پاسخ به:زندگی نامه علما
دوشنبه 4 مهر 1390 11:16 AM
صاحب بن عباد
از ولادت تا عرصه سياست
ابوالقاسم اسماعيل بن عبّاد فرزند عباس ملقّب به صاحب و مشهور به صاحب بن عبّاد به سال 326 ق. در اصفهان ديده به جهان گشود.[1]
پدر و اجداد صاحب از بزرگان و سرشناسان اصفهان بوده و مرتبة وزارت داشتند. عبّاس پدر صاحب بدان مرتبه از بزرگي و احترام رسيده بود كه مردم او را «شيخ امين» ميگفتند.
پدرِ صاحب و همسرش نهايت كوشش خود را در تربيت فرزند خود به كار بستند. اوّلين استادِ صاحب، پدرش «عبّاد» بود كه علاوه بر ايفاي وظايف پدري استادي مهربان و دلسوز براي وي به حساب ميآمد. «صاحب» پس از فراگيري مقدمات به تحصيل فقه، حديث، تفسير، كلام و ديگر علوم رايج پرداخت.
پس از چندي كه او خود را از اساتيد و بزرگان اصفهان بينياز ديد به «ري» كه از مراكز علم و ادب آن زمان بود مهاجرت كرد و در آن شهر به حلقة درس «ابن عميد» وزير دانشمند و شهير آل بويه پيوست. ابن عميد توانايي «صاحب» در انشاي متون ادبي را مشاهده كرد و او را از نويسندگان مقام وزارت قرار داد. كارداني و توانايي صاحب در انجام اين امور، راه پيشرفت را بر او هموار ساخت تا آنجا كه چون ركن الدوله، فرزندش مؤيّد الدوله را به حكومت اصفهان منصوب كرد صاحب نيز در مقام دبيري او و نويسندگي وي به زادگاهش اصفهان بازگشت.[2]
مذهب صاحب
بسياري از بزرگان به تشيّع و برخي به دوازده امامي بودن او تصريح كردهاند. سيّد بن طاووس، شيخ صدوق، علاّمه مجلسي، شيخ حرّ عاملي، شيخ بهايي، شيخ آقا بزرگ طهراني، شيخ عباس قمي، علامه اميني و بسياري ديگر از اين جملهاند. جز تصريح بزرگان، دقت در اشعاري كه از صاحب باقي مانده و شور و شوق او به ولايت و دوستي ائمه معصومين ـ عليه السّلام ـ بهترين شاهد بر تشيع اين شخصيت بزرگ است،[3] به نمونه ذيل دقت كنيد:
ابا حسنٍ لو كان حبّك مدخلي
جهنم، ان الفوز عند جحيمها
فكيف يخاف النار من هو مؤمن
بأنّ اميرالمؤمنين قسيمها
ابا حسن، اي امام همام، اگر دوستي تو مرا به دوزخ وارد سازد همانا كه آتش حجيم، رستگاري مرا در پي خواهد داشت.
آنكس كه تو را تقسيم كننده بهشت و دوزخ داند چگونه از آتش آن هراسي دارد؟
اخلاق و سيرة صاحب
تحقيق در احوال و آثار بزرگان و نوابغ علم و ادب و بررسي سجايا و ملكات اخلاقي آنها، نقش بسزايي در شناساندن آنان ايفا ميكند، بررسي كتب و مدارك مربوط به احوال و شرح زندگي صاحب نشانگر آن است كه وي از مجلسي نيكو بهره داشته و به پشتوانه اخلاق پسنديدة خود بزرگان علم و ادب و عموم مردم را شيفته خود نموده بود.
كرم و جوانمردي از بارزترين صفات اخلاقي صاحب ميباشد و حكايات بسيار در اين باره از وي نقل شده است. او از تواضع و فروتني نيز بهرة فراوان داشت و به ويژه سادات و دانشمندان را گرامي ميداشت. صاحب ضمن برخورداري از تواضع و فروتني از جلالت قدر و بزرگي نيز بهره برده بود. عفو و اغماض، فراست، شجاعت، و بسياري ديگر از محاسن اخلاقي را ميتوان در صاحب يافت.[4]
سياست و روش كشورداري
هنگامي كه صاحب به مقام وزارت رسيد درصدد اصلاح امور برآمد و در اوّلين گام، بدعتهاي ناپسند و رسوم ظالمانه را برانداخت. او در اجراي عدالت و رفع ستم از مردم بسيار كوشا بود. وي همچنين آباد ساختن شهرها، مرمت و بازسازي ويرانيها و بناي آثار نيك را نيز مورد عنايت قرار ميداد؛ كه ميتوان از رونق يافتن شهرهاي قزوين، كاشان، قم و اصفهان ياد كرد. صاحب به شهر قم كه در آن زمان پايگاه اصلي شيعيان بود توجه ويژه داشت. نويسنده تاريخ قم كه اين كتاب را به صاحب هديه كرده است ميگويد: «نزد صاحب چزي گزيدهتر از تصنيفي در اخبار شهر قم و اهل آن نيافتم».[5]
صاحب در دوران وزارت خود اقتصاد كشور و مردم را رونق بخشيد و دارايي خزانه دولت را به مرتبهاي عالي رساند. او به ورزش نيز توجه بسيار داشت و ورزشكاران را مورد تشويق خود قرار ميداد. كارهاي ديوان را جز به اهل فضل و دانش نميسپرد و هر زمان آگاه ميشد كه فردي شايسته و كاردان بيكار ميباشد يك شغل از كساني را كه چند شغل داشتند، ميگرفت و به او واگذار ميكرد.[6]
علم آموزي و دانش گستري صاحب
صاحب بن عبّاد در محيطي شيفتة علم و ادب پاي به جهان گذارد و تا آخرين لحظات حيات دمي از علمآموزي و دانشگستري غفلت نورزيد. كوشش صاحب در آموختن، محدود به زمان معيّن نبود به گونهاي كه حتي پس از رسيدن به مقام وزارت نيز كسب علم و معرفت را فراموش نكرد. او چه در ايّام اقامت در شهرهاي اصفهان، بغداد و ري و چه در مسافرت هميشه با برخي از دانشمندان و بزرگانِ علم همراه بود و حتّي درمأموريتهاي نظامي نيز مجلس بحث و گفتگو تشكيل ميداد.
فراهم آوردن زمينههاي گسترش علم در ميان عموم مردم از سياستهاي مهمّ صاحب در دوران وزارت بود. او در پي اين مهم دانشمنداني را از بغداد به اصفهان و ري فرا خواند. صاحب ميدانست كه آباد شدن كشور و رونق اقتصاد در نخستين مرحله متوقف بر آن است كه مردم از زنجير جهل و ناداني رهيده، روشنايي دانش و فضيلت را درك كنند.
صاحب به تأليفات اهل قلم عنايت و توجه ويژه داشت و هرگاه از تأليف كتابي جديد آگاهي مييافت با سعي و كوشش فراوان نسخهاي از آن فراهم ميكرد و براي مطالعه در كتابخانه خويش قرار ميداد. او در نتيجة تلاش فراوان توانست كتابخانهاي عظيم و كم نظير تشكيل دهد. كتابخانه صاحب، بيشتر آثار و تأليفات علمي آن دوران را در بر داشت و دانشوران و نويسندگان متعدد از آن گنجينة ارزشمند استفاده ميبردند. «مقدسي» جغرافيدان پرآوازه و مشهور قرن چهارم، يكي از كساني است كه به تصريح خودش استفاده فراوان و بهره بسيار از كتابخانه بزرگ صاحب برده است. فهرست نام كتابهاي موجود در كتابخانه مذكور حاوي ده جلد و براي حمل كتابها به تعدادي زياد شتر نياز بود. به گفته برخي مدارك ميزان كتابهاي موجود در كتابخانه صاحب در ري، كه با قرن دهم ميلادي مقارن بوده است برابر مجموع كتابهاي موجود در كتابخانههاي اروپا برآورد شده است.
صاحب مقام بزرگان دين و علم و ادب را گرامي ميداشت و از احترام به آنان كوچكترين مضايقهاي نميكرد. برخي از بزرگان به خدمتش حاضر شده، در شمار همراهان او در ميآمدند و برخي ديگر با نامهنگاري به وي اظهار ارادت ميكردند؛ همانند صابي نويسنده مشهور آن دوران، سيّد رضي نيز قصيدههايي در بغداد سروده و صاحب را مدح گفته است.
ابن عبّاد هر سال پنج هزار دينار به بغداد ميفرستاد تا بين فقها و ادبيان آن ديار تقسيم گردد.
برخي از دانشمندان و ادبيان ملازم صاحب بدين قرار بودند:
1. ابوالقاسم زعفراني. 2. ابوالقاسم بن أبي العلاء . 3. ابوالعباس ضبّي. 4. ابوسعيد رستمي. 5. ابودلف خزرجي. 6. ابومحمد خازن اصفهاني 7. بديع الزمان همداني و بسياري ديگر؛[7] ياقوت در معجم الأدباء ميگويد: صاحب بن عبّاد را پانصد شاعر صاحب ديوان مدح گفتند و از صاحب نقل شده كه گفته است مرا به صد هزار بيت فارسي و عربي مدح گفتهاند.
او دانشمندان و بزرگان مكّه و مدينه را نيز مورد الطاف خود قرار ميداد و هر سال با كاروان حجّاج براي هر يك به فراخور شأنش هدايايي ميفرستاد.
حكايات و وقايع متعدد از روابط نيك صاحب بن عبّاد و بزرگان معاصرش در مدارك و مآخذ نقل شده كه حاكي از بزرگواري و ستايش معاصران او نسبت به صاحب بن عباد ميباشد.
در يكي از اين وقايع هلال بن هارون صابي حرّاني نويسندة نامي عصر خود كه نزديك به نود سال در خدمت خلفا و وزرا متصدي ديوان رسائل بود و شعراي عراق او را همچون رؤسا مدح ميگفتند، در نامهاي كه خطاب به صاحب نوشته است ميگويد:
«هنگامي كه صحيفهام را در دستان آورندة آن گذاردم، بر آن نامه بوسه زدم زيرا ميدانستم كه پس از وصول، چشمان مبارك تو بر آن خواهد افتاد».
ثعالبي نيز در توصيف اهميت جلسات صاحب با ادبا و بزرگان ميگويد:
«در اين گونه مجالس ثمرات عقول و افكار و ذوقهاي مختلف بر صاحب عرضه ميشد و از نتايج اين اجتماعات بود كه سخن صاحب در فصاحت و بلاغت به مرز سحر رسيد و داخل در حدّ اعجاز گرديد و نظم و نثرش چون خورشيد در همه آفاق پرتو افكن شد و شرق و غرب را فرا گرفت».[8]
مقام علمي صاحب
پشتكار و شوق صاحب به يادگيري علوم و فنون رايج در آن عصر، او را به فراگيري معارف گوناگون واداشت به گونهاي كه در بسياري از علوم صاحبنظر گرديد.
صاحب در دانشهايي چون علوم قرآن و تفسير، حديث، كلام، لغت، نحو، عروض، نقد ادبي، تاريخ و طبّ تسلط و تبحّر داشت.[9]
الف. تأليفات
آثار متعددي در زمينة علوم فوق از صاحب باقي مانده كه بدين شرح است:
1. كتاب الإبانه (در علم كلام) 2. الأقناع (در عروض) 3. الأمثال السائره (در علوم ادبي) 4. التذكرة (در كلام و اصول دين) 5. ديوان اشعار 6. رسائل صاحب (مباحث اخلاقي، اعتقادي و اجتماعي) 7. رسالهاي در فضايل حضرت عبدالعظيم حسني ـ عليه السّلام ـ 8. رسالهاي در علم طب 9. عنوان المعارف 10. الفرق بين الضاد و الظاء 11. الكشف عن مساويء شعر المتنبيء 12. المحيط (در علم لغت) 13. المنظومة الفريدة.
مؤلفاتي كه تمامي آنها در دست نيست عبارتاند از:
14. الأنوار 15. الروزنامجة 16. السفينة 17.
[1] وفيات الاعيان، ابن خلكان، ج 1، ص 206؛ شذرات الذهب، ابن عماد حنبلي، ج 3، ص 115.
[2] . صاحب بن عباد، شرح حال و آثار، احمد بهمنيار، ص 37؛ معجم الادباء، ياقوت حموي، ج 6، ص 221.
[3] . براي آگاهي كامل از اشعار صاحب ر. ك: الغدير، علامه اميني (ترجمه)، ج 7، ص 103؛ اعيان الشيعه، ج 3، ص 353، يتيمة الدهر، ثعالبي، ج 3، ص247.
[4] . صاحب بن عباد، شرح حال و آثار، ص 72.
[5] . همان، ص 68، 70.
[6] . همان، ص 68.
[7] . همان، ص 143.
[8] . همان.
[9] . صاحب بن عباد حياته و ادبه، ص 154، 169 و 125؛ معجم الادباء، ج 6، ص 252 و 278.