6. نهادینه شدن روابط دختر و پسر، رقیبى براى خانواده:
بدیهى است با گسترش و تداوم الگوى موجود در روابط دختر و پسر و همراهى ساختارهاى سازگار با آن، به تدریج اینگونه روابط فراگیر شده، به دلیل مقبولیت عمومى، زمینههاى ناهنجار دانستن آن از بین مىرود. بدین ترتیب داشتن چنین روابطى افزایش مىیابد و انگیزه تشکیل ازدواج کاهش خواهد یافت. در واقع روابط دختر و پسر، رقیبى براى خانواده خواهند بود و یا به تعبیر کاستلز، اشکال جدید خانواده را رقم خواهند زد.
7. رواج الگوهاى همزیستى غیر خانوادگى:
هم اکنون موارد معدودى از پیوندهاى دراز مدت جنسى و همزیستى نامشروع میان دو همجنس یا ناهمجنس گزارش شده است. گرچه به دلایل اخلاقى و امنیتى آمار روشنى از مقدار همزیستىهاى غیر خانوادگى در کشور ما در دست نیست، اما قرائن نشان از روند رو به رشد اما تدریجى و مخفیانه آن دارد. به مرور زمان این احتمال تقویت مىشود که این شکل از همزیستى از حالت مخفیانه خارج شود، موافقانى را از میان نسل جوان و حتى از میان نخبگانىکه تحت سیطره آموزههاى مدرن قرار دارند پیدا کند و افزایش فشارهاى داخلى و بینالمللى در این زمینه به مسامحه در برخورد با آنان بیانجامد.
به نظر مىرسد با رواج این پدیده یکى از چالشهاى نظام اسلامى، در آینده فشارهایى است که در قالب تبیینها و تحلیلهاى علمى مدرن از سوى کارشناسانى وارد شود که تلاش مىکنند الگوهاى جدید همزیستى را اقتضاى جبرى و تردید ناپذیر جامعه اطلاعاتى، ارج نهادن به آزادى و نمودى از حقوق فردى تصویر کنند و جریانهاى فمینیستى نیز که هماکنون همت اصلى خود را به مباحث حقوقى معطوف کردهاند در آینده حضور فعالترى در حوزه اخلاق جنسى خواهند داشت؛ چنان که هماکنون عقبههاى این جریان در خارج از کشور حمایت از گروههاى همجنسگرا را وجههى همت خود ساختهاند.
8. افزایش فشار اجتماعى براى اصلاح قوانین و رویهها:
در این فرض که روابط دختر و پسر شیوع یابد اجراى حدود شرعى و محدودیتهاى قانونى با واکنش منفىمواجه خواهد شد و مجریان را به منظور تسامح در اجراى قوانین و قانونگذاران را براى اصلاح قانون تحت فشار قرار مىدهد. تعدیل قانون سقط جنین در سالیان اخیر و متوقف شدن اجراى برخى از مجازاتها از جمله مجازات اعدام در نوجوانان کمتر از 18 سال، گرچه با دلایل عنوان شده دیگرى انجام شده است اما مىتواند تا حدودى نیز ناشى از فشار تقاضا از ناحیه مورد بحث باشد.
بایستهها:
به نظر مىرسد در بیان بایستههاى موضوع روابط دختر و پسر، باید میان بایستههاى پژوهشى، بایستههاى حکومت و بایستههاى فردى و خانوادگى تفکیک قائل شد. در اینجا به برخى از مهمترین بایستههاى اشاره مىشود:
1. توسعه پژوهشهاى لازم:
همانگونه که پیشتر اشاره شد، پژوهشهایى جدى و بسنده درباره موضوع روابط دختر و پسر وجود ندارد. فقر پژوهشى از یکسو در حوزه واقعیتهاى روابط دختر و پسر است و از سوى دیگر در حوزه تبیین چرایى آن. فروکاستن ابعاد این قبیل ارتباطات به روابط اجتماعى و عادى، موجب مىشود واقعیتهاى این روابط تأثیر اجتماعى خود را بدون مزاحمت تدبیر و یا کنترل اجتماعى، برجاى بگذارد. انگیزه پژوهشگران و نظریهپردازان به پرداختن در ابعاد اینگونه روابط، از آگاهى آنان به چنین واقعیتهایى حکایت دارد.
به نظر مىرسد سازمانها و نهادهاى متولى امر جوانان، باید بیشتر به این قبیل پژوهشها بپردازند و بدون اعمال سلیقههاى انقباضى، نتایج آن را در اختیار پژوهشگران و نظریهپردازان قرار دهند.
2. سیاستگذارى در جهت کاهش سن ازدواج:
افزایش سن ازدواج به تنهایى طیف وسیعى از آسیبهاى اجتماعى را سبب مىشود و یا دستکم شرایط وقوع آن را تسهیل مىکند. سیاستگذارى جهت کاهش سن ازدواج یکى از پیششرطهاى کنترل اینگونه آسیبهاى اجتماعى از جمله روابط دختر و پسر است. کاهش سن ازدواج به عوامل گوناگون اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى بستگى دارد؛ بنابراین در برنامهریزى و سیاستگذارى براى کاهش سن ازدواج نباید بر یک ساحت تمرکز کرده و از ساحتهاى دیگر غفلت نمود.
3. تسهیل ازدواج و تنوع الگوهاى آن:
دین اسلام با رسمیتبخشى به ابراز نیاز جنسى و تسهیل در ارضاى آن، وجود غریزه جنسى را از ابتداى دوران بلوغ جدى مىگیرد. تنها محدودیت دین اسلام براى ارضاى غریزه جنسى، حدود دینى است که آن هم به صورتى آسان و مبتنى بر تساهل وضع شده است. سنتهاى مسلمانان در جوامع اسلامى نیز بر حداقلى بودن پیششرطهاى ازدواج استوار بوده است. اگرچه الگوى پذیرفته شده در اسلام، منحصر به روابط جنسى میان دو فرد است، اما این الگو قابلیت تنوعپذیرى فراوانى دارد. ازدواج مطلوب آن است که مجموعهاى از تعهدات و اهداف، از جمله بقاء نسل را دربرداشته باشد، اما اسلام ازدواجى را که در آن فقط به جنبههاى جنسى و یا عاطفى صرف پرداخته مىشود، تأیید کرده است. دیدگاههاى متصلبانه و غیر منطقى درباره تنوعات ازدواج به دلیل آسیب دیدن خانواده، در درازمدت خانواده را بیشتر دچار آسیب خواهد کرد.
4. تقویت هویت و احیاى مرجعیتهاى گذشته:
اگرچه بخش مهمى از آسیبپذیرى هویت و مرجعیتها، معلول حاکمیت تفکر مدرنیته است، اما نباید از این امر غفلت شود که بخش مهمى از این آسیبها معلول ناکارآمدىها و کژکارکردىهاى ساختارى و خُرد مىباشد. احیاى نقش خانواده، روحانیت، تأکید بر هویت ملى و دینى، محدودیتپذیرى و قانونگرایى، از جمله مواردى است که به احیاى هویتها و مرجعیتهاى از دست رفته کمک خواهد کرد.
در اینجا نکته حائز اهمیت، ضرورت مدیریت آرمانها و تمایلات نسل جوان است. در دوران دفاع مقدس به دلیل آنکه توجه نسل جوان به آرمانهاى متعالى معطوف بود و احساسات عمومى توسط مسئولان نظام، بویژه امام، مدیریت و هدایت مىشد، ارزشهاى مورد نظر نظام به ارزشهاى نسل جوان تبدیل گردید و ذهنیتهاى آنان، الگوى مشارکت اجتماعى زنان و مردان و فعالیت اساسى آنان را تحت تأثیر قرار داد. این خود در تقویت پیوندهاى اجتماعى و تقویت یا احیاى مرجعیتهاى مورد نظر، نقش مهمى داشت.
5. احیاى باورهاى بنیادین دینى:
در بیان عوامل تأثیرگذار بر روابط دختر و پسر به حاکمیت تفکر مدرنیته و غلبه روحیه فردگرایى و سکولاریسم اشاره کردیم. به نظر مىرسد به میزانى که دامنه تأثیر این عامل در آسیبهاى اجتماعى گسترش دارد، ارائه راههاى برونرفت از آن نیز با دشوارىها و پیچیدگىهاى فراوانى مواجه است. در گام نخست مىتوان با ترویج فرهنگ جمعگرایى، ایثار، خانوادهگرایى و قناعت، به حذف برنامهها و سیاستهایى که با این باورها در تقابل است اقدام کرد. اراده جمعى بر احیاى باورهاى بنیادین دینى، بر نظریهپردازى و سیاستگذارىهاى همسو با این باورها مبتنى است. اما باید پذیرفت که بسیارى از آموزهها، برنامهها، نظامها و ساختارهاى مبتنى بر تفکر مدرنیته با باورهاى بنیادین دینى تعارض دارد. البته این مطلب هنوز مورد پذیرش و اجماع عمومى نخبگان جامعه ایرانى نیست.
6. بازترسیم شاخصهاى رشد فرهنگى اجتماعى:
شاخصهاى رشد از این جایگاه برخوردارند که مىتوانند مقیاسى براى ارزشگذارى تحولات در حوزههاى مختلف باشند. پذیرش شاخصهاى فرهنگى اجتماعى استاندارد شده از سوى نهادهاى بین المللى که بر پیشفرضهاى الحادى و مدرن استوار است، تحولات فرهنگى و اجتماعى را به سمت اهداف مادى جهتدهى خواهد نمود و نتیجهى آن غلبهى فرهنگ مدرن بر ذهنیت نسل جوان و نخبگان ما و همچنین ظهور پدیدههاى نامیمونى است که با فاصلهى زمانى کم و یا زیاد در کشورهاى مرجع شاهد آن بودهایم.
آیا این نکته که کشورى مانند سوئد با احراز رتبهى اول در رعایت شاخصهاى حقوق بشر و حقوق زنان با معضلات مهمى چون نرخ 55 درصدى فرزندان نامشروع و نرخ 63 درصدى همزیستىهاى خارج از چارچوب ازدواج رسمى روبهروست به ما نشان نمىدهد که شاخصهاى نظامهاى مادى قابلیت سنجش تحولات در نظامهاى دینى را ندارد؟
7. اصلاح نظام آموزشى:
مهمترین رسالت نظام آموزشى رسمى و غیر رسمى در هر جامعهاى، اصلاح ذهنیتها، تمایلات و رفتار آحاد جامعه به سمت اهداف تعریف شده و مطابق با آرمانها و نیازهاى آن جامعه است. از آنجا که نظام آموزشى مدرن نسبت به ارزشهاى اخلاقى و مقوله جنسیت، حساسیت مثبتى نداشته است لازم است با اصلاحات اساسى در نظام آموزشى و پرورشى، مقولهى تربیت فرزندان را بر اساس مفاهیم و آموزههاى اسلامى بازنگرى کرد. امروزه متون تربیتى در لفافهاى از آموزههاىدینى، واقعیت نظام تربیتى را از دید صاحب نظران مخفى کرده است و به نظر مىرسد تحولات اخیر، به ویژه در مقطع آموزش ابتدایى، به ترویج فرهنگ تساهل و تسامح و نفى مرجعیت اخلاقى منجر شود و انگیزه والدین و مربیان را در انتقال ارزشهاى اخلاقى به نسل آتى کم رنگتر سازد. توجه به تربیت جنسى و تربیت جنسیتى نیز از محورهاى مهم در اصلاح نظام آموزشى است.
از سوى دیگر لازم است سیاستهاى تربیتى و اخلاقى رسانهها به ویژه صدا و سیما بازترسیم شود و رسانهها نسبت به اجراى سیاستها پاسخگو باشند. جاى تعجب است با آن که رسانه ملى، به اعتراف صاحب نظران و به ادعاى مدیران رسانه، از تأثیرگذارترین عوامل در تربیت فرزندان است اما هیچ نهادى، خارج از سازمان صدا و سیما، مسئولیت نظارت بر عملکرد این سازمان را بر عهده ندارد.
1) برگرفته از ماهنامه حورا، شماره 28، دى ماه 1387، ص 2-10.
2) سازمان ملى جوانان، بررسى میزان رایج بودن دوستى دختر و پسر از نظر والدین )شهر تهران(، بهمن 1379.
3) محمد سعید ذکایى، فرهنگ مطالعات جوانان،تهران، نشر آگه، چاپ اول، 1385، صفحه 144.
4) همان.
5) محمد سعید ذکایى، فرهنگ مطالعات جوانان، نشر آگه، چاپ اول، 1385، ص 155.
6) افشین جعفرى مژدهى و حجتالله قندى، رشد جمعیت و اختلال در وضعیت ازدواج در ایران، فصلنامه ریحانه، شماره 1.
7) به عنوان نمونه رک به "روابط پسر و دختر "، محمد رضا احمدى با همکارى جمعى از محققان، نهاد نمایندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاهها، 1386.
8) محمد سعید ذکایى، جامعهشناسى جوانان ایران، ص 42.
9) رک: محمد رضا شرفى، جوان و بحران هویت، انتشارات سروش، چاپ اول، 1379.
10) محمد سعید ذکائى، جامعهشناسى جوانان ایرانى، ص 42.