلة فى الاستدلال لاثبات النبوة و الامامة؛

 

اين كتاب در «الذريعه» چينن وصف شده است:

 

كتابى است لطيف و بى نظير كه در آن براى اثبات مسئله نبوت و امامت براى منكران، از روش و شيوه يكسان و واحدى جهت استدلال استفاده گرديده؛ به اين ترتيب كه فرض شده، در مجلسى، از سه گروه: امامى، معتزلى و يهودى حضور دارند و درباره اثبات نبوت خاصه، براى يهود و اثبات امامت، براى معتزله، دليل و برهان آورده شده است. الذريعه، اين كتاب را به نام «ايضاح المماثله» ذكر نموده است.

 

2. الاخبار فى الاحاد؛

 

3. الاختيار من الاخبار؛

 

اين كتاب خلاصه كتاب «الاخبار» قاضى نعمان مصرى است، كه به منزله خلاصه كتاب «دعائم الاسلام» اوست.

 

4. ادكار الاخوان بوجوب (حق) حقوق الايمان؛[3]

 

5. الاستطراف فيما ورد فى الفقه من الانصاف؛

 

اين كتاب، اثرى است با مضامينى بى مانند، كه پيش از آن نظير نداشته و مشتمل بر نيمى از فقه است كه نويسنده، آن را براى قاضى ابوالفتح عبدالحاكم تدوين نموده است.

 

6 . الاستنصار فى النص على الائمة الاطهار؛

 

7 . الاصول الى مذهب آل الرسول(ع)؛

 

تأليف اين اثر در سال (416 ه'.ق.)، در شهر صور و براى شيعيان آن ديار صورت گرفته است.

 

8 . الاعلام بحقيقة ايمان اسلام اميرالمؤمنين(ع) (و ولده الكرام) ؛

 

نام اين كتاب در «كنزالفوائد» آورده شده و در مجله «تراثنا»، شماره 21، به چاپ رسيده است.[4]

 

9 . الاغلاط فيما يرويه الجمهور؛

 

صفدى نام اين اثر را ذكر كرده و شايد اين اثر، همان كتاب «التعجب فى الامامة من اغلاط العامه» باشد.[5]

 

10 . الاقناع عند تعذر الاجماع؛

 

اين كتاب در مقدمات علم كلام نوشته شده و ناتمام مانده است.

 

11 . انتفاع المؤمنين بما فى ايدى السلاطين؛

 

اين اثر در سال (411 ه'.ق.) به تأليف درآمده و طبق گفته بعضى از معاصرانِ كراجكى، براى اهالى صيدا تأليف شده است.

 

12 . الانتقام ممن عذر باميرالمؤمنين(ع)؛ كتاب مذكور، ردّ بر شبهاتى است كه ابن‏شاذان الشعرى بر آيه «نماز» نموده است. گفته شده كه پيش از آن، مانند اين كتاب نيامده است.

 

13 . الايضاح بين طريقى الزيديّه و الاماميه؛[6]

 

14 . ايضاح السبيل الى علم اوقات الليل؛

 

در اين كتاب منزلهاى بيست و هشت گانه با كوكبهايش بيان شده و از موقعيت و نسبت هر يك با ديگرى بحث شده است. اين اثر سودمند حاوى راهنمايى‏ها و استدلال‏هايى است كه به واسطه آنها مى‏توان به شناخت ستارگان و جايگاه آن‏ها و اوقات شبانه پى برد. مجموعه اين كتاب يك بخش دويست برگى است.

 

15 . ايضاح المماثله؛ كه «الابانه عن المماثله» هم گفته شده است.

 

16 . الايضاح عن احكام النكاح؛

 

مؤلف، اين كتاب را در شهر صيدا در سال (441 ه'.ق.)، به دستور امير ذخرالدوله و در يك جزء تأليف نموده است. اثر ياد شده به بيان مسائل اختلافى بين دو فرقه اماميه و اسماعيليه پرداخته است.

 

17 . الباهر فى الاخبار؛ اين اثر ناتمام مانده است.

 

18 . برالوالدين؛ اين كتاب را التعريف بوجوب حق الوالدين نيز ناميده‏اند.

 

19 . البرهان على صحه طول عمر الامام صاحب الزمان؛ اين كتاب به همراه كنزالفوائد در يك مجلد به چاپ رسيده است.[7]

 

20 . البستان فى الفقه يا المشجر؛

 

اين كتاب حاوى مطالب بى‏نظيرى است. ابواب فقه در اين كتاب تقسيم‏بندى شده و هر فنى، فرع‏بندى و شاخه شاخه گرديده است. مؤلف، اين كتاب را براى قاضىِ جليل‏القدر، ابوطالب عبداللَّه بن محمد بن عمار به رشته تحرير درآورده است. علت نامگذارى اين اثر به «المشجر» نيز بدين علت است كه ابواب فقه در آن به صورت درخت به نمايش درآمده و به آن «التشجير» هم گفته شده است.

 

21 . البيان عن اعتقاد اهل الايمان؛

 

اين كتاب نيز از مختصرات كنزالفوائد به حساب مى‏آيد.[8]

 

22 . التأديب؛ جزوه كوچكى است كه مؤلف آن را براى فرزندش نوشته است.

 

23 . التحفه فى الخواتيم؛ جزوه مختصرى است.

 

24 . التذكر باصول الفقه يا مختصر التذكره؛

 

25 . تسلية الرؤساء؛

 

26 . الناصريه فى الليل و الجمعه؛ كه براى امير ناصرالدوله تدوين شده است.

 

27 . التعجب فى الامامه من اغلاط العامه؛[9]

 

28 . التعريف بوجوب حق الوالدين؛[10]

 

نگارنده اين اثر را براى فرزندش تأليف نموده است.

 

29 . التفضيل؛

 

30 . تفضيل الانبياء على الملائكه؛ از مختصرات كنزالفوائد است.

 

31 . التلقين لاولاد المؤمنين؛

 

اين كتاب مجموعه كوچكى است در دو جزء و در طرابلس تأليف شده است.

 

32 . رسالة التنبيه على اغلاط ابى‏الحسين البصرى؛ در يك فصل و در مورد امامت تأليف شده است.

 

33 . التنبيه على حقيقة البلاغه؛

 

34 . التهذيب؛

 

اين كتاب درباره عبادات شرعيه و با سبكى روان، ساده و مضامينى مفيد، در يك مجموعه هفتاد برگى، همراه با كتاب التلقين لاولاد المؤمنين به رشته تحرير درآمده است. اين اثر در طرابلس نوشته شده و «تهذيب المسترشدين» نيز بدان گفته شده است.

 

35 . التهذيب متصل بالتلقين يا تهذيب المسترشدين؛

 

36 . الجدول فى طبقات الارث يا مختصر طبقات الورّاث؛

 

37 . الجدول المدهش يا المدهش؛ شيخ ابراهيم كفعمى در آخر كتاب «بلد الامين» از اين كتاب اقتباس نموده است.

 

38 . الجليس؛

 

اين اثر كتابى بى مانند است و نظير بوستانى كه از درختان و گياهان انبوده پوشيده شده باشد؛ به مطالب متنوع و گوناگونى از قبيل سيره و روش، آداب شاهان و تحفه‏ها، راه و رسم حكيمان، مانند: اشعار غمگين و آداب و مطالبى كه خواننده را از ساير مجموعه‏ها بى نياز مى‏كند، آراسته شده است. خلاصه، كشكولى است در پنج بخش و پانصد صفحه.

 

39 . جواب رسالة الاخوان (الاخوين)؛

 

اين رساله شصت برگى دربرگيرنده مطالبى در رد و نقض اشعريه است.

 

40 . جواب الرسالة الحازمية؛

 

اين اثر درباره ابطال عدد و تثبيت هلال ماه است؛ به اين معنا كه اول هر ماه با مشاهده و ديدن، ثابت مى‏شود، نه با گذشتن سى روز.

 

كراجكى مى‏گويد: اين رساله، در رد ابوالحسن بن ابوحازم مصرى، شاگرد استاد من و پس از اعراض و عدول من از عدد سى براى اثبات اول ماه، در چهل برگه تدوين يافته است.

 

41 . الجواب عن ثلاث آيات؛

 

42 . حجة العالم فى هيئة العالم؛

 

43 اين اثر از جمله كتاب‏هاى كراجكى در هيئت و حساب به شمار مى‏آيد و در برگيرنده شكل آسمان و زمين و كروى بودن آن است و همچنين دليل مخالفان اين عقيده (كروى بودن زمين) را رد مى‏نمايد. اين كتاب مجموعه كوچكى است.

 

44 . الحساب الهندى و ابوابه و عمل الجذور و المكتبات المفتوحه و الصم؛

 

45 . خبر الغدير يا دليل النص بخبر الغدير على امامة اميرالمؤمنين(ع)؛

 

46 . دامغة النصارى؛

 

اين كتاب، رد سخنان ابى‏هيثم نصرانى در مورد تثليث است و به صورت رساله‏اى در يك بخش گردآورى شده است.

 

47 . دليل النص بخبر الغدير؛

 

48 . الذخر للمعاد فى صحيح الاعتقاد؛ قسمتى از كنزالفوائد است.

 

49 . ذكر الاسباب الصاده عن معرفة الصواب؛[11]

 

50 . الرحله؛

 

ابن طى حلبى در شرح حال حسن بن بشر بن على طرابلسى به اين اثر اشاره كرده است.

 

51 . الرد على الغلاة؛

 

اين كتاب نيز قسمتى از كنزالفوائد است.

 

52 . ردع الجاهل و تنبيه الغافل؛

 

اين كتاب نقض و ردّ كلام ابى المحاسن معرى در مورد اشكال او بر شريف مرتضى است در موضوع مسح پاها در وضو. كراجكى رساله‏اى دارد به نام «القول المبين عن وجوب مسح الرجلى»، كه همراه كنزالفوائد طبع شده است. و اخيراً نيز مورد تحقيق قرار گرفته و در مجله «تراثنا»، شماره 19، به چاپ رسيده است.

 

53 . الرسالة التبانيه يا المسئله التبانيه؛ اين رساله درباره برترى حضرت اميرالمؤمنين(ع) بر همه موجودات به جز حضرت رسول(ص) به نگارش در آمده و غير از رساله «العلويه فى فضل اميرالمؤمنين» است.

 

54 . رسالته الى ولده؛

 

مرحوم مجلسى در بحارالانوار از اين رساله نام برده است.[12]

 

55 . رياض العقول فى مقدمات الاصول؛

 

اين اثر از جمله كتاب‏هاى كراجكى در علم كلام و حكمت است كه در يك جزء نوشته شده و ناتمام باقى مانده است.

 

56 . الزاهر فى ادب الملوك؛

 

اين اثر جزوه مختصر و بى‏سابقه‏اى در ادب است و به دستور امير صارم‏الدوله ذى الفضليلتين به رشته تحرير درآمده است.

 

57 . شرح الاستبصار فى النص على الائمة الاطهار؛

 

58 . شرح جمل العلم و العمل؛

 

اين كتاب شرحى بر كتاب «جل العلم و العملِ» شريف مرتضى علم الهدى است.

 

59 . عدة البصير فى حج يوم الغدير؛

 

اين كتاب، اثر مفيدى است درباره امامت. نويسنده، محتواى آن را به اثبات امامت اميرالمؤمنين(ع) در روز غدير اختصاص داده است. كتاب مورد نظر از نظر اتقان و استوارى در نهايت درجه كمال قرار دارد؛ تا جاييكه به تنهايى براى شيعه در اثبات امامت كافى است. اين اثر در يك جزوه دويست برگى و در طرابلس براى شيخ ابوالكتائب احمد بن محمد بن عمار نوشته شده است.

 

60 . العيون فى آلاداب؛

 

61 . الفايد فى الاصول؛

 

مؤلف در اين مجموعه، به طور كامل به بحث در مورد حدوث عالم و اثبات محدث عالم پرداخته است.

 

62 . غاية الانصاف فى مسائل الخلاف؛

 

در اين كتاب مسائل اختلافى بين ابوالصلاح حلبى (فقيه شيعى) و سيد مرتضى، مورد ارزيابى قرار گرفته و نظرات سيد مرتضى پذيرفته شده است.

 

63 . الفاضح؛

 

در اين كتاب سرپيچى‏ها و نافرمانى‏هاى كسانى كه عليه اميرالمؤمنين(ع) قيام كردند، مورد بحث قرار گرفته است. اين رساله نيز ناتمام باقى مانده است.

 

64 . الفهرست؛ كه سيد بن طاووس از آن ياد كرده است.[13]

 

65 . القول فى معرفة النبى(ص) بالكتابة و سائر اللغات؛ نام ديگر اين اثر «مختصر القول فى معرفة النبى(ص)» است و مؤلف آن را در قاهره، در يك جزء و براى ابواليقضان نوشته است.

 

66 . الكافى فى الاستدلال على صحة القول برؤية الهلال؛

 

سيد بن طاووس اين اثر را در كتاب «الاقبال» ذكر كرده و درباره آن گفته است:

 

از آثار كراجكى كتابى به دستم رسيد كه وى در آن معتقد بود: ماه رمضان از سى روز كمتر نيست. پس از مدتى، اثر ديگرى از او يافتم به نام «الكافى». در اين كتاب وى براى صحت رؤيت در اثبات ماه استدلال نموده بود و بر خلاف نظر قبلى خود معتقد شده بود كه ماه رمضان از سى روز كمتر هم مى‏شود و از نظر قبلى خود عذرخواهى نموده بود. اين كتاب در حدود صد صفحه و در مصر تأليف شده است.

 

67 . الكفايه فى الهدايه؛

 

اين اثر در مقدمات اصول علم كلام نگاشته شده؛ اما ناتمام مانده است.

 

68 . الكلام فى الخلأ و الملأ؛

 

69 . كنزالفوائد؛

 

اين كتاب از مشهورترين تأليفات كراجكى به حساب مى‏آيد. وى اين اثر را در پنج بخش و براى عمويش به رشته تحرير درآورده است. اثر ياد شده حاوى علوم و فنون نفيسه مخصوصاً اصول، فضائل و اخلاق است و از نيكوترين تأليفات اوست و تا اين زمان باقى مانده است.

 

70 . المؤمن؛

 

71 . المجالس فى مقدمات صناعة الكلام؛

 

اين كتاب از نظر ترتيب بى سابقه و بى‏نظير است و به دستور امير صارم الدوله ذوالفضلين نوشته شده است. اگر چه اين كتاب ناتمام مانده؛ اما هشت بخش از آن تأليف شده است.

 

72 . مجلس الكر و الفر؛

 

73 . مختصر البيان عن دلالة شهر رمضان؛

 

مؤلف در اين كتاب براى اثبات هرماه، قائل به عدد گرديده، نه رؤيت هلال. اين كتاب مورد نقض قرار گرفته با اين دليل كه تنها معيار، عدد «سى» نيست؛ بلكه رؤيت نيز مى‏تواند ملاك و معيار شناخت اول ماه باشد.

 

74 . مختصر التذكره باصول الفقه؛

 

اين كتاب برگرفته از كتاب «التذكره» شيخ مفيد است و در كنزالفوائد از آن به «التذكره» ياد شده است.

 

75 . مختصر كتاب التنزيه؛

 

التنزيه اثر سيد مرتضى است كه كراجكى قسمت بحث انبياء را خلاصه نمود. ولى بخش ائمه باقى مانده است.

 

76 . مختصر دعائم الاسلام للقاضى النعمان؛

 

77 . مختصر طبقات الوارث؛ رساله مختصرى است كه براى مبتدى‏ها در طرابلس تأليف شده است.

 

78 . مختصر كتاب ابن خداع الشريف؛

 

اين اثر در بيان اعقاب فرزندان امام حسن و امام حسين(ع) (انساب) نوشته شده و در اين فن كتابى است بى سابقه. بعضى از دانشوران گفته‏اند: اين كتاب شجر است يعنى محتواى آن به صورت درخت نمايش داده شده است. آقا بزرگ تهرانى مى‏گويد: اگر چه اين به صورت مشجر تأليف شده است؛ اما غير از كتاب «التشجير» اوست.[14]

 

79 . المراشد، المنتخب من غرر الفوائد؛

 

غرر الفوائد، همان كتاب امالى سيد مرتضى است و در برگيرنده تفسير آيات قرآن و در دويست برگ به نگارش درآمده است.

 

80 . المزار؛

 

مجموعه‏اى است مختصر در مورد زيارت ابراهيم خليل(ع).

 

81 . مزيل اللبى و مكمل الانس ؛ در علم نجوم.

 

82 . مسئله فى العدد و عدد نقص شهر رمضان؛

 

83 . مسئلة العدل فى المحاكمة الى العقل؛

 

84 . المسئلة القيسرانيه؛

 

جزوه‏اى است مختصر درباره ازدواج پيامبر(ص) با عايشه و حفصه.

 

85 . معارضة الاضداد باتفاق الاعداد؛

 

جزوه‏اى است كوچك در مورد امامت.

 

86 . معدن الجواهر و رياضة الخواطر؛[15]

 

اين كتاب از جمله آثار كراجكى در آداب، حِكَم، و پند و اندرزهايى از رسول خدا(ص) است.

 

87 . معرفة الفارض على استخراج سهام الفرائض؛

 

اثر مفيدى است كه در جزوه شصت ورقى در طرابلس تأليف شده و در موضوع ارث تأليف شده است. در اين كتاب آنچه را كه طبقات وارثان استحقاق دارند و همچنين راه و روش بدست آوردن سهمشان بدون نقص بيان شده است.

 

88 . المقنع للحاج و الزائر؛

 

جزوه كوچكى است كه به درخواست قائد ابوالبقاء فور بن نزال نوشته شده است.

 

89 . المنازل؛[16]

 

90 . مناسك النسوان؛ جزوه كم حجمى است كه به دستور صارم الدوله تحرير يافته و غير از كتاب «نهج البيان فى مناسك النسوان» است.

 

91 . المنسك العصىّ؛

 

اين جزوه نيز به دستور امير صارم‏الدوله و معاصرِ وى ذوالفخرين در طبريّه فلسطين نگاشته شده و نسخه‏هاى آن در بسيارى از شهرها منتشر گرديده است.[17]

 

92 . المنقوض يا مختصر البيان من دلالة شهر رمضان؛

 

جزوه‏اى است كه در «رمله» و براى قاضى القضاة تدوين شده است.

 

93 . موعظة العقل (العقلاء) للنفس؛

 

اين اثر در دو جزوه در آداب و حِكَم تأليف شده است.

 

94 . المنهاج الى معرفة منسك الحاج؛

 

دستورالعمل كاملى است در فقه، كه كيفيت بجاآوردن زيارات در آن بيان شد است، اين جزوه نيز براى صارم الدوله نگاشته شده تا حجش را طبق آن انجام دهد.

 

95 . النجوم؛

 

96 . نصيحة الاخوان؛

 

97 . نصيحة الشيعة؛

 

اين اثر در بعضى از نسخه‏ها، «فصيحة الشيعة» ثبت شده است. آقا بزرگ تهرانى مى‏گويد: كتابى به همين نام در كتابخانه رضويه وجود دارد و شايد اين كتاب همان «نصائح الشيعة» باشد.[18]

 

98 . النصوص؛

 

مرحوم مجلسى، در بحارالانوار اين اثر را با همين نام ذكر كرده است.[19]

 

99 . نظم الدرر فى مبنى الكواكب و الصور؛

 

كتابى است بى‏سابقه و از جمله آثار او در هيئت، كه اسامى كواكب و ستارگان، طبق نامگذارى عرب‏ها و اصل رصد در آن گردآورى شده است.

 

100 . نقض رسالة فودان بعد - كذاب المروزى فى الجزو (الكلام)؛

 

رساله‏اى چهل برگى است در كلام و حكمت.

 

101 . نهج البيان فى مناسك النسوان؛

 

اين جزوه، پنجاه برگ است و در طرابلس به دستور شيخ بزگوار ابوالكتائب احمد بن محمد بن عمار نوشته شده است.

 

102 . النوادر؛

 

103 . هداية المسترشدين؛ اين كتاب ناتمام مانده است.

 

104 . الوزيرى؛

 

105 . الوصية؛[20]

 

سيد طباطبايى (بحرالعلوم)، احتمال داده كه اين كتاب يكى از دو كتاب: «التعريف بحقوق الوالدين» يا «التاديب» باشد.

 

 

از منظر دانشوران‏

 

َّ عالمان و دانشمندان بسيارى درباره شأن و منزلت كراجكى، سخن گفته‏اند و به بهترين وجه مقام علمى او را ستوده‏اند كه به عنوان نمونه به برخى از فرمايشات اين بزرگان مى‏پردازيم.

 

1 . شيخ منتجب الدين بن بابويه:

 

شيخ عالم ثقه ابوالفتح محمد بن على كراجكى، فقيه اصحاب، كه نزد سيد مرتضى و شيخ طوسى روايت قرائت نموده است و صاحب تصانيف نيز هست كه از جمله آنها مى‏توان به كتاب «التعجب» و كتاب «النوادر» اشاره كرد و اخبار ما از او، به واسطه پدرم، از پدرش نقل شده است.[21]

 

2 . محدث قمى(ره):

 

اعلم، فاضل، متكلم، فقيه، محدث، ثقه، جليل‏القدر، شيخ مشايخ طائفه.[22]

 

3 . سيد محسن امين:

 

او فقيه متكلم و حكيم رياضى دان است و در همه اين زمينه‏ها داراى تصنيف و تأليف نيز هست.[23]

 

4 . علامه مامقانى:

 

كسى كه كتاب كنزالفوائد را ببيند؛ نهايت فضل، تحقيق، دقت و كمال اطلاع او بر مذاهب و اخبار را به خوبى درك خواهد كرد. براى تو لازم است كه اين كتاب را مطالعه كنى؛ زيرا از كتاب‏هاى نفيس و ارزنده است.[24]

 

5 . محقق شوشترى:

 

شيخ محدث، فقيه متكلم، متبحر، رفيع الشأن و منزلت، قاضى ابوالفتح.. از شاگردان بزرگ سيد مرتضى، شيخ طوسى، ديلمى و واسطى است و از مفيد نيز روايت نقل كرده است.[25]

 

6 . بحرالعلوم در كتاب رجالش:

 

محمد بن على كراجكى شيخ فقيه، قاضى ابوالفتح صاحب كتاب «كنزالفوائد»، از شاگردان شيخ مفيد(ره) است. وى روايات زيادى از شيخ نقل كرده و رساله او را در اصول فقه، در فصل چهارم، از جزء دوم همين كتاب ذكر نموده است و خودِ كراجكى مى‏گويد: از عده زيادى از مشايخ (غير از شيخ مفيد) مانند ابوعبداللَّه الحسين بن عبيداللَّه بن على واسطى روايت كرده است. او در جزء اول كتابش گفته است: استادم ابوعبداللَّه الحسين بن عبيداللَّه بن على واسطى به من خبر داد.[26]

 

7 . محقق خوانسارى:

 

الشيخ العالم الثقه، ابوالفتح محمد بن على الكراجكى، فقيه اصحاب، كه از سيد مرتضى و شيخ ابوجعفر طوسى(ره) روايت مى‏نمايد. از روايات او در كنزالفوائد و غير آن برمى‏آيد كه وى در شهرهاى مختلف سفر مى‏كرده و هدفش در بيشتر اين سفرها، تحصيل فقه، حديث، ادب و غير اين‏ها بوده است. از آنجا كه وى بيشتر در مركز مصر، يعنى قاهره و ديگر شهرهاى اين كشور اقامت داشته؛ در اجازاتش به «تريل الرمله» يا «الرمله البيضاء»[27] شهرت يافته است. از همين كتاب برمى‏آيد كه اقامت كراجكى در مصر، حدود دهه دوم، پس از سال (400 ه'.ق.) بوده است. كراجكى در اين ديار، معمر مشرقى - از ياران اميرالمؤمنين(ع) - را ملاقات كرده است و قول صاحب مجمع البحرين - در واژه سلاربن عبدالعزيز - نيز بر اين امر گواهى مى‏دهد.[28]

 

8 . شيخ آقا بزرگ تهرانى:

 

محمد بن عثمان كراجكى، عالم، ثقه، ابوالفتح، فقيه اصحاب، بر مرتضى علم الهدى و شيخ طوسى روايت قرائت نموده است. بحرالعلوم او را از شاگردان شيخ طوسى شمرده است، بله در رتبه شاگردان وى بوده؛ اما از شاگردان مفيد است و در تصانيفش از: شيخ مفيد، مرتضى، سلار بن عبدالعزيز، ابى المرجا محمد بن على بن طالب بلدى در قاهره، شريف ابى منصور احمد بن حمزه عريضى در رمله و ابوالعباس احمد بن غسان در حلب و همگى از ابوالمفضل شيبانى، روايت مى‏كنند و همچنين قاضى محمد بن على بن سنجر از وى روايت كرده است.

 

9 . صفدى:

 

محمد بن على ابوالفتح كراجكى - با دو كاف و جيم - شيخ الشيعة و «خيمى» است. وى ربيع‏الاول (449 ه'.ق.) از دنيا رفته است. او از فحول شيعيان و در فقهِ شيعه چيره‏دست است و بزرگانى چون سيد مرتضى را ملاقات نموده است. كتاب‏هايى چون «تلقين اولاد المؤمنين»، «الاغلاط فيما يرويه الجمهور»، مواعظ العقلاء للنفس»، «المنازل»، «عدد ما جاء فى الاثنى عشر» و «المؤمن» از اوست.[29]

 

10 . شيخ عبداللَّه نعمه:

 

او از پيشوايان زمان خودش در فقه، كلام، حكمت، طب، فلك و رياضيات است. بسيارى از دانشمندان او را چنين ستوده‏اند. علامه، شيخ الفقها و المتكلمين، وحيد عصره و فريد دهره در فقه، كلام، حكمت و رياضيات، مصنف در همه اين فنون و علوم و متفنن در تصنيف. وى از محضر بسيارى از عالمان بزرگ زمانش، از جمله: شيخ مفيد، سيد مرتضى و سلار بن عبدالعزيز ديلمى، حسين بن عبيداللَّه واسطى و ابوالحسن بن شاذان قمى، كسب فيض نموده است. مرغزار سبز و پربارش به گونه‏اى است كه پژمردگى و زردى در آن راه ندارد. تأليفات او در ابواب مختلف دانش‏ها، به قدرى است كه كتابخانه بزرگى را تشكيل مى‏دهد و هر انسانى را بى اختيار دچار حيرت و بهت‏زدگى مى‏نمايد و گوياى نشاط علمى و انديشه ژرف و پربار و نيز از سويى دليل بر تعهد و پاى‏بندى او در قبال رسالت علمى اوست.

 

زندگى كراجكى در حال نقل و انتقال در بين شهرهاى: رمله، حلب، دمشق، و ساير شهرها سپرى مى‏شد. اقامت او در طرابلس طولانى شد و يافعى به خاطر سكونت كراجكى در «خيم» مصر، او را به «خيمى» توصيف كرده است. بسيارى او را «نيزيل الرمله و القاهره» ناميده‏اند. وى به صور و صيدا نيز سفر كرده است و برخى از كتاب‏هايش را براى شيعيان آنجا به نگارش درآورده است. تعدادى از آثارش را در طرابلس تأليف كرده است. كتابهاى كراجكى مورد اعتماد مرحوم مجلسى بوده و از منابع بحارالانوار محسوب مى‏شود؛ زيرا در بحار، از كتاب‏هاى «النصوص»، «معدن الجواهر»، «كنزالفوائد»، و «رساله تفضيل اميرالمؤمنين(ع)» اقتباس شده است.

 

سيد بن طاووس نيز در كتاب «فلاح السائل» بر رساله‏اى كه كراجكى براى فرزندش نوشته، اعتماد نموده؛ اما شهرت كراجكى به واسطه كتاب «كنزالفوائد» است. اين كتاب حاوى مسائل دقيقى از علم كلام و مسائل مختلف از قبيل تعدادى از فروض و فقه، اصول، ادبيات، تازه‏هاى شعر، حديث، تاريخ و... است.[30]

 

11 . ابن قاضى شهبة الشافعى:

 

محمد بن على ابوالفتح كراجكى واسطى، نحوى، لغوى، علامه، طبيب، منجم متكلم، خيمى، رأس شيعه و صاحب تصانيف. ذهبى او را اين چنين توصيف كرده است.[31]

 

12 . سمعانى در انساب:

 

كراجكى - به فتح كاف - منسوب به قريه‏اى واقع در واسط است و در شهر صور، در سال (449 ه'.ق.) وفات يافته است. وى نحوى، لغوى، منجم، طبيب، متكلم، متفنن، از بزرگان اصحاب شريف رضى و مؤلف كتاب «تلقين اولاد المؤمنين» است.[32]

 

13 . شيخ حر عاملى:

 

عالم، فاضل، متكلم، فقيه، محدث، ثقه جليل‏القدر.

 

عاملى در ادامه، پس از ذكر تعدادى از كتاب‏هاى كراجكى، آنچه را كه ابن بابويه و ابن شهرآشوب در مورد كراجكى گفته‏اند آورده و سپس مى‏گويد: كتاب الفهرست متعلق به كراجكى است، سيد بن طاووس هم همين مطلب را در آخر كتاب «الورع الواقيه» تاييد كرده است.[33]

 

14 . مجلسى(ره):

 

اما كراجكى، او از عالمان و متكلمان بزرگ است و جميع ارباب اجازات به او مستند مى‏شوند. كتاب «كنزالفوائد» او از كتاب‏هاى مشهورى است كه همه كسانى كه بعد از او آمده‏اند از آن بهره برده‏اند و بقيه كتاب‏هايش نيز در نهايت متانت هستند.[34] فقيهان طرابلس كه شيخ اجل سعيد، ابوالفتح كراجكى، مقيم رملة البيضاء نيز از آنان است - از عالمان و فقيهان بزرگ ما هستند؛ بلكه از رؤساى آنهاست.[35]

 

15 . شهيد اول:

 

شهيد اول در بسيارى از كتاب‏هايش از كراجكى به علامه تعبير مى‏كند؛ با اينكه از علامه حلى به فاضل تعبير مى‏نمايد.[36]

 

16 . ابن حجر عسقلانى:

 

ابن طى در ثنا و ستايش او مبالغه نموده و در باب مرام اماميه، تصانيفى برايش بيان كرده و گفته است، از ابى صلاح علم آموخته و حديث روايت كرده است.[37]

 

17 . عماد حنبلى در ضمن رخدادهاى سال (449 ه'.ق.):

 

در اين سال ابوالفتح كراجكى (خيمى) رأس الشيعة و صاحب تصانيف، در شهر صور و در ماه ربيع‏الاخر، فوت نموده است. وى لغوى، نحوى، منجم، طبيب، متكلم، متفنن و از بزرگان اصحاب شريف مرتضى به شمار مى‏آيد و مؤلف كتاب «تلقين اولاد المؤمنين» است.[38]

 

 

وفات

 

تاريخ‏نگاران در مورد زمان دقيق وفات كراجكى اختلاف نظر دارند و اكثر مورخين زمان فوت وى را قرن پنج قمرى ذكر كرده‏اند و بر اين نظر اتفاق دارند.

 

 


[1] محلى است در مصر كه كراجكى در آنجا ساكن بوده و يا بدانجا رفت و آمد داشته است. بعضى اين مكان را از شهرهاى شام مى‏دانند.

 

[2] به نقل از شيخ آقا بزرگ تهرانى.

 

[3] در برخى از منابع، «اذكار» آورده شده است.

 

[4] كنز الفوائد ت، ص 257.

 

[5] الوافى بالوفيات، ج 4، ص 130، رقم 1636.

 

[6] در بعضى از منابع با نام «الايضاح بين السنة و الاماميه» آورده شده است.

 

[7] كنزالفوائد، ج 2، ص 114. اين كتاب مستقلاً نيز در بيروت چاپ شده است.

 

[8] كنزالفوائد، ج 1، ص 240.

 

[9] در شماره 9.

 

[10] در شماره 20 آورده شد.

 

[11] در بعضى منابع با نام: «ذكر الاخبار الصارفه و الصادره» آمده است.

 

[12] بحارالانوار، ج 1، ص 18.

 

[13] الدروع الواقيه، ص 272.

 

[14] الذريعه، ج 20، ص 203.

 

[15] مجلسى در بحارالانوار از اين كتاب اقتباس كرده و محدث قمى نيز اين كتاب را ترجمه نموده است.

 

[16] ذهبى در تاريخ اسلام و صفرى رد وافى بالوفيات، در شرح حال كراجكى اين كتاب را ذكر نموده‏اند.

 

[17] در الذريعه، با نام «المنسك العضب» ثبت شده است.

 

[18] الذريعه، ج 24، ص 182، رقم 944.

 

[19] بحارالانوار، ج 1، ص 18؛ الذريعه، ج 24، ص 197.

 

[20] الذريعه، ج 25، ص 103.

 

[21] الفهرست، ص 100، رقم 355.

 

[22] فوائد الرضويه، ص 571.

 

[23] اعيان الشيعة، ج 9، ص 400.

 

[24] تنقيح المقال، ج 3، ص 149، رقم 11052 و ص 159، رقم 11134.

 

[25] مقابس الانوار، ج 9.

 

[26] فوائد رجاليه، ج 3، ص 302.

 

[27] رمله، نام شهرى از شهرهاى مصر است.

 

[28] روضات الجنات، ج 6، ص 209، رقم 579.

 

[29] الوافى بالوفيات، ج 4، ص 130، رقم 1636.

 

[30] فلاسفة الشيعة، ص 442.

 

[31] طبقات النحاة و اللغويين، ج 212، رقم 155.

 

[32] الانساب للسمعانى، ج 5، ص 42، ماده كراجكى.

 

[33] امل‏الآمل، ج 2، ص 278 و 288، رقم 857.

 

[34] بحارالانوار، ج 1، ص 35.

 

[35] همان، ج 105، ص 76.

 

[36] الكنى و الالقاب، ج 3، ص 94.

 

[37] لسان الميزان، ج 5، ص 340، رقم 7801.

 

[38] شندرات الذهب، ج 5، ص 214.
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها